🌷شهید نظرزاده 🌷
🍃🌺🍃🌺🍃 💢همیشه توی ماشین و سجاده اش یه #زیارت_عاشورا داشت. دوران مجردی هر هفته در کنار #قبور_شهدا زیا
💠إِلَهِي كَأَنِّي بِنَفْسِي وَاقِفَةٌ بَيْنَ يَدَيْكَ وَ قَدْ أَظَلَّهَا حُسْنُ تَوَكُّلِي عَلَيْكَ فَقُلْتَ (فَفَعَلْتَ) مَا أَنْتَ أَهْلُهُ وَ تَغَمَّدْتَنِي بِعَفْوِكَ
⚜معبودا، آنسان به رحمت تو امیدوارم که گویی در #پیشگاهت ایستادهام و توکل بسزایم به #تو برسرم سایه گسترده است، پس تو فرمانی را که سزاوار آنی، راندهای و مرا در #عفو و گذشتت پوشاندهای🙏
#مناجات_شعبانیه
#شهید_علیرضا_نوری
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#پدر_شهید: ⭕️محمدرضا برای احیای #دین_محمدی رفت. فرزندم رفت تا ثابت کند👌 اکنون که به ندای «هل من نا
🔰شهید به روایت همرزمشان:
🔸علی آقا واقعا آرزوشون #گمنامی بود و خدا هم روی #علی_آقا رو زمین نذاشت🚫 و علی آقا جاوید الاثر🌷 شدند، در آخرین لحظات عمرش #عاشقانه💖 این شعر رو زمزمه می کرد:
🔅خواهم كه داین #غمكده آرام بگیرم
🔅گمنام سفر كرده و #گمنام بمیرم🕊
#شهید_محمدرضا_بیات
#شهید_جاویدالاثر_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ 📡 #خانواده_متعالی_در_قرن_21 خانواده موفق✅🚥 #قسمت_بیست_و_نهم:روابط اجباری عامل تکامل ما 🔰🔵🔰
❣﷽❣
📡
#خانواده_متعالی_در_قرن_21
خانواده موفق💗💓
#قسمت_سی_ام: قشنگ حرف بزن!
🔰🔵🔰
استاد پناهیان:
غربی ها روابط اجباری رو حذف کردن ،
ما فرقمون با غربیه چیه ❗️
ما بد اخلاقیامونو میریزیم تو روابط اجباری...
خب ما نزدیکه دیگه غربی بشیم!! ⛔️😒
روابط اجباری رو عشق است☺️
👈اینجا باید درست بشه
الکی برا مردم لبخند نزن 😠😐
میدونید خدا از کیا بدش میاد❓
👈از کسانی که غریبه ها رو بیشتر از خودی ها تحویل بگیرن
از اینا بدش میاد⛔️
🔆📛👆
خدا میگه «روابط اجباری رو من برات درست کردم»
❤️اجباری ترین رابطه، رابطه ی
پدر و فرزندیه
مادر و فرزندیه
واااای اگر فرزندی, این رابطه اجباری رو مخدوش کنه
❌
اولین چیزی که ازش کم میشه
👈عمرشه
توبه هم بکنه عمرش کم شده !❌
😳
"جوان مرگ" میشه، بعدش میره بهشت !
این نرخ شاه عباسیشه 🙄
آاه خدا توبه کرده خو😒
خب باشه ...توبه کرده میره بهشت 👈ولی عمرش !!!!
🌴روایت داره میفرمایند : کسی که "خوب و زیبا" به خانواده خودش نیکویی کنه عمرش رو طولانی خواهند کرد...
😊✨👆
طرف خوبی میکنه اما با حرفای زشت خرابش میکنه!
بیا دیگه ...بریزم تو شکمتون بخورید😤
بیا همش ،همه ی دویدن های من برا شماست بزنم تو اون سرت
🏃😡😤😠👆
ببین ❗️❗️
تو که داری خوبی میکنی👈 "خوشکل نیکو کاری کن"
✅مثلا غذا آوردی خونه
خانم ها که بنده خدا ها همیشه میپزن.
خب حالا مثلا این بار تو غذا آوردی خونه
نگاش کن بگو....😌
👈به خدا از در آمد من هر کی غذا بخوره به اندازه ای غذا خوردن تو من کیف نمیکنم!👏👏🌺👏😍
آقا ....این دل خانومت غش میکنه ...
💖👆❤️
خو زبون بچرخون .....😏
غریبه بود حالا چهارتا زبون چرخونده بودی!!'
😒
#ادامه_دارد...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
امام زمان عج_۵۴.mp3
2.13M
#فایل_صوتي_امام_زمان 51
✍چه دلِ مبارکیه
دلی که اونقدر بزرگ شده؛
که درد نداشتنِ یه راه بلد از جنس آسمون، تموم فضاشو پُر کرده!
💢این دل
دیگه جایی برای غصه ها و رنجشهای کودکانه نداره👆👆
#اللّٰھـُــم_عجِّل_لِوَلیڪَ_الفَرَجـ 🌸🍃
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
آخر شب #خوردنـےهای مختلف میآوردیمـ و تا نیمههاے شبــ فیلم و سریال و... نگاه مےڪردیم🖥🎥 همان زمان
#همسرمهربان و عزیزم💞
↵ای دلآرامـ💗 هستی من
↵ای #زیباترین ترانه زندگی من
↵ای نازنین😍
ازشما #خواهش میکنم باقی عمر گرانقدر خود را به تحصیل علم📚 و ادامه #زیبای_زندگی بپردازی(من از شما راضی هستم) #زیبای_من خدانگهدارت باد👋
#شهید_امین_کریمی
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#رمان_عاشقانه_مذهبی_مقتدا💖 #قسمت_دوم2⃣ 🍂ﻭﻗﺘﯽ ﻭﺍﺭﺩ ﺑﻨﯿﺎﺩ ﺷﺪﻡ، ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﮔﻔﺘﻢ ﺍﯾﻦ ﻫﺎ ﺭﺍ ﭼﻄﻮﺭ ﺗﺤﻤﻞ ﮐﻨﻢ .
📚#از_داستانهای_نازخاتون
#ﺭﻣﺎﻥ_ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ_ﻣﺬﻫﺒﯽ_ﻣﻘﺘﺪﺍ💖
#ﻗﺴﻤﺖ_ﺳﻮﻡ3⃣
🍂ﻣﺎﻧﺘﻮ ﻭ ﺭﻭﺳﺮﯼ ﺳﺎﺩﻩ ﺍﯼ ﭘﻮﺷﯿﺪﻡ . ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﺳﺮﻡ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻃﺮﻑ ﺁﺷﭙﺰﺧﺎﻧﻪ ﺑﺮﮔﺮﺩﺍﻧﺪﻡ ﻭ ﮔﻔﺘﻢ : ﻣﺎﻣﺎﻥ ﻣﻦ ﺑﺎ ﺯﻫﺮﺍ ﻣﯿﺮﻡ ﺟﺎﯾﯽ . ﯾﻪ ﮐﻼﺳﻪ ﺛﺒﺖ ﻧﺎﻡ ﮐﻨﻪ !
- ﺑﺮﻭ ﻭﻟﯽ ﺯﻭﺩ ﺑﯿﺎ، ﺗﺎ ﻗﺒﻞ ۶ ﺧﻮﻧﻪ ﺑﺎﺵ .
🍁ﺯﻫﺮﺍ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺟﻠﻮﯼ ﺩﺭ . ﺳﻼﻡ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﯾﻢ . ﺗﺎ ﺍﯾﺴﺘﮕﺎﻩ ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺭﻓﺘﯿﻢ . ﺳﻮﺍﺭ ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ ﺷﺪﯾﻢ . ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ ﺧﻠﻮﺕ ﺑﻮﺩ . ﺁﺧﺮ ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ ﻧﺸﺴﺘﯿﻢ . ﺩﺭﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﮐﺎﺭﺕ ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ ﺭﺍ ﺩﺭ ﮐﯿﻔﻢ ﺟﺎ ﻣﯿﺪﺍﺩﻡ ﮔﻔﺘﻢ : ﻧﮕﻔﺘﯽ ﮐﺠﺎ ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﺑﺒﺮﯼ ﻣﻨﻮ؟
- ﻧﻤﯿﺸﻪ ﮐﻪ ! ﻣﺰﺵ ﻣﯿﺮﻩ ! ﺻﺒﺮ ﮐﻦ ﯾﻪ ﺫﺭﻩ !
🍂ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺷﺖ . ﺯﻫﺮﺍ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﭘﺎﺷﻮ ﻫﻤﯿﻦ ﺟﺎﺳﺖ .
ﺩﺭﺣﺎﻟﯿﮑﻪ ﺍﺯ ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻣﯽ ﭘﺮﯾﺪﻡ ﺑﻪ ﺭﻭﺑﺮﻭﯾﻢ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩﻡ، ﺑﺎ ﺳﺮﺩﺭ ﮔﻠﺴﺘﺎﻥ ﺷﻬﺪﺍ ﻣﻮﺍﺟﻪ ﺷﺪﻡ . ﺑﺎ ﺑﯽ ﻣﯿﻠﯽ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﺳﺮﺩﺭ ﻭ ﻣﺰﺍﺭﻫﺎ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻢ ﻭ ﮔﻔﺘﻢ : ﺩﻭﺳﺖ ﻣﺎ ﺭﻭ ﺑﺎﺵ ! ﻣﻨﻮ ﺁﻭﺭﺩﯼ ﻗﺒﺮﺳﺘﻮﻥ؟
ﺯﻫﺮﺍ ﺧﻨﺪﯾﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﺑﯿﺎﯼ ﺗﻮ ﻧﻈﺮﺕ ﻋﻮﺽ ﻣﯿﺸﻪ ! ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺎ ﻗﺒﺮﺳﺘﻮﻥ ﻓﺮﻕ ﺩﺍﺭﻩ !
🍁ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪﯾﻢ . ﺯﻫﺮﺍ ﺩﺭ ﺑﺪﻭ ﻭﺭﻭﺩ ﺩﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﺭﻭﯼ ﺳﯿﻨﻪ ﺍﺵ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﻭ ﺑﻪ ﺗﺎﺑﻠﻮﯼ ﺳﺒﺰﯼ ﺧﯿﺮﻩ ﺷﺪ ﻭ ﺭﻭﯼ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻧﺪ . ﺑﻌﺪﺍ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﺯﯾﺎﺭﺗﻨﺎﻣﻪ ﺷﻬﺪﺍﺳﺖ . ﻣﻦ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺗﺎﺑﻠﻮ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﻭ ﺳﻌﯽ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺑﺎ ﻋﺮﺑﯽ ﺩﺳﺖ ﻭ ﭘﺎ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺑﻠﺪ ﺑﻮﺩﻡ ﻣﻌﻨﺎﯼ ﻋﺒﺎﺭﺍﺕ ﺭﺍ ﺑﻔﻬﻤﻢ : ﺩﺭﻭﺩ ﺑﺮ ﺷﻤﺎ ﺍﯼ ﺍﻭﻟﯿﺎ ﺧﺪﺍ ﻭ ﺩﻭﺳﺘﺪﺍﺭﺍﻥ ﺍﻭ … ﺭﺳﺘﮕﺎﺭ ﺷﺪﯾﺪ، ﺭﺳﺘﮕﺎﺭﯼ ﺑﺰﺭﮔﯽ، ﮐﺎﺵ ﻣﻦ ﺑﺎ ﺷﻤﺎ ﺑﻮﺩﻡ ﻭ ﺑﺎ ﺷﻤﺎ ﺭﺳﺘﮕﺎﺭ ﻣﯿﺸﺪﻡ …
🍂ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﻟﺮﺯﯾﺪﻡ ﻭ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻋﺠﯿﺒﯽ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩﻡ . ﺍﻧﮕﺎﺭ ﮐﺴﯽ ﺻﺪﺍﯾﻢ ﻣﯿﺰﺩ . ﺯﻫﺮﺍ ﮔﻔﺖ : ﺑﺮﯾﻢ ﺯﯾﺎﺭﺕ ﮐﻨﯿﻢ .
- ﻣﮕﻪ ﺍﻣﺎﻣﺰﺍﺩﻩ ﺳﺖ؟ !
فقط خندید راه ﺍﻓﺘﺎﺩﯾﻢ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﻣﻘﺼﺪﯼ ﮐﻪ ﺯﻫﺮﺍ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺖ . ﺑﯿﻦ ﺭﺍﻩ ﭼﺸﻤﻢ ﺧﻮﺭﺩ ﺑﻪ ﺑﻨﺮﯼ ﮐﻪ ﺭﻭﯼ ﺁﻥ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ : “ ﺷﻬﺪﺍ ﺍﻣﺎﻣﺰﺍﺩﮔﺎﻥ ﻋﺸﻘﻨﺪ ﮐﻪ ﻣﺰﺍﺭﺷﺎﻥ ﺯﯾﺎﺭﺗﮕﺎﻩ ﺍﻫﻞ ﯾﻘﯿﻦ ﺍﺳﺖ ”. ﺁﻧﺠﺎ ﺩﯾﮕﺮ ﺩﺭﻧﻈﺮﻡ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻗﺒﺮﺳﺘﺎﻥ ﻧﺒﻮﺩ . ﺣﺲ ﮐﺮﺩﻡ ﮐﺴﯽ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭﻡ ﺭﺍ ﻣﯽ ﮐﺸﺪ .…
#ادامه_دارد...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#رمان_عاشقانه_مذهبی_مقتدا💖
#قسمت_چهارم4⃣
🍂ﺑﻪ ﺷﻬﺪﺍ ﯾﮑﯽ ﯾﮑﯽ ﺳﺮﺯﺩﯾﻢ : ﺷﻬﯿﺪ ﺟﻼﻝ ﺍﻓﺸﺎﺭ، ﺷﻬﯿﺪ ﺧﺮﺍﺯﯼ، ﺷﻬﯿﺪ ﺯﻫﺮﻩ ﺑﻨﯿﺎﻧﯿﺎﻥ، ﺷﻬﯿﺪ ﺑﺘﻮﻝ ﻋﺴﮕﺮﯼ، ﺷﻬﯿﺪ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﻣﯿﺜﻤﯽ، ﺷﻬﯿﺪ ﺁﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﺷﺮﻓﯽ ﺍﺻﻔﻬﺎﻧﯽ، ﺷﻬﯿﺪ ﺣﺴﻦ ﻫﺪﺍﯾﺖ، ﺷﻬﯿﺪ ﻣﺴﻠﻢ ﺧﯿﺰﺍﺏ ( ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺷﻬﯿﺪ ﻣﺪﺍﻓﻊ ﺣﺮﻡ ﺍﺻﻔﻬﺎﻥ ) ﺷﻬﯿﺪ ﺗﻮﺭﺟﯽ ﺯﺍﺩﻩ … ﺯﻫﺮﺍ ﺳﺮ ﻣﺰﺍﺭ ﻫﺮ ﺷﻬﯿﺪ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺧﺼﻮﺻﯿﺎﺕ ﻭ ﻧﺤﻮﻩ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﻫﺮ ﺷﻬﯿﺪ ﺗﻮﺿﯿﺢ ﻣﯿﺪﺍﺩ . ﻫﯿﭽﮑﺪﺍﻡ ﻏﺮﯾﺒﻪ ﻧﺒﻮﺩﻧﺪ .
🍁ﺑﻪ ﺷﻬﯿﺪ ﺗﻮﺭﺟﯽ ﺯﺍﺩﻩ ﮐﻪ ﺭﺳﯿﺪﯾﻢ ﮔﻔﺖ : ﺷﻬﯿﺪ ﺗﻮﺭﺟﯽ ﺯﺍﺩﻩ ﻋﺎﺷﻖ ﺣﻀﺮﺕ ﺯﻫﺮﺍ( ﺱ ) ﺑﻮﺩ . ﻣﻮﻗﻊ ﺷﻬﺎﺩﺗﻢ ﺗﯿﺮ ﺑﻪ ﭘﻬﻠﻮﺵ ﺧﻮﺭﺩ …
ﻧﺎﺧﻮﺩﺁﮔﺎﻩ ﮔﺮﯾﻪ ﺍﻡ ﮔﺮﻓﺖ . ﺭﻭﯼ ﻣﺰﺍﺭ ﭘﺮﭼﻢ ﯾﺎﺯﻫﺮﺍ ﻧﺼﺐ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ .
ﮐﻤﯽ ﮐﻪ ﻧﺸﺴﺘﯿﻢ، ﺯﻫﺮﺍ ﺍﺷﮏ ﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﭘﺎﮎ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﺑﺮﯾﻢ ﺑﺮﺍﺕ ﯾﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﺨﺮﻡ .
🍂ﺭﻓﺘﯿﻢ ﺩﺍﺧﻞ ﻓﺮﻭﺷﮕﺎﻩ ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ . ﺯﻫﺮﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩﺵ ﯾﮏ ﺳﺮﮐﻠﯿﺪﯼ ﺑﺎ ﻋﮑﺲ ﺍﻣﺎﻡ ﺧﺎﻣﻨﻪ ﺍﯼ ﺧﺮﯾﺪ . ﯾﮑﯽ ﺩﻭﺑﺎﺭ ﺳﺨﻨﺮﺍﻧﯽ ﻫﺎﯾﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﮔﻮﺵ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﻭ ﺑﺪﻡ ﻧﻤﯿﺎﻣﺪ ﺑﺎ ﺁﻗﺎ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺁﺷﻨﺎ ﺷﻮﻡ . ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩﻡ ﯾﮏ ﺳﻨﺠﺎﻕ ﺳﯿﻨﻪ ﺧﺮﯾﺪﻡ ﺑﺎ ﻋﮑﺲ ﺁﻗﺎ . ﺳﺒﺪ ﭘﻼﮎ ﻫﺎ ﺗﻮﺟﻬﻢ ﺭﺍ ﺟﻠﺐ ﮐﺮﺩ . ﺗﻌﺪﺍﺩﯼ ﭘﻼﮎ ﻓﻠﺰﯼ ﺷﺒﯿﻪ ﭘﻼﮎ ﻫﺎﯼ ﺩﻓﺎﻉ ﻣﻘﺪﺱ ﺭﺍ ﺩﺍﺧﻞ ﺳﺒﺪﯼ ﺭﯾﺨﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ .
🍁ﺯﻫﺮﺍ ﺟﻠﻮ ﺁﻣﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﺍﺭﻩ ﺍﯾﻨﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﻗﺸﻨﮕﻦ ! ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﯾﮑﯿﺸﻮ ﯾﺎﺩﮔﺎﺭﯼ ﺑﺨﺮﻡ ﺑﺮﺍﺕ؟ ﺳﺮﯼ ﺗﮑﺎﻥ ﺩﺍﺩﻡ ﻭ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺭﻭﯼ ﭘﻼﮎ ﻫﺎ ﮐﺮﺩﻡ . ﭘﻼﮐﯽ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻢ ﮐﻪ ﺭﻭﯾﺶ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ ”: ﯾﺎ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺍﻟﺰﻫﺮﺍ ( ﺱ ) .ﻫﻤﺎﻥ ﻭﻗﺖ ﺁﻥ ﺭﺍ ﮔﺮﺩﻧﻢ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻢ . ﺯﻫﺮﺍ ﺁﺭﺍﻡ ﮔﻔﺖ : ﺑﺮﯾﻢ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺑﻌﺪﯼ !
🍂ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺑﻌﺪﯼ ﭼﺎﺩﺭ ﻭ ﺭﻭﺳﺮﯼ ﻣﯽ ﻓﺮﻭﺧﺖ . ﺯﻫﺮﺍ ﮔﻔﺖ : ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﻏﺎﻓﻞ ﮔﯿﺮﺕ ﮐﻨﻢ . ﻣﺎ ﺑﺎ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﯼ ﻫﺌﻴﺘﻤﻮﻥ ﻧﺬﺭ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﻫﺮﻣﺎﻩ ﺑﻪ ﯾﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﺧﻮﺏ ﭼﺎﺩﺭ ﻫﺪﯾﻪ ﺑﺪﯾﻢ . ﺍﻣﺮﻭﺯﻡ ﻧﻮﺑﺖ ﺗﻮﺋﻪ … .
#ادامه_دارد...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
4_5830463506419287058.mp3
1.62M
🎵 #مداحی_شهدایی
✨میگم عاشقم ...💔
✨اما خودم بهتر میدونم نالایقم ...😔
#بسیار_زیبا👌👌
#تلنگر🔔
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
#صبح است و
دڪان زندگی آباد است👌
گلخنده🌹 فراوان شده #دلها شاد است
وقتی که #خدا
کلیـ🔑ـد این قصه شود
دنیای قشنگمان😍 ز غم، آزاد است
#شهید_حسین_مشتاقی
#سلام_صبحتون_شهدایی🌺
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔆روزهاي #آخر به او ميگفتم: «وقت آمدن زنگ نزني📵 به #دوستت كه بيايد دنبالت، تا از تهران بخواهي بیایی.
💕وداع #عاشقانــه 💕
اکنون تـو #نیستی
ولی همه چیز بوی #تــو😌 را دارد
بوی عاشقــ❤️ـانه زیستـن
#شهید_صادق_عدالت_اکبری
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💕وداع #عاشقانــه 💕 اکنون تـو #نیستی ولی همه چیز بوی #تــو😌 را دارد بوی عاشقــ❤️ـانه زیستـن #شهید_ص
8⃣6⃣0⃣1⃣ #خاطرات_شهدا🌷
🔰طولِ رفاقت و آشنایی ما در همون ایام اعزام تا ۲روز قبل از #شهادتش بود با اینکه من اهل جنوب(آبادان) بودم و اون اهلِ #تبریز 💥اما زود بامن گرم گرفت💞 و اخت شد...
🔰از خصوصیات بارز ایشون #شجاعت و دلیری بسیار و دقت عمل👌 در کارها چه اطلاعاتی چه #عملیاتی بود. همیشه با تجهیزات کامل نظامی⚔ بود به حدی که به ایشون میگفتن #رنجرخوشتیپ😍
🔰هرگاه دیدمش با #وضو بود. وقتی برایِ سرکشی یا کاری میرفتیم بچه ای و میدید بهشون محبت💖میکردو باهاشون گرم میگرفت از من چند اصطلاحِ #عربی یادگرفته بود برایِ ارتباط با کودکان👶 که بتونه لحظه ای دلشون و هرچندکوتاه شاد کنه و لبخند و هدیه بده🎁 به کودکان
🔰یه روز که باهم👥 خلوتی داشتیم بهم گفت : #میثم من با اینکه کُلی آموزش هایِ مختلف دیدم تو این سالها خیلی به این درو اون در زدم که بیام برا #دفاع_ازحرم بی بی اما نشد که نشد⛔️ تا وقتی ک انگاربه دلمـ❤️ افتاد که راه رو تاالان #اشتباه رفتم🚫 و باید سیمِ اتصالم با خودِ #خانم_زینب وصل بشه
🔰و فهمیدم این رو زدنهایِ من به این و اون فایده نداره و با خلوتی که بابا👤 خود #بی_بی پیداکردم سیمِ اتصال وصل شد💞 و این شد که الان اینجا هستم و زد رو شونه ام و گفت آره داداش باید #زودتر سیم اتصالم به خود خانم زینب کبری س وصل میشد..
🔰من چندتا کار فرهنگی انجام دادم اونجا مثلِ تابلو نویسی✍ و نوشتن شعرهایی تو برگه آچار📝 و نصب کردن برا روحیه دادن به بچه ها بهم گفت این #دوتا مطلب و بنویس:
⇜۱.اگر #شهید نشویم خواهیم مُرد
⇜۲.عاشقانـ❤️ را سر شوریده به #پیکر عجب است.
#شهید_صادق_عدالت_اکبری
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
تشریح شرایط #سوریه از روی نقشه🗺 پس از بازگشت از #اولین_اعزام برای همرزمان در منزل شهید سالخورده🌷 #
🍂بوی بهشت🌸 می دهد
🌱تربت دلربای #تو
🍂زان که #بهشت میزند
🌿بوسه به خاک پای تو😍
🍂 #درس وفا و عشقـ❤️ را
🍃تو بهترین #معلمی
🍂رسم وفا و عهد را داده صفا
🌿 #صفای_تو
۵/فروردین/۹۵
شهید سالخورده در حال آموزش نیروهای بسیجی
۱۶ روز قبل از #شهادت🌷
#شهید_محمدتقی_سالخورده
#هفته_معلم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
7⃣3⃣1⃣ به یاد #شهید_رضا_دامرودی🕊❤️🕊 شادی روحش #صلوات 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
8⃣3⃣1⃣ به یاد
#شهید_مرتضی_مسیب_زاده🕊❤️🕊
شادی روحش #صلوات
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
8⃣3⃣1⃣ به یاد #شهید_مرتضی_مسیب_زاده🕊❤️🕊 شادی روحش #صلوات 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
9⃣6⃣0⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠 #مدافعان_حرم، محرمان حریم و #باغیرتان زمان خود می باشند که در دوره ای که دین و ارزشهای دینی غریب و مهجور افتاده است برای احیای✨ آنها از جان شیرین❣ خود می گذرند.
🔰شهید «مرتضی مسیب زاده» فرزند #جبراییل و زاده بیست و سوم تیرماه📆 1361، در #کرج منطقه رجایی شهر به دنیا آمد و در سال 68 که به شهرک #وحدت نقل مکان کردند. در رجایی شهر زندگی نمود و تحصیل📚 خود را در مقاطع مختلف در همین شهرک انجام داد.
🔰در رشته #مهندسی_کشاورزی در دانشگاه پذیرفته شد✅ منتهی دانشگاه را ادامه نداد و وارد مجموعه #سپاه پاسداران شد. بعدها وارد دانشکده یگان مخصوص شد و در #دانشگاه افسری ادامه تحصیل داد📃
🔰شهید #مرتضی_مسیب_زاده🌷 چند نوبت به عنوان مدافع حرم و مستشار نظامی در #سوریه مامور بود و حدود دو سال🗓 در این کشور حضور داشت.
🔰او یک افسر ارشد #متخصص و منحصر به فرد در زمینه خود در سطح کشور🇮🇷 بود، یک افسر نظامی به تمام معنا بود که خود را #فدای امام میهن کرد. زمانی که در داخل کشور بود نیز به عنوان یک #معلم و تحلیل گر امور سیاسی و سخنران🎙 حلقه های سیاسی در پایگاه های #بسیج حضور داشت.
🔰حاج مرتضی به لحاظ فعالیت هایی که در پایگاه های بسیج و کانون های فرهنگی انجام دادند #جوان_نمونه سال کشور انتخاب شد👌 سرانجام #شهید مرتضی مسیب زاده🌷 در مقری که در حومه یکی از مناطق جنوبی #حلب مستقر بود، شناسایی شد بدین صورت که گرای آن لو رفت و مقر مورد حمله خمپاره ای💥 قرار گرفت و #شهید و همرزمانش👥 در کنار هم به دیدار معبود شتافتند.
#شهید_مرتضی_مسیب_زاده
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
💢حاج مرتضی بسیار انسان #انعطاف_پذیر و اهل گذشتی بود وتنها چیزی که برنمی تافت🚫 همین مخالف نظام و #بی_توجهی به مسایل دینی و انقلابی بود وبدون ملاحظه و بدون غل و غش تذکر می داد.
💢معاشرت و رابطه اش را بر همین #اساس تنظیم می کرد👌رو دروایسی نداشت نسبت به کسی که به مسایل #دینی کم توجه بود و بی توجه بود.
#شهید_مرتضی_مسیب_زاده
#شهید_مدافع_حرم 🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💠اهمیت به نماز🌸 🌷روزی برای تحویل امانتی به شهر "تبنین" رفته بودیم.در راه برگشت صدای #اذان آمد #احمد
برادر مهربان
⭐️راوی: نورهان دقدوق خواهر شهید
🍃 #احمد با رفتارش، به من عشق، علاقه❤️ و وفاداری به خانواده را می آموخت.بسیار به مادر و مادربزرگش علاقه مند بود.
🍃 احمد محبت بسیاری به مادرش ابراز می کرد و عشق او به #مادرش بی نظیر و غیر قابل وصف بود.
به بهانه های مختلف برایش #هدیه 🎁🛍می گرفت و روز به روز ارتباط آن ها با هم صمیمی تر می شد.
🍃در کارهای منزل🛋🚪 به او کمک می کرد. حتی کارهای زنانه در آشپزخانه🍳 را نیز برای مادرش انجام می داد.
گاهی اوقات احمد خودش برای همه غذا 🍖درست می کرد و به کار در خانه افتخار می کرد. اگر در انجام کاری اشتباهی از او سر می زد و کار خطایی می کرد، خیلی زود ابراز پشیمانی کرده و درصدد #جبران اشتباهش بر می آمد.
📚 #ملاقات_درملکوت
#شهید_احمد_مشلب 🌷
#معروف_به_شهیدBMWسوار
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
4_5940465255321699507.mp3
2.36M
قبل از ورود به ماه_رمضان این صوت رو گوش کنید حتی اگه چند دقیقه مونده باشه...
خوشبحال اونایی که آماده مهمونی_خدا شدن...
🎤🎤 #استاد_پناهیان
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🔹زیباترین و ماندگارترین👌 چیزی که از ایشون یاد گرفتم #بخشنده بودن و گذشت بود...
🔸ایشون خیلی راحت از کسی که #بدترین بدی رو در حقش کرده بود میگذشت😊 و میبخشیدش و گذشت کردن❤️ رو #همیشه به من گوش زد میکرد
🔹و میگفت: فقط #خدا رو در نظر بگیر بقیه چیزا برات بیرنگِ بیرنگ میشه♡ تکه کلامشون این بود:
#باخــدا و باش و پادشاهی کن💖
راوی: همسر شهید
#شهید_روح_الله_کافی_زاده 🌷
#شهید_مدافع_حرم
#سالروز_شهادت
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh