🌷شهید نظرزاده 🌷
🔻 #عاشقانه_شهدا 🔰همسرم #پسر_عمه ام بود. آبان ۹۱ #عقد کردیم و ۱ ماه بعد همزمان با عید غدیر خم عروسی
#عاشقانه_شهدا❣
❣مسئلهای من را درگیر کرده بود، مدام در ذهنم بالا و پایین میکردم که چطور آن را مطرح کنم، دلم را به دریا زدم و پرسیدم: ببخشید این سوال را میپرسم، #چهره من مورد پسند شما هست یا نه؟
❣پیش خودم فکر میکردم نکند حمید بخاطر اصرار خانواده یا چون از بچگی این حرفها بوده به #خواستگاری من آمده است، جوابی که حمید داد خیالم را راحت کرد: نمیدونم چی باعث شده همچین سوالی بپرسین، اگر مورد پسند نبودین که نمیاومدم اینجا و اونقدر #پیگیری نمیکردم.
❣از ساعت پنج تا شش و نیم صبحت کردیم، هنوز نمکدان بین دستهای حمید میچرخید، صحبتها تمام شده بود، حمید وقتی میخواست از اتاق بیرون برود به من #تعارف کرد، گفتم: نه شما بفرمایین، حمید گفت: حتما میخواین فکر کنین، پس اجازه بدین آخرین حدیث رو هم بگم، یک ساعت فکر کردن بهتر از هفتاد سال عبادته.
❣بین صحبتهایمان چندین بار از #حدیث و روایت استفاده کرده بود، هر چیزی میگفت یا قال امام صادق(ع) بود یا قال امام باقر (ع). با گفتن این حدیث صحبت ما تمام شد و حمید زودتر از من اتاق را ترک کرد.
❣آن روز نمیدانستم مرام حمید همین است 《میآید، نیامده #جواب میگیرد و بعد هم خیلی #زود میرود》
❣حالا همه آن چیزی که دنبالش بود را گرفته بود، من ماندم و یک دنیا رویاهایی که از بچگی با آنها زندگی کرده بودم و حس میکردم از این لحظه روزهای پرفراز و نشیبی باید در انتظار من باشد، یک #انتظار تازه که به حسی #تمام_ناشدنی تبدیل خواهد شد.
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
#شهید_مدافع_حرم🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
خيلي #گشته بوديم، نه پلاكي، نه كارتي، چيزي همراهش نبود. #لباس_فرم سپاه به تنش بود. چيزي شبيه #دكمه
💠خـــواب
🔹چند وقت پيش يكي از دوستان خواب #شهيد_مرادی رو ميبينه
🔸ميگفت شهيد مرادي رو ديدم از حال مرتضي پرسيدم
گفت: مرتضي رو ما هم هفته ای يك بار ميبينيم
پرسيدم چرا ؟
گفت چنان مقامي بهش دادن که از ما بالاتره، سرش خيلي شلوغه
🔹اي مرتضي جان دلم برات تنگ شده داداشم
داداش مرتضی همه دلها تنگته
راوے : دوست شهید
🔰روایتی از یک رویای صادقه و عنایت امام رضا(ع) به شهید مرتضی کریمی را میتوانید از اینجا بخوانید👇👇
https://eitaa.com/ShahidNazarzadeh/5436
#شهید_مرتضی_کریمی 🌷
#شهید_جاویدالاثر_مدافع_حرم
شادی روحش #صلوات
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
4_246276242251186182.mp3
260.4K
🔻طرح تلاوت روزانه قرآن کریم
✨سوره مبارکه بقره✨
#قرائت_صفحه_دوم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
یاد کسے ڪہ سوے حرم #پر ڪشید و رفت از قید و بند #عشق زمینے رهید و رفت... ققنوس هم به اوج پرش #غبطہ
🔻وصیتی از جنس طلا...
💠برادران و خواهران من!
ماهواره و فرهنگ کثیف غرب مقصدی به جز آتش دوزخ ندارد...
از ما گفتن، ما که رفتیم...
#شهید_مصطفی_صدرزاده🌷
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔻وصیتی از جنس طلا... 💠برادران و خواهران من! ماهواره و فرهنگ کثیف غرب مقصدی به جز آتش دوزخ ندارد...
6⃣4⃣1⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠حاجی از من آخوند در نمیاد
🔰با شهید #صدرزاده هم هجره بودیم. حدودا یازده سال🗓 پیش بود که با شهید صدر زاده🌷 مرحوم حاج مهدی ضیایی و لقمان یداللهی و #شهید سید رضا بطحایی که چند سال پیش توسط داعش در نزدیکی #سامرا به شهادت رسید🕊 هم هجره بودیم و فقط من وآقای یداللهی #جاموندیم.
🔰خوشحالم که رفیق هایمان #عاقبت به خیر شدند و سرنوشت خوبی داشتند👌 من 2 سال از مصطفی بزرگتر بودم و #سید تازه وارد حوزه شده بود و با او صرف ساده را تمرین📝 میکردم.
🔰مباحث را خیلی خوب متوجه نشده بود🗯 ناگهان قاطی کرد و گفت: حاجی از من #آخوند در نمی آید. گفتم: پس چرا اومدی حوزه⁉️ باید #تمرین کنی... تازه شروع کردی برادر
🔰گفت: می دانم اما من دنبال #گمشده ای میگردم و با این هدف🎯 آمده ام حوزه اما حالا متوجه شدم که طلبه خوبی نمیشوم❌ باید #راه_خودم را پیدا کنم.
🔰مصطفی وقتی وارد #حوزه شد محاسنی نداشت و خیلی چهره اش به نوجوان ها👱 میخورد⚡️اما هر کسی با او هم صحبت میشد متوجه میشد که او از سنش بیشتر #میفهمد. و همه میگفتند: واقعا عین گمشده ها دنبال #مرادش میگردد✅
🔰به همه گفته بود دنبال گمشده ام هستم. اگر اینجا پیدا نکنم❎ حتما جای دیگر #پیدا_میکنم! به نظرم به دلیل فیزیک و توانایی که داشت #راهش را درست انتخاب کرد✔️اصلا به قدو قواره #مصطفی میخورد که یک چریک باشد و اهل مبارزه💥... چرا که همیشه مثل یک #سرباز منتظر و آماده بود.
راوی: علی اکبر فرهنگیان
شاعر آیینی و دوست شهید صدر زاده
#شهید_مصطفی_صدرزاده 🌷
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍃✨🍃✨🍃✨ تا پیش از #سفر_کربلا خیلی پسر شری بود، همیشه چاقو در جیبش بود، خالکوبی هم داشت. وقتی از سفر
🌷تابال وپر باشدکبوتر🕊میفرستیم
🌿حرف از گذشتن شد
❣اگر #سر میفرستیم
🌷رد میشوند اززیرِ #قرآنِ_پدرها🌷
🌿فرزند را با اذنِ #مادر می فرستیم
🌷از آنطرف دارند پیکر ⚰میفرستند
🌿از این طرف داریم
❣ #لشکر می فرستیم
🌷آنقدرها در بینِمان👥 فهمیده داریم
🌿هر چه بخواهی
❣ #نوجوانتر می فرستیم
🌷در #عشق_زینب عقل را لازم نداریم
🌿دیوانه ایم و باز نوکر می فرستیم🚌
🌷برگشتنِ #باسر که
🌿شرط عاشقی نیست❌
❣سر #میبُرند و باز با سر می فرستیم
#شهید_مجید_قربانخانی
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
5⃣4⃣1⃣ به یاد #شهید_مهدی_ثامنی_راد🕊❤️🕊 شادی روحش #صلوات #شهید_تازه_تفحص_شده🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzade
6⃣4⃣1⃣ به یاد
#شهید_علی_آقایی🕊❤️🕊
شادی روحش #صلوات
#شهید_تازه_تفحص_شده🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
6⃣4⃣1⃣ به یاد #شهید_علی_آقایی🕊❤️🕊 شادی روحش #صلوات #شهید_تازه_تفحص_شده🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
7⃣4⃣1⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠چگونگی شهادت
🍃از دیشب که عملیات شروع شده بود، با همان غذای اندک نزدیک به ده کیلومتر به جلو رفته بودیم و دوباره هشت کیلومتر به عقب برگشته و تمام انرژی مان از دست رفته بود.
🍃هیچ آب و غذایی هم در آن حین نخورده بودیم. صبح هم که حجم آتش پدرمان را درآورده بود. من و علی و یکی از بچه ها خودمان را روی خاکریز کشیدیم.
🍃هاشم (شهید دهقانی نیا) هنوز توی مرکز روستا حدود 300متری از ما جلوتر بود و داشت با خمپاره60 مقابل دشمن #مقاومت می کرد. ساعت شده بود 7صبح.
تیربار را به یکی از بچه ها دادم و داشتم نیروها را چینش می کردم تا دشمن نتواند از بغل ما را دور بزند.
🍃همان موقع حدود 15متری هم از علی فاصله داشتم. به یکباره علی از روی خاکریز غلت خورد و آمد پایین . یکی از بچه ها به علی خیلی نزدیکتر بود .
گفتم: ببین علی چی شد؟
با خودم گفتم :چیزی نیست حتما زخمی شده
🍃او بلافاصله نگاهم کرد و گفت : «علی شهید شده!!» اتش سنگینی به روی مان می بارید.خودم را گم کرده بودم و نفهمیدم از کدام سمت به ما شلیک می شود.
🍃علی روی زمین مچاله شده بود و صدایش زدم علی علی . صدای فرمانده گروهانش رو شنیدم که تو بیسیم می گفت# «علی شهید شد».
انگار منگ شدم. با خودم گفتم : «یعنی به همین راحتی؟ اینکه الان پیش من بود!!!»
#شهید_علی_آقایی
#مهندس_شهید_مدافع_حرم
شادی روحش صلوات
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🔻 دیدار سرزده
🌸عادت داشت سر زده به دیدار ما بیاید، اسمش را گذاشته بود #دیدار_سرزده علی آقایی با خواهران! بعد می خندید و می گفت: درست مثل #احمدی_نژاد
🌸مخصوصا ماه مبارک #رمضان ده تا بیست دقیقه مانده به #اذان_مغرب پیدایش می شد. غیرمستقیم و به بهانه های مختلف سری به #یخچال می زد تا از بود و نبود #وسایل آن باخبر شود.
🌸سرش را این طرف و آن طرف که می چرخاند می دانستم دنبال چیزی می گردد.
-چیزی لازم داری #داداش؟
- تشنمه!
تا بلند شدم برم آب بیارم می گفت: لازم نیست بلندشی خودم میرم و برمیدارم.
🌸یخچال رو به بهانه #آب درست حسابی می گشت. وقتی می دید پر است می خندید و برمی گشت. ولی وقتی خالی بود فردایش با دست پر دوباره می آمد #خانه مان.
- علی تو که دیروز اومده بودی.
- یعنی میگی نیام؟
-نه.... خب تعجب کردم
- راستش داشتم از اینجا رد می شدم، گفتم یه سری بهتون بزنم. .
#شهید_علی_آقایی🌷
#شهید_تازه_تفحص_شده_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ 🔻 #استاد_پناهیان * #لذت_آغوش_خدا.... * 13 💕◈•══•💖•══•◈💞 #مدیریت_رنج_ها 12 ✅ بالاخره همه تو
❣﷽❣
🔻 #استاد_پناهیان
* #لذت_آغوش_خدا.... * 14
💕◈•══•💖•══•◈💞
#مدیریت_رنج_ها 13
"برخورد صحیح با رنج"
⭕️اگه ما برخورد درستی با رنج نداشته باشیم، «اتفاقاً رنج هامون بیشتر خواهد شد».
👆👆👆خیلی مهم
⛔️اگه کسی رنج مخالفت با بعضی از دوست داشتنی ها رو تحمل نکنه،
خواه ناخواه دچار رنج های دیگه ای خواهد شد که زندگیش رو تلخ خواهد کرد.
🚫 مثلاً آدمی که حسادت داره، طبیعتاً باید با مبارزه با نفس، این خصلت بد رو کنار بذاره.
اما اگه اهل مبارزه با نفس نبود، این خصوصیت باعث میشه که «چشمِ دیدنِ پیشرفت های دیگران رو نداشته باشه»
⭕️⭕️⭕️
و تا میبینه که یه نفر بالاتر از اون هست،
سریع ناراحت میشه و مدت ها ذهنش درگیر اینه که هر طوری شده اون شخص رو از جایگاهی که داره به زیر بکشه!🚸
🔹عزیز دلم چرا با حسادت، روحِ خودت رو از بین میبری؟
😒
👈خب یه مدت با این احساس نادرست خودت مبارزه کن.
یه مدت مراقبت کن و به محض اینکه حس حسادت توی ذهنت اومد به هوای نفست بگو:
تو بیخود کردی که حسادت می کنی!😒🚫
چرا میخوای منو اذیت کنی؟
بچسب به زندگی خودت!
🚸هر بار که این حس اومد سراغت، شما این مبارزه با نفس رو انجام بده. بعد از یه مدت به لطف خدا، رذیلۀ حسادت از توی قلبت بیرون میره....✅
#افزایش_مبارزه_با_نفس
مساوی با:
#کاهش_رنج
#ادامه_دارد...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
امام زمان_۱۰۲.mp3
3.22M
#فایل_صوتي_امام_زمان 90
⛔️با شُمام؛ ...شما خانـوم ...شما آقــا؛
فرصت زندگی بهت دادند!
و اونم در عصری که امامِ زمانت؛
تنها، غریب، و در غیبتی هزار ساله است.!
بـراش چِـکار کـردی؟👆👆
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌺
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
❣₪❣₪❣₪❣₪❣
🌾در جبهه جنگ جلوه طوفانیم🌪
🍂زینب(س)مددی قبیله #سلمانیم
🌾آسایش کفر را به هم میـ💥ـریزیم
🍂ما منتقم👊 نبرد #خانطومانیم
#شهدای_خانطومان
شادی روحشان #صلوات
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#کتاب_عارفانه💖(فوق العاده زیبا) #خاطرات_شهید_احمدعلی_نیری #قسمت_هشتم 8⃣ آن روزها: راوی⬅️ مادر شهـی
❣﷽❣
#کتاب_عارفانه💖(فوق العاده زیبا)
#خاطرات_شهید_احمدعلی_نیری
#قسمت_نهم 9⃣
داخل خانه هشت فرزند دیگر حڪم راهنما را براے احمـ🌹ــد داشتند.علاوه بر این ها حاج محمود هم در تربیت فرزند ڪوتاهے نمےڪرد.همیشه بچه ها را با خودش به مسجد🕌مےبرد.
حاج محمود از آن دسته ڪاسب هاے باتقوا بود ڪه پاے منبر شیخ محمدحسین زاهد و آیت الله حق شناس تربیت شده بود.از آن ها ڪه هر سه وعده نمازش را در مسجد اقامه مےڪردند.
✨✨✨
"مدرسه"
(خواهر شهید)
احمـ🌹ـد در خانوادهے ما واقعا نمونه بود.همه او را دوست داشتند.وقتے شش6⃣ساله بود در دبستان ثبت نامش ڪردیم.
مدرسه اسلامے ڪاظمیه در اطراف گذر لوطے صالح.درس و مشق احمـ🌹ــد خوب بود و مشڪلے نداشتیم.
همه ے خانواده اهل نماز و تقوا بودند.لذا احمـ🌹ــد هم از همین دوران به مسائل عبادے و معنوے به خصوص نماز توجه ویژه داشت.
او مانند همه ے نوجوان ها با بچه ها و دوستانش بازے مےڪرد،درس مےخواند،در ڪارهاے خانه ڪمڪ مےڪرد و...
✨✨✨✨
اما هر چه بزرگ تر مےشد به رفتار و اخلاقے ڪه اسلام تایید ڪرده و احمـ🌹ــد از بزرگ تر ها مے شنید با دقت عمل مےڪرد.مثلا،وقتے مدرسه مےرفت تا مےتوانست به همڪلاسے هایے ڪه از لحاظ مالے مشڪل داشتند ڪمڪ مے ڪرد.یادم هست وقتے در خانه غذاے خیلے خوب و مفصلے درست مےڪردیم و همه آماده ے خوردن مےشدیم احمـ🌹ــد جلو نمےآمد!
مےگفت:توے این محل خیلے از مردم اصلا نمےتوانند چنین غذایے تهیه ڪنند.مردم حتے براے تهیه ے غذاے معمولے دچار مشڪل هستند،حالا ما ...
براے همین اگ سر سفره هم مے آمد با اڪراه غذا مےخورد.براے بچه اے در قد و قواره ے او این حرف ها خیلے زود بود.اصلا بیشتر بچه ها در سن دبستان به این مسائل فڪر نمےڪنند.
اما احمـ🌹ــد واقعا از بینش صحیحے ڪه در مسجد و پاے منبرها پیدا ڪرده بود این حرف ها را مے زد.برای همین مےگویم اولین جرقه هاے ڪمال در همین ایام در وحود او زده شد.
رفته رفته هر چه بزرگ تر مے شد رشد و ڪمال و معنویت او بالا رفت تا جایے ڪه دگیر ما نتوانستیم به گرد پاے او برسیم!
براے دوره ے راهنمایے...
#ادامه_دارد ...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#کتاب_عارفانه💖(فوق العاده زیبا)
#خاطرات_شهید_احمدعلی_نیری
#قسمت_دهم 0⃣1⃣
براے دوره ے راهنمایے به دنبال مدرسه اے خوب براے احمــد مےگشتیم.آن زمان اوج فعالیت هاے ضد مذهبے رژیم پهلوےبود.پدر ما به خاطر یڪ مدرسه ے خوب براے احمــد به سراغ همه رفت.
با ڪمڪ و راهنمایے دوستانش،احمـد را در مدرسه ے حافظ ثبت نام ڪرد.در آنجا در ڪنار دروس عادے مدرسه،به مسائل اخلاقے و معنوے توجه داشت.مدیر و معاون مدرسه مذهبے بودند.معلمان بسیار خوبے هم داشت ڪه هر ڪدام به نوعے در رشد معنوے بچه ها تاثیر داشتند.آن زمان «حسین آقا» برادر بزرگ ما،در حوزه مشغول تحصیل بود.شرایط معنوے داخل خانه هم تحت تاثیر او بسیار عالے شده بود.احمـد در چنین شرایطے روز به روز در ڪسب معنویات تلاش بیشترے مےڪرد.
✨✨✨
یادم است یڪ باربرای چیدن سیب به روستاے خودمان در دماوند رفتیم.مادر ما یڪ چوب از باغ دایے آورد و مشغول چیدن سیب شد.ساعتے بعد دایے از راه رسید.احمـد جلو رفت و سلام ڪرد بعد گفت:دایے راضے باش،ما یڪ چوب از داخل باغ شما برداشتیم.دایے هم براے اینڪه سر به سر احمـد بگذارد گفت:من راضے نیستم!
احمـــد اصرار مے ڪرد:دایے توروخدا،دایے ببخشید و...
اما دایے خیلے جدے گفت:نه من راضے نیستم!
✨✨✨
آن روز اصرار هاے احمــد و برخورد دایے نشان داد ڪه احمـد در این سن ڪم چقد به حق الناس اهمیت مے دهد.
احمـد در سال هاے بعد به دبیرستان مروے رفت و جزء شاگردان ممتاز رشته ے ریاضے شد.اما دوران تحصیل او به دلایلے به پایان رسید.احمــ🌹ـد سال۱۳۶۱سال دوم رشته ریاضے را نیمه ڪاره رها ڪرد!
#ادامه_دارد ...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
4_199560102015927186.mp3
7.46M
💢همه سهمیهها مال شما
🍂 #بابای قشنگمو بهم بدین
💢تا منم سر روی #شونش بزارم
🍂دیگه چیزی نمیخوام
فقط #همین😭
👈تقدیم به #فرزندان_شهدا
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💠کمک به نیازمندان 🌷ﺩﺭ ﻓﻌﺎﻟﯿﺖ ﻫﺎﯼ ﻣﺴﺠﺪ ﻣﺤﻮﺭ ﻓﻌﺎﻟﯿﺖ ﻫﺎ ﺑﻮﺩ ﻣﻬﺪﯼ ﺟﻮﺍﻥ #ﻓﻌﺎﻝ ﻭ ﭘﺮ ﺗﮑﺎﭘﻮﯾﯽ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻋﻀﻮ ﻫﯿﺌ
🔸 #بابا مهدی جان؛ وصیت📜 کرده بودی که روی سینه ات سربگذارم
🔹آن شب در #معراج خواستم سر روی سینه ات بگذارم ⚡️اما هرچه گشتم #آغوشی نبود😔
🔸عکس هایت📸 را کنار مامان دیده ام، قدو #قامتت، دستهایت. همان عکسها که #مرا در آغوش داشتی💞 پس چرا نیمی از آن قدو قامت هم در تابوت⚰ نبود؟
🔹خواستم مثل #رقیه(س) سرت را بغل کنم نمی شد❌ دستانم #استخوان هایی را لمس کرد که گفتند بابا مهدی ست😭 باشد #سهم_من از آغوشت💖 همین بود..
#عاشقانه_های_سلما
#شهید_مهدی_ثامنی_راد
#شبتون_شهدایی 🌙
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
1_74543640.mp3
3.2M
🎼 پادڪست بســیار زیـبا
🎤حجت الاســـلام قاســمیاݩ
✅ #نفست_رو_فریب_بده
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃 ⚜محمدرضا #خـاکی بود. خیلی اهـل تفریـح و گـردش و بیـرون رفتن بود. واسه رفـقاش مرام و #معـرفت
🔻مادر شهید:
🔸محمدرضا فوقالعاده👌 از خودش مراقبت میکرد، #ظاهر امروزی داشت و اصلا به ظاهرش پایبند نبود. به خاطر پاکی✨ و صداقت درونش #خدا خریدارش شد.
🔹محمدرضا موقعیتهای زیادی داشت و میتوانست #کارهای زیادی که همه جوانان میکند را انجام دهد ⚡️اما محمدرضا در چارچوبهای #مشخص حرکت میکرد✔️ با تمام وجود میگفت من #سرباز امام زمانم و سر این موضوع میایستاد✊
🔸با دوستانش خیلی صمیمی بود💞 و راحت با #همسر یکی دو تا از دوستانش که نامزد کرده بودندصحبت میکرد ولی نگاه و رفتار #حرامی نداشت❌ یکبار صحبت خواستگاری #محمدرضا شد من گفتم: محمدرضا از فاصله خانه تا دانشگاه🏘 روزی صدتا عروس میبیند
🔹این جمله را که گفتم محمدرضا اینقدر #مسخرهبازی و بگو بخند کرد و گفت: «صدتا چیه دویستتا سیصدتا، بیشتر #مامان چشمات را بستی» به محمدرضا گفتم که وقتی #بیرون میروی مگر چشمبند🕶 میبندی که اینها را نمیبینی⁉️ اما محمدرضا طفره میرفت
🔸خیلی پیگیر شدم تا آخر گفت: مامان #به_خدا قسم نمیبینم🚫 اگر من بخواهم سرباز #امام_زمان شوم و با این چشمهایم صورت امام زمان را ببینم😍 آیا با این #چشمهایم میتوانم آدمهای اینجوری را ببینم؟» و وقتی این حرف را زد خیلی متعجب شدم😦 و #نتوانستم چیزی به او بگویم.
#شهید_محمدرضا_دهقان_امیری
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh