✿شـ⭐️ـبــ هنگام
نفس پشتِ نفس
#زخـــــــم هایت
برایم تڪرار مےشود😔
✿از اینکہ #تو برایم چه کردے
و #من برایتـــ چہ⁉️
#شهید_محمدرضا_دهقان_امیری
#شبتون_شهدایی🌙
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
❣ #سلام_امام_زمانم ❣
🌻باران که میبارد🌧
#دلم برایت تنگ تر میشود💔
🌻راه میوفتم در خیابان
بدون چتر⛱
من #بغض میکنم و آسمان گریه😭
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌸🍃
🌹🍃🌹🍃
@ShahidNazarzadeh
🌷پرنده🕊 احساساتم
در این #صبحگاه
حنجره اش
پر از صوت دلتنگی💔 توست …
🌷من به همراه نسیمـ🍃
اشتیاق #دیدار_تو را خواهم خواند …
#شهید_حجت_الله_رحیمی
#سلام_صبحتون_شهدایی 🌺
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#پرواز_پرستویی_دیگر 🕊
💢رزمنده #مدافع_حرم حمیدرضا بابل خانی با نام جهادی #حاج_ابراهیم
اعزامی از منطقه "جی اصفهان"
🔸دو روز پیش بر اثر حملات موشکی💥 در حلب به فیض #شهادت نائل آمد.
#شهید_حمیدرضا_بابل_خانی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
4_5848177510621119097.mp3
8.08M
⏯ #شهدایی
🍂این گل🌷 را به رسم هدیه
🍃تقدیم #نگاهت کردیم
🍂حاشا اینکه از #راه_تو
🍃حتی لحظه ای برگردیم
#یا_زینب😔
🎤 #میثم_مطیعی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🔴روضه هفتگی🔴
💺سخنران:
حجت الاسلام نظری
🎤مداح:
کربلایی حسین شیرمحمدی
📆زمان:
پنجشنبه(یک اسفند)-ساعت۱۹
🚪مکان:
#مشهد-حجاب۲۱ #بیت_شهید_نظرزاده
(علامت پرچم)
خواهران برادران
#هیئت_محبان_جواد_الائمه
(علیه السلام)
🍃🌷🍃🌷
@ShahidNazarzadeh
خداوند؛
هر دو #بهترین را
به شهید سلیمانی🌷 داد
#شهید_سلیمانی به هر دو "حُسنیَین" رسید
⇜هم پیروز میدان✌️ منطقه بود
⇜هم #شهید شد ....
#بیانات_دیروز_امام_خامنهای
#دیدار_با_مردم_آذربایجانشرقی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
♨️جوانان فکر نکنید
#شهادت یعنی زود پر زدن🕊
👈شهادت یعنی
#به_موقع برای دین فدا♥️ شدن
همانند عالمِ شهیدِ ۶۰ ساله #استاد_مطهری
همانند #شهید_قاسم_سلیمانی
یکی در سنگر علم دیگری در سنگر جهاد
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
Quran_Page (185).mp3
910.5K
🔻طرح تلاوت روزانه قرآن کریم
✨سوره مبارکه انفال✨
#قرائت_صفحه_صدوهشتاد_وپنج
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
"همچو عباس علیه السلام" 🌷دوره های آموزش غواصی ما در مردادماه در بندر انزلی برگزار می شد. 🌷هوا به ش
#لحظه_آخر
🔹یک بار بعد از #شهادتش خواب دیدم در هیات هستیم و صحبت می کنیم. از اکبر پرسیدم: چی آن طرف به درد می خوره⁉️ گفت: #قرآن خیلی این طرف به درد می خور.
🔸اکبر خودش #قاری قرآن بود و هر چه به شهادتش🌷 نزدیک تر می شد انسش با قرآن💞 بیشتر می شد. شب های #آخر هر وقت بیکار بودیم، اکبر به سراغ قرآن جیبی اش می رفت.
🔹پرسیدم: آن لحظه آخر که #شهید شدی چی شد؟ گفت: آن لحظه آخر شیطان👹 می خواست من را نسبت به #بهشت ناامید کند
#شهید_اکبر_شهریاری
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#انتخابات_در_جبهه
در نبود شناسنامه پشت #کارت_پلاک
مُهر انتخابات زده میشد
و به نیروهایی که به هر دلیلی کارت پلاک نداشتند، اجازهی #رأی دادن داده نمیشد❌
جمعه ۲۵ مرداد ۱۳۶۴
اردوگاه کوزران کرمانشاه
رزمندگان #گردان_شهادت
لشکر ۲۷ حضرت رسول ﷺ
📸عکاس: حمید داوودآبادی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🎤| #شهیدابراهیمهادے | 🎼 صوتشهیدابراهیمهادےکہیکشب قبلازعملیاتوپنجروزقبلازشهادتــ ضبطشده
#دستگیری_از_یتیمان
🔸نامش را فراموش كردم🗯 اما پسري سيزده ساله بودكه #پدرش راننده بود و در يك سانحه💥 از دنيا رفت. #ابراهيم خيلي مراقب اين پسر بود. برايش خرج مي كرد، او را باشگاه برد🏋♂ و وقتش را پر كرد. بعد متوجه شد كه اينها #مستأجر هستند و چند ماهي است اجاره منزلشان عقب افتاده ...
🔹روز بعد همان پسر در جمع ما گفت: خدا اين همسايه روبرويي ما🏘 رو حفظ كن. تموم #اجاره هاي عقب افتاده را پرداخت كرد و به صاحبخانه ما گفته كه از اين به بعد اجاره ها را او پرداخت💸 مي كند.
🔸او خوشحال بود و #ابراهيم هم ساكت. اما من مي دانستم كه ابراهيم با همسايه صحبت كرده👌 و هزينه ها را پرداخت كرده!!
⚜خدای ابراهیم فرموده است:
فَأَمَّا الْيَتيمَ فَلا تَقْهَرْ.
و اما (به شکرانه این همه نعمت كه خدا به #تو داده) "یتیم" را خوار و رانده و تحقیر مکن. (ضحي/9)
📚برشی از کتاب خدای خوب ابراهیم
#شهید_ابراهیم_هادی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#سبک_زندگی_مؤثرتر_از_آگاهی_و_ایمان 4⃣ #استاد_پناهیان 🔻 ⭕️ اشتباه اولِ ما-دربارۀ عمل- این است که تصو
#سبک_زندگی_مؤثرتر_از_آگاهی_و_ایمان 5⃣
#استاد_پناهیان 🔻
⭕️ معمولاً مشکلات و موانع و سختیهای زندگی را به بچهها نشان نمیدهیم، لذا وقتی دین میگوید: «بیا راه عبور از موانع را به تو نشان دهم» او نمیپذیرد، چون متوهمانه تصور میکند هیچ مانعی وجود ندارد! متاسفانه تنبلی و راحتطلبی و توهم، به بچهها تزریق میشود و بچهها فکر میکنند که زندگی بدون مشکل و سختی، ممکن است!
⭕️ خیلی از مادرها نمیگذارند بچهشان، سختی و تلخی زندگی را بچشد، مثلاً نمیگذارند گاهی زحمت و سختیِ غذا پختن را تحمل کند! به حدّی که بعضیها وقتی میخواهند دخترشان را شوهر بدهند، میگویند: «بچۀ ما بلد نیست غذا درست کند!»
⭕️ مادری که وقتی ناراحت میشود، داد و فریاد سر میدهد، او دارد بچۀ خود را متوهم بار میآورد، یعنی دارد میگوید: «زندگی بدون مشکلات، میشود!» اما مادری که سختی کشید و لبخند زد و به بچهها گفت: «زندگی همین است، سختی دارد!» بچههایش ظرفیت پیدا میکنند که بندگی را بفهمند و بپذیرند.
⭕️ بندگیکردن مثل یک نرمش و ورزش است برای واردشدن به بازیِ اصلی زندگی! اما بچههای ما معمولاً نمیدانند در بازی اصلی زندگی باید دوید و زحمت کشید، لذا انجامِ این نرمش و ورزش را لازم نمیدانند و نمیپذیرند! حالا چطوری باید ورزش کنیم؟ قرآن میفرماید: «اسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ وَ إِنَّها لَكَبيرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخاشِعين» (بقره/45) از صبر و نماز کمک بگیرد، و این سخت است مگر برای کسانی که خاشع هستند. (کسی خاشع میشود که تلخی و سختی زندگی را درک کرده باشد)
⭕️ چرا قبل از اینکه یکسلسله اعمال و رفتار و سبکزندگی را به بچههای خودمان داده باشیم، میخواهیم دین را به آنها ارائه دهیم؟! چرا قبل از اینکه سختی و تلخی زندگی را-از هفتسالگی به بعد- به بچهها یاد بدهیم، دین را یاد میدهیم؟!
⭕️ چقدر در دوران دبستان، برای بچهها درسِ دینی میگذارند؟ بنده بهعنوان یک طلبه خواهش میکنم اینها را از کتابهای درسی حذف کنید؛ در عوض به بچهها زندگی را یاد بدهید، تا بچه در این هفتسال بفهمد که «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ في كَبَد» (بلد/4) یعنی زندگی درگیری با رنج است(رنجهای اجتنابناپذیر) و برای کمکردن رنج باید بخشی از رنجها را به استقبالش بروی! این واقعیت را به بچه یاد بدهید.
⭕️ قرآن میفرماید: «مَنْ كانَ يُريدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَميعاً» (فاطر/10) کسی که عزت میخواهد عزت برای خداست. (عزت انگار یک رفعت مقام، برتری و بزرگواری است) و بعد میفرماید: «إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ» کلمات طیّب به سوی خدا میرود. علامه طباطبایی میفرماید: کلمات طیّب، همان عقاید خوب(ایمان)، اندیشه و فکر خوب و آگاهی خوب است. «وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ» این عشق و ایمان و کلمات خوب را عمل صالح، بالا میبرد. یعنی اینها را باید بهوسیلۀ عمل خوب، بهسوی خدا ببریم.
⭕️ امیرالمؤمنین(ع) دربارۀ آیۀ فوق میفرماید: یعنی اگر عملش صالح باشد، قول و کلامِ او (عقیده و اندیشۀ خوب او) بالا میرود «يَعْنِي إِذَا كَانَ عَمَلُهُ صَالِحاً ارْتَفَعَ قَوْلُهُ وَ كَلَامُه» (احتجاج طبرسی/1/260) پس اگر بخواهم به خدا برسم، چهکار باید کنم؟ ایمانت را بهوسیلۀ «عمل صالح» افزایش بده و بالا ببر. یعنی عمل صالح(کارِ خوب) تو را به خدا نزدیک میکند.
⭕️ روز قیامت در قرآن کریم، «یومالحسره» نامیده شده است. اما چرا ما الان (در دنیا) این حسرت را نمیخوریم؟ چون فکر میکنیم که ما نمیتوانستیم مانند خوبان و بزرگان(مثلاً آیتالله بهجت و...) بشویم! منتها روز قیامت پروندۀ تو را باز میکنند و به تو نشان میدهند برای اینکه مثل آیتالله بهجت بشوی، خیلی کمتر از این چیزهایی که الان داری، سرمایه نیاز داشتی! فقط از فرصتهای خودت استفاده نکردی! نه اینکه نمیتوانستی، بلکه میتوانستی اما غفلت کردی و عمل نکردی و دقت نکردی! اینجاست که حسرت، وجود ما را آتش میزند!
#ادامه_دارد...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
روی پای خدا_3.mp3
8.43M
#روی_پای_خدا 3 👣
💢فقط اونایی میتونن #توکل کنند که؛
به این شهود رسیدن که خداوند ربّ (مربی) اونهاست.
💢پس اگر چیزی رو ازشون گرفت،
و یا چیزی رو بهشون نداد؛
از دریچهی مربیگری #خدا میبینند!
و دنبال حکمتش میگردند تا بهش برسند.
#استاد_شجاعی👆
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌱🥀🌱🥀🌱🥀 🌸محسن در سوریه با شهید روحالله قربانی آشنا شده بود و یک مدت باهم بودند. وقتی روحالله قربان
اخلاق روحالله خیلی شبیه #شهدا بود، از همون اول. معاون مدرسه مون وقتی کارهای #روح_الله رو می دید بهش می گفت:
تو چند سال دیر به دنیا اومدی، باید چند سال #زودتر به دنیا میومدی، میرفتی جنگ شهید🌷 می شدی. روحیه ات و اخلاقات شبیه شهداس👌
غافل از اینکه شهید #راهش رو به آسمون پیدا میکنه🕊 حتی اگر جنگ ایران🇮🇷 و عراق تموم شده باشه. درست مثل "روح الله" که راه آسمون رو پیدا کرد.
خاطره از: یکی از دوستان شهید
#شهید_روح_الله_قربانی
#شهید_مدافع_حرم 🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#خورشید_دوکوهه
#حاج_احمد_متوسلیان:
باشد که ما #شبانگاهان بر سرشان
بریزیم👊 همچون عقابان تیز پروازی
که شب و روز برایشان #معنا ندارد....❌
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#رمان #نخل_سوخته 📚 📖قسمت 8⃣2⃣ 📚📖یک نمونه از سختی هایی که بچههای اطلاعات متحمل می شدن.مربوط به ش
#رمان
#نخل_سوخته 📚
📖قسمت 9⃣2⃣
📚📖زمان عملیات خیبر بود.بچه های اطلاعات در قرارگاه زرهی مستقر بودند.حسین به همراه تعدادی از مجاهد های عراقی برای شناسایی به عراق می رفتن.
🔴یکی از این مجاهدها یه لباس بلند عربی به حسین داده بود تا وقتی که به مأموریت می روند راحت شناسایی نشه.حسین وقتی اون لباس رو پوشیده بود به شوخی می گفت:
ببینین بلاخره عرب هم شدیم.
🔴صبح زود بود،همه مشغول کاری بودن.اون روز من و محمد شرفعلی پور مشغول آماده کردن صبحانه بودیم،که ناگهان هشت هواپیمای عراقی بالای سرمون ظاهر شد.تا اومدیم به خودمون بجنبیم و کاری بکنیم،هواپیما ها بمباشون رو ریخته بودن.بیشتر انفجارات پشت خاکریز جفیر بود.
☠اما با همیشه فرق داشت.سروصدای انفجارات قبلی رو نداشت و مثه همیشه آتش و ترکش زیادی هم به اطراف پراکنده نکرد. خیلی عجیب بود،درهمین موقع اکبر شجره-یکی از بچههای اطلاعات -رو دیدم که به سرعت می دوید و فریاد می زد... شیمیایی، شیمیایی.... بچهها فرار کنین شیمیایی زدن.
☠تا اون روز با چنین موردی برخورد نکرده بودیم،برای اولین بار بود که عراق از سلاح های شیمیایی استفاده می کرد.و بچهها هنوز آشنایی زیادی با اونا نداشتن.وسایل رو رها کردیم و به داخل محوطه ی باز قرارگاه دویدیم.
⁉️همین موقع حسین رو دیدم با همون لباس عربی،مشغول هدایت بچهها بود.پشت لندکروز ایستاده بود و بچهها رو صدا می کرد تا سوار بشن.می خواست نیروها رو تا اونجا که امکان داره از محدوده ی آلوده دور کنه.
‼️همه بچهها لباس نظامی داشتن و با پوتین بودن،اما حسین با لباس گشاد عربی و این باعث می شد بیشتر در معرض مواد شیمیایی قرار بگیره.
☠گاز به سرعت در منطقه منتشر شده و همه رو آلوده کرده بود.وقتی بچهها عقب اومدن اکثرا شیمیایی شده بودن.اما وضعیت حسین به خاطر همون لباس،بدتر از همه بود.خصوصا پاهاش که تا کشاله ی ران به شدت سوخته بود.
✔️به روایت از تاجعلی آقا مولایی
#عارف_شهیدان🔻
#شهید_محمدحسین_یوسف_الهی🌷
#ادامه_دارد...
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
#رمان
#نخل_سوخته 📚
📖قسمت 0⃣3⃣
📚📖همراه با حسین برای انجام کاری می رفتیم ، بدلیل شتاب در کارمون از لندکروز استفاده می کردیم.حسین پشت فرمون بود و با سرعت صد وسی تا در جاده می رفتیم.یه دفعه وانتی آبی رنگ با یه راننده ی عرب از سمت راست وارد جاده شد.ودر مقابلمون توقف کرد.
‼️جاده باریک بود و نمی شد اون رو رد داد،حسین ترمز کرد اما سرعت ماشین زیاد بود ومتوقف نشد هر لحظه به ماشین نزدیکتر می شدیم.فکر کردم الانه که تصادف کنیم سرم رو بین دستانم گرفتم وهمونطور که فریاد می زدم یا اباالفضل (ع)روی پاهام خم شدم.چشمانم رو بستم ومنتظر تصادف شدم.
🌟اما اتفاقی نیافتاد و ماشین توقف کرد آهسته سرم رو بلند کردم با کمال تعجب دیدم کسی وسط جاده نیست،هر چه اطراف رو نگاه کردم کسی نبود،منطقه کفی وصاف بود اگه کسی به ما نزدیک یا دور می شد تا چند دقیقه اون رو می دیدیم.
🌟پرسیدم:پس اون عرب کجا رفت.-حسین گفت:او دیگه باید می رفت.متوجه حرفش نشدم خواستم دوباره سوال کنم که از ماشین پیاده شد و رفت کنار جاده دو رکعت نماز شکر بجا آورد. وقتی برگشت پرسیدم:باید بگی اون عرب کجا رفت.
🌟-گفت:خب رفت دیگه.گفتم:آخه کجا رفت که ما ندیدیم.توی این دشت حداقل نیم ساعت طول می کشید تا از دیدمون خارج بشه،اون وقت چطور در عرض چند ثانیه غیبش زد.
🌟کمی اخم کرد و گفت:یه جمله میگم و دیگه هم سوال نکن.گفتم:باشه قبوله.گفت:ببین معجزه توی منطقه شامل حال همه میشه،اینم معجزهای بود که امروز شامل حال ما شد.خواستم سؤالی بپرسم که وسط حرفم پرید و گفت:قرار شد دیگه چیزی نپرسی.
✨نمی تونستم سؤال کنم،یعنی حسین دیگه حرف نمی زد ، اما مسئله برایم لاینحل ماند،اصلا نفهمیدم اون اتفاق چه بود،و اون ماشین چطور آمد و چطور رفت.!!!
✔️به روایت از حمید شفیعی
#عارف_شهیدان🔻
#شهید_محمدحسین_یوسف_الهی🌷
#ادامه_دارد...
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh