در غمش #هرشب
به گردون
پیک آهم😞 میرسد ...
صبرکن، ای دل💔
#شبی آخر
به ما هم میرسد ...
#شهید_علی_خلیلی
#شبتون_شهدایی🌙
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
❣ #سلام_امام_زمانم❣
●چه شود فرصت #ديدار
○به ما هم بدهند⁉️
●فيض هم صحبتی يار♥️
○به #ماهم بدهند؟
●آنقَدر بر در اين خانه🏡 گدا میمانيم
○لقب #نوکرِ_دربـار به ما هم بدهند
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌸🍃
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹
نوشته هایم📝 هم بی تابتان هستند
#صبح_بخیر بگویید ....
تا صبحگاهمـ🌥
با عطرِ #نفسِتان
آغاز شود ...
شهادت: ۱۳۶۲/۰۷/۲۷
#شهید_شکرالله_نوروزی
#سلام_صبحتون_شهدایی🌺
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
میگویند این #آخرین_تصویر زمینیات بود و بعد از آن بود که
#خدا تو را پذیرفت
✨پاکیزه پذیرفت ✨
#چشمانت چقدر خسته اند
موهایت چقدر #سفید تر
چهره ات چقدر نورانی تر✨
اما حضرت پدر لبخندت چرا مثل همیشه #شیرین نبود 😔
لبخندت #غم داشت
شاید می دانستی
غم رفتنت💔 پیرمان می کند
و #دستی که جا ماند
یا شاید جا گذاشتی
تا اشک هایمان😭 را پاک کنی
نشسته ام به در نگاه میکنم
دری که #آه میکشد
تو از کدام راه میرسی⁉️
خیال #دیدنت چه دلپذیر بود ...
#سردار_دلها♥️
#شهید_قاسم_سلیمانی 🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سلمان_ارتش
توصیف شهید حاج #قاسمسلیمانی درباره شهید سپهبد #صیادشیرازی: صیاد سلمان ارتش بود
🛑همسر شهید صیاد شیرازی: وقتی خبر #شهادت حاج قاسم را شنیدم احساس کردم همسرم تازه شهید شده🌷
خیلی ناراحت شدم.
بیشتر برای #خانمش ناراحت شدم😔
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#اُردیبهشتی
گویا خدا هم میدانست که تو از همان اول #بهشتی هستی🌸🍃 پروردگارم از همان اول تورا فرشته ی بهشتی آفرید🕊 فرشته ای که زمین برای وسعتِ قلبِ بزرگ و پاکش💖 کوچک بود ...
فرشته ای که در #اوج_جوانی سبک بالانه پر کشید🕊
⇜از ماه تولدت🎊 پیداست که تو از همان اول هم زمینی نبودی و از اهل #بهشت بودی
⇜از نامَت که #ابراهیم است پیداست که آتَشه افتاده بر زندگیِ گمراهان را گلستان🌺 خواهی کرد
⇜از نامِ خانوادگی ات پیداست که هادیِ #هدایت_کننده بودیو همواره هستی👌
⇜از چشمانت😍 پیداست که آنها کارِ یک خلقتِ معمولی نیستند، چشمانِ گیرا و هدایت گر نصیبِ هرکَس نمیشود، همان #چشمها که معادله ی هر گناهی را بر هم میزنند
⚜الحُب أنْ أحبكِ ألف مرّة
وفى كُلّ مرّة أشعرُ أنى أُحبكِ للمرّة الأولى
❣عشق آن است كه
هزار بار #دوستت داشته باشم
و هربار حس كنم اولين بارى است
كه دوستت دارم😍 هرروز بیش تر از دیروز و کمتر از فردا #دوستت_دارم
تولدت مبارک اُردیبـهشـتی جان♥️
#شهید_ابراهیم_هادی
#سالروز_ولادت🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
13961117000890.mp3
1.85M
🔻طرح تلاوت روزانه قرآن کریم
✨سوره مبارکه هود✨
#قرائت_صفحه_دویست_وسی
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
با #شهادت ببر مرا🤲
⚜إِلَهِی مَا أَظُنُّکَ تَرُدُّنِی فِی حَاجَةٍ
💠باورم نمیشه منو آرزو به دل بذاری
#مناجات_شعبانیه🔺
❣دلم یک گوشه #دنج میخواهد
شبیه همینجا که بنشینم رو به روی
شما👥 و چشم هایم خیره شود. به چشم هایی که #آرامش از آنها میبارد
❣و گوش هایم پر شود از
صدای موسیقیِ روایت فتح #آوینی
و پرواز کنم🕊 در خیالم در کنار شما
در آسمان #شهادت!
#به_ما_رحم_کن
#اللهم_الرزقنا_شهادت🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#آخرین دست نوشته📝 #شهید_حجت_الله_رحیمی غـریبــــــــ مــــــــــولا ✍مےخواهم آنچہ در تمام عمر،
[ تیکه تیکه
🌷حجت جلویِ #کاروانها حرکت می کرد. میکروفن🎤 را دستش می گرفت و میگفت:
- هر کسی دوست داره برای #امام_زمانش "تیکه تیکه" بشه صلوات بفرسته
تیکه کلامش همین بود
و بلند #صلوات میفرستاد
#شهید_حجت_الله_رحیمی
#خادم_الشهدا
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔴شهيد مدافع حرم سيدعلی زنجانى به روايت مداح اهل بیت حاج مهدی سلحشور 🔸سید علی عزیز ما دنیائی از صفا
🔻شهید زنجانی (رحمه الله علیه) خیلی مهماننواز و کریم بود. #شب_آخری که قرار بود برگردم دمشق، آمد دنبالم🚗 به همراه شیخ و چند نفر دیگر ما را به بازار #حلب برد.
🔻به یک مغازه #عطر فروشی رفتیم. یکی از عطرهای خوشبو را پیشنهاد کرد. قصد داشتم آن را به عنوان هدیه🎁 با خودم به #ایران ببرم. وقتی قیمت را پرسیدم، فروشنده گفت: «یازده هزار لیر». برای خرید مردد شدم، ولی بهخاطر رودربایستی که با #سید و شیخ داشتم چیزی نگفتم. در دلم گفتم: «چه خبره برا یه عطر یازده هزار لیر بدم!»
🔻وقتی میخواستم پول💰 را حساب کنم، سید اجازه نداد و خودش #حساب کرد. شعارش این بود و همیشه میگفت: من باید ببخشم تا #خدا بهم بده
👈حالا من میگم #کریم بودن به اینه که آنور دست رفقات هم بگیری ...
#راوی_استاد_عباسی
#شهید_سیدعلی_زنجانی
#سیدالشهدای_حلب
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
@shahed_sticker۷۷۸.attheme
106.3K
• #شهید_سیدعلی_زنجانی
• #تم_رفیق_شهید 📲
• #تم_تیره
🔻تم_های_جذّاب_ایتا😍👇
ایتایی متفاوت رو تجربه کن👇👇
@ShahidNazarzadeh
#توجه 📣📣
#گلچین_مطالب_کانال 0⃣1⃣
🌸دعوتید به مطالعه سه #خاطره_جذاب از شهدا
بزن روش ببین چی میاد😃👇
1⃣🌷شهیدی که قبل از اعزام به سوریه حضرت زینب را در خواب دید و حضرت به او گفتن که شما هم انتخاب شدید.
👈شهید مجید سلمانیان🌷
2⃣🌷شهیدی که شباهت زیادی به شهید ابراهیم هادی داشت
👈شهید داوود عابدی
3⃣🌷شهیدی که شال سبز متبرک حسینی را سال ها بعد ازشهادتش از کربلا برای شفای مادرش هدیه آورد
👈 شهید معماریان🌷
🔺بخونید و شادی روح شهدا
صلواتی نثار کنید🌺
🍃🌹🍃🌹
http://eitaa.com/joinchat/3491823617Cd3c6186126
گُمنام ...
👈یعنی کسی که👇
دنیا را حتی
به اندازه یک نام هم
#نمیخواهد
#گمنامی بجویید
بگذارید مردم در مورد آنچه که
واقعا هستید👌
جور دیگری↻ فکر کنند
#شهید_گمنام🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#نیمه_پنهان_ماه 1 زندگی #شهید_مصطفی_چمران 🔻به روایت: همسرشهیــد #قسمت_بیست_وچهارم 4⃣2⃣ 🔮وقتی رفتم
❣﷽❣
#رمان📚
#نیمه_پنهان_ماه 1
ﺯﻧﺪگی #شهید_مصطفی_ﭼﻤﺮﺍﻥ
🔻به ﺭﻭﺍیت: ﻫﻤﺴﺮشهیــد
#قسمت_بیست_وپنجم 5⃣2⃣
🔮گفتم مصطفي یک چیز به شما می گویم ناراحت نمی شوید⁉️ گفت نه. گفتم قول بدهید ناراحت نشوید. دوست داشتم قبل از دیگران خودم ماجرا را برای او بگویم. بعدتعریف کردم همه چیز را و #مصطفي مي خنديد و می خندید. به من گفت چه کردید جلوی افسرها؟ چرا اصرار داشتید به من سوپ🍲 بدهید؟ ببینید #خدا چه کرد.
🔮غاده اگر می دانست مصطفی این کارها را می کند عقب نمی آید🚷 اهواز می ماند و این قدر به خودش سخت می گیرد، هیچ وقت دعا نمی کرد که #زخمی بشود و تیر به پایش بخورد. هرکس می آمد مصطفی می خندید و می گفت غاده دعا کرده من تیر بخورم😅 و دیگر بمانم سر جایم. و او نمی توانست برای همه آنها بگوید که او چه قدر عاشق مصطفی♥️ است که این عشق قابل تحمل برای خودش نیست که مصطفی #مال_اوست
آن وقت ها انگار در مصطفي فانی شده بودم نه در خدا. به مصطفی می گفتم ایران را ول کن، منتظر بهانه بودم که او از ایران بیاید بیرون. مخصوصا وقتی جنگ #کردستان شروع شد.
🔮احساس می کردم خطری بزرگ هست که من باید مصطفی را از آن ممانعت کنم. یک #آشوب در دلم بود انتظار چیزی خیلی سخت تر از وقوع آن است. می گفتم مصطفی تو مال منی😍 و او درک می کرد. میگفت هرچیزی از #عشق زیباست. تو به ملكيت توجه می كنی... "من مال خدا هستم" تو هم این وجودت مال خدا است. برایش نوشتم کاش یک دفعه #پیر بشوی، من منتظر پیرشدنت هستم که نه کلاشینکف تو را از من بگیرد ونه جنگ.
🔮او جواب داد که این خودخواهي است اما من خودخواهی تو را دوست دارم☺️ این فطری است اما چه طور مشکلات حیات را تحمل نمی کنی. من تو را می خواهم محکم مثل یک کوه💪 سیال و وسيع مثل یک دریای ابدیت. تو می گویی مُلک؟ ملکیت؟ تو بالاتر از ملکی من ازشما انتظار بیشتر دارم. من می بینم در وجود تو #كمال و جلال و جمال. تو باید در این خط الهي راه بروی، تو تجلی ای از خدا هستی. جایز نيست در وجود تو خودخواهي. تو روحي، تو باید به #معراج بروی. تو باید پرواز کنی🕊
🔮چه طور تصور کنم افتادی در زندان شب، تو طائر قدسی، می توانی از فراز همه حاجزها عبور کنی، می توانی در #تاریکی پرواز کنی. هرچند تا روزی که مصطفي شهيد شد🌷 تا شبی که از من خواست به #شهادتش راضي باشم نمی خواستم شهید بشود 😔
#ادامه_دارد ...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#نیمه_پنهان_ماه 1
ﺯﻧﺪگی #شهید_مصطفی_ﭼﻤﺮﺍﻥ
🔻به ﺭﻭﺍیت: ﻫﻤﺴﺮشهیــد
#قسمت_بیست_وششم 6⃣2⃣
🔮آن شب قرار بود مصطفی تهران بماند، گفته بود روز بعد برمی گردد. عصر بود و من در ستاد نشسته بودم، در اتاق #عملیات. آنجا در واقع اتاق مصطفی بود و وقتی خودش نبود کسی آن جا نمي آمد🚫 اما ناگهان در اتاق باز شد، من ترسیدم فکر کردم چه کسی است که مصطفی وارد شد، تعجب کردم قرار نبود برگردد.
🔮او مرا نگاه کرد گفت مثل این که #خوشحال نشدی، دیدی من برگشته ام. من شب برای شما برگشتم. گفتم نه مصطفی تو هیچ وقت به خاطر من برنگشتی❌ برای کارت آمدی. مصطفی باهمان مهربانی گفت امشب برگشتم "به خاطر شما" از احمد سعیدی بپرس. من امشب اصرار داشتم به اهواز برگردم هواپیما نبود، تو می دانی من در همه عمرم از هواپیمای خصوصی استفاده نکرده ام ولی اصرار داشتم برگردم.
🔮با هواپیمای خصوصی آمدم که این جا باشم. من خیلی حالم منقلب بود💗
مصطفی من عصر داشتم کنار #کارون قدم می زدم احساس کردم این قدر دلم پر است که مي خواهم فریاد بزنم، خیلی گرفته بودم😢 احساس کردم هرچه در این رودخانه فریاد بزنم باز نمی توانم خودم را خالی کنم، مصطفی گوش می داد
🔮گفتم آن قدر در وجودم #عشق بود که حتی اگر تو می آمدی نمی توانستی مرا تسلی بدهی😔 او خندید و گفت «تو به عشق بزرگ تر از من نیاز داری و آن عشق #خداست باید به این مرحله از تکامل برسی که تو را جز خدا و عشق خدا♥️ هیچ چیز راضی نکند. حالا من با اطمينان خاطر می توانم بروم.
🔮من در آن لحظه متوجه این کلامش نشدم. شب رفتم بالا وارد اتاق که شدم دیدم #مصطفی روی تخت درازکشیده🛌 فکر کردم خواب است آمدم جلو و او را بوسیدم. مصطفی روی بعضی چیزها #حساسیت داشت.
🔮یک روز که آمدم دمپایی هایش را بگذارم جلو پایش خیلی ناراحت شد🙁 دوید دو زانو شد و دست مرا #بوسید. گفت: تو برای من دمپایی می آوری؟ آن شب تعجب کردم که چرا وقتی #پایش را بوسیدم تکان نخورد احساس کردم او بیدار است. اما چیزی نمی گوید. چشم هایش را بسته و همین طور بود.
🔮مصطفی گفت: "من فردا #شهید می شوم" خیال کردم شوخی می کند. گفتم مگر شهادت دست شماست⁉️ گفت نه من از خدا خواستم و می دانم خدا به خواست من جواب می دهد ولی من می خواهم شما #رضایت بدهید اگر رضایت ندهید من شهید نمی شوم✘ خیلی این حرف برای من تعجب بود. گفتم ...
#ادامه_دارد ...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
★پیـری و #مرگ
•عجَب غصه ی
•جان فرسایی استـ😔
★تا جـوانیم
•دعـٰا کـنـیم
•به #شهـادَت
•برِسیمـ🕊
#شهید_حسین_معزغلامی
#شبتون_شهدایی🌙
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
شهید معزغلامی.mp3
13.24M
🎤آخرین مداحی مدافع حرم
#شهید_حسین_معزغلامی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh