eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
27.7هزار عکس
6.1هزار ویدیو
204 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem زیارت نیابتی @Shahid_nazarzade
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌺🍃🌺 #عاشقانه_شهدا همسرش می گفت #چِشاش خیلی خوشگل بود... امابا این چشمها تو زندگی یه نگاه #حرام نکرده بود... می گفت من بهش می گفت: ابراهیم! این چشای #خوشگل برا من نمیمونه....حالا ببین! وقتی جنازشو آوردن دیدم چشماش نیست... انگار خدا اون چشای خوشگل و"پاک" رو فقط می خواست واسه خودش #انحصاری…! #شهید_محمدابراهیم_همت🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
2⃣8⃣3⃣ 🌷 💠نمونه‌ای از 👇👇 🌷شهیـد 🔹یکی از رفقای ابراهیم گرفتار بود👀 و مرتب به دنبال اعمال و رفتار غیر اخلاقی🔞 می‌گشت.چند نفر از دوستانش با داد زدن🗣 و قهرکردن نتوانسته بودند او را تغییردهند. 🔸در آن شرایط که کمتر کسی او را تحویل می‌گرفت، خیلی با او گرم گرفته بود😊 و حتی او را با خودش به زورخانه می‌آورد💪 و جلوی بچه ‌های دیگه خیلی به او می‌گذاشت. 🔹مدتی بعد شروع کرد بااو کردن. ابتدا اون رو کرد و گفت:"اگه کسی به دنبال مادر وخواهر تو راه بیفته😵 و اونها رو بکنه چیکار می‌کنی⁉️" 🔸اون پسر با عصبانیت گفت😤: "چشماش رو در می‌یارم"😡. خیلی آروم گفت:"خُب پسر، تو که برای خودت اینقدر غیرت داری چراهمون کار اشتباه رو انجام می‌دی⁉️"... 🔹بعد ادامه داد: "ببین اگه قرارباشه هرکی به دنبال دیگری باشه که دیگر جامعه از هم می‌پاشه♨️ و سنگ روی سنگ بند نمی‌شه" 🔸 بعد ابراهیم از بودن نگاه به نامحرم👀 حرف زد و کلی دلیل دیگه آورد و اون پسر تأیید می‌کرد👌. بعد هم گفت: "تصمیم خودت رو بگیر اگه می‌خوای با ما باشی باید این گناه رو ترک کنی🔞. " 🔹 و دلائلی که ابراهیم برای او آورد باعث تغییر کلی در شد و او را به یکی از بچه‌های خوب محل تبدیل کرد.😍👌 🔸این پسر از افراد بسیاری است که ابراهیم با برخورد خوب واستدلال و صحبت کردن ‌های آنها را متحول کرده😢 بود. این پسرهم اکنون بر روی یکی از کوچه‌های محله نقش بسته است🙂. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌸شبیه ابراهیم باشیم...🌸 📌هر وقت می دید، بچه ها مشغول #غیبت کسی هستند مرتب می گفت: #صلوات بفرست و یا هر طریقی بحث را #عوض می کرد. 🚫 غیبـت کـردن 🚫 پیامبر اکرم صلےالله‌علیه‌وآله: #ترك_غيبت از ده هزار ركعت نماز مستحبى پيش خدا #محبوبتر است. بهشت بر سه گروه #حرام است: بر منّت گذار، غيبت كننده و دائم الخمر، (اين سه گروه از بهشت محروم هستند) 📚 بحار الانوار ج۷۵ ص۲۶۱ وسائل الشيعه ج۸ ، ص۵۹۹🍂 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
0⃣0⃣9⃣ 🌷 🔸چند وقت قبل از شهادت حسین یه جمله از رو گذاشته بودم پروفایلم. حسین خیلی دوست داشت این جمله رو. بهم گفت عجب جمله ایه آدمو می کنه. 🔹به شوخی بهش گفتم قابلتو نداره داداش. شما که خودت از زنده ای. تا مدت ها همون جمله رو گذاشته بود رو پروفایش. 🔸 اون جمله از شهید خرازی این بود: گاهی یک نگاه ، شهادت را برای کسی که لیاقت دارد سالها عقب می اندازد. چه برسد به کسی که هنوز شهادت بودن را نشان نداده. 🔹 از روزی که حسین شهید شده حال روزم کلا بهم ریخته. یاد که با حسین داشتیم می افتم یاد شوخی و خنده ها. 🔸یاد این جمله افتادم و بازخوردی که حسین نسبت به این جمله داشت‌. با خودم می گم حسین نشون داد. حسین کرد به این جمله ها و ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم. «راوی: یکی از هم دوره ای های حسین» 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌺🍃 یکبار ازش پرسیدم چرا اینقدر گرفته ای؟ گفت خیلی از وضعیت خانوم ها توی تهران ناراحتم وقتی آدم تو کوچه راه میره سرش رو بالا بگیره بعد گفت یه نگاه آدم رو خیلی میندازه 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
3⃣6⃣9⃣ 🌷 💠معرفی سرداران گمنام 2⃣ 🔻 قسمت دوم 💢سالم بودن شهید، پس از نه ماه 🔰من آن زمان نوجوان بودم. شبی را خواب دیدم که به من فرمود: به پدر بگو منزل من آب💧 می آید؛ جلوی آب را بگیرد. من خواب را برای تعریف کردم. پدر ومادر به خواب من توجه زیادی نکردند❌ 🔰بعد از مدتی یکی از بستگان👤 نزدیک همان خواب را دید. پدر گفتند: برای سنگ قبر تهیه کنیم. سنگی برای مزار شهید🌷 تهیه شد. بنا وکارگر اماده شدند⛏ و خاک روی قبر را برداشتند. 🔰یکی از اعتقاد زیادی به معاد و روز قیامت نداشت🚫 وقتی که خاک را برداشتند به سنگ سر جنازه رسیدند؛ یکی از برادرانم گفت: حالا بیاید صبحانه🍳 میل فرمایید، بعد از صبحانه آن را بتن میریزیم و را سر جایش می گذاریم. 🔰همه رفتند برای صبحانه. آن کارگر به خودش گفت: علما می فرمایند که هستند و نزد پروردگارشان روزی می خورند، آیا درست هست یا نه⁉️ به همین خاطر سنگ سر جنازه را "که بوی عطر و گلاب همه جارا پر کرد😌 🔰سر کفن را باز کرد؛ را دید. در جا شوکه شد😨 دید که شهید انگار در حال خواب هستند و به لب دارد شروع کرد به بوسیدن شهید🌷 بعد از چند دقیقه فریاد زد🗣 ای مردم بیایید ببینید سالم هست همه جمع شدند و یکی یکی به دیدن وزیارت شهید می پرداختند 🔰پدرم به برادرم گفت: برو دنبال بیاور که برای شهید را ببیند. خبر به همه شهر آمل پخش شد امام جمعه📿 شهر مرحوم یوسفیان بود او سریع خودش را به گلزار شهدای🌷 شهر آمل (امامزاده ابراهیم) رسانید وجلوی این کار را گرفت📛 وگفتند:که نبش قبر هست 🔰نیت درست کردن قبر بود که اون این کار رو کرد؛ آب💧 در داخل قبر نفوذ کرده بود و خیس بود ولکه روی کفن بود. ولی، آب انقدر نبود🚫 که تخلیه شود. سریع بُتن ریختند وسنگ قبر را گذاشتند. 🔰بعد از چند روز از این ماجرا خواهر شهید🌷 ، خواب می بیند برادر شهیدش را، از شهید می پرسد که قبر را باز کردند او سالم بود. شهید اسماعیلی در جواب خواهرش می گوید: که من وفتح الله با هم👥 اون جا ایستاده بودیم وبه اونها می خندیدیم😄 که اونها دارند چکار میکنند. ✍نقل مستقیم از برادر شهید 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
