غم از آن دارم که بی تو همچو حلقه بر درم
تا تو از در درنیایی از دلم غم کی شود
#عطار_نیشابوری
#ارسالی
@shearvdastan
گفتی : مرا ببخش ؛ ببخشم برای چه ؟
کارِ تو رفتن است ؛ به کارت رسیدهای !
#مهدی_ابوالقاسمی
(وقتی تو را برتر از آدم آفریدند
یعنی فراتر از دو عالم آفریدند)
نامت که آمد روی لبهای موذن
بر گونههای صبح، شبنم آفریدند
انگشتر خلقت نگینی چون تو میخواست
نام تو را در قلب خاتم آفریدند
وقتی تو را دردانهی عرش خداوند
وقتی دلت را کاشفالهم آفریدند
حبل المتینی، سِرّ اسما خدایی
نام تو را از اسم اعظم آفریدند
آن روز اسماعیل، حتما «یا علی» گفت
آن روز... آن روزی که زمزم آفریدند
کعبه ترک دارد هنوز از اشتیاقت
دیوار آن را گر چه محکم آفریدند
دنبالهی ذکرت صراطالمستقیم است
ذکر تو را زیبا و مبهم آفریدند
وصفت نمیگنجد میان بیتهایم
واژه برای وصف تو کم آفریدند
#اعظم_کلیابی
#بانوی_کاشانی
#ارسالی_شاعر_محترم
پاییز میرسد که مرا مبتلا کند
با رنگهای تازه مرا آشنا کند
#علیرضا_بدیع
@shearvdastan
ترس هرجا سایه ایی گسترد میریزد بهم
باغ را آغازِ فصلِ سرد میریزد بهم
عزمِ رفتن کرده باشی کوله بارِ بسته ات
گاه با یک واژه ی « برگرد» میریزد بهم
شاه باشی خوب می دانی حریمِ قلعه را
رخنه ی دلداده ای نامرد میریزد بهم
مرد را هم شانه ای خالی به هق هق میکِشد
ابر تا یک ابر پیدا کرد ، میریزد بهم
شک بیاید لرزه می ٱفتد به جانِ باورت
کوه را گاهی فقط یک گَرد میریزد بهم
دلخوشِ گنجینه های خالی از زحمت نباش
باد حتما آنچه را آورد میریزد بهم
#رضوانه_نخجیری
@shearvdastan
آقا اجازه! خستـه ام از این همه فریب
از های و هوی مردم این شهر نانجیب
آقا اجازه! پنجـره ها سنگ گشته اند
دیوارهای خسته از کوچه بی نصیب
آقا اجازه! باز بـه من طعـنه می زنند
عاشق ندیده های پـر از نفـرت رقیب
شیرینـی وجـود مـرا تلـخ می کنند
فـرهادهای کـینه پرست پر از فریب
آقا اجازه! گندم و حوا بـهـانه بـود
آدم نمی شویم! بیـا: ماجرای سیب
آقا اجازه! مـا دلمـان تنـگ می شود
آقا اجازه! یاد شمـا کـرده ام عجیب!
باشد، سکوت میکنم اما خودت ببین!
آقا اجازه! منتظرند این همه غریب...!
#مژگان_بهاری
💔
@shearvdastan
موقوف نسیمی است ز هم ریختن ما
آمادهٔ پرواز چو اوراق خزانیم
#صائب_تبريزی
معدن طبس 🖤
@shearvdastan
مثل نوری که گذر میکند از پنجرهها
میشوم محو تماشای تو از منظرهها
به دعاهای سپیدار لب چشمه قسم
به صدای عطشآلود شب زنجرهها،
قدر یک لحظه دلم تاب ندارد بیتو
دورهگردی شدهام همسفر شبپرهها
نیستی، در دل مهتابی و آرامم باز
سور و ساتیست به پا بین غم و دلهرهها
میدوم سمت هیاهوی نجیب گل سرخ
میچکد بغض من از خستگی حنجرهها
یاد چشم تو مرا زنده نگه داشتهاست
کهنه کی میشود آن نابترین خاطرهها
بر لب طاقچهها جای تو گل کاشتهام
کاش میشد که بیایی به لب پنجرهها
#اعظم_کلیابی
#بانوی_کاشانی
#ارسالی_شاعر_محترم
@shearvdastan
تو تک کبریت امّیدم در اوج بى کسى بودى
تو را اى عشق با امیدوارى روشنت کردم...
#سید_تقی_سیدی
#ارسالی
@shearvdastan