دوستان شما میتوانید مطالب آموزشی مورد نظر خود را با #هشتک دنبال کنید.
#شخصیت
#تعلیق
#گره
#بحران
#نقطه_اوج
#زاویه_دید
#زاویه_دید_بیرونی_سوم_شخص
#معرفی_کتاب
#مزایای_نقل_قول_با_شخصیت_کماهمیت
#کانون_روایت
#زاویه_دید_درونی
#زاویه_دید_بیرونی
#شخصیتپردازی
#مراحل_خلق_داستان
#داستان_کوتاه
#داستانک
#طرح_داستان
#انواع_شخصیت
#شخصیت_محوری
#شخصیت_اصلی
#شخصیت_فرعی
#تیپ
#تفاوت_شخصیت_و_تیپ
#شخصیتهای_نوعی
#زاویه_دید_دوم_شخص
#زاویه_دید_نمایشی
#تعلیق
#شگفتی
#طرح_داستان
#تکگویی
#تکگویی_درونی
#سیال_ذهن
و ....
دوستان شما میتوانید مطالب آموزشی مورد نظر خود را با #هشتک دنبال کنید.
#شخصیت
#تعلیق
#گره
#بحران
#نقطه_اوج
#زاویه_دید
#زاویه_دید_بیرونی_سوم_شخص
#معرفی_کتاب
#مزایای_نقل_قول_با_شخصیت_کماهمیت
#کانون_روایت
#زاویه_دید_درونی
#زاویه_دید_بیرونی
#شخصیتپردازی
#مراحل_خلق_داستان
#داستان_کوتاه
#داستانک
#طرح_داستان
#انواع_شخصیت
#شخصیت_محوری
#شخصیت_اصلی
#شخصیت_فرعی
#تیپ
#تفاوت_شخصیت_و_تیپ
#شخصیتهای_نوعی
#زاویه_دید_دوم_شخص
#زاویه_دید_نمایشی
#تعلیق
#شگفتی
#طرح_داستان
#تکگویی
#تکگویی_درونی
#سیال_ذهن
و ....
@shahrzade_dastan
خلق شخصیت های مناسب
قسمت اول
🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻
بازیگران خود را با دقت انتخاب کنید
کلمه «بازیگر در اینجا عامدانه به کار رفته است؛ چراکه شخصیت های شما بازیگران یک نمایش هستند آنها را این گونه در نظر بگیرید: بازیگرانی بر روی صحنه نمایش این ،تصور به این کمک میکند آنها برای شما زنده باشند و در نتیجه به شما یاری میرساند تا آنها را برای خوانندگان خود تا جایی که امکان دارد، واقعی تر جلوه دهید. کنشها را همان گونه که اتفاق می افتند، تصویرسازی کنید. بسیاری از نویسندگان این روش را مفید میدانند.
به نظر من این خیلی مفید است به ویژه در داستانهای مهیج یا اکشن) که داستان فقط به صورت گفتگو [دیالوگ نوشته شود؛ هیچ توصیف یا چینشی برای صحنه نباشد. هنگامی که واژه ها در آنجا حضور دارند، فهمیدن اینکه توصیفها در کجا باید واقع شوند، بسیار آسانتر است.» فردریک نولان
شخصیتها باید برای رمان شما مناسب باشند. آنها می توانند ایده هایی برای پیرنگ حوادث و پیچیدگی های داستان، فراهم آورند.
. کنشها ناشی از افرادی در درون داستان هستند که در قالب شخصیتهای داستان به موقعیتهایی که در آن قرار می گیرند واکنش
نشان میدهند.
🌻تصمیم گیری برای تعداد شخصیت ها
کمترین تعداد شخصیتی که میتوانید با آن طرح داستان خود را پیش ببرید، خلق کنید. پی جی وودهاوس بر این باور بود که یک شخصیت بزرگ به اندازه دو شخصیت ،کوچک ارزش دارد شخصیتهای داستان از انواعی از جمله موارد زیر خواهند بود:
_برخی از آنها که به منظور انجام کارهای خاصی ضروری هستند؛ این افراد از شخصیتهای اصلی داستان تا راننده قطار دیده نشدهای که بدون او این شخصیتها نمیتوانستند به جاهای دیگر منتقل شوند
متغیر است.
افراد واقعی دارای خانواده، دوستان همسایه ها و همکاران هستند. آنها برای شخصیتهای اصلی داستان شما پس زمینه ای با تمام روابط و پیچیدگی های مرتبط با آن فراهم میآورند. حتی اگر خود آنها به طور مستقیم در داستان نقشی نداشته باشند. افراد دیگری نیز هستند که زندگیهای درون داستان را پر می کنند و یا ویژگیها و خصوصیات فردی شخصیتهای اصلی را نمایان می سازند. حتی اگر خود خارج از صحنه یا دید مخاطب باشند. چنین فردی می تواند زنی کهن سال در بستر بیماری باشد که قهرمان داستان از او عیادت میکند. این میتواند دلسوزی یا حس یاری رسانی این شخصیت را نشان دهد.
_آنها را در جای مناسب خود قرار دهید
_مقیاس اهمیت شخصیتها متغیر است. در ژانر ،عاشقانه جدای از قهرمان مرد و زن داستان شخصیتهای بسیار کمی ظاهر میشوند. در اکثر رمانهای جنایی، چندین شخصیت باید اهمیت یکسانی داشته باشند تا فهرست باورپذیری از مظنونین را فراهم آورند.
ادامه دارد
📚چگونه نخستین رمان خود را بنویسیم
✍مارینا اولیور
#شخصیت
#خلق_شخصیت
@shahrzade_dastan
انواع شخصیتها در داستان
🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻
شخصیتهای داستانی را طور دیگری هم میتوان تقسیم بندی کرد:
الف) شخصیت های ایستا
ب) شخصیتهای پویا
شخصیت ایستا شخصیتی است که از اول تا آخر داستان تحولی در رفتارش روی نمیدهد یعنی همانطور میماند که در ابتدای داستان بود.
ولی شخصیت ،پویا در برخی از ابعاد شخصیتش تحولی دائمی و ماندنی روی داده این تحول نوع نگرش یا رفتارش را تغییر میدهد این تغییر و تحول ممکن است خیلی زیاد یا خیلی کم باشد. همچنین ممکن است رو به خوبی و یا بدی ،باشد اما باید حتماً مهم و بنیادی باشد. این را هم بگوییم که تغییر اوضاع ظاهری شخصیت و یا کوچکترین تغییر عقیدهٔ شخصیت اصلی داستان را نمیتوان تحولی اساسی و بنیادی نامید.
سیندرلا اگرچه دختری است که از بدبختی و کلفتی به شاهزادگی میرسد اما شخصیتی ایستاست.
ولی ،فردریک شخصیت پسر در داستان «اشکها، اشکهای بیهوده شخصیتی ،پویاست، زیرا در انتهای داستان از آب قوره گرفتنهای دائم و بی معنی خود دست برمی دارد.
پل نیز در داستان «قضیۀ «پل» شخصیتی پویاست؛ چون نیازش به فرار از واقعیات روزمره رفته رفته تشدید میشود.
در اینجا هم مانند قبل از هر داستان کوتاه نمیتوان شخصیتهای پویای زیادی را انتظار داشت. هر داستانکوتاه معمولاً جا برای بیش از یک شخصیت پویا ندارد. کم نبودهاند داستانهایی که در طرح کلی شان همواره شخصیتی اصلی بوده که در شرایطی طاقت فرسا میخواسته تصمیم حساس و قاطعی بگیرد؛ و بعد که تصمیمش را گرفته به یکباره تحولی عمیق در زندگیاش روی داده است. این تحول اغلب در داستانهای تحلیلی از نظر رساندن مفهوم ،داستان اهمیتی کلیدی دارد؛ یعنی در واقع بهترین راه برای فهمیدن حرف اصلی ،داستان تشریح و توضیح همین تغییر است.
در داستانهای ،تفریحی تغییر و تحول شخصیت ها در اکثر موارد ابتدایی است و هدف از آن فقط دست و پا کردن پایان خوش برای داستان است. در نتیجه خوانندگان این تغییر و تحولها را کمتر باور میکنند.
📚تاملی دیگر در باب داستان
✍لارنس پرین
#شخصیت
#شخصیتهای_ایستا
#شخصیت_پویا
@shahrzade_dastan
شخصیت و انواع آن
🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻
شخصیتها جوهر رمان هستند. اگر آنها را نفهمم، تا حدی از آنها خوشم نیاید (مسلماً شاید شما از شخصیت یک آدم بد اما مهم هم خوشتان بیاید حس نکنم آنها باورکردنی هستند و مدتی
پس از خواندن داستانشان به آنها فکر نکنم قدرتمندترین درونمایه یا خط پیرنگ یا صحنه آرایی برایم معنای چندانی نخواهد داشت. شخصیت های سه بعدی، مسحورکننده و چشمگیر میتوانند زمانی را علم کنند یا زمین بزنند.
البته لازم نیست شخصیت ها آدمیزاد باشند. میتوانند ،ربات جانور قارچ سمی یا روح باشند. اما هرکه و هرچه باشند باید واقعی به نظر برسند. وقتی به شخصیت ها جان می،بخشید ،بکوشید آنها را، مانند آدمیزاد واقعی یا) ربات (....) در نظر بگیرید که هریک سوابقی و شخصیتی و اراده ای از خود دارند.
اکثر رمانها دو نوع شخصیت :دارند اصلی و فرعی شخصیتهای اصلی آنهایی هستند که خیلی چیزها ازشان یاد میگیریم و رفته رفته از آنها خوشمان یا بدمان می آید. آنها شخصیتهایی پیچیده و قانع کننده هستند؛ مثلاً از دیدن سگ زهره ترک میشوند یا با دیدن شکلات بلژیکی دلشان ضعف میرود هنگام رانندگی بیصبرند و در کنار دریا خوشحال شخصیتهای اصلی در بیشتر صحنه های زمان و در کانون تمرکز طرح رمان .هستند اینها شخصیتهایی هستند که وقتی کتاب در دست در کنجی کز کرده ایم و نمیتوانیم کتاب را زمین بگذاریم بیصبرانه میخواهیم آنها را ببینیم نکات ضروری معمولاً شخصیتهای اصلی دو شخصیت کلیدی داستان هستند قهرمان داستان یا شخصیت اصلی که بیشتر داستان دربارهٔ اوست و ضدّ ،قهرمان یا شخصیتی که با تمام قوا میکوشد زندگی قهرمان را برایش جهنم کند.
سیاهه ،زیر که به هیچ وجه جامع ،نیست بیانگر چند نمونه از شخصیت های اصلی موفق و به یاد ماندنی است:
_رت باتلر در رمان بر باد رفته از مارگارت میچل
- کاساندرا مورتمین در قلعه را تسخیر کردم از دادی اسمیت
_نهنگ در موبی دیک از هرمان ملویل
- آقای اسکروج در سرود کریسمس از چارلز دیکنز
- کاترین در ووذرینگهایتز بلندیهای بادخیز از امیلی برونته)
شخصیتهای ،فرعی چنان که از نامشان پیداست، توجه ما را کمتر به خود جلب میکنند. بعضی چنان نقشهای کوچکی دارند که اساساً لزوم چندانی ندارد آنها را بشناسیم. آنها صفحههای کتاب را پر میکنند تا فقط چای بیاورند برای سفر دیگران را راهنمایی کنند کارمند مغازه ای باشند که شخصیت اصلی از آن خرید میکند و.... اما برخی از شخصیتهای فرعی نقشهای بزرگتری بازی میکنند؛ مثلاً از شخصیت اصلی در کاری که میکوشد به انجام برساند پشتیبانی میکنند یا نقش مخالفش را بازی میکنند تا ویژگیها و نقایص او را نشان دهند همچنین نویسنده ها شخصیتهای کوچک را به کار میگیرند تا پیرنگ (طرح) داستان را پیش ببرند؛ مثلاً رمان نویس شاید یک قربانی برای شخصیت پلید جور کند تا نشان دهد وی چقدر شرور است. برای چنین شخصیتهایی لازم است سوابق نسبتاً کاملی درست کنید تا خوانندگان حداقل چیزهایی درباره شان بدانند.
📚همه چیز درباره نویسندگی خلاق
✍کرول وایتلی/ چارلی شولمن
#شخصیت
@shahrzade_dastan
دوستان شما میتوانید مطالب آموزشی مورد نظر خود را با #هشتک دنبال کنید.
#شخصیت
#تعلیق
#گره
#بحران
#نقطه_اوج
#زاویه_دید
#زاویه_دید_بیرونی_سوم_شخص
#معرفی_کتاب
#مزایای_نقل_قول_با_شخصیت_کماهمیت
#کانون_روایت
#زاویه_دید_درونی
#زاویه_دید_بیرونی
#شخصیتپردازی
#مراحل_خلق_داستان
#داستان_کوتاه
#داستانک
#طرح_داستان
#انواع_شخصیت
#شخصیت_محوری
#شخصیت_اصلی
#شخصیت_فرعی
#تیپ
#تفاوت_شخصیت_و_تیپ
#شخصیتهای_نوعی
#زاویه_دید_دوم_شخص
#زاویه_دید_نمایشی
#تعلیق
#شگفتی
#طرح_داستان
#تکگویی
#تکگویی_درونی
#سیال_ذهن
و ....
@shahrzade_dastan
شخصیت در داستان
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
هر داستانی چندتا آدم دارد که بهشان «شخصیت» یا «کاراکتر» میگویند. این آدمها هستند که درگیر ماجراها میشوند و داستان را جلو میبرند.
پس لازم است حواسمان به کاراکترهایی که میسازیم باشد. ما دو نوع کاراکتر داریم: ایستا و پویا
کاراکتر ایستا تا پایان داستان هیچ چرخش و تغییر خاصی ندارد. اما کاراکتر پویا تغییر می.کند چیزهایی که در طول این ماجرا کشف میکند بر او تاثیر می.گذارد وقتی که داستان تمام میشود، کاراکتر پویا دیگر همان آدم اول داستان نیست و تغییرهایی کرده.
هرچه قدر داستان ما بلندتر ،باشد شناخت ما از کاراکترها هم باید بیشتر بشود شاید حالا گردنت را کج کنی و بگویی چه طور کاراکترها را برای ساخت بشناسم؟»
شناخت کاراکترهای داستان باید به دو نکته مهم توجه کنی.
اول ویژگی های ظاهری آنهاست میتوانی یک برگه یا دفترچه برداری و به سؤالهای زیر جواب بدهی. او مرد است یا زن؟
چه سن و سالی دارد؟
موهایش چه رنگی است؟ بلند است یا کوتاه؟
رنگ چشم هایش چگونه است؟
آیا شغلی دارد؟ اگر ،بله درمورد آن قدری بنویس. چاق است یا لاغر؟
قدش بلند است یا کوتاه؟
خلاصه هرچیزی که بتواند ویژگیهای ظاهری و بیرونی او را به ما نشان بدهد.
بعد از آن میروی سراغ ویژگیهای درونی
یعنی او چه اخلاقی دارد؟
آیا زود عصبانی میشود یا آدم صبوری است؟ تنبل است یا سخت کوش؟
درمورد زندگی و آدمها چه نظری دارد؟
آیا از چیز خاصی میترسد؟ چرا؟
از چه رنگ یا غذایی خوشش می آید؟
خلاصه هرچیزی که به ما نشان بدهد او چه طور آدمی است؟ برای نوشتن این ویژگیهای درونی و ،بیرونی خیلی به خودت سخت نگیر هرچیزی که به ذهنت میرسد را بنویس در هر مرحله ای از کار میتوانی برگردی و بعضی چیزها را تغییر بدهی.
البته که قرار نیست از تمام این اطلاعات در داستانمان استفاده کنیم فقط موقع نوشتن داستان این دفترچه را بگذار کنار دستت یک وقتهایی نیاز داریم برگردیم و سرک بکشیم تا ببینیم در این مرحله از داستان شخصیتمان باید چه کار کند.
شاید یک داستان را تمام کنی و متوجه بشوی که بیشتر از نصف آن مشخصات را هم در داستانت استفاده نکرده ای. حتی اگر قصد داری یک داستان کوچک بنویسی، باز هم خوب است در مورد کاراکترهایت فکر کنی یک راه خوب برای بیشتر آشنا شدن و زندهتر کردن کاراکترها نوشتن مونولوگ» است.
📚داستان نویسی خلاق
✍زهرا بیت سیاح
#شخصیت
@shahrzade_dastan
شخصیت در داستان طنز
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
شخصیتها طنز را به وجود میآورند نه حوادث و طرح در پیش فرض های داستانی طنزی وجود ندارد، بلکه واکنش شخصیتها در برابر این پیش فرضها و حوادث است که طنز را به وجود می آورد.
تمرین سوم شاید در داستان شما حداقل یک موقعیت فاجعه بار وجود داشته باشد دوباره سروقت داستانتان بروید و آن را به گونهای بازنویسی کنید که در آن شخصیت اصلی شما سعی کند با شوخ طبعی خود را از آن وضع نجات دهد؛ مثلاً:
شخصیت شما میتواند شخصیت مقابل خود را شیفته خود کند.
میتواند واقعیت موقعیت خود را به شکل تازه ای بازگویی کند؛ طوری که به جای اینکه اهانت آمیز به نظر برسد، خنده دار شود.
میتواند با خنداندن شخصیتِ مقابل حواس او را پرت کند یا با به وجود آوردن وضعیتی چنان همه چیز را تغییر بدهد که اگر شخصیت مقابل نخندد سنگ روی یخ شود و.....
البته توجه داشته باشید که از طنز نباید برای انکار واقعیت استفاده ،کرد بلکه طنز باید به شخصیت کمک کند تا موقعیت خود را تحت کنترل خود درآورد. اگر فاجعه بالقوه ای در داستان شما وجود ندارد که البته باید باشد چون برای داستان ضروری است و به زبان داستانی نیز به آن درگیری میگویند.]، میتوانید از یکی از شیوه های زیر برای ایجاد طنز استفاده کنید:
- شخصیت اصلی شما برای تحت تأثیر قرار دادن شخصیت ،مقابلش مهمانی شام مهم یا یک جلسه مهم کاری برای مطرح کردن حرفهایش تشکیل میدهد، اما همه چیز بد پیش میرود و شخصیت مقابل بلند میشود تا آنجا را ترک کند.
- شخصیت شما برای مقابله با یک جانی خطرناک اسلحه اش را میکشد اما میفهمد اسلحه خالی است!
- شخصیت شما به کسی که خیلی دوست دارد پیشنهاد ازدواج میدهد اما میفهمد آن فرد میخواهد رابطه اش را با او قطع کند.
یک وجه دیگر طنز و شخصیت که طنزنویسان ماهر از آن خیلی استفاده میکنند وضعیت شخصیت است. طنز یک چیز ذهنی است بنابراین اغلب گیرایی آن به نوع محیط اجتماعی که طنز در آن به وجود میآید بستگی دارد. به عبارت دیگر گیرایی طنز نه فقط به شخصیتی که آن را به کار میگیرد، بلکه به شخصیتهایی که آن را میشنوند نیز بستگی دارد. نوع واکنش شخصیتها و شرکت آنها در طنز پردازی نشان میدهد که آن اجتماع و روابط آنها تا چه حد سالم و بانشاط یا مریض و پریشان است.
در همان اوایل فیلمنامه ویلیام ،گولدمن با نام بوچ کاسیدی و ساندنس ،کید گفت و گویی هست که هر چیزی را که لازم است ما درباره روابط سه نفر آدم ،بوچ ساندنس و لوگان در دسته تبهکارها باهم ،بدانیم به ما می.گوید در این صحنه قرار است لوگان و بوچ، سر ریاست یک دسته تبهکار با چاقو تا پای مرگ باهم دست و پنجه نرم کنند لوگان ساندنس را که کنار بوچ ایستاده صدا میزند و به او میگوید
وقتی کار تمام و بوچ نفله شد قدمت روی ،چشم میتوانی توی دسته بمانی. بوچ نیز طوری که لوگان نشنود به ساندنس میگوید: «گوش کن، برای من خیالی نیست ،ببازم اما اگر مُردم بکشش.
ساندنس با صدای بلند میگوید از خدایم است. لوگان فکر میکند ساندنس با اوست اما خواننده و در فیلم بیننده میفهمد که او دارد جواب بوچ را میدهد و او جزء دسته بوچ است. در حقیقت آن دو روابط درون گروهی باهم دارند و لوگان قبل از اینکه حتی جنگ و دعوا را شروع ،کند بازی را باخته است این جور رابطه ساده و بیریا خیلی بهتر وفاداری را میرساند و مخاطب را جذب میکند تا یک حرف رک و صریح مثل: «من مُخلصتم مرد.»
اما مبادا آن قدر شیفته گفت و گوهای طنزآمیز شوید که پاک شخصیتها از یادتان برود. ویلیام گولدمن نیز اعترافی بسیار صادقانه درباره ضعف های فیلمنامه اش بوچ کاسیدی و ساندنس کید کرده است. وی در مصاحبه ای میگوید که یکی از اشتباهات ناراحت کننده اش در فیلمنامه این بود که بوچ و ساندنس شوخ طبع در آن میمیرند واقعاً نمیدانم چرا من آنها را کشتم؟ آخر آنها قهرمان های من بودند.
📚اسرار و ابزار طنزنویسی
✍محسن سلیمانی
#طنزنویسی
#شخصیت
@shahrzade_dastan
#چالش_هفته
برای چالش این هفته کافی است که شخصیتی خیالی خلق کنید که رفتار و کردارش عجیب و غریب باشد. دوستان توجه کنید که در این چالش نوشتن داستان لازم نیست. فقط یک بند از این شخصیت را برایمان نشان بدهید. شخصیت میتواند رئال، خیالی، سورئال و ... باشد. تخیل خود را آزاد بگذارید و بنویسید.
@Faran239
#شخصیت
#شخصیتپردازی
@shahrzade_dastan
#چالش_هفته
برای چالش این هفته کافی است که شخصیتی خیالی خلق کنید که رفتار و کردارش عجیب و غریب باشد. دوستان توجه کنید که در این چالش نوشتن داستان لازم نیست. فقط یک بند از این شخصیت را برایمان نشان بدهید. شخصیت میتواند رئال، خیالی، سورئال و ... باشد. تخیل خود را آزاد بگذارید و بنویسید.
@Faran239
#شخصیت
#شخصیتپردازی
@shahrzade_dastan
#چالش_هفته
برای چالش این هفته کافی است که شخصیتی خیالی خلق کنید که رفتار و کردارش عجیب و غریب باشد. دوستان توجه کنید که در این چالش نوشتن داستان لازم نیست. فقط یک بند از این شخصیت را برایمان نشان بدهید. شخصیت میتواند رئال، خیالی، سورئال و ... باشد. تخیل خود را آزاد بگذارید و بنویسید.
@Faran239
#شخصیت
#شخصیتپردازی
@shahrzade_dastan
#چالش_هفته
نوشته رویا سیف
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
گاهی وقتها به او حسودیام میشد وقتی که در یک چشم به هم زدن کوچه را طی میکرد. با مالیدن نوک انگشتانش به همدیگر آتش روشن میکرد. چشمان ریزی داشت اما وسعت دیدش زیاد بود. حتی پشت سرش را هم میتوانست ببیند. هر کجا که میخواست خودش را جا میکرد، انگار اصلا استخوان نداشت.
#شخصیتپردازی
#شخصیت
@shahrzade_dastan