eitaa logo
شعر و داستان
1.9هزار دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
80 ویدیو
44 فایل
مدیر کانال @rEzA1996 «ارسال اشعار» «انتقادات و پیشنهادها»
مشاهده در ایتا
دانلود
With out you I was a dead seed Under the requests of the cold soil of the garden. بی تو بذری مرده بودم زیر خواهشهای خاکِ سرد باغ. @shearvdastan
این گلو پرشده از بغض، ولی در دل من صحبت از بی‌کسی و آه و سکوت و گله‌هاست @shearvdastan
‏عاقبت دستانمان رو می‌شود با شعر‌ها مثل چشمانی که بعد از گریه‌ها پُف می‌کنند... @shearvdastan
داستانم را به مجنون گفتم و با خنده گفت این همه دیوانگی را از کجا آورده ای... @shearvdastan
از تو هم دل کندم و دیگر نپرسیدم ز خویش چاره‌ی معشوق اگر عاشق از او دل کند، چیست؟ @shearvdastan
هر کجا نیست کسی، آنطرفِ میز، منم خسته و غم‌زده با خویش گلاویز، منم هر چه افتاده کناری و نفهمیده کسی هیچ‌کس هم پیِ آن نیست، همان چیز منم خسته، خلقی پیِ ما میل ترحّم دارند شوم، شوریده، حزین، گریه‌ی یکریز منم ... هر که در من وطنی داشته، شد خانه خراب شهر ویران شده از غارت چنگیز منم به تنِ سردِ من اینگونه که داغِ تو نشست شاهِ قاجار تو، مشروطه‌ی تبریز منم ... اول قصّه‌ی سهراب، خوشایند، تویی... آخر قصّه ولی، تلخ و غم انگیز منم ... دل و دین، هوش و هوس،هر چه که بردی بشمر به خیال چه نشستی؟ ته پاییز منم ... بعد یک عمر اگر حالِ مرا میپرسی خنده‌ی زورکیِ از گله لبریز، منم @shearvdastan
در کوی تو معروفم و از روی تو محروم گرگ دهن آلوده یوسف ندریده @shearvdastan
نورِ تو تا رسید به بامِ دیارِ عرش خورشید را نِشاند به روی مدار عرش در "فاطمه" جمال خدا دیده می شود آئینه ی نبی شده آئینه‌دار عرش ذکرِ تو شغلِ دائمیِ جبرئیل هاست تسبیح نامِ "فاطمه جان" است،کار عرش نه حضرت رسول..،نه حیدر..،برای تو "لولاک" را نوشته خداوندگارِ عرش با ربَّنای تو دو ستون آفریده تا از این طریق حفظ شود ساختار عرش جانم به میوه ای که بُود بابِ میل تو آن میوه ای که نام گرفته :"اَنارِ عرش" گفتند:انبیای خدا هم پیاده اند... آن دَم که روز حشر تویی تک سوار عرش ما را به سقفِ "قصرِ بهشتی" نیاز نیست کافی است چادر تو شود سایه‌سار عرش بعد از هجومِ کوچه خدا حُکم کرده است دیگر به دامنت ننشیند غبار عرش در گوشه ی بهشت،تنورِ تو روشن است مشغول طبخ نان شده ای ،"خانه‌دارِ" عرش شُکر خدا به دستِ تو ظرف غذای ماست شُکر خدا که نان تو در سفره های ماست خندیدی و خدا همه را شادکام کرد غم را برای اهل غمِ تو حرام کرد با تو گشود بابِ توسل به خویش را در حقِّ خلق،لطف خودش را تمام کرد قبل از تو سهم دخترکان سنگ قبر بود نور تو این معامله را بی دوام کرد زنده به گور کرد وجودِ تو "جهل" را دیگر عرب به شأن زنان احترام کرد فهمیده ایم حدِّ مقام اَت قیامتی است... وقتی رسول پیش قدومت قیام کرد با "بَضعَهُ النَّبیِ" خودش ختم مرسلین در بابِ جایگاهِ تو ختم کلام کرد هم مادر رسولی و هم دختر رسول... باید که سجده را به کدامین مقام کرد؟! روح الامین به لفظِ "علیکِ" تو دلخوش است هرگاه رو به خانه ی امن ات سلام کرد وللهِ یک شبه همه ی آن یهود را این چادر تو بود،مسلمان‌ِ تام کرد از قصه ات حکایتِ ایمان درست شد با گردوخاک چادرت انسان درست شد روح تو خلق شد،قَلَمی "هَلْ أَتَا" نوشت دستت بلند شد،مَلَکی رَبَّنا نوشت "پرده نشین آل نبی"..،لوحِ کردِگار قُربِ تو را برابر قُربِ خدا نوشت تنها سه آیه سهم تو از قِصّه ی خداست امّا چِقَدر شرح بر این ماجرا نوشت معراج ،ابتدای رسیدن به فیضِ توست این را رَسول ، سَردرِ غارِ حرا نوشت عیسی اگر که کور شفا داده..،با یَقین بالای نسخه ذکر شریفِ تو را نوشت ذُرّیه ی تو را که خدا "پادشاه" خواند ذرّیه ی مرا همه از دَم "گدا" نوشت حالِ تو را مدیحِ "علی" خوب می کند... باید به خاطر دلت از "مرتضی" نوشت ذکر تو شیعیان تو را پایبند کرد ما را علی علیِ تو از جا بلند کرد دروازه ی بهشت غلامِ دَرِ علی است افلاک تشنه ی نمِ چشمِ ترِ علی است رازِ نهان خلقت این خاک "مرتضی" است سِرِّ تمام کُون و مکان در برِ علی است دستی بلندتر ز یدالله دیده ای؟! بالاتر از تمامی سرها سرِ علی است در صدر شاهکارِ رشادت هنوز هم فَتحُ الفتوحِ معرکه ی خیبرِ علی است امّا پناه حیدر کرّار "فاطمه" است بانوی آب و آینه ها،سنگر علی است با بودنش به جوشنِ جنگی نیاز نیست جوشن کبیرِ او زره پیکر علی است عمری برای عُمر کمش گریه می کنیم... هِجده بهار، نُه نَفَسَش ،همسر علی است این یاس را چگونه عدو زیر پا فِشُرد! این لاله ی کبود ، گُلِ پرپر علی است در گُر گرفت..،میخ کج از شرم سرخ شد... پِی بُرده بود بال و پر دلبرِ علی است او باغ لاله کاشت..،بگو وای مادرم او بار شیشه داشت..،بگو وای مادرم بردیا محمدی @shearvdastan
❄️ تعریف گذشت و عشق، تنها مادر آرامش لحظه ی مبادا، مادر والله بهشت لایق پایش نیست "لا حول ولا قوة الا " مادر روز مبارک @shearvdastan
خدا از عرش نازل کرد رودِ کوثر خود را به دریا داد کامِ تشنه‌ی پیغمبر خود را زمین پرواز کرد از خاک تا افلاک، با زهرا تماشا کرد با ناباوری دور و بر خود را نه؛ او دنیا نیامد؛ بلکه دنیا رفت پابوسش به عالم داد چندی افتخار محضر خود را صدای صور اسرافیل غیر از ذکر زهرا نیست خدا رو کرده قبل از آفرینش محشر خود را میان رحلِ دستش بوسه می‌نوشید از کوثر پدر وقتی که می‌بوسید روی دختر خود را یتیمی سخت بود؛ اما به پایان آمد این سختی یتیمِ مکه در آغوش دارد مادر خود را پدر می‌گفت می‌دانی دلیلِ خلقتم هستی؟! تکان می‌داد زهرایش به آرامی سر خود را نگاهش رونما می‌داد و مروارید می‌بارید امیرالمومنین تا دید روی همسر خود را و زهرا و علی آیینه‌های روبروی هم به قاب چشمِ هم دیدند وجه دیگر خود را @shearvdastan
پدر سه نقطه دارد ؛ پسر سه نقطه دارد ؛ دختر هم سه نقطه دارد ؛ اما مادر هیچ نقطه ای ندارد ؛ چون که نقطه نقطه ی وجودش را ؛ وقف خانواده اش کرده است؛ بچه ای به مادر گفت :اگر بهشت حق توست چرا در دستانت نیست و زیر پایت قرار دارد؟ مادر گفت: آن را زمین گذاشتم تا تو را در آغوش بگیرم @shearvdastan
شب بود و زلف یار... تو پیوند را ببین... در کشتنم دو یار همانند را ببین..‌. دارد نظر به غیر و دل از ما ربوده‌است این دزد حقّه‌باز هنرمند را ببین... گفتم: "چگونه عاشق خود میکنی مرا؟" خندد به من؛ جوابِ خوشایند را ببین... پندش دهم که: "چهره بپوشان برای غیر" از من گرفت رو... اثر پند را ببین! چای آورم که باز بماند دقایقی... لب باز می‌کند به سخن، قند را ببین‌‌‌. پرسد:" رقیب اگر بدهد زر، چه می‌کنی؟" _سر می‌دهم... سوال هدفمند را ببین... سر بسته گویمش: "طمعِ دیگران چه سود؟ آنان که دل به زلف تو دادند را ببین..." عمری سکوت بر لب و آتش به سینه، آه از ما گذشته، صبر دماوند را ببین... من میروم به اصل سخن: "دوست دارمت..." او می‌زند به حاشیه... ترفند را ببین... لبخند میزند که: "به دشنام دلخوشی؟" دشنام را رها کن و لبخند را ببین... بر لب، هزار شاعرِ مقتول را نگر... در مو، هزار صوفیِ در بند را ببین... در ابروان، پیمبریِ نوح را نگاه! در چشم‌، بی‌خداییِ فرزند را ببین! مژگان چو میله ها و اسیران در آن "دو چشم" زندانیانِ یاغیِ هم‌بند را ببین... با صد کرشمه آمد و پهلوی من نشست دل را ربود و رفت، فرایند را ببین هشیار، از آن دو گفت و به مستی شکست‌شان بختِ مشابهِ دل و سوگند را ببین گفتم:" خدا مرا نگذارد بدون یار" جانم گرفت.‌‌.. کار خداوند را ببین! هنگام رفتن من و عید خلایق است در طالعم حکایت اسفند را ببین... @shearvdastan
🍁 سَرایی را که صاحب نیست ویرانی ست معمارَش دلِ بی عشق می گردد خراب آهسته آهسته 🍁 @shearvdastan
خنده می بینی ولی ،از گریه ی دل غافلی خانه ی ما ،از درون ابر است و بیرون آفتاب... @shearvdastan
"دلم ز عشق تو شد ذره‌ای و آن هم خون تنم زِ مهر تو شد سایه‌ای و آن هم هیچ"
رسم تقدیر چنین است و چنان خواهد بود می‌رود عُمر ولی خنده به لب باید زیست... @shearvdastan
جای پای نفست مانده به صحرای خیال ای فراسوی تجسم، به دلم جا داری  @shearvdastan
چشم در چشم تو و باران، کمی بی تاب بود جام نوشین غزل،لبریز از مهتاب بود لمس آغوش نگاهت،ماه را بیدار کرد غرق،در رویای دیدار و سکوتی ناب بود شوق، از عطر وصال یاسها بر جان رسید اینک اما یاس هم،در بستری بی خواب بود مست،از لمس حضورت،شاپرک سرشار شد شمع را دید و حریر خاطرش شاداب بود تا که باشی عشق،یعنی فرصت دیدارها قبل تو باران و شوق آسمان،کمیاب بود .. @shearvdastan
دلم برای تو تنگ است ای سرا پا خوب دلم برای تو تنگ است مثل تنگ غروب چه لحظه‌های غریبی که بی تو می‌گذرند چه روزگار عجیبی‌ست بی‌تو ای‌ محبوب @shearvdastan
شور دیدارت اگر شعله به دل‌ها بکشد رود را از جگر کوه به دریا بکشد گیسوان تو شبیه است به شب، اما نه! شب که این‌قدر نباید به درازا بکشد خودشناسی قدم اول عاشق شدن است وای بر یوسف اگر ناز زلیخا بکشد عقل، یکدل شده با عشق، فقط می‌ترسم هم به حاشا بکشد هم به تماشا بکشد یکی از ما دونفر کشته به دست دگری است باش تا کار من و عقل به فردا بکشد زخمی کینه‌ی من! این تو و این سینه‌ی من من خودم خواسته‌ام کار به اینجا بکشد حال با پای خودت سر به بیابان بگذار پیش از آنی که تو را عشق به صحرا بکشد @shearvdastan
گیسوی خویش را یله کن، بافه بافه کن تا ماه تر میانِ سیاهی ببینمت چندیست خو گرفته دلم با ندیدنت عمری نمانده است، الهی ببینمت @shearvdastan
فرق من با دیگران را تا کنون فهمیده ای عاشقت بودند خیلیها ولی آواره نه... @shearvdastan
صدایم کن، چو لب وا می کنی عشق است خودت را در دلم جا می کنی عشق است تو با شرم قشنگ عمق چشمانت . . . مرا وقتی تماشا می کنی عشق است سکوتی خفته در حجم نفس هایت . . . محبت را که حاشا می کنی عشق است چه شد آن وقت دیدارت نمی دانم . . . همین امروز و فردا می کنی عشق است تو کز پشت حصار پنجره هر روز . . . فضای شیشه را ها می کنی عشق است میان کوچه می پاشی نجابت را . . . دلم را اینچنین تا می کنی عشق است @shearvdastan
به طبیبش چه حواله کنی ای آب حیات از همان جا که رسد درد همان جاست دوا @shearvdastan
زل بزن در چشمم وشعری برای من بخوان تا کمی دیوانه ات را شعر درمانی کنی! @shearvdastan
آری همه باخت بود سرتاسر عمر دستی که به گیسوی تو بردم، بُردم... @shearvdastan
فواره‌وار سربه‌هوایی و سربه‌زیر چون تلخی شراب دل‌آزار و دلپذیر ماهی تویی و آب من و تُنگ روزگار! من در حصارِ تُنگ و تو در مشتِ من اسیر مرداب زندگی همه را غرق می‌كند ای عشق همّتی كن و دست مرا بگیر ای مرگ می‌رسی به من اما چقدر زود ای عشق می‌رسم به تو اما چقدر دیر شیرینی فراق کم از شور وصل نیست گر عشق مقصد است خوشا لذت مسیر چشم انتظار حادثه‌ای ناگهان مباش با مرگ زندگی كن و با زندگی بمیر...! @shearvdastan
امشب تمام حوصله ام خیس گریه است ! باران ، مرا گرفته در "آغوش" و نیستی ...! @shearvdastan
داغی که بوسه‌ی تو به لب‌های ما نهاد یادش‌بخیر و خاطره‌اش جاودانه باد فاضل‌نظری @shearvdastan