eitaa logo
آن*(فرهنگ، هنر، ادبیات)
519 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
699 ویدیو
65 فایل
"آن": یُدرک و لا یوصف: به گفت در نیاید! 🌸لطیفه‌ای است نهانی، که عشق از او خیزد (صفحه‌ای برای اهالی فرهنگ، هنر و ادبیات) فاطمه شکردست دکترای زبان و ادبیات فارسی هیئت‌علمی دانشگاه پیام‌نور هنرجوی فوق‌ممتاز خوشنویسی ارتباط با من @fadak_shekardast
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یادآوری🕯🕯🕯 قالب شعری قِطعه: شعری را که معمولاً قافیه‌های آن، در پایان مصراعهای زوج می‌آید و در آن درباره‌ی یک موضوع خاص سخن گفته می‌شود، یعنی وحدت موضوع دارد، قطعه می نامند. نام‌گذاری قطعه به این نام، بدان سبب است که گویا پاره‌ای از یک قصیده است. پیدایش قطعه، به آغاز شعر فارسی باز می‌گردد؛ زیرا در شعر رودکی، پدر شعر فارسی، قطعات زیبایی یافت می‌شود. محتوای قطعه معمولاً اخلاقی، تعلیمی، حکایت، شکایت، مدح، هَجو(بدگویی و عیب‌جویی)، تقاضا و... است. معروفترین قطعه‌سرایان، عبارتند از: انوری(قرن ششم)، ابن‌یَمین(قرن هشتم) و پروین اعتصامی(قرن چهاردهم). قطعه‌ای از سعدی گُلی خوش‌بوی در حمّام روزی رسید از دست مخدومی به دستم بدو گفتم که مُشکی یا عَبیری که از بوی دلاویز تو مستم؟ بگفتا: من گِلی ناچیز بودم ولیکن مدتی با گُل نشستم کمال همنشین در من اثر کرد وگرنه من همان خاکم که هستم قطعه‌ای از پروین اعتصامی شنیده‌اید که آسایش بزرگان چیست؟ برای خاطر بیچارگان نیاسودن به کاخ دهر که آلایش است بنیادش مقیم گشتن و دامان خود نیالودن همی ز عادت و کردار زشت کم کردن هماره بر صفت و خوی نیک افزودن برون شدن ز خرابات زندگی، هشیار ز خود نرفتن و پیمانه‌ای نپیمودن رهی که گمرهی‌اش در پی است، نسپَردن دری که فتنه‌اش اندر پس است، نگشودن آرایه‌های ادبی، ص ۲۹ و ۳۰. 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
جان پس از عمری دویدن لحظه ای آسوده بود عقل سرپیچیده بود از آنچه دل فرموده بود عقل با دل روبرو شد صبح دلتنگی بخیر عقل بر میگشت راهی را که دل پیموده بود عقل کامل بود، فاخر بود، حرف تازه داشت دل پریشان بود، دل خون بود، دل فرسوده بود عقل منطق داشت حرفش را به کرسی می نشاند دل سراسر دست و پا میزد ولی بیهوده بود حرف منت نیست، اما صد برابر پس گرفت گردش دنیا اگر چیزی به ما افزوده بود من کیم؟ باغی که چون با عطر عشق آمیختم هر اناری را که پروردم به خون آلوده بود ای دل ناباور من دیر فهمیدی که عشق از همان روز ازل هم جرم نابخشوده بود 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
نه شادم نه محزون، نه خاکم نه گردون نه لفظم نه مضمون، چه معنیستم من؟ 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
مرا به کار جهان هرگز التفات نبود رخ تو در نظر من چنین خوشش آراست 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
رفیقان چنان عهد صحبت شکستند که گویی نبوده‌ست خود آشنایی (سیاه مشق) 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
انسان شناسی ۱۲۱.mp3
11.3M
💥من هرچی تلاش میکنم نمی‌تونم حسادتم رو درمان کنم! 💥من هرچی تمرین میکنم، نمی‌تونم افکار منفی رو از خودم دور کنم! من هرچی زور میزنم حریفِ تکبر و غرورِ درون خودم نمیشم! - چقدر این جاده سخته ... میانبر نداره ؟ 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یادآوری🕯🕯🕯 قالبهای شعری قصیده: در قصیده، قافیه‌ی مصراع اول با مصراعهای زوج یکسان است و تعداد ابیات آن، از پانزده بیت بیشتر است. قصیده از نیمه‌ی قرن سوم هجری قمری در ادبیات شعر فارسی، به تقلید از عربی پدید آمد. بخشهای قصیده عبارتند از: مَطلَع: بیت نخستین قصیده را گویند. مَقطَع: بیت آخر قصیده است. تَغَزُّل: مقدمه‌ی قصیده است با مضامینی چون عشق، یاد جوانی، وصف طبیعت و ... . تخلُّص: بیت یا ابیاتی که شاعر بدان وسیله، از مقدمه رهایی می‌یابد و به اصل گفتار می‌پردازد؛ یعنی رابط میان مقدمه و تنه‌ی اصلی قصیده است. تنه‌ی اصلی قصیده: مقصود اصلی شاعر است با محتوایی همچون مدح، مرثیه، پند و اندرز، عرفان، حکمت و ... . شَریطه و دعا: شامل دعا برای جاودانه بودن ممدوح که در پایان قصیده و در جواب جملاتی شرطی می‌آید. تجدید مطلع: آوردن بیتی مُصَرَّع در اثنای قصیده برای انتقال از موضوعی به موضوع دیگر و طولانی ساختن قصیده است. توجه: بخشهایی نظیر تعزّل، تخلّص،تجدید مطلع و شریطه تنها در بعضی از قصاید دیده می‌شود. معمولاً شاعر، تخلّص( به معنی نام شعری) خود را در مقطع قصیده می‌آورد. رودکی، منوچهری، فرّخی، ناصرخسرو، مسعود سعد، انوری، خاقانی، سعدی، ملک‌الشعرای بهار، مهدی حمیدی و مهرداد اوستا، نامداران عرصه‌ی قصیده‌اند. اینک بخشی از یک قصیده‌ی فرّخی سیستانی: دل من همی‌داد روزی گوایی که باشد مرا روزی از تو جدایی بلی، هر چه خواهد رسیدن به مردم بر آن، دل دهد هر زمانی گوایی من این روز را داشتم چشم و زین غم نبودست با روز من روشنایی جدایی گمان برده بودم ولیکن نه چندان که یک سو نهی آشنایی... با تلخیص از آرایه‌های ادبی، دکتر هادی، ص ۱۴ - ۱۹ . 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast