Page291.mp3
772.7K
🔻طرح تلاوت روزانه قرآن کریم
✨سوره مبارکه اسراء✨
#قرائت_صفحه_دویست_نودو_یک
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
4⃣2⃣9⃣ #خاطرات_شهدا🌷 🔶از ته دلم از او دل کندم 🔮شهید محمود نریمانی متولد دوازدهم دی ماه سال 1366 اه
🕊☘🕊☘🕊☘🕊
🔰زمین در #آغوش آسمان آرام میگیرد آنگاه که در انتهای افق، به یکدیگر میرسند
به رسم #آسمان،گاهی #هدیه ای به امانت در آغوش زمین جای میگیرد تا چراغی شود برای #هدایت و در نهایت این آسمان است که امانت خود را باز پس میگیرد❗️
🔰#محمود_نریمانی از آن امانت هاست!
در زمستان ۱۳۶۶ #قلب 💓زمین را گرم کرد
در #مکتب_حسین_علیهالسلام درس عشقبازی آموخت
راهی شد تا ثابت کند هیچگاه در تاریخ، #حسین _علیهالسلام تنها نخواهد ماند.
فدایی #حضرت_عقیله شد و جاودان در تاریخ
🔰جریانِ خون💔 به ناحق ریخته اش در شریان زمین، نبض تپنده ایست برای #بیداری، برای اثبات #حق از باطل.
گذشتن از #محمدهادی برای او،سخت بود اما جاذبه ای که از آسمان اورا به بالا میکشید قدرتمند تر از #عشق_زمینی است❗️
🔰سهم محمدهادی از پدر، سنگِ مزاریست که #مأمن تنهایی اوست و سهم زمین از محمود، نگاهیست که هیچگاه خاموش نمیشود.
در انتهای افق، آنجا که زمین در آغوش آسمان آرام می گیرد، پس از بیست و چند سال #آسمان امانتش را تحویل گرفت.
مردادماهِ ۹۵، به وقت پرواز محمود🕊
#محمود_نریمانی🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🕊☘🕊☘🕊☘🕊 🔰زمین در #آغوش آسمان آرام میگیرد آنگاه که در انتهای افق، به یکدیگر میرسند به رسم #آسمان
4⃣0⃣3⃣1⃣#خاطرات_شهدا🌷
♦️باخانواده #عروس خانم قرار خواستگاری گذاشته بودیم . معمولا همه جا برای #مراسم خواستگاری بزرگترها می روند . اما آقا #محمود خیلی اصرار داشت که من همراهش باشم ؛ علت اصرار ایشان آشنایی #مختصری بود که من با این خانواده داشتم .
♦️آقا محمود روز خواستگاری دنبالم آمد ؛ زمانیکه راه افتادیم از خانه بیرون برویم گفت :
حتما با این #بنده خدا ( عروس خانم)
صحبت کن و بگو که من حداکثر پانزده سال
می توانم زندگی کنم ‼️ با تعجب نگاهش کردم !! گفت : من #شهید می شوم * ناراحت شدم ، نشستم و با عصبانیت گفتم : پس دختر مردم را #اذیت نکن ، حالا که این طور است من نمی آیم . شما که می خواهی شهید شوی اصلا #ازدواج نکن .
♦️خندید 😅و گفت : عصبانی نشو خواهر من ‼️ ازدواج سنت #پیغمبر اکرم "صل الله و علیه و آله و سلم" است . و من برای پیروی از سنت پیغمبر اسلام "صل الله علیه و آله وسلم" #ازدواج می کنم . محمود ازدواج کرد و چهار سال و نیم بعداز ازدواجش به فیض #عظیم شهادت نائل آمد .🕊💥
#شهید_محمود_نریمانی🌷
راوی : #خواهر_شهید
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
📖#یکـــآیــهقــــرآن💥
🌼خدايى جز او نيست او #زندگــى
☘مى بخـشد و مى ميراند پـروردگار
🌼شما و #پــروردگار پـدران شماست
📓سوره مبارکه الدخان آیه ۸♥️
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
✍ #یک_خاطره📝 قبل #شهادت خودش همیشه می گفت: آرزومه روی سنگ قبرم هک شه (تو که از خاک مزارم گذری نو
🌱تو منطقه #خانطومان سجاد رو با تیر زدند... 💥
وقتی بهش رسیدیم خون 💔زیادی ازش رفته بود
به سختی گفت: #کمکم کنید روی زانوهام بشینم...
🍂بهش گفتم: برا چی ⁉️خون زیادی ازت رفته....
گفت: آخه #ارباب اومده، می خوام بهش سلام بدم....
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبدِالله
#شهید_سجاد_عفتی🌾
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🕊 #افلاکیان_خاکی 30 📖 یک بار یکی از قاچاقچی های مواد مخدر به ایشان پیشنهاد دو میلیون تومان رشوه کرد
🕊 #افلاکیان_خاکی 31
📖 گفتم حاجی چقدر حقوق میگیری؟
حاجی مبلغی را گفت که من خیلی تعجب کردم.
گفتم حاجی این حقوق یک افسر جز است سرداری مثل شما در عراق سه برابر....
#شهید_قاسم_سلیمانی🌷
#مناسب_انتشار_در_اینستاگرام
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🕊🍃🕊🍃🕊 من به باغ گل سرخ🌹 زیر آن ساقه تر#عطرزمزمه کردم تا صب🌤ح من به باغ گل سرخ🌹 در تمام شب سرد🌌
🍃✨🍃✨🍃✨🍃
🌾مجنون
🍁بعداز#شهادتش، دونفر👥 ازرزمندگان عراقی جبههٔ مقاومت آمدند تبریز برای زیارت #مزارمحمودرضا. رزمندگان عراقی وسوری، محمودرضا را در سوریه بااسم مستعارش، حسین صدامیزدند.
🍃 یکی ازاین دو #رزمندهٔ عراقی که مجروح هم بود، مدام وسط حرفهایش می گفت: «حسبن، مجنون» ومنظورش این بود که محمودرضا دیوانه بود! در بین راه پرسیدم #منظورش ازاینکه می گوید حسین مجنون چبست ⁉️گفت: «مادریکی ازدرگیری هادرسوریه دوتا شهید دادیم که به خاطر شدت درگیری موفق نشدیم #پیکرهایشان رابرداریم وبیاریم عقب.
🍁تکفیری هاپیشروی کردندو#پیکرشهداروی زمین ماند. برای همین روحیه مان را ازدست داده بوذیم. حسین وقتی دیدمااین طورهستیم ونمی جنگیم، رفت وماشینی🚘 راکه آنجا بود روشن کردوراه افتادبه سمت تکویری ها. ماازاین کاری که حسین کرد تعجب کردیم. هرچه دادزدیم نرود، گوش نکردورفت.
🍃داشتیم نگاهش می کردیم و#هرلحظه منتظر بودیم اتفاقی برایش بیقتد. حسین رفت وپیکر#شهدارابرداشت وکشید داخل ماشین وباخودش آورد. کارش دیوانگی بود اما این کاررا برای روحیهٔ ما انجام داد.»✨
#شهید #محمودرضا_بیضایی🌷
راوی:احمدرضا بیضائی
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
راضی به رضای تو_10 - @ostad_shojae.mp3
7.21M
#راضی_به_رضای_تو ۱۰
🌸به خودت کمک کن!
تو تنها کسی هستی که می تونی افسارِ موجودِ درنده ی درونت رو بدست بگیری و رامِش کنی❗️
🍃رسیدن به مقام رضایتِ قلبی، ❣فقط اینجوری میسّر میشه.
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
#کلام_شهید🌷
⚜ سـربـاز #صـاحب زمـان|عج| بودن
یعنی همه جـوره خـودت را #خـرجـش ڪنی ...
🔻مثـل #شهیـدحسیـن_صحـرائی
همیشـه میگفت :
باید #صـددرصـد وجـودت را بـرای #امـام زمـان|عج|خـرج کنی که او یـار نیمـه تمـام نمیپسنـدد
همیشه سختترین کارها را برمیگزید.
#شهید_حسین_صحرائی🥀
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ 📚 #رمان 💥 #تنها_میان_داعش 1⃣2⃣#قسمت_بیست ویکم 💠 در را که پشت سرش بست صدای #اذان مغرب بلند شد و
❣﷽❣
📚 #رمان
💥 #تنها_میان_داعش
2⃣2⃣#قسمت_بیست_ودوم
💠 در حیاط بیمارستان چند تخت گذاشته و #رزمندگان غرق خون را همانجا مداوا میکردند.
پارگی پهلوی رزمندهای را بدون بیهوشی بخیه میزدند، میگفتند داروی بیهوشی تمام شده و او از شدت #درد و خونریزی خودش از هوش رفت.
💢 دختربچهای در حمله #خمپارهای، پایش قطع شده بود و در حیاط درمانگاه روی دست پدرش و مقابل چشم پرستاری که نمیدانست با این #جراحت چه کند، جان داد.
💠صدای ممتد موتور برق، لامپی که تنها روشنایی حیاط بود، گرمای هوا و درماندگی مردم، عین #روضه بود و دل من همچنان از نغمه نالههای حیدر پَرپَر میزد که بلاخره عمو پرستار مردی را با خودش آورد.
💢 نخ و سوزن بخیه دستش بود، اشاره کرد بلند شوم و تا دست سمت پیشانیام برد، زنعمو اعتراض کرد :«سِر نمیکنی؟» و همین یک جمله کافی بود تا آتشفشان خشمش فوران کند :«نمیبینی وضعیت رو؟ #ترکش رو بدون بیهوشی درمیارن! نه داروی سرّی داریم نه بیهوشی!»
💠و در برابر چشمان مردمی که از غوغایش به سمتش چرخیده بودند، فریاد زد :«#آمریکا واسه سنجار و اربیل با هواپیما کمک میفرسته! چرا واسه ما نمیفرسته؟ اگه اونا آدمن، مام آدمیم!»
💢یکی از فرماندهان شهر پای دیوار روی زمین نشسته و منتظر مداوای رفیقش بود که با ناراحتی صدا بلند کرد :«دولت از آمریکا تقاضای کمک کرده، اما اوباما جواب داده تا #قاسم_سلیمانی تو آمرلی باشه، کمک نمیکنه! باید #ایرانیها برن تا آمریکا کمک کنه!» و با پوزخندی عصبی نتیجه گرفت :«میخوان #حاج_قاسم بره تا آمرلی رو درسته قورت بدن!»
💠پرستار نخ و سوزنی که دستش بود، بالا گرفت تا شاهد ادعایش باشد و با عصبانیت اعتراض کرد :«همینی که الان تو درمانگاه پیدا میشه کار حاج قاسمِ! اما آمریکا نشسته #قتل_عام مردم رو تماشا میکنه!»
💢 از لرزش صدایش پیدا بود دیدن درد مردم جان به لبش کرده و کاری از دستش برنمیآمد که دوباره به سمت من چرخید و با #خشمی که از چشمانش میبارید، بخیه را شروع کرد.
حالا سوزش سوزن در پیشانیام بهانه خوبی بود که به یاد نالههای #مظلومانه حیدر ضجه بزنم و بیواهمه گریه کنم.
💠 به چه کسی میشد از این درد شکایت کنم؟ به عمو و زنعمو میتوانستم بگویم فرزندشان #غریبانه در حال جان دادن است یا به خواهرانش؟
حلیه که دلشوره عباس و غصه یوسف برایش بس بود و میدانستم نه از عباس که از هیچکس کاری برای نجات حیدر برنمیآید.
💢 بخیه زخمم تمام شد و من دردی جز #غربت حیدر نداشتم که در دلم خون میخوردم و از چشمانم خون میباریدم.
میدانستم بوی خون این دل پاره رسوایم میکند که از همه فرار میکردم و تنها در بستر زار میزدم.
💠 از همین راه دور، بی آنکه ببینم حس میکردم #عشقم در حال دست و پا زدن است و هر لحظه نالهاش را میشنیدم که دوباره نغمه غم از گوشی بلند شد.
عدنان امشب کاری جز کشتن من و حیدر نداشت که پیام داده بود :«گفتم شاید دلت بخواد واسه آخرین بار ببینیش!» و بلافاصله فیلمی فرستاد.
💢 انگشتانم مثل تکهای یخ شده و جرأت نمیکردم فیلم را باز کنم که میدانستم این فیلم کار دلم را تمام خواهد کرد.
دلم میخواست ببینم حیدرم هنوز نفس میکشد و میدانستم این نفس کشیدن برایش چه زجری دارد که آرزوی خلاصی و #شهادتش به سرعت از دلم رد شد و به همان سرعت، جانم را به آتش کشید.
💠 انگشتم دیگر بیتاب شده بود، بیاختیار صفحه گوشی را لمس کرد و تصویری دیدم که قلب نگاهم از کار افتاد.
پلک میزدم بلکه جریان زندگی به نگاهم برگردد و دیدم حیدر با پهلو روی زمین افتاده، دستانش از پشت بسته، پاهایش به هم بسته و حتی چشمان زیبایش را بسته بودند.
💢 لبهایش را به هم فشار میداد تا نالهاش بلند نشود، پاهای به هم بستهاش را روی خاک میکشید و من نمیدانستم از کدام زخمش درد میکشد که لباسش همه رنگ #خون بود و جای سالم به تنش نمانده بود.
فیلم چند ثانیه بیشتر نبود و همین چند ثانیه نفسم را گرفت و #طاقتم را تمام کرد. قلبم از هم پاشیده شد و از چشمان زخمیام بهجای اشک، خون فواره زد.
💠 این درد دیگر غیر قابل تحمل شده بود که با هر دو دستم به زمین چنگ میزدم و به #خدا التماس میکردم تا #معجزهای کند.
دیگر به حال خودم نبودم که این گریهها با اهل خانه چه میکند، بیپروا با هر ضجه تنها نام حیدر را صدا میزدم و پیش از آنکه حال من خانه را به هم بریزد، سقوط خمپارههای #داعش شهر را به هم ریخت.
💢 از قدارهکشیهای عدنان میفهمیدم داعش چقدر به اشغال #آمرلی امیدوار شده و آتشبازی این شبها تفریحشان شده بود.
خمپاره آخر، حیاط خانه را در هم کوبید طوری که حس کردم زمین زیر پایم لرزید و همزمان خانه در تاریکی مطلق فرو رفت...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
♥️🌙✨♥️🌙✨♥️🌙✨♥️
از شھداے #گمنام به خواهران مومن..
#خواهرم خون 💔از من
حجاب از ت✨و ....
#شفاعت از من
حیا از ت✨و ....
#خواهرم خونمو به دستت #امانت دادم
#شهداےگمنام
#شبتون_شهدایی🌙
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
❣ #سلام_امام_زمانم❣
💥در غربت عشق، 💓آشنا را برسان
فرزند #علی مرتضی را برسان
💫خشنودی قلب❣ چهارده معصومت
یارب فرج #امام ما را برسان…😍
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌸🍃
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌾مرا که #خسته ترینم
کسی نمےخواهد❌
🌻کــــرَمـ نموده
دلــ💕ــم را #مگر شما ببرید
#سلام_صبحتون_شهدایی🥀✨
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
مداحی آنلاین - عشق حقیقی - حجت الاسلام عالی.mp3
2.99M
♨️عشق حقیقی
👌سخنرانی بسیار شنیدنی
🎤حجت الاسلام #عالی
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🕊 #افلاکیان_خاکی 31 📖 گفتم حاجی چقدر حقوق میگیری؟ حاجی مبلغی را گفت که من خیلی تعجب کردم. گفتم حاجی
🍀🥀🍀🥀🍀🥀🍀
🌼بچهها به حاج #قاسم گفتند ما اتاقی داریم که برای باباست. سردار گفت: مرا هم ببرید اتاق بابا را ببینم. اتاقی داریم که عکسها و وسایل اقا #مهدی نعمایی را گذاشتیم.
🍁سردار گفت: آفرین کار خوبی کردید.
با خاکِ محل #شهادت اقا مهدی نعمایی و دوستانش، چند مهر درست کردند.
🌼حاج قاسم گفت: #میخواهم با این مهرها نماز بخوانم. دو رکعت نماز خواند.
به من گفت اینجا نماز بخوانید و تبدیلش کنید به #نمازخانه، موزه قشنگی 💖است.
#شهید_قاسم_سلیمانی🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
#تلنگر💥
🌱رفیق❕
چشمای قشنگ🌷 تو
برای #گناه آفریده نشدن
☘خدا این #چشما👁🗨 رو بهت نداده که باهاش نافرمانیشو بکنی❌
⚠️چشمی که به گناه باز شده،
لیاقت دیدن #امام زمانو نداره✔️
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹✨🍃✨🌹✨🍃✨🌹
✨خدایا🙏
🌹در این روز زیبای
🍃میلاد امام دهم
تقدیر همه را #زیبا بنویس✍️
🌹به امید #لبخند روی «لب»😇
🍃شادی توی «دل»💞
🌹#استجابت در «دعا»🙏
🍃آرامش در «قلب»❤️
آمین 🙏
#عیـدتون_مبـارک✨
#امام_هادی
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌸 ولادت🎊
دهمین گلبرگ آسمانی🌸🍃
اسوه ی مجد
و شرافت، 💓🍃
ناخدای #کشتی هدایت
امام هادی (ع)
بر پیروان ولایت
خجسته باد🌸🎊🌸
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh