eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.2هزار دنبال‌کننده
27.7هزار عکس
6.1هزار ویدیو
204 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem زیارت نیابتی @Shahid_nazarzade
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نمازی مجرب وتاثیرگذار برای برآورده شدن 👆 🔰مخصوص ها ان‌شاءالله حاجت روا باشین🤲 📿 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
💠امام زمان خون گریه می‌کند. 🔹وصیت من به دخترانی که عکس هایشان را در شبکه های مجازی📱 می‌گذارند این است که ،این کار شما باعث می شود خون گریه کند 🔸بعد از اینکه من را شنیدید به آن عمل کنید زیرا ما میرویم تا از شرف و آبروی شما دفاع کنیم. ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
❣﷽❣ 📚 ✫⇠ به روایت همسر( شهلا غیاثوند ) 5⃣5⃣ 📖ایوب که مرخص شد، برایم هدیه🎁 خریده بود. وقتی به حالت عادی برگشته بود، فهمیده بود ک قبل از رفتنش چقدر توی داد و بیداد راه انداخته بود. لبخند زد و گفت: برایت تجربه شد😅 حواست باشد بعد از من نشوی و دوباره زن یکی مثل من بشوی، امثال من فقط دردسر هستیم. هیچ چیزی از ما به تو نمیرسد❌ نه پولی داریم، نه خانه ای هیچی .... 📖کمی فکر کرد و خندید _من میگویم زن یک  پولدار شو خیره شدم توی چشم هایش که داشت از اشک پر میشد😢 شوخی تلخی کرده بود. هیچ کس را نمیتوانستم به اندازه ی دوست داشته باشم. فکرش را هم نمیکردم از این مرد جدا شوم. با اخم گفتم: برای چی این حرف ها را میزنی؟😕 📖خندید _خب چون روز های اخرم هست ، بیمه نامه م توی کمد است. چند بار جایش را نشانت دادم. دم دست بگذار، لازمت میشود بعد من .... +بس کن دیگر ایوب😡 _بعد از من مخارجتان سنگین است. کمک حالت میشود. +تو الان هجده سال است داری به من قول میدهی، میروم، فردا میروم، قبول کن دیگر ایوب........" 📖عاشق طبیعت🌱 بود و چون قبل ازدواجمان کوه نورد بود، جاهای بکر و دست نخورده ای را میشناخت. توی راه جلفا بودیم. ایوب تپه ای را نشان کرد و ماشین🚗 را از سر بالایی تند ان بالا برد. بالای تپه پر بود از گلهای ریز رنگی 📖ایوب گفت: حالا که اول است، باید اردیبهشت بیایید، بببنید اینجا چه بهشتی میشود. در ماشین را باز کردیم که عکس📸 بگیریم. باد پیچید توی ماشین، به زور پیاده شدیم و ژست گرفتیم. ایوب دوربین را بین سنگ ها جا داد و دوید بینمان👥بالای تپه جان میداد برای چای دارچینی و سیب زمینی زغالی🍟 که ایوب استاد درست کردنشان بود. 📖ولی کم مانده بود باد ماشین را بلند کند. رفتیم سمت کلیسای جلفا. هرچه به نزدیک تر میشدیم، تعداد سرباز های بالای برجک ها و کنار سیم خاردارها بیشتر میشد. ایوب از توی ایینه بچه ها را نگاه کرد👀 کنار هم، روی صندلی عقب خوابشان برده بود. گفت: شهلا فکرش را بکن، یک روز و محمدحسن هم سرباز میشوند، میایند همچین جایی، بعد من و تو باید مدام به انها سر بزنیم و برایشان وسایل بیاوریم. 🖋 ... 📝به قلم⬅️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
✫⇠ ✫⇠ به روایت همسر( شهلا غیاثوند ) 6⃣5⃣ 📖نیمه های شب🌘 بود. با صدای ایوب چشم باز کردم. بالای سرم ایستاده بود، پرسید: را کجا گذاشته ای؟ از جایم پریدم _تبر را میخواهی چه کار⁉️ انگشتش را گذاشت روی بینی و ارام گفت: هیسسسس؛ کاری ندارم میخواهم را قطع کنم. درد میکند، میسوزد. هم تو راحت میشوی هم من. این پا دیگر پا بشو نیست😓 📖حالش خوب نبود، نباید میکردم. یادم امد تبر در صندوق عقب ماشین🚗 است. -راست میگویی، ولی امشب دیر وقت است. فردا صبح زود میبرمت ، برایت قطع کند. سرش را تکان داد و از اتاق رفت بیرون. چند دقیقه بعد برگشت. را گذاشت لبه میز تحریر، چاقوی🔪 اشپز خانه را بالا برد و کوبید روی پایش. از صدای جیغم😵 محمدحسین  و هدی از خواب پریدند. 📖با هر ضربه ی ایوب تکه های پوست و قطره های به اطراف میپاشید. اگر محمدحسین به خودش نیامده بود و مثل من و هدی از دیدن این صحنه کپ کرده بود😦 ایوب خودش پایش را قطع میکرد. 📖محمد پتو را انداخت روی پای ایوب. را از دستش کشید. ایوب را بغل کرد و رساندش بیمارستان، سحر شده بود که برگشتند. سرتا پای محمدحسین خونی بود😢 ایوب را روی تخت خواباند🛌 هنوز گیج بود. گاهی صورتش از درد توی هم میرفت و دستش را نزدیک پایش میبرد. 📖پایی که حالا غیر از های عمل و جراحی، پر از بخیه های ریز و درشتی بود که جای ضربات چاقو بود. من دلش را نداشتم😖 ولی دکتر سفارش کرده بود که به پایش روغن بمالیم. 📖 مینشست جلوی پای ایوب، دستش را روغنی میکرد و روی پای او میکشید. دلم ریش میشد💓 وقتی میدیدم، برامدگی های زخم و بخیه از زیر دست های ظریف و کوچک هدی رد میشود و او چقدر با این کار را انجام میدهد. 🖋 ... 📝به قلم⬅️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
Javad Moghadam - Baba Kojaei Tangheh Delam Barayi To.mp3
4.77M
🎧🖤 ▶️نوحــه ⏯ســـوز کجـــــایی⁉️⁉️ تنگه دلــم برای تو😭😭 🎤 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌟یادگار از کهنه تفنگی باقیست و لباسی که بر آن فشنگی باقیست 🌟یادگار پدرم دوش به می نالید که از این قصه فقط هفته جنگی💥 باقیست   نازدانه شهید: (ابوامیر) 🌙 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ 🍂قلب مرا♥️ با بی قرارے ساختند 🌱ابـر چشــمم را بهارے ساختند 🍂انتــظارٺ من 🌱هر ڪسےرا بهر ڪارے ساختند ✨صبحت بخیر زیباترین هدیہ خدا 🌸🍃 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
☀️✨☀️✨☀️ می گفت: چه می شود روزی امن و امان شود کاروان راهیان نور💫 مثل شلمچه و فکه، به سمت حلب و راه بیافتند👥 🌺 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
ثمره انقلاب ماشد رهبری به تمام مسلمین جهان 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
وقتی خبرشهادتش رو شنیدم بهم ریختم گفتم حق جهاد جز شهادت نبود خوشابحالش به جهاد گفتم قیافت مثل شهداس و اونم با همین لبخند گفت ان شاءالله،ان شاءالله شاید به نظر اغراق بیاید و اینکه حالا چون شهید شده این حرف را می زنم ولی باور کنید ذره ای از حرف های جهاد دنیایی نبود و به راستی او لایق شهادت بود . 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
☑️نقاشی جدید حسن روح‌الامین با عنوان «اسدالله» به مناسبت ولادت امیرالمومنین (ع) منتشر شد 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
3069697.mp3
15.53M
💐قدم قدم تا ولادت امیرالمومنین علی علیه السلام قسم به شان یداللهی دست خدا با ماست 🎙کربلایی سیدرضا نریمانی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
.•🌿•.➺ آخروصیت‌نامه‌اش‌نوشته‌بود: وعده‌ی‌مابهشت‌،بعدروی‌بهشت‌را خط‌زده‌بوداصلاح‌کرده‌بود: وعده‌ی‌ماجنت‌الحسین...(:♥️ شهید حجت اسدی🦋✨ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
به قولِ حاج حُسین یڪتا : داری یه رفیقِ خوب کھ تو میدونِ مینِ گناه دستتو بگیره ، و نذاره کھ به گناه بیوفتی؟!✨ 🌹 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
رفیق‌شهید : منظورازکارهای‌خیر، کمک‌وسرکشی‌به‌نیازمندایی‌بود که‌خودش‌می‌شناخت‌و‌گاهی‌به آنها‌سرمی‌زدوکمک‌های‌نقدی˼💵˻ می‌کردواگرخانواده‌ای‌نمی‌توانست برای‌فرزندش‌لباس‌تهیه‌کند‌ باهم‌دست‌آن‌بچه‌رامی‌گرفتیم‌و ˼˻ برایش‌خریدمی‌کردیم˼^^˻ گاهی‌وسایل‌منزل‌تهیه‌می‌کرد وسعی‌می‌کرد‌همه‌‌این‌کارها‌را کسی‌متوجه‌نشود‌˼🤫˻ و‌به‌صورت‌ناشناس‌انجام‌می‌داد، حتی‌درانجمنهای‌خیریه‌زیادی‌عضوبود.. _ 🌿شهید 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دو چیزی که آیت الله قاضی نذر کرده بود تا آخر عمر انجام دهد🌹 شب جمعه و شب زیارتی ارباب، با سلامی خودمان را از زائران قرار دهیم. و شهدا را نیز یاد کنیم تا ما را نزد ارباب یاد کنند. السلام علیک یا اباعبدالله 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
1_409152302.mp3
9.31M
🌴شب زیارتی (ع) 🍃این دوری آقا حق من بوده 🍃حق من که قدر تو ندونستم 🎤 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﷽❣ ❣﷽ ای بهاری ترین آینه هستی یوسف کنعانی من، سلام آقاجانم... بیا و اذان عشق بخوان تا جهان سراسر مسلمان شود بیا و «وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ....» را فریاد کن ... چشم انتظار مانده‌ام ؛ من سر خوشم از لذت این چشم به راهی و چشم انتظار می‌مانم ... ▪️اللّهُمَّ عَجِّل فَرجَ مُنتَِقمِ الزَّهرٰاء سَلٰامُ اللهِ عَلَیها 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌱نميدانم شهادت.. شرط زیبا دیدن است.. یا دل به دریا زدن..؟ ✨ولی هر چه هست جز دریادلان دل به دریا نمیزنند.. دل تان روشن به نور جمال 🌷 صبح و عاقبتمون شهدایی 🤲🌱 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
♡| ♥️ |♡ 🔸همیشہ یک به ما میکرد. می گفت: « اگه در معرض گناہ🔞 قرار گرفتید و خواستید دچار لغزش نشید و از اون گناہ کنید🏃‍♂ ↧↧↧ 🔸خودتون رو با خوندن و یا مطالعہ📕 مشغول کنید تا حواستون از اون محل و از اون گناہ پرت بشه. ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
این برای چه رفتند⁉️ ↵برای حجاب🌸 ↵برای امنیت ↵برای وطن ↵برای ↵برای آسایش بچه هایمان یـــا ↵برای ماندگار شدن به نظر شما اگه این پاها برای دفاع نمیرفتند چه بلایی به سرمان می آمد؟؟ رو میگم بقیش با شما 👇 رو به قول خودشون به جهاد نکاح اجبار میکردند. ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh