🌷 #هر_روز_با_شهدا_🌷
#امانتی_در_فردای_قیامت!
🌷میخواستیم توی عملیات کربلای ۱۰ شرکت کنیم. علی اکبر رو دیدم که داشت به بچه ها میگفت: با وضو باشید! هر لحظه مرگ در کمینه.... قبل از عملیات اومد تدارکات و گفت: یه پیراهن میخواهم. امانت میبرم و بعد از عملیات پس میدم.
🌷چند ساعت بعد دیدم پیراهن رو برگردوند! گفت: من توی این عملیات شهید میشم، اگه این امانت رو پس ندم و از دنیا برم، فردای قیامت چیکار کنم؟ پیراهن رو تحویل داد و رفت. همونطور که میگفت توی همون عملیاتم شهید شد...
🌹خاطره ای به یاد شهید معزز علی اکبر پرک
#فاطمیه
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
❤️ اللهم عجل لولیک الفرج
#کانال_شهیدمحمــدنکـــاحی ❤️
تا به حال شده غم و غصه مادرتان را ببینید و درهم بشکنید؟؟؟ تا به حال شده بخاطر درد و ناتوانی مادرتان بخواهید زنده نمانید...
دختر اگر غم و ناراحتی مادر را ببیند پریشان میشود... محزون میشود...
و
اما پسر...
پسر اگر غم و حزن مادرش را ببیند، بیچاره میشود... بیچاره...
کاش هیچ گاه زنده نبودیم و این روایت را نمیشنیدیم که
حضرتزهرا سلام الله علیها فرمود...
بر من مصیبت هایی وارد شد که اگر بر روز وارد میشد شب تار میگردید...
خبر از یک زن بیمار شود میمیرم
مادری دست به دیوار شود میمیرم
با زمین خوردن تو بال و پرم میسوزد
چادرت را نتکان، عرش به هم میریزد
#وای_مادرم
#فاطمیه
💢
❤️ اللهم عجل لولیک الفرج
#کانال_شهیدمحمــدنکـــاحی ❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدايا 🙏....
آينهٔ قلبمان را غبار گرفته
و تو را نمي بینیم.
آلودگي هاي درونمان
را بشوي و ما را تطهير کن.
و ذهن و قلبي پاك به
ما هديه کن.
تا تو را در همه جا و در همه
چيز ببينیم
الهى، ...
من از من مى گذرم،
تو هرگز امّا از من مگذر؛
الهى، ...
من از همه كس
به تو روى مى آورم
تو هرگز امّا از من روى مگردان؛
الهى، ...
همه امور را به تو وا مى گذارم،
تو هرگز امّا مرا به خودم وا مگذار
🌹بِسْـمِ ٱللهِ ٱلْرَّحْمٰـنِ الْرَّحیـمْ🌹
❄️ الهـی بـه امیـد تــو ❄️
#فاطمیه
#لبیک_یا_خامنه_ای
#حاج_قاسم
#جان_فدا
❤️ اللهم عجل لولیک الفرج
#کانال_شهیدمحمــدنکـــاحی ❤️
السَّلامُ علیک یا بقیَّةَ الله
مولای من...
از خدا غیر شما هر چه بخواهم ضرر است...
لب دریا چه کسی قصد تیمم دارد...
#سلام_امام_مهربانم
#صبحت_بخیر_آقا
#فاطمیه
#لبیک_یا_خامنه_ای
#حاج_قاسم
#جان_فدا
❤️ اللهم عجل لولیک الفرج
#کانال_شهیدمحمــدنکـــاحی ❤️
یاد آن جلوه مستانه کی از دل برود؟
این نه موجی است که از خاطر ساحل برود
خط سبز تو محال است که از دل برود
این نه نقشی است که هرگز ز مقابل برود
شهید مرتضی حسین پور
(حسین قمی)🌷
📎سلام ، صبـحتون شهـدایـی
#فاطمیه
#لبیک_یا_خامنه_ای
#حاج_قاسم
#جان_فدا
❤️ اللهم عجل لولیک الفرج
#کانال_شهیدمحمــدنکـــاحی ❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❣یک دقیقه مطالعه
هیچ وقت حسرت زندگی آدمایی رو که از درونشون خبر نداری نخور!!
حسادت نوعی اعتراف به حقیر بودن خویش است. هر قلبی دردی دارد ؛ فقط نحوه ابراز آن فرق دارد.
بعضی ها آن را در چشمانشان پنهان میکنند ٬ بعضی ها در لبخندشان!
خنده را معنی به سر مستی مکن
آنکه میخندد غمش بی انتهاست
نه سفیدی بیانگر زیبایی ست. و نه سیاهی نشانه زشتی. کفن سفید ٬ اما ترساننده است و کعبه سیاه اما محبوب و دوست داشتنی است.
انسان به اخلاقش سنجیده می شود نه به مظهرش.
قبل از اینکه سرت را بالا ببری و نداشته هایت را به پیش خدا گلایه کنی ؛ نظری به پایین بینداز و داشته هایت را شاکر باش.
#فاطمیه
#لبیک_یا_خامنه_ای
#حاج_قاسم
#جان_فدا
♥️الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج
✅ #کانال_شهیدمحمــدنکـــاحی ❤️
🌷 #هر_روز_با_شهدا_🌷
#لحظاتی_که_در_لنز_دوربین_ثبت_نشد!
🌷خیلی از لحظات و سوژهها را نمیتوانستم از لنز دوربین به تصویر بکشم یا به ثبت برسانم. حکایت یک رزمنده ۱۴ ساله از این دست لحظات بود. نوجوانی که تنها ۱۴ سال داشت. در حاجعمران با او ملاقات کردم. وقتی اسلحهاش را به دست میگرفت تنها پنج سانت از خودش کوتاهتر بود. نزدیکش شدم و از او پرسیدم: عزیزم با من صحبت میکنی؟ برای چه به جبهه آمدی؟ تشک نرم و گرمت را و مدرسهات را رها کردی و به جبهه آمدی؟ تو الان باید در مدرسه باشی، باید در کنارخانوادهات باشی. برو....
🌷برو درس بخوان تا دکتر یا مهندس شوی، اما آن نوجوان معصوم و دوست داشتنی در پاسخ همه این صحبتها گفت: این همه خلبان، مهندس، همه کار و زندگیشان را رها کردهاند و به خاطر وطن به اینجا آمدهاند. اول باید وطنم در امان باشد تا من بتوانم ادامه تحصیل بدهم. من اینطور تصمیم گرفتم. من قاچاقی به جبهه آمدهام. بدون رضایت پدر و مادرم. من آمدهام وقتی برادرهای بزرگترم با دشمن میجنگند من در پشت جبهه به آنها کمک کنم تا وجبی از خاک کشورم به یغما نرود.
🌷یا آن شبی که پیش عمو حسن بودم متوجه حال و هوای غریب دو رزمنده شدم. حمزه و محمد که ۱۶ سال داشتند. من آن شب از صدای سوزناک قرآن محمد از خواب بیدارشدم و هر کاری کردم دیگر خوابم نبرد. بلند شدم و به دنبال صدا آرام آرام رفتم. دوربین را با خودم نبردم میدانستم که اجازه ثبت با لنز دوربین را نمیدهند. جلوتر رفتم. قبری کنده بودند و داخل قبر رفته و مشغول خواندن قرآن بودند. دیدن این صحنه برایم عجیب بود.
🌷فردا این ماجرا را برای عمو حسن تعریف کردم. عمو گفت: تو رو خدا به رویشان نیاور. متوجه شوند دلخور میشوند. من خودم یک بار به حمزه گفتم حمزه جان تو که ۱۶ سال داری و بهشتی هستی. اینجا هم شهید نشوی هرجا باشی و بمیری، شهیدی. او با من یک هفته قهر کرد. گفت: چرا اسرار من را متوجه شدی و.... واقعاً حال و روزشان عجیب بود. انتخاب معنویشان در آن سنین جای بسی تحسین دارد. آنقدر که توانستند از وطن دفاع کنند و یک وجب از خاک ایران را به دشمن ندهند.
#راوی: عکاس دوران دفاع مقدس آقای اباصلت بیان
#فاطمیه
#لبیک_یا_خامنه_ای
#حاج_قاسم
#جان_فدا
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
❤️ اللهم عجل لولیک الفرج
#کانال_شهیدمحمــدنکـــاحی ❤️
🌷 #هر_روز_با_شهدا_🌷
#سرنوشت_شهدای_گمنام_و_مظلوم_اطلاعات_برونمرزی
🌷زمان جنگ، ۳ نفر از نیروها برای تأمین اطلاعات جنگی به داخل خاک عراق اعزام شدند. قرار بر آن بود آنها که کاملاً به زبان و فرهنگ عراق مسلط بودند، برای مدت زیادی در عراق مستقر شوند. چند ماهی از استقرار آنها گذشت و به وسیله رابطین مختلف اطلاعات خود را از ارتش و عراق به ایران ارسال میکردند. ناگهان بدون اطلاع قبلی ارتباط آنها کاملاً قطع شد و دیگر از آنها خبری نشد. مسئولین امر از هر راهی که ممکن بود اقدام کردند ولی تمام رابطین اعلام کردند هیچ خبری از آنها ندارند. یکی_دو سالی از آن قضیه گذشت. یکی از روزها....
🌷یکی از روزها داخل اردوگاه اسرای عراقی در ایران، یکی از اسرای عراقی مضطرب و هراسان به مسئولین اردوگاه مراجعه کرد و گفت که خبر بسیار مهمی دارد. او یکی از اسرای عراقی را که ظاهراً در یکی از جبههها خودش به نیروهای ایرانی پناهنده شده و در مدت اسارت اظهار توبه کرده و خود را جزو اسرای حزب اللهی نشان داده بود، معرفی کرد. برخلاف تصور مسئولین و آنچه در پروندهاش آمده بود، او نه یک سرباز ساده، که یکی از نیروهای رده بالای اطلاعاتی بعث عراق بود! وقتی از او بازجویی کردند، اعتراف کرد که قبل از انقلاب اسلامی چند سالی در ایران زندگی کرده و کاملاً با وضعیت ایران آشنا بود.
🌷او گفت که پناهنده شدنش به نیروهای ایرانی به دستور حزب بعث و برای شناسایی اسرای عراقی بوده که با ایران همکاری داشتهاند. او در اعترافاتش به نکته بسیار مهمی هم اشاره کرد و گفت: «یکی_دو سال پیش جاسوسان ما و منافقین به ما خبر دادند که ایران ۳ نیروی اطلاعاتی خود را برای استقرار مدتدار به داخل عراق فرستاده است ولی از محل آنها هیچ خبری نداشتیم. من گفتم: ایرانیها هر جای عراق که باشند، حتی اگر شده برای یکبار، به زیارت کربلا خواهند آمد. برای همین نیروهای اطلاعاتی در کربلا و اطراف آن مستقر شدند.
🌷خود من لباسی پاره بر تن کردم و عینکی دودی زدم و عصایی در دست، به عنوان گدایی کور، جلوی در حرم کربلا ایستادم و همه جوانانی را که وارد میشدند، کنترل میکردم. یک روز ۳ جوان آمدند تا وارد حرم شوند که من به آنها شک کردم. جلو رفتم تا عصایم به پای یکی از آنها گیر کرد و خودم را انداختم زمین. در همان حال آن جوان سریع مرا بغل کرد که نگذارد بیفتم. ناگهان ناخواسته از دهانش پرید و به فارسی گفت “ببخشید.” تا این جمله را گفت، ریختیم و هر سه نفرشان را دستگیر کردیم. آنها را زیر شدیدترین شکنجهها گرفتیم ولی چیزی بروز ندادند که در نهایت بر اثر شدت شکنجه کشته شدند.» متأسفانه تا امروز هیچ نام و عکس و یادی از آن شهدای گمنام و مظلوم ارائه نشده است.
راوی: رزمنده دلاور حمید داودآبادی که در شانزده سالگی به جبهه رفت. (پژوهشگر و یکی از نویسندگان فعال در عرصه خاطره نگاری و تاریخ نگاری دفاع مقدس.)
#فاطمیه
#لبیک_یا_خامنه_ای
#حاج_قاسم
#جان_فدا
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
❤️ اللهم عجل لولیک الفرج
#کانال_شهیدمحمــدنکـــاحی ❤️
🏴 نه مثل سارهای و مریم؛
🏴 نه مثل آسیه و حوا
🏴 فقط شبیه خودت هستی
🏴 فقط شبیه خودت زهرا
🏴 اگر شبیه کسی باشی؛
🏴 شبیه نیمه شبِ قدری
🏴 شبیه آیهی تطهیری
🏴 شبیه سورهی اعطینا
🏴 شناسنامه تو صبح است
🏴 پدر تبسم و مادر نور
🏴 سلام ما به تو ای باران
🏴 درود ما به تو ای دریا
⚫️ حضرت فاطمه زهرا (س):
☑️ در خدمت مادر باش؛ زیرا بهشت زیر قدمهای مادران است.
🏴 شهادت جانسوز بی بی دو عالم، حضرت مادر (س)، تسلیت و تعزیت باد.🏴
#فاطمیه
#لبیک_یا_خامنه_ای
#حاج_قاسم
#جان_فدا
❤️ اللهم عجل لولیک الفرج
#کانال_شهیدمحمــدنکـــاحی ❤️
🌷 #هر_روز_با_شهدا_🌷
#از_شما_در_ذهن_ما_یک_کافر_ساختهاند!
🌷یکی از بیسیمهای تکفیریها افتاد دست ما. سریع بیسیم را برداشتم. میخواستم بد و بیراه بگویم اما شهید محمدخانی آمد و گفت که: دشمن را عصبانی نکن. گفتم: پس چی بگم به اینا؟ گفت: بگو اگه شما مسلمانید ما هم مسلمانیم. این گلولههایی که شما سمت ما می زنید باید وسط اسرائیل فرود میآمد. سوال کردند: شما کی هستید و چرا با ما میجنگید؟ گفت:...
🌷گفت: به آنها بگو ما همونهایی هستیم که صهیونیستها را از لبنان بیرون کردیم. آنهایی هستیم که آمریکاییها را از عراق بیرون کردیم. ما لشکری هستیم از لشکر رسول الله. هدف نهایی ما مبارزه با صهیونیست و آزادی قبله اول مسلمانان، مسجد الاقصی است. بحث و جدل ما ادامه پیدا کرد تا وقت اذان. بعد از ظهر همان روز ۱۲ نفر از تکفیریها آمدند و تسلیم شدند. میگفتند از شما در ذهن ما یک کافر ساختهاند.
🌹خاطره ای به یاد شهید معزز مدافع حرم محمدحسین محمدخانی
📚 کتاب "عمار حلب" (انتشارات روایت فتح)
✅️ سواد رسانهای....
❌ جنگ رسانهها !!
#فاطمیه
#لبیک_یا_خامنه_ای
#حاج_قاسم
#جان_فدا
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
❤️ اللهم عجل لولیک الفرج
#کانال_شهیدمحمــدنکـــاحی ❤️
🌷 #هر_روز_با_شهدا_🌷
#عروسی_در_گودال_قتلگاه!!
🌷نزدیک عملیات رمضان بود. همه آماده میشدند برا عملیات و معمولاً کسی مرخصی نمیگرفت تا بعد از عملیات. ولی یه جوون اومد و گفت: اگه امکانش هست اجازه بده من برم شهرمون؟! گفتم: برا چی؟ گفت: آخه عروسیمه و کارت هم پخش کردیم و خانواده مدام زنگ میزنن و میگن چرا نمیآیی؟! بهش اجازه دادم برگرده. گفت: ازم راضی هستی؟ گفتم: آره. برو ولی مراسمت تموم شد یک هفتهای برگرد چون نیرو نیاز داریم. خداحافظی کرد و راه افتاد.
🌷عصر همون روز که بچهها داشتن برا عملیات تجهیزات میگرفتن یکی رو دیدم کنار تانکر آب، داره وضو میگیره. خیلی شبیه اون جوون بود. رفتم جلوتر، دیدم همونه. تعجب کردم و پرسیدم: مگه نرفتی برا عروسیت؟ گفت: چرا؛ حتی تا نزدیک پلیس راه اهواز هم رسیدم ولی یهدفعه....
🌷یهدفعه یادم اومد که برا مجلس عروسیام کارت دعوتی هم به ابا عبدالله (ع) دادم و ایشون رو هم دعوت کردم. دیشب هم خواب دیدم مراسم عروسیم تو گودال قتلگاه برپاست و امام حسین (ع) و حضرت زهرا (س) هم اومدن. تا یاد این خواب افتادم، دیگه نتونستم برم و برگشتم. حالا هم اگه سالم برگشتم از عملیات، میرم برا عروسیم و گرنه که دعوت شدهام.
🌷همون شب گردانمون وارد عمل شد و به خط زد. صبحی که داشتم بین مجروحها و شهدامون میگشتم چشمم به همون جوون خورد. خوابـش تعبیر شده بود و اربابش حسین (ع) دعوتش کرده بـود....
📚 "مجموعه آسمان مال آنهاست"
#فاطمیه
#لبیک_یا_خامنه_ای
#حاج_قاسم
#جان_فدا
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
❤️ اللهم عجل لولیک الفرج
#کانال_شهیدمحمــدنکـــاحی ❤️
🌷 #هر_روز_با_شهدا_🌷
#فرياد_داد
🌷احتمالاً زمستان سال ۶۸ بود كه در تالار انديشه فيلمى را نمايش دادند كه اجازه اكران از وزارت ارشاد نگرفته بود. سالن پر بود از هنرمندان، فيلمسازان، نويسندگان و.... در جايى از فيلم آگاهانه يا ناآگاهانه، داشت به حضرت زهرا سلام الله عليها بیادبى میشد.
🌷....من اين را فهميدم. لابد ديگران هم همينطور، ولى همه لال شديم و دم بر نياورديم. با جهانبينى روشنفكرى خودمان قضيه را حل كرديم. طرف هنرمند بزرگى است و حتماً منظورى دارد و انتقادى است بر فرهنگ مردم. اما يك نفر نتوانست ساكت بنشيند و داد زد: خدا لعنتت كند! چرا دارى توهين میكنى؟!
🌷همه سرها به سويش برگشت. در رديفهاى وسط آقايى بود چهل و چند ساله با سيمايى بسيار جذاب و نورانى. كلاهى مشكى بر سرش بود و اوركتى سبز بر تنش. از بغل دستیام (سعيد رنجبر) پرسيدم: «آقا را میشناسى؟» گفت: «سيد مرتضى آوينى است.»
🌹خاطره اى به ياد سيد اهل قلم شهيد آسيد مرتضى آوينی
✅ شهيد آسيد مرتضى همـه فريادِ داد بود....
#فاطمیه
#لبیک_یا_خامنه_ای
#حاج_قاسم
#جان_فدا
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
❤️ اللهم عجل لولیک الفرج
#کانال_شهیدمحمــدنکـــاحی ❤️
🌷 #هر_روز_با_شهدا_🌷
#لنگه_كفش_شهيد...!
🌷یک روز نماز ظهر و عصر را که تمام کردیم خبر آوردند که یکی از بچه ها شهید شده، صبح یک گروه از بچهها رفته بودند برای گشت جادهای که با اشرار درگیر شده بودند و عباس رکنى از بچههای کشکوئیه رفسنجان شهید شده بود. عباس از دوستان من بود و خیلی دلم گرفته بود. [اکبر رکنی برادر شهید عباس رکنی هم در سال ۶۱، حدود سه سال بعد از شهادت برادرش به مقام رفیع شهادت رسید.]
🌷آن روزها خیلی در حال و هوای شهادت بودم، وقتی یکی از دوستانم شهید میشد خیلی به حالش غبطه میخوردم و بیشتر مشتاق شهادت میشدم. یک کفش عباس در منطقه جا مانده بود، وقتی پیکر مطهرش را به پادگان آوردند فقط یک کفش داشت. با اصرار به فرمانده سپاه گفتم: این لنگه کفش مال شهیده و تبرّک است، اگه میشه کفش شهید را به من بدهید برای تبرک.
🌷....اول قبول نمیکرد اما من که علاقه زیادی به شهید و شهادت داشتم اصرار کردم تا سرانجام این لنگ کفش خاکی که ظاهراً قیمتی هم نداشت به ۱۰ تومان خریدم. میگفتند: این کفشها مال بیتالمال است. من هم نمیخواستم مدیون شوم، کفشی که یک جفت کامل و نو اش حدود ۵ تومان بود من یک لنگه کهنهاش را ۱۰ تومان خریدم!
🌹خاطره ای به یاد برادران معزز شهيد عباس و اکبر رکنی
#فاطمیه
#لبیک_یا_خامنه_ای
#حاج_قاسم
#جان_فدا
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
❤️ اللهم عجل لولیک الفرج
#کانال_شهیدمحمــدنکـــاحی ❤️
🌷 #هر_روز_با_شهدا_🌷
#میشه_فوتبالیست_شد_و_شهید_شد!
🌷سید اهل فوتبال حرفهای بود؛ اما کاملاً سیاسی بود. در جوانی، عضو رسمی گروه ابومسلم خراسان بود. در یکی از مسابقات، گروهشان مقام اول را کسب کرد و قرار شد که از طرف رضا پهلوی ولیعهد شاه، مورد تقدیر قرار بگیرند. روز تقدیر، وقتی پهلوی خواسته بود با او دست دهد، دستانش را پشت سرش قرار داده بود و با او دست نداده بود.
🌷....موقع انداختن مدال به گردن هم اجازه نداده بود. خودش مدال را گرفته و به گردنش انداخته بود. برخی از بازیکنان هم از او تقلید کرده بودند. روز بعد برخی مجلات ورزشی عکس سید را منتشر کرده بودند.
🌹خاطره ای به یاد سردار جهادگر شهید سید محمدتقی رضوی
#راوی: خانم سیدآبادی همسر گرامی شهید
📚 کتاب "سیرت رضوانی" (زندگینامه و خاطرات سردار جهادگر شهید محمدتقی رضوی)
✅️ میشه....
❌️ میشه هم....
#فاطمیه
#لبیک_یا_خامنه_ای
#حاج_قاسم
#جان_فدا
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
❤️ اللهم عجل لولیک الفرج
#کانال_شهیدمحمدنکاحی ❤️
🌷 #هر_روز_با_شهدا_🌷
#از_من_دل_بکن!
🌷ایشان همیشه میگفتند من یقین دارم تا شما دل نکنید من شهید نمیشوم. سوریه بودند و ما میخواستیم با پسرم به مشهد برویم تماس گرفتند و گفتم: ما عازم مشهد هستیم.
فورا گفتند: به یک شرط! پرسیدم: چه شرطی؟ گفتند: به این شرط که از من دل بکنی. گفتم: وای باز شروع کردی آقای نبی لو. یعنی اگر دل نکنم اجازه نمیدهید بروم مشهد. گفت: به والله قسم راضی نیستم مگر با این شرط. من با خنده گفتم: حالا اجازه بده برویم تا بعد. در راه مشهد بسیار با خودم کلنجار رفتم....
🌷....یعنی من مانع شهید شدن ایشان هستم، مگر همچنین چیزی میشود. یعنی همهی همسران شهداء دل کندند.... وقتی به مشهد رسیدیم، نمیدانم چرا وقتی ضریح آقا را دیدم یکدفعه زیر گریه زدم و گفتم: یا امام رضا(ع) اگر واقعاً فیضی که آقای نبی لو از آن صحبت میکند من مانعش هستم به جان جوادت من از او دل کندم. در دارالشکر دو بار سوره یس و الرحمن را به نیت شهادتش خواندم و گفتم: خدایا فقط صبرش را به من بده. در رواق امام خمینی(ره) نشسته بودیم، زنگ زد و احوال پرسی کرد و گفت:...
🌷و گفت: خانم چکار کردی؟ گفتم: دیگر اگر شهید نشوی تقصیر خودت است. به من هیچ ربطی ندارد. گفت: چرا؟ گفتم: شما گفتی دل بکن. امام رضا(ع)شاهد است که من به جان جوادش از شما دل کندم. آنقدر خوشحال شد و آنقدر تشکر کرد و من در دلم میخندیدم که چقدر ساده است. حالا فکر میکند که من دل کندم ایشان شهید میشود. من تصورم اینجور بود؛ وای خدا باورش شده که من دل کندم شهید میشود. بین دل کندن من و شهادت آقای نبی لو چهار روز طول کشید.
🌹خاطره ای به یاد #شهید معزز مدافع حرم مصطفی نبی لو
#راوی: همسر گرامی شهید
منبع: سایت پاسخگویان
#فاطمیه
#لبیک_یا_خامنه_ای
#حاج_قاسم
#جان_فدا
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
❤️ اللهم عجل لولیک الفرج
#کانال_شهیدمحمدنکاحی ❤️
🌷 #هر_روز_با_شهدا_ 🌷
#سر_و_گردنی_که_پیدا_نشد!!
🌷تا مرا دید اشک در چشمانش حلقه زد. پسرش را خوب شناخته بود. گفت: «پیکرش بدون سر به خاک سپرده شد.» گفتم: «به دقیقه نکشید، با ترکش توپ، سر و گردنش به کلی جدا شد، پیدا هم نشد.» گفت: «خواسته و دعای همیشگی محمدعلی همین بود، حتی توی وصیت نامهاش نوشته بود: «اللهم انی اسئلک الراحة عند الموت»، خدایا جان دادن راحتی را نصیبم کن.» آهی کشید و زیر لب چیزی زمزمه کرد که من نفهمیدم. پرسیدم: «محمدعلی مصطفایی چند سالش بود؟» گفت: «چهارده سال.»
🌹خاطره ای به یاد نوجوان شهید محمدعلی مصطفایی
📚 کتاب "چیدن سپیده دم"
#فاطمیه
#لبیک_یا_خامنه_ای
#حاج_قاسم
#جان_فدا
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
❤️ اللهم عجل لولیک الفرج
#کانال_شهیدمحمدنکاحی ❤️