برایم بهترین راه نجات است
جهانی ژرف در جان لغات است
سر و کار دلم تا لحظه مرگ
دمادم با «مفاتیحالحیات» است
#مفاتیح_الحیات
#آیتالله_جوادی_آملی
#معرفی_کتاب
#کتاب_خوب_بخوانیم
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
همقافیه ها.pdf
253.4K
همقافیهها
#معرفی_کتاب
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
انسان شناسی ۱۴۲.mp3
10.91M
#جهانِ_جان
#انسان_شناسی_۱۴۲
#استاد_شجاعی
#استاد_پناهیان
- بزرگترین گناه
- بزرگترین منکر
💥و بزرگترین عاملی که انسان را به شقاوت ابدی میکشاند، "خیانت در امانت" است.
- منظور از این "خیانت در امانت" چیست؟
- پس تکلیف گناهان دیگر انسان چه میشود؟
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
عشق💐💐💐
ای عشق که با هزار چون، بیچونی
از هر چه گمان بَرَند، از آن بیرونی
هفتاد و دو ملت، آن چه گفتند تو را
هستی همه و از همه هم افزونی
چهل چراغ، ص ۳۹۰.
#عبدالرحمن_جامی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
حکایتی از مثنوی مولوی
حکایت آن اعرابی که سگ او از گرسنگی میمُرد و انبان او، پر نان و بر سگ نوحه میکرد و شعر میسرود و میگریست و سر و رو میزد و دریغش میآمد لقمهای از انبان به سگ دادن
آن سگی میمرد و گریان آن عرب
اشک میبارید و میگفت: ای کُرَب
سایلی بگذشت و گفت: این گریه چیست؟
نوحه و زاریّ تو، از بهرِ کیست؟
گفت: در مِلکم، سگی بُد نیکخو
نَک همیمیرد میان راه، او
روز، صیادم بُد و شب، پاسبان
تیزچشم و صیدگیر و دُزدران
گفت: رنجش چیست؟ زخمی خورده است؟
گفت: جوعُ الکَلب زارش کرده است
گفت: صبری کن بر این رنج و حَرَض
صابران را فضل حق، بخشد عوض
بعد از آن گفتش که: ای سالارِ حُر
چیست اندر دستت این اَنبانِ پُر؟
گفت: نان و زاد و لوتِ دوشِ من
میکشانم بهرِ تقویت بدن
گفت: چون ندهی بدان سگ نان و زاد؟
گفت: تا این حد ندارم مهر و داد
دست ناید بیدِرَم در راه، نان
لیک هست آبِ دو دیده، رایگان
گفت: خاکت بر سر ای پرباد مَشک
که لبِ نان پیشِ تو، بهتر ز اشک
اشک، خون است و به غم، آبی شده
مینیرزد خاک، خونِ بیهُده
کلّ خود را خوار کرد او چون بِلیس
پارهی این کل نباشد جز خسیس
لغات:
کرب: جمع کُربَت، غم و غصه
سایل: سوالکننده
نک: اینک، اکنون
جوع الکلب: گرسنگیِ سگی
حرض: ناتوان شدن، گداختن و سوختن
حر: آزادمرد
انبان: کیسه
لوت: خوردنی
بلیس: ابلیس، شیطان
مثنوی معنوی،مولوی، به کوشش دکتر محمدرضا برزگر خالقی، ج ۲، ص ۷۳۶ و ۷۳۷.
#مثنوی_معنوی
#مولانا
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
آرایههای ادبی💐💐💐
تَشابُهُ الاَطراف
این آرایه، یکی از انواع تکرارهای مرتب است که در آن شاعر، کلمه یا کلمات پایانی مصراع یا بیت را در آغاز یا میان مصراع یا بیت بعد، تکرار میکند:
نوروز فرّخ آمد و بوی بهار داد
بوی بهار، نکهتی از زلف یار داد
(ظهیر فاریابی)
خدا زان خرقه بیزار است صد بار
که صد بت باشدش در آستینی
(حافظ)
گر برسد نالهی سعدی به کوه
کوه بنالد به زبان صدا
(سعدی)
بدیع در شعر فارسی، دکتر عَقدایی، ص ۲۰ و ۲۱.
#اطلاعات_ادبی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
شما هرجا خواستی "ه" کسره استفاده کنی، "ه" رو بردار ، جاش "هست" یا "است" بذار
اگر معنی داد درسته!
پرتقاله من: پرتقال است من🚫
این پرتقاله: این پرتقال است👌
به همین راحتی!
#اطلاعات_ادبی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
خاک ره تو حاضر و بازار سرمه گرم؟
رفتم که چشم سرمه فروشان درآورم
#طالب_آملی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
من ار چه در نظرِ یار خاکسار شدم
رقیب نیز چنین محترم نخواهد ماند
#حافظ
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
گناه باده پرستان به توبه نزدیک است
خدا پناه دهد از غرورِ هُشياران!
#صائب_تبریزی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
یارب! شراب در قلمم ریز تا لغات
بیهوش، مدحِ بیصلهی مرتضی کنند!
#حسین_جنتی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش
هر کسی آن دِرَوَد عاقبتِ کار، که کِشت
#حافظ
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
دمی با دوست در خلوت به از صد سال در عشرت
من آزادی نمیخواهم که با یوسف به زندانم
#سعدی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
نه به خاکِ در بسودم، نه به سنگش آزمودم
به کجا برم سری را، که نکردهام فدایت
#بیدل_دهلوی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
#فاطمیه
#حضرت_فاطمه علیهاالسلام
🔹بیتفاوتها🔹
بعد از اینکه دفن شد آن شب پیمبر در سکوت
سُست شد ایمان مردم، مُرد باور در سکوت
شد غدیر خم شبیه رازهای سر به مُهر
محو شد از خاطرات، آن حج آخر در سکوت
کینهها سر باز کرد و فتنهها آغاز شد
آتش آن کینهها شد شعلهورتر در سکوت
شهر، تنها در هجوم فتنه چشم خیره داشت
لال بود و گنگ بود و بُهتآور در سکوت
فتنۀ نَمرود شد آتشبیار معرکه
هیزم آوردند مردم بار دیگر در سکوت
سوخت میراث پیمبر در میان شعلهها
بسته شد دستان حق؛ دستان حیدر در سکوت
در میان بیتفاوتهای بیاصل و نسب
سوخت آیه آیه آیه قلب کوثر در سکوت
دختر آیینه را در کوچهها سیلی زدند
شد شنیده آن صدای تلخ، بهتر در سکوت
روزِ روشن در میان کوچه افتاد از نفس
در میان هَجمههای شعلهپرور در سکوت
بین طوفانهای بیغیرت، میانِ گرد و خاک
پُربها شد چادر زهرای اطهر در سکوت
::
در هجوم بیصدایی، یک نفر فریاد شد
فاطمه در بین آن خوف و خطر فریاد شد
از نفس افتاده بود، اما نفسها را بُرید
چون رسولالله آمد، چون پدر فریاد شد
ذوالفقاری از کلام آورد و در آن معرکه
پیش رفت و پیش رفت و بیشتر فریاد شد
از محمد، از پدر تا گفت قدری گریه کرد
گریه کرد و باز با چشمان تَر فریاد شد
از کتابالله ناطق گفت؛ از مولا علی
رو به منبر کرد و با خون جگر فریاد شد
بر سر این بیتفاوت مردمِ از حق گریز
در میان صحن مسجد با تشر فریاد شد
::
آه اما هر چه او فریاد شد، فریاد شد
دید تنها عدهای را مات و مضطر در سکوت
بعد از آن زهرای اطهر ذره ذره آب شد
شد شبیه یک خیالِ گریهآور در سکوت
در غریبی گوشۀ آن خانۀ ماتمزده
ماند تا جان داد روزی بین بستر در سکوت
غسل داد او را امیرالمؤمنین با اشک چشم
زیر نور ماه، با چندین کبوتر در سکوت
روی برگ لالهها با خون دل باید نوشت
نیمهشب تشییع شد آن یاسِ پرپر در سکوت
از امیرالمؤمنین آن شب امانت را گرفت
در میان قبر، دستانِ پیمبر در سکوت
ناکجاآباد شد دنیای بعد از فاطمه
بینهایت شد غم ساقی کوثر در سکوت
میرسد پایان این جریان به روز رستخیز
میرسد وقتی سواره بین محشر در سکوت
#رضا_خورشیدیفرد
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی
تا بیخبر بمیرد در درد خودپرستی
عاشق شو ار نه روزی کار جهان سرآید
ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی
#حافظ
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
سگی پای صحرانشینی گَزید
به خشمی که زهرش به دندان چکید
شب از درد، بیچاره خوابش نبرد
به خیل اندرش، دختری بود خُرد
پدر را جفا کرد و تندی نمود
که آخر تو را نیز دندان نبود؟
پس از گریه، مرد پراکندهروز
بخندید کای بابک دلفروز
مرا گرچه هم سلطنت بود و بیش
دریغ آمدم کام و دندان خویش
محال است اگر تیغ بر سر خورم
که دندان به پای سگ اندر بَرَم
توان کرد با ناکسان بَدرَگی
ولیکن نیاید ز مردم، سگی
لغات دشوار:
گزیدن: گاز گرفتن
خیل: گروه، در ابن جا مَجازاً خانواده پراکندهروز: بدبخت
بابک: پدر دوستداشتنی. کاف آن، معنای تحبیب (دوست داشتن) میدهد
سلطنت: قدرت، تسلّط
کام: دهان
بدرگی: بدذاتی، پستی
برگزیدهی متون ادب فارسی، ص۶۷ و ۷۲.
#بوستان_سعدی
#سعدی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast