eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
27.7هزار عکس
6.1هزار ویدیو
204 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem زیارت نیابتی @Shahid_nazarzade
مشاهده در ایتا
دانلود
0⃣6⃣0⃣1⃣ 🌷 🔻راوی: مادر شهید 🔰من و هر دو عاطفی و به‌هم وابسته💞 بودیم و این وابستگی از طرف من خیلی بیشتر بود. دانشگاهش را انتخاب کرد و می‌خواست این فاصله عاطفی را کم💕 کند. 🔰چند روز قبل از رفتنش برای چکاپ قلب❤️ به تهران رفت و آنجا دکتر می‌گوید باید سریع بستری🛌 و عمل شوی و در قلبت بگذاریم. همسرم و دخترم با هم👥 رفته بودند 🔰و چون بحث پیش آمد به آقاعارف گفتم شما هم پیش‌شان برو. هم همین کار را کرد و چند روز آنجا ماند. عمل انجام شد✅ و باتری را که گذاشتند همان روز به عارف زنگ📞 می‌زنند که آمده. پدرش می‌گوید من حالم خوب است و اگر می‌خواهی بروی من نمی‌شوم❌ 🔰خواهرش خیلی به عارف بود و آنجا با هم صحبت‌هایشان را می‌کنند، گردش می‌روند. را بعد چند روز فرستاد🚌 و خودش پیش ماند. پدرش گفت حالم خوب است🙂 و نگران حال من نباش. 🔰عارف دادن به من می‌رود و من مرتب تماس می‌گرفتم☎️ و می‌دیدم موبایلش خاموش📴 است. به پدرش می‌گفتم چرا موبایل خاموش است⁉️ که پدرش می‌گفت داشت و رفت. 🔰من خیلی تعجب کردم😟 که عارف چطور برای امتحان پدرش را در بگذارد و برود. پدرش هم با خیال راحت صحبت می‌کرد. به می‌گفتم چه امتحانی بود که آن‌قدر مهم بود و شما را تنها گذاشت👤 و رفت. گفت امتحانش بود و ممکن است طول بکشد. 🔰پدرش به برگشت و من نمی‌دانستم از دست عارف ناراحت باشم یا نه🙁 بعد از چند روز که دوباره پرسیدم کجاست❓ گفت که رفته است و تلفنش باید خاموش📵 باشد. 🔰یک روز زود که بلند شدیم نماز📿 بخوانیم فکرم خیلی مشغول شد. به گفتم از تو چیزی می‌پرسم، تو را خدا راستش را بگو. گفتم عارف کجاست😢و بااصرار من گفت به رفته است. گفتم یا حضرت زینب(س) و شنیدن این جواب برایم بود. سکوت سهمگینی آن روزها جانم را گرفته بود. 🔰از روزی که عارف را حس عجیبی داشتم. تمام اینها تمام شد و چند روز بعد برای مهمانی به رفتیم. بعد از صرف شام گوشی‌ام📱 را باز کردم و در فضای مجازی عارف را خواندم😭 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh