eitaa logo
شهید صیاد شیرازی
131 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
1.8هزار ویدیو
9 فایل
👈به ڪانال#شهید_صیاد_شیرازی خوش آمدید @Shahidsayaad @esmaili422
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید صیاد شیرازی
⭕️ ماجرای حکم اعدام سرهنگی که فقط از کشور دفاع کرد چیست ؟  🔹بسیاری از شما نام مهرداد سماک رو شنیده
‌ برادر نه شما و نه ما ؛ حتی یک صفحه از پرونده رو نخوندیم؛ چرا دارید به سمت یک طرف رای صادر میکنید؟؟؟ ما انتظار رای عادلانه داریم و بعد بدون اینکه از جزئیات موضوع مطلع باشیم؛ داریم فشار رسانه ای علیه قضات ایجاد میکنیم تا هر طور شده دلخواه ما رای بدن. الان هم که شعبه هم عرض رای اول مبنی بر قصاص رو تایید کرد؛ اگر استدلال شعبه هم عرض (یعنی قزوین) مورد تائید شعبه ای از دیوان که رای رشت رو قبول نداشت و نقضش کرد قرار نگیره؛ موضوع این پرونده در هیئت عمومی کیفری دیوان عالی کشور بررسی میشه و اونجا اکثریت قضات هر رائی که دادن همون اجرا میشه؛ پس هنوز رسیدگی در جریانه و پیش داوری کردن ها دریت نیست. ضمن اینکه ما داریم به اسم دفاع از نیروهای انقلابی (فراجا) یک سری دیگه از نیروهای انقلاب (قضات) رو برچسب میزنیم و شجاعت و استقلال رو از قلمش میگیریم و بین قاضی و ضابط اختلاف و دلخوری درست میکنیم. ما نمیدونیم آیا سرهنگ، خودش فرمانده میدان بوده یا نه؟ با چه فاصله ای شلیک کرده؟ از جلو زده یا پشت؟ در درگیری زده یا در خلوت؟ مقتول آیا اسلحه داشته یا نه؟ مقتول آیا مهدورالدم بوده یا نه؟ آیا سرهنگ اعتقاد به مهدور الدم بودن داشته یا نه؟ سرهنگ با چه سلاحی شلیک کرده و مجوز چه سلاحی رو اون شب داشته؟ سرهنگ چند بار شلیک کرده؟ سرهنگ قبل از شلیک آیا هشدار داده؟ سرهنگ چرا از میان جمعیت این فرد رو زده؟ سرهنگ به کجای مقتول زده؟ چرا اون قسمت بدن رو برای شلیک انتخاب کرده؟ سرهنگ آیا در خصوص استفاده از سلاح آیا پرونده سابق داشته یا نه؟ سرهنگ آیا همین فرد رو هدف گرفته بود یا نه؟ اگه فرد دیگه ای رو هدف گرفت ؛ چه شد که تیر به این فرد خورد؟ اگه فرد دیگه ای هدف بود اون فرد آیا محقون الدم بود یا مهدور؟ همکارای سرهنگ و سایر شهود حاضر در صحنه چی دیدن و چه گواهی ای دادن؟ و سایر سوالات .... مگه میشه بدون دونستن پاسخ این سوالات و به صرف هشتگ های مجازی راجع به درست یا غلط بودن یه حکم قصاص اظهار نظر کرد؟ ✍ رضوان @shahidsayaad
دعای جوشن کبیر.pdf
345.9K
🔸دعای جوشن کبیر با فونت درشت ✨️هر کسى که این دعا را بخواند ◽️مثل مردن شهداء می‌میرد ◽️خداى تعالى براى او ثواب هفتصد هزار شهید از شهیدان صحرا را می‌نویسد ✨️در شبى که شخص این دعا را بخواند ◽️خداى تعالى به او روى می‌آورد ◽️و به سوى او نظر التفات می‌کند ◽️و تمامی حاجت‌هاى دنیا و آخرت او را برآورده می‌سازد 📚بحارالانوار، ۲۸۲/۹۴
بنام خدا ذکر روز یکشنبه : فتح ونصرت ۱۰۰ مرتبه یا ذالجلال والاکرام (ای صاحب جلالت و کرامت) ┄┅┅❅🌿🌺🌿❅┅┅┄ 🌿 اللَّهَ اللَّهَ فِي الْأَيْتَامِ فَلَا تُغِبُّوا أَفْوَاهَهُمْ وَ لَا يَضِيعُوا بِحَضْرَتِكُ خدا را خدا را در باره يتيمان، نكند آنان گاهى سير و گاه گرسنه بمانند، و حقوقشان ضايع گردد. نامه ۴۷نهج البلاغه ┄┅┅❅🌿🌺🌿❅┅┅┄ 🇮🇷 @Shahidsayaad
دعای روز بیستم ماه مبارک رمضان به نیابت از شهیدان؛ @shahidsayaad
شهید صیاد شیرازی
دعای روز بیستم ماه مبارک رمضان به نیابت از شهیدان؛ #مرتضی_عطایی #سعید_بیاضی‌زاده @shahidsayaad
‌ زندگینامه فرمانده و فرمانده پایگاه >تاسیسات و به عنوان شاخص تعیین شد. به در شهر مقدس و به عنوان دومین فرزند یک خانواده هشت نفری به دنیا آمد، در همان محل تولدش تحصیلات دوره ابتدایی و متوسطه را سپری کرد و سپس در مغازه پدرش مشغول به کار شد، شغل پدر تاسیسات ساختمان بود و با وجود طاقت فرسا بودن کار مرتضی همیشه به فعالیت های فرهنگی و مذهبی هم توجه کامل داشت. در ۲۳ سالگی کرد و پس از ازدواج هم به همان شغل پدری ادامه داد تا این که توانست با پس انداز درآمد اندک خود یک واحد کوچک آپارتمانی خریداری کند و یک زندگی ساده و پاک را با عشق به و سپری کند اما با شروع شدن درگیری ها در سوریه دیگر مانند گذشته نبود و برای اعزام به سوریه به هر دری می زد و نمیخواست از کاروان جا بماند. به خاطر دشواریهایی که برای اعزام داوطلبان بسیجی به سوریه وجود داشت با هر مشقتی که بود توانست خود را در که بودند جای دهد و به سوریه برود در حالی که هنوز خانواده اش از این موضوع مطلع نشده بودند. خیلی زود توانست با نام با رزمندگان قرین شود به طوری که بسیاری از دوستان او هم اطلاع نداشتند که نیست و از خود را به این قافله رسانده است، همچنین یکی از بهترین دوستان و قبل از بود و این عزیزان خود دلیل بیشتر شدن شوق به بود. رشادت های در درگیری های ، ، ، ، و به عنوان جانشین نام او را به کلمه ای رعب آفرین برای تکفیری ها تبدیل کرده بود. در نهایت پس از رشادت های فراوان و چند بار ، سرافراز در و همزمان با در منطقه به مقام رفیع نائل آمد و به پیوست." ❥↬ @shahidsayaad   •❥ ═‌‌‌═‌══‌═‌‌‌‌ೋ❅🦋❅ೋ═‌═‌═‌═‌‌‌═‌‌‌
شهید صیاد شیرازی
‌ زندگینامه #شهید_مرتضی_عطایی #شهید_مرتضی_عطایی فرمانده #گردان_عمار_تیپ_فاطمیون و فرمانده پایگاه #
؟ نوشته و است. این کتاب خودگفته‌ معروف به است. از شهدای شجاع و شاخص است. یکی از همین شهدای جالب اما است. که برای حضور در جمع ، خود را به عنوان یکی از جا زد تا اجازه حضورش در کنار دلاوران تیپ پرافتخار داده شود. یار غار است؛ یاری که برای او همچون برادر بود و در نهایت نیز مدتی کوتاه بعد از آسمانی شدن به این پیوست. « ؟» از روزهای حضورش در جبهه‌های نبرد با دشمن تکفیری است. خاطراتی که خود راوی آن است و قرار بوده برای نگارش کتابی در ارتباط با مورد استفاده قرار بگیرد اما در نهایت به واسطه که همه او را در میدان رزم با نام « » می‌شناسند. ؟ این سؤال را سه دسته می پرسند: دسته اول ها و هستند که در ، عکس شاخص فاطمیون دستشان بود و دربه در دنبال می گشتند. آن ها مدام با ترس از اسرا می پرسیدند کجاست؟ دسته دوم به و که از رزم و امثال او متعجب اند و درحال تمسخر. به این ها باشد، کل توان دفاعی کشور را تعطیل می کنند و را تنها می گذارند. دسته سوم با و می گویند: «وَ لا تَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللَّهِ أَمواتًا بَل أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقونَ» و افسوس می خورند و آرزو می کنند که مانند ، روزی خور آستان الهی شوند و جاودانه بمانند! کتاب « ؟» حاصل 10 ساعت گفت وگو با ( ) از رزمندگان لشکر فاطمیون است. این مصاحبه ها در در شهر ضبط شد تا در کتاب خاطرات استفاده شود، اما با او فرصتی برای چاپ خاطرات پیش آمد تا دسته اول و دوم و سوم، سؤالشان را دوباره بپرسند که #«ابوعلی_کجاست؟» مصداقی تام و تمام از یک بسیجی مخلص است و زوج او و در میدان نبرد، تبدیل به یکی از مهم‌ترین تیم‌های فرماندهی در میدان نبرد علیه می‌شود. علاقه به بسیج و فعالیت‌های نظامی در کنار توجه ویژه او به تذهیب نفس و البته رفاقت شش‌دانگش با دست به دست هم می‌دهد تا یک تعمیرکار ساختمانی تبدیل به عارفی تمام‌عیار شود."   •❥ @shahidsayaad ═‌‌‌═‌══‌═‌‌‌‌ೋ❅🦋❅ೋ═‌═‌═‌═‌‌‌═‌‌‌
کجاست؟ یکی از فرماندهان سپاه، من را به عنوان مشاور فرمانده، با نیروهای لشکر به سوریه برد. نیروهایی که با آن ها رفتم، جزء صابرین بودند. این افراد ورزیده بودند و مهارت زیادی در درگیری های مرزی سیستان وبلوچستان داشتند؛ اما برای اولین بار بود که به سوریه می آمدند. به همین دلیل، فرماندۀ آن ها من را مشاور معرفی کرد تا از تجربیات و آشنایی ای که با منطقه داشتم استفاده کند. سیّدابراهیم قبل از من به سوریه آمده بود و در پادگانی در جنوب حلب مستقر بود؛ فرماندهی پادگان به عهدۀ او بود. نیروهای جدید به آن پادگان می‌آمدند و از آنجا تقسیم می شدند. سیّد ضمن اینکه فرماندۀ پادگان بود، از همان نیروها یگان ناصرین را هم تشکیل داد. یکی دو بار آمار سیّدابراهیم را از بچه های فاطمیون گرفتم. گفتند سیّدابراهیم معمولاً در خانات است. خانات چند کیلومتری از ما فاصله داشت. چند بار به سراغش رفتم اما موفق نشدم او را ببینم. به بچه ها سپردم ا گر سیّدابراهیم آمد، بگویید ابوعلی با شما کار داشت. دقیقاً مثل قضیۀ تدمر برای من پیش آمد؛ یعنی سیّدابراهیم آمده بود برای دیدن من، اما خواب بودم. باز سیّدابراهیم بدون اینکه مرا بیدار کند، رفته بود. از اینکه سیّدابراهیم دلش نیامده بود مرا بیدار کند، اعصابم خرد شد." •❥ @shahidsayaad ═‌‌‌═‌══‌═‌‌‌‌ೋ❅🦋❅ೋ═‌═‌═‌═‌‌‌═‌‌‌
متن مرتضی_عطایی (ابوعلی) اینجانب ثواب (ع) و دو رکعت نماز تحت (ع) در تاریخ مصادف با را که به جا آوردم برسد به کسانی که در شرکت کرده‌اند، داده‌ و کرده و به سپرده و در مراسم شرکت می‌کنند هدیه نموده و امیدوارم خداوند متعال، (ع) را و در قرار دهد . ضمنا همه را دعا نمودم مخصوصا تمامی همسفرانی که اینجانب را همراهی کردند و احتمالا از من دلخور و یا رنجیده شده‌اند. برای دعا نموده و در که از تاریخ تا بعد از نماز صبح که ان شاءالله می‌خوانم دعا گویم و برای (عج) بسیار دعا کنید که در و مولایمان (عج) است. از همه مخصوصا ، و . ❥↬ @shahidsayaad •❥ ═‌‌‌═‌══‌═‌‌‌‌ೋ❅🦋❅ೋ═‌═‌═‌═‌‌‌═‌‌‌
گفت: به قول ، (س) همیشه بهترین چیزی که داشتند برای هدیه دادن استفاده می‌کردند، برای ما هم بهترین چیز فرزندمان بود که به تقدیم کردیم. ، نخستین استان است که داوطلبانه به صفوف در سوریه پیوست و در این راه به رسید.   در خصوص این و دوران کودکی او گفت: در روستای به دنیا آمد و دوران ابتدایی خود را در همین روستا تمام کرد؛ وی برای گذراندن دوران راهنمایی به مدرسه نمونه دولتی در انار رفت و از ۱۱ سالگی در خوابگاه بود. در مدرسه راهنمایی با روحانیونی که در مدرسه نماز می‌خواندند صحبت کرده بود و سپس به ما گفت قصد ورود به حوزه علمیه دارد و ما هم که علاقه داشتیم فرزندمان لباس پیامبر را بپوشد، قبول کردیم؛ که پس از گذراندن چند مرحله آزمون و مصاحبه، از آنجا که نمرات خوبی در مدرسه داشت و در امتحانات ورودی هم نمره قبولی کسب کرده بود، برای درس خواندن به قم رفت. پایه اول را به جای ۶ سال، در ۵ سال تمام کرد، پایه بعد را هم سه ساله خواند و درس خارج را شروع کرده بود که شد. با اشاره به خصوصیات بارز فرزندش تصریح کرد: از کودکی با اخلاق و با انضباط بود؛ کلاس چهارم ابتدایی بود که دعای توسل و زیارت عاشورا را حفظ بود و مسجد می‌رفت، واقعا دوست داشتنی و خوش اخلاق بود و هر کس که برای اولین بار با او برخورد داشت شیفته اخلاق و رفتار او می‌شد؛ سعید همیشه به خواهران و مادرش در خصوص ادامه راه  توصیه می‌کرد. سرنوشت به وی با بیان اینکه ارادت خاصی به داشت، خاطرنشان کرد: همیشه تاکید داشت باید به حرف‌های عمل کنیم چرا که ایشان هستند و باید گوش به فرمانشان باشیم؛ از آنجا که جزو نخبگان بود، یک مرتبه به رفت و از آنجا که عبای خود را نبرده بود، رهبری به او عبایی هدیه کردند؛ وقتی به خانه آمد از او خواستیم را نشان دهد که گفت من لیاقت آن عبا را نداشتم و آن را به استادم هدیه کردم. در خصوص انگیزه برای اعزام به سوریه بیان کرد: وقتی حوزه می‌رفت، راوی بود و سه سال بود که برای راهیان نور اعزام می‌شد، سفر کربلا هم زیاد می‌رفت و حتی در با رزمندگان عراقی در سامرا یک ماه جبهه بود، او همیشه از صحبت می‌کرد و وقتی از عراق برگشت با ما صحبت کرد و گفت باید بروم سوریه. وی در ادامه اظهار داشت: می‌دانستیم سوریه جایی است که احتمال وجود دارد؛ من مخالفتی نداشتم، چرا که و از بودند و خودم نیز از جنگ تحمیلی هستم؛ اما نگران بود که وقتی با مادرش حرف زد و از و سخن گفت، با دیدن اینکه قصد دارد به وظیفه خود عمل کند، راضی شدیم که به سوریه برود و امروز هم راضی هستیم. در خصوص و شنیدن این خبر گفت: یک بار به سوریه رفت و ماموریت اولش که تمام شد ماموریت دوم را هم ماند سپس '۴۵ روز به خانه برگشت؛ در این مدت چند روز خانه بود، سپس باهم به مشهد رفتیم، یک اردوی جهادی رفت و سپس برای دعای عرفه به کربلا سفر کرد؛ وقتی از کربلا برگشت گفت می‌خواهم به سوریه بروم؛ مشهد هم که بودیم در خصوص  و با زیاد صحبت می‌کرد.   •❥ @shahidsayaad ═‌‌‌═‌══‌═‌‌‌‌ೋ❅🦋❅ೋ═‌═‌═‌═‌‌‌═‌‌‌
“کلنا عباسک یا زینب” ، اولین استان در در روستای دیده به جهان گشود. وی فرزند سوم خانواده است و یک خواهر و برادر بزرگتر و یک خواهر کوچکتر از خود دارد. این از هشت سال دفاع مقدس و هم می باشند. تحصیلات ابتدایی را در زادگاهش به پایان برد. از همان دوران به علاقه خاصی داشت و پس از قبولی در مدرسه نمونه دوران راهنماییش آغاز شد. وی از همان سال از خانواده جدا شد و در خوابگاه زندگی می کرد و فقط هفته ای یک روز پیش خانواده بود. در همان جا با روحانیونی که در مدرسه امام جماعت بودند آشنا می شود و به حوزه علاقه پیدا می کند. پس از اتمام دوران راهنمایی در حوزه فاطمیه قبول می شود و به قم می رود. سطح یک حوزه را به جای ۶ سال در ۵ سال به اتمام رساند و سپس سطح دوم را در مدرسه خوانساری خواند و علی رغم سن کمش به درجه رسید. وی حتی چند جلسه در کلاس درس خارج فقه هم شرکت کرده بود. نمرات ایشان نظر بسیاری از اساتید را جلب کرده بود و او جزو نفرات برتر بود. حتی به علت استعداد کم نظیری که در زمینه مباحثه داشت کلاس های درسی را به عهده گرفته بود. علی رغم سن کمی که داشت چندین مرتبه در مناطق عملیاتی جنوب برای دانشجویان روایتگری کرده بود و چندین مرتبه نیز در اردوهای جهادی شرکت کردند. سال ۹۱ به عضویت در آمد و در سال ۹۳ راهی جبهه های عراق شد. اولین بار در ماه رمضان سال ۹۵ به رفت و به جای یک دوره، دو دوره در آن مناطق ماند. پس از بازگشت ایشان خبر رسید که دوست صمیمیش شهید شده است. پس از بازگشت، خانواده و دوستان اصرار داشتند که مدتی صبر کند و دوباره برود اما ایشان دیگر دل ماندن نداشت و برای بار آخر به عنوان روحانی تبلیغی تیپ فاطمیون راهی سوریه شد و در منطقه صبوره به علت شناسایی شدن توسط دشمن در حالی که از خط مقدم باز می گشتند به اصابت کرد و به پیوست. دشمن حتی ماشین آنها را با لدر واژگون کرد تا از مطمئن شوند. لازم به ذکر است که دو رزمنده همراه ایشان هم اکنون زنده می باشند. این پس از برگزاری مراسم تشییع با شکوهی در به خاک سپرده شد. •❥ @shahidsayaad ═‌‌‌═‌══‌═‌‌‌‌ೋ❅🦋❅ೋ═‌═‌═‌═‌‌‌═‌‌‌
‌ درخواست از در                           سری اول که ماموریت بود، بسیار نگران بودیم اما آخرین بار همواره احساس می‌کردیم با ماست؛ تا اینکه به ما زنگ زد و صحبت کرد؛ من در حال آشپزی برای مراسم  و عزاداران بودم و او هم گفت در حال جا به جایی از یک منطقه به جای دیگر هستند؛ از من خواست برایش دعا کنم و به دیگران بگویم دعایش کنند. سپس کمی درباره سوریه و سفر ما به آنجا حرف زدیم. برای ما بهترین بود و بهترین خود را به  تقدیم کردیم. عنوان کرد: عصر عاشورا شد؛ هر کس به ما زنگ می‌زد از احوال می‌پرسید اما متوجه نمی‌شدیم دلیل این صحبت‌ها چیست، تا اینکه شب را به ما دادند؛ وقتی از سپاه قدس پیگیری کردیم متوجه شدیم این خبر صحت دارد و روز بعد هم این خبر را به دادیم. به روزهای دلتنگی برای فرزندش اشاره کرد و اظهار داشت: روزهای اول کمتر احساس سختی می‌کردم اما هر چه می‌گذرد برایم سخت‌تر است؛ از آنجا که از 11 سالگی از پیش ما رفت، همیشه احساس می‌کنم هنوز همان 11 ساله است؛ همان که قم درس می‌خواند و هر چند ماه یک بار به ما سر می‌زند و منتظریم که برگردد. وی تاکید کرد: خدا می‌داند که هر کسی فرزند خود را دوست دارد و حاضر نیست حتی خار به پای فرزندش برود اما ما به افتخار می‌کنیم؛ به قول ،  همیشه بهترین چیزی که داشتند برای هدیه دادن استفاده می‌کردند، برای ما هم بهترین چیز فرزندمان بود که به  تقدیم کردیم. خاطرنشان کرد: هرچند بسیار برایمان مشکل است و حتی دخترم گاهی شب‌ها از خواب بیدار شده و بهانه را می‌گیرد اما افتخار می‌کنیم که در این راه شد ❥↬ @shahidsayaad ═‌‌‌═‌══‌═‌‌‌‌ೋ❅🦋❅ೋ═‌═‌═‌═‌‌‌═‌‌‌