#حضرت_رقیه #مدح_حضرت_رقیه
@shere_aeini
تا که خدا به بال ملک پر درست کرد
در آسمان عشق کبوتر درست کرد
با آیههای سورهی زیبای قدر خود
قدری گریست، سورهی کوثر درست کرد
خلقت به حال خویش معلّق نمیشود
بر آن خدای فاطمه محور درست کرد
تا که بهشت پر شود از عطر آشتی
با قلب خویش صورت مادر درست کرد
بابا به یاد مادر خود گریه تا نمود
مادر گرفت آینه… دختر درست کرد
شأن نزول سورهی کوثر بزرگ شد
دختر تجلّی رُخِ مادربزرگ شد
دختر همیشه دلبر باباست شک نکن
در اوج دلبریش دلارآست شک نکن
این زمزمه شده است سرود ملائکه
این نو رسیده دختر مولاست شک نکن
هنگام خنده هاش وَ هنگام گریه هاش
این فاطمه به فاطمه همتاست شک نکن
خواهر بیا بیا و به دقت نگاه کن
صورت شبیه صورت زهراست شک نکن
حس میکنی تو را به خدا، بعد سالها
این عطر مادر است که بر پاست شک نکن
او بیشتر از اینکه به من دختری کند
نازل شده است تا که به ما مادری کند
ای ماهتاب نیمهی شبهای اهل بیت
ای دلبر حسین، دلارآی اهل بیت
چادر به سر چو میبری و راه میروی
هستی شبیه حضرت زهرای اهل بیت
بر صورت حسین و ابالفضل و زینبین
گلبوسههای توست مداوای اهل بیت
اغراق نیست این که بگویم تو یک تنه
زهرا شدی و اُمّ ابیهای اهل بیت
در بین اهل بیت شبیه تو نیست، نیست
بنت الحسین اوج کمالت سه سالگی ست
کاشای سه ساله قوت پایت نمیشکست
دستان پر ز. جود و عطایت نمیشکست
آغوش حور بود بهای وجود تو
ای کاش در مسیر بهایت نمیشکست
ای نی نوای حضرت ارباب بی کفن
در شام و کوفه کاش نوایت نمیشکست
رفتی به خلوت عمهی خود را دعا کنی
از زجرِ زجر کاش دعایت نمیشکست
کاش آن زمان که سرّ طبق آشکار شد
با دیدن حسین صدایت نمیشکست
ای عمه زخمهای تنم گر چه بستنی ست
این شیشه پر ترک شده دیگر شکستنی ست
🔸شاعر:
#امیر_عظیمی
___________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_رقیه #مدح_حضرت_رقیه
@shere_aeini
بوی شراب ناب از پیمانه میآید
وقتی به آغوش عمو دردانه میآید
زهرا به استقبال زهرا میرود امشب
ام ابیها دست بابا میرود امشب
چشم رقیه تا که به ارباب میافتد
انگار عکس ماه بین آب میافتد
خورشید در آغوش ماه ایل میچرخد
دور و بر گهواره اش جبریل میچرخد
شهزادهای از تیرهی شاه آمده مردم
هم بازی عباس از راه آمده مردم
قنداقه تا در دست اکبر میرود، انگار
زهرا در آغوش پیمبر میرود هربار
احساس خود را همزمان با عمه جان میگفت:
وقتی که در گوشش علی اکبر اذان میگفت:
زینب به استهلال قرص ماه میآید
یعنی دوباره فاطمه از راه میآید
با خنده هایش دلبری میکرد از عمه
در خواستهای بهتری میکرد از عمه
مهتاب را امشب درون خانه آورده است
یعنی برای گریه هایش شانه آورده است
میگفت: عمه غصه بی مادری کافیست
حالا که من هستم غم بی یاوری کافیست
تنها رفیق درد و آهت میشوم عمه
در اوج تنهایی پناهت میشوم عمه
پس روی من عمه حساب ویژهای وا کن
بنشین و فکری بابت غمهای بابا کن
اصلا بیا و فکر بعد از کربلا باشیم
فکر پس از آتش زدن بر خیمهها باشیم
تو بچهها را جمع که باقی غم با من
تو معجرت را حفظ کن حفظ علم با من
تو خطبه هایت را بخوان بی دغدغه عمه
پای اصول خود بمان بی دغدغه عمه
هر طور که شد پا به پایت راه میآیم
با تاول پاهای خسته راه میآیم
پس قول خواهم داد دردسر نخواهم شد
پیگیر آن رخداد تشت زر نخواهم شد
غصه نخور که مرد شامی بد نگاهم کرد
اصلا خودم فکری به حال زجر خواهم کرد
حالا که میبینم از این بدتر نخواهم گشت
پس احتمالا از خرابه بر نخواهم گشت
🔸شاعر:
#علی_کاوند
___________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_رقیه #مدح_حضرت_رقیه
@shere_aeini
وقتی که فراتر ز زمان است رقیه
از مَنظر من جان جهان است رقیه
مفهوم عزیزی و غریبی و شجاعت
در جزء نه در سطح کلان است رقیه
مانند علی اکبر و مانند اباالفضل
در کرب بلا یک جریان است رقیه
زینب به حسینش همهی عمر چگونه ست
نسبت به اباالفضل همان است رقیه
وقتی شده مهمان خرابه به قدم هاش
من معتقدم گنج نهان است رقیه
مانند حسین بن علی بر تن آدم
جسم است اگر سوریه جان است رقیه
آنجا که عمو آمده با مشک لب رود
عکس وسط آب روان است رقیه
من باورم این است که از خلقت عالم
مقصود حسین است و بهانه ست رقیه
رفته ست علی اکبر و تا لحظهی آخر
ای وای که گوشش به اذان است رقیه
در مجلس تنهایی جسم علی اکبر
با روضهی سر مرثیه خوان است رقیه
🔸شاعر:
#مهدی_رحیمی
___________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_رقیه #مدح_حضرت_رقیه
@shere_aeini
بام هایند و کبوترهایشان
بال ها و قیمت پرهایشان
بیشتر شادند آقاهای ما
وقت خوشحالی نوکرهایشان
منت گهواره ای را میکشند
عرشیان با سجده سرهایشان
برکت خانه است دختر داشتن
گفته اند این را پیمبرهایشان
بیشتر از اهل خانه میخرند
این پدرها ناز دخترهایشان
بین دخترها پدر ها دیده اند
در یکی رخسار مادرهایشان
دختر شاه اند عمو قربانشان
میدهد مژده به خواهرهایشان. ..
دختری آمد سراپا فاطمه
این رقیه خانم است یا فاطمه؟
در اصالت کیست طاها اینچنین؟
در جلالت کیست زهرا اینچنین؟
جلوه ای حیدر . نمایی ذوالفقار
مرتضا را کیست معنا اینچنین
دختر اینقدر آیینه شدن
جلوه شد زینب شدن را اینچنین
با همین چادر نماز کوچکش
ناز دارد پیش بابا اینچنین
بعد زهرا و پیمبر کس ندید
دختری ام ابیها اینچنین
با عمو انسی که دارد دیدنی است
کس نشد دلبر به سقا اینچنین
بین فرزندان اربابم فقط
او حرم دارد مجزا اینچنین
کهکشان عشق را دنباله است
این سه ساله عین هجده ساله است
یا رقیه گفتم و بهتر شدم
با رقیه آمدم نوکر شدم
در حقیقت روضه هایش کیمیا ست
خاک بودم تیره بودم زر شدم
من شب سوم پرستم تا ابد
سومین شب بود دیده تر شدم
سرنوشتم را چه دیدی شایدم
با رقیه وارد محشر شدم
کاش میشد در دفاع از مرقدت
مادرم میدید که بی سر شدم
یک عروسک نذر خانم کرده ام
هر زمان که سایل این در شدم
دختر ارباب دستم را گرفت
یا رقیه گفتم و بهتر شدم
بهتر از این نیست مارا میخرد
نوکران را پیش بابا می برد
او نمازی عارفانه بود و بس
لیله القدری یگانه بود و بس
از همان اول که آمد ناز داشت
از ولادت ناردانه بود و بس
بر زمین هرگز نیامد پای او
او همیشه روی شانه بود و بس
لایق خوابیدنش گهواره نیست
روی دست اهل خانه بود و بس
تا عمو دارد نبیند آفتاب
سایبانش بی کرانه بود و بس
از همان اول که آمد زینت اش
گوشواری دخترانه بود و بس
او به ویرانه پرش عادت نداشت
او که مرغ آشیانه بود و بس
آبله چسبید زیر پای او
گمشده دیگر عروسکهای او
🔸شاعر:
#محمدجواد_پرچمی
___________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_رقیه #مدح_حضرت_رقیه
@shere_aeini
نامش چقَدْر در دلم اعجاز میکند
پا بر زمین نَهَد ، که زمین ناز میکند
عشقش دوباره بندگی آغاز میکند
راهِ بهشت را ، نفسش باز میکند
رجعت نموده حضرتِ زهرا ، قیام کن
برخیز ، بر سُلاله ی او احترام کن
بر جنّ و انس و حوریه ، سَرور رقیه است
بر خانه ی حسین ، کبوتر رقیه است
ساقی عموی اوست ، که کوثر رقیه است
واللّه ناجیِ صفِ محشر رقیه است
جان میدهم تصدّقِ یک تارِ موی او
عالم گرفته روحِ خدایی ، ز روی او
سائل تر از همیشه و لبریزِ حاجتم
دستم به روی سینه و غرقِ ارادتم
مشتاقِ جان سپاری و فیضِ شهادتم
من از بزرگواریِ ایشان ، بد عادتم
با دست های کوچک و مشکل گشای خود
بابُ المراد گشته برای گدای خود
لطفش همیشه شاملِ احوالِ عالم است
هرچه بگویم از سَرِ الطافِ او کم است
آری… رقیه ، بانیِ ماهِ محرّم است
بی عشقِ او زمین و زمان سخت درهم است
بانوی بی مثالِ مدینه رقیه است
نورِ دلِ رباب و سکینه رقیه است
چشمش همیشه مثلِ گُلِ یاس بود و بس
هر خنده اش تبلورِ احساس بود و بس
از کودکی به معجرش حسّاس بود و بس
جایش به روی شانه ی عبّاس بود و بس
همبازیِ همیشه ی سقّای کربلا
«سوزِ جگر کشیده»ی فردای کربلا
روزی رسد که ساکنِ ویرانه میشود
مویش به دستِ باد …چه بَد ، شانه میشود
دیدن برای چشمِ او افسانه میشود
دورِ سرِ حسین ، چو پروانه میشود
بانو فدای آن جگرِ پاره ات شوم
قربان عمه زینبِ آواره ات شَوَم
🔸شاعر:
#پوریا_باقری
___________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_رقیه #مدح_حضرت_رقیه
@shere_aeini
آنکه مرا به اشک غمش استحاله کرد
دل را به فیض خون جگر دشت لاله کرد
با سر سپرده هاش مرا هم پیاله کرد
بر آستان خویش سرم را حواله کرد
دل از ازل ، اسیر غم و اشک و ناله بود
قربانی نگاه نگاری سه ساله بود
درهای عشق رو به دلم گر که باز شد
از لطف این سه ساله ی سائل نواز شد
دستم گدای عشق شد و بی نیاز شد
“ذاکر” اگر که صاحب این امتیاز شد
از لحظه ی نخست دلش با رقیّه بود
یک عمر گرم زمزمه ی یا رقیّه بود
این خانمی که در دل سقّا علم زده ست
با خنده ای نظام جهان را به هم زده ست
هر بار در خیال دو چشمم قدم زده ست
فوراً بساط شاعری ام را رقم زده ست
او پیر عاشقی ست ؛ نگویید کودک است
“انگار فاطمه ست که در قاب کوچک است”
جایی که شانه های علمدار جای اوست
بی شک حسین فاطمه هم مبتلای اوست
استاد حُجب و عفّت و شرم و حیای اوست
زینب که عرش ذرّه ای از خاک پای اوست
او در جلالت و عظمت بی قرینه شد
آیینه ی تمام نمای سکینه شــد
در جاودانگیّ خودش ، بیکرانه است
حال وهوای هر نفسش شاعرانه است
زیباترین بهانه ی هر عاشقانه است
لعنت بر آنکه منکر این نازدانه است
درد دل همه به نگاهش دوا شده ست
حاجات ما کنار ضریحش روا شده ست
چشمی به یاد حضرت شیب الخضیب ، تر
چشمی ز داغِ گونه ی خدّ التّیب ، تر
بود از تمام اهل حـرم بی شکیب تر
مثل پدر غریـب ولی نه ، غریب تر
گنج حسین بوده و در خاک می رود
دارد از این خرابه به افلاک می رود
با سر پدر رسیده کنارش ، عجب سری !
در کربلا گذاشته از خود چه پیکری !
صورت بهشتِ زخم ، بمیرم چه منظری !
بالای دست دخترکش ، بر چه منبری …
چشمش که بسته بود پُر از شرم اشک شد
در دامن سه ساله ی خود گرم اشک شد
جایی که سیّدالشّهدا گریه می کند
با گریه هاش ارض و سما گریه می کند
بر حال شام ؛ کرب و بلا گریه می کند
همراه با حسین ؛ خدا گریه می کند
او رفت و عشق را به زمین و زمان سپُرد
لب را گذاشت بر لب بابا و جان سپُرد
🔸شاعر:
#محمد_قاسمی
___________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_رقیه #مدح_حضرت_رقیه
@shere_aeini
حسّی از عشق فراتر متولّد شده است
نور در قالب اَختر متولد شده است
جبرئیل آیه ی تطهیر نخواند عجب است
ماه بانوی مُطهّر متولّد شده است
گفت ارباب پس از بوسه زدن بر دهنش
طفل نَه ، قند مکرّر متولّد شده است
فاطمه آمده از سلسله ی فاطمیون
کوثر از تیره ی کوثر متولّد شده است
می شود از حرکات و سکناتش فهمید
عشق عبّاس دلاور متولّد شده است
آخرین" فاطمه سادات " حسین آباد است
این که در خانه ی دلبر متولّد شده است
بی سبب نیست اگر حیدریون سرمستند
نوه ی حضرت حیدر متولّد شده است
دختر زینت دوش نبی آمد ، یعنی
زینت دوش برادر متولّد شده است
عطر مادر شده از هر نفسش ، استشمام
گر چه در کِسْوت خواهر متولّد شده است
أمّ اسحاق تو رفتی ولی از دامانت
غنچه ای ناز و مُعطّر متولّد شده است
توأمان است غم و شادی امروز حسین
همسرش رفته و دختر متولّد شده است
تا که آماده ی جُنباندن گهواره شود
زودتر از علی اصغر متولّد شده است
کوچ او مثل پرستوست ، غریبانه و تلخ
گر چه مانند کبوتر متولّد شده است
بعداً از " أَیتمنی " گفتن او می فهمیم
خبره ی روضه ی منبر متولّد شده است
🔸شاعر:
#محمد_قاسمی
___________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_رقیه #مدح_حضرت_رقیه
@shere_aeini
در مکتب ما شاه حسین است وَ لاغیر
بیراهه نـرو راه حسین است وَ لاغیر
جز کرب وبلا منزل و مقصود نداریم
این سِیْر الی الله حسین است ولاغیر
هرکس به حرم وصل شده عرش نشین است
شیرازه ی درگاه حسین است ولاغیر
تو قبله نشین هستی و میعاد تو قبله
دلبسته و دلخواه حسین است وَ لاغیر
عرش است چنانْ فرش به زیر پَرِسلطان
عالـــَم متوسّـل شده بر دخـترِ سلطان
دُردانه ی ارباب کرم جلوه ی راز است
طـــنّازترین ناز به درگاه نیاز است
هرچند سه ساله ملکوتی و خدایی ست
حالا نَه نتیجه که خدیجه به نماز است
این فاطمه ساداتْ که آئینه ی زهراست
مَلموس ترین کوثر دربار حجاز است
در گریه ی او خطبه ی مولاست هویدا
انگار علی آمده و قافیه ساز است
آهی که رسید از سوی قنداق رقیه
لرزانده چنان تیغ عمو پشت اُمیّه
او آه کشید و بدن توطئه لرزید
او آمد وعباس کمی فاطمه را دید
ارباب پس از دیدن این جلوه ی محجوب
یا فاطر و یافاطمه ای خوانده و بارید
باران شد و بوسید گل روی رقیه
این غنچه ی یاس حـرم فاطمه بوئید
انگار شده قصه ای از فاطمه تصویر
با دیدن او روضه تداعی شد و جوشید
این کوثر دردانه ی ارباب شهید است
صد شکر بَر وُ صورت این یاس سفید است
یاس حرم الله کجا؟! طعنه کجا؟!وای
دردانه کجا؟!نیمه شب و حادثه ها وای
آغوش حسین و بغل عمه کــجا و …
زنجیرکجا؟! سرزنش بی سروپا وای
گلواژه ی شیرین شب و روز کجا و…
این تشتْ کجا؟!روضه برای اسرا وای
دق کردنِ در روضه ی ارباب چه زیباست
چشم حرم الله به راه گل زهراست
🔸شاعر:
#حسین_ایمانی
___________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_رقیه #مدح_حضرت_رقیه
@shere_aeini
خورشید به پیش تو به سوسو زدن افتاد
حتی قمر از عجز به زانو زدن افتاد
جبریل که آمد، فقط از هو زدن افتاد
فطرس که سراسیمه به جارو زدن افتاد
جا دارد اگر طفل شبیه است به مادر
نازل شود از سوی خدا سوره کوثر ا
مردم و ملائک به در خانه ی ارباب
پس هم همه شد بر در کاشانه ی ارباب
در دست عمو رفته چو دردانه ی ارباب
می آمده انگار به کاشانه ی ارباب
ناموس حسینی و دلش تاب ندارد
از بعد تو عباس دگر خواب ندارد
چون فاطمه هستی و شبیهی تو به زهرا
باید که بخوانند تو را "ام ابیها"
تو "بضعه منی .." حسینی و عمو ها
در شان تو هم گفته "فداها" و "ابوها"…
ای کاش نباشد به تو دلشوره دنیا
ای عاشق و معشوق ترین سوره ی دنیا
ای هم نفس خلوتِ تنهایی بابا
رفته است دو چشم تو به زیبایی بابا
هم بازی تو موی چلپایی بابا
دردانه او دختر بابایی بابا
هرکس جهت سفره تو لقمه نان بست
در اصل برای سفر خود چمدان بست
در روضه کبوتر شد و در واقع هوایی
با دست تو شد نوکر تو کرب و بلایی
ما را بطلب دختر ارباب، خدایی…
آییم حریم تو به پابوس، گدایی…
ای عشق تو دادی به گدایان چه امیدی
ما را تو بخر از کرم خود شب عیدی
گفتند که این صحبت خوب است و بدی نیست
گفتند که با نام رقیه ولدی نیست
گفتند که در وصف شما مستندی نیست
صحبت ز مقام تو، نه کار احدی نیست
انکار نمودند تو را محض حماقت
آنان که گرفتند زدستان تو حاجت…
هرگز نهراسیم از این سیل خروشان
تا خون علی داده به این پیکر ما جان
هستیم مدافع ز حرم، عمه سلطان
مائیم فدایی تو از لشکر ایران
چون تکیه ی عباس علی بر علم توست
پس امن ترین نقطه دنیا حرم توست
ای کاش که از زندگیت سیر نبودی
تو همسفر نیزه و شمشیر نبودی
در اوج طفولیت خود پیر نبودی
سر آمد و ای کاش زمینگیر نبودی
چون فاطمه رفتی و گرفتی زهمه رو
بی بی شده ای دخترک دست به پهلو…
🔸شاعر:
#سیدحمید_داوودی_نسب
___________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_رقیه
آمدی نازترین یاس معطر باشی
در دل خسته ی ما عاطفه پرور باشی
آمدی چند بهاری گل اکبر باشی
نفسی هم شده همبازی اصغر باشی
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_رقیه #مدح_حضرت_رقیه
@shere_aeini
امشب دو چشمانم شبیه دو پیاله ست
اصلاٌ نوشتن از رقیّه یک حواله ست
شادی کن ای دل شادمانی کن عزیزم
امشب شبِ میلادِ زهرایِ سه ساله ست
ای عاشقان! آئینه ی خیرات آمد..
عیناً شبیه مادر سادات آمد..
امشب امید و آرزو معنا گرفته
هر قطره ای جا در دلِ دریا گرفته
این دخترِ پاکِ حسین،حجب و عفافش
قطعِ یقین از دامنِ زهرا گرفته
بنت الحسین آمد صفایِ قلبِ ارباب
نورِ نگاهش می کند هر سینه شاداب
حورّیه ها مبهوتِ لبخندِ لبانش
ڪوثر شده مدیونِ گل اشکِ روانش
او اظهرالشمسِ تمامِ عالمین است
شد جلوه گر هر گوشه ای نام و نشانش
ما را گدایِ خانه زادِ در نوشتند
پایِ رقیّه ..خادم و نوڪر نوشتند
جاه و جلالِ دختِ طاها را ببینید
آئینه دارِ قابِ زهرا را ببینید
در قلبِ عمّه جا گرفته مثلِ عباس
پس خواهشاً بانویِ عظما را ببینید
این دخترِ باعفّتِ شاه جهان است
بر گریه کُن هایِ پدر،او مهربان است
قطعاً دوا شد دردِ دل با یا رقیّه
یاران! عوض شد آب و گِل با یا رقیّه
باید ڪه از دامانِ بانو چنگِ غم زد
شاداب ڪن رویِ خجل با یا رقیّه
با نامِ زیبایش صداقت می پذیریم
در مکتبِ پاکش محبّت می پذیریم
🔸شاعر:
#محسن_راحت_حق
___________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_رقیه #مدح_حضرت_رقیه
@shere_aeini
عابس به روی پیکر مستش سری نداشت
فطرس برای بال گشودن پری نداشت
خالی تمام کیسهء عالم ز سیم و زر
یعنی صدف به سینهء خود گوهری نداشت
کوثر برای سینه زنانش نمی نوشت
گر حضرت حسین، چنین دختری نداشت
اصلاً بهشت را که خدا روی ما گشود
چنگی به دل نمی زد اگر بی رقیه بود
تا گریه کرد قلب سکون و سکوت ریخت
نور یقین به دامن اهل ثبوت رسید
خاکش سرشته شد سحری با ترنّمِ
اشکی که فاطمه ز جنان در قنوت ریخت
با یاحسین او همه دیوانه تر شدیم
بر عاشقان حوالهء شرط و شروط ریخت
از نور او ستاره و خورشید، مستِ مست
در محضر طواف رخش حورالعین نشست
درپای گاهواره اش الماس می شکفت
ذوق مسیح و صالح و الیاس می شکفت
در پیچکی که ریشه به مویش دوانده بود
هرلحظه لحظه بوته ای از یاس می شکفت
با خنده های او بغل عمه زینبش
گل از لبان حضرت عباس می شکفت
این حوریه که روی لبش ذکر یارب است
آیینهء رسالت فردای زینب است
🔸شاعر:
#رضا_دین_پرور
___________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_رقیه #مدح_حضرت_رقیه
@shere_aeini
شب شب عشق است و جهان خرم است
مهر به دامان بنی آدم است
چشمهء چشم همگان زمزم است
بر لب اهل دو سرا این دم است
دیده گشوده به جهان کوثری
زینبی و فاطمهء دیگری
قلب و زبان و شریان از تو گفت
شاعر خوش لهجه روان از تو گفت
ماذنه در وقت اذان از تو گفت
خون خدا ، جان جهان از تو گفت
گفت که چشمم به تو روشن شده
خانهء من با تو چو گلشن شده
چرخ ، منیر از رخ تابنده ات
شاه و گدا خادمه و بنده ات
واژهء خاتون شده زیبنده ات
خون خدا محو یکی خنده ات
اکبرِ لیلا شده سرمست تو
ام بنین بوسه زند دست تو
ای که به هر حیث ز عالم سری
ماه جمالی و نکو منظری
قطره ای از کوثری و کوثری
زینبی و فاطمه ای دیگری
مدح تو باید بکند جبرئیل
ای شرف عرش خدا الدخیل
بانوی عشقی و دلم خانه ات
لیلیِ لیلا شده دیوانه ات
ماه دخیل درِ کاشانه ات
قبلهء جان گوشهء ویرانه ات
سوی شما دست دعا میبرم
خاک درت را به شفا میبرم
ای حرمت ملجاء ما السّلام
ای ثمر خون خدا السّلام
فاطمهء کرببلا السّلام
منزل تو شام بلا السّلام
روضهء تو روضهء رضوان من
نوکری ات فخر دل و جان من
از غم تو چشم ترم سوخته
آب نخوردی جگرم سوخته
سوخته ای بال و پرم سوخته
زین دم جانسوز حرم سوخته
“عمه بیا گمشده پیدا شده
کنج خرابه شب یلدا شده”
🔸شاعر:
#داریوش_جعفری
___________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_رقیه #مدح_حضرت_رقیه
@shere_aeini
نیست کوچک او بزرگ عالم است
کی سه ساله ؟ پیر بازار غم است
وای اگر می ماند ، اگر قد میکشید
دلبر عالم در این عمر کم است
مُحرم حج حسین بن علیست
در حریم کبریایی مَحرم است
کسب فیض از دامن عباس کرد
پس یقین مانند او صاحب دم است
در مسیر جذب عشاق حسین
بر سر دوش رقیه پرچم است
روز محشر دستگیر ما همه است
دست او در دستهای فاطمه است
🔸شاعر:
#سیدحسین_میرعمادی
________________________
🔹کانال اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_رقیه #مدح_حضرت_رقیه
@shere_aeini
یک آیه ازکوثرچکید و شد رقیه
برشاخ سدره گل دمید و شد رقیه
آن شب زمان خودشاهداین ماجرابود
قلب زمین یک آن تپید و شد رقیه
حق،سیب سرخ عشق خودرا درجنان کاشت
آن سیب ممنوعه رسید و شد رقیه
دست خدا برصفحه ی عالم دوباره
تصویری از زهرا کشیدو شد رقیه
🔸شاعر:
#محمد_کابلی
_______________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_رقیه #مدح_حضرت_رقیه
@shere_aeini
دوره ي غربت دلم سر شد
آسمان و زمين منور شد
حال و روز خراب ديروزم
با کرامات عشق بهتر شد
دام و دانه نشان من دادند
خود به خود اين دلم کبوتر شد
مثل يک آسمان باراني
چشمم از شوق مقدمي تر شد
بار ديگر حسين بابا شد
و عروس مدينه مادر شد
دختري را که عمه بوسيده
روي دست حسين خوابيده
آمده دختري که باباييست
خنده هاي پدر تماشاييست
چقدر کودکانه تا دم صبح
عمه گرم نواي لالاييست
بين گهواره ي دو دست عمو
چه پري قشنگ زيباييست
بي جهت دل نبرده از بابا
چقدر خنده هاش روياييست
حضرت فاطمه دوباره رسيد
قد و بالاي او چه زهراييست
بايد اين ناز را عمو بخرد
دخترک آمده که دل ببرد
ماه شبهاي خانه رويش بود
عطر ياسي ميان مويش بود
گل سر داشت از ستاره ي شب
عالمي مست هاي و هويش بود
هر زماني که ميل بازي داشت
جاي او شانه ي عمويش بود
علي اکبر شبانه مي آمد
پيش خواهر و قصه گويش بود
چادرش چه ناز سر مي کرد
بوسه هاي پدر به رويش بود
رشته ي جان عمه گيسويش
هديه هاي عمو النگويش
دختري که نگار بابا بود
در نگاهش هزار دريا بود
صورتش را نسيم مي بوسيد
صورتي را که مثل زهرا بود
گيسوانش به دست شانه ي عشق
هر زماني که پيش بابا بود
ساعتي که با عمويش بود
چقدر لحظه هاش زيبا بود
کس نديدست که زمين بخورد
جايگاهش هميشه بالا بود
غصه با بي کسي تباني کرد
آرزوهاش را خزاني کرد
🔸شاعر:
#مسعود_اصلانی
___________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_رقیه #مدح_حضرت_رقیه
@shere_aeini
عجب شبي ست كه يك ماه منظر آوردند
براي هاشميان باز مادر آوردند
زبس حسين دلش تنگ روي مادر بود
شبيه مادرش اينبار دختر آوردند
مثال عمه خود كافتخار حيدر بود
به دختران جهان دختري سرآوردند
درست مثل زمان تولد زهرا
سه آيه اي به بلنداي كوثرآوردند
براي اينكه بگيرند گاهوارش را
هزار مريمُ آسيه از در آوردند
عجيب نيست كه عباس ماه هديه كند
شبي كه حضرت زهراي ديگر آوردند
براي اينكه غزلهاي حق شود كامل
سه بيت از صدُ چارده غزل درآوردند
اگرچه حضرت زهرا ز نسل احمد بود
رقيه را ولي از نسل حيدر آوردند
از اين به بعد صفادر قبيله رايج شد
رقيه آمد و باب همه حوائج شد
رسيد تاكه شفاعت كند جزا ما را
رسيد تا ببرد تا كوير دريارا
نشست در بغل عمه زينبش گويا
خديجه دربغلش داشت باز زهرا را
به يوسفي كه ته چاه بود وحي رسيد
بگير دامن شيرين زبان آقا را
زبس كه آينه فاطمه ست اين دختر
رسيدبانفسش جان دهد مسيحارا
به خنده هاي قشنگش كه باغ رضوان است
ربوده است دل عمه ها و بابا را
به پاي دل برو پشت در امام حسين
كه بشنوي همه دم نغمه هاي لالا را
براي اينكه به افلاك هم سري بزند
مكان بازي خود كرده دوش سقارا
نگاه كن به خودت كشته مرده اش هستي ؟
شب ولادت بي بي ست زين جهت مستی
ستاره چون گل سر بود روي گيسويش
حسين فاطمه را مست گرده از بويش
ملائكه همه خيل سپاه او هستند
فرشته ها همه هستند خادم كويش
اگركه عشق علي جاري است در رگهاش
نشان قدرت مولاست روي بازويش
زبان اوست كه دارد نشان تيغ علی
جمال حضرت زهرا نشسته بر رويش
رقيه بود كه نامش يزيد را لرزاند
هلال ماه محرم هلال ابرويش
دو گوشواره او هديه علي اكبر
و هديه هاي عمو بود هر النگويش
بدور ماه رخش جبرئيل مي گرديد
و هركه خورد به چشمش خليل مي گرديد
ميان چشم ترش كوهي از حيا دارد
رقيه است جلالي به ناكجا دارد
اگر كه جمله ربند اوست يازهرا
براي اينكه لبش عطر مرتضي دارد
ز روز اول ميلاد او مشخص بود
شبيه عمه ی خود ميل كربلا دارد
به خاطر گل روي حسين فاطمه است
نگاه مرحمتي هم اگر به ما دارد
گدايي در او پادشاهي دلهاست
گدائيش قد باغ جنان بهادارد
شبي كه برسرسجاده مي نشيند او
زخاك تادل افلاك رد پادارد
اگر كه خادم اويي بناز برنفست
چراكه باغ جنان است قمري قفست
سرحسين سر ني گرفت جانش را
گرفت ضربه سيلي همه توانش را
كبوترانه رسيد و اسير بابا شد
فراق روي پدر سوخت آشيانش را
چه شد كه از سرمركب به روي خاك افتاد
گمان كنم كه پليدي بريد امانش را
زضرب سيلي دشمن كبود شد اما
شكست كعب ني آنروز استخوانش را
همان كه بين طبق ديد رأس بابا را
وهديه كرد به سر،قامت كمانش را
چه شد كه آن زن غساله در شب دفنش
نشُست آن بدن مثل ارغوانش را
🔸شاعر:
#مهدی_نظری
___________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_رقیه #مدح_حضرت_رقیه
@shere_aeini
یک آیه ازکوثرچکید و شد رقیه
برشاخ سدره گل دمید و شد رقیه
آن شب زمان خودشاهداین ماجرابود
قلب زمین یک آن تپید و شد رقیه
حق،سیب سرخ عشق خودرا درجنان کاشت
آن سیب ممنوعه رسید و شد رقیه
دست خدا برصفحه ی عالم دوباره
تصویری از زهرا کشیدو شد رقیه
🔸شاعر:
#محمد_کابلی
___________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_رقیه #مدح_حضرت_رقیه
@shere_aeini
صدای زمزمهی سرو ناز می آید
ز گاهوارهی او بوی راز می آید
نسیم خوش خبری دلنواز می آید
صدای فاطمه در خانه باز می آید
برای اکبر لیلا سپاه آمده است
برای امت حیدر پناه آمده است
گره بزن دل خود بر دل مطهّر او
شدند کل ملائک غلام،محضر او
تمام ارض و سما در اشاره لشکر او
حسین معدن مهر و رقیه گوهر او
طلایه دار حسین در کرمشه آمده است
به ظاهری شبیهِ فرشته آمده است
تو وارث همه ی جلوه های فاطمه ای
تو معنی سحر و ربنای فاطمه ای
تو جزئی از رَحَمات و عطای فاطمه ای
نشانمان دادی مقتدای فاطمه ای
قمر به نور شب یک ستاره مینازد
عمو برای عطش تا کرانه میتازد
دلیل خنده ی بابا و ام اسحاقی
تو خواهش و طرب دیده های مشتاقی
بدون سفسطه و واژه های اغراقی
تپش تپش ضربان قلوب عشاقی
''هزار سلطنت دلبری بدان نرسد"
محبتی که گدا از طریقتان برسد
نیامده سپر عمه ها شدی بانو
پناه و دلخوشی بچه ها شدی بانو
به کودکی ز غم و غصه تا شدی بانو
سه ساله بودی و غرق بلا شدی بانو
غمت بس است تو را از پدر جدا کردند
تنش به روی زمین،سر به نیزه ها کردن
🔸شاعر:
#رضا_مولایی
___________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_رقیه #مدح_حضرت_رقیه
@shere_aeini
با طعم خنده های تو دنیا از این به بعد
نشناخت فصل فصل سر از پا از این به بعد
ای خوش به حال اهل مدینه که شد عیان
در چهره ی تو حضرت زهرا از این به بعد
دردانه ی حسین شدی و چنین شدی
عشق علیِ اکبر لیلا از این به بعد
تو آمدی و لفظ عمو تازه پا گرفت
تکمیل گشت معنی بابا از این به بعد
تو گفته ای و عمه ی سادات گفته اند
در روضه ها به زینب کبری از این به بعد
هم دختر حسینی و هم مادرش،شدی
معنای لفظ ام ابیها از این به بعد
کم کم در این مسیر می آید به گوشمان
لفظی شبیه روضه بفرما از این به بعد
پایان این غزل همه روضه ست گریه کن
با گوشواره و تَرَک پا از این به بعد
🔸شاعر:
#مهدی_رحیمی
________________________
🔹کانال اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_رقیه
عروس فاطمه این بار دختر آورده
برای حضرت صدیقه کوثر آورده
چه کوثری, چه بگویم چه گوهر آورده
برای حضرت ارباب, نوبر آورده
دهید مژده که نوری ز کبریا آمد
رقیه دختر سلطان کربلا آمد
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_رضا #چهارشنبه_های_امام_رضایی
@shere_aeini
زیر ایوان طلایت بخت با من یار شد
شور و حالم قیل و قالِ کوچه و بازار شد
هرکسی عُمّان نخواهد شد مگر در خانه ات
در حرم بودم، دلم گنجینه ی اسرار شد
از گداها شهر ما یکباره خالی تر شد و
در حرم کم کم گداهای شما بسیار شد
چون دلش میخواست راه گفتگویش وا شود
زائرت از عمد پای پنجره بیمار شد
پیش تو فرقی ندارد حال دارا با ندار
هرکسی بار دعا آورد، بارش بار شد
یک ضمانت کردی و صیاد آهو را رهاند
چاقوی صیاد از آن تاریخ،ضامن دار شد
🔸شاعر:
#محسن_ناصحی
________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_رضا #چهارشنبه_های_امام_رضایی
@shere_aeini
من دست خالی آمدم ، دست من و دامان تو
سرتا به پا درد و غمم، درد من و درمان تو
تو هر چه خوبی من بدم ، بیهوده بر هر در زدم
آخر به این در آمدم ،باشم کنار خوان تو
من از هر دررانده ام ، من رانده ی وامانده ام
یا خوانده یا نا خوانده ام ،اکنون منم مهمان تو
پای من از ره خسته شد، بال و پرم بشکسته شد
هر در به رویم بسته شد، جز درگه احسان تو
گفتم منم در می زنم ،گفتی به تو سر می زنم
من هم مکرر می زنم ،کو عهد و کو پیمان تو؟
سوی تو رو آورده ام، ای خم سبو آورده ام
من آبرو آورده ام، کو لطف بی پایان تو؟
حال من گوشه نشین، با گوشه ی چشمی ببین
جز سایه ی پر مهرتان، جایی ندارم جان تو
من خدمتی ننموده ام، دانم بسی آلوده ام
اما به عمری بوده ام، چون خار در بستان تو
🔸شاعر:
#علی_انسانی
___________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_رضا #چهارشنبه_های_امام_رضایی
@shere_aeini
آسمان دلگیر بود اینجا، زمینش خسته بود
قرنها بال کبوتر، پای آهو بسته بود
سرزمین عشق بود اما سلیمانی نداشت
ملک عاشقها هزاران سال سلطانی نداشت
باده نوشان شهرشان یک عمر بیمیخانه بود
دست پیمان بستهی این قوم بیپیمانه بود
تا سحرگاهی ورق برگشت و خوش شد سرنوشت
آمد و خاک خراسان تکهای شد از بهشت
کعبه و حج فقیران بود، میدانی چه کرد؟
آمد و ذیقعده در تقویم ما ذیحجه کرد
سرزمین تشنهی ما بعد از آن میخانه داشت
ساقی خوش ذوق در میخانه، سقاخانه داشت
بعد از آن دستان ما در دست گوهرشاد بود
مثل عیسی قبلهی ما پنجره فولاد بود
تا که او را دیده، بند از پای آهو وا شده
از همان روز است چشمان آهوان زیبا شده
از همان روز است این دلها کبوتر می شدند
از تماس چوبپرها صاحب پر میشوند
چشم واکن کور مادرزاد! گنبد را ببین
نور صحن عالم آل محمد (ص) را ببین
چشم وا کن پارهای از پیکر پیغمبر است
یا علی گویان بیا! همنام جدش حیدر است
گوش کن اینجا دل هر سنگ میگوید رضا
سینه نقاره با آهنگ می گوید رضا
نور میگوید رضا انگور میگوید رضا
مشهد از نزدیک قم از دور میگوید رضا
مُهر میگوید رضا سجاده میگوید رضا
خضر اینجا بر درت افتاده می گوید رضا
السلام ای شمس! محتاج نگاهی ماندهایم
در شب تاریک و مرداب سیاهی ماندهایم
یک نظر کن تا که از دیوار ظلمت رد شویم
شاهد «نورٌ عَلی نورِ» تو در مشهد شویم
🔸شاعر:
#قاسم_صرافان
___________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_رضا #چهارشنبه_های_امام_رضایی
@shere_aeini
چشمههای خروشان تو را میشناسند
موجهای پريشان تو را میشناسند
پرسش تشنگی را تو آبی، جوابی
ريگهای بيابان تو را میشناسند
نام تو رخصت رويش است و طراوت
زين سبب برگ و باران تو را میشناسند
هم تو گلهای اين باغ را میشناسی
هم تمام شهيدان تو را میشناسنی
از نشابور بر موجی از «لا» گذشتی
ای که امواج طوفان تو را میشناسند
بوی توحيد مشروط بر بودن توست
ای که آيات قرآن تو را میشناسند
گرچه روی از همه خلق پوشيده داری
آی پيدای پنهان تو را میشناسند
اينک ای خوب، فصل غريبی سر آمد
چون تمام غريبان تو را میشناسند
کاش من هم عبور تو را ديده بودم
کوچههای خراسان تو را میشناسند
🔸شاعر:
#قیصر_امین_پور
___________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini