فلک به مردم نادان دهد زمام مراد
تو اهل فضلی و دانش همین گناهت بس
#حافظ
@shearvdastan
#اندکی_مطالعه
حکمت۳۴نهج البلاغه
قَالَ عليه السلام مَنْ أَسْرَعَ إِلَى النَّاسِ بِمَا يَكْرَهُونَ قَالُوا فِيهِ مَا لَا يَعْلَمُونَ
هر كه بشتابد به چيزى كه مردم (از آن) مى رنجند (بى انديشه سخنى گويد يا كارى كند كه بر خلاف ميل و خواسته آنها باشد) در باره او مى گويند چيزى را كه نمى دانند (زيرا انسان از كسيكه رنجيد طبعا باك ندارد كه در باره او آنچه شنيده راست يا دروغ بيان نمايد
@shearvdastan
♥️
سرسبز دل از شاخه بریدم ، تو چه کردی ؟
افتادم و بر خاک رسیدم ، تو چه کردی ؟
من شور و شر موج و تو سرسختی ِ ساحل
روزی که به سوی تو دویدم ، تو چه کردی ؟
هر کس به تو از شوق فرستاد پیامی
من قاصد ِ خود بودم و دیدم تو چه کردی
مغرور ، ولی دست به دامان ِ رقیبان
رسوا شدم و طعنه شنیدم ، تو چه کردی ؟
«تنهایی و رسوایی » ، « بی مهری و آزار »
ای #عشق ، ببین من چه کشیدم تو چه کردی!
#فاضل_نظری
@shearvdastan
دیر آمدم...دیر آمدم... در داشت می سوخت
هیئت، میان "وای مادر" داشت می سوخت
دیوار دم می داد؛ در بر سینه می زد
محراب می نالید؛منبر داشت می سوخت
جانکاه: قرآنی که زیر دست و پا بود
جانکاه تر: آیات کوثر داشت می سوخت
آتش قیامت کرد؛ هیئت کربلا شد
باغ خدا یک بار دیگر داشت می سوخت
یاد حسین افتادم آن شب آب می خواست
ناصر که آب آورد سنگر داشت می سوخت
آمد صدای سوووت؛ آب از دستش افتاد
عباس زخمی بود اصغر داشت می سوخت
سربند یازهرای محسن غرق خون بود
سجاد، از سجده که سر برداشت، می سوخت
باید به یاران شهیدم می رسیدم
خط زیر آتش بود؛ معبر داشت می سوخت
برگشتم و دیدم میان روضه غوغاست
در عشق، سر تا پای اکبر داشت می سوخت
دیدم که زخم و تشنگی اینجا حقیرند
گودال، گل می داد و خنجر داشت می سوخت
شب بود ... بعد از شام برگشتم به خانه
دیدم که بعد از قرن ها در داشت می سوخت
::
ما عشق را پشت در این خانه دیدیم
زهرا در آتش بود؛ حیدر داشت می سوخت
#شب_زیارتی_ابا_عبدالله
#شب_جمعه
#دلتنگ_حرم
@shearvdastan
شد وقت آنكه مرغ سحر نغمه سر كند
گل با نسیم صبح ، سر از خواب بر كند
#ملک_الشعرای_بهار
#صبحتون_بخیر
@shearvdastan
#اندکی_مطالعه
"تقیّه، انکار به خاطر حفظ جان" نیست، بلکه "انکار به خاطر حفظ جان و حفظ جان به خاطر حفظ آرمان" است. بنابراین، همهی کسانی که جهت زنده ماندن- و فقط زنده ماندن- تقیّه میکنند، ریاکارند و مُشرک، و به واقع همانند که در برابر دشمن، به آن بودن تظاهر میکنند؛ اما آنها که حفظ تن و جان میکنند تا بتوانند بعدها، آن تن و جان را در جهت حفظ دین و هدف و خدمت به خدا و خلق خدا به کار گیرند و لحظهیی تن و جان بازیافته را مِلک شخصی خویش نپندارند و به لذات و شهوات روی نیاورند، تقّیهشان درست است و مشروع. بنابراین، تقّیه کننده، با اقدام به تقیّه، زندگی خود را برای همیشه وقف میکند.
📚 از #کتاب مردی در تبعید ابدی
نوشتهی #نادر_ابراهیمی
@shearvdastan
همه دلخوشی اش، داشتن فاطمه بود
دل زهرایی مولا، وطن فاطمه بود...
#فاطمیه🏴
@shearvdastan
21.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎼 #نماهنگ
🎶 بہ رنگ یاس
🎤 حسین سیب سرخے
عبدالرضا هلالے
◾️دلم به یاد مدینه بهانه می گیرد
سراغ باغ گلی را شبانه می گیرد؛
چه حکمت هست که چون نام فاطمه آمد
برای گریه دل من بهانه می گیرد..
@shearvdastan
گرتمام علمـا شُهره به تقـوا شده انـد
ومراجـع همگی صاحب فتوا شده انـد
هر ڪجا ڪار،گره خورده؛میان روضه
متوسـل بہ نخ چادرزهـراء شده انـد
🖤شهادت بانوی دو عالم
حضرت زهرا(س) تسلیت باد🖤
@shearvdastan
"مادر" اگر کاری کند
اهل خانه هم یاد میگیرند
مثلا اگر "شهید" شود ...
@shearvdastan
شوريده دليم و سر سوداى تو داريم
با اين دل سر گشته تمناي تو داريم
با خون جگر ديده بشوئیم که عمرى
اى پرده نشين ميل تماشاى تو داريم
سوگند به يک موى سرت هر چه که داريم
از دولتى خاک کف پاى تو داريم
ما زنده بر آنيم گرفتار تو باشيم
دل بسته به گيسوى چليپاى تو باشيم
اى کاش که بر نامهء اعمال همه عمر
بينيم که خوشنودى و امضای تو داريم
ما روضه گرفتيم که تشريف بيارى
اين گرمى روضه ز نفس هاى تو داريم
دیگر تو بيا روضه بخوان صاحب روضه
ما حسرت آن صوت دل آراى تو داريم
قدرى بگو از غربت جان دادن مادر
ما چشم تر از ماتم عظماى تو داريم
کم کم کفن فاطمه را پهن نمایند
دلشوره ای از شدت غمهای تو داریم
امشب شب غمهاست امان از دل حيدر
ذکر لب زهراست امان از دل حيدر
#قاسم_نعمتی
#مناجات_فاطمی_با_امام_زمان_عج
#مرثیه_حضرت_زهرا_سلام_الله
@shearvdastan
بانو سه ماه منتظر این دقیقه ام
مشغول کار خانه شدی! خوش سلیقه ام
زهرا مرا چه قدر بدهکار می کنی
داری برای دل خوشی ام کار می کنی؟
دراین سه ماه، آب شدم ، امتحان شدم
با هر صدای سرفه ی تو نصفه جان شدم
با دیدنت، نگاه مرا سیل غم گرفت
با اولین تبسم تو، گریه ام گرفت
این بوی نان داغ به من جان ِ تازه داد
حتی به پلکهای حسن، جان تازه داد
زحمت نکش! هنوز سرت درد می کند
باید کمک کنم، کمرت درد می کند
آیینه ی پراز ترکم ، احتیاط کن
فکری به حال و روز بد ِ کائنات کن
تا کهنه زخم بازوی تان تیر می کشد
دستاس خانه، آه نفس گیر می کشد
ازدست تو، به آه شکایت بیاورم
نگذاشتی طبیب برایت بیاورم
با اینکه اهل ِ صحبت بی پرده نیستم
راضی به رنج دست ِ ورم کرده نیستم
جارونکش! که فاطمه جان درد می کشم
دارم شبیه پهلوی تان درد می کشم
جارو نکش! که عطربهشت ست می بری
روی ِ مرا زمین نزن این روز آخری
باغ بدون غنچه و گل دلنواز نیست
ویرانه را به خانه تکانی نیاز نیست
گیرم که گردگیری امروز هم گذشت...
فصل بهارآمد و این سوز هم گذشت....
آشفته خانه ی جگرم را چه می کنی
خاکی که ریخته به سرم را چه می کنی
زهرا به جای نان، غم ما را درست کن
حلوای ختم شیرخدا را درست کن
مبهوت و مات ماندم از این مِهر مادری
دست شکسته جانب دستاس می بری
جان ِعلی بگو که تو با این همه تبت
شانه زدی چگونه به گیسوی زینبت
شُستی تن حسین وحسن با کدام دست؟
آماده کرده ای تو کفن با کدام دست
حرف از کفن شد و جگرت سوخت فاطمه
ازتشنگی لب ِ پسرت سوخت فاطمه
حرف ازکفن شد و کفنت ناله زد حسین
خونابه های پیرهنت ناله زد حسین
وحید قاسمی
@shearvdastan