eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
28.4هزار عکس
6.6هزار ویدیو
205 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem
مشاهده در ایتا
دانلود
◀کـار فـرهـنـگـی وقتی دید با داد و قال و این طرف و آن طرف دویدن دستش به جایی بند نمی‌شود، شروع کرده جمع آوری نذورات. مسابقه طراحی می‌کرد😍 یا مراسم می گرفت و پولش را از بین خود بچه های گردان جمع می کرد.😊 توی این اوضاع سونامی زده، جایزه هم می داد.😄 یک سری کتاب های جیبی زندگی نامه شهدا می آورد و می گفت وقف در گردش است؛😇 ببرید بخوانید و دوباره برگردانید تا بقیه هم استفاده کنند. برگرفته از کتاب سربلند 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
گاهے صفـای دلتان براے دلِ زنگار دیده ی ما قابل درڪ نیست !! بہ راستے ڪہ چقدر، بین ما و شما فاصله هاست... 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
💞 _کجا میری؟!! +بگم،جیغ و داد راه نمیندازی؟ _بگو آقا مصطفی قلبم اومد تو دهنم. +عراق! _میری عراق؟! به اجازه کی؟! که بعد بری سوریه؟! +رشته ای بر گردنم افکنده دوست! _زدم زیر گریه... +کاش الان اونجا بودم عزیز. _که چی بشه! +آخه وقتی گریه میکنی خیلی خوشگل میشی! _لذت میبری زجر بکشم؟! +بس کن سمیه!چرا فکر میکنی من دل ندارم؟!خیال میکنی خوشم میاد از تو و فاطمه دل بکنم؟ خدا حافظ سمیه،مواظب خودت و فاطمه باش! _گوشی را قطع کردی.چندبار شماره ات را گرفتم، اما گوشی ات خاموش بود.سرم را به شیشه پنجره تکیه دادم، درحالی که اشک هایم می آمدند.کجا میرفتی آقا مصطفی؟ میرفتی تا ماه شوی.‌ به روایت همسر شهید 📚کتاب اسم تو مصطفاست‌ 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
0⃣6⃣2⃣1⃣ 🍃دوره آخری که همراه احمد(شهید_احمد_مکیان) در منطقه بودم، دیگـر خبری از احمد سابق نبود. انگار داشت خودش را آماده پرواز می کرد. 🍂کمتر شوخی می کرد، اوقات فراغتش را مشغول قرائت قران بود. اگر کوچک ترین غیبت می شنید تذکر می داد یا از مجلس بیرون می رفت. 🍃یک روز وقتی از خواب بیدار شد،ناراحت بود. آنقدر اصرار کردم تادلیل ناراحتی اش را گفت. خوابِ سید ابراهیم را دیده بود(شهید مصطفی صدر زاده).بعد از شهادت سیدابرهیم اولین باری بود که خوابش را می دید. 🍂می گفت: "سید با خنده ولی طوری که بخواد طعنه بزنه بهم گفت: بامعرفتا! به شماهاهم میگن رفیق!چرابه خانواده ام سر نمی زنید؟!" دوباره چند روز بعد ناراحت و بی قرار بود ولی چیزی نمی گفت. با کلی اصرار و التماس حرف از زیر زبانش کشیدم. 🍃گفت: "دوباره خواب سید ابراهیم رو دیدم.توی عالم خواب شروع کردم به گریه کردن که سیدجان پس کِی نوبت من میشه؟ خسته ام. خودت برام یکاری بکن" 🍂می گفت: سید درجواب لبخند ملیحی زد و گفت:"غصه نخور.همه رفقایی که جامانده اند،شهادت روزیشون میشه." حالا که احمد رفته تنها دلخوشی ام همین جمله سید ابراهیم است.و به امید روزی هستم که خودم را دوباره در جمعشان ببینم. راوی: دوست و همرزم شهید مکیان 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
♥️🕊🌹🕊♥️ 🌷‌شــ‌هيد ايستـاده ميانِ مرز که اگر خواستـی راهی ات کند🕊 پس ! ↲مي شنوند ↲مي بينند ↲و ميدهند... نشانم بده ای شهید 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔸حاج قاسم پیش از سفر به سوریه در سفر به و زیارت حضرت معصومه (س) گفته بودند: اگر شدم انگشترم💍 را به همراه خودم دفن کنید 🔹زیرا به دلیل قرائت همه من و تبرک "حرم های مطهر ائمه" و دیگر مکان های مقدس که به همراهم بوده بسیار بالایی برای من دارد😍 🔸در یکی از اعزامی به غرب کشور🇮🇷 از حاج قاسم سوال کردم که اگر به شما پست و بالاتری پیشنهاد کنند چه تصمیمی خواهید گرفت⁉️ گفت: نیروی قدس سپاه آخرین مسئولیت من است☝️ ♥️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ●حضور سردار سلیمانی در کنار شهید مجید قربانخانی در مراسم شهید مجید قربانخانی🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
♨️🔴♨️خبر فوری ♦️شهادت ۳ مرزبان در درگیری مسلحانه در ⭕️ پایگاه خبری پلیس: 🔹مرزبانان هنگ مرزی سردشت حین کنترل پایش نوار مرزی با مسلح درگیر شدند که چند نفر از اشرار به هلاکت رسیدند. 🔸در این درگیری مسلحانه، متاسفانه ۳ نفر از مرزبانانمان به فیض والای نائل آمدند🌷🌷🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
زینب، دختری که بخاطر ، منافقین با خفه اش کرده و به شهادت رسوندنش😔 مادر این شهیده 14 ساله درباره دفتر زینب📖 این گونه روایت می‌کند: 📒زینب در خود جدولی کشیده بود که بیست مورد داشت؛ از نماز به موقع، یاد مرگ، همیشه با وضو بودن،  خواندن ، نماز غفیله و نماز امام زمان(عج)♥️ ورزش صبحگاهی،  خواندن بعد از نماز صبح، حفظ کردن سوره‌های قرآن کریم، دعا کردن🤲 در صبح و ظهر و شب، کمتر کردن تا کم‌خوردن صبحانه، ناهار و شام. 📒دخترم جلوی این موارد ستون‌هایی کشیده بود و هر شب بعد از کارهایش جدول را علامت می‌زد؛ من وقتی جدول را دیدم به یاد سادگی در پوشیدن و خوردن افتادم به یاد آن اندام لاغر و که چند تکه استخوان بود افتادم. 📒به یاد آن روزه‌های مداوم و افطارهای ساده، به یاد نماز شب‌های طولانی و ، به یاد گریه‌های او😭 در سجده‌هایش و دعاهایی که در حق (ره) داشت. 🔰زینب در عمل، تک‌تک موارد آن جدولِ و خیلی از چیزهایی که در آن جدول نیامده بود❌ را رعایت می‌کرد. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
تو بشو ام بانــ♥️ـو! سپاهت می شوم  من فدای یک نخ از سیاهت می شوم 🌸🍃 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
@shahed_sticker۷۵۶.attheme
66.8K
📲 • 🔻تم_های_جذّاب_ایتا😍👇 عاااالی تر👌 از تلگرام همش اینجاس👇👇 http://eitaa.com/joinchat/1214906384Cdb15194a25
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 که به خواب هر کس می آمد شهید میشد به خواب استاد هم آمد اما چه شد که... 🎙 راوی : حجه الاسلام پناهیان 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💔 غیبت تمدید شد ... این هم نیامدی😭 پرونده ام سیاه تر از قبل است و دلــ💔ـم اما تنگ تر از همیشه😔 کاش به احترامت نمیکردم🔞 چشم گریانت😭 چنین دلگیر کرده را 🌸🍃 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
حوالی عصر.mp3
2.86M
🎧 ❤️ 📝 حوالی عصر 🔆 حوالی عصر به آرامی توی بازار قدم میزدم؛ ناخودآگاه به یاد شما افتادم... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
هوای دل.mp3
14.01M
🎵 ❣هوای دل 🎤🎤 🌺 اللهم عجل لولیک الفرج 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊 ⑻ 📖بچه ها تا صدای باغبان خشمگین رو شنیدند، میوه ها را انداختند و فی النور جیم فنگ شدند. منم خواستم برم که ... 📚کتاب: (ص/۶۳) 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
جوانی_که_حاجت_میدهد_1395-11-13-12-02.mp3
9.17M
... ‌✍یہ جوون طلبہ اے رفت خواستگارے جوابش ڪردن دلش میگیره ؛ از طریق یڪے از دوستاش میره خادم الشهدا میشه... راوی، 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
ابراهیم می گفت: اگه جایی بمانی که دست احدی بهت نرسه🚫 کسی تو رو نشناسه، خودت باشی و . مولا هم بیاد روی دامن بگیره، این خوشگلترین شهـادته😍 دست‌ ما رو هم‌ بگیر 😔 تو پلاکت را دادی که شوی من دویدم که نامدار شوم حالا من زیر خروارها فراموشی و "نام تو" در دل تمام انسان‌ها♥️ 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍂ترم های اول ورود به به پیشنهاد یکی از بچه ها قرار شد یه گروه👥 تشکیل بدیم از بچه های مشتی و و پای کار که کارای صلواتی🌸 برای بچه های دیگه انجام بدیم. 🍁مثلا واکس زدن پوتین👞 بچه ها، کارهای و نظافتی و... طوری که هیچکس شناخته نشه🚯 جلسه گرفتیم و چند تا تشکیل دادیم. هر تیم یه مسئول داشت و چند تا نیرو. اسم کار رو گذاشتیم جنگ های نامنظم با نفس 🍂هر تیم رو هم به اسم یه نام گذاری کردیم. هر کدوم از بچه ها به نیابت از یک شهید🌷 اتیکت اسم اون شهید بزرگوار رو به سینه میزدن🏵 اما با صورتشون رو میبستن تا شناسایی نشن❌ 🍁صبح خیلی زود یا آخرای شب، طوری که کسی فعالیت خودشون رو انجام میدادن. فرمانده یکی از تیم ها شد که به اسم سردار شهید محمد حسین، عموی شهیدش🌷 نام گذاری شده بود... 🍂هدف🎯 از انجام این کارها حال بچه های دانشگاه بود. عموما بعد یه روز طاقت فرسای آموزشی همه مثل خودشون رو میرسوندن به تخت خواب😓 اما یه عده مشتی مثل ، اگرچه خودشون خسته بودند، بجای استراحت، میرفتن پوتین گلی و خاکی دوستاشون رو واکس میزدن✨ و رو نظافت می کردن که بقیه اذیت نشن👌 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
♦️«غلامی» که به ارباب شهیدش پیوست... 🔸جانباز «سخی غلامی» ‎شهید «عبّاس غلامی» از 22 نفر گروه اوّل «فاطمیون» که برای دفاع از حرم به ‎ اعزام شدند، پس از عمری مجاهدت به فیض شهادت🌷 نائل آمد. 👈با لبخند بر لبانش، به دیدار اربابش شهیدش امام حسین علیه السلام رفت🕊خوشا به سعادتش... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
Sabok_Baalan_Ahangaran_(www.IraniData.com).mp3
3.99M
🎤 با نوای: حاج صادق ✬سبک بالان خرامیدند و 💢مرا نامیدند و رفتند😔 ✬تو بالا رفته ای در زمینم 💢برادر روسیاهم شرمگینم😔 ✬مرا اسب سفیدی بود روزی🕊 💢 را امیدی بود روزی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
بعد از تو💕 تا همیشه و روزها بی مـ🌙ـاه و مهر مےگذرند از کنار ما 💥اما پشت دریچه ها در سینه ها ماھ ِ قصه های تابان است🌝 🌷 🌙 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh