درد یـعنی لب هر پنجـــره ی بغض آلود
تــو نباشـی به سرم دست نــوازش بکشــــی!
#شهرام_حسینی
@shearvdastan
چه کسی گفته که خوابِ ابدی فاجعه است؟!
که در آغوش تو خوابیدن و مردن، عشق است!
@آرش_مهدی_پور
@shearvdastan
عشق اگر پنجرهای باز نمی کرد به دوست
مرگ را اینهمه ناچیز نمیدانستم
#سجاد_سامانی
@shearvdastan
صبح بخیر
پنجره را باز کن
و از هوای بارانی لذت ببر
خوشبختانه باران
ارث پدری هیچکس نیست....!!
👤حسین پناهی
@shearvdastan
هم شکارش کرده بودم هم شکارم کرده بود
فرض کن صیاد بر صیاد دام آورده بود
#مجتبیسپید
@shearvdastan
مرا محتاج رحم این و آن کردی، ملالی نیست!
تو هم محتاج خواهی شد... جهان دارِ مکافات است!
#فاضل_نظری
@shearvdastan
اگر بیتابی من خاطرت را میکند محزون
غمت را مثل تیری از دل خون میکشم بیرون
تو هم شادابیام را دیدی و هرگز نفهمیدی
که چون نیلوفری گل کردهام در برکهای از خون
در آغوش «وداعم» با تو و هر«بوسهای» امشب
هجوم تلخی «معنا»ست بر شیرینی «مضمون»
کمر خم کرد هرکس برد بار عشق را بر دوش
«جوان»شد پیر،«گل»شد سربهزانو،«بید»شد مجنون
هدر شد مستیام در یاد دیروز و غم فردا
بنوش از بادەی اکنون، خوشا اکنون، خوشا اکنون
#فاضل_نظری
@shearvdastan
ابتدای صبح
حتی قبل از اینکه
خورشید بالا بیاید
و سلام گویتان باشد...
در تاریکی سحر!
صبا را به سلام گوییتان میفرستم!
السَّلامُ عَلَيْكَ حِينَ تُصْبِحُ وَ تُمْسِي
@shearvdastan
سهم ِ من از" تو"
عکسی ست که هر "صبح"
دکمه ی پیراهنم را می بندد
موهایم را شانه می زند
به چشمانم، صبح بخیر می گوید
و برای قلب ِبیمارم ،
عشق دَم می کند...
@shearvdastan
ای مطلع و معشوقِ غزل، حضرتِ ماهَم...
ای کاش شبی بگذری از کوچه ی ما هم!
خورشید به اندازه ی تو جلوه ندارد...
تا بوده به دنبال تو بوده ست نگاهم!
منطق سپر انداخته در جنگِ دل و عقل...
مغلوب نگاهت شده بی جنگ سپاهم!
چشمان تو یک عمر مرا کرده گرفتار...
انداخته گل خنده ات از چاله به چاهم!
وابسته ی چشمت شده احوال دل من...
هم علت لبخندی و هم علت آهم!
تا بین تو و قبله مردد شده مُهری...
هربار به سمتت شده کج قلبم و راهم!
دیوانه تر از این بکن ای ماه دلم را...
بگذر شبی از دور و برِ کوچه ی ما هم!
@طاهرهاباذری
@shearvdastan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 چه شیری داده ای شیران خود را که شهادت را
💠 درون کامشان شیرین تر از شهد و عسل کردی
شعرخوانی محسن رضوانی در مدح حضرت امالبنین سلام الله علیها
With out you
I was a dead seed
Under the requests of the cold soil of the garden.
بی تو بذری مرده بودم
زیر خواهشهای خاکِ
سرد باغ.
#معصومه_امیریان_نور
#ارسالی_اعضاء_محترم
@shearvdastan
این گلو پرشده از بغض، ولی در دل من
صحبت از بیکسی و آه و سکوت و گلههاست
#مصطفی_مجیبی
@shearvdastan
عاقبت دستانمان رو میشود با شعرها
مثل چشمانی که بعد از گریهها پُف میکنند...
@shearvdastan
داستانم را به مجنون گفتم و با خنده
گفت
این همه دیوانگی را از کجا آورده ای...
@shearvdastan
از تو هم دل کندم و دیگر نپرسیدم ز خویش
چارهی معشوق اگر عاشق از او دل کند، چیست؟
#فاضل_نظری
@shearvdastan
هر کجا نیست کسی، آنطرفِ میز، منم
خسته و غمزده با خویش گلاویز، منم
هر چه افتاده کناری و نفهمیده کسی
هیچکس هم پیِ آن نیست، همان چیز منم
خسته، خلقی پیِ ما میل ترحّم دارند
شوم، شوریده، حزین، گریهی یکریز منم ...
هر که در من وطنی داشته، شد خانه خراب
شهر ویران شده از غارت چنگیز منم
به تنِ سردِ من اینگونه که داغِ تو نشست
شاهِ قاجار تو، مشروطهی تبریز منم ...
اول قصّهی سهراب، خوشایند، تویی...
آخر قصّه ولی، تلخ و غم انگیز منم ...
دل و دین، هوش و هوس،هر چه که بردی بشمر
به خیال چه نشستی؟ ته پاییز منم ...
بعد یک عمر اگر حالِ مرا میپرسی
خندهی زورکیِ از گله لبریز، منم
#سجاد_شهیدی
@shearvdastan
در کوی تو معروفم و از روی تو محروم
گرگ دهن آلوده یوسف ندریده
#سعدی
@shearvdastan
نورِ تو تا رسید به بامِ دیارِ عرش
خورشید را نِشاند به روی مدار عرش
در "فاطمه" جمال خدا دیده می شود
آئینه ی نبی شده آئینهدار عرش
ذکرِ تو شغلِ دائمیِ جبرئیل هاست
تسبیح نامِ "فاطمه جان" است،کار عرش
نه حضرت رسول..،نه حیدر..،برای تو
"لولاک" را نوشته خداوندگارِ عرش
با ربَّنای تو دو ستون آفریده تا
از این طریق حفظ شود ساختار عرش
جانم به میوه ای که بُود بابِ میل تو
آن میوه ای که نام گرفته :"اَنارِ عرش"
گفتند:انبیای خدا هم پیاده اند...
آن دَم که روز حشر تویی تک سوار عرش
ما را به سقفِ "قصرِ بهشتی" نیاز نیست
کافی است چادر تو شود سایهسار عرش
بعد از هجومِ کوچه خدا حُکم کرده است
دیگر به دامنت ننشیند غبار عرش
در گوشه ی بهشت،تنورِ تو روشن است
مشغول طبخ نان شده ای ،"خانهدارِ" عرش
شُکر خدا به دستِ تو ظرف غذای ماست
شُکر خدا که نان تو در سفره های ماست
خندیدی و خدا همه را شادکام کرد
غم را برای اهل غمِ تو حرام کرد
با تو گشود بابِ توسل به خویش را
در حقِّ خلق،لطف خودش را تمام کرد
قبل از تو سهم دخترکان سنگ قبر بود
نور تو این معامله را بی دوام کرد
زنده به گور کرد وجودِ تو "جهل" را
دیگر عرب به شأن زنان احترام کرد
فهمیده ایم حدِّ مقام اَت قیامتی است...
وقتی رسول پیش قدومت قیام کرد
با "بَضعَهُ النَّبیِ" خودش ختم مرسلین
در بابِ جایگاهِ تو ختم کلام کرد
هم مادر رسولی و هم دختر رسول...
باید که سجده را به کدامین مقام کرد؟!
روح الامین به لفظِ "علیکِ" تو دلخوش است
هرگاه رو به خانه ی امن ات سلام کرد
وللهِ یک شبه همه ی آن یهود را
این چادر تو بود،مسلمانِ تام کرد
از قصه ات حکایتِ ایمان درست شد
با گردوخاک چادرت انسان درست شد
روح تو خلق شد،قَلَمی "هَلْ أَتَا" نوشت
دستت بلند شد،مَلَکی رَبَّنا نوشت
"پرده نشین آل نبی"..،لوحِ کردِگار
قُربِ تو را برابر قُربِ خدا نوشت
تنها سه آیه سهم تو از قِصّه ی خداست
امّا چِقَدر شرح بر این ماجرا نوشت
معراج ،ابتدای رسیدن به فیضِ توست
این را رَسول ، سَردرِ غارِ حرا نوشت
عیسی اگر که کور شفا داده..،با یَقین
بالای نسخه ذکر شریفِ تو را نوشت
ذُرّیه ی تو را که خدا "پادشاه" خواند
ذرّیه ی مرا همه از دَم "گدا" نوشت
حالِ تو را مدیحِ "علی" خوب می کند...
باید به خاطر دلت از "مرتضی" نوشت
ذکر تو شیعیان تو را پایبند کرد
ما را علی علیِ تو از جا بلند کرد
دروازه ی بهشت غلامِ دَرِ علی است
افلاک تشنه ی نمِ چشمِ ترِ علی است
رازِ نهان خلقت این خاک "مرتضی" است
سِرِّ تمام کُون و مکان در برِ علی است
دستی بلندتر ز یدالله دیده ای؟!
بالاتر از تمامی سرها سرِ علی است
در صدر شاهکارِ رشادت هنوز هم
فَتحُ الفتوحِ معرکه ی خیبرِ علی است
امّا پناه حیدر کرّار "فاطمه" است
بانوی آب و آینه ها،سنگر علی است
با بودنش به جوشنِ جنگی نیاز نیست
جوشن کبیرِ او زره پیکر علی است
عمری برای عُمر کمش گریه می کنیم...
هِجده بهار، نُه نَفَسَش ،همسر علی است
این یاس را چگونه عدو زیر پا فِشُرد!
این لاله ی کبود ، گُلِ پرپر علی است
در گُر گرفت..،میخ کج از شرم سرخ شد...
پِی بُرده بود بال و پر دلبرِ علی است
او باغ لاله کاشت..،بگو وای مادرم
او بار شیشه داشت..،بگو وای مادرم
بردیا محمدی
#ولادت_حضرت_زهرا_سلام_الله
@shearvdastan
❄️
تعریف گذشت و عشق، تنها مادر
آرامش لحظه ی مبادا، مادر
والله بهشت لایق پایش نیست
"لا حول ولا قوة الا " مادر
#علی_صفری
روز #مادر مبارک
@shearvdastan
خدا از عرش نازل کرد رودِ کوثر خود را
به دریا داد کامِ تشنهی پیغمبر خود را
زمین پرواز کرد از خاک تا افلاک، با زهرا
تماشا کرد با ناباوری دور و بر خود را
نه؛ او دنیا نیامد؛ بلکه دنیا رفت پابوسش
به عالم داد چندی افتخار محضر خود را
صدای صور اسرافیل غیر از ذکر زهرا نیست
خدا رو کرده قبل از آفرینش محشر خود را
میان رحلِ دستش بوسه مینوشید از کوثر
پدر وقتی که میبوسید روی دختر خود را
یتیمی سخت بود؛ اما به پایان آمد این سختی
یتیمِ مکه در آغوش دارد مادر خود را
پدر میگفت میدانی دلیلِ خلقتم هستی؟!
تکان میداد زهرایش به آرامی سر خود را
نگاهش رونما میداد و مروارید میبارید
امیرالمومنین تا دید روی همسر خود را
و زهرا و علی آیینههای روبروی هم
به قاب چشمِ هم دیدند وجه دیگر خود را
#رضا_قاسمی
#ولادت_حضرت_زهرا_سلام_الله
#فقط_حیدر_امیر_المومنین_است
@shearvdastan
پدر سه نقطه دارد ؛
پسر سه نقطه دارد ؛
دختر هم سه نقطه دارد ؛
اما مادر هیچ نقطه ای ندارد ؛
چون که نقطه نقطه ی وجودش را ؛
وقف خانواده اش کرده است؛
بچه ای به مادر گفت :اگر بهشت حق توست چرا در دستانت نیست و زیر پایت قرار دارد؟
مادر گفت: آن را زمین گذاشتم تا تو را در آغوش بگیرم
#میلاد_حضرت_زهرا
#روز_مادر
#بر_همگان_مبارک_باد
@shearvdastan
شب بود و زلف یار... تو پیوند را ببین...
در کشتنم دو یار همانند را ببین...
دارد نظر به غیر و دل از ما ربودهاست
این دزد حقّهباز هنرمند را ببین...
گفتم: "چگونه عاشق خود میکنی مرا؟"
خندد به من؛ جوابِ خوشایند را ببین...
پندش دهم که: "چهره بپوشان برای غیر"
از من گرفت رو... اثر پند را ببین!
چای آورم که باز بماند دقایقی...
لب باز میکند به سخن، قند را ببین.
پرسد:" رقیب اگر بدهد زر، چه میکنی؟"
_سر میدهم... سوال هدفمند را ببین...
سر بسته گویمش: "طمعِ دیگران چه سود؟
آنان که دل به زلف تو دادند را ببین..."
عمری سکوت بر لب و آتش به سینه، آه
از ما گذشته، صبر دماوند را ببین...
من میروم به اصل سخن: "دوست دارمت..."
او میزند به حاشیه... ترفند را ببین...
لبخند میزند که: "به دشنام دلخوشی؟"
دشنام را رها کن و لبخند را ببین...
بر لب، هزار شاعرِ مقتول را نگر...
در مو، هزار صوفیِ در بند را ببین...
در ابروان، پیمبریِ نوح را نگاه!
در چشم، بیخداییِ فرزند را ببین!
مژگان چو میله ها و اسیران در آن "دو چشم"
زندانیانِ یاغیِ همبند را ببین...
با صد کرشمه آمد و پهلوی من نشست
دل را ربود و رفت، فرایند را ببین
هشیار، از آن دو گفت و به مستی شکستشان
بختِ مشابهِ دل و سوگند را ببین
گفتم:" خدا مرا نگذارد بدون یار"
جانم گرفت... کار خداوند را ببین!
هنگام رفتن من و عید خلایق است
در طالعم حکایت اسفند را ببین...
#سجاد_شهیدی
@shearvdastan
May 11
🍁 سَرایی را که صاحب نیست
ویرانی ست معمارَش
دلِ بی عشق می گردد خراب
آهسته آهسته 🍁
#صائب_تبریزی
@shearvdastan
خنده می بینی ولی ،از گریه ی دل غافلی
خانه ی ما ،از درون ابر است و بیرون آفتاب...
#صائب_تبریزی
@shearvdastan
#امیرخسرو_دهلوی
"دلم ز عشق تو شد ذرهای و آن هم خون
تنم زِ مهر تو شد سایهای و آن هم هیچ"
رسم تقدیر چنین است و چنان خواهد بود
میرود عُمر ولی خنده به لب باید زیست...
#صائب_تبریزی
@shearvdastan
جای پای نفست مانده به صحرای خیال
ای فراسوی تجسم، به دلم جا داری
#حزین_لاهیجی
@shearvdastan
چشم در چشم تو و باران، کمی بی تاب بود
جام نوشین غزل،لبریز از مهتاب بود
لمس آغوش نگاهت،ماه را بیدار کرد
غرق،در رویای دیدار و سکوتی ناب بود
شوق، از عطر وصال یاسها بر جان رسید
اینک اما یاس هم،در بستری بی خواب بود
مست،از لمس حضورت،شاپرک سرشار شد
شمع را دید و حریر خاطرش شاداب بود
تا که باشی عشق،یعنی فرصت دیدارها
قبل تو باران و شوق آسمان،کمیاب بود
..
#سمیه_خلج
@shearvdastan