دلتنگِ خود
اگرچه نزد شما، تشنهی سخن بودم
کسی که حرف دلش را نگفت، من بودم
دلم برای خودم تنگ میشود، آری
همیشه بیخبر از حال خویشتن بودم...
غریب بودم و گشتم غریبتر؛ اما
دلم خوش است که در غربتِ وطن بودم
گزینهی اشعار محمدعلی بهمنی
#محمدعلیبهمنی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
یک رباعی از دکتر شفیعی کدکنی
با من سخن تو در میان آوردند
گلبرگ بهار در خزان آوردند
خاموشترین سکوت صحراها را
با نام تو باز در فغان آوردند
گوشهی تماشا، میرافضلی
#شفیعی_کدکنی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
سخنی از بوستان سعدی
کمحرفی
کمال است در نفس انسان، سَخُن
تو خود را به گفتار، ناقص مَکُن
کمآواز، هرگز نبینی خجل
جُوی مُشک، بهتر که یک توده گِل
حذر کن ز نادانِ دَهمَردهگوی
چو دانا، یکی گوی و پرورده گوی
صد انداختی تیر و هر صد خطاست
اگر هوشمندی، یک انداز و راست
لغات:
کمآواز: کمحرف
جوی: اندکی
مُشک: استعاره از سخن کم و باارزش.
توده گل: استعاره از سخن فراوان و بیهوده.
دَهمردهگوی: کسی که به اندازهی ده نفر حرف میزند، پرحرف.
کلیات سعدی، بوستان، باب هفتم در عالم تربیت
#سعدی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
هدایت شده از آن*(فرهنگ، هنر، ادبیات)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#غدیر
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
گلِ بیخار
گلهای گلستان، همه پروردهی خارند
عارض بنما، ای گل بیخار، کجایی؟
عارض: چهره.
گزیدهی غزلیات حزین لاهیجی، مهروش طهوری
#حزین_لاهیجی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
احادیثی از امام محمد باقر علیه السلام
۱ - سخن نیک را از گویندهی آن برگیرید؛ گر چه به آن عمل نکند.
تحف العقول، ص ۲۹۱.
🦋🦋🦋
۲ - دانشمندی که از علمش سود برند، از هفتاد هزار عابد بهتر است.
بحار الانوار، ج ۷۵، ص ۱۷۳.
🦋🦋🦋
۳ - افزایش نعمت، از جانب خداوند قطع نمیشود؛ مگر این که شُکر، از جانب بندگان قطع گردد.
بحار الانوار، ج ۶۸، ص ۵۴.
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
امام باقر - علیه السلام - فرمودند:
سکوتِ ادبآموخته، نزد خدا، برتر از تسبیح نادان است.
اعلام الدین، ص ۹۶.
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
آواچهٔ ۳۹، افراط و تفریط
شاید برنخورده باشید؛ ولی ما برخوردیم به اینکه «افراط» و «تفریط» را به یک معنی بهکار بردهاند. در کتابهای ویرایشی هم این نکته را تذکر دادهاند؛ یعنی ممکن است رواج داشته باشد که این را گفتهاند.
مثلاً میگویند فلانی در پرسیدن، در حرفزدن، در خوردن، در مطالعهکردن، افراط و تفریط میکند و منظورشان این است که زیادهروی میکند.
«افراط» یعنی زیادهروی، اما «تفریط» یعنی کمگذاشتن، کوتاهیکردن، ناقص عملکردن. پس اگر خواستیم افراط و تفریط را بهکار بگیریم، بهمعنی این است که یا از آن ور بام میافتد یا از این ور بام.
#آواچهٔ
#ویراستاران
http://virastaran.net/a/15458
حکایتی از گلستان سعدی
اعرابیی را دیدم که پسر را همیگفت یا بُنَّی اِنَّک مسئولٌ یومَ القیامةِ ماذا اکتَسَبتَ و لا یُقالُ بمن انتسبتَ. یعنی تو را خواهند پرسید که عملت چیست نگویند پدرت کیست.
جامه کعبه را که می بوسند
او نه از کرم پیله نامی شد
با عزیزی نشست روزی چند
لاجرم همچنو گرامی شد
گلستان سعدی، باب هفتم در تأثیر تربیت
#سعدی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
و او به شیوه باران
پر از طراوت تکرار بود.
#سهرابسپهری
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
شرح یک رباعی از مولانا
امشب که گشادهست صنم با ما راز
ای شب، چه شبی که عمر تو باد دراز
زاغانِ سیه، امشب اندر طربند
با بازِ سفید، جان شده در پرواز
این صنمی که میفرماید، بت و پیر همهی عارفان و عاشقان، حضرت مرتضی(ع) است. همان که سِرّ خداست و اغلب مردمان، از حقیقت او بیخبرند...
مولانا میفرماید: امشب که صنم عارفان و عاشقان، ما را نعمت دیدار مرحمت فرموده است و با ما راز میگوید، ای شب، چه قدر تو عزیزی، عمرت دراز باد.
در بیت دوم میفرماید: امشب دنیاپرستان که همچون زاغانِ سیاه، بر مُردار دنیا نشستهاند، در طرب و شادیاند و خبر ندارند که جان ما با جانان و صنم و بازِ سپیدِ شاه وجود، به پرواز در آمده است و طرب و شادی حقیقی، از آنِ ماست. صنم و باز سپیدی که نظیر ندارد:
مثل تو صنم، دیدهی آفاق ندیده است
همچون تو وَلَد، مادر ایّام ندارد
(لطفالله نیشابوری)
باغ اسرار خدا، شرح رباعیات مولانا، بهشتی شیرازی
#مولانا
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
هرگز نشود به وصل مغرور
هر دیده که در فراق بیناست
#سنایی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
سخنی از گلستان سعدی
نکویی در حالِ توانایی
هر که در حالِ توانایی نکویی نکند، در وقت ناتوانی، سختی بیند.
بداخترتر از مردمآزار نیست
که روز مصیبت، کَسَش کار نیست
کلیات سعدی، گلستان، باب هشتم در آداب صحبت
#سعدی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
آواچهٔ ۵۶، پنج پایه
نویسندگی بر پنج پایه استوار است:
ذوق؛
تجربه؛
اطلاعات و مطالعات متنوع؛
تخصص علمی؛
مخاطبشناسی.
راههای پرورش و افزایش ذوق نویسندگی بسیار است و شاید بهترین و مؤثرترین آنها، دیدار پیدرپی با آفرینشهای هنری برجسته است؛ اعم از هنرهای دیداری و شنیداری.
هنر یعنی یافتن منظرهای نو برای دیدارهای تازه. آنگاه که در هنر دیگران خیره میشویم، همهٔ دریچههای روح خود را گشودهایم تا بر ما ببارد آنچه بر آفرینندگان باذوق باریده است.
خواندن شعر دلربا، دیدن فیلمی زیبا، و مرور مکرر متنهای جاندار، روحی تازه در قلم و اندیشهٔ نویسنده میدمد و او را برای هرگونه آفرینش هنری آماده میکند.
#آواچهٔ
#ویراستاران
http://virastaran.net/a/15490