eitaa logo
شهرستان ادب
1.3هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
292 ویدیو
6 فایل
موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب ShahrestanAdab.com ارتباط با مدیر کانال: @ShahrestaneAdab
مشاهده در ایتا
دانلود
شهرستان ادب
🔻 بازگشایی پرونده در سایت شهرستان ادب ▪️ پاییز را مردم «فصل شاعرانه» می‌خوانند و بسیاری از شاعران نیز برای این فصل برگ‌‌ریز شعر سروده‌اند. همچنین این فصل، شروع سال تحصیلی است و حال و هوای مدرسه نیز در این اشعار، گه‌گاه دیده می‌شود. به همین مناسبت و با شروع فصل خزان، پرونده‌ی شعر پاییزی سایت شهرستان ادب نیز بازگشایی شد. در این پرونده تاکنون اشعاری پاییزی منتشر شده بود: 🔸مولوی 🔗shahrestanadab.com/Content/ID/6581 🔸مهدی اخوان ثالث 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/6580 🔸 قیصر امین‌پور 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/5846 🔸علیرضا قزوه 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/3914 🔸 میلاد عرفان‌پور 🔗shahrestanadab.com/Content/ID/6570 🔸سعید تاج‌محمدی 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/5838 در پاییز 97 نیز این پرونده با اشعار تازه‌ای به‌روز خواهد شد. شما را به خواندن این پرونده‌ی پاییزی دعوت می‌کنیم: 🔗 Shahrestanadab.com/پرونده-شعر-پاییزی ☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻 خش‌خشِ خوشبختی (پرونده‌ی شهرستان ادب را با شعری از به‌ روز می‌کنیم. شعری از کتاب که توسط انتشارات شهرستان ادب به چاپ رسیده است.) ▪️ این معجزه‌ی توست که پاییز قشنگ است هر شاخه‌ی با برگ گلاویز قشنگ است هر خش‌خشِ خوشبختی و هر نم‌نمِ باران تا یاد توام هرکس و هرچیز قشنگ است کم‌صبرم و کم‌حوصله، دور از تو غمی نیست پیمانه‌ی من پیش تو لبریز قشنگ است موجی که نپیوست به ساحل به من آموخت در عین توانستن پرهیز قشنگ است بنشین و تماشا کن از این فاصله من را فواره‌ام، افتادن من نیز قشنگ است بنشین و ببین،‌زردم و نارنجی و قرمز پاییز همین است؛ غم‌انگیز قشنگ است ☑️@ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻 مطالب سایت شهرستان ادب برای (به بهانه‌ی روز بزرگداشت این چهره‌ی درخشان ادبیات فارسی) ▪️ پاییز ما ایرانیان،‌ ادعای شاعرانگی‌اش را در هشتمین روزش به اثبات می‌رساند، روز بزرگداشت مولانا جلال الدین محمد بلخی، شاعر شهیر ایرانی. شاعری که کودک و پیر این مرز و بوم، با اشعارش آموخته‌اند و زیسته‌اند. شاعر مثنوی معنوی و غزلیات شمس و نویسنده‌ی فیه ما فیه، مجالس سبعه و... . سایت شهرستان ادب پیش از این مطالبی درخصوص مولوی منتشر کرده بود که اکنون به مناسبت بزرگداشت این شاعر شهیر، به بازخوانی گزیده‌ای از آن‌ها می‌پردازیم: 🔸عاشقانه‌ای از مولوی 🔗shahrestanadab.com/Content/ID/9077 🔸رباعی‌هایی از جلال‌الدین محمد 🔗shahrestanadab.com/Content/ID/3931 🔸 چند سکانس از مولانا به بهانه روز بزرگداشتش | یادداشتی از 🔗shahrestanadab.com/Content/ID/2653 🔸نگاهی به کتاب «در سایه آفتاب» | ساخت‎شکنی در شعر مولوی 🔗shahrestanadab.com/Content/ID/3930 🔸دانش‎آموزان چقدر و چگونه با مولوی آشنا می‎شوند؟ | گزارشی از 🔗shahrestanadab.com/Content/ID/5864/ 🔸سماع‌وارۀ مولانا؛ نگاهی به جهانِ مولوی | یادداشتی از 🔗shahrestanadab.com/Content/ID/5863 🔸«ما شعرهای مولوی را دوست داریم»| یادداشتی از 🔗shahrestanadab.com/Content/ID/5861 🔸غزل های شمس تبریز به روایت شفیعی کدکنی | یادداشتی از 🔗shahrestanadab.com/Content/ID/2654 🔸نظر رهبر انقلاب آیت‎الله خامنه‎ای درباره مولوی و مثنوی معنوی‎اش 🔗shahrestanadab.com/Content/ID/5862 🔸مشروح نشست «جهان رمان، جهان قصه‌های ایرانی» با موضوع مثنوی معنوی 🔗shahrestanadab.com/Content/ID/6785 ☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻ای رستخیز ناگهان (ستون شعر سایت شهرستان ادب را با شعری از جلال‌الدین محمد بلخی به‌روز می‌کنیم، در روز بزرگداشت این شاعر شهیر ایرانی) ▪️ای رستخیز ناگهان وی رحمت بی‌منتها ای آتشی افروخته در بیشه‌ی اندیشه‌ها امروز خندان آمدی مفتاح زندان آمدی بر مستمندان آمدی چون بخشش و فضل خدا خورشید را حاجب تویی امید را واجب تویی مطلب تویی طالب تویی هم منتها هم مبتدا در سینه‌ها برخاسته اندیشه را آراسته هم خویش حاجت خواسته هم خویشتن کرده روا ای روح بخش بی‌بدل وی لذت علم و عمل باقی بهانه‌ست و دغل کاین علت آمد وان دوا ما زان دغل کژبین شده با بی‌گنه در کین شده گه مست حورالعین شده گه مست نان و شوربا این سکر بین هل عقل را وین نقل بین هل نقل را کز بهر نان و بقل را چندین نشاید ماجرا تدبیر صدرنگ افکنی بر روم و بر زنگ افکنی و اندر میان جنگ افکنی فی اصطناع لا یری می‌مال پنهان گوش جان می‌نه بهانه بر کسان جان رب خلصنی زنان والله که لاغست ای کیا خامش که بس مستعجلم رفتم سوی پای علم کاغذ بنه بشکن قلم ساقی درآمد الصلا ☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻گشایش پرونده‌پرتره‌ی در سایت شهرستان ادب goo.gl/WLmJVy ▪️«پرونده‌پرتره» یکی از فعالیت‌های سایت شهرستان ادب است که در آن، هربار به بررسی آثار و وجوه ادبی یک شخصیت برجستۀ ادبی پرداخته می‌شود. پیش از این نیز پرونده‌پرترۀ نویسندگانی چون نادر ابراهیمی، محمود دولت‌آبادی، گابریل گارسیا مارکز و شاعرانی چون فردوسی، شهریار،طاهره صفارزاده، محمدرضا شفیعی کدکنی و قیصر امین‌پور در سایت شهرستان ادب منتشر شده بود. همزمان با بازگشایی این پرونده، مطالب تازه‌‌ای در سایت شهرستان ادب با موضوع حمیدرضا شاه‌آبادی منتشر خواهد شد. برای مطالعه مطالب این پرونده به صفحۀ ویژۀ حمیدرضا شاه‌آبادی در سایت شهرستان ادب مراجعه کنید: 🔹پرونده‌پرتره‌ی حمیدرضا شاه آبادی 🔗 shahrestanadab.com/حمیدرضا-شاه-آبادی گفتنی‌ست حمیدرضا شاهآبادی، سوم خرداد سال 1346 در تهران بهدنیا آمد و جز دورۀ لیسانس که در دانشگاه تبریز سپری کرد، مابقی دوران تحصیلش را در همین شهر سپری کرد. در جوانی به داستاننویسی علاقهمند شد و بدون بهره گرفتن از هر نوع استاد و آموزش، چند داستان نوشت. او همزمان، در حوزههای سینما و تئاتر هم تجربههایی را پشت سر گذاشت؛ تجربههایی که حاصلشان ساختِ چند فیلم کوتاه و نوشتن چند نمایشنامه و کارگردانی و بازیگری در چند نمایشنامۀ دیگر بود . اوّلین داستان شاهآبادی در سال 1368 در یک مجلّۀ هفتگی چاپ شد؛ «قبل از باران»، داستان تنهایی دختری روستایی است که با شوهرش به تهران میآید. او که در این شهر، کاملاً غریب است، یک شب بعد از دعوا با شوهرش، با قهر از خانه بیرون میآید؛ امّا چون جایی برای رفتن ندارد، بعد از پشت سر گذاشتن چند حادثه به خانه برمیگردد . تحصیل در رشتۀ تاریخ، که از سال 1367 آغاز شد، او را به علم تاریخ و وقایع تاریخی علاقهمند کرد. پس از مدّتی، رابطۀ نزدیکی بین تاریخ و ادبیّات داستانی برقرار کرد و بر فعّالیت در دو حوزۀ داستاننویسی و پژوهش تاریخی متمرکز شد. او در بیشتر داستانهایش، نگاهی تاریخی دارد، حتّی اگر همۀ وقایع داستان در دورۀ معاصر بگذرند. در پژوهشهای تاریخی نیز ضمن رعایت مستندات، به حوادث و شخصیّتها همچون حوادث و شخصیّتهای داستانی نگاه میکند و از یافتههایش، روایتی نزدیک به داستان ارائه میدهد . تجربۀ فعّالیت در کسوت معلمی طی یک دورۀ پنج ساله و همچنین فعّالیت در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، شاهآبادی را به نوشتن برای کودکان و نوجوانان علاقهمند کرد؛ از اینرو بخشی از آثار این نویسنده، برای این گروه سنّی نوشته شدهاند . حمیدرضا شاهآبادی، دارای مدرک کارشناسیارشد در رشته تاریخ است و علاوه بر آن، دو بورس مطالعاتی را در کتابخانۀ بینالمللی مونیخ با موضوع ادبیات کودک گذراندهاست . بهترین آثار شاهآبادی به شرح زیر، قابل دستهبندی هستند : 🔸الف- ادبیات داستانی دایرۀ زنگی. (مجموعۀ داستان کوتاه). انتشارات کمان. 1380 دیلماج. (رمان). انتشارات افق. 1385 لالایی برای دختر مرده. (رمان نوجوان). انتشارات افق. 1386 اعترافات غلامان. (رمان نوجوان). کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان. 1389 وقتی مژی گم شد. (رمان نوجوان). کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان. 1391 هیچکس جرأتش را ندارد. (رمان نوجوان). کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان. 1392 کافۀ خیابان گوته. (رمان). 1394 🔸ب- پژوهشهای تاریخی تاریخ آغازین فراماسونری در ایران. (دو جلد). انتشارات سورۀ مهر. 1376 مقدمه بر ادبیات کودک. (بحثی در تحوّل تاریخی مفهوم کودکی). کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان. 1382/ حاصل پژوهش در کتابخانه بینالمللی مونیخ نهضت مشروطه (از مجموعۀ تاریخ فکر ایرانی). انتشارات افق. 1382 از آرمان تا واقعیت. (مقاله). مقایسۀ تطبیقی کتاب «احمد» از طالبوف تبریزی و کتاب «امیل» از ژان ژاک روسو در فقدان کودکی. (مقاله). بررسی وضعیت کودکان ایرانی در دوره قاجار زمینههای تاریخی خلق کتاب «پیتر شلخته» اثر هاینریش هافمن. (مقاله به زبان انگلیسی). حاصل تحقیق در کتابخانه بینالمللی مونیخ شاهآبادی هماکنون مدیریت انتشارات «مدرسه» را بر عهده دارد و از مدرّسان مدرسه‌ی رمان شهرستان ادب است. ☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻عشق، مبارزه و قهوه! (یادداشت بر پرونده‌پرتره‌ی ) ▪️«...ادبیات معاصر ایرانی به گونه‌ی خود با چالش‌هایی مواجه بوده که مقتضای حال کنونی جامعه‌ی ایرانی است. از آشفتگی روزمره‌ی ادبیات فارسی معاصر به ستوه آمدن طبیعی است، اما این ستوه و این آشفتگی حکایت‌گر افق کنونی جامعه‌ی ایرانی است. البته این آشفتگی و این ستوه در مواردی نقض می‌شود و این نقض‌ها، حرکتی را به سمت افقی دیگر در ادبیات و تاریخ تفکر ایرانی نوید می‌دهند. شاه‌آبادی مثال نقضی بر این موارد است. برای چون منی که فکر می‌کنم ادبیات نمونه‌ی تفکر است، کافه‌ی خیابان گوته، نمونه‌ای‌ست که تفکر به سیاق ادبی در بافت ادبیات ایرانی را نوید می‌دهد. رمانی که از عشق گفته و به سطحی‌نگری نیفتاده، از مبارزه‌ی سیاسی و ایدیولوژی سخن رانده، با این حال خود در بند نگاه‌های خام ایدیولوژیک نمانده! اثری که از تاریخ مایه می‌گیرد و با این حال به مرض رایج تاریخ‌نگاری رسمی ایرانی، یعنی آنگلوفوبیا، راشیا فوبیا و... مبتلا نشده. خوب چنین آثاری باید جدی گرفته شوند! شاه‌آبادی تاریخ‌خوانده‌ای‌ست که دغدغه‌ی تاریخ دارد. بوی تاریخ در کلمه‌به‌کلمه‌ی اثرش هویدا است. با این حال، این اثر یک اثر ادبی است و در دره‌ی وقایع‌نگاری تحریف شده، آنچه که گاهی به غلط رمان تاریخی خوانده می‌شود نیز نیفتاده است...» ادامه‌ی این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9555 ☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻 پاییزِ خاطرات‌انگیز (در میان اشعاری که برای پاییز سروده شده است، قطعاً شعر پاییزی استاد شهریار یکی از بهترین‌هاست. در تازه‌ترین مطلب پرونده‌ی و پرونده‌پرتره‌‌ی در سایت شهرستان ادب، شما را به خواندن این شعر دعوت می‌کنیم. ) ▪️ شب است و باغ گلستان خزان رؤیاخیز بیا که طعنه به شیراز می‌زند تبریز به گوشوار دلاویز ماه من نرسد ستاره، گرچه به گوش فلک شود آویز به باغ یاد تو کردم که باغبان قضا گشوده پرده‌ی پاییز خاطرات‌انگیز چنان به ذوق و نشاط آمدم که گویی باز بهار عشق و شبابست این شب پاییز عروس گل که به نازش به حجله آوردند به عشوه بازدهندش به باد رخت و جهیز شهید خنجر جلاد باد می‌غلتند به خاک و خون همه در انتظار رستاخیز خزان خمار غمش هست و ساغر گل زرد بهار سبز کجا وین شراب سحرآمیز خزان صحیفه‌ی پایان دفتر عمر است به این صحیفه رسیده است دفتر تا نیز به سینمای خزان ماجرای خود دیدم شباب با چه شتابی به اسب زد مهمیز هنوز خون به دل از داغ لاله‌ام ساقی به غیر خون دلم باده در پیاله مریز شبی که با تو سرآمد چه دولتی سرمد دمی که بی‌تو به سر شد چه قسمتی ناچیز عزیز من مگر از یاد من توانی رفت که یاد توست مرا یادگار عمر عزیز پری به دیدن دیوانه رام می‌گردد پریوشا تو ز دیوانه می‌کنی پرهیز نوای باربدی خسروانه کی خیزد مگر به حجله‌ی شیرین گذر کند پرویز به عشق پاک تو بگذشتم از مقام ملک که بال عشق تو بادم زند بر آتش تیز تو هم به شعشعه وقتی به شهر تبریز آی که شهریار ز شوق و طرب کنی لبریز ☑️ @ShahrestanAdab
🔻هفدهمین میزگرد در شهرستان ادب 🔖خلاصه: eitaa.com/shahrestanadab/764 📖مشروح و 📸گزارش تصویری این نشست به زودی منتشر خواهد شد. ☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻هفدهمین میزگرد #بوطیقا در شهرستان ادب 🔖خلاصه: eitaa.com/shahrestanadab/764 📖مشروح و 📸گزارش تصویری
📕 هفدهمین میزگرد از سری میزگردهای آزاد ادبی در مؤسسۀ شهرستان ادب برگزار شد و قربان ولیئی، زهیر توکلی، سروش عمرانی و علیرضا سمیعی دربارۀ در زبان فارسی به بحث و گفت‌وگو پرداختند. خلاصه‌ی جلسه: ✔️ دکتر : «غنی‌ترین زبان برای بیان مواجیدی که همه در آن مشترک نیستند و تجربۀ عمومی نیست، شعر است که زبان رمز و اشاره دارد. می‌گوید: زبان معرفت گنگ است؛ کلامنا اشاره. لذا زبان عرفان فیگوراتیو، تصویری و شعری است؛ زیرا عارف برای درمیان‌گذاشتن مواجید یا همان یافته‌هایش باید هم‌دلی مردم را برانگیزد و آرام‌آرام آن‌ها را بالا بیاورد تا به او نزدیک شوند.» ✔️ : «شعر معاصر، هم در حوزۀ نقد و هم در حوزۀ شعر، تحت‌تأثیر هژمنی حزب توده، سویۀ سیاسی و اجتماعی پررنگی گرفته است. طوری‌که انگار باید در خدمت مبارزه باشد. یعنی این‌ها هرنوع شعری را ناچیز می‌دانستند و همین که نوشته‌ای طعم مبارزه می‌داد، آن را در بوق‌وکرنا می‌کردند.» ✔️ : «ببینید با کلی هزینه، فیلم می‌سازیم، ولی ماندگار نمی‌شود و گاهی مخاطب چندانی هم ندارد؛ هنوز نمی‌توانیم خطیرترین و عمیق‌ترین حرف‌های‌مان را در سینما بیاوریم. اما قدما تحت ژانر پذیرفته‌شده‌ای قصه می‌گفتند و شخصیت می‌ساختند و سعی داشتند با شناخت واکنش‌های مخاطب، او را هدایت کنند.» ✔️ : «در این نگرش‌های جدید یک‌‌جور تقلیل شعر عرفانی به اخلاق عرفی دیده می‌شود که بیشتر به تحریف شعر عرفانی و میراث عرفانی منجر شده است. مثلاً اگر این قرائت‌های رمانتیک از شعر عرفانی را سند و ملاک بدانیم، آن‌موقع نمی‌دانیم با آنچه از رفتار خشماگین و کردار بی‌پروای شمس تبریزی نقل شده چکار باید بکنیم. آیا باید بگوییم بسیاری از شاعران صوفی‌مسلک مثل سنایی و مولوی، عارف نبوده‌اند؟» ▪️گزارش و مشروح این نشست به زودی منتشر می‌شود. ☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻 برگ‌ریزان (در ادامه‌ی پرونده‌ی سایت شهرستان ادب، این‌بار پاییز را از نگاه به تماشا می‌نشینیم.) ▪️ شنیدستم که وقت برگ‌ریزان شد از باد خزان، برگی گریزان میان شاخه‌ها خود را نهان داشت رخ از تقدیر، پنهان چون توان داشت؟! به خود گفتا کزین شاخ تنومند قضایم هیچگه نتواند افکند سموم فتنه کرد آهنگ تاراج ز تنها سر، ز سرها دور شد تاج قبای سرخ گل دادند بر باد ز مرغان چمن برخاست فریاد ز بن برکند گردون بس درختان سیه گشت اختر بس نیکبختان به یغما رفت گیتی را جوانی کرا بود این سعادت جاودانی ز نرگس دل، ز نسرین سر شکستند ز قمری پا، ز بلبل پر شکستند برفت از روی رونق بوستان را چه دولت بی‌گلستان باغبان را ز جانسوز اخگری برخاست دودی نه تاری ماند زان دیبا، نه پودی به خود هر شاخه‌ای لرزید ناگاه فتاد آن برگ مسکین بر سر راه از آن افتادن بی‌گه، برآشفت نهان با شاخک پژمان چنین گفت که پروردی مرا روزی در آغوش به روز سختی‌ام کردی فراموش نشاندی شاد چون طفلان به مهدم زمانی شیردادی، گاه شهدم به خاک افتادنم روزی چرا بود نه آخر دایه‌ام باد صبا بود هنوز از شکر نیکی‌هات شادم چرا بی‌موجبی دادی به بادم هنرهای تو نیرومندی‌ام داد ره و رسم خوشت، خرسندی‌ام داد گمان می‌کردم ای یار دلارای که از سعی تو باشم پای بر جای چرا پژمرده گشت این چهر شاداب چه شد کز من گرفتی رونق و آب به یاد رنج روز تنگدستی خوشست از زیردستان سرپرستی نمودی همسر خوبان با غم ز طیب گل، بیاکندی دماغم کنون بگسستی‌ام پیوند یاری ز خورشید و ز باران بهاری دمی کز باد فروردین شکفتم به دامان تو روزی چند خفتم نسیمی دلکشم آهسته بنشاند مرا بر تن، حریر سبز پوشاند من آنگه خرم و فیروز بودم نخستین مژده‌ی نوروز بودم نویدی داد هر مرغی ز کارم گهرها کرد هر ابری نثارم گرفتم داشتم فرخنده نامی چه حاصل، زیستم صبحی و شامی بگفتا بس نماند برگ بر شاخ حوادث را بود سر پنجه گستاخ چو شاهین قضا را تیز شد چنگ نه از صلحت رسد سودی نه از جنگ چو ماند شبرو ایام بیدار نه مست اندر امان باشد، نه هشیار جهان را هر دم آیینی و رایی است چمن را هم سموم و هم صبایی است تو را از شاخکی کوته فکندند ولیک از بس درختان ریشه کندند تو از تیر سپهر ار باختی رنگ مرا نیز افکند دست جهان سنگ نخواهد ماند کس دائم به یک حال گل پارین نخواهد رست امسال ندارد عهد گیتی استواری چه خواهی کرد غیر از سازگاری ستمکاری، نخست آیین گرگست چه داند بره کوچک یا بزرگست تو همچون نقطه، درمانی درین کار که چون می‌گردد این فیروزه‌پرگار نه تنها بر تو زد گردون شبیخون مرا نیز از دل و دامن چکد خون جهانی سوخت ز اسیب تگرگی چه غم کز شاخکی افتاد برگی چو تیغ مهرگانی برستیزد ز شاخ و برگ، خون ناب ریزد بساط باغ را بی گل صفا نیست تو برگی، برگ را چندان بها نیست چو گل یک‌هفته ماند و لاله یک‌روز نزیبد چون تویی را ناله و سوز چو آن گنجینه را گلشن شد از دست چه غم گر برگ خشکی نیست یا هست مرا از خویشتن برتر مپندار تو بشکستی، مرا بشکست بازار کجا گردن فرازد شاخساری که بر سر نیستش برگی و باری نماند بر بلندی هیچ خودخواه درافتد چون تو روزی بر گذرگاه ☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻 لالایی برای بیدار کردن دختران ایران (یادداشت بر کتاب در پرونده‌پرتره‌ی ) ▪️ «... حکایت فروخته شدن تعداد زیادی از دختران قوچان در سحرگاه انقلاب مشروطه، حکایتی تلخ و شرم‌آور است که بر اساس شواهد اگرچه در زمانه‌ی خودش نقل آن بسیار فراگیر بوده و مایه‌ی برانگیختن احساسات ملی و اعتراضات اجتماعی شده، اما به مرور زمان در میان حوادث تاریخی عهد مشروطیت به دست فراموشی سپرده‌ شده و چنان تلقی شده که تأثیر مهمی بر شکل دادن وقایع سیاسی اجتماعی نداشته است. دکتر افسانه نجم‌آبادی در کتاب ارزشمند «حکایت دختران قوچان» در باب نشست غبار فراموشی بر این ماجرا می‌نویسد: «علی‌رغم اهمیت این داستان در آن سال‌ها، در تاریخ‌نگاری‌های بعدی انقلاب مشروطه "حکایت دختران قوچان" از یاد رفته و رویدادهایی چون چوب خوردن سه تاجر قند بازار تهران و... به عنوان وقایعی که آغازگر این انقلاب بود، به یادها مانده‌است.» لالایی برای دختر مرده چند راوی و چند فضای متفاوت دارد که همگی در ماجرای دو دختر دبیرستانی به هم می‌رسند. راوی اصلی رمان که داستان با روایت او آغاز می‌شود و به انجام می‌رسد، نویسنده‌ای است که به‌طوراتفاقی در تاریخ به ماجرای فروخته شدن تعداد زیادی از دختران قوچانی به ترکمان‌ها برخورده و تصمیم گرفته کتابی درباره‌ این ماجرا بنویسد و این واقعه‌ تاریخی در حال فراموشی را یادآوری کند... » ادامه‌ی این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9566 ☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻برگ‌های نازک نارنجی (پرونده‌ی شهرستان ادب را با دو شعری از به‌ روز می‌کنیم. شعری از کتاب تازه منتشر شده‌ی که توسط انتشارات شهرستان ادب به چاپ رسیده است. این دو شعر را با هم می‌خوانیم) ▪️ای کاش باد هرسال در حوالی پاییز با برگ‌ها این‌قدر تند حرف نمی‌زد ای کاش با درخت امسال باز قهر نمی‌کردند این برگ‌های نازک نارنجی! *** شبیه دانش‌آموزی است که بعد از امتحانی داغ و طاقت‌سوز تمام برگ‌های دفترش را پاره‌پاره می‌کند درخت سرخوش پاییز! ☑️ @ShahrestanAdab
🔻حماسه یمن، نکوداشت مقاومت و حماسه آفرینی مردم یمن ▪️در دوبخش شعر و داستان کوتاه مهلت دریافت آثار: ۱۵ آبان ماه ۹۷ نشانی الکترونیکی: avh@nahadut.ir ☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻مشروح و گزارش تصویری هفدهمین میزگرد منتشر شد. (گفتگو پیرامون در زبان فارسی) ▪️«...عصر ما عصری است که جز گفتمان عرفانی، نجات‌بخشی ندارد. درواقع طبق آنچه که در مورد مقدمات ظهور می‌دانیم یا طبق کاری که در موعود رخ می‌دهد، آنچه نجات‌بخش خواهد بود همین حکم بر باطن است، نه ظاهر. گویی جهان به سمتی پیش می‌رود که از مرحلۀ شریعت می‌گذرد و به عرفان می‌رسد. در غرب، مرشدهایی ‌ـ‌از دکان‌ها بگذریم‌ـ هستند که غالباً فارغ از شریعت، مردم را به جوهر اصلی معنویت، دعوت می‌کنند: کسانی مثل اکهاردوله، نیل دونالت واش، ویندایر... . نکته این است که اگر ما مسلمانان، میراث خود را به‌روز نکنیم و آموزه‌های بنیادی خود را احظار نکنیم و وارد گفت‌وگو با آن متن‌ها نشویم، هم خودمان و هم غرب را از میراث‌مان محروم می‌کنیم. رشئه‌ای از مولوی به جوی اندیشۀ پائولو کوئیلو می‌رسد، می‌شود کیمیاگر، تکه‌ای می‌شود ملت عشق، این نیاز جهان است. الآن هیچ چیزی مثل عرفان جواب‌گوی اصلاح جهان نیست. به‌راحتی نمی‌توان رسالۀ قشیریه و کشف‌المحجوب را خواند. به‌روز کردن هم یعنی برداشتن آن چیزهایی که به آن نیاز داریم. ما به همه‌چیز کیمیای سعادت نیاز نداریم ولی قطعاً به بخش معرفت نفسش نیاز داریم، به بخش تبیین شگفت و معجزه‌آسای مقوله‌های اخلاقی کیمیای سعادت نیاز داریم...» برای خواندن متن کامل سخنانِ ، ، و در هفدهمین بوطیقا پیرامون در زبان فارسی این صفحه را در سایت شهرستان ادب ببینید: 🔗 ShahrestanAdab.com/Content/ID/9571 همچنین برای مطالعه دیگر میزگردهای بوطیقا سری به صفحه ثابت این برنامه در سایت شهرستان ادب بزنید: 🔗 ShahrestanAdab.com/بوطیقا ☑️ @ShahrestanAdab