eitaa logo
آن*(فرهنگ، هنر، ادبیات)
531 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
673 ویدیو
65 فایل
"آن": یُدرک و لا یوصف: به گفت در نیاید! 🌸لطیفه‌ای است نهانی، که عشق از او خیزد (صفحه‌ای برای اهالی فرهنگ، هنر و ادبیات) فاطمه شکردست دکترای زبان و ادبیات فارسی هیئت‌علمی دانشگاه پیام‌نور هنرجوی فوق‌ممتاز خوشنویسی ارتباط با من @fadak_shekardast
مشاهده در ایتا
دانلود
. بی‌گمان، دریا شاعری شیدا و آشفته‌ست با همین امواج کوتاه و بلندش اولین نیمایی تاریخ را گفته‌ست 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام و مهربانی 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
این خط نادر ابراهیمی است! ظاهرا برنامه خودش را به خط خوش می‌نوشته و آن را در خانه نصب العین می‌کرده. بسیار جالب بود خصوصا بند آخرش: « و به حد کشنده‌ای بنویس...» این یادداشت اکنون در موزه‌ی نادر ابراهیمی قرار دارد. 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
مرا چشمی‌ست خون افشان.mp3
7.78M
‌مرا چشمی‌ست خون‌افشان ز دست آن کمان‌ابرو جهان بس فتنه خواهد دید از آن چشم و از آن ابرو غلام چشم آن ترکم که در خواب خوش مستی نگارین گلشنش روی است و مشکین سایبان ابرو هلالی شد تنم زین غم که با طغرا‌ی ابرو‌یش که باشد مه که بنماید ز طاق آسمان ابرو؟ رقیبان غافل و ما را از آن چشم و جبین هر دم هزاران گونه پیغام است و حاجب در میانْ ابرو روان گوشه‌گیران را جبینش طرفه گلزار‌ی‌ست که بر طرف سمن‌زارش همی‌گردد چمان ابرو دگر حور و پری را کس نگوید با چنین حسنی که این را این چنین چشم است و آن را آن چنان ابرو تو کافر‌دل نمی‌بندی نقاب زلف و می‌ترسم که محرابم بگرداند خم آن دلستان ابرو اگر چه مرغ زیرک بود حافظ در هوادار‌ی به تیر غمزه صیدش کرد چشم آن کمان‌ابرو 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
55.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یک روایت زنانه! جالب بود 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
کنار نام تو لنگر گرفت کشتی عشق بیا که یاد تو آرامشی است طوفانی 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
باور مکن که من دست از دامنت بدارم شمشیر نگسلاند پیوند مهربانان 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
یا علی بگو موسی عصا زده‌ست به دریا، بلند شو صبرا! به پای خیز و شتیلا! بلند شو ایران! غیور باش و فلسطین! صبور باش طوفان شده‌ست، مسجدالاقصی! بلند شو تا قدس را ز پنجۀ صهیون درآوری مسجد! فرو نریز و کلیسا! بلند شو ای غزّه! کوه باش که آتشفشان شوی گیرم که اوفتاده‌ای از پا، بلند شو زانو نزن که سرو سراپا مقاوم است ای ریشهٔ مقاومت! از جا بلند شو لبنان! غرور شیعه تویی، یا علی بگو ای اقتدا نموده به زهرا! بلند شو هل من معینِ کیست که ما را صدا زده‌ست؟ لشکر کشیده شمر، عراقا! بلند شو آب این طرف محاصره، آن سوی کودکان فریاد می‌زنند که سقّا! بلند شو ایران! یمن! عراق! مهیّای وصل باش فصل ظهور آمده، دنیا! بلند شو | 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
حکایت عابد و استخوان پوسیده از بوستان سعدی شنیدم که یک بار در حِلّه‌ای* سخن گفت با عابدی، کلّه‌ای که: من فَرّ فرماندهی داشتم به سر بر، کلاهِ مِهی* داشتم سپهرم، مدد کرد و نصرت، وِفاق* گرفتم به بازوی دولت،* عراق طمع کرده بودم که کرمان* خورم که ناگه، بخوردند کرمان،*سرم بکَن پنبه‌ی غفلت از گوشِ هوش که از مُردگان، پندت آید به گوش لغات: 🌺🌺🌺 حلّه، کوی، محله. مِهی: بزرگی. وفاق: موافقت، سازگاری. دولت: بخت، حکومت. کرمان: در مصراع اول: شهر کرمان. کرمان: در مصراع دوم: کِرم‌ها. کلیات سعدی، بوستان، باب اول در عدل و تدبیر و رای 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
🚩 روایت فتح چه کرده‌ای تو که بی‌تاب کرده‌ای ما را حدیث ماهی و گرداب کرده‌ای ما را به شور و شیوه‌ی صیّادهای شیرازی دوباره بر سر قلّاب کرده‌ای ما را! چقدر طرز نگاه تو یوسف‌اللهی‌ست که از خجالت خود، آب کرده‌ای ما را! به دلفریبی لبخندهای خرّازی چگونه اینهمه شاداب کرده‌ای ما را! هنوز احمدیِ روشن است چشمانت به چشم‌هم‌زدنی خواب کرده‌ای ما را! لبت روایت فتح است، عین آوینی دم تو گرم که سیراب کرده‌ای ما را به عمق نافذ چشمان محسن حججی، قسم که مسلم خیزاب کرده‌ای ما را به ابروان حسنْ باقری تر از چمران! خراب گوشه‌ی محراب کرده‌ای ما را کرشمه‌ی تو پر از طیّب است و ضرغام است رفیق اینهمه ناباب کرده‌ای ما را! دو چشم ناز، دو تا باکری، دو زین‌الدّین به محضر که شرفیاب کرده‌ای ما را؟ مگرنه عشق تو بی‌باکی جهان‌آراست؟ چرا مُبادی آداب کرده‌ای ما را؟! به دام زلف تو دل، یک حسین فهمیده است به عمق حادثه پرتاب کرده‌ای ما را! تمام شهر، پر از قاسم سلیمانی‌ست بیا که یک غزل ناب کرده‌ای ما را... @mehdi_jahandar 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من دوست دارمت؛ تو همین را قبول کن... الس‍ّلام علیک یا رحمة الله الواسعه یا اباعبدالله و علی اخیک العبّاس و علی الارواح التی حلّت بفنائک 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
یک‌معدن پدر ثروتِ من،هستی ام،پشت و پناهِ من ،پدر روزهایِ تیره....تا... آینده یِ روشن، پدر از تمامِ رنجها چیزی نگفتن،سوختن با تمام دردها آرام خندیدن ،پدر سوختن از پارگی هایِ لباس بچه ها سالهایِ سال با یک کُهنه پیراهن ،پدر تا مگر باشیم ما در حس ‌و حال زندگی بود عمر خویش را در حالِ جان کندن پدر دیگران بی زحمتی بردند خرمن را ولی بُرد سهم از خرمنی محصول یک ارزن، پدر بُرد معدن گوهر از ما بی کسان جایِ زغال در بیابان طبس مانده ست یک معدن پدر بازهم در خواب بوسیدی مرا و پر زدی ماند با داغت به جانم داغِ بوسیدن پدر شد شهادت در جهادی عاشقانه سهم تو تا بماند رویِ قله پرچم میهن، پدر 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
26.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
همسایه سایه ات به سرم مستدام باد لطفت همیشه زخم مرا التیام داد وقتی انیس لحظه‌ی تنهایی ام توئی تنها دلیل اینکه من این‌جایی ام توئی هر شب دلم قدم به قدم می‌کشد مرا بی اختیار سمت حرم می‌کشد مرا با شور شهر فاصله دارم کنار تو احساس وصل می‌کند آدم کنار تو خوشبخت قوم و طایفه، ما مردم قمیم جاروکشان خواهر خورشید هشتمیم اعجاز این ضریح که همواره بی حد است چیزی شبیه پنجره فولاد مشهد است ما در کنار دختر موسی نشسته ایم عمریست محو او به تماشا نشسته ایم اینجا کویر داغ و نمک زار شور نیست ما روبروی پهنه ی دریا نشسته ایم بوی مدینه می وزد از شهر ما،بیا ما در جوار حضرت زهرا نشسته ایم من هم دلیل حسرت افلاک می شوم روزی که زیر پای شما خاک می شوم... تابلوی «آب و آیینه» ملیحه‌‌نور پور 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
بفرمایید چی نوشته؟ شعر کیه؟ کل غزلش هم برام بفرستید!
آن*(فرهنگ، هنر، ادبیات)
بفرمایید چی نوشته؟ شعر کیه؟ کل غزلش هم برام بفرستید!
من از تو صبر ندارم که بی تو بنشینم کسی دگر نتوانم که بر تو بگزینم بپرس حال من آخر چو بگذری روزی که چون همی‌گذرد روزگار مسکینم؟ من اهل دوزخم ار بی تو زنده خواهم شد که در بهشت نیارد خدایْ غمگینم ندانمت که چه گویم تو هر دو چشم منی که بی وجود شریفت جهان نمی‌بینم چو روی دوست نبینی جهان ندیدن به شب فراق منه شمعْ پیش بالینم ضرورت است که عهد وفا به سر برمت و گر جفا به سر آید هزار چندینم نه هاونم که بنالم به کوفتی از یار چو دیگ بر سر آتش نشان که بنشینم بگرد بر سرم ای آسیای دور زمان به هر جفا که توانی که سنگ زیرینم چو بلبل آمدمت تا چو گل ثنا گویم چو لاله لال بکردی زبان تحسینم مرا پلنگ به سرپنجه اِی نگار نکشت تو می‌کشی به سر پنجهٔ نگارینم چو ناف آهو خونم بسوخت در دل تنگ برفت در همه آفاق بوی مُشکینم هنر بیار و زبان آوری مکن سعدی چه حاجت است بگوید شکر که شیرینم 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
انسان همیشه مثل ملک سربه زیر نیست لغزیده‌ایم و کیست که لغزش پذیر نیست گیرم به مقصدی نرسید اشتیاق ما مقصد بهانه بود، سفر جز مسیر نیست کو بازگشته‌ای که بگوید به دیگران غیر از سراب منظره‌ای در کویر نیست چشم از طمع بپوش که دنیای اغنیا چندان که می‌رسد به نظر، چشم‌گیر نیست پیچیده نیست مساله جبر و اختیار تا مرگ هست هیچ کسی ناگزیر نیست فهمیدم آن زمان که به تشییعم آمدی هرگز برای هم قدمی با تو دیر نیست 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
هر کجا هست خدایا به سلامت دارش؛ اللهُمّ انصُرهُ بِنَصرِک وَ احفَظهُ بِحِفظِک... امشب دلم انبار باروت است آتش‌فشان داغ ‎ است افتاده یک‌سو شاخهٔ زیتون یک‌سو در آتش، ساقهٔ توت است تور عروس شرق، گلدوزی با دانه‌های سرخ یاقوت است مانند قایق‌های سرگردان جاری به هر سو خیل تابوت است‌ ای خطه‌ی زیبا! شکیبا باش جان جهانی با تو مبهوت است آیندهٔ لبنان و اسراییل چون قصهٔ طالوت و جالوت است این زخم چرکین، رو به نابودی‌ست این غدهٔ بدخیم، فرتوت است طاقت بیاور باز هم لبنان! دیگر زمان محو طاغوت است 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا