32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 شعرخوانی دکتر #اسماعیل_امینی در دومین شب از #شب_های_شعر_اعتراض، ویژه #شعر_طنز
#شعر_اعتراض
☑️ @ShahrestanAdab
🔻شیخی ظلمات
(شعری از #احمد_میراحسان)
▪️«شیوخی از شوخ و عفونت
شوخیای تاریخ
درهم شدۀ پلشتی و
شوریده مغزی
فرمانروای نیابتی نفت سیاه و کوفت و ظلمات دل،
آخرین
از آل نهی شدهها و منکرات و نکراء
وزش شهوات و هیچ
دلقکی برده
که سلطان نامت دادهاند
وزش شهوات و بزدلی
این تنها پیراهنت نیست که تنپوش فاحشگان است
جسمت در صحنه جهان استریپ تیز میکند
روحت برهنه میشود
و این قلب هرجایی که یک دنیا را به تماشا میخواند:
شب فروافتاده بر عقلی هدرست
پیچاپیچ روده پر از مدفوع به جای مغز
نوکری با تاجعمامهای از آتش
چهرهای با هفت پستان سگ هار
با قلادهای تا سعیر
با تقدیری ملعون
این توست غلامی که امیر امارات نانت دادند
فرمانروای اوهام جنایت و دم شیاطین
درنده آموختۀ هند جگرخوار
حیوان دستاموز سرمایه جهانی
دنبالۀ بنیامیه
ادامه یزید
سرخباد کوه صهیون و خون دامنگیر کودکان یمن،
چشمانت، را لو میدهد
فرمانروای فاضلاب دنیای دون
موش بویناک جنایت و خیانت
وزغ باد شدهای که پنداشته گاو است...»
🔗 متن کامل این شعر را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
shahrestanadab.com/Content/ID/11721
☑️ @ShahrestanAdab
🔻 فراخوان ثبت نام در نهمین دوره آموزشی #عناصر_داستان با تدریس دکتر #محمدامین_پورحسینقلی
🔗 صفحه ثبتنام:
adabbook.com/ثبت-نام-دوره-آموزشی-عناصر-داستان
🔗 اطلاعات بیشتر:
shahrestanadab.com/Content/ID/11717
☑️ @mdrsroman
☑️ @ShahrestanAdab
17.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 شعرخوانی #ناصر_فیض در دومین شب از #شب_های_شعر_اعتراض، ویژه #شعر_طنز
#شعر_اعتراض
☑️ @ShahrestanAdab
🔻غریبتر
(شعری از #مهدی_رحیمی به مناسبت فرارسیدن سالروز شهادت #امام_حسن_عسکری علیهالسلام)
▪️حسن شدی که کریمان فقط دوتا باشند
دوتا کریم در عالم برای ما باشند
حسن شدی که اگر از بقیع برگشتند
کبوتران همه راهی سامرا باشند
دلیل خوشۀ انگور عسکری این است
که تاکها ننشینند، روی پا باشند
حسن شدی که میان مُضیف چشمانت
تمام شهر به عشق شما گدا باشند
حسن شدی که به هنگام بردن نامت
بقیع آمدهها یاد مجتبی باشند
حسن شدی که شبیه بقیع اینجا هم
همیشه گنبد و گلدسته سر جدا باشند
حسن شدی که شبیه بقیع، خُدامت
به دور قبر تو ذراتِ در هوا باشند
حسن شدی که غریبی غریبتر باشد
که زائران تو در بین کوچهها باشند
حسن شدی که غریبی به اوج خود برسد
که خادمان تو در شهر کربلا باشند
#شعر_آیینی
☑️ @ShahrestanAdab
🔻سرجوخه
(داستانی کوتاه از #ریچارد براتیگان با ترجمۀ #اسدالله_امرایی)
▪️«روزگاری دلم میخواست ژنرال شوم. سالهای اول جنگ جهانی دوم که در تاکوما به مدرسه ابتدایی میرفتم، بسیج عمومی بازیافت کاغذ راه انداخته بودند که همهچیزش به ارتش شباهت داشت.
خیلی جالب بود و کارها را اینطور تقسیم کرده بودند: اگر بیستوپنجکیلو کاغذ تحویل میدادی سرباز میشدی، با حدود سیوپنجکیلو کاغذ سرجوخه. پنجاهکیلو کاغذ به نوار سرگروهبانی ختم میشد. هرچه وزن کاغذ بالا میرفت درجه اعطایی ارتقاء مییافت، تا آنکه به ژنرالی میرسید. گمانم برای ژنرال شدن یکتن کاغذ لازم بود، نمیدانم شاید هم نیمتن. مقدارش را دقیقاً نمیدانم اما اول کار جمع کردن کاغذ لازم برای ژنرال شدن سخت به نظر نمیرسید.
از کاغذهای ولوی زیر دستوپا شروع کردم. همهاش شد یکیدوکیلو. راستش ناامید شدم. نمیدانم از کجا به سرم زده بود که خانه پر از کاغذ است...»
🔗 ادامۀ این داستان را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
shahrestanadab.com/Content/ID/11724
#داستان_کوتاه
☑️ @ShahrestanAdab
17.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 شعرخوانی #امید_مهدی_نژاد در دومین شب از #شب_های_شعر_اعتراض، ویژه #شعر_طنز
#شعر_اعتراض
☑️ @ShahrestanAdab
🔻خاتم
(شعری از #علیرضا_سمیعی تقدیم به پیامبر اسلام #حضرت_محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلم)
▪️روی هر صدایی نام تو را مینویسم
به خاطر سنگریزههای صدات
وقتی كه قرنهاست سخن میگویی
به خاطر هر تكه ماه
كه روی نجوای شبانهات یافتم
به هوای زیبایی
كه در چشمهات مرور میشد
برای كودكانی كه در نامت چشم گذاشتند
به خاطر حسرت
كه از جای خالیت برخاست
گذشتی و گلهای از قدیم دوباره شدند
رودخانه تعبیر چشم آدم شد
ابراهیم شعله کشید
موسی شنید
عیسی کلام شد
این ستارهبازی از روبهروی شما آغاز گشته است
اكنون سلام
كه در كنار هر جوابت تمدنی به راه میافتد
تنی كه بر تو نماز میبرد
حرفبهحرف
شراب میشود
🔗 #صدای_بهتر_زخم را از فروشگاه اینترنتی #ادب_بوک تهیه نمایید:
adabbook.com/صدای-بهتر-زخم
#شعر_آیینی
☑️ @ShahrestanAdab
🔻از کشتهخانه تا پست طهران
(یادداشت #پروانه_حیدری بر رمان #پست_طهران در پروندهپرترۀ #هادی_حکیمیان)
▪️«..."پست تهران" از کودتای ۲۸مرداد آغاز می شود و به قیام ۱۵خرداد ختم میشود. از افسر ناسیونالیسمی که چیزی به سرهنگ شدنش نمانده تا همین مردی که نشسته در حجره و در انتظار رفقایش است تا بیایند و از هر دری حرف بزنند، غزلی بخوانند، شیر و شکری بنوشند و باز بروند سراغ کار خودشان. رفقایی که از هر دسته و تباری هستند، مسلمان، ارمنی، عباپوش و کرواتزن. خوبی سرهنگ این است که با هر آدمی توانایی برقراری ارتباط دارد جز خانوادهاش. این اعتماد به نفس نهفته در حرکات و رفتارهایش شاید ماحصل شغلی باشد که در گذشته داشته. سرهنگ یدالله صفری هیچوقت سرهنگ نشد. یعنی نشد که بشود. از همان روزی که تانک را سپرد به تظاهرکنندگان، سردوشیهایش را کند و در خیل عظیم جمعیت گم شد. مخالفان مصدق هیچکس را بینصیب نگذاشتند، خیابان به خیابان میرفتند و همه چیز را آوار میکردند...»
🔗 متن کامل این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
shahrestanadab.com/Content/ID/11729/
🔗 آثار «هادی حکیمیان» را از فروشگاه اینترنتی #ادب_بوک تهیه نمایید:
www.adabbook.com
☑️ @ShahrestanAdab
18.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #یادگاری_ها
▪️شعرخوانیِ زندهیاد #قیصر_امین_پور در رثا و ستایش حماسهٔ حضرت زینب سلاماللهعلیها
(پروندهپرترهٔ قیصر امینپور و پروندهٔ #ادبیات_عاشورایی)
☑️ @Shahrestanadab
🔻هوای بودنت
(شعری از #علی_قربان_نژاد)
▪️باید کنارِ چشم تو دریا کنم خود را
یا غرق در آغوش تو حاشا کنم خود را
با بوسهای آتش بکش بر پیکر سردم
تا در میان شعلهات معنا کنم خود را
در چشمهای تو به دنبال خودم هستم
بانو کمی مهلت بده پیدا کنم خود را
بانو کمی مهلت بده، در خود گره خوردم
آیینه بر تن کن که از خود وا کنم خود را
من خیمهای خالی، اسیر گردباد شک
باید بیایم در دلت بر پا کنم خود را
ویرانهام با هر چه بادا باد میآیم
تا در هوای بودنت زیبا کنم خود را
وقتی که هستی هم هراس رفتنت اینجاست
باید میان لحظههایت جا کنم خود را
☑️ @ShahrestanAdab
🔻قطار لرزان
(داستانی کوتاه از کتاب #قم_رو_بیشتر_دوست_داری_یا_نیویورک؟ اثر #راضیه_مهدی_زاده در پروندۀ #ادبیات_ضدآمریکایی)
▪️«با خودم میگویم امکان ندارد در آمریکا بروم دکتر. این فکر را باید از کلهام خارج کنم. سرم را از زیر پتو بیرون میآورم تا خنکای نسیم ماه مارس به صورتم بخورد. لرزم میگیرد و دوباره میروم زیر پتو تا لابهلای رطوبت و بخار دستگاه بخور نفس بکشم. چند بار سرفه میکنم و با خودم میگویم حتی اگر یک درصد هم قرار باشد دکتر بروم کجا را بلدم؟ ششماه بیشتر نیست که اینجا آمدهام.
سعی میکنم حواسم را از سرماخوردگی و گلودرد پرت کنم و خودم را با عکسهای اینستاگرام مشغول کنم. دخترخالهها و دخترعمهها و دوستهای قدیمیام را میبینم و عکسهای دورهمی و میهمانیها و جشن تولدهایشان را. وقتی دقت میکنم میبینم همگی بینیهای ظریف و بقاعده دارند، که در بعضیهایشان اگر دقیق شوی جای عمل جراحی مشخص است و در بعضی دیگر بسیار دقیق و بیعیب در آمده...»
🔗 ادامۀ این داستان را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
shahrestanadab.com/Content/ID/11731
#داستان_کوتاه
☑️ @ShahrestanAdab