eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
27.6هزار عکس
6.1هزار ویدیو
204 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem زیارت نیابتی @Shahid_nazarzade
مشاهده در ایتا
دانلود
🦋🌼🦋🌺🦋🌼🦋 یک نفر هست👤 كه خود ولي خاطره اش مرا سخت بغل💞 مي گيرد برگرد و تنها یه بغل باش 🍂کوثر خانم نازدانه ی شهید 🌙 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ 🌾هر روز که می گذرد دریای وسیع تر می شود 🌾و دلتنگی ها💔 تر این است حالِ دل در بحرِ ... ساحل آرامش! کجایی⁉️ ‌🍃 🌸🍃 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
📜کلام شهید 🔸انسان كار است. امروز هر چه بگويی فردا از يادش می رود. بنابراين بايستی دائم تذكـ💥ــر داد و مسائل بطور مرتب شود و هی گفته شود. 🔹سلسله مراتب بايد رعايت شود. در جبهه، خودرأيی نيست. هر كس بگويد من، اين تخلف كرده است.. به‌ دور‌ از‌ خودرأیی‌ بودند شهدا‌ صاف‌ و ساده بودند💖🌷 🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
مداحی_آنلاین_حسابرسی_قیامت_استاد_قرائتی.mp3
3.52M
♨️حسابرسی قیامت بسیار شنیدنی 🎤حجت الاسلام 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
♡بسم الله الرحمن الرحیم♡ 🍃زندگی‌اش در خلاصه می‌شود. از دوازده سالگی‌اش میان بحث‌های و اجتماعی گرفته تا حضور همه جانبه‌اش در سخنرانی‌ها و علیه ظالمانِ زمان. آرام و قرار هم نداشت و دائم در حال تلاش برای استوارتر کردن این بود. 🍃دائم زمزمه می‌کرد: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا استَعينوا بِالصَّبرِ وَالصَّلاةِ ۚ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصّابِرين»؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید از و کمک جویید که همانا خداوند با شکیبایان است. این چنین بود که نماز فرصتی برای او شده بود تا با خدایش ملاقات کند و آرزوهایش را در گوش خدا کند. 🍃رفاقت زیاد او با خدا هم باعث شده بود تا رنگ و بوی به خود گیرد و با خواندن دائمیِ قرآن هیچ لحظه‌ای از یاد خالقِ مهربانش غافل نشود؛ داستانِ ما، مهربان بودن را نیز از خدا آموخته بود و خوش‌ برخوردی‌اش نشان از بودنش داشت. آنقدر هم متواضع و بود که همیشه احترام به پدر و مادرش را به خود گوشزد می‌کرد. 🍃عاشق شد و به پای معشوقش عاشقی کرد! کرد و ثابت قدم ماند. به قول خودش با زبان و عمل دعوت (ره) را لبیک گفت و تا پایِ جانش به این عهد وفادار ماند. هم پاداش سربازانی چون محسن است؛ این چنین بود که ، معراجِ او شد. در جوانی و همچون آقایش حضرت (ع) با رویِ سفید و چهره‌ای خوشحال به آغوش خدا پر کشید و برای همیشه میانِ قلب‌های ما جاودانه شد. ✍نویسنده: 📅تاریخ تولد: ۱ فروردین ۱۳۳۶ 📅تاریخ شهادت: ۱۱ آذر ۱۳۵۹ 🥀مزار شهید: بجنورد 🕊محل شهادت: سوسنگرد 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چه سودی اصلا برای حکومت اسلامی داره؟! ⭕️ حجت الاسلام 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مادر شهید علی وردی: وقتی آرمان شنید چادر از سر دختران کشیدند یک لحظه آرام و قرار نداشت 🔹آرمان می‌‎گفت: با نشستن من و امثال من که کاری پیش نمی‌‎رود. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اطلاعیه مراسم وداع و تشییع پیکر مطهر شهید مدافع امنیت مراسم وداع، جمعه ۱۱ آذر، ساعت ۱۸:۳۰ حسینیه عاشقان کربلا ساری مراسم تشییع، شنبه ۱۲ آذر، ساعت ۹ صبح از امامزاده یحیی(ع) تا گلزارشهدای ملامجدالدین ساری عزیزمان🥺 راه تان‌ ادامه دارد🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃جنگل و سبزی و سرخی بهار و تابستانش، رطوبت و بوی نم همه یا خلسه‌ای از آرامش هدیه می‌دهند، اما وقتی با بوی مخلوط شود هیچ حسی را منتقل نمی‌کند فقط و فقط را آزار دهنده تر و جنگل را غیر قابل تحمل می‌کند. 🍃میرزا اسلحه به دست گرفت تا نترسیم از و انگلیس یا هر اجنبی دیگری، جنگید تا دولت مرکزی چمباتمه نزند روی و آرمان و هدف مردم، جنگید تا مثل تکه گوشت میان کفتار پیر و تقسیم نشود و ناموسش بوی ایرانی بدهد نه ... 🍃میرزا بین و خلخال‌ از سوز سرما سیاه شد و رفت اما وای به حال سگ‌صفتان که پس از مرگش سر از تنش برداشتند تا پیشکش دولت و سفارت روس و کنند و جیب‌هایشان را پر... 🍃میرزا کشته‌ی است کسانی که عزت ماست محلی‌شان را بر گوشت گاو بلغاری ترجیح دادند. فیه تامل، نفوذی‌ها هنوز بوی چرم گاو بلغاری می‌دهند، فقط کافیست شامه تیزی داشته باشید. 🍃هنوز هم می‌شوند تا کسی هوس ایستادن نکند. به انتظار باید ایستاد، نشستن کار بود. ✍نویسنده: 📅تاریخ تولد: ۱۲۵۷ 📅شهادت: ۱۱ آذر ۱۳۰۰ 🥀مزار شهید: رشت 🕊محل شهادت: ارتفاعات تالش خلخال 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥رفیق نیمه راه من خداحافظ... 🔹تصاویری از حضور سرباز گمنام امام زمان(عج) در اردوهای جهادی 🔹شهید صالحی از ادوار بسیج دانشجویی بود که روز گذشته در سیستان و بلوچستان به درجه رفیع شهادت نائل گشت. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهدا شمع محفل بشریتند... 🌷🌷🌷 و چقدر شدن، مشتاق بودن، عاشق♥️ بودن و دلدادگی به حضرت دوست زیباست و چقدر واژه‌ها وقتی در این باره می‌نویسی، خود به خود رقص می‌گیرند و ذره صفت به چشمه نور✨ می‌روند. هر تولدی دوباره است و نه اینکه سالهاست می‌نویسم ما برای حفظ ذره ذره این خاک خون❣ داده‌ایم و این آب و خاک با خون مردمان این سرزمین آبیاری شده است. پس هنوز هم باید بدهیم و این درخت سترگ تاریخی را آبیاری کنیم.... مسئول سابق بسیج دانشجویی دانشکدگان کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران بود. فردی بسیار متواضع، خوش اخلاق💖 و انقلابی که حتی دانشجویانی که عضو بسیج دانشجویی هم نبودن برای ایشان احترام بسیاری قائل بودند. احمد اهل بود. در حین تعقیب و گریز تروریست‌های در محور زاهدان -زابل به شهادت رسیدند🕊🌷 ایشون دهه هفتادی بود و عمرش رو پای انقلاب و مردم گذاشت. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔰تشبیه و تنبیه برای همه 🔸نظامی ها یک قانون دارند که میگویند: برای یکی تنبیه برای همه. در میدان موانع یک گودالی بود به ارتفاع دو و نیم متر. قبل از ورود به آن مرحله آموزش های لازم برای خروج⬅️ از مانع را دادند که چطور از گوشه های گودال استفاده کنیم و خودمان را سریع از بکشیم بیرون 🔹من وارد گودال شدم ولی بخاطر آموزش های قبلی توانی در بدنم نبود که خودم را بکشم😓 من سعی میکردم از گودال خارج بشوم و رفقایی که قبل از من مانع را رد کرده بودن داشتن آن بیرون میشدند تا من خودم را برسانم. بخاطر همون قاعده نظامی: تشویق برای یکی تنبیه برای همه... 🔸با تمام وجودم سعی میکردم که از مانع خارج شوم که  پرید توی چاله پاهایش را خم کرد و شانه هایش را آورد پایین که زانویش لگد کنم و پایم را بگذارم روی شانه محمد تقی و از گودال🕳 خارج شوم. 🔹محمد تقی گفت: برو بالا بچه ها منتظرت هستند. من اول خودداری کردم. ولی با اصرار شهید بزرگوار🌷 درحالی که واقعا خجالت میکشیدم از پا و دوشش استفاده کردم و بالا آمدم. بعدش خود خیلی سریع بالا آمد و من هم عذرخواهی کردم و صورتش را بوسیدم♥️ 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
های انتظار💔 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍂در کلبه تنهایی‌ام بر روی فرش بافته شده از تارو پود انتظار نشسته ام، تقویم روزگار را می نگرم. هرهفته، روزها را می شمارم و منتظر ام. خانه ی دل را آب و جارو می کنم. را آماده می کنم، در کلبه را باز میگذارم تا مهمان عزیزم پشت در نماند و ذکر لبم می شود. 🍂بی تابی ام را با تفأل بر کتاب آرام می کنم. نگاه می کنم به عقربه های ساعت و زیر لب ای می خوانم و نیت می کنم برای امام مظلومم. پلک می زنم و کتاب را می گشایم. اشک هایم بر روی مصرع های فالم می ریزد. دلم خسته از و حسرت دیدار غائب از نظر، بیقرارش کرده است. 🍂یوسف گمگشته بازآید به کنعان غم مخور کلبه شود روزی گلستان غم مخور. بازهم حافظ امیدوارم می کند و را درمان درد دلم می داند. میترسم عمر این صبر بیشتر از عمر من باشد. می ترسم چشم هایم به جرم این روزها، محروم شود از دیدن امامم و آرزو به دل بمانم. می ترسم آسمان در روزهای زندگی ام همیشه ابری بماند و خورشید ظهور را نبینم. 🍂باد مرا به خود می آورد و با صفحه های کتاب بازی می کند.چشمانم به دل گویه های حافظ می افتد. دلم میگیرد، می شکند و ناله میزنم. 🍂ای غایب از نظر به می‌سپارمت جانم بسوختی و به دل دوست دارمت تا دامن کفن نکشم زیر پای خاک باور مکن که دست ز دامن بدارمت :) ✍نویسنده: ♡ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
💠شهید مدافع حرم « » از رزمندگان و فعالان رسانه‌ای مقاومت اسلامی در جبهه سوریه بود که مهرماه در «حلب» سوریه به شهادت رسید🕊🌷 🔰در یکی از روزهای بسیار سرد زمستان❄️ یکی از کودکان به سوی مکانی که رزمندگان و مجاهدان در آنجا جمع بودند رفت و در آنجا با شهید «علاء حسن نجمه» روبرو شد. آن کودک👦 از شهید «علاء» خواست تا در مقابلِ مقداری غذا🥘 به آنها در تمیز کردن خانه‌ی شان کند. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
بهش گفتم (روح الله)بسه دیگه ۶۰ روزه اینجایی نمیخوای برگردی⁉️ جواب داد: کجا برم؟! اینجاست زن و بچه ی شیعه ناموس شیعه تو محاصره است اونها ناموس من هستندکجا بذارم برم؟ چند روز بعد《پیکر پاک و سوخته اش رو برگرداندند⚰🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
📸دختر شهید ابومهدی المهندس: گاهی که به این دو نفر👥 نگاه میکردم، با خودم میگفتم لیاقت هر دوی این‌ها است؛ ولی کدام یک زودتر شهید میشود⁉️ 🔹️ پدرم طاقت دور ماندن از را نداشت، خدا را شکر که با هم شهید شدند🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
‍ سلام دوستان مهمون امروزمون برادر حسین هست🥰✋ *پاےِ جامانده...*🥀 *🌷شهید حسین صابری* تاریخ تولد: ۲۸ / ۲ / ۱۳۴۷ تاریخ شهادت: ۲۸ / ۳ / ۱۳۷۶ محل تولد: تهران محل شهادت: فکه *🌷راوی← شب بود. تاریک بود. با چند پروژکتور، حیاط معراج شهدا را روشن کرده بودند.💡شلوغ بود. همه می‌خواستند پیکر شهید "حسین صابری"🌙(سومین شهید خانواده‌ی صابری) را که تازه در تفحص شهید شده بود، ببینند🌙میزی در حیاط گذاشته بودند تا او را غسل دهند.🥀حاج "بهزاد پروین قدس"(عکاس دفاع مقدس) که از راه رسید، مثل همیشه ساک بر دوش بود.🍁ناگهان از داخل ساک، چیزی درآورد که همه از تعجب مات ماندند.‼️بسته‌ای را گشود و پای قطع شده‌ی حسین را🥀که هنگام انفجار مین والمری💥به وسط میدان مین ارتفاع 112 فکه افتاده بود، پیدا کرده و با خود آورده بود.🥀خودش می‌گفت: در اهواز، وقتی ساکم رو گذاشتم زیر دستگاه اشعه تا وارد فرودگاه شوم،🥀بچه‌های سپاه تعجب کردند. درِ ساک را که گشودم، همه کُپ کردند.🥀پای قطع شده داخل ساک باعث شد تا همه بیایند بالای سرم.🥀وقتی توضیح دادم که حسین صابری امروز در فکه به‌شهادت رسیده🕊️و پیکرش رو بردن تهران و حالا من می‌خوام زود برم تهران تا این پای جامانده را به پیکرش ملحق کنم،‼️ مات و مبهوت اجازه دادند تا سوار هواپیما شوم.✈️و بهزاد پایی را که جا مانده بود، به صاحبش ملحق کرد.🥀شهید حسین صابری برادر شهیدان حسن و عباس صابری است🌙که حسین بعد از دو برادرش کار عباس را ادامه داد و شهدا را تفحص می‌کرد💫و عاقبت بر اثر انفجار مین💥شربت شهادت را نوشید*🕊️🕋 *شهید حسین صابری* *شادی روحش صلوات