eitaa logo
شهید گمنام🇵🇸
9.4هزار دنبال‌کننده
12هزار عکس
6هزار ویدیو
96 فایل
ادمین ثبت خاطرات @Mahdis1234 کانال دوم ما مسیر بهشت https://eitaa.com/joinchat/3022192798C43e1b256ae تبلیغات شما پذیرفته میشود https://eitaa.com/joinchat/4173332642Cacf0e5f1fb
مشاهده در ایتا
دانلود
گر بكنندم به كه چه خواهي ما را وهمه شما را به تمامی های هشت سال 🦋🦋🦋
گر بكنندم به كه چه خواهي ما را وهمه شما را به تمامی های هشت سال 🦋🦋🦋
گر بكنندم به كه چه خواهي ما را وهمه شما را به تمامی های هشت سال 🦋🦋🦋
بود و خانوادگی از صدای او برای بیت(ع)🌷 گرم می‌شد اما حالا مدت‌هاست و در فضا شنیده نمی‌شود و جای خالی او در بیشتر احساس می‌شود.😭😭 🍃🌷🍃 وقت بهش گفتم اگر رفتنت را مردم از من پرسیدند چی بگم؟ گفت: بگو رفت، با هم رفت، بگو خودش را بیت(ع)🌷 و کرد. من هم این روزها خودم را با همین می‌دهم.😭 🍃🌷🍃 هر زمان ناراحت میشم به این فکر می‌کنم که و از طرف بود و من را به دادم و را می‌کنم که در این بودم و این قلبم را# آرام می‌کند. 😭 🍃🌷🍃 به تشویق شوهرم که حکم برای را داشته در حال ادامه تحصیل هستم تا بتوانم مسیر را دهم. خبر را ابتدا به اطلاع دادند و پدرشون هم من و دیگر اعضای خانواده را مطلع کردند. 😭😭 🍃🌷🍃 ادامه دارد👇👇
قسمت اول دفاع مقدس، الله ملیحی 🍃🌷🍃 در تاریخ    ۱۳۴۱/۶/۲۳#  در خانواده ای متدین ومذهبی متولدشد. ۲۳ بود. 🍃🌷🍃 ۴فرزند بودند،  ۲ برادر و ۲خواهر ایشان بود،  نامزد داشت، ولی هنوز زندگی مشترکشان را شروع نکرده بودند. 🍃🌷🍃 از گردان سیدالشهدا (ع)🌷 ویژه 25 بود روز عملیات والفجر 8 بر اثر شیمیایی دشمن بعثی /مصدوم و روز بعد در 6 1364# در بیمارستان به رسید. 🍃🌷🍃 بود. وقتی تو بمباران شیمیایی شد، ایشان  ماسک نداشت،  ماسکش را داد به همرزمش. 🍃🌷🍃 ایشان به خاطر این نوشته اش تو بیمارستان ، شد. 🍃🌷🍃 توبیمارستان،به خاطر ،نوشیدن آب رو برایش ممنوع کرده بودند، نمی توانست صحبت کند، روی کاغذ نوشت : " جگرم سوخت، آب نیست ؟! " و بعد از به علت شدت به رسید.💔 🍃🌷🍃 ادامه دارد👇👇
قسمت چهارم در آنجا را دیدم که از خودم کشیدم و خودم را کردم، پر از تاول، ورم کرده، تاول زده، ٫ نفس و... 😔 آنجا بستری شدم و باب زندگی جدیدی برایم باز شد. 🍃🌷🍃 هنوز روی تختم جا خوش نکرده بودم که یک صدای گرفته‌ای به من گفت: «خوش اومدی عمو فردوس... ، بازم برامون می‌‌خونی؟» برگشتم، بود.😭😭 🍃🌷🍃 آن روزها من صدایی داشتم و گاهی در می‌‌خواندم. گفتم: «چی دوست داری بخونم؟» گفت: «اون شعر حسین حسین که شب عملیات می‌خوندی.»😭 🍃🌷🍃 در بخش طبی 4 بیمارستان امام 40 بودیم که اکثر آنها شدند و من چون حاد نبود، ماندم. بعضی‌ها ماندند😭 وعده‌ای رفتند.😭 من آن شب باز برای دلشان خواندم: حسین حسین شعار مظلومان است شهادت افتخار عاشقان است.💔 🍃🌷🍃 دیگه اشک نمی‌‌ریخت، استغاثه نمی‌‌کرد، نمی‌‌دانم آدم بود یا فرشته! بهش گفتم: «چی شده ، تو که همیشه می‌‌گفتی با باش» 😭 🍃🌷🍃 با صدای گرفته گفت: «من همشو خوردم» گاز شیمیایی را می‌‌گفت. حالتی شده بود که در عمل دم نایژک‌های ریه تاول می‌‌زد و در بازدم تاول‌ها پاره می‌شد.😭😭 🍃🌷🍃 ادامه دارد👇👇
قسمت دوم بود و خانوادگی از صدای او برای بیت(ع)🌷 گرم می‌شد اما حالا مدت‌هاست و در فضا شنیده نمی‌شود و جای خالی او در بیشتر احساس می‌شود.😭😭 🍃🌷🍃 وقت بهش گفتم اگر رفتنت را مردم از من پرسیدند چی بگم؟ گفت: بگو رفت، با هم رفت، بگو خودش را بیت(ع)🌷 و کرد. من هم این روزها خودم را با همین می‌دهم.😭 🍃🌷🍃 هر زمان ناراحت میشم به این فکر می‌کنم که و از طرف بود و من را به دادم و را می‌کنم که در این بودم و این قلبم را# آرام می‌کند. 😭 🍃🌷🍃 به تشویق شوهرم که حکم برای را داشته در حال ادامه تحصیل هستم تا بتوانم مسیر را دهم. خبر را ابتدا به اطلاع دادند و پدرشون هم من و دیگر اعضای خانواده را مطلع کردند. 😭😭 🍃🌷🍃 ادامه دارد👇👇