🌷شهید نظرزاده 🌷
#رمان_عاشقانه_مذهبی_مقتدا💖 #قسمت_چهارم4⃣ 🍂ﺑﻪ ﺷﻬﺪﺍ ﯾﮑﯽ ﯾﮑﯽ ﺳﺮﺯﺩﯾﻢ : ﺷﻬﯿﺪ ﺟﻼﻝ ﺍﻓﺸﺎﺭ، ﺷﻬﯿﺪ ﺧﺮﺍﺯﯼ، ﺷﻬﯿﺪ
📚 #از_داستانهای_نازخاتون
#رمان_عاشقانه_مذهبی_مقتدا💖
#قسمت_پنجم5⃣
🍂ﺟﺎﺧﻮﺭﺩﻡ؛ ﻣﻦ؟ ! ﭼﺎﺩﺭ؟ !
ﺑﺎﺧﻮﺩﻡ ﮔﻔﺘﻢ ﺍﻣﺘﺤﺎﻧﺶ ﺿﺮﺭ ﻧﺪﺍﺭﺩ . ﺣﺪﺍﻗﻞ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﯾﮏ ﭼﺎﺩﺭ ﺑﺪ ﻧﯿﺴﺖ !
ﺯﻫﺮﺍ ﮔﻔﺖ : ﺑﯿﺎ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﻦ !
ﻭ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﻣﻌﺮﻓﯽ ﮐﺮﺩﻥ ﻣﺪﻝ ﭼﺎﺩﺭﻫﺎ : ﻟﺒﻨﺎﻧﯽ، ﺳﺎﺩﻩ، ﻣﻠﯽ، ﺣﺴﻨﯽ، ﺧﻠﯿﺠﯽ، ﻋﺮﺑﯽ، ﻗﺠﺮﯼ ﻭ …
ﮔﻔﺘﻢ : ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻪ ﺳﺮ ﺧﻮﺩﺗﻪ ! ﺍﯾﻨﻮ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ !
- ﻣﻨﻈﻮﺭﺕ ﻟﺒﻨﺎﻧﯿﻪ؟
- ﺁﺭﻩ ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻪ ﮔﻔﺘﯽ !
🍁ﻓﺮﻭﺷﻨﺪﻩ ﯾﮏ ﭼﺎﺩﺭ ﺩﺍﺩ ﺗﺎ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﮐﻨﻢ . ﮔﻔﺘﻢ : ﺯﻫﺮﺍ ﻣﻦ ﺑﻠﺪ ﻧﯿﺴﺘﻤﺎ ! ﻣﯿﺨﻮﺭﻡ ﺯﻣﯿﻦ ! ﻣﯿﺘﺮﺳﻢ ﻧﺘﻮﻧﻢ ﺟﻤﻌﺶ ﮐﻨﻢ !
ﻧﺘﺮﺱ ﺑﺎﺑﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﯾﺎﺩﺕ ﻣﯿﺪﻡ .
ﺑﺎ ﮐﻤﮏ ﺯﻫﺮﺍ ﭼﺎﺩﺭ ﺭﺍ ﺳﺮﻡ ﮐﺮﺩﻡ . ﻧﺎﺧﻮﺩﺁﮔﺎﻩ ﮔﻔﺘﻢ : ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺭﻡ !
ﺯﻫﺮﺍ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺯﺩ : ﭼﻪ ﺧﻮﺷﮕﻞ ﺷﺪﯼ !
ﺭﻓﺘﻢ ﺟﻠﻮﯼ ﺁﯾﻨﻪ، ﭼﻬﺮﻩ ﺍﻡ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ . ﺣﺲ ﮐﺮﺩﻡ ﻣﻌﺼﻮﻡ ﺗﺮ، ﺯﯾﺒﺎﺗﺮ ﻭ ﺑﺎﻭﻗﺎﺭ ﺗﺮ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ .
ﭼﺎﺩﺭ ﺭﺍ ﺧﺮﯾﺪﻡ ﻭ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺁﻣﺪﯾﻢ . ﺫﻭﻕ ﭼﺎﺩﺭ ﺭﺍ ﺩﺍﺷﺘﻢ . ﺯﻫﺮﺍ ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﮔﻔﺖ : ﺍﯼ ﻭﺍﯼ ﺩﯾﺪﯼ ﭼﯽ ﺷﺪ؟ ﯾﺎﺩﻣﻮﻥ ﺭﻓﺖ ﺑﺮﯾﻢ ﺳﺮ ﺷﻬﺪﺍﯼ ﮔﻤﻨﺎﻡ .
🍂- ﭼﯽ؟
- ﺷﻬﺪﺍﯼ ﮔﻤﻨﺎﻡ !
- ﯾﻌﻨﯽ ﭼﯽ؟
- ﺷﻬﺪﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﻫﻮﯾﺘﺸﻮﻥ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﻧﯿﺴﺖ ﻭ ﻣﺰﺍﺭﺷﻮﻥ ﮔﻤﻨﺎﻣﻪ . ﺍﯾﻦ ﺷﻬﺪﺍ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﻪ ﺣﻀﺮﺕ ﺯﻫﺮﺍ ( ﺱ ) ﻧﺰﺩﯾﮑﻨﺪ .
ﻗﻠﺒﻢ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﺗﭙﯿﺪﻥ . ﻫﺮﭼﻪ ﺑﻪ ﻣﺰﺍﺭ ﺷﻬﺪﺍ ﻧﺰﺩﯾﮑﺘﺮ ﻣﯿﺸﺪﯾﻢ، ﺍﺷﮑﻬﺎﯾﻢ ﺗﻨﺪﺗﺮ ﺟﺎﺭﯼ ﻣﯿﺸﺪﻧﺪ . ﺧﻮﺩﻡ ﻧﻤﯿﻔﻬﻤﯿﺪﻡ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯿﮑﻨﻢ، ﺯﻫﺮﺍ ﻫﻢ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯿﮑﺮﺩ . ﺑﺮﺍﯾﻢ ﻣﻬﻢ ﻧﺒﻮﺩ ﺩﻭﺭ ﻭ ﺑﺮﻡ ﭼﻪ ﻣﯿﮕﺬﺭﺩ . ( ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﻭﻗﺖ ﮐﺠﺎ ﺑﻮﺩﯼ ﺩﺧﺘﺮ؟ ) ﻣﺰﺍﺭ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺷﻬﯿﺪ ﮐﻪ ﺭﺳﯿﺪﻡ ﺩﺳﺘﻢ ﺭﺍ ﺭﻭﯼ ﺳﻨﮓ ﮔﺬﺍﺷﺘﻢ : ﺍﯼ ﮐﻪ ﻣﺮﺍ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﺍﯼ، ﺭﺍﻩ ﻧﺸﺎﻧﻢ ﺑﺪﻩ … ﺍﻭﻣﺪﻡ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ ﺁﺷﺘﯽ ﮐﻨﻢ …
#ادامه_دارد...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#رمان_عاشقانه_مذهبی_مقتدا💖
#قسمت_ششم6⃣
🍂ﺧﯿﻠﯽ ﻋﻮﺽ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ . ﺁﻥ ﺗﺎﺑﺴﺘﺎﻥ ﮐﺎﺭﻡ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺳﺮﺯﺩﻥ ﺑﻪ ﮔﻠﺴﺘﺎﻥ ﺷﻬﺪﺍ ﻭ ﺑﺴﯿﺞ ﻭ ﻣﺴﺠﺪ ﻭ …
ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﺩﯾﮕﺮ ﺁﻥ ﻣﯿﺘﺮﺍﯼ ﻗﺒﻠﯽ ﻧﯿﺴﺘﻢ . ﺣﺘﯽ ﻋﻼﯾﻘﻢ ﻋﻮﺽ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ . ﺩﯾﮕﺮ ﻧﯿﺎﺯﯼ ﺑﻪ ﺁﻫﻨﮓ ﻭ ﺭﻗﺺ ﻭ ﻟﺒﺎﺱ ﻫﺎﯼ ﺁﻧﭽﻨﺎﻧﯽ ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ . ﯾﻌﻨﯽ ﺁﻥ ﻟﺬﺗﯽ ﮐﻪ ﻗﺒﻼ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﯽ ﺑﺮﺩﻡ ﺟﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺭﺍﺯ ﻭ ﻧﯿﺎﺯ ﮐﺮﺩﻥ ﻭ ﮐﻤﮏ ﺑﻪ ﻫﻤﻨﻮﻉ ﻭ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﻭ … ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩ . ﻫﻤﺎﻥ ﺳﺎﻝ ﺍﺳﺘﺨﺎﺭﻩ ﮐﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﺍﺳﻤﻢ ﺭﺍ ﻋﻮﺽ ﮐﻨﻢ ﻭ ﻗﺮﺁﻥ ﻧﺎﻡ ﻃﯿﺒﻪ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﺮﺩ .
🍁ﻭﺍﺭﺩ ﮐﻼﺱ ﻧﻬﻢ ﺷﺪﻡ؛ ﭼﻪ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪﻧﯽ ! ﻫﻤﻪ ﺑﺎ ﺩﯾﺪﻥ ﻣﻨﮑﻪ ﭼﺎﺩﺭﯼ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﺑﻪ ﺯﺧﻢ ﺯﺑﺎﻥ ﺯﺩﻥ :
– ﻣﯿﺘﺮﺍ ﺧﺎﻧﻮﻡ ﺭﻭﺷﻨﻔﮑﺮﻭ ﻧﮕﺎﻩ !
– ﺧﺎﻧﻮﻣﯽ ﺷﻤﺎﺭﻩ ﺑﺪﻡ؟
– ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺑﻌﯿﺪ ﺑﻮﺩ !
ﺣﺮﻓﻬﺎﯾﺸﺎﻥ ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﺍﻭﻝ ﺍﺷﮑﻢ ﺭﺍ ﺩﺭﺁﻭﺭﺩ . ﺳﺮﮐﻼﺱ ﻣﻘﻨﻌﻪ ﺍﻡ ﺭﺍ ﻣﯽ ﮐﺸﯿﺪﻧﺪ ﻭ ﭼﺎﺩﺭﻡ ﺭﺍ ﺧﺎﮐﯽ ﻣﯿﮑﺮﺩﻧﺪ .
🍂ﺣﺘﯽ ﺧﯿﻠﯽ ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﻢ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻡ، ﻣﯿﮕﻔﺘﻨﺪ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺣﺎﻝ ﻧﻤﯿﺪﻫﺪ ! ﺩﺭﻋﻮﺽ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﯽ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﻣﺜﻞ ﺧﻮﺩﻡ ﺑﻮﺩﻧﺪ . ﻫﺮﺭﻭﺯ ﺑﺎ ﺩﻭﺳﺖ ﺷﻬﯿﺪﻡ - ﺷﻬﯿﺪ ﺗﻮﺭﺟﯽ ﺯﺍﺩﻩ - ﺩﺭﺩ ﻭ ﺩﻝ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﺍﻣﺎ ﺁﺯﺍﺭ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﻧﺪﺍﺷﺖ. ﺧﯿﻠﯽ ﻫﺎ ﻣﺮﺍ ﮐﻪ ﻣﯿﺪﯾﺪﻧﺪ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﻨﺪ ﻋﻘﺪﻩ ﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﯾﮏ ﺟﺮﯾﺎﻥ ﺳﯿﺎﺳﯽ ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻨﻨﺪ ! ﺍﻭﻝ ﮐﺎﺭ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺳﺨﺖ ﺑﻮﺩ ﺍﻣﺎ ﮐﻢ ﮐﻢ ﺑﻬﺘﺮ ﺷﺪ .…
#ادامه_دارد...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💢حاج مرتضی بسیار انسان #انعطاف_پذیر و اهل گذشتی بود وتنها چیزی که برنمی تافت🚫 همین مخالف نظام و #بی_
#مادر_شهید🌷
🔸پسرم فامیل دوست، مومن و نمازخوان بود. آرزوی #شهادت داشت. خیلی رهبر را دوست داشت💖
🔹من یک #پسر و ۶ دختر دارم. کاش باز هم پسری داشتم و او را #برای_رهبر میفرستادم. بچه جنوب شهر است و خودش خواسته همین جنوب شهر او را به خاک بسپارند🌷 همهاش در #سوریه پیش آقای #سلیمانی بود.
🔸چقدر آقای سلیمانی را دوست داشت💞 کاش باز هم فرزند داشتم و به کمک #آقای_سلیمانی میفرستادم. همهاش میگفت مادر به خدا #توکل کن. میگفتم من تو را به #ابوالفضل میسپارم.
#شهید_مرتضی_مسیب_زاده
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
هدایت شده از 🌷شهید نظرزاده 🌷
4_6048443241404039198.mp3
12.78M
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #کلیپ
🎙حاج آقا #پناهیان
#شهدا چگونه شهید میشدند⁉️
#حتما_ببینید👌👌
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
زندگــے ... از #شہادت آغاز میشود آنانڪہ یڪ عمر #مرده_اند ، 💥یڪ لحظہ هم شهید #نخواهندشد❌ #رزقک_شه
↩تصمیم گرفته بود برود #دبیرستان سپاه، آن موقع سپاه دبیرستان مخصوص👌 داشت، که فارغ التحصیلان📜 این دبیرستان جذب #سپاه می شدند
↩ #حسین عاشق❤️ سپاه بود به همین خاطر رفت آنجا؛ سال اول و دوم را آنجا خواند که این قانون لغو شد⛔️ خیلی حالش گرفت😞 بعد از اینکه مهندسی عمرانش را گرفت، بهم گفت که میخواهد وارد مجموعه #سپاه شود.
↩گفتم: باشد بیا تو قرارگاه مهندسی #خاتم الانبیاء(ص)، با توجه به رشته ای که خواندی، آنجا خیلی موفق میشوی👌 گفت: نه بابا میخواهم وارد بحث #عملیاتی_سپاه بشوم، حرفی نداشتم، زندگی وآینده خودش بود.
↩سال ۸۹📆 وارد #سپاه شد، آموزش های مختلفش تقریبا یکی دو سال طول کشید.
#شهید_محمدحسین_محمدخانی🌷
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔸در منطقه #سیفات بودیم. عملیات مقدماتی آزادسازی شهرهای #نبل_والزهراء. درگیری💥 در کانال خیلی شدید شد.
🍃🌸🍃🌺
ای کاش به جای #همه
می شد که در این شهر🌇
این حالِ به هــم ریخته اَم💔 را
#تو ببینی . . .
#شهید_عارف_کایدخورده
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍃🌸🍃🌺 ای کاش به جای #همه می شد که در این شهر🌇 این حالِ به هــم ریخته اَم💔 را #تو ببینی . . . #شهید
0⃣7⃣0⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🔰وقتی عارف #شهید_شد هم باورم میشد و هم باورم نمیشد. سرم سنگین شد😭 لطف خدا و #حضرت_زینب(س) از همان جا شامل حالم شد. همان لحظه که خبر را دیدم چشمانم سیاهی رفت😓 و فقط حضرت زینب(س) را صدا میزدم. همه میگفتند برای #عارف اتفاقی افتاده و من فقط #بیبی را صدا میزدم.
🔰اگر میدانستم یک روز این اتفاق برای #دردانهام میافتد هیچوقت مانعش نمیشدم❌ ولی هرطور شده قبل از رفتن #میدیدمش. نبودن و ندیدن عارف خیلی برایم سخت است😢 آن هم عارفی که این همه #مهربان بود.
🔰چند #مورد هست که وقتی کنار هم میگذارم به من قوت قلب💗 میدهد. #آقاعارف شهید شده🌷 و این خیلی مهم است. وقتی که یاد #مصایب حضرت زینب(س) میافتم و میخواهم از خانم #زهرا و خانم زینب(س) الگوپذیری داشته باشم تحمل این درد و سختی خیلی برایم #ارزش پیدا میکند.
🔰دیگر اینکه وقتی میبینم خیلی از جوانها #ادامهدهنده راه آقاعارف هستند و میبینم که به #شهدا عشق و ارادت💖 دارند خرسندم میشوم. خیلی از نوجوانان و جوانانی که خیلی با #شهادت آشنایی نداشتند🗯 به خاطر #حبی که به آقاعارف داشتند خیلی تحت تأثیر قرار گرفتند و مؤثر بود👌
#شهید_عارف_کایدخورده
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ 📡 #خانواده_متعالی_در_قرن_21 خانواده موفق💗💓 #قسمت_سی_ام: قشنگ حرف بزن! 🔰🔵🔰 استاد پناهیان:
❣﷽❣
📡
#خانواده_متعالی_در_قرن_21
خانواده موفق💗💓🔰♻️
#قسمت_سی_و_یکم: اخلاق خوب☺️
🔰🔵🔰🔺🔺🔺🔺💖
استاد پناهیان:
💟چقدر ساده میشه تو خونه عشق و محبت رو افزایش داد
✨انرژی رو افزایش داد
👈همین خوبیهایی که داریمااا رو میگم
شما البته بیشتر دارید😉
من نگاه میکنم به دست و بال شما😇
💕اخلاق خوب یعنی «محبت کردن به خانواده»
این روایت امام صادق ع بود 👆🏻👆🏻👆🏻
✅🚹🚺
🌴امام علی ع میفرماید :
فرزندم بدترین برخورد رو با خانوادت نداشته باش⛔️
خانوادت پیشت غیر محترم ترین مردم روزگار نباشن!!!
❌🚫❌👆
بعضیا این بیماری رو دارن آخه!!!
مستقیم حضرت میفرماید این جوری نباش !
🌴امام سجاد ع یه دعایی میکنه که خانوم ها بیش از آقایون آمین بگن
☺️
دعا میکنه که خدایا در خانوادم، در فامیلم ،در اقوامم منو عزیز قرار بده 💖
آدم تو خونه اش عزیز باشه
دو روز مسافرت رفتی ؛
وقتی برگشتی جیغغغغ بکشن تو رو ببینن
😵😍😘
🌸🍃این همه برکات در یک رابطه ی اجباریه👏🏻
👈 خدا مدام ما رو نگاه میکنه در روابط اجباری چه کار میکنیم ....
#ادامه_دارد...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
امام زمان عج_۵۵.mp3
2.11M
#فایل_صوتي_امام_زمان 52
✔️واقعاً منتظری؟
یا...
مشکلاتِ امامت،به تو هیچ ربطی نداره؟
یا اونقدر به خودت گره خوردی،
که امامت، هیچ سهمی از زندگیت نداره؟
صادقانه بگو؛ واقعاً منتظری؟👆👆
#اللّٰھـُــم_عجِّل_لِوَلیڪَ_الفَرَجـ 🌺
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#اعمال_شب_اول #ماه_رمضان 🌷
شب اول در آن چند عمل است :
❶ اوّل : آنكه طلب هلال كند و بعضى استهلال اين ماه را واجب دانسته اند
❷ دوم : غسل اول ماه
❸ سوم : زیارت امام حسین علیه السلام
❹ چهارم : زمانی که هلال ماه مبارک رمضان مشاهده شد رو به قبله كند و دستها را به آسمان بلند كند و خطاب كند هلال را و بگويد:
«رَبّى وَرَبُّكَ اللّهُ رَبُّ الْعالَمينَ اَللّهُمَّ اَهِلَّهُ عَلَيْنا بِالاْمْن وَالاِْيمانِ وَالسَّلامَةِ وَالاِْسْلامِ وَالْمُسارَعَةِ اِلى ما تُحِبُّوَتَرْضى اَللّهُمَّ بارِكَ لَنا فى شَهْرِنا هذا وَارْزُقْنا خَيْرَهُ وَعَوْنَهُ وَاصْرِفْ عَنّا ضُرَّهُ وَشَرَّهُ وَبَلاَّئَهُ وَفِتْنَتَهُ
پروردگار من و پروردگار تو خدا پروردگار جهانيان است خدايا اين ماه را بر ما نو كن با امنيت و ايمان و سلامتى و اسلام و پيشى گرفتن بدانچه تو دوست دارى و خوشنود شوى, خدايا بركت ده به ما در اين ماه و خير و خوبى و كمك آن را روزى ما كن و بگردان از ما زيان اين ماه و شر و بلا و فتنه اش را
❺ پنجم : از مستحبات شب اول ماه مبارک رمضان ، خواندن دعای جوش کبیر است .
❻ ششم : همچنین خواندن دعاهای وارده مخصوصاً دعای چهل وسوم و چهل چهارم صحیفه سجادیه در این شب شفارش شده است
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥سفارش ویژه برای #شب_اول #ماه_رمضان
🔹برای درک شب قدر این فرصت را از دست ندهیم ...
🎙استاد #پناهیان
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#رمان_عاشقانه_مذهبی_مقتدا💖 #قسمت_ششم6⃣ 🍂ﺧﯿﻠﯽ ﻋﻮﺽ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ . ﺁﻥ ﺗﺎﺑﺴﺘﺎﻥ ﮐﺎﺭﻡ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺳﺮﺯﺩﻥ ﺑﻪ ﮔﻠﺴﺘﺎﻥ
📚#از_داستانهای_نازخاتون
#رمان_عاشقانه_مذهبی_مقتدا💖
#قسمت_هفتم7⃣
🍂ﻣﺎﻩ ﺍﻭﻝ ﺳﺎﻝ ﺭﺍ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﻣﺎﻡ ﺟﻤﺎﻋﺖ ﻧﻤﺎﺯ ﻣﯿﺨﻮﺍﻧﺪﯾﻢ . ﺍﻭﺍﺳﻂ ﺁﺑﺎﻥ ﺑﻮﺩ، ﺍﺯ ﭘﻠﻪ ﻫﺎ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺭﻓﺘﻢ ﮐﻪ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﺨﻮﺍﻧﻢ . ﺑﻪ ﻧﻤﺎﺯ ﻧﺮﺳﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ . ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﺍﺯ ﻧﻤﺎﺯﺧﺎﻧﻪ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻣﯿﺎﻣﺪﻧﺪ . ﺑﺎ ﺑﯽ ﺣﻮﺻﻠﮕﯽ ﻭ ﺫﻫﻨﯽ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺳﻮﺍﻝ ﻭﺍﺭﺩ ﻧﻤﺎﺯﺧﺎﻧﻪ ﺷﺪﻡ ﻭ ﺩﺭ ﮐﻤﺎﻝ ﻧﺎﺑﺎﻭﺭﯼ ﺩﯾﺪﻡ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺩﻭﺭ ﯾﮏ ﻃﻠﺒﻪ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺳﻮﺍﻝ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ .
🍁ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﺍﻣﺎﻡ ﺟﻤﺎﻋﺖ ﺟﺪﯾﺪ ﺍﺳﺖ . ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﮔﻔﺘﻢ ﺳﻮﺍﻟﯽ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺑﭙﺮﺳﻢ ﺑﺒﯿﻨﻢ ﭼﻄﻮﺭ ﺟﻮﺍﺏ ﻣﯿﺪﻫﺪ . ﺟﻠﻮ ﺭﻓﺘﻢ ﻭ ﺩﺭﺣﺎﻟﯿﮑﻪ ﺳﺮﻡ ﺭﺍ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ، ﺳﻼﻡ ﺩﺳﺖ ﻭ ﭘﺎ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﺍﯼ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﺳﻮﺍﻟﻢ ﺭﺍ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ . ﺍﻣﺎ ﺍﻭ ﺑﺮﻋﮑﺲ؛ﺑﻪ ﮔﺮﻣﯽ ﺳﻼﻡ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺟﻮﺍﺑﻢ ﺭﺍ ﺩﺍﺩ .
🍂ﺑﺮﺧﻼﻑ ﺑﻘﯿﻪ ﻃﻠﺒﻪ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﯾﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ، ﺳﺮﺵ ﺭﺍ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﻢ ﻧﻤﯿﮑﺮﺩ ﺍﻣﺎ ﻧﮕﺎﻩ ﻫﻢ ﻧﮑﺮﺩ . ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﮔﺮﻣﯽ ﺩﺍﺷﺖ . ﻋﻤﺎﻣﻪ ﻣﺸﮑﯽ ﺍﺵ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﯿﺪﺍﺩ ﺳﯿﺪ ﺍﺳﺖ . ﺧﯿﻠﯽ ﺟﻮﺍﻥ ﺑﻮﺩ، ﺣﺪﻭﺩ ﺑﯿﺴﺖ ﺳﺎﻝ ! ﺑﯿﻦ ﺩﻭ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ ﻭ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﻋﺎﺷﻮﺭﺍ ﺻﺤﺒﺖ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺳﻮﺍﻟﯽ ﺧﺎﺭﺝ ﺍﺯ ﺻﺤﺒﺖ ﻫﺎﯾﺶ ﻣﻄﺮﺡ ﮐﺮﺩ : ﺩﻟﯿﻞ ﺻﻠﺢ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﻦ ( ﻉ ) . ﮔﻔﺖ ﺟﻮﺍﺏ ﺭﺍ ﺑﻨﻮﯾﺴﯿﻢ ﻭ ﺗﺎ ﻓﺮﺩﺍ ﺗﺤﻮﯾﻞ ﺑﺪﻫﯿﻢ .
🍁ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﺣﺮﻓﻬﺎﯾﺶ ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﺷﻮﻕ ﺁﻭﺭﺩ . ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺑﻮﺩﻡ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻡ ﮐﻪ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﻢ ﺳﻮﺍﻝ ﻫﺎ ﻭ ﺩﻏﺪﻏﻪ ﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺩﺭﻣﯿﺎﻥ ﺑﮕﺬﺍﺭﻡ .…
#ادامه_دارد...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#رمان_عاشقانه_مذهبی_مقتدا💖
#قسمت_هشتم8⃣
🍂ﻓﺮﺩﺍﯼ ﻫﻤﺎﻥ ﺭﻭﺯ ﺑﺎ ﺫﻭﻕ ﺭﻓﺘﻢ ﻧﻤﺎﺯﺧﺎﻧﻪ ﻭ ﮐﯿﻔﻢ ﺭﺍ ﺻﻒ ﺍﻭﻝ ﮔﺬﺍﺷﺘﻢ . ﺟﻮﺍﺏ ﺭﺍ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ . ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺑﻨﺸﯿﻨﻢ ﮐﻪ ﺩﯾﺪﻡ ﯾﮏ ﺳﻮﺳﮏ ﻧﺴﺒﺘﺎ ﺑﺰﺭﮒ ﺭﻭﺑﺮﻭﯾﻢ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ ! ﺯﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺍﻣﺎ ﺣﺮﮐﺖ ﻧﻤﯿﮑﺮﺩ . ﻣﻦ ﻭ ﺑﻐﻞ ﺩﺳﺘﯽ ﻫﺎﯾﻢ ﺑﺎ ﺩﯾﺪﻧﺶ ﻋﻘﺐ ﭘﺮﯾﺪﯾﻢ، ﮐﻢ ﮐﻢ ﺗﻤﺎﻡ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﻣﺎﺟﺮﺍ ﺭﺍ ﻓﻬﻤﯿﺪﻧﺪ ﻭ ﻫﯿﭽﮑﺲ ﺣﺎﺿﺮ ﻧﺸﺪ ﺩﺭ ﺻﻔﻬﺎ ﺑﻨﺸﯿﻨﺪ . ﺧﺎﻧﻢ ﭘﻨﺎﻫﯽ - ﻣﻌﻠﻢ ﭘﺮﻭﺭﺷﯽ ﻣﺎﻥ - ﻫﻢ ﺗﺮﺳﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ .
🍁ﺣﺎﺝ ﺁﻗﺎ ﮐﻪ ﺳﺮﺟﺎﯾﺶ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ، ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻣﺎﺟﺮﺍ ﺷﺪ . ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﻣﺎ ﮐﻪ ﺗﺮﺳﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻭ ﺳﺮﺵ ﺭﺍ ﺗﮑﺎﻥ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ . ﺭﻭﺑﻪ ﻣﻦ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺟﻠﻮﺗﺮ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﯾﻪ ﺩﺳﺘﻤﺎﻟﯽ ﭼﯿﺰﯼ ﻣﯿﺪﯾﻦ ﮐﻪ ﺍﯾﻨﻮ ﺑﺮﺵ ﺩﺍﺭﻡ؟
🍂ﺳﺮﯾﻊ ﯾﮏ ﺩﺳﺘﻤﺎﻝ ﺍﺯ ﺟﯿﺒﻢ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩﻡ ﻭ ﺩﺍﺩﻡ ﺩﺳﺘﺶ . ﺑﻪ ﻃﺮﻑ ﺳﻮﺳﮏ ﺭﻓﺖ ﮐﻪ ﺑﮕﯿﺮﺩﺵ؛ﺳﻮﺳﮏ ﺩﺭ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺩﻭﯾﺪ ﺑﯿﻦ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ! ﺻﺪﺍﯼ ﺟﯿﻎ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ . ﻫﻤﻪ ﮐﯿﻔﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﺟﯿﻎ ﮐﺸﺎﻥ ﻓﺮﺍﺭ ﻣﯿﮑﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺣﺎﺝ ﺁﻗﺎﯼ ﺑﺎﺣﺎﻝ ﻣﺎ ﻫﻢ ﺩﺳﺘﻤﺎﻝ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺑﯿﻦ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺳﻮﺳﮏ ﻣﯿﺪﻭﯾﺪ .
🍂ﺻﺤﻨﻪ ﺑﻪ ﻗﺪﺭﯼ ﺧﻨﺪﻩ ﺩﺍﺭ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﯿﻦ ﺟﯿﻎ ﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ﺍﺯ ﺧﻨﺪﻩ ﺭﯾﺴﻪ ﻣﯿﺮﻓﺘﯿﻢ . ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺣﺎﺝ ﺁﻗﺎ ﭘﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺭﻭﯼ ﺳﻮﺳﮏ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻧﻤﺎﺯﺧﺎﻧﻪ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ .
🍁ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻧﻤﺎﺯ ﻇﻬﺮ، ﻣﯿﮑﺮﻭﻓﻮﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﮑﺒﺮ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﻫﻤﻪ ﺍﯾﻨﻬﺎ ﻣﺨﻠﻮﻗﺎﺕ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﻧﺪ . ﺗﺮﺱ ﻧﺪﺍﺭﻥ ﮐﻪ ! ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺧﺎﻧﻮﻣﺎ ﮐﻼ ﺍﺯ ﺳﻮﺳﮏ ﻣﯿﺘﺮﺳﻦ …!
ﻧﻤﺎﺯﺧﺎﻧﻪ ﺍﺯ ﺧﻨﺪﻩ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺭﻭﯼ ﻫﻮﺍ ﺭﻓﺖ . ﻫﺮﭼﻪ ﻣﯿﮕﺬﺷﺖ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﻣﯿﺮﺳﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﻃﻠﺒﻪ ﺑﺎ ﺑﻘﯿﻪ ﻃﻠﺒﻪ ﻫﺎ ﻓﺮﻕ ﺩﺍﺭﺩ …
#ادامه_دارد...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh