eitaa logo
شهید گمنام🇵🇸
9.8هزار دنبال‌کننده
11.5هزار عکس
5.7هزار ویدیو
94 فایل
ادمین ثبت خاطرات @Mahdis1234 کانال دوم ما مسیر بهشت https://eitaa.com/joinchat/3022192798C43e1b256ae تبلیغات شما پذیرفته میشود https://eitaa.com/joinchat/4173332642Cacf0e5f1fb
مشاهده در ایتا
دانلود
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ ای مردم؛ آگاه باشيد؛ همانا آخرين ، قائم (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) از ماست، او از پروردگارش خبر دهد و نشانه‏‌هاى او را برپا كند و استحكام بخشد، اوست باليده و استوار، هموست كه اختيار امور جهانيان به او سپرده شده، پيشينيان از قرن‏‌ها او را پيش‏گويى كرده‌اند، اوست پايدار و پس از او نخواهد بود، راستى و روشنايى جز با او نيست، كسى بر او پيروز نخواهد شد و ستيزنده‏‌ى او، يارى نخواهد گشت، او در زمين، داور او در ميان مردم و امانت‏دار امور آشكار و نهان است. منابع: فرازی از خطبه غدیر خم ۲۶ 🦋🦋🦋 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ ای مردم؛ آگاه باشيد؛ همانا آخرين ، قائم (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه)، از ماست، او بر تمامى اديان، چيره خواهد بود، اوست انتقام‏ گيرنده‏‌ى از ستمكاران، اوست فتح‏ كننده‏‌ى دژها و منهدم‏ كننده‏‌ى آن‏‌ها، اوست چيره بر تمامى قبايل مشركان و رهنماى آنان، اوست خون‏ خواه تمامى اولياى خدا ، همانا او ياور دين خداست، او از دريايى ژرف، پيمانه‏‌هايى افزون گيرد، او هر ارزشمندى را به اندازه‏‌ى ارزش او و هر نادان و بی‌ارزشى را به اندازه‏‌ى نادانی‌اش نشان‏‌دار كند، او نيكو و برگزيده‏ى خداست، اوست ميراث‏ دار دانش‏‌ها و احاطه‏ دار بر اِدراک‌ها. منابع: فرازی از خطبه غدیر خم ۲۵ 🦋🦋🦋 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃
بیشتر دوستان هم محله ای ایشان، سه ماه تابستان را به کاری مشغول می شدند. ایشان هم مانند سایر دوستانش در تابستان ها به مانند کار در و یا در پدر می شد. 🍃🌷🍃 در تابستان سالی که چهارم دبیرستان را گذرانده بود از پدرش خواست که با که در نزدیکی محله شان داشت و پدرش نیز با او آشنائی داشت صحبت کند تا در صورت موافقت تابستان را نزد وی کند. 🍃🌷🍃 تا مانند ، و های را یاد بگیرد. تابستان سال 1347# را در پارسا چیزها یادگرفت و همینطور باعث شد که ایشان به علاقمند شد ودوست داشت که شود. 🍃🌷🍃 ایشان هم مانند سایر در داشت و با در و های خمینی (ره) می کرد. 🍃🌷🍃
به روایت از همسر : مرتضی، به شدت معظم رهبری♥️ بودند و را در برابر می دانست بیشتر هایشان را دنبال می کردند. 🍃🌷🍃 به و هم از را می کردند حتی می گفتند کنیم تا راحت های را کنند. 🍃🌷🍃 سپاه و، بود و آن جا به اعزام نمی شدند البته چند نفر از از آن جا عازم شده و باز گشته بودند بنابراین او را تصور نمی کردم.😭 🍃🌷🍃 و چون و را برای رفتن می دیدم، رفتن و بازگشتش را مانند در چابهار تصور می کردم. دیگر حرفی باقی نمی ماند. 🍃🌷🍃 در ها می گفت انتخاب با خودت هست، جواب زینب (س)🌷 و حسین (ع)🌷را خودت باید بدهی، شدن و خانواده بودن می خواهد.😭 🍃🌷🍃 هر چه بود بین و 🤍 بود، در که حتی با من هم بازگو نکرد اما راه را برایش خواستنی کرد. تا این که بالاخره رفتنش برای 21 96# قطعی شد.😭 🍃🌷🍃
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ بدان معنا که گاه باید از خود پرسید به کجا میرود این گوهر جان؟ به چه سان می کند آیینه دل؟ که ما خود را رهروان همان خطاب میکنیم که فرمود :"کشته شدن عادت ما و شهادت ماست"😌 🍃او همان که خداوند دلهای است که تا نرسانیدن آنها به خود، برایشان در این دو روز دنیا آسایشی قرار نداده، چنان که وابستگی های این دنیا دست و دلشان را بند نکرد و برای رسیدن به حیات بیقرار بودند و جز برایشان قراری در دنیا وجود نداشت که با پرواز به سوی معبود برای همیشه به حیات رسیدند🌹 🍃اکنون ما مانده ایم و راه آنان که این روزها بیشتر از همیشه نگاه هایشان شده ایم. ای شهید، دلهایمان را چون رودی که به اقیانوس میریزد به شما متصل میکنیم که دلتان وسیع و بی انتهاست. برای دلهایمان دعا کنید که شرمنده نگاهتان نشویم😓 🕊به مناسبت سالروز 🌹تاریخ تولد : ۲۰ آذر ۱۳۵۷ 🌹تاریخ شهادت : ۹ آبان ۱۳۹۵ 🌹مزار شهید : اندیمشک 🌹محل شهادت : حلب .....🕊🌸 ‌🔥 تل آویو قصى 🦋🦋
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ مهدی(عَجَّل الله تَعالی فَرَجَه الشریف) ای کاش سزاوار نگاهت باشم از منتظران سر به راهت باشم ای کاش به هنگام ظهورت آقا رزمنده ای در بین سپاهت باشم صاحب زمون جونم عجج؟؟ ارزقنا همان که خودت میدانی بامراامم....
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ 🔴 یادمان باشد عامل اصلی شهادت رزمندگان درعملیات والفجرخیانت امثال این آقا بود.😡😡 ولایتمداری به قنوت بالا گرفتن ولباس رزمنده پوشیدن نیست. ♦️‏وقتی ،در ی جنگ‌است، اگر در نیستی هرجاکه می خواهی باش... دیگر تفاوتی ندارد!!! چه ایستاده به چه نشسته بر سر سفره ی شراب... 《درکرب و بلا بیطرفان بیشرفانند تاریخ همان است : حسینی و یزیدی ...》 🦋🦋🦋
قرار بود وداع داشته باشیم. وقتی صورتش را دیدم فقط گریه می‌کردم. دستم را کشیدم روی صورتش و همین‌طور که نگاهش می‌کردم با خداحافظی کردم. خیلی حرف برای گفتن داشتم. 🍃🌷🍃 جمعیت آن‌قدر زیاد بود که فقط دلم می‌خواست نگاهش کنم. شاید ازدحام جمعیت بهانه بود، تاب گفتن از بی‌صبری‌هایم را نداشتم. حرف‌های من و ماند به قیامت.😭 🍃🌷🍃 خیلی شب می‌خواند. اواخر سعی می‌کرد شبش ترک نشود. دیدنی بود. زمان (عج)♡بود، می‌گفت خیلی ناراحتم که تا حالا برای آقا نتوانستم کاری انجام دهم.😭😭 🍃🌷🍃 سرانجام روح الله کافی زاده هم درتاریخ ۱۳۹۲/۲/۱۵# در شهر سوریه به آرزویش که همانا در راه 🤍 بود رسید. 🍃🌷🍃 #شهید : گلزار شهر نجف آباد اصفهان. 🍃🌷🍃 ادامه دارد👇👇
و نور، محمود توکلی 🍃🌷🍃 در سال   ۱۳۴۵#  در شهر فلاورجان ،استان اصفهان  در خانواده ای متدین ومذهبی متولدشد. تفحص لشکر 14 حسین علیه السلام بود.🌷ایشان تحمیلی و مقدس هم بود. 🍃🌷🍃 بعد از در مناطق و ماند تا تن این وطن را بیاورد😔 و مرهمی‌ شود بر دل مادران و پدران به راه.😔 🍃🌷🍃 ، و ، از بارز ایشان بود، اگر کسی وارد محل کارش می‌شد، نمی‌توانست تشخیص بدهد که آنجا چه کسی است. 🍃🌷🍃 درحسرت می سوخت.😔 در یکی از سخنرانی هایش گفت: «آهای مردم! چقدر رفتید با آشنا شدید؟ چقدر رفتید با رفیق شدید؟»😔 🍃🌷🍃 ایشان بود. بارها در منطقه اتفاق‌های عجیبی می افتاد،ولی در وجودش نبود، اتفاقی نبود که بتواند در کار ایشان ایجاد کند، به کاری که انجام می‌داد، بسیار بود. 🍃🌷🍃
چند روز پیش از بود که برای تکمیل کتابی، که درباره در حال نگارش بود، با او تماس گرفتم تا از نظرات و خاطراتش در این کتاب استفاده کنم.😭 🍃🌷🍃 با وجود زیادی که برای من قائل بود به هیچ عنوان زیر بار نرفت و طبق معمول با همان قشنگی که همیشه بر لب داشت، گفت: «من یک راننده بیل هستم و بلد نیستم حرف بزنم، در حد یک راننده بیل از من سوال کن.»😭 🍃🌷🍃 محمود و بیشتر با بودند. خاصی میان با وجود داشت. فکر می‌کنند که کار راحتی است و فقط بیل می‌زنند؛ در حالی که این طور نیست. 😭 🍃🌷🍃 کمتر پیدا می‌کنید که از او اسمی‌به عنوان لشکر حسین(ع)🌷برده شود. محمود بود.😭 🍃🌷🍃 شما ممکن است در زمان با و در یک روز روبه‌رو شوید. سوزان غرب، جنوب را هم  در کنار آن در نظر بگیرید؛ تنها یک و است که آنها را در کار می‌کند.😭 🍃🌷🍃
قسمت اول و مدافع سلامت، حاج مهدی حبیب پور 🍃🌷🍃 درتاریخ    ۱۳۶۱/۶/۱۶#  در شهر تهران در خانواده ای متدین ومذهبی متولدشد. متاهل بود و دو فرزند به یادگار دارد، یک پسر ویک دختر  🍃🌷🍃 ایشان جوادالائمه (ع)🌷بود. از   وارد شد و از همان کار‌های و را شروع کرد خیلی می‌کرد و 🤍 هم به داده بود. 🍃🌷🍃 ایشان در کار‌های ، ،، نور و... بود. ۱۸ بود که ماه در شان حسن (ع)🌷 داشتند و مراسم هم احسان پهن می‌شد. 🍃🌷🍃 سال‌ها قبل همراه جواد (ع)🌷را کرده بود. حدود ۲۰۰ محروم را پوشش گرفته و معیشتی و کالا در می‌گذاشت. 🍃🌷🍃 از دهه نود تصمیم به گرفت یک خیاطی راه انداخت که حدود  ۸۰# نفر از خانواده به صورت در آن بودند و ۲۰#، ۳۰# نفر هم با داشتند. 🍃🌷🍃 ادامه دارد👇👇
قسمت_۴ بعد از از انقلاب با خوشحالی خود را به محل زندگی‌ام رساندم ولی متأسفانه در کمال ناباوری متوجه شدم که توسط انقلاب به رسیده و فرزند در همان سال‌های اول کرده و هم شده. 😭😭😭 🍃🌷🍃 سرانجام فاطمه اسدی هم در سن  سالگی توسط دموکرات در به رسید. ایشان به تازگی شده است. 🍃🌷🍃 قرار هست #شهیده در  جوار بی بی هاجر خاتون(س)🌷 خواهر رضا(ع)🌷 در سنندج دفن  شود. 🍃🌷🍃 ادامه دارد👇👇
قسمت چهارم حدود سه ماه آموزش رفتند و آموزش‌های نظامی دیدند، بعد اومدن مرخصی ،مرخصی‌شان به مدت یک هفته بود و در این هفت روز همه دغدغه‌اش بودن با من بود و تمام نگرانی‌اش زندگی من بود.😭😭😭 🍃🌷🍃 همیشه می‌گفت: "تمام فکر من زندگی توست و اینکه شاد و خوب زندگی خواهی کرد." با توجه به اینکه با ما زندگی نمی‌کرد اما برای رفتن به نیاز به رضایت پدرم داشتند. 🍃🌷🍃 و آن سال که نامه رضایت را آوردند تا پدرم امضا بزند، پدرم مخالف رفتنش بود وگفت: «اونجا نقل و نبات پخش نمی‌کنند، و آدم را می‌کشند»در جواب پدرم گفت:« پدرم من که از حسین(ع)🌷بالاتر نیست.» و با این حرفش پدرم ساکت شد و رضایت داد تا به برود. 🍃🌷🍃 هیچ وقت آخرین شبی که با هم گذراندیم را از خاطرم نمی‌برم، هفت روز مرخصی آمده بود و طی این هفت روز می‌آمدخونمون و بهم سر می‌زد و جویای حالم می‌شد تا اینکه به شب آخر رسید. آن شب تا سه صبح بر روی یک بالش سر بر بالین گذاشته بودیم😭😭😭 و از خاطرات دوران پرورشگاه می‌گفتیم، گریه می‌کردیم و می‌خندیدیم.😭😭 🍃🌷🍃 ادامه دارد👇👇
قسمت دوم به روایت از فردوس حاجیان»، شیمیایی و 25 وقتی در حین ، دشمن زد، را به یکی از داد و ‌ماند.😭 🍃🌷🍃 وقتی در بیمارستان از او سوال کردند چرا ماسک نزدی؟ در جواب نوشت: ماسک و لباس تا حدی دوام دارند، جائی که را دارد، ماسک را چه کار؟😭 🍃🌷🍃 دلهره داشتم. آن شب همه منتظر بودند. حاج مرتضی قربانی هم بود. همان شجاعی که رضا (ع)🌷 را بر فراز فاو نصب کرد. شیرسوار هم بود. محور ما کنار نهر رفیه بود. نم نم باران می‌‌بارید. ابتدا لازم بود به آب می‌زدند و اروند را طی می‌کردند. آن شب متلاطم بود و امواجی به بزرگی صخره داشت. همه آماده در سنگر نشسته بودیم که یک مرتبه بی‌سیم‌ها به صدا در آمدند. عملیات که شروع شد، یکهو تمام به هم ریخت! فرانسوی، مهیب و لرزه‌های وحشتناک و... نعمت‌الله ملیحی آن لحظه دراز کشیده بود، بهش گفتم: «نعمت! بلند شو عملیاته» 🍃🌷🍃 ادامه دارد👇👇
•علامه طباطبایی(ره): همهٔ سالهایی که سرگرم درس و بحث بوده ام، با یک مرثیه خوانی حسین(ع)🌷💔 برابری نمی کند ..
قسمت دوم در فتح المبین محمد حسن روزی طلب کوچکترِایشان به رسید و پس از 15 در شیراز تشییع و به خاک سپرده شد. 🍃🌷🍃 ایشان چند ماه بعد که به تازکی به رسمی پاسداران پیوسته بود با عبدالحمید حسینی که در شیراز به عنوان زمان (عج)♡ معروف است، ازدواج کرد. 🍃🌷🍃 حاصل این ازدواج فرزند به نام های ، و محسن است در اسفند 1362#، محسن  خانواده  در 15# سالگی در خیبر و در مجنون به رسید. 🍃🌷🍃 ایشان در پاسداران های متعددی مانند و تیپ امام سجاد(ع)🌷  و پذیرش فارس را عهده دار شد. 🍃🌷🍃 از چهره ها در استان فارس بود که در مقابل نفاق سید علی محمد دستغیب در دهه 60# ایستاد و به خاطر این مورد و و شتم این باند قرار گرفت. 🍃🌷🍃 در سال 1365# و با مستقل 35 حسن (ع)🌷 پرسنلی این تیپ را بر عهده گرفت و در کربلای 4 شرکت کرد. 🍃🌷🍃 ادامه دارد👇👇
قسمت دوم در این زمان به خاطر اینکه زیر حزب رستاخیز را ، و به افتاد و به خاطر بدنی ساواک هرچه بیشتر می کرد از ایشان  در آمد. 🍃🌷🍃 ساواک از ایشان حرف . بنابراین بدون اینکه نتیجه ای بگیرند ایشان را با چشمانی بسته از ماشین به بیرون انداختند. 🍃🌷🍃 با پیروزی انقلاب اسلامی به خمینی (ره) جزو کسانی بود که به پیوست و در گروه کمیته مشغول خود شد. 🍃🌷🍃 و با تشکیل پاسداران به وارد شد و با آن زمان مشهد یعنی شروع به از کشور که آن زمان ها مورد قرار گرفته بودند شدند. 🍃🌷🍃 هایی در آباد و به ایشان شد که با از آن ها ،بعد با گنبد به شد، در آنجا هم با خود بود. 🍃🌷🍃 زمانی که خمینی (ره) اعلام کردند که هر کس دارد به برود ایشان و نگذاشتند شود و ساعت ۲:۳۰ تدارک سفر را دیدند و به رفتند. 🍃🌷🍃 ادامه دارد👇👇
قسمت چهارم و وارد شدن و به های ایشان و شدن بیش از ۱۶۰ و در که به دلیل تیر و ترکش های بدن به ایشان  #آهنین   دادند. 🍃🌷🍃 بعد از برای به سفر کرد  که سفر ایشان  همزمان شد با خمینی (ره) و با شنیدن این خبر رو تمام کرد  و ایشان به برگشت. 🍃🌷🍃 جزو کسانی بود که به رفت و افرادی بود که از برگشت. 🍃🌷🍃 در سال۱۳۷۰# بود که از بازگشت و در ۵نصر به عنوان با تمام که داشت به شد. 🍃🌷🍃 ویک لحظه از که بعد از بدون هیچ نوع در این شده بودند . 🍃🌷🍃 ادامه دارد👇👇
•علامه طباطبایی(ره): همهٔ سالهایی که سرگرم درس و بحث بوده ام، با یک مرثیه خوانی حسین(ع)🌷💔 برابری نمی کند ..
قسمت اول مدافع وطن، پژمان بابادی عکاشه 🍃⚘🍃 درتاریخ   ۱۳۵۴/۶/۱   در شهرضا،  استان اصفهان در خانواده ای متدین ومذهبی متولدشد. پدر ایشان برای نشر معارف حسینی و راه اندازی های مذهبی فعالیت های زیادی داشتند و فرزندان خود را با و حسین (ع)⚘ و بیت(ع)⚘ بزرگ کردند. 🍃⚘🍃 از همان کودکی با مجالس وعظ و سوگواری ابا عبدالله الحسین (ع)⚘آشنا شد.در همان ایام به علت نداشتن مکان در شهرک محل سکونت شان در منزل پدرایشان مردم تجمع می-کردند و در غم ابا عبدالله الحسین (ع)⚘به عزاداری و زنجیرزنی می پرداختند. 🍃⚘🍃 در سال 1361 تحصیلات ابتدایی خود را در دبستان «اسلام آباد» آغاز و بعدمقطع  راهنمایی ،و پس از آن در رشته علوم انسانی دبیرستان «امام خمینی» ثبت نام کرد. ایشان پس از 2 سال تحصیل در این رشته به و علاقمند و در این رشته در هنرستان هنرهای تجسمی شهرضا ادامه تحصیل داد و در سال 1375  دیپلم گرفت. در اردیبهشت ماه سال 1376 به خدمت سربازی رفت و دوران آموزش را در پادگان «مالک اشتر» مبارکه سپری و بقیه ی خدمتم را در منطقه مقاومت بسیج سپاه اصفهان سپری کرد. 🍃⚘🍃 ادامه دارد
قسمت چهارم به روایت از همسر : هر سال ظهر پدر طبق نذرشان ی حسین علی.و از ابوالفضل علیه السلام دعوت می کردندو با احترام و اکرام از آنان پذیرایی می کردند. هم طبق نذری که داشت توزیع غذا را به عهده می گرفت. در قبل از توزیع غذا مقداری از نذر را   و کردندکه میخواهم شام برای همکاران و پرسنل وظیفه ببرم. 🍃⚘🍃 روز خانواده همگی جهت عزیمت دادن به سمت بارگاه ملکوتی امامزاده شاهرضا⚘مهیا شدند که هم در این جمع حضور داشتند. 🍃⚘🍃 اما راس ساعت #8 صبح طی تماس تلفنی از ستاد# نیروی انتظامی دهاقان جهت مقابله با در شهرستان سمیرم فراخوانده شدند. 🍃⚘🍃 ادامه دارد👇👇
قسمت چهارم در زمان فتنه 88 گفته بود هرکس از علی حمایت نکند فردا زمانش را همراهی نخواهد کرد یعنی با آن کم ذوب در  بود. 🍃🌷🍃 همیشه از من بعنوان پدرش می‌خواست  و را بازگو کنم. وقتی از  و برایش صحبت می‌کردم انگار داشت  می‌کرد. 🍃🌷🍃 فتح بود تا جایی که وقتی فتح پخش می‌شد می‌رفت جلوی تلویزیون می‌نشست. همیشه می‌گفت مایی که انقدر درس خوانده‌ایم نمی‌توانیم مثل این  که بعضاً سواد کمی هم دارند باشیم. 🍃🌷🍃 یک‌بار حین تماشای فتح دست‌هایش را بلند کرد و گفت: "خدایا ای کاش ماهم در زمان بودیم و این‌قدر  مقدس را نمی‌خوردیم. اگر من نشوم نامردی ست"😭 🍃🌷🍃 ادامه دارد👇👇 🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨ 🌤 🍃🌷🍃🌷 @shahidma 🍃🌷🍃🌷
قسمت پنجم سال 91 وارد شد در این زمان به رسیده بود. با اینکه در بین همکارانش  لشکر بود اما در موضوع هرکسی مشکلی داشت به مراجعه می‌کرد از ایشان می گرفت. 🍃🌷🍃 به پسر عموش گفته بود  حسین (ع)🌷 به خواب یکی از دوستانش آمده و لیستی در دستش بود که تعدادی از اسامی جزو بودند که یکی یکی خط می‌خوردند اسم هم دران لیست نوشته شده بود.😭😭 🍃🌷🍃 وقتی این خواب را برایش تعریف می‌کنند  را برای مهیا کرد. قبل از  رفتن یک شب مرا صدا زد و کلیپی را نشانم داد و گفت این  را خودم ساختم بعد از از این استفاده کنید.😭😭 🍃🌷🍃 داشتم دیوانه می‌شدم  جلوی پدر چنین صحبت‌هایی کند.😭😭😭خیلی سخته ، رضا را باور داشتن با این روحیاتی که داشت غیر از این نمی‌توانستم فکر کنم.😭 🍃🌷🍃 در دوران فتنه 88 خیلی را کرده بود و  می‌کرد  را کند فردی که 360 درجه با او و افکارش اختلاف داشت را با رفتار خوبی و از  خودش کرد.  نظیری داشت. 🍃🌷🍃 ادامه دارد 🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨ 🌤 🍃🌷🍃🌷 @shahidma 🍃🌷🍃🌷
اش اورا به مانند مهربان تبدیل کرده بود. در بعد و و به دلیل قوی و و سرشار او را به یك عالی و و تبدیل كرده بود. 🍃🌷🍃 هیچ وابستگی نتوانست را نگه دارد و و دوباره به آمدن‌ها حتی آن زمان كه یك خورده بود و دیگر نداشت لحظه او را از باز نداشت. 🍃🌷🍃 ازدواج با مهربان و حتی تنها نتوانست او را از كه با و بسته بود جدا كند تا آنجا كه در یكی از این‌گونه نوشت: اینجا را در مقابل كفر می‌بینی كه دست از كار خود شسته و را به سپرده و رزم در خدا پوشیده‌اند و و و با خدا می‌رزمند. 🍃🌷🍃 🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨ 🌤 🍃🌷🍃🌷 @shahidma 🍃🌷🍃🌷
فرازی از وصیت نامه : «امام برکتی است از سوی ،بر امت مسلمان ایران و مسلمان باید قدر برکت وجود را به خوبی بدانند . از می خواهم که بیشتر کنند و سازمانها و گروهکهای معاند و ضد انقلاب را نخورند و با آثار و استاد مطهری ،بیش از پیش بر فکری خود بیفزایند. » 🍃🌷🍃 سرانجام شهید مجتبی قطبی هم در تاریخ ۱۳۶۴/۶/۱۹# در حالی که یکی از لشکر را به عهده داشت ،در عمران به رسید. 🍃🌷🍃 #شهید : گلزار شهر شیراز. 🍃🌷🍃 شادی ارواح طیبه ی شهدا،امام شهدا،شهدای انقلاب، شهدای دفاع مقدس،شهدای مدافع حرم، شهدای مدافع امنیت، شهدای مدافع سلامت،شهدای هسته ای، شهدای خدمت 🥀 عزیز و علی الخصوص شهید سرفراز    💠 سردار شهید مجتبی قطبی💠                            🌷  صلوات 🌷‌ یاعلی مدد 🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨ 🌤 🍃🌷🍃🌷 @shahidma 🍃🌷🍃🌷