🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷 #طنز_جبهه7⃣4⃣ 💠ريشتو روي پتو ميذاري يا زيرش؟ 🔹بعد از ظهر يكي از روزهاي خنك پاييزي سال 64 يا 65 ب
🌷 #طنز_جبهه8⃣4⃣
🔰پدر #شهیدم_ابراهیم رحیمی خیلی شوخ طبع بودند به خاطر دارم هنگامی که ایشان از جبهه به #مرخصی آمده بود که یک روز مادرم غذای ته دیگی پخته بود🍝 و چون پدرم خیلی به این #ته_دیگی علاقه داشت همه را برداشت و شروع به خوردن کرد.
من هم خواستم کمی بردارم.
🔰گفت:
با این کار تو من به یاد خاطره ای که تو #جبهه برایم اتفاق افتاده بود افتادم .
🔰تعریف کرد: یک مرتبه برایمان غذای #کنسرو آورده بودند که دوستان برای آنکه مرا اذیت کنند آمدند و خواستند غذای کنسرو مرا بخورند که من به #شوخی ادایی در آوردم و دستم را به کنسرو زدم و خلاصه نگذاشتم که دوستان از آن بخورند و فکر کنند که غذا #غیر_بهداشتی شده است و هیچی نخوردند که موجب خنده هم شده بود.
#شهید_سید_خلیل_نیازمند کلاته شادی
#لبخند_بزن_بسیجی😁
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷همیشه کہ شهادتـــ بہ" #رفتن" نیستـــ
گاهےشهادتـــ در "ماندن" استـــ...🙂
🌷همیشه شهادتـــ با زیر آتش دشمن "سوختن" میسر #نمےشود ...
با هر روز " سوختن و #ساختن " در این دنیا میسر مےشود...👌
🌷همیشه ڪه شهادتـــ بہ" #خونے" شدن نیستـــ
گاهى شهادتـــ بہ " #خاکے" شدن استـــ ...
🌷شهادتـــ بہ "آسمان رفتن #نیستـــ"🕊کہ
گاهی بہ "خود آمدن" استـــ ...
🌷براے شهید شدن نیازے بہ "بال" ندارے🕊
بلکہ نیاز بہ"دل"❣ دارے ...
🌷 #شهادتـــــ !
رحمتـــ خاص خداستـــــ؛
و بارانى استـــــ که بر هر کس #نمیبارد...😔
🌾 #شهید_سید_مرتضی_آوینی
#سید شهیدان اهل قلم گفت:
شهادت لباس 👕تک سایزے است کہ باید تن آدمےبه اندازۀ آن درآید،هر وقت بہ سایز این لباس تک سایز درآمدے، #پرواز مےکنے🕊 مطمئن باش.😍
#شهادتـ_اتفاقے_نیستـ
♨️مراقبـ اعمالمون باشیم
#شهید_سیدمرتضی_آوینی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔰 #غلام_عباس وقتی کسی ازمحمد تقاضای کمک میکرد آنچه در توان داشت در طبق اخلاص میذاشت #شهید_محمد_اسد
3⃣1⃣2⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠نحوه شهادت #شهید_محمد_اسدی🌷
🔹همرزمان #پاکستانی شهید از دوربین پیکر چند #شهید را بین نیروهای خودی و دشمن مشاهده میکنند و به جانشین محمد میگویند که در همان لحظه شهید بزرگوار سر میرسند و میگویند #مادران این شهداء چشم به راه #فرزندانشانند
🔸او میرود که #پیکر_شهدا را با چند نفر دیگر که داوطلب میشوند برگردانند که در نزدیکی پیکر شهدا #کمین میخورند و به شهادت میرسند و مادر این شهید هم چشم انتظار #فرزندش میماند و بعد از یک سال چشم انتظاری در نهایت پیکر پاکش را در مشهد #تشییع و به خاک میسپارند.
🔹در زمان حضور طولانی مدت(حدود شش ماه) در سوریه به همرزمش گفته بود:
🔸دلم برای #خانواده و پدر و مادر و برادران و خواهرانم #تنگ شده است ولی #غیرتم اجازه رفتن به #مرخصی را به من نمیدهد و از حضرت زینب (س) #خجالت میکشم که او را تنها بگذارم ،
🔹اگر او را تنها بگذارم در آن دنیا #جوابی برای حضرت علی(ع) ندارم که بدهم و من #پوتینهایم را جفت کرده ام و اصلا به مرخصی نمیروم یا باید #جنگ تمام شود و ما به پیروزی کامل برسیم و یا اینکه من به #شهادت برسم
#شهید_محمد_اسدی🌷
شادی روحش #صلوات
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷 یکی از خصوصیات شهیدحججی( که ما اون رو توی موسسه حاجی صدامی کردیم) این بود که اهل خرج کردن در راه خدا بود.
با دوستای زیادی ازجوانان انقلابی ( به تعبیر رهبر عزیزمون ) کار کردم ... 😍✌️
🌷 ولی این خصوصیت رو حقیقتا به این شکل و بااین نیت درکسی سراغ ندارم.
ایشون یه جمله #زیبایی داشتن :(دست دهنده وا نمی کنه؛ یعنی اگه بخشنده بودی، محــتـاج نخواهی شد. )
#شهید_محسن_حججی😍
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
4⃣1⃣2⃣ #خاطرات_شهدا🌷
💠#عارف_كوچولو
🌷شانزده ساله بود و از خانواده اى روحانى. اطلاعات #مذهبى فراوانى داشت. به همين دليل بچه ها به او (عارف كوچولو) مى گفتند. در خط سوم، جايى كه قبضه هاى #خمپاره مستقر بودند قرار داشتيم.
🌷مى خواستم به خط بروم، با همه خداحافظى كردم او نبود گشتم، كنار #رودخانه پيدايش كردم. نشسته بود و با خودش زمزمه اى داشت. آهسته #گريه مى كرد به شوخى گفتم: «چيه؟ خلوت كردى! التماس دعا»
🌷گفت: «روضه حضرت على اصغر (ع) مى خوانم». پرسيدم: «چرا حضرت على اصغر؟» ادامه دادم: «ولى تو را كه به خط مقدم نمى برند كه #شهيد شوى؟!» گفت: «سه روز ديگر همين جا، كنار قبضه هاى خمپاره، من و سه نفر از بچه ها مستقريم. دو تا از #همراهان مى روند. من و يك نفر ديگر اين جا مى مانيم. گلوله هاى خمپاره از طرف #دشمن مى آيند. من آن را توى #آسمان مى بينم. مى آيد و مى آيد. به زمين مى خورد و #تركش آن گلوله مرا پاره مى كند....
🌷....و دقيقاً همان شد كه گفته بود.
راوى: همرزم شهيد محمد تقى غيور انزله
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
از سنگر حق شیر شکاران همه رفتند
مستانِ میِ #پیر_جماران همه رفتند
غم نامه بُوَد ناله ی پُرسوز #شهیدان
ما با که نشینیم که یاران همه رفتند...
#خانههای_ویلایی_در_جبهه
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استاد_رائفی_پور
✅اسرار سوره #اسراء از نابودی اسرائیل در اخرالزمان و پیروزی نهایی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
آخرین حرفهای رفاقتی 🌹شهید رسول خلیلی🌹 🔹همه که باید بریم 🔸 چقدر خوبه زیبا بریم. 🔹 برام دعا کنی
درون من
ز تو یک دم
نمیشود خالی...
یک نگاهت برای تمام عمر من کافیست😌
#شهید_رسول_خلیلی🕊❤️
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک دقیقه با پنج شهید خلیلی😍
#شهید_علی_خلیلی #شهید_رسول_خلیلی #شهید_ابراهیم_خلیلی #شهید_مصطفی_خلیلی #شهید_سجاد_خلیلی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
5⃣1⃣2⃣ #خاطرات_شهدا🌷
#همت_خاك_پاى_همه_بسيجى_هاست.
🌷محو سخنان #حاج_همت بوديم كه در صبحگاه لشگر با شور و هيجان و حركات خاص سر و دستش مشغول #سخنرانى بود.
🌷مثل هميشه آنقدر صحبت هاى حاجى #گيرا بود كه كسى به كار ديگرى نپردازد. #سكوت همه جا را فراگرفته بود و صدا فقط صداى حاج همت بود و گاهى صداى #صلوات بچه ها.
🌷تو همين اوضاع صداى پچ پچى توجه ها را به خود جلب كرد. صداى يكى از #بسيجى هاى كم سن و سال لشگر بود كه داشت با يكى از دوستاش صحبت مى كرد.
🌷فرمانده دسته، هر چى به اين بسيجى تذكر داد كه #ساكت شود و به صحبت هاى فرمانده لشگر گوش كند؛ توجهى نمى كرد. #شيطنتش گل كرده بود و مثلاً مى خواست نشان بدهد كه بچه بسيجى از #فرمانده لشگرش نمى ترسد!
🌷خلاصه فرمانده دسته، يك #برخوردى با اين بسيجى كرد. سر و صداها كار خودش را كرد تا بالاخره حاج همت متوجه شد و صحبت هايش را قطع كرد و پرسيد: «برادر! اون جا چه خبره، يك كم تحمل كنيد #زحمت رو كم مى كنيم.»
🌷كسى از ميان صفوف به طرف حاجى رفت و چيزى در #گوشش گفت. حاجى سرى تكان داد و رو به جمعيت كرد و خيلى محكم و قاطع گفت: «آن برادرى كه باهاش برخورد شده بياد جلو.»
🌷بسيجى كم سن و سال شروع كرد سلانه سلانه به سمت #جايگاه حركت كردن. حاجى صدايش را بلندتر كرد: «بدو برادر! بجنب» بسيجى جلوى جايگاه كه رسيد حاجى محكم گفت: «بشمار سه #پوتين هات را دربيار.» و بعد شروع كرد به شمردن. بسيجى كمى جا خورد و سرش را به علامت #تعجب به پهلو چرخاند....
🌷بعد پوتين اون بسيجى را گرفت و توش آب ريخت بسيجى متحير به حاج همت نگاه مى كرد؛ بعد حاج همت #پوتين پر از آب را به #دندان گرفت و آب داخل اون رو نوشيد. و گفت: فقط مى خوام بدونيد كه همت خاك پاى همه بسيجى هاست و بسيجى پس از اين حرف همانطور #متحير نشسته بود....
#شهید_ابراهیم_همت❤️🕊
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
1_17546562.mp3
1.74M
🎤 حجت الاسلام ماندگاری
❄ منتظر فکرش هم باید منتظر باشه
قلبش هم باید منتظر باشه
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷 #یاد_یاران 6⃣3⃣ 💠 وقتی نواب با شاه ملاقات می کند 📌خاطره ای از #شهید_نواب_صفوی🌷 👆عکس باز شود 🌹🍃
🌷 #یاد_یاران 7⃣3⃣
💠 نصرت الهی
📌خاطره ای از
#سردارشهید_محسن_وزوایی🌷
👆عکس باز شود
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
دلـــ💔ــم #شهادٺ میخواد...
میگویند: #چرا مے خواهے شہیدشوے؟
مے گویم: دیدید وقٺے یڪ معلم رو دوسٺ دارے ، خودٺ رو مے ڪشے در ڪلاسش نمره 20 رو بگیرے و لبخند رضایٺش دلٺ رو آب ڪنہ؟؟☺️
من هم دلم براے #لبخند_خدایم ٺنگ شده...
مے خوام شاگرد اول👌 ڪلاسش بشم...
#شہادٺ مرگ انسان هاے زیرڪ وهوشیار🙂 است
ڪہ نمیگذارند این جان، مفت از دسٺشان👊 برود
ودر مقابل ، چیزے عایدشان نشود...
#اللهم_الرزقنا_ٺوفیق_الشہادٺ😔
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
باجناقهایی که شهید مدافع حرم شدند😍😍 3⃣7⃣به یاد #شهید_قاسم_غریب(تصویر راست) #شهید_مهدی_ایمانی(تصویر
4⃣7⃣ به یاد
#شهیدان_مصطفی_و_مجتبی_بختی🕊❤️🕊
شادی روحشان #صلوات
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
6⃣1⃣2⃣ #خاطرات_شهدا🌷
🔹 مصطفے و مجتبے ڪہ مدت ها تلاش ڪردند تا خود را برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) به #سوریہ برسانند هربار به دلیلے
دچار مشکل مےشدند.
🔸عاقبت تصمیم مےگیرند هویت ایرانےخود را تغییردهند و از طریق تیپ #فاطمیــون به این
آرزوی سخت خود دست پیدا ڪنند.اما #حکایت "ڪه عشق آسان نمود اول ولےافتاد مشکلها" براے این دو برادر رقم خورد ...
🔹#مادر شهیدان مے گوید :
آنها براے اینڪه بتوانند خود را افغانستانے معرفے ڪنند از #مهاجرین پرسیده بودند چه اسمهایے بگذاریم ڪه طبیعے تر باشد؟
🔸خودشـان را #پسر_خالـہ معرفے ڪرده بودند. یعنے من با نام (سڪینه نوری) خاله مصطفے (بشیرزمانی)ومادر مجتبے (جوادرضایی) بودم. اسم پدرشان را هم گذاشته بودند جمعه خان.
🔹بچہ ها منو #افغانستانے معرفے کرده بودند
اگرتماس مےگرفتند بایدبا #لهجه حرف میزدم.
"با من تمــرین ڪرده بودند"
🔸یڪ روز زنگ زدند و گفتند: خانـم ! شما جواد رضایے را مےشناسید؟ گفتم: بله #مادرش هستم باکمک الهی تونستم با زبان #افغانستانی صحبت کنم اینقدر راحت #نقشم را بازی کردم که متوجه نشدند.
🔹پسرانم راهےسوریه شدند من #آگاهانه راضی به رفتنشان شدم. مے دانستم ممڪن است #شهید شوند، سرشان را ببرند و بدنشان راتکه تکه ڪنند، اینها همه را مےدانستم بعد گفتم:راضے به رضاے #خدا هستم و قربون
#بیبی_زینب(س) هم مےروم که خاک پایش هم نمےشوم
🔸پسرانم فدای بی بی جان و
هر دوباهم فدایے حضرت زینب (س) شدند.
"شـــادی روحشان #صلوات "
#شهیدان_مصطفی_و_مجتبی_بختی
#مدافعان_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh