eitaa logo
شعر و داستان
1.9هزار دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
80 ویدیو
44 فایل
مدیر کانال @rEzA1996 ارسال اشعار و انتقادات و پیشنهادها
مشاهده در ایتا
دانلود
مادرم ڪرده سفارش ڪہ بگو اول ماه❣️ بـاَبے اَنٺَ وَ اُمّــے یا اَباعَبدِاللہ❣️ @shearvdastan
بعد مغرب وقت افطار و زمان عاشقی با زیارت نامه‌ات سجاده را تا می‌کنم روزه‌ی بی ذکر تو اصلا نمی‌چسبد به من طول روزم کربلایت را تمنا می‌کنم دور تسبیحم شد آقا “یاغریب فاطمه” من خودم را بین عشاق شما جا می‌کنم 🌹 🌙 @shearvdastan
هر زمانی در دلم درگیر طوفان می شوم یا حسینی می نویسم غرق باران می شوم از مسلمانی فقط عشقش برایم مانده است آخر از عشق علی یک روز سلمان می شوم کار من را بیشتر دست کریمان بسپرید در گرفتاری دخیل یا حسن جان می شوم من گناهی هم اگر کردم جهالت کرده ام تا گناهی می کنم فورا پشیمان می شوم بار سنگینم مرا خیلی خجالت می دهد، هر زمانی که سر این سفره مهمان می شوم روزه می گیرم ولی دائم به فکر روضه ام آب می نوشم دم افطار و گریان می شوم روضه آب و گریه نان هر شب اهل دل است دور از این روضه ها، بی آب و بی نان می شوم جان من را هم گرفتی روضه را از من نگیر جان تو بی روضه من خیلی پریشان می شوم ... مو پریشان...، بعدِ تو زینب پریشان می شود همسفر با حرمله، با نیزه داران می شود وحید محمدی @shearvdastan
درکنج دلم عشق کسی خانه ندارد کس جای در این خانه ی ویرانه ندارد دل را به کف هر که دهم باز پس آرد کس تاب نگهداری دیوانه ندارد در بزم جهان جز دل حسرت کش ما نیست آن شمع که می سوزد و پروانه ندارد گفتم مه من از چه تو در دام نیفتی؟ گفتا:چه کنم دام شما دانه ندارد! در انجمن عقل فروشان ننهم پای دیوانه سر صحبت فرزانه ندارد تا چند کنی قصه ی اسکندر و داراب ده روزه ی عمر این همه افسانه ندارد پژمان بختیاری @shearvdastan
افطار ها به کام دلم زهر می شود آقای ما گرسنه و تشنه شهید شد‌.‌‌.‌... @shearvdastan
بيگانه كند در غم ما خنده ولی ما با چشم خودی در غم بیگانه بگرييم @shearvdastan
نیما غم دل گو که غریبانه بگرییم سر پیش هم آریم و دو دیوانه بگرییم من از دل این غار و تو از قله‌ی آن قاف از دل به هم افتیم و به جانانه بگرییم دودی است در این خانه که کوریم ز دیدن چشمی به کف آریم و به این خانه بگرییم آخر نه چراغیم که خندیم به ایوان شمعیم که در گوشه‌ی کاشانه بگرییم این شانه پریشان‌کن کاشانه‌ی دل‌هاست یک شب به پریشانی از این شانه بگرییم من نیز چو تو شاعر افسانه‌ی خویشم باز آ به هم ای شاعر افسانه بگرییم پیمان خط جام یکی جرعه به ما داد کز دور حریفان دو سه پیمانه بگرییم برگشتن از آیین خرابات نه مردی است می مرده بیا در صف میخانه بگرییم از جوش و خروش خم و خمخانه خبر نیست با جوش و خروش خم و خمخانه بگرییم با وحشت دیوانه بخندیم و نهانی در فاجعه‌ی حکمت فرزانه بگرییم با چشم صدف خیز که بر گردن ایام خرمهره ببینیم و به دردانه بگرییم آئین عروسی و چک و چانه زدن نیست بستند همه چشم و چک و چانه بگرییم بلبل که نبودیم بخوانیم به گلزار جغدی شده شبگیر به ویرانه بگرییم پروانه نبودیم در این مشعله باری شمعی شده در ماتم پروانه بگرییم بیگانه کند در غم ما خنده ولی ما با چشم خودی در غم بیگانه بگرییم بگذار به هذیان تو طفلانه بخندند ما هم به تب طفل طبیبانه بگرییم @shearvdastan
زخم تبرت مانده، ولی جای شکایت شادم که نگه داشته ام از تو نشانه! @shearvdastan
خوردم.... گرچه آرام و بی‌صدا خوردم هرچه در سفره بود را خوردم هرچه را بود بی‌ادا و اصول ساده، بی‌چون و بی‌چرا خوردم قبل از اینکه اذان شود آغاز لقمه‌ای بعدِ رَبنا خوردم بعد از آن طبق آنچه مرسوم است چند خرما و زولبیا خوردم لقمه‌های نخست را آرام موقع گفتنِ دعا خوردم آش و سوپی که بود را بعدش بهر ایجاد اشتها خوردم بعد از آنکه تمام شد عدسی دو سه تا کاسه لوبیا خوردم پدرم گفت شیر تازه دواست شیر با نیت دوا خوردم توی بشقاب نه فقط با دیس پلویِ توی سفره را خوردم از خورش هم فقط سه ظرف بزرگ تا پلو را دهد صفا خوردم چشم من بود در پیِ سالاد چون به من کم رسید جا خوردم درهم و برهم و قر و قاطی نه مرتب ، جدا جدا خوردم بی‌خیال از زیانِ نوشابه جای یک قوطی‌اش دوتا خوردم بگذر از مابقی که یادم نیست که چه‌ها دیدم و چه‌ها خوردم رد شدم از حریم انسانی قدرِ حیوانِ چارپا خوردم پر شدم از صفای ماه صیام همه را از سرِ صفا خوردم چون‌که با نیت عبادت بود سخت محجوب و بی‌ریا خوردم بهرِ خود نه، که روزه دارم من همه را در رهِ خدا خوردم ✍
ما دل به غم تو بسته داریم ای دوست درد تو بجان خسته داریم ای دوست گفتی که به دلشکستگان نزدیکم ما نیز دل شکسته داریم ای دوست ابوسعید ابوالخیر
. مرا اتفاقی پیر کرد که هیچوقت رخ نداد! @shearvdastan
. هرچه می‌خواهمت از یاد برم ممکن نیست من تو را دوست نمی‌دارم اگر بگذاری... @shearvdastan
گاهی مرا نگاه کنی رد شوی بس است آنها که بی کسند به یک در زدن خوشند @shearvadastan
هدایت شده از کج دار و مریـز
mohammadhosein.pouyanfar.ba.saadate.harki.zire.sayate(320).mp3
7.87M
چجوری قبول کنم که حرم نداری؟😔
عجیب نیست که دائم سر زبان من است حسن قشنگ‌ترین واژه درجهان من است اگر به گفتن ذکرش همیشه مشغولم زبان برای همین کار در دهان من است همیشه أشهَدُ أَنّ حسن کریم الله پس از علی ولی الله در اذان من است گدای سفره ‌ی او بوده اند اجدادم همین بزرگترین فخر خاندان من است به تیره روزی شب های خویش مفتخرم برای اینکه حسن ماه آسمان من است غم نداری خود را نمی‌خورم هرگز چرا که مُهر حسن پای آب و نان من است مرا به شاعر درگاه او شناخته اند هزار شکر که در شهر این نشان من است قبول اگر غزلم در خور مقامش نیست ولی محبت او برتر از توان من است اگر چه جان جهان شد برای ما اما همیشه گفته حسن جان حسین جان من است سجاد روانمرد @shearvdastan
در کرم خانه حق سفره به نام است عرش تا فرش خدا رحمت عام حسن است بی حرم شد که بدانند همه مادری است ور نه در زاویه عرش مقام حسن است @shearvdastan
به تو گفتم:  زیاد، خیلی خیلی زیاد دوستت دارم. جواب دادى:  هرچه این حرف را تکرار کنى، باز هم مى خواهم بشنوم! این گفت و گوى کوتاه را، مدام، مثل برگردان یک شعر، مثل تم یک موسیقی، هر لحظه توى ذهن خودم تکرار کردم. اما هرگز تصور نکن که حتى یک لحظه توانسته باشم خودم را با تکرار و با مرور این حرف تسکین بدهم. نه! من فقط موقعى آرام و آسوده هستم و تنها موقعى به تو فکر نمى کنم،که تو با من باشى. همین و بس. | احمد شاملو | @shearvdastan
یا رب دوباره وقت دعای سحر شده این دل برای بزم دعا مفتخر شده اُدعونی استجب لکم تو خدای من بر من بشارتی است که وقت نظر شده با این همه خطا و معاصی ام ای خدا دیگر دعای نیمه شبم بی اثر شده من در گناه کردن تو شهره گشته ام جنس دلم به سختی جنس حجر شده کاری برای قبر و قیامت نکرده ام غفلت برای بنده ی تو دردسر شده این روزه ها حریف جهنّم نمی شود! یا رب ببین که بنده ی تو بی سپر شده رحمی نما وگرنه ز دست تو می روم حالم شبیه حال دل محتضر شده هر شب برای حال خودم گریه می کنم تنها بهای من نم اشک بصر شده با "یا حسین" به درگه تو رو نموده ام یعنی که خوان رحمت تو پر ثمر شده @shearvdastan
کم مباد آمد و رفت از سر کوی تو ولی رفتنی هوش من و آمدنی بوی تو باد @shearvdastan
دل بُرده از من آنکه ز من دل بریده است دیگر در این قمار نباید زیان دهم... @shearvdastan
با همین دست به دستان تو عادت کردم این گناه است ولی جان تو عادت کردم جا برای تن گنجشک زیادست اما به درختان خیابان تو عادت کردم گر چه گلدان من از خشک شدن می ترسد به ته خالی لیوان تو عادت کردم
حاتم طایی را گفتند: «از تو بزرگ‌همت‌تر در جهان دیده‌ای یا شنیده‌ای؟!» گفت: «بلی، روزی چهل شتر قربان کرده بودم امرای عرب را. پس به گوشه صحرایی به حاجتی برون رفته بودم، خارکنی را دیدم پشته فراهم آورده. گفتمش: به مهمانی حاتم چرا نروی که خلقی بر سماط او گرد آمده‌اند؟ گفت: هركه نان از عمل خویش خورد منت حاتم طائی نبرد من او را به همت و جوانمردی از خود برتر دیدم.» @shearvdastan
نه دوری که منتظرت باشم و نه نزدیک که به آغوشت کشم. نه از آنِ منی که قلبم تسکین گیرد و نه از تو بی‌نصیبم که فراموشت کنم؛ تو در میانِ همه چیزی. محمود درویش! @shearvdastan
هر که می‌خواند به دردِ خویش با نامی تو را من چه می‌باید بخوانم، غیر ستارالعیوب...
هدایت شده از کج دار و مریـز
  همین هیچم که محتاج تو هستم، تا چه فرمایی همین هیچم، همین هم بر درت کم ادعایی نیست