💥 #الگو_برداری‌از_شهدا ✍سر سفره #عقد به من گفت: من که نمی تونم از حلقه #طلا استفاده کنم؛💍 سریع #انگشتر_عقیقی که در دستش بود را به من داد و #گفت: لطفأ این رو برام بذارید. انگشتر عقیقش رو به عنوان حلقه براش گذاشتم.💍 می‌گفت: طلا برای مرد #حرام است و حاضر نیستم که برای لحظه ای هم تو دستم بذارم. #شهید_سید_رضا_طاهر🌷 #شهید_مدافع_حرم 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
⚘﷽⚘ 🔴 #اطلاعیه_مراسم ❣بوی عطر #تولد_شهیـد مے‌آید ❣ 🌷من مطمئن هستم چشمی که به نگاه #حرام عادت کند خیلی چیزها رو از دست میدهد ؛ چشم گنهکار لایق #شهادت نیست❌ 🗓تاریخ تولد:۱۳۶۷/۱۱/۱۳ #نشر_حداکثری عکس باز شود👆👆 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
3⃣1⃣0⃣1⃣ 🌷 🔰با شروع رمضان، در 🗓تاریخ 23/4/61 در منطقه شرق ، فرماندهی تیپ 27 محمدرسول‌الله(ص) را به عهده گرفت و بعدها با ارتقاء این به⇜ لشکر، تا زمان ، در سمت فرماندهی آن لشکر انجام وظیفه کرد. 🔰در عملیات (ع) و محرم در سمت قرارگاه ظفر، سلحشورانه با دشمن متجاوز جنگید👊 در عملیات والفجر مقدماتی، مسؤولیت یازدهم قدر را که شامل: 🔅لشکر 27 حضرت رسول(ص)، 🔅لشکر 31 عاشورا، 🔅لشکر 5 نصر و 🔅تیپ 10 بود، به عهده گرفت. 🔰سرعت عمل و صلابت رزمندگان لشکر 27 تحت فرماندهی او در عملیات و تصرف ارتفاعات کانی مانگا از خاطره‌ها محو نمی‌شود🗯 اوج آفرینی این سردار بزرگ در عملیات بود. 🔰در این مقطع، تمام توان خود را به کار گرفت و در آخرین روزهای حیات دنیوی‌اشـ🌍، خواب و خوراک و هرگونه بهرة مادی از دنیا را برخود کرد و با ایثار خون❣خود برگی خونین در📆تاریخ رقم زد. 🔰سرانجام، 🗓17 اسفند سال 1362🗓 در به شهادت رسید🕊🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
می گویند: سرِ دوراهی 🔀گناه و ثواب به حُبّ #شهادت فكر كن به نگاه امام زمانت فكر كن😌 ببين می توانی از #گناه بگذری⁉️ از گناه🔞 كه گذشتی از #جانت هم می گذری... #رفیق_شهیدم ! ادعای شهادت🌷 دارم ولی دست دلمـ💓 می لرزد سر #دو_راهی گناه و ثواب حلال و #حرام😔 سنگینی #نگاه_تو را لازمم به وقت ماندن سر دو راهــ↭ـی که یادآورم باشد #شاهد بودن #شهید را..... #شهید_عارف_کایدخورده #شبتون_شهدایی 🌙 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
❣ #سلام_امام_زمانم❣ خوشا به حال گیاهان🌱 که #عاشق نورند و دست منبسط نــ☀️ــور روی شانه آنهاست همیشه فاصله ای💕 هست #دچار باید بود وگرنه زمزمه🎶 حیرت میان دو حرف #حرام خواهد شد #اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔸تقریبا یک سال قبل یکی از ها نون🍞 پخته بود و چندتایی هم برای ما آورده بود. گذاشتم لای سفره که عصری برگرده بخوره😋 🔸حامد که اومد رفت سر سفره با اشتیاق😍 نون رو برداشت، نشون میداد خیلی هستش. پرسید: مامان این ها رو خریده⁉️ گفتم: نه پسرم فلان همسایه آورده. همون لحظه نون رو زمین. اخلاقش رو میدونستم. دلم💓 یجوری شد که چشمش افتاده به نونا شاید دلش بخواد..🙁 🔹فرداش کمی #آ وسایل لازم رو خریدم💰 دادم همسایه که برای #حون بپزه. عصری که اومد، نونا رو دادم به حامد که بخوره. گفت: دیروز که گفتم #نگفتم: حامد وسایلشو #خریدم دادم درست کرده. نگام کرد گفت: مامان، پول برق💡 و آب رو کی داد⁉️ 🔸فرداش #دسایل خریدم و از همسایه خواستم ماکروفر♨️ رو بیاره خونه ی ما با هم نون بپزیم. #نو آماده کردیم. از همسایه خواستم فعلا ماکروفر رو نبره که حامد بیاد ببینه که خونه خودمون🏡 درست کردیم. 🔹عصر که اومد، گفتم: حامد دیگه هیچ #بی نداری،😕 همسایه اومد خونه ی خودمون، ماکروفرم نذاشتم ببره که ببینی همه چی #حگفت: مامان تو از کجا مطمئنی که شوهر همسایه #روده و یا از رو رودربایستی ماکروفر رو نیاورده؟! آخر سرهم نخورد❌ 🔸لابد چیزی میدونست که انقدر مقاومت میکرد. خیلی به #حساس بود. خیلی مراقب بود که چیزی که میخوره از کجا اومده⁉️ تا زمانی که مطمئن نمیشد #است به غذا یا خوراکی نمی برد❌ به نقل از: مادر شهید #ششهيد نوشت: باشد كه عامل به اين رفتار هاي #شاشيم...... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
6⃣3⃣2⃣1⃣ 🌷 🔰با شروع رمضان، در 🗓تاریخ 23/4/61 در منطقه شرق ، فرماندهی تیپ 27 محمدرسول‌الله(ص) را به عهده گرفت و بعدها با ارتقاء این به⇜ لشکر، تا زمان ، در سمت فرماندهی آن لشکر انجام وظیفه کرد. 🔰در عملیات (ع) و محرم در سمت قرارگاه ظفر، سلحشورانه با دشمن متجاوز جنگید👊 در عملیات والفجر مقدماتی، مسؤولیت یازدهم قدر را که شامل: 🔅لشکر 27 حضرت رسول(ص)، 🔅لشکر 31 عاشورا، 🔅لشکر 5 نصر و 🔅تیپ 10 بود، به عهده گرفت. 🔰سرعت عمل و صلابت رزمندگان لشکر 27 تحت فرماندهی او در عملیات و تصرف ارتفاعات کانی مانگا از خاطره‌ها محو نمی‌شود🗯 اوج آفرینی این سردار بزرگ در عملیات بود. 🔰در این مقطع، تمام توان خود را به کار گرفت و در آخرین روزهای حیات دنیوی‌اشـ🌍، خواب و خوراک و هرگونه بهرة مادی از دنیا را برخود کرد و با ایثار خون❣خود برگی خونین در📆تاریخ رقم زد. 🔰سرانجام، 🗓17 اسفند سال 1362🗓 در به شهادت رسید🕊🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
سردار بی دست 🌴هر چه كه می‌كشیم و هر چه كه بر سرمان می‌آید از خداست 😔 🌴و همه، ریشه در عدم رعایت و خدا دارد 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
💥💥 از ترس با مردم دست نمیدن، باشه، قبول ولی کاش از ترس هم: 👈 با دست نمی‌دادند! 👈 به مال دست نمی زدند! 👈 به دست درازی نمی کردند! 👈 از کم کاری و دست می کشیدند! 👈 از دستگیری میکردند! 👈 و... 🍂🍁🍂🍁🍂 وقتی برای اون "احتمالی" اینقـدر اهمیت قائلند؛ چرا اهمیتی برای این ها قائل نیستند⁉️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
⇜وقتی دست هایت🤲 را نذر مرتب کردن می کنی ⇜وقتی چشم هایت👀 را بر می بندی ... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
می گویند: سرِ دوراهی 🔀گناه و ثواب به حُبّ فكر كن به نگاه امام زمانت فكر كن😌 ببين می توانی از بگذری⁉️ از گناه🔞 كه گذشتی از هم می گذری... ! ادعای شهادت🌷 دارم ولی دست دلمـ💓 می لرزد سر گناه و ثواب حلال و 😔 سنگینی را لازمم به وقت ماندن سر دو راهــ↭ـی که یادآورم باشد بودن را..... 🌙 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🕊🌸🕊🌸🕊 🕊من مطمئن چشمی ڪه 🌼 به نگاه عادت ڪند، 🕊خیلی چیزها را از می دهد 🌼چشم گنهکارلایق نیست❌ 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
📚 ⛅️ 0⃣7⃣ 💢مامور و به دیگرى مى گوید:_اینها را نگاه کن ! قرار است فردا همگى کشته شوند و امروز نگران فروریختن سقف اند. که این کلام، رعب و وحشت را بیشتر کند... اما تسلى و آرامششان مى بخشد: _✨عزیزانم ! مطمئن باشید که ما کشته نخواهیم شد. ما به عزیمت مى کنیم و شما باز مى گردید. 🖤دلهاى💗 بچه ها به امید آینده آرام مى گیرد.... اما به هر حال، خرابه، خرابه است و جاى زندگى کردن نیست... چهره هایى که آسمان هرگز رنگ رویشان را ندیده، باید در هجوم سرماى شب بسوزند... و در تابش مستقیم آفتاب ظهر پوست بیندازند.... انگار که لطیف ترین گلهاى گلخانه اى را به کویرى ترین نقطه جهان ، تبعید کرده باشند.... 💢تو هنوز زنها و بچه ها را در خرابه اسکان نداده اى، هنوز اشکهایشان را نسترده اى ، هنوز آرامشان نکرده اى... و هنوز گرد و غبار راه از سر و رویشان نگرفته اى... که با ظرفى از غذا وارد خرابه مى شود.... به تو سلام مى کند و ظرف غذا را پیش رویت مى نهد. بوى غذاى گرم در فضاى خرابه مى پیچد و توجه کودکانى را که مدتهاست جز گرسنگى نکشیده اند و جز نان خشک نچشیده اند، به خود جلب مى کند. تو زن را مى کنى و ظرف غذا را پس مى زنى و به زن مى گویى: _✨مگر نمى دانى که بر ما است؟ 🖤زن مى گوید: _به خدا قسم که این صدقه نیست ، است بر عهده من که هر و را شامل مى شود. تو مى پرسى که:_✨این چه عهد و نذرى است ؟! و او توضیح مى دهد که: _در زندگى مى کردیم و من بودم که به گرفتار شدم. پدر و مادرم مرا به خانه بنت رسول الله بردند تا او و على براى شفاى من دعا کنند. در این هنگام خوش سیما وارد خانه شد. او فرزند آنها بود.... على او را صدا کرد و گفت: 💢''حسین جان ! دستت را بر سر این دختر قرار ده و شفاى او را از خدا بخواه. حسین، دست بر سر من گذاشت و من شفا یافتم و آنچنان شفا یافتم که تا کنون به بیمارى مبتلا نشده ام.... گردش روزگار، مرا از مدینه و آن خاندان دور کرد و در اطراف داد.... من از آن زمان کرده ام که براى آقا حسین به اسیران و غریبان ، احسان کنم تا مگر جمال آن عزیز را ببینم. تو همین را کم داشتى زینب..! 🖤که از دل بکشى... و پاره هاى جگرت را از دیدگانت فرو بریزى. و حالا این است که باید تو را آرام کند... و این که باید به دلدارى تو بیایند... در میان ضجه ها و گریه هایت به زن مى گویى:_✨حاجت روا شدى زن! به وصال خود رسیدى. من زینبم، دختر فاطمه و على وخواهرحسین و این سر که بر سر دارالاماره نصب شده، سر همان حسینى است که تو به دنبالش مى گردى و این کودکان ، فرزندان حسین اند. نذرت تمام شد و کارت به سرانجام رسید. 💢زن نعره اى از جگر مى کشد و بر زمین مى افتد.... تو پیش پیکر نیمه جان او زانو مى زنى و اشکهاى مدامت را بر سر و صورت او مى پاشى... زن به هوش مى آید،... گریه مى کند، زار مى زند، گیسوانش را مى کند، بر سر و صورت مى کوبد. و دوباره از هوش مى رود. باز به هوش مى آید،.... ... 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🌸شبیه ابراهیم باشیم...🌸 📌هر وقت می دید، بچه ها مشغول کسی هستند مرتب می گفت: بفرست😇و یا هر طریقی بحث را عوض می کرد. غیبـت کـردن 🚫 پیامبر اکرم صلےالله‌علیه‌وآله: ترك از ده هزار ركعت نماز مستحبى😊 پيش خدا محبوبتر است. بهشت بر سه گروه است: بر گذار، غيبت كننده و دائم الخمر، (اين سه گروه از بهشت محروم هستند) 📚 بحار الانوار ج۷۵ ص۲۶۱ وسائل الشيعه ج۸ ، ص۵۹۹🍂 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
وقتی را به جرم فروختن نوار غیر مجاز😔 به کمیته آوردند و نوار هایش📼 را از بین بردند، دلش برای آن جوان سوخت.😳 به مقدار نوار هایش به پسرک پول داد 😞 تا کاسبی جدیدی را برای خود راه بیاندازد. ☺️ این گونه، هم مال به دست می آورد، هم صدای حرام و مبتذل نمی فروخت.👌 او یاد داد که باید این گونه مبارزه کرد . هم را از بین برد هم شخص را بیکار نکرد.😍 •برگرفتھ‌از‌کتاب‌خدای‌خوب‌ابراهیم📚 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌱 مےگفتـــ ↓ اگہ‌طـالب باشۍ! یڪ‌ حـرام‌ ممڪن‌اسٺــ سال‌ها؛ تو‌را‌از شهادتـــ دور‌ڪند‌.‌. و‌گفتـــ ↓ من‌حـرف‌هاے و بیهـودهـ را ڪـمتر از لقمہ‌ۍ نمےدانمـ مےگفٺــــ ↓ ڪـار بـاطل و حـرامـ حتۍاگـر‌انجـام‌ هم‌ نـداده باشیمـ! به‌پاۍمان‌ثبتــ خواهد شد شهـدا ڪنید ڪه ڪردیمـ جبهہ‌هاۍ‌نور استــ بـراےمـا، شـدگـان نَفَس ڪـم‌ آورده ...‌
➣ 🌷آیت الله تقـــــوایی: در نگویید این کار کوچک است اگر می توتید حتــما جــلوی آن را بگیرید. دنبال به هیچ وجه نروید شـیطان از یک دریجه کوچک وارد مـیشود ولی کارهای بــزرگ انجام می دهـــــد. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌱 مےگفتـــ ↓ اگہ‌طـالب باشۍ! یڪ‌ حـرام‌ ممڪن‌اسٺــ سال‌ها؛ تو‌را‌از شهادتـــ دور‌ڪند‌.‌. و‌گفتـــ ↓ من‌حـرف‌هاے و بیهـودهـ را ڪـمتر از لقمہ‌ۍ نمےدانمـ مےگفٺــــ ↓ ڪـار بـاطل و حـرامـ حتۍاگـر‌انجـام‌ هم‌ نـداده باشیمـ! به‌پاۍمان‌ثبتــ خواهد شد شهـدا ڪنید ڪه ڪردیمـ جبهہ‌هاۍ‌نور استــ بـراےمـا، شـدگـان نَفَس ڪـم‌ آورده ...‌ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌱 مےگفتـــ ↓ اگہ‌طـالب باشۍ! یڪ‌ حـرام‌ ممڪن‌اسٺــ سال‌ها؛ تو‌را‌از شهادتـــ دور‌ڪند‌.‌. و‌گفتـــ ↓ من‌حـرف‌هاے و بیهـودهـ را ڪـمتر از لقمہ‌ۍ نمےدانمـ مےگفٺــــ ↓ ڪـار بـاطل و حـرامـ حتۍاگـر‌انجـام‌ هم‌ نـداده باشیمـ! به‌پاۍمان‌ثبتــ خواهد شد شهـدا ڪنید ڪه ڪردیمـ جبهہ‌هاۍ‌نور استــ بـراےمـا، شـدگـان نَفَس ڪـم‌ آورده ...‌ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh