💔
دل اگر نذر حسین است، خریدن دارد
اشک اگر مال حسین است که ریختن دارد
همه عالم و آدم به فدایت ارباب
غم ارباب به دلها چه کشیدن دارد
#ما_ملت_امام_حسینیم
#صلےاللهعلیڪیااباعبدالله
#السلامعلیڪدلتنگم💔
#آھ_ڪربلا
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشهداء
🏴 @aah3noghte🏴
شهید شو 🌷
💔 #قسمت_ششم روزنامه آمریکایی «مک کلتی» در سیام مارس ۲۰۰۸ گزارش داده بود: «سلیمانی برای توقف درگ
💔
#قسمت_هفتم
روزنامه انگلیسی گاردین در مورد قاسم سلیمانی مینویسد:
«حتی کسانی که سلیمانی را دوست ندارند، او را فردی با هوش میدانند.
بسیاری از مقامات آمریکا که این چند ساله را صرف متوقف کردن کار افراد وفادار به سلیمانی کردهاند، میگویند مایل هستند او را ببینند و معتقدند که مبهوت کارهای او شدهاند.»
شاید از سر همین بهت است که یکی از مقامات بلندپایه ارتش آمریکا عاجزانه میگوید: «من اگر او را ببینم، خیلی ساده از او خواهم پرسید که از ما چه میخواهد؟!»
✨واقعیت آن است که، اگرچه غربی ها او را ژنرال مینامند و او فرمانده یک نیروی نظامی است و آمریکایی ها دوست دارند قبل از هر چیز او یک تروریست به نظر برسد، که فقط با عملیاتهای نظامی به اهدافش دست مییابد، اما خود نیز نمیتوانند معترف نباشند که او، بیآنکه وارد عرصه نظامی شود، از بعد سیاسی به پیروزی دست مییابد، اتفاقی است که او با تکیه بر ویژگی های اخلاقی اش و تکیه بر اصول انقلاب اسلامی که منشأ منش رفتاری او نیز هست، رقم میزند، نه با تکیه بر قدرت نظامیاش.✌️
#ادامه_دارد
📚 #نرمافزارمدافعانحرم
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#سردار_سلیمانی
#قاسم_هنوز_زنده_ست..
#شهید_سپهبد_قاسم_سلیمانی
#سردار_دلها
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
🏴 @aah3noghte🏴
💔
معتادا، سلبریتیا، فوتبالیستا، اروپاییهای نایس و مسافرین شمال ؛ کرونا نمیگیرن!
#کرونا
#تلخند
💬 آدم
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
🏴 @aah3noghte🏴
💔
#جانم_خُدا♥️
[ یا مَن یُعْطے مَن لَم یَسئَلهُ! ]
اےخدایےڪهحالِدلِ
اونایےڪهحتےازتنخواستن
همخوبمیڪنے :)
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
🏴 @aah3noghte🏴
💔
•﷽•
از آنهایی مباش که با آرزوی دراز؛
توبه خود را عقب انداختند...!
#آیت_الله_مجتهدی(ره)🌱
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
🏴 @aah3noghte🏴
💔
تمام هفتہ براے #حسین مےسوزم
ولے دوشنبہے من وقف غربٺ #حسن اسٺ..؛
#دوشنبه_های_امام_حسنی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
🏴 @aah3noghte🏴
💔
تابستون بود از جاده جزیره رد می شدم. از گرما نمی شد نفس کشید. دیدم یه بچه کوچیک چفیه دور سرش پیچیده و تند تند داره گونی خاک می کنه...
کنارش ایستادم ببینم کیه!
چفیه را از سرش زدم کنار. دیدم مهدي ﻧﻆﻴﺮﻱ اﺳﺖ...
🌷پدر شهید محمود اسدی می گفت یه شب بارونی از مسجد می رفتم خونه.
دیدم مهدی زیر بارون نگهبانی میده. نماز صبح دوباره از خونه رفتم سمت مسجد. دیدم هنوز زیر بارون داره نگهبانی میده!
گفتم مگه شما پاسبخش ندارین.
گفت چرا. اما تو بارون دلم نیامد کس دیگه خیس بشه...
#شهید_مهدی_نظیری
#شهدای_فارس
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
🏴 @aah3noghte🏴
💔
🌹هفده شهریور، از ایام الله است...
یادتان نرود که ما یک ۱۷ شهریور داشتیم. ۱۷شهریور از «ایّام الله» است. و باید یادمان نرود این را. آن قدر شهید دادیم و آن قدر خون دادیم ما آن روز و در مقابل اجانب و در مقابل وابستگان به اجانب. قیام کردند ملت ما و خونشان ریخته شد، لکن پیروز شدیم...
( امام خمینی(ره) | ۱۷ شهریور ۵۸ )
◼️به مناسبت جنایت رژیم پهلوی در به خاک و خون کشیدن مردم در روز ۱۷ شهریور ۵۷
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
🏴 @aah3noghte🏴
💔
سلام همسنگرےها
از امروز یه رمان جذاب رو شروع می کنیم به نام 👇
✨ #قدیس ✨
#خلاصه_از_رمان 👇
داستان دلدادگے یڪ ڪشیش مسیحے است ڪہ در مسڪو زندگے مے ڪند.
او ڪتاب ها و آثار خطے قدیمے بسیارے دارد و بہ این ڪار عشق می ورزد.
وقتے یڪ نسخہ قدیمے از مردے تاجیڪ بہ دست او مے رسد، علاقہ مند مےشود ڪہ ڪتاب را از او بخرد، اما مرد تاجیڪ ڪشتہ مے شود و از اینجا بہ بعد، ڪشیش روسی پا در مسیرے می گذارد ڪہ بہ شناخت امام متقین، #امیرالمؤمنین، علی(ع) منتهے مے شود.
ڪشیش به خاطر حفظ جان خود مجبور به ترڪ مسڪو مےشود و به بیروت مےرود و اتفاق هاے عجیب زندگے وے از آنجا آغاز مے شود...
#همراهمون باشید😊
💔
❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣
✨ #قدیس✨
#قسمت_اول
نویســـنده: #ابراهیم_حسن_بیگے
ڪشیش « میخائیل ایوانف» مردے نبود ڪہ حین سخنرانے اش، مڪثی طولانے داشتہ باشد و زل بزند بہ مرد جوان غریبہ اے ڪہ انتہای سالن ایستاده بود و با چشم هاے بادامے اش بہ او نگاه مے ڪرد. فڪر ڪرد مرد غریبہ، تاجیڪ یا از آذرے زبان هاست ڪہ گاهے براے طلب ڪمڪ، بہ ڪلیسا مے آیند.
آن روز ڪشیش رداے مشڪے بلندے بہ تن داشت ڪہ نوار هاے طلایے حاشیہ آن، زیر نور چلچراغ هاے بزرگ و قدیمے ڪلیسا برق مے زد.
ڪلیساے او در خیابان «سادو وایا» قرار داشت؛ یڪ ڪلیساے ڪوچڪ و قدیمے، متعلق بہ قرن ۱۷ میلادے ڪہ چند درخت ڪہنسال اطراف آن را احاطہ ڪرده بودند و مناره ے سرخ رنگ آن، از پشت شاخ و برگ درخت هاے ڪاج سر برافراشته بود.
ڪشیش عرق پیشانے اش را با دستمالے ڪہ در دست راست مے فشرد پاڪ ڪرد، چشم از مرد غریبہ گرفت و بہ سخنرانے اش ادامہ داد:
- ما نمے توانیم مقوله ے خداے خالق را ڪنار بگذاریم، هرچند درڪ خدا براے ما دشوار باشد. خوشبختانہ این مشڪل را مسیحیت تا حدودے براے ما آسان ڪرده است، آن هم در پرتو وجود یڪ شخص میانجے ڪہ داراے دو ماهیت است؛
عیسے مسیح، نامے ڪہ در تفاوت با پدر آسمانے او را مے شناسیم، از جریان زندگے اش با خبریم و هیچ ڪسے شڪ ندارد ڪہ بہ راستی او روے زمین راه مے رفتہ، بہ درگاه پدرش ڪہ در عرش آسمان ها بہ سر مے برد، دعا مے خوانده و تعالیم خود را براے مردم موعظہ مے ڪرده است.
هر چند قول بہ تثلیت در الوهیت، درواقع از معنایے ترین بخش هاے تعالیم مسیحیت است، اما ما مسیحیان، در پیشگاه مسیحے که بر مبنای انجیل مے شناسیم، مے توانیم معماها و پیچیدگے هاے علوم دینے را بہ فراموشے بسپاریم.
عیسے مسیح از ما امتحانات شرعیات نخواهد گرفت؛ او ما را با وجود تمام نارسایے ها و بے نوایے هایمان دوست دارد و مے خواهد ڪہ او را دوست بداریم. او امر به پرستش پدر فرموده است تا حقایق را بفهمیم و زندگے مان را بر اساس آن چہ او خواستہ است بنا نماییم.
بار دیگر نگاه ڪشیش بہ مرد غریبہ افتاد ڪہ ڪیف سیاه رنگ نسبتا بزرگے را بہ سینہ اش فشرده بود و با چهره اے ڪاملا مضطرب و نگران، بہ او خیره شده بود. یڪ مرد غریبہ ے مسلمان با یڪ ڪیف سیاه در یڪ کلیسای «اورتدوکس» چیزی نبود ڪہ ڪشیش بتواند از ڪنار آن بہ راحتے بگذرد و فڪر نڪند ڪہ یڪ مرد چچنے ممڪن است بہ قصد شومے وارد ڪلیسایش شده باشد و دست به اقدامے تروریستے بزند...
این فڪر ڪشیش را وا داشت تا هرچه زودتر به سخنرانے اش پایان دهد:
- با وجود این، خدا محصول موقتے شرایط متغیر و تصادفے فرهنگے نیست، بلڪہ چیزے است ڪہ پیوستہ، خود، قوه ے تخیل و قلب بشر را بہ خود جذب مے ڪند. او آنے است ڪہ علت وجودے اے فراتر از خود ندارد و درباره اش بہ گونه اے معنادار نمے توان پرسید: و خدا را چہ ڪسے آفرید؟ یا: وجود خدا براے چیست؟
ما بر اساس مفاهیم مندرج در انجیل، بر این باوریم ڪہ او هستے بے زمان و بے پایان، قادر مطلق و داناي ڪل است ڪہ ذاتاً بہ همہ چیز معرفت دارد و بنیاد هستے همہ چیز اوست.
او، نہ زاده شده و نہ مے زاید، و زندگے بشر بدون آگاهے از او معناے درستے ندارد.
پس مؤمنین عزیز! اگر به دنبال سعادت واقعے هستید، قدم در راه تعالیم خدا بگذارید، دل بہ ڪتاب مقدس بسپارید، عیسے مسیح را بہ خاطر آورید و دست دعا بہ سوی پروردگار خود بلند ڪنید.
#ادامه_دارد...
#کپی_ممنوعه😉
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
🏴 @aah3noghte🏴
@chaharrah_majazi
شهید شو 🌷
💔 ❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣ ✨ #قدیس✨ #قسمت_اول نویســـنده: #ابراهیم_حسن_بیگے
💔
✨ #قدیس✨
#قسمت_دوم
نویســـنده: #ابراهیم_حسن_بیگے
ڪشیش نگاهش را از جمعیتے ڪہ دست هایشان را بہ حالت دعا، مقابل سینہ هایشان گرفتہ بودند، بہ جوان غریبہ دوخت ڪہ حالا صورتش از ترس یا هیجان و شاید هم گرماے داخل سالن، ڪمے سرخ شده بود.
ڪشیش دست هایش را مقابل صورتش گرفت و سخنرانے اش را با چند دعا بہ پایان برد. سپس صلیبے بہ سینہ ڪشید و از پشت تریبون ڪنار رفت و در فضاے باز مقابل محراب ایستاد.
جمعیت در صفے منظم و آرام از مقابل او عبور ڪرد و او دست بر سر آن ها مے ڪشید و تبرڪ شان مے ڪرد.
سالن ڪلیسا ڪہ خالے شد، ڪشیش فرصت یافت تا با دقت بیشترے بہ مرد غریبہ نگاه ڪند. مرد حدود ۳۰ سال داشت. لباس مندرسے پوشیده بود. بسیار شبیہ فروشندگان پوشاڪ در بازار«ایزمایلوا» بود.
غریبہ در زیر نگاه پرسشگر ڪشیش، با قدم هاے آهستہ جلو آمد. نگاه ڪشیش از چهره ے مضطرب مرد بہ ڪیف سیاه چرمے دوخته شد ڪہ غریبہ آن را مانند ڪودڪے خردسال بہ سینه اش فشرده بود. وقتے مقابل ڪشیش رسید، ایستاد پرسید «شما...شما پدر میخائیل ایوانف هستید؟»
ڪشیش تبسمے ڪرد و پاسخ داد:
«بلہ پســرم! من میخائیل ایوانف هستم، با من ڪارے داشتید؟»
غریبہ نفس بلندے ڪشید. اضطراب چند لحظہ پیش از نگاهش رخت بست.
ڪشیش اما هنوز با تردید و ابهام بہ او نگاه مے ڪرد. غریبہ با نگاهش بہ ڪیف اشاره ڪرد و گفت:
«من یڪ ڪتاب قدیمے دارم، خیلے قدیمے...»
این بار نوبت ڪشیش بود ڪہ نفس بلندے بڪشد؛ پس او فروشنده ے یڪ نسخہ ے قدیمے بود. اما ڪشیش آن قدر تجربہ داشت ڪہ تا غریبہ ها را نیازموده خود را خریدار نسخہ ے خطے معرفے نڪند.
گفت:
«آیا شما نباید بہ یڪ خریدار ڪتاب هاے قدیمے مراجعہ مے ڪردید؟ این جا ڪلیساست پسرم.»
غریبہ گفت:
« بہ من گفتہ اند شما خریدار ڪتاب هاے خطے نفیس هستید. ڪتاب من یڪ ڪتاب استثنایے است.»
ڪشیش بہ چهره ے غریبہ با دقت بیشترے نگاه ڪرد؛ او را یڪ ڪتاب فروش حرفہ اے نسخہ خطے ندید. از آن دست اقلیت هایے بہ نظر مے رسید ڪہ پس از فروپاشے شوروی، دفینه هایشان را از زیر خاڪ بیرون مے آورند و در ازای مبلغ ناچیزے، آن را حراج مے ڪردند. پرسید:
«پسرم! چہ ڪسے گفتہ است من خریدار ڪتاب هاے خطے هستم؟ گمان مے ڪنم راه را اشتباه آمده اید.»
غریبه با حالتي یأس آلود بہ ڪشیش چشم دوخت و بعد سرش را برگرداند و بہ در بزرگ سالن نگاه ڪرد. انگار از چیزے هراس داشت.
ڪشیش فڪر ڪرد شاید ڪتاب همراه او یڪ ڪتاب سرقتے باشد. او فرصت ڪافي در اختیار داشت تا غریبہ را بیشتر بیازماید:
- «بہ نظرم خستہ اے پسرم! من هم دست ڪمے از تو ندارم. بهتر است روے نیمڪت بنشینیم و حالا ڪہ بہ این جا آمده اے، نگاهے بہ ڪتابت بیندازیم.»
هر دو روے نیمڪت ردیف اول نشسـتند. غریبہ ڪیف چرمے اش را روے پاهایش گذاشت. ڪشیش نگاهش از روے ڪیف بہ زانو هاے غریبہ افتاد؛ شلوار ڪتانی تیره اے پوشیده بود ڪہ هر دو زانوے آن پارگے داشت. ڪفش هایش هم یڪ جفت ڪتانی ڪہنہ بود ڪہ پارگے پنجه هاے هر دو جفت، بہ طور ناشیانہ اے دوختہ شده بود.
#ادامه_دارد...
#کپی_ممنوعه😉
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
🏴 @aah3noghte🏴
@chaharrah_majazi
HamedZamani-RazRooshan-320( www.Next1.ir ).mp3
10.94M
💔
رهبرا من مصطفایی دیگرم فرمان بده✋🏻
با صدای حامد زمانی
#شهید_مصطفی_احمدی_روشن
#شهید_هسته_ای
#آهنگ
#سالروزولادت
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
🏴 @aah3noghte🏴
#jihad
#martyr
شهید شو 🌷
💔 رهبرا من مصطفایی دیگرم فرمان بده✋🏻 با صدای حامد زمانی #شهید_مصطفی_احمدی_روشن #شهید_هسته_ای #
💔
مصطفی احمدی روشن
(۱۷ شهریور ۱۳۵۸ در همدان - ۲۱ دی ۱۳۹۰تهران)
معاون بازرگانی سایت هستهای نطنز بود که پس از خروج از منزل در ساعت ۸:۳۰ صبح توسط یک موتورسیکلت سوار با چسباندن یک بمب مغناطیسی در خیابان گل نبی تهران (میدان کتابی) ترور شد.
او دانشآموخته مقطع کارشناسی رشته مهندسی شیمی در سال ۱۳۸۱ از دانشگاه صنعتی شریف بود .
رضا قشقایی فرد دیگری که همراه وی بود نیز در بیمارستان رسالت بر اثر شدت جراحت درگذشت.
#شهید_مصطفی_احمدی_روشن
#شهید_هسته_ای
#معرفی_شهید
#سالروزولادت
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
🏴 @aah3noghte🏴
#jihad
#martyr
💔
#قرار_عاشقی
✨
اذن دخول بر لب یاران، نگفتنی ست
صدها هزار زائر و عاشق میان صحن،
عرض ادب به شاه خراسان
نگفتنی ست...
#اللهم_صل_علی_علی_بن_موسی_الرضا_المرتضی
#امام_رضآی_دلم
#دلتنگ_حرم
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
💔
از بـزرگی پرسیدم
بـرای بنده، استغـفار بهتر است یـا تسبیح؟
گفت: اگـر لباسـی تمیز باشد
عطر و گلابـــ زدن به آن بهتر استــ
واگـر آن لباس تمیز نباشد
آب گـرم و صابون آن را پاك خواهد کـرد
تسبیح| عطـر پاکان استـــ
استغفـار| صابون گناهکـاران
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
🏴 @aah3noghte🏴
💔
چون اشک من، گاهی قدم بر دیدهام نِه ....
دل بردهای...
باری بیا دلداریام ده
#شهید_جواد_محمدی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
🏴 @aah3noghte🏴
💔
یا کافی من استکفاه..
هرکس از تو بخواهد
کفایتش میکنی...
#مناجات
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
🏴 @aah3noghte🏴
💔
اين دلکہبه ديوانگـیاش مشهور استـ
از صبح زود بہ عاشقی، مـآمور استـ
با يـاد تـو هر روز دوچشمم ابـریاستـ
چشمی کہ برای تـو نبارد کـور استـ
#ما_ملت_امام_حسینیم
#صلےاللهعلیڪیااباعبدالله
#السلامعلیڪدلتنگم💔
#آھ_ڪربلا
#پروفایل😍
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشهداء
🏴 @aah3noghte🏴
شهید شو 🌷
💔 #قسمت_هفتم روزنامه انگلیسی گاردین در مورد قاسم سلیمانی مینویسد: «حتی کسانی که سلیمانی را دوست
💔
#قسمت_هشتم
یکی از نمایندگان مجلس عراق که از دستیاران ارشد نوری المالکی هم هست، درباره سردار سلیمانی میگوید:
«او فقط یکبار در این هشت ساله به عراق آمده است. او فردی است که آرام سخن میگوید و منطقی و بسیار مؤدب است. وقتی با او حرف میزنید، بسیار ساده برخورد میکند. تا زمانی که پشتوانه او را نشناسید، نمیدانید چه قدرتی دارد، هیچ کسی نمیتواند با او بجنگد.»
قاسم سلیمانی آن گونه که آنها در موردش نقل میکنند، بی محافظ و فقط با دو همراه، به عراق رفته و در منطقه حفاظت شده توسط امریکایی ها، موسوم به منطقه سبز، حضور یافته و دیدارهایش را در کمال آرامش سروسامان داده و بعد به ایران بازگشته است!
خیلی فرق نمیکند که این ادعاها چقدر مستند است یا حتی چقدر میتواند صحیح باشد؛ همین مؤلفهها و قصههای راست و دروغ دیگری که از او میگویند، برای ذهن شهروندان غربی که مقهور شانتاژهای رسانهای دولت هایشان هستند، کفایت میکند تا به نمایندگان کنگره امریکا معترض نشوند که چرا دور هم نشستهاید و با صراحتی باور نکردنی، پیشنهاد ترور میدهید!
#ادامه_دارد
📚 #نرمافزارمدافعانحرم
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#سردار_سلیمانی
#قاسم_هنوز_زنده_ست..
#شهید_سپهبد_قاسم_سلیمانی
#سردار_دلها
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
🏴 @aah3noghte🏴
شهید شو 🌷
💔 اين دلکہبه ديوانگـیاش مشهور استـ از صبح زود بہ عاشقی، مـآمور استـ با يـاد تـو هر روز دوچشم
💔
در سرَت داری اگـر
سودای عشق و عاشقی
#عشق، شیرینست اگـر
معشوق تو باشد، #حسین
#ما_ملت_امام_حسینیم
#صلےاللهعلیڪیااباعبدالله
#السلامعلیڪدلتنگم💔
#آھ_ڪربلا
#پروفایل😍
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشهداء
🏴 @aah3noghte🏴
💔
چنان در حسرت روی تو میسوزیم که انگار
نداریم آرزویی در دل خود غیر ِ دیدار
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
#اللهّمَعَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج
#سه_شنبه_های_جمکرانی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
🏴 @aah3noghte🏴
💔
▫️ حضرت آیتاللهخامنهای در پیامی، اهانت اخیر یک نشریه فرانسوی به ساحت نورانی پیامبر اعظم صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم را محکوم کردند.
📝 متن پیام رهبر انقلاب اسلامی به شرح زیر است:
بسمهتعالی
گناه بزرگ و نابخشودنی یک نشریّهی فرانسوی در اهانت به چهرهی نورانی و قدسی حضرت رسول اعظم (صلّی الله علیه و آله) بار دیگر عناد و کینهی شرارتبار دستگاههای سیاسی و فرهنگی دنیای غرب با اسلام و جامعهی مسلمانان را آشکار ساخت. بهانهی آزادی بیان برای محکوم نکردن این جرم بزرگ که از سوی برخی سیاستمداران فرانسوی گفته شده کاملاً مردود و غلط و عوامفریبانه است.
سیاستهای عمیقاً ضدّ اسلامی صهیونیستها و دولتهای استکباری عامل اینگونه حرکتهای دشمنانه است که هر چند یکبار بُروز مییابد.
این حرکت در این برههی زمانی میتواند، نیز به انگیزهی منصرف کردن ذهن ملّتها و دولتهای غرب آسیا از نقشههای شومی باشد که آمریکا و رژیم صهیونیستی برای این منطقه در سر دارند. ملّتهای مسلمان بویژه کشورهای غرب آسیا، ضمن حفظ هوشیاری در مسائل این منطقهی حسّاس، باید هرگز دشمنیهای سیاستمداران و سردمداران غربی نسبت به اسلام و مسلمین را فراموش نکنند.
والله غالب علی امره
سیّدعلی خامنهای
۹۹/۶/۱۸
#فداےسیدعلے_جانم❤️
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
🏴 @aah3noghte🏴
💔
خدا میگه شد خودت یه بار تنها پاشی بیای پیش ما؟ یا هر بار یه چیزی همراه خودت آوردی!
میای هر دفعه یه چیزی غیر از خودم میخوای، هر بار یه حاجتی آوردی با خودت.
یه بار بیا فقط بگو دوست دارم، خودتو میخوام، مخلصتم، با خودم عشق بازی کن...!!
#دم_اذانی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
🏴 @aah3noghte🏴
شهید شو 🌷
💔 ✨ #قدیس✨ #قسمت_دوم نویســـنده: #ابراهیم_حسن_بیگے ڪشیش نگاهش را از جمعیتے ڪہ دست هایشان را بہ
💔
✨ #قدیس✨
#قسمت_سوم
نویســـنده: #ابراهیم_حسن_بیگے
#ڪـــشیش پرسید:
«اسمت چیست پسرم؟ اهل کجایے؟»
غریبه درحالی که زیپ کیف را باز می کرد، پاسخ داد:
«اسمم #رستم_رحمانف است. تاجیڪـــ هستم، اما مدتی است در مسکو، در یک شرکت ساختمانی به عنوان نگهبان، کار مے کنم.»
ڪـــشیش به دست رستم نگاه کرد که داشت بقچه اے را از داخل کیف بیرون می آورد. کیف را روی زمین انداخت، بقچه را روی زانو هایش گذاشت و گفت:
«داخل این بقچه یک ڪــتاب قدیمی است.
دوستم که آن را دید، گفت مال ۱۴۰۰ سال پیش است. خطش عربے است. شاید یک کتاب دینی ما مــــسلمانان باشد.»
ذهن ڪشیش هنوز روی ۱۴۰۰ سال دور می زد؛ کتابـــــــــے با این قدمت یک گنج واقعی بود.
هنوز هیچ کتابے با این قدمت به دست نیامده بود. او توانسته بود با سرمایه ای اندک، ۲۷۰ نسخه از این کتاب های قدیمے را خریداری کند و گنجینه ی ارزشمندی در اختیار داشته باشد. اما هیچ کتابی به قدمت ۱۴۰۰ سال ندیده بود.
قدیمی ترین کتاب او، مربوط به قرن ۱۶ میلادی بود؛ یک کتاب با خط عربی که آن را با دو واسطه از یک مرد ازبک خریده بود.
و حالا با ادعای عجیبے از سوی مرد تاجیک مواجــه بود.
آیا واقعا کتابی متعلق به قرن ۶ میلادی در نیم متری او، بقچه پیچ شده بود؟
دلش می خواست بقچه را از دست او بگیرد. گره اش را باز کند و بزرگترین شانس زندگی اش را لمسکند، اما کشــــیش با تجربه تر از آن بود که چنین حرکت بچه گانه ای از خود نشان دهد. با خونسردی گفت:
"بعید است کتابی از ۱۴ قرن پیش مانده باشد. شاید قدمتش چهار یا پنج قرن بیشتر نباشد... میخواهی بازش کن تا من نگاهی به آن بیندازم."
رستم با دست به در بسته ی کلیسا اشاره کرد و گفت:
« ممکن است در کلیسا را از داخل ببندید پدر؟ من کمی می ترسم...»
کشیش پرسید:
«از چه می ترسید؟ کسی به داخل کلیسا نخواهد آمد.»
رستم هنوز به در بسته چشم دوخته بود. کشیش که او را نگران دید، گفت:
«نترس پسرم! این جا خانه ی خداست، امن است، ما هم کار خلافی انجام نمی دهیم.»
رستم اما به این حرف کشیش ایمان نداشت؛ هم امن بودن کلیسا و هم خلاف نبودن فروش یک کتاب قدیمـــــــے که جرم محسوب می شد.
گفت:
«دو نفر روس به دنبال من بودند، تا پشت در کلیسا هم آمدند. فکر کنم آن ها به دنبال سرقت این کتاب باشند. من از آن ها می ترسم پدر!»
حالا بیم و هراس در کشیش پیش از رستم، ضربان قلب او را بالا برد. فکر کرد این جوان ناشی، مأموران کا. گ. ب را با خود آورده است. بلافاصله بلند شد. سعے کرد قدم هایش را بلند و آهسته بردارد و گیره ی در را از داخل بیندازد.
اگر ادعای عجیب غریبه نبود، و اگر به معجزه اعتقاد نداشت، او را بدون درنگ از کلیسا بیرون می انداخت و سرنخــــے به دست مأموران امنیتی نمی داد، اما تا کتاب را نمی دید و به قدمت آن پی نمی برد، بیرون کردن او یک حماقت بود. پس از بستن گیره ی در، بازگشت. سعـــــــــے کرد خونسردے اش را حفظ کند.
#ادامه_دارد...
#کپی_ممنوعه😉
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
🏴 @aah3noghte🏴
@chaharrah_majazi
شهید شو 🌷
💔 ✨ #قدیس✨ #قسمت_سوم نویســـنده: #ابراهیم_حسن_بیگے #ڪـــشیش پرسید: «اسمت چیست پسرم؟ اهل کجایے؟»
💔
✨ #قدیس ✨
#قسمت_چهارم
نویســـنده: #ابراهیم_حسن_بیگے
گفت:
«نگران نباش پسرم! با من بیا تا بہ اتاقک پشت محراب برویم.آن جا دنج و امن است.»
بہ طرف در چوبے ڪوچڪ ڪنار محراب حرڪت ڪرد. رستم نیز در دستی بقچہ و در دست دیگر ڪیف چرمے اش را گرفت و با قدم هایے آهستہ بہ دنبال او بہ راه افتاد.
پشت در چوبی از پلہ ے سنگے پایین رفتند و وارد اتاقے شدند ڪہ بوے رطوبت و ڪہنگے مے داد. اتاقے ڪہ در آن تعداد زیادے پایہ هاے نقره اے شمعدان، چراغدان و چند نیمکت شکستہ قرار داشت، با دو لوستر قدیمے و اسقاطے کہ روی نیمڪت هاے شڪستہ چوبے افتاده بودند.
در گوشه ے دیگر اتاق، میزے بود قدیمے و نسبتا بزرگ با دو صندلے لہستانے ڪہ ڪشیش روی یڪے از آن ها نشست و بہ رستم اشاره ڪرد ڪہ او هم بنشیند.
رستم بقچہ و ڪیف را روے میز گذاشت و نشست. ڪشیش براے غلبه بر ترسش پرسید:
«تو مطمئن هستے ڪہ دو نفر تعقیبت مے ڪردند؟"
رستم گفت:
«بله، اما به نظرم نرسید ڪہ مأموران ڪا. گ. ب باشند؛ اگر آنها بہ من شڪ داشتند دستگیرم مے ڪردند. حتما دزد بودند و مے خواستند ڪیفم را بہ سرقت ببرند.»
ڪشیش پرسید:
«مگر شخص دیگرے هم مے دانست ڪہ تو چنین ڪتابے در اختیار دارے؟»
رستم گفت:
«بلہ، همان دوست روسم ڪہ توے شرڪت ساختمانے ڪار مےکند؛ همان ڪہ بہ من گفت شما این نوع ڪتاب ها را مے خرید. او گفت قیمت این ڪتاب خیلے زیاد است و گفت میتوانے آن را بہ صدهزار دلار هم بفروشے..."
ڪشیش بیش از این نمے توانست بر ترس و ڪنجڪاوے اش غلبہ کند. گفت: «بازش ڪن ببینم چیست؟»
رستم گره هاے بقچہ را گشود. اوراق ڪوچڪ و بزرگے ڪہ شیرازه اے نداشت، نگاه ڪشیش را بہ خود جلب ڪرد. ورق هاے ڪاغذ پاپیروس مصرے، قلب ڪشیش را لرزاند. صندلے اش را جلوتر ڪشید، و خودش را روے میز خم ڪرد و با چشم هایے ڪہ هر لحظہ ریزتر و ریزتر میشد بہ ورق هاے پاپیروس نگاه ڪرد. با دو انگشت دست، و با احتیاط زیاد، ورق رویے را لمس ڪرد تا مطمئن شود آن چہ مےبیند یڪ رویا نیست، بلڪہ شاید یڪ معجزه باشد.
طاقت نشستن نداشت، از جا بلند شد و ایستاد و روے میز خم شد. از جیب بغل قبایش عینکش را در آورد و بہ چشم زد. حالا بهتر مے توانست رنگ زرد و کہنگے اوراق را ببیند.
هر چہ بیشتر نگاه مے ڪرد و ورق هاے رویے را با احتیاط ورق مے زد، ضربان قلبش بیشتر مے شد.
انگار صدها سوزن توی پاهایش فرو مے رفت. پاهایش را گویے توے تشتے از اسید گذاشتہ بودند. ڪم ڪم این سوزش و درد تا شقیقہ هایش رسید. ڪف هر دو دستش را روے میز گذاشت و نیم تنہ اش را بہ آن تڪیہ داد تا از پا نیفتد.
رستم دید ڪہ رنگ صورت ڪشیش از سفیدے بہ سرخے مے زند. پرسید:
" حالتان خوب است پدر؟"
ڪشیش گفت:
«حالم خوب است. فڪر مے ڪنم فشارم بالا رفتہ باشد."
قادر نبود دستہایش را از روے میز بردارد. اگر چنین مے ڪرد، فرو افتادنش حتمے بود. با عجز گفت: لطفأ از توی جیب قبایم شیشہ ے قرص هایم را بدهید...
با سر بہ جیب سمت چپ قبایش اشاره ڪرد. رستم از جا بلند شد دست ڪرد توے جیب ڪشیش، اما دستش چیزے را لمس نڪرد. این اولین بار بود ڪہ دست بہ جیب قباے یڪ ڪشیش مے ڪرد.
فڪر ڪرد باید جیب قباے ڪشیش ها عمق بیشترے داشتہ باشد. دستش را بیشتر فرو برد. نوڪ انگشتش بہ چیزے خورد، آن را برداشت و بیرون ڪشید. یڪ شیشه ڪوچڪ قرص بود. درش را باز کرد.
#ادامه_دارد...
#کپی_ممنوعه😉
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
🏴 @aah3noghte🏴
@chaharrah_majazi
💔
یک جایی میخواندم که:
خدا به موسی وحی کرد
موسیِ من
این فرعون را دیده ای که چگونه در مقابل من قد علم کرده، ادعای خدایی میکند؟
همین فرعونی که دستور به قتل هزاران کودک بیگناه در شکم مادرشان داده!
همین فرعونِ بی رحمِ بد،که شاید تو از دیدنش هم اکراه داشته باشی...
وقتی میخواهی بروی تا به سوی من بخوانِیـش مبادا بگویی من جبارم،منتقمم، زود پاسخ میدهم ،
قهر میکنم، عذاب میکنم...
با او با زبان نرم سخن بگو؛
بگذار خیال نکند وقتی برگشت من قرار است با او بد رفتاری کنم تنبیهش کنم،احساس تنهایی کند.
به او بگو که میتوانی برای آشتی با من واسطه شوی!
بگو که من غفورم،کریم الصفحم زود راضی میشوم با دو چکه اشک کشتی کشتی گناه میبخشم...
ببینید
خدا به فرعون،
فرعونِ از نظر ما ته جهنم
اینگونه پیغام میفرستد که برگردد،
که نکند حس بی کسی بِهِش دست دهد نکند غم اینکه پشتش خالیست ،کسی را نداردو... ته دلش را خالی کند.
خدا میداند ادمی که حس کند پشتش خالیست خیلی غصه میخورد خیلی نا امید میشود و نا امیدی هم که ادم را له میکند..
برای همین است که اهل بیت را فرستاده که امید بدهد به دلهایی که مدام بهانه میگیرد..
که به ما بگوید
عزیز دلم
تو از فرعونِ ته جهنم گناهت بیشتر است؟
قبول
من اما خدای بخششِ گناهانِ از فرعون بیشترم
فقط کافیست نا امید نشوی...
جای تو همان بغلیست که همیشه بهت آرامش میدهد...
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
🏴 @aah3noghte🏴
💔
-شیطان از شجاعان سخت در وحشت
است ؛ آنهاکہاز او ترسیدر دل ندارند :)
#آسدمرتضیآوینے
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
🏴 @aah3noghte🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
🎥 واکنش دکتر رفیعی به کلیپ حُرّ حسن آقامیری: این تفکر از داعش خطرناکتر است!
🔸آقامیری در سخنرانی محرم خود توبه حر را مثال میزند و میگوید حر با همه این کارهایی که کرد، امام حسین(ع) توبهاش را پذیرفت اما ما دم از حر میزنیم و بازیگر زمان شاه و خواننده آنور آب را دق میدهیم. شما بیجا میکنید دم از حر میزنید.
🔸دکتر رفیعی میگوید: این داد و فریاد کردن و با خشم حرف زدن خودش با اسلام رحمانی که از آن دم میزنید در تناقض است. علاوه بر اینکه کسانی که از آنها دفاع میکنید هیچ کدام مثل حر اصلا توبه نکردهاند. در سپاه امام حسین هم برخی بودند که حضرت به آنها امتیاز نداد و از ایشان جدا شدند. این تفکر شما از داعش خطرناکتر است.
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
🏴 @aah3noghte🏴
💔
در عشق، نپرسند عرب را و عجم را 💔
حاج قاسم سلیمانی
#پروفایل😍
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
🏴 @aah3noghte🏴
💔
#قرار_دلتنگی😔
یک #آیت_الکرسی و #سه_صلوات، برای سلامتی و تعجیل در فرج حضرت پدر
#سلام_امام_زمانم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
به یاد حضرت باشیم🙏🏼🌿
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