شرح چند بیت از حافظ
سِرّ خدا که در تُتُق غیب منزوی است
مستانهاش، نقاب ز رخسار برکشیم
کو جلوهای ز ابروی او تا چو ماه نو
گوی سپهر، در خم چوگان زر کشیم؟
حافظ، نه حدّ ماست چنین لافها زدن
پای از گلیم خویش، چرا بیشتر کشیم؟
تتق: پرده
منزوی: پوشیده و پنهان
معنی بیت اول: با سرمستی و شادی، اسرار الهی را که در سراپردهی غیب، پوشیده و پنهان است، نقاب از چهره برمیگیریم و آشکار میکنیم.
خم چوگان: انحنا و خمیدگی سرِ چوگان.
گوی در چوگان کشیدن: با چوگان گوی را گرفتن و مهار کردن. کنایه از مسلط شدن و در اختیار گرفتن. هلال ماه نو، به چوگان زری مانند شده است که گوی فلک را در خم خود کشیده است. معمولاً چوگان بزرگان، زرین بوده است و نیز میتواند استعاره از قامت خمیدهی عاشق باشد.
شاخ نبات حافظ، دکتر برزگر خالقی، ص ۸۱۵ و ۸۱۶.
#حافظ
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
#امام_حسین علیهالسلام
🔹شمس الضحی🔹
ایمان قدم به خاک نهاد و یقین شکفت
آیات نور در ظلمات زمین شکفت
آن کشتی نجات برآمد به موجها
آن چشمۀ حیات و بهشت برین شکفت
خورشیدی از سپیدۀ زهرا، شب علی
در دوردست دیدۀ اسراربین شکفت
قنداقهاش به دست رسول وصال بود
لبخند روی چهرۀ روحالامین شکفت
پیغمبر بهار به آفاق مژده داد
در آسمان پنج تن آن پنجمین شکفت
فرمود خوش بشارت، آنک حسین من
این حسن بیکرانه و حِصن حَصین شکفت
طوبی از این خبر به زمین سایه گستراند
در هر کرانه آیۀ زیتون و تین شکفت
نامش طنین فکنده در اجزای کائنات
آری چنین به گوش جهان این طنین شفکت
حتی خدا هرآینه تحسین خویش کرد
در چار سوی عرش، گلِ آفرین شکفت
افلاک در سرور که شمس الضحی دمید
ادراک در سجود که حبل المتین شکفت
دریاست او که پا به کویر زمین گذاشت
بر تاج خاک، گوهر بالانشین شکفت..
جانها فدای چشمۀ لبهای تشنهاش
زان خون پاک، سرو گلستان دین شکفت..
یاسین که یا حسین بدون سر است، آه
در رستخیز نیزه به نور جبین شکفت
انگشترش اگرچه به یغمای دیو رفت
نام عزیز اوست که بر هر نگین شکفت
با کربلای او به خدا دست میدهیم
دست خداست او که در این آستین شکفت
#حامد_حسینخانی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
انسان شناسی ۱۹۲.mp3
11.96M
#جهانِ_جان
#انسان_شناسی_۱۹۲
#استاد_شجاعی
#استاد_پناهیان
⚡️میزان حضور خدا در درون من،
با خدای درون شما،
با خدای درون او، فرق دارد!
میزان خروجیِ محبت / آرامش / موفقیت / محبوبیت / عزت / شادی / نورانیت / متانت / عقلانیت و .... در هر کدام از ما هم، به میزانِ حضور خدا در درون ما ربط دارد!
- چه کنیم حضور خدا در درون ما پررنگتر، و دائمی باشد و با هر اتفاقی کم و زیاد نشود؟
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
🌿#فطرس_برساند
سلام مےڪنم از دور و مطمئن هستم
پس از سلام در این سینہ غم نمےماند
🌹السَّـــلامُ عَلَى الْحُسَــيْنِ 🌹
🌹و عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ 🌹
🌹و عَـــلى اَوْلادِ الْحُــسَيْنِ 🌹
🌹و عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ 🌹
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
نه در توصیف شاعرها، نه در آواز عشاقی
تو افزونتر از اندیشه، فراوانتر از اغراقی
وفاداری و شیدایی، علمداری و سقایی
ندارند این صفتها جز تو دیگر هیچ مصداقی
به خوبی تو حتی معترف بودند بدخواهان
یزید آنجا که میگوید «الا یا ایها الساقی»
تمام کودکان معراج را توصیف میکردند
مگر پیداست از بالای دوش تو چه آفاقی؟
چنان رفتی که حتی سایهات از رفتنت جا ماند
رکاب از هم گسست از بس برای مرگ مشتاقی
فرار از تو فراری میشود در عرصۀ میدان
چنان رفتی که بعد از آن بخوانندت هوالباقی
بدون دست میآیی و از دستت گریزانند
پر از زخمی هنوز اما برای جنگ قبراقی
به سوی خیمهها یا «عُدّتی فی شِدّتی» برگرد
که تو بیمشک سقّایی، که تو بیدست رزّاقی
شنیدم بغض بیگریه به آتش میکشد جان را
بماند باقی روضه درون سینهام باقی
#سید_حمیدرضا_برقعی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
انسان شناسی ۱۹۳.mp3
12.12M
#جهان_جان
#انسان_شناسی_۱۹۳
#استاد_شجاعی
#حجهالاسلام_ماندگاری
✗احساس تنهایی /
✗احساس بیپناهی /
✗احساس نیاز به حمایت و توجه دیگران /
نشانهی این است که:
⚡️خدای درون من کمرنگ، ضعیف، کم توان، و غیرقابل اتکاست!
این علامتها، شرح حال یک بیماری است.
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
به لب دارند دریاهای لبتشنه سلامات را
به دل دارند امواج رها ماه تمامات را
علی را قُرّةُالعینی، همان "فی مقعد صدقی"
"بنفسی انتَ" میداند بلندای مقامات را
به غمها کاشفالکربی، ابالغوثی، ابالفضلی
که در سختی فراوان بردهام با بغض، نامات را
شکوه دستهای تو عمود خیمهی دین شد
رساندی تا به فرداها و فرداها پیامات را
نه آب است اینکه چون جان عزیزش دوست میداری
به دندان میبری با مشک خود حرف امامات را...
#زهرا_سپهکار
#حضرت_عباس
@zahra_sepahkar
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
هدایت شده از آن*(فرهنگ، هنر، ادبیات)
🌷برای جانبازان شیمیایی🌷
زمانه خواست تو را ماضی بعید کند
ضمیر مفرد غایب کند، شهید کند
شناسنامۀ درد تو را کند تمدید
تو را اسیر زمین، مدّتی مدید کند
به دستمال نسیم آمدهست این پاییز
که زخمهای اناریت را سپید کند
میان بقچۀ عطرش نشد که دخترِ باد
سپیدهدم گلِ زخمِ تو را خرید کند
زدهست خیمه بر این باغ، ابری از اندوه
که ردّ پای تو را نیز ناپدید کند
زمانه بافت لباس عزا به قامت تو
که خود تهیّۀ اسباب روز عید کند
زمانه خواست که در خانقاه تاولها
تو را مراد کند، درد را مرید کند
کنون زمانۀ شاعر چه از تو بنویسد؟
خدا نصیب غزل، مصرعی جدید کند
حدیث توست اگر قصه سازد از «منصور»
مقام توست اگر وصف «بایزید» کند
خدا نخواست سرت را فقط بگیرد، خواست
که ذرّهذرّه تمام تو را شهید کند
#محمدسعید_میرزایی
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شاعری که در جبهههای جنگ شعر میخواند
🔹۲۴ بهمن سالروز درگذشت شاعر، ترانهسرا و مقامدار فرهنگی، سپیده کاشانی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
حکایتی از بوستان سعدی
یکی، در نجوم اندکی دست داشت
ولی از تکبّر، سری مست داشت
برِ کوشیار آمد از راه دور
دلی پر ارادت، سری پر غرور
خردمند ازو، دیده بردوختی
یکی حرف، در وی نیاموختی
چو بیبهره، عزم سفر کرد باز
بدو گفت دانای گردنفراز:
تو خود را گمان بردهای پرخرد
اِنایی که پرشد، دگر چون بَرَد؟
ز دعوی پُری، زان تهی میروی
تهی آی، تا پرمعانی شوی
ز هستی، در آفاق، سعدیصفت
تهی گرد و باز آی پر معرفت
لغات:
کوشیار: نام حکیمی که یکی از استادان ابوعلی سینا بوده است
دیده بردوختن : صرف نظر کردن،در این جا: آموزش ندادن
گردنفراز: سرافراز، شریف
انا: ظرف
کلیات سعدی، بوستان، باب چهارم در تواضع
#بوستان_سعدی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
368_30860866370201.pdf
1.8M
📗 فایلpdf
♦️ عنوان کتاب: شبهات انتخابات
👈چرا رای بدهیم؟با این اوضاع مملکت چرا رای بدهیم؟
👈چرا رای بدهیم وقتی نظام خودش انتخاب میکند؟
👈چرا نظام، خود را به رفراندوم نمیگذارد؟
📖پرسش و پاسخ حجت الاسلام راجی در جمع اساتید، دانشجویان، طلاب و نخبگان کشور
🗳 | انتخابات
✏️نویسنده: حجت الاسلام راجی
📄 تعداد صفحات : ۶۸
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
عزیزُم کاسهٔ چشمُم سَرایِت
میان هر دو چشمُم جای پایِت
از آن ترسُم که غافل پا نهی تو
نشینه خار مژگونُم به پایِت
#باباطاهر
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
آن*(فرهنگ، هنر، ادبیات)
عزیزُم کاسهٔ چشمُم سَرایِت میان هر دو چشمُم جای پایِت از آن ترسُم که غافل پا نهی تو نشینه خار مژگون
به دو بیتیهای محلی باباطاهر فَهلَویات گفته میشود.
شعرهای محلی با توجه به این که متعلق به کدام نواحی یا کدام گویش هستند اسمهای مختلفی دارند.
نواحی فهله (=پهلو/ که صفت منسوبش پهلوی میشود) شامل پنج ناحیهٔ اصفهان، ری، همدان، آذربایجان و ماهنهاوند یعنی سرزمین ماد میشدهاست.
ابن خرداذبه پهلَو یا فهلَو را شامل ری، اصفهان، همدان، دینَوَر، نهاوند، مهرگانکذک، ماسَبَذان و قزوین دانستهاست.
کاربرد فهله برای سرزمین ماد به اواخر دوران اشکانی میرسد.
برای همین به دوبیتیهای سرودهشده به گویشهای کهن نواحی فهلَو (پهلَو) فهلویات گفته میشود.
#اطلاعات_ادبی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
آیینهای و درست مانند حسین
لبخند تو انعکاس لبخند حسین
در محضر فاطمه عزیزی تو چقدر
داماد حسن هستی و فرزند حسین
#سیدمحمدجواد_شرافت
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast