#امام_صادق #مرثیه_امام_صادق
@shere_aeini
کشید بند طناب و تو را زمینت زد
میان کوچه تو را بی هوا زمینت زد
همین که پا شدی از جا دوباره افتادی
دوباره کینه آن بی خدا زمینت زد
بلند شو که دوباره جسارتی نکند
چه ها نگفت به تو، هر کجا زمینت زد
رسیده ای وسط کوچه بنی هاشم
صدای ناله خیرالنسا زمینت زد
صدای سیلی و آن گوشواره می آید
صدای سیلی او بی صدا زمینت زد
فدای گریه تو یا مروج العاشور
همیشه یاد غم کربلا زمینت زد
سری که گشت جدا از قفا شما را کشت
سری که رفت روی نیزه ها زمینت زد
میان شعله به یاد رقیه افتادی
کشید بند طناب و تو را زمینت زد
🔸شاعر:
#وحید_محمدی
___
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_صادق #مرثیه_امام_صادق
@shere_aeini
خواستی عمامه برداری اگر نگذاشتند
از تن جدّت ولیکن پیرهن برداشتند
شخم زد ده اسب جدّت را و بعدش کوفیان
تیغ ها و نیزه ها را روی جسمش کاشتند
پیکرش را دشنه ها هر قدر برمی داشتند
سنگ اندازان به رویش سنگ را انباشتند
سر بریدن ، ارباًاربا ، تاختن ، جای خودش
عمه را بر دیدن این صحنه ها واداشتند
خوب شد سالم به خانه آمدی اما حسین
پیکری از او برای خواهرش نگذاشتند
🔸شاعر:
#حامد_آقایی
___
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_صادق #مرثیه_امام_صادق
@shere_aeini
آسمان در سجده افتاد است پیش پای تو
عرش آرام است زیر سایه ی طوبای تو
بادها را مسخ کرده عطر جان افزای تو
ماه،فانوسی برای شب نشینی های تو
تو تجلّی اصولی،تو بنای منطقی
تو امام راستینی،تو امام صادقی
خط ابروی تو سرمشق شب هر فاضل است
خواندن املای گیسوی سیاهت مشکل است
کسب علم از غیر باغ دانشت بی حاصل است
طفل ابجدخوانِ دَرسَت هم فقیه کامل است
نور علم ات را به ژرفای جهان تابانده اند
بعد از آن مردم تو را شیخ الائمه خوانده اند
حال عاشق نیمه شب با چشم بارانی خوش است
پس سحر لطفی کنی من را بگریانی،خوش است
یک نظر تنها،به سمتم،سربگردانی خوش است
در تنور عشق من را هم بسوزانی،خوش است
خواب شیرینی به چشم خیسِ فرهادم بده
مثل "هارون" راه و رسم عاشقی یادم بده
می چکد عطر خدا از اَلسّلام آخرت
شش قدم می خواست تا معراج، چشمان ترت
جبرئیل افتاد وقتی باز شد بال و پرت
بندگی ات شیعه را انداخت یاد مادرت
اشک را مانند مادر می کنی آب وضو
آنقدر،مولای من،زهراخِصالی که نگو
فصل کوچ عاشقی دل را پرستو می کنم
شالِ ممسوسِ به اشک روضه را بو می کنم
دست چشمم را کنار قبر تو رو می کنم
بارگاه خاکی ات را آب و جارو می کنم
کاش در خاک بقیع تو حرم می ساختیم
چارتا گنبد در آنجا دسته کم می ساختیم
بارها گفتی که اشک روضه ها مشکلگشاست
دردمندان گریه بر هر در بی درمان دواست
ختم منبر هایت آغاز گریز کربلاست
قاتلِ جان تو آقا روضه ی طشت طلاست
اشک های گریه کن ها را شمارش کرده ای
گریه بر جدِّ غریبت را سفارش کرده ای
آه از آن شب که کوچه باز بوی غم گرفت
آسمان قلبش شکست و بارشی نم نم گرفت
روضه خوان"دیوار"شد "در" پا به پایش دم گرفت
دخترت از ترس دامان تو را محکم گرفت
نیمه شب بال و پر پروانه را آتش زدند
پیش چشم دختر تو خانه را آتش زدند
پیش پای ات اشک های همسرت افتاده است
جای جای این گذر بال و پرت افتاده است
تکه ای از شعله بر روی سرت افتاده است
رد میخ آیا به روی پیکرت افتاده است؟
ریسمانِ بی مروّتها اسیرت کرده است
ناسزای بی حیا در کوچه پیرت کرده است
بین این کوچه تو را در نیمه ی شب می کِشند
بی عمامه بی عبا در پشت مرکب می کشند
تا گذر از جمعیت می شد لبالب می کشند
ذهنِ ما را سمت شام و داغ زینب می کشند
سوخت در بین گذر بال و پر پروانه ها
عمه جانت سنگ خورد از پشت بام خانه ها
گیسوان کودکی با پنجه شانه می خورد
پیش چشمانش رقیه تازیانه می خورد
طفلکی از زجر سیلی بی بهانه می خورد
دست سنگینی به رویِ کودکانه می خورد
دور تو شکر خدا انبوه شامی ها نبود
معجر ناموس تو دست حرامی ها نبود
🔸شاعر:
#بردیا_محمدی
___
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_صادق #مرثیه_امام_صادق
@shere_aeini
صدق سخن های کلیم الله طوری
روح مسیحی ، حلم ایوب صبوری
ذکر نجات یونس و آرامش نوح
صوت خوش داوود در متن زبوری
شرح کتاب آیات جان بخش لب توست
با چشم های روشنت تفسیر نوری
با قال صادق ها چراغ راه مایی
همراه مان تا موسم سبز ظهوری
هارون مکی را که عشقت شعله ور کرد
در شعله ی خود کی بسوزاند تنوری
گفتم تنور آتش به جان خرمنم ریخت
با یاد زخمی کهنه در کابوس دوری
این شهر قبل از خانه ات سوزانده در خود
دیوارو میخ و شعله و جام بلوری
🔸شاعر:
#سعیده_کرمانی
___
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_صادق #مرثیه_امام_صادق
@shere_aeini
کوچهای بود و دری بود و امامی روی خاک
میدوید آشفتهرو ماه تمامی روی خاک
بی عمامه، بی عصا، بیتاب قرآن میدوید
چند نوبت بین کوچه ریخت جامی روی خاک
رشتهی پوسیدهای را روی مرکب دیدهام
عُروَةُ الوُثقی و حبل لَاانفِصامی روی خاک...
میچکاند ابیات بر پای دری، آن نیمهشب
روضههایی شور را با تلخکامی روی خاک
از نجف آیینه آوردند در آغوشِ سنگ
ریخت در تعجیلشان وادِی السَّلامی روی خاک
از مدینه تا مدینه اسمهایی اعظمست
اسمهایی روی نی، چندین اسامی روی خاک
قبلهی حاجاتِ ما را بینمازان میبرند
میرود در دست بت «بیت الحرامی» روی خاک
🔸شاعر:
#مجید_لشکری
___
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_صادق #مرثیه_امام_صادق
@shere_aeini
سایه نشینِ رحمت شیخ الائمه ایم
حیرانِ از کرامت شیخ الائمه ایم
سینه به سینه لطف مدامش به ما رسید
لبریزِ از محبت شیخ الائمه ایم
از بین هرچه مذهب و دین و عقیدهای
ما پیروان نهضت شیخ الائمه ایم
آری اگر که خادم سلطانِ مشهدیم
مدیونِ به امامت شیخ الائمه ایم
فرمودهاست، شیعهی ما از سرشت ماست
یعنی که در حمایت شیخ الائمه ایم
در عرصهی قیامت و آن روزِ بی کسی
ما شامل شفاعت شیخ الائمه ایم
یک گوشه از مصیبت او قبر خاکیاش
در حسرتِ زیارت شیخ الائمه ایم
اما چقدر روضهی او مثل مرتضاست
ما روضهخوانِ حضرت شیخ الائمه ایم
دستان بسته ، آتش و دیوار و کوچهها
گریه کنانِ غربت شیخ الائمه ایم
🔸شاعر:
#علی_گلچین_پور
___
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_صادق #مرثیه_امام_صادق
@shere_aeini
چون خلیل الله،اما شعله گلزارش نشد
آنکه آتش آمد و حرمت نگه دارش نشد
گنج علمش زیر طوق جهل بی دینان اسیر،
دست ظلمت کیشِ دوران،یار افکارش نشد
سرگذشتش را پر از مهر و گذشت آورده اند،
قدر دانی، پاسخ آن کوه ایثارش نشد
صبح صادق بود اما تیره شد ایام او،
سهم ظالم،یاریِ چشمان بیدارش نشد
گر چه دل خون شد ز دست شعله های در امام،
لا اقل چون فاطمه درگیر مسمارش نشد
کربلا را در میان خانه و در کوچه دید
پیرمردی که در آن غربت کسی یارش نشد
🔸شاعر:
#محمد_حسن_جنتی
___
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_صادق #مرثیه_امام_صادق
@shere_aeini
به هر کجا که روی ورد هر زبان شده است
که عالم العلما هست و روضه خوان شده است
لوای مذهب شیعه علم نمود و ولی
ز داغ جد غریبش چنین کمان شده است
نمازش اول وقت است هر که صادق شد
نماز خواندن صادق به ما بیان شده است
ز صادق و ز مصدق، ز طاهر و ز محقق
شنیده نام فقیهان به هر زمان شده است
به وقت واقعه گویی چو فجر صادق شد
ز زهر کین چو حسین، آن شه شهان شده است
فقیه تر زفقیه است، روضه خوان حسین
که عالم العلما بود و روضه خوان شده است
🔸شاعر:
#رجبی_کاشانی
___
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_صادق #مرثیه_امام_صادق
@shere_aeini
دارم براي رنگِ تنت گريه ميكنم
پايِ نفس نفس زدنت گريه ميكنم
باور كنيم حرمت تو مستدام بود؟
يا بردن تو بردنِ با احترام بود؟
باور كنيم شأن تورا رَد نكرده است؟
اين بد دهانِ شهر به تو بد نكرده است؟
گرد و غبار، روي تو اي يار ريختند
روي سر ِتو از در و ديوار ريختند
هرچند بين كوچه تنت را كشيد و بُرد
دستِ كسي به رويِ زن و بچه ات نخورد
باران تير و نيزه نصيب تنت نشد
دست كسي مزاحم پيراهنت نشد
اين سينه ات مكان نشست كسي نشد
ديگر سر تو دست به دست كسي نشد
🔸شاعر:
#علی_اکبر_لطیفیان
___
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_صادق #مرثیه_امام_صادق
@shere_aeini
قسم به نان و نمک، ذرّهای مرام ندارید
نمک به سفرهی زخمید، التیام ندارید
آهای مردمِ مومن به دینِ ساختگیتان!
به دینتان سخن از یاری امام ندارید؟!
میان شهرِ زمستان کنار خانه و آتش
شمای یخزده کاری جز ازدحام ندارید
خبر دهید به هارون مکّی آتشِ غم را
شما که غیرتی اندازهی غلام ندارید
شکستْ حُرمتِ مویی که آیههای سپیدش
گواه شد که نشانی از احترام ندارید
چنان غبارِ سواران به خاکِ ظلم نشستید
چنان نشسته که دیگر سرِ قیام ندارید
آهای لشکرِ شاگردهای جنگندیده!
میان دفترتان درسِ انتقام ندارید؟!
سلاح دست گرفتید و شرحِ واقعه گفتید
شما که جز قلمِ لال در نیام ندارید
به مستحب که نشستید، واجبات قضا شد
شما که فعلِ ثوابی به جز حرام ندارید
🔸شاعر:
#رضا_قاسمی
___
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_صادق #مرثیه_امام_صادق
@shere_aeini
پیرمردی بین آتش از نوا افتاده است
رهبری تنها میان کوچه ها افتاده است
با رخی نیلی به یاد مادرش فریاد زد
ماجرای کوچه بهرم خوب جا افتاده است
ضرب سیلی جای خود اما امان از حرف بد!
پور زهرا گیر مردی بی حیا افتاده است
دست بسته،مو پریشان،صورتش خاکی شده
با دلی پر غصه یاد کربلا افتاده است
دست بر زانو فقط میگفت: یازینب مدد
یاد آتش سوزیِ آن خیمه ها افتاده است
باز هم او مرد بود و هر دو دستش باز شد
یاد دسته بسته و شام بلا افتاده است
درد زینب این بُوَد در کل تاریخ بلا
کِی چهل منزل سر از پیکر جدا افتاده است
بنت حیدر دیدو کاری بر نمی آمد ز او
راس سلطان از سر نی زیر پا افتاده است
بی جهت سقا به نی سر برنمی گرداند چون
چشم نا محرم به ناموس خدا افتاده است
🔸شاعر:
#قاسم_نعمتی
___
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_صادق #مرثیه_امام_صادق
@shere_aeini
سر و پای برهنه میبرند آن پیر عاشق را
که بر دوشش نهاده پرچم سوگ شقایق را
همانهایی که قرآن بر سر نی کرده، میبردند
به دستِ بسته، پای نیزهها قرآن ناطق را
و در بیت ولایت بار دیگر آتش افکندند
مگر آتش کند خاموش خورشید حقایق را؟
به نام سورههای «فجر» و «والعصر» و «اذا جاءَ»
بشارت داده او در شام غیبت، صبح صادق را
چو شمعی آب شد جسم شریفش تا برافروزد
به مصباحالشریعه تا ابد جانهای عاشق را
🔸شاعر:
#مرتضی_مولوی
___
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_صادق #مرثیه_امام_صادق
@shere_aeini
صاحب رَافت وُ رفتارْ اباعبدالله
پدرِ مکتبِ ایثار اباعبـدالله
نَبَوی مَسلَک و زهرا صفت وُ مولا خُو
روحِ صدق وُ سخنِ یار اباعبدالله
وارثِ کرب وُبلا باعث وُ بانیِّ وِلا
بیرقَت پرچم سالار اباعبدالله
تو که از نَسل حسین وُ حَسنی یاصادق
خوانده ای مَدح علمدار اباعبدالله
حضرت شیخ الائمّه پسرِ فاطمه ای
چاره یِ دردِ گرفتار اباعبدالله
نوه ات والیَّ طوس است وُ هوایِ پابوس
کرده این عاشقِ تو زار اباعبدالله
ذاکر شاه وَفا تذکِرِه می خواهم با
ذکرِ تو از شَهِ دربار اباعبدالله
تو که با روضه ی ِشاهِ شهدا مانوسی
کُنیه اَت اعظمُ الاذکار اباعبدالله
جمعه ها دیده به راهِ دلبرم می دوزی
بینِ هر ندبه زَدی جار اباعبدالله
🔸شاعر:
#حسین_ایمانی
___
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_صادق #مرثیه_امام_صادق
@shere_aeini
آقا تورا چون حیدر کرار بردند
در پیش چشم بچه های زار بردند
تو آنهمه شاگرد داری پس کجایند!
آقا چه شد آنشب تورا بی یار بردند؟
این اولین باری نبود اینطور رفتید
آقا شمارا اینچنین بسیار بردند
وقتی شما فرزند ابراهیم هستی
قطعاً شمارا ازمیان نار بردند
آنشب میان کوچه ها باگریه گفتی
که عمه جان را هم سربازار بردند
یاد رقیه کردی آنجاکه شمارا
پای برهنه از میان خار بردند
این ظاهر درهم خودش می گوید آقا
حتما شمارا از سر اجبار بردند
سخت است اما آخرش تابوتتان را
آقاهزاران شیعه در انظار بردند
🔸شاعر:
#مهدی_نظری
___
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_صادق #مرثیه_امام_صادق
@shere_aeini
دوّمین بار است در شهر نبی ، در سوخته
خانه ی اَمنی به دست یک ستمگر سوخته
کمتر از خون گریه کردن حقّ این مرثیّه نیست
آستــان صـادق آل پیـمبـر سوخــته
ارثِ زهراییِ این آقاست که کاشانه اش
بین شهر مادری چون بیت مادر سوخته
او نمی سوزد میان شعله ها و مانده ام
با جسارت ، عدّه ای گفتند کوثر سوخته
آتشی که از در و دیوار بالا رفته است
بی گمان بر غربت اولاد حیدر سوخته
هم بلاهایی که مادر دیده پیرش کرده است
هم دلش بهرِ بنی الزّهرا مکرّر سوخته
شک ندارم هر زمانی آب دیده ، ساعتی
گوشه ای رفته به یاد حلق اصغر سوخته
بسکه می پیچد به خود از سوزش زهر جفا
پیکرِ شیخ الائمه ، پای تا سر سوخته
چشمهای اهلبیتش کاسه ی اشک ست وخون
بیشتر از هرکسی موسی بن جعفر سوخته
سالیانی پیش تر از قومشان در کربلا
خیمه و پیراهن و دامان و معجر سوخته
🔸شاعر:
#محمد_قاسمی
___
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_صادق #مرثیه_امام_صادق
@shere_aeini
پیرمردم نکشیدم ندهید آزارم
بگذارید به همراه عصا بردارم
به زمین میخورم و طاقت ره رفتن نیست
در همین اول ره،کاش که جان بسپارم
مویم آشفته شد از بس که کشیدید مرا
کاش می شد که عمامه به سرم بگذارم
پا برهنه،وسط کوچه به دست بسته
به خدا هر قدمم فکر سر بازارم
عمه ام را سر هر کوچه تماشا کردند
مثل یک ابر بهار، از غم او می بارم
جگرم سوخت همان لحظه که خانه می سوخت
خانه ام سوخت ولی یاد درو دیوارم
خانه پر دود شد و شکر ،که در میخ نداشت
دائماً یاد تن فاطمه و مسمارم
صورت همسرم از شعله ی در گُر نگرفت
صورت مادر ما سوخت و من بیمارم
زن و اطفال من از ترس به خود لرزیدند
نزند هیچ کسی لطمه به روی یارم
🔸شاعر:
#محمود_اسدی
___
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_صادق #مرثیه_امام_صادق
@shere_aeini
قلبم از کینه ی دشمن چقَدَر ریخت به هم
تا که زد بر جگرم زهر شرر ریخت به هم
یاد بزمی که بپا کرد در آن شب منصور
از سر شب جگرم تا به سحر ریخت به هم
جگرم سوخته از زهر نباشد،که عدو
ناسزا داد به زهرا که جگر ریخت به هم
اثری نیست به جا جز سرم،از زهر ولی
صورت مادرم از شعله ی در ریخت به هم
خانه ام سوخت ولی سینه ای از میخ نسوخت
آن که شد بهر علی سینه سپر ریخت به هم
با لگد زد به در سوخته تا در افتاد
میوه از شاخه جدا گشت و ثمر ریخت به هم
دست بسته وسط کوچه کشاندند مرا
دیده ام از غم زینب شده تر،ریخت به هم
داغهای من و عمه چه تفاوتها داشت
وای من عمه ام از تیر نظر ریخت به هم
می دویدم عقب مرکب و میسوخت دلم
بهر آن طفل که از پای به سر ریخت به هم
🔸شاعر:
#محمود_اسدی
___
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_صادق #مرثیه_امام_صادق
@shere_aeini
چون لحظه ای که صیاد در کف گهر بگیرد
ای صبح! شب برآن است از تو خبر بگیرد
دزدان ز روی دیوار حمله به خانه کردند
میخواست هرکس از تو خون جگر بگیرد
زهراست پشت این در یا که عزیز زهرا؟!
بار دگر قراراست خانه شرر بگیرد
من اعتقادم این است تو ناجی خلیلی
راضی مشو که این بار شعله به در بگیرد
دور سرت بگردم خیلی تورا کشیدند
ای کاش یک نفر بود راه گذر بگیرد
گفتند پشت مرکب خیلی تورا دواندند
شیعه دگر چه خاکی زین غم به سر بگیرد
با اینهمه مصیبت صدجای شکر باقیست
قسمت نشد دلت را داغی دگر بگیرد
ناموس تو به خانه در حجره های بسته
کس نیست این زنان را تحت نظر بگیرد
ترسیده اند امشب این دخترانت اما
آیا کسی قرار است درد کمر بگیرد؟
فرق است بین آنکه در خانه گریه کرده
با آنکه در خرابه یاد پدر بگیرد
فرق است بین آنکه رفته به مجلس می..
با انکه پشت پرده حس خطر بگیرد
🔸شاعر:
#سید_پوریا_هاشمی
___
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_صادق #مرثیه_امام_صادق
@shere_aeini
مرحمی نیست که این زخم مداوا بکند
کاشکی با جگرش زهر مدارا بکند
زهر آهسته تمامِ جگرش را سوزاند
حق بده اینهمه از درد تقلا بکند
چند روز است که کارش شده از بسترِ مرگ
خانهای سوخته را خوب تماشا بکند
غربت این است که در شهرِ مدینه هرشب
باید او با درِ آتش زده احیا بکند
رسم این است در این شهر که حرمت شکنند
چقدر روضه مهیاست که برپا بکند :
این حرامی که رسیده است که او را بکشد
از زن و بچهاش ای کاش که پروا بکند
پیرمرد است عصا یا که عبا با نعلین
فرصتی حیف ندادند مهیا بکند
عادتش بود که در آخرِ هر مجلسِ درس
رویِ زانو بزند وای حسینا بکند
عمهاش تا دل گودال ندارد راهی
باید او داد زنَد با همه دعوا بکند
تا مگر بعدِ سه ساعت برسید پیشِ حسین
قبل از آنیکه بر آن سینه کسی جا بکند
بعد از آن هم بدود خیمه به خیمه تنها
تا مگر دخترِ آتش زده پیدا بکند ...
🔸شاعر:
#حسن_لطفی
___
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_معصومه #مدح_حضرت_معصومه
@shere_aeini
وقتی که تقویم از تو دارد روز دختر را
حیف است در خود جا دهد هر نام دیگر را
بالاترین تفسیر پاکی نام داری تو
با مقدمت دادی جلا شهر پیمبر را
تو آمدی با پرتوِ نورانیِ رویت
کردی منور خانه ی موسی بن جعفر را
تو آن عصای دست موسایی که در حسنت
داری جلال و جلوه و پاکی مادر را
تو آمدی قم را دمشق دیگری کردی
تو آمدی فهمید قم معنای زیور را
چشم تمام آسمان پشت سرت حیران
داری به طوف خویش شمس و ماه و اختر را
از آنزمان که بوسه دادم بر ضریح تو
دارد لبم عطر گلاب ناب قمصر را
تو عالمه بودی تو بودی زینبی دیگر
تو بار دیگر زنده کردی نام خواهر را
تو زینبی بهر رضا اما در این میزان
دارد دلم حس قیاسی نابرابر را
تو زینبی اما ندیدی دشت خونین را
تو زینبی اما ندیدی حلق اصغر را
هر چند چشمت بود گریان در غم هجران
اما ندیدی روی نی گلهای پرپر را
هرگز ندیدی نعل اسب و پیکری عریان
هرگز ندیدی پاره پاره جسم اکبر را
هرگز ندیدی لعل تشنه بر لب دریا
هرگز ندیدی پیکر در خون شناور را
زینب به زیر تیغ و خنجر دید ، اما تو
هرگز ندیدی در سفر روی برادر را
🔸شاعر:
#داریوش_جعفری
___________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_معصومه #مدح_حضرت_معصومه
@shere_aeini
طی شد شب هجران و مبارک سحر آمد
مژده بده ای دل که صبا خوش خبر آمد
در گلشن دین باز گل یاس در آمد
بانوی قم آمد ، غم عالم به سر آمد
درد همگان باز نگفته شده درمان
آمد به جهان ، جان ِ علی جان ِ خراسان
یک بار دگر سوره کوثر شده معنا
فریادرس هر لب ِ تشنه شده دریا
ای حیدریون فاطمه برگشت به دنیا
تا کور شود هر که بُوَد دشمن مولا
ای مردم عالم پس ازین عرش نشینید
از فاطمه هر چیز شنیدید ، ببینید
ماییم همه ملت ایران ِ کریمه
هستیم کنیزان و غلامان کریمه
در سفره ی ما هست فقط نان کریمه
موریم ولی مور سلیمان ِ کریمه
هر قدر جهان رنگ عوض کرد به کَرّات
جز لطف ندیدیم ازین عمه سادات
او کیست که صاحب نفسانند گدایش
او کیست که معصوم کُنَد جان به فدایش
والله فقط کار ائمه است ثنایش
جمع ِ حرم آل کسا صحن و سرایش
چون کعبه بُوَد عزت این روضه ی رضوان
این فخر بهشت است که قم گشته در ِ آن
ای فاطمه ی فاطمه ای بانوی جنت
دلبسته ی دار الکرمت اهل کرامت
دارند بزرگان ز تو امّید شفاعت
ای مفتخر از پیر غلامی ِ تو بهجت
قم مرد خدا دیده چه بسیار ، چه بسیار
شیعه چه قَدَر هست به این شهر بدهکار
بر سینه که مثل تو زده سنگ رضا را
آوازه ی عشق تو گرفته همه جا را
کوتاهی عمر ِ تو بر افراشت وفا را
رفتی تو ره ِ زینب ِ شاه ِ شهدا را
مانند عقیله تو وفادارترینی
بر یوسف مشهد تو خریدار ترینی
من گرچه بَدَم سائل درگاه شمایم
گردیده قم و مشهدتان سعی و صفایم
بی نان و نوایم نه تویی نان و نوایم
من بنده ی سلطان معین الضعفایم
بانو چو گذشته بده رنگی به حنایم
بیچاره شدم ، دیر شده کرببلایم
🔸شاعر:
#محمد_حسین_رحیمیان
___________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_معصومه #مدح_حضرت_معصومه
@shere_aeini
در آن شهری که بانوی بهشتی چون تو هم باشد
سزاوارست نام هر خیابانش
ارم” باشد رسیدی تا نشان ما دهی آن قبر پنهان را بنا این است در قم، فاطمه صاحب حرم باشد تبسم میکند ناخواسته...در قلب زائرها مگر صحن تو اصلا میگذارد درد و غم باشد؟ ندیدم هیچ شب در حوض، کامل انعکاسش را همان بهتر قد مهتاب هم پیش تو خم باشد حریم آسمانی تو پروین دارد و خوب است اگر نام یکی از باب ها باب القلم باشد کرامت میکنی تا گاه از نزدیک و گاه از دور تنور شعرمان گرم است ای خورشیدِ بیت النور به دریا میزند اینجا دل، آهوی بیابان هم به پابوسی میاید از مسیر دور، باران هم زیارت میکنندت عاشقان در باد و بوران هم ز تو رو برنمیگرداند این زلف پریشان هم هدایت شد به راه راست در شهرت خیابان هم قمت را مطلع خورشید میداند خراسان هم به شوقت غرقبهجت” شد دلِ تنگِ
گذرخان” هم کنار این حرم مست استقبرستان شیخان” هم صفائی چون
صفائیه” ندارد باغ رضوان هم دلآذر” به تو گرم است در فصل زمستان هم رسیدی با چنان حجبی که تا پایان دوران هم نبیند گرد محمل را نگاهِ
چارمردان” هم نشسته عطر جنت در حریمت روی هر دامان شمیمت پرکشیده تا خودِبلوار پردیسان” قمت مانند مشهد شوکتی دارد که حیرانم برایت در زیارت `آمدم ای شاه...” میخوانم چنان خوبی که یادم میرود پیش تو مشکل را تویی آنکه امین الله دستت میدهد دل را سلام ای گرد و خاک صحن هایت سرمه افلاک سلام ای آستان قدسیِ تو مدفنِ لولاک چه القابی: کریمه، مرضیه، معصومه، مقدامه گرفته زائرت از آتش دوزخ امان نامه 🔸شاعر: #مسعود_یوسف_پور ___________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
#حضرت_معصومه #مدح_حضرت_معصومه
@shere_aeini
صدا صدای تپشهای قلبِ باران است
که مثل زمزمهی قاریانِ قرآن است
ستارههای فلک دانههای تسبیحاند
دوباره خانهی خورشید، ریسهبندان است
کلیمِ آل عبا با خداست، همصحبت
کنار وادی گهوارهای غزلخوان است
برای دختر خود «ان یکاد» میخواند
کسی که روی لبش ذکر «فاطمه جان» است
خدا دوباره به آل رسول، کوثر داد
و برکتی که خدا میدهد فراوان است
نشستهام سر راهش؛ به زیر سایهی نور
سلام میدهم از دور، سمت آیهی نور
سلام خواهرِ خورشیدِ این دیار! سلام
سلام حضرت گل! دخترِ بهار! سلام
دوباره نوکری از نسل نوکران علی
رسانده محضرت ای فاطمیتبار! سلام
به قطره قطرهی آب وضوت، محتاجم
به رود میدهم از سمت شورهزار، سلام
نفس نفس به هوایت پریده مرغ دلم
تپش تپش به تو دادهست، بیقرار، سلام
به جبر هم که شده نوکرِ تو خواهم ماند
مرا قبول کن ای صاحباختیار! سلام
گدای سر به هوا، سر به راه خانهی توست
برایم آخرِ پرواز، چاه خانهی توست
تو شاهزادهای و من غلامزادهی تو
تویی ملیکه و من هم گدای سادهی تو
به دودمانِ گدایانِ دودمانِ شما
همیشه خیر رساندهست، خانوادهی تو
دهانِ حاجتم از ذکرِ خواهشم خالیست
پر است دستِ من از داده و ندادهی تو
نفس کشیدن من از کریمه بودن توست
که زندهام به هوای تو؛ با ارادهی تو
مرا دوباره ببر سر به راهِ گنبد کن
کبوترم؛ که زمین خوردهام به جادهی تو
بیا مرا ببر از خود، مسافرِ قم کن
اگر صلاحِ من این است، در حرم گم کن
دلم دو دل شده در شاهراه قم - مشهد
که ماه، ماه جنون است، ماهِ قم - مشهد
همیشه وقتِ بلا میشوم پناهنده
به سایهسار شما؛ در پناهِ قم - مشهد
کلاغهای شما هم سپید رو هستند
منم کبوترِ چهرهسیاهِ قم - مشهد
به آسمانِ بخیلِ دیارِ ما هر روز
رسیده ابر کَرم از نگاهِ قم - مشهد
دلم اسیرِ مسیرِ تو و رضاست فقط
که پرسهگاه من است ایستگاهِ قم - مشهد
همیشه زائرِ جلدِ قم و خراسانم
هزار شکر خدا را که اهل ایرانم
🔸شاعر:
#رضا_قاسمی
___________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_معصومه #مدح_حضرت_معصومه
@shere_aeini
خانهای که سایهاش موسیابن جعفر میشود
خوشبحال آنکه در این خانه دختر میشود
از زیارت نامهات پیداست بیش از آن ، رضا
از مقاماتت بگوید خلق کافر میشود
از سفارشهای آقایم رضا فهمیدهام
خوشبحال هرکه با تو او برادر میشود
باورش سخت است اما باورِ ما هست که..
زائرت با زائرِ زهرا برابر میشود
میشود امابیها هرکه نامش فاطمه است
دختر این خانه هم یک روز مادر میشود
در مقام زائرانت دیدهام این شأن را
هرکه از قم میرود مشهد کبوتر میشود
تکه سنگی بودم و گفتند باید قم روی
سنگ اگر عاشق شود در صحن مرمر میشود
میشود مرمر ولی نه ، چند وقتی بگذرد
زیر پای زائران یک تکه گوهر میشود
دانشآموز آمدند و عاقبت مرجع شدند
سنگ هم اینجا بیاید عاقبت زر میشود
هر کویری که تو را فهمید میگردد بهشت
هر بهشتی که به تو دل داد قمصر میشود
گاه در مشهد زمانی قم زمانی شهرری
خوشبحال ما که با تو عمرِ ما سر میشود
🔸شاعر:
#حسن_لطفی
___________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_معصومه #مدح_حضرت_معصومه
@shere_aeini
آفتاب قم همیشه جور دیگر بوده است
از زمین تا آسمان خیر سراسر بوده است
لذتی دارد نگاه آسمان شام او
هر ستاره در خطوط دب اکبر بوده است
صحبت روز ازل از ابتدای ابتداست
پس یقیناً روز مادر روز دختر بوده است
در میان واژه های بی نهایت همزمان
نام تو با نام زینب نام خواهر بوده است
بارها دیدم که در آیینه کاری حرم
چهره های زائران جمع مکسر بوده است
وعده ی جنت به زائر های تو داده رضا
حب تو اصل و اساس روز محشر بوده است
از کریمان انتظار دیگری دارد فقیر
در نگاهش حداقل حداکثر بوده است
🔸شاعر:
#فربد_افشاری
___________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini