#امام_جواد_علیه_السلام
#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#ولادت
#مربع_ترکیب
یک کوزه ی بی آب، از دریا چه میداند
یک مشت خاک ، از غربت صحرا چه میداند
یک سائل بیچاره از آقا چه میداند
از چهارده خورشید عقل ما چه میداند
ما دور از "قدریم" "إنا" را نمیفهمیم
"الحق که پایینیم و بالا را نمیفهمیم"
هر کس که در این خانه قنبر شد پشیمان نیست
کارگر اولاد حیدر شد پشیمان نیست
از خاک بود عاقبت زر شد پشیمان نیست
جاروکش صحنی مطهر شد پشیمان نیست
این روزها باید رضا آباد ساکن بود
یعنی میان صحن گوهرشاد ساکن بود
نُه بار میگیریم ذکر یا رضا و بعد
نُه بار میچرخیم در صحن و سرا و بعد
نُه بار میسازیم راهی تا شما و بعد
نُه بار می آییم تا عرش خدا و بعد
شاید سحر باب الجوادت روی ما وا شد
اولادنا اکبادنا امروز معنا شد
گفتم جواد،از بند بند شعر رحمت ریخت
از چشم های سائلم اشک خجالت ریخت
گفتم جواد و بر دعاهایم اجابت ریخت
آقا به این سفره نگاهی کرد و برکت ریخت
گفتم جواد و باز هم لکنت شکستم داد
بی معرفت بودن دوباره کار دستم داد
ای حسرت سجاده ها ، یا ربنای تو
رفته ست تا به عرش اعلی ربنای تو
بوی علی دارد سحرها ربنای تو
توحید میگیریم ما ، با ربنای تو
آقا بیا و نذر جدت با گدا تا کن
یک کاظمیه در دل هر شیعه بر پا کن
یک "اتق الله" از تو ، ایمان داشتن با من
ابر کرامت از تو ، باران داشتن با من
شانه ز تو، زلف پریشان داشتن با من
چه کرده این عشق کریمان داشتن با من
که در خیالم کاظمینی میشوم هر روز
در کاظمین تو حسینی میشوم هر روز
دل دست تو دادیم پس دل برنمیگردد
ناقص نباشد تا که کامل برنمیگردد
بی جیره از این خانه سائل برنمیگردد
یعنی از اینجا بی فضائل برنمیگردد
این دفعه را آقا بیا سائل نوازی کن
ویرانه ی قلب مرا آباد سازی کن
همراه ماه امشب ستاره میرسد از راه
و یک علی دارد دوباره میرسد از راه
بر گنبدی سوم مناره میرسد از راه
شیری به شکل شیرخواره میرسد از راه
این شاخه طوبی ثمر دارست از امشب
بی بی رباب ما پسردارست از امشب
این طفل کوچک میشود حیدر زمان جنگ
شمشیر خود میسازد از حنجر زمان جنگ
اصغر شد اما میشود اکبر زمان جنگ
مانند مردان میسپارد سر زمان جنگ
گهواره را معراج خواهد کرد این آقا
دین را به خود محتاج خواهد کرد این آقا
بر روی دستی خوش زبانی میکند روزی
با گریه هایش خطبه خوانی میکند روزی
قد سپاهی را کمانی میکند روزی
از سنگر دین پاسبانی میکند روزی
شش ماهه است اما سوی پیکار خواهد رفت
تا حد جان پای دفاع از یار خواهد رفت
تیری به سرعت حنجرش را میزند بر هم
یکجور می آید سرش را میزند بر هم
اصلا تمام پیکرش را میزند بر هم
در خیمه قلب مادرش را میزند بر هم
از گوش تا گوش سرش با تیر میپاشد
لب با سه شعبه تا شود درگیر، میپاشد
رازی ز مدفون بودنش بیرون نمی آید
کوری چشم دشمنش بیرون نمی آید
یک نخ هم از پیراهنش بیرون نمی آید
صد نیزه هم باشد تنش بیرون نمی آید
دست امامی هست ، پس دستی برابر نیست
یعنی که نبش قبر شش ماهه میسر نیست
#سیدپوریا_هاشمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#ولادت
#غزل
کمان ابروی شش ماهه گره چون زد به ابرویش
علی در روز خیبر شد عیان از کسوت رویش
خمار آلوده صوفی را کشید از حلقه سمت خود
که جان از کف دهد آندم چو مستان بر سر کویش
به لشگر گاه بازوی ابوفاضل چه ها دیده
که عرش دل شده واله ز یا من هوی یا هویش
غضنفر گونه در خندق کمین کرده به گهواره
ببندد در صف خشمش دو صد لشگر به یک مویش
چه شیری شیر خواره یل که قنداقش شده جوشن
شکار خود کند شیران به تیغ چشم آهویش
چه کس گفته به حلقومش سه شعبه تیر بنشسته
مگر او خود دهد فرصت که تیر آید دمی سویش
چنان گلبرگ نو جلوه فراز رف رف حیرت
به میدان رخ عیان کرده علی و زور بازویش
تعالی لله چه بنویسد قلم در وصف آن لحظه
علی در عرصه خیبر ز ناز نظم جادویش
ذبیح آسا خلیل آرا به قربانگاه رخشیده
کمیت لی مع اللهی زخلد وجد نیکویش
قدیم حضرت ذاتش جمیع جمع اوصافش
همان سبحان من اسری که دل شد محو هندویش
علیّ اصغر است این یل کز او الله اکبر شد
به کنه حد بی حدی عیان شد روی دلجویش
مداد کن فکان عاجز که در انشاء منطوقش
نماید همچنان طره مدیح تار گیسویش
#امیر_سهرابی_طره_اصفهانی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_جواد_علیه_السلام
#ولادت
#مسمط_مخمس
هر كه دل بُرد،دلبر ما نيست
هر كه نازي فروخت،ليلا نيست
هر كه هويي كِشَد مسيحا نيست
هر كسي با تو نيست با ما نيست
دلبر محض، غير مولا نيست
كيست مولا و فيه نور ِاله
قد تجلي بنورهي الله
گه خدا آينه ست و مولا گاه
وسط و ابتدا و آخر راه
ذره اي فرق بين آنها نيست
عاشقان دف به كف ز حيراني
صف كشيدند بر غزل خواني
تا فِتد بر كه فال قرباني
رحمت حق به قوم نصراني
نزد آن شيعه كز تو شيدا نيست
مستم از عشق و خُم به دوش تويي
نُهمين بحر باده جوش تويي
پسر سلسله فروش تويي
حق تعالاي هر سروش تويي
ورنه جبريل مرد اينها نيست
اي پدر خوانده ي پياله و خُم
هو تويي اي عزيز يازدهم
اي امير عمارت مردم
تو به "نحنُ "بناز و من "انتم"
كه كتابت به شرح آتاني است
اربعيني به شيشه مِي بوده
كس نداند كه تاك كِي بوده
مِهر يا اين كه تير و دِي بوده
چون عروس علي ز ري بوده
نيمي از اين شراب ايراني است
شه به بزم جلوس مي آيد
منكر او عبوس مي آيد
جان سلطان طوس مي آيد
يا انيس النفوس مي آيد
جان دهيدش ، گهِ تماشا نيست
جلوات تو مشرق سحر است
خلوات تو فيض خونجگر است
سكنات تو مو به مو پدر است
حركات تو حيدري دگر است
لمعات تو كم ز زهرا نيست
اي غروب بهانه را مرآت
گريه كم كن بخور ز آب فرات
يافتي چون ز تشنگي تو نجات
به علي اصغر و لبش صلوات
بهتر از اين به آب معنا نيست
#محمد_سهرابی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_جواد_علیه_السلام
#ولادت
#غزل
ای ریخته نسیم تو گل های یاد را
سرمست کرده نفحه ی یاد تو باد را
افراشته ولای تو در هشت سالگی
بر بام آسمان علم دین و داد را
خورشید، فخر از آن بفروشد که هر سحر
بوسیده آستان امام جواد(ع) را
خورشیدِ بی غروب امامت که جود او
آراسته است کوکبه ی بامداد را
جود و سخا جواز تداوم از او ستاند
تقوا از او گرفت ره امتداد را
آن سر خط سخا که به جود و کرم زده
بر لوح آسمان رقم اعتماد را
بیرنگ کرده بددلی دشمنان او
افسانه ی سیاه دلی های «عاد» را
تنگ است دل به یاد امام زمان، مگر
بوییم از امام نُهم عطر یاد را
وقتی که نیست گل ز که جوییم جز نسیم
عطر بهارِ وحدت و باغِ وداد را؟
جز آستان جود و سخایت کجا برم
این نامه ی سیاهِ گناه، این سواد را؟
بی یاری شفاعت تو چون کشم به دوش
بار ثواب اندک و جرم زیاد را؟
خط امان خویش به ما ده که بشکنیم
دیوارِ امتحانِ غلاظ و شداد را
ای آنکه هرگز از درِ جودت نرانده ای
دلدادگان خسته دلِ نامُراد را
بگذار تا به نزد تو سازم شفیع خود
جدت امام ساجد زین العباد را
تا روز حشر یار غریبی شوی که بست
از توشه ی ولای تو زادالمعاد را
#حسین_منزوی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_جواد_علیه_السلام
#ولادت
#ترکیب_بند
نسیمی از سر زلفت بهار دنیا شد
تو آمدی و امیدی به عشق پیدا شد
تو آمدی و خبر آمد از سرادق عرش
زمین برای همیشه پر از مسیحا شد
درست مثل زمان تولد زهرا
مدینه مثل زمین های مکه زیبا شد
هزار حظ منزه به دیده اش آمد
همین که چشم ستاره به روی تو وا شد
و آسمان اگر امروز این همه بالاست
به پای قامت طوبایی شما پا شد
صدای پای کریمانه تو می آید
دلم به پشت در خانه تو می آید
تو نور عشقی و حق آفتابتان کرده است
دعای سبزی و حق مستجابتان کرده است
میان خیل هزاران هزار بخشنده
برای جود خودش انتخابتان کرده است
هزار و چهار صد سال می شود که خدا
مرا پیاله به دست شرابتان کرده است
تو را سرشته و ادغام کرده با قرآن
تو را نوشته و حالا کتابتان کرده است
قسم به کعبه برای شفاعت فرداست
اگر جواد الائمه خطابتان کرده است
خدا سرشته تو را تا که مثل نور کند
کریمی اش به کریمی تو ظهور کند
مسیح سبز نفس های تو حیاتم داد
شعاع نور ضریحت به جاده ام افتاد
برای آنکه خدا حاجت مرا بدهد
مرا نوشت و مرید تو را نوشت مراد
به روی صفحه پیشانی ام ملائک تو
نوشته اند سگ خانه امام جواد
چگونه لطف نداری به این اسیری که
غلام حلقه به گوش تو بوده مادر زاد
صدای اول عشق و صدای آخر عشق
تمام عشقی و ای عشق خانه ات آباد
رسیده است به روی مهت سلام رضا
علی اکبر در خانه امام رضا
تو آمدی پی اکرام و هم نشینیمان
جواب عاطفه باشی به مستکینیمان
تو آمدی ز طبق های آسمان پایین
و کردی از پی چشمانتان زمینیمان
چگونه دست توسل نیاوریم آقا
تو آمدی که همیشه گدا ببینیمان
تویی تو ماحصل چله توسل ها
تویی شراب طهورای اربعینیمان
تویی که حق خدایی به گردنم داری
تو آفریده شدی تا بیافرینیمان
تو را جواد و مرا آفریده ات کردند
قتیل آن دو کمان کشیده ات کردند
نگاه بی مثلت از تبار خورشید است
ضریح چشم قشنگت مدار خورشید است
کواکب از جریان تو نور می گیرند
طلوع نور شما تا دیار خورشید است
تو انعکاس جمال امام خورشیدی
شبیه آینه ای که کنار خورشید است
همین که سردی مان رفت و فصل گرما شد
به گوش خویش سرودم که کار خورشید است
قسم به حرمت خاک زمین کرب و بلا
به ان دیار که مه پاره بار خورشید است
جواب کودک خورشید سر بریدن نیست
جواب نور گلوی سحر بریدن نیست
#علی_اکبر_لطیفیان
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_جواد_علیه_السلام
#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#ولادت
#ترکیب_بند
وقتی بساط عشق بازی چیده می شد
سجادۀ سبزی کنارش دیده می شد
یک پیرِ عاشق با دعای مستجابش
در امتحانِ عاشقی سنجیده می شد
صبرش اگر چه شهرۀ هفت آسمان بود
گه گاهی از زخم زبان رنجیده می شد
گویا دوباره کوثری در بین راه است
کم کم سحر شام دل غمدیده می شد
از نور زهراییِ این فرزند خورشید
طومار غربت در جهان برچیده می شد
دانید این اسطورۀ دلدادگی کیست؟
در آسمان ها این چنین نامیده می شد
او کیست؟ آقازادۀ شمس الشموس است
آرامش جان و دلِ سلطان طوس است
او مثل نوری جلوه کرد و بهترین شد
همچون رسول الله پیغمبر ترین شد
از آسمان ها آمد و جاری تر از اشک
مانند زهرا مادرش کوثرترین شد
سر تا به پایش بود توحید مجسم
بر بادۀ رب الکرم ساغر ترین شد
او چندسالی گر چه مهمان بود ما را
اما تجلی کرد و نام آور ترین شد
بر تار گیسویش گره خورده دل ما
این شاه زاده، تک پسر، دلبرترین شد
شد زنده یاد یوسف لیلا دوباره
ابن الرضا بود و علی اکبر ترین شد
در چند جایی که عیان شد غیرت او
با نام زهرا مادرش حیدر ترین شد
فرمود بابایش از او بهتر نباشد
مولودی از او با برکت تر نباشد
او آمد و ابن الرضایی کرد ما را
از برکت نامش خدایی کرد ما را
مشتی ز خاکیم و قدم بر ما نهاد و
تا عرش برد و کبریایی کرد ما را
دست کریمِ این امامِ ذره پرور
یک عمر مشغول گدایی کرد ما را
صوت دل آرای مناجاتش سحر ها
سر مست جانان و هوایی کرد ما را
بوسیدن خال رطب دارش در این ماه
مهمان بزم با صفایی کرد ما را
یک قطرۀ اشک از کنار سفرۀ او
هر نیمۀ شب مردی بکایی کرد ما را
از گوشۀ صحن و سرای کاظمینش
مست حسین و کربلایی کرد ما را
نیمه نگاه اوست تسکین الفؤادم
کلب امیر کاظمین، عبدالجوادم
لبخند او آرامش جان رضا شد
یوسف شد و مهمان کنعان رضا شد
سجادۀ بابا شده گهوارۀ او
لالایی اش آهنگ قرآن رضا شد
آمد که باقی ماندۀ توحید باشد
با نام او شیعه مسلمان رضا شد
هر کس که از باب الجواد آمد زیارت
با دست پُر، مشمول احسان رضا شد
امشب دلم جایی دگر هم پر گشوده
ارباب ما آغوش بر اصغر گشوده
امشب نمی دانم چرا در پیچ و تابم
اشک دو چشمانم کند نقش بر آبم
می جوشم و می جوشم و لبریزم از اشک
چله نشینی پای خَم کرده شرابم
امشب دخیل گوشۀ گهواره هستم
دلگرمم و ایمن قیامت از عذابم
عشاق را گویم ازین پس تا قیامت
با نام اصلی ام کنید اینسان خطابم
عالم همه دانند در کوی محبت
من ریزه خوار سفرۀ طفل ربابم
با اذن سقا در حرم سرباز عشقِ
شش ماه سردار خیام بوترابم
ای کاش همچون حق شناس پاک طینت
عبد علی اصغر کند زهرا حسابم
حالا که غم آلود گشته ناله هایم
انگار باب القبله ی کرب و بلایم
او را خدا می خواست مه پاره ببیند
مسند نشین کنج گهواره ببیند
بر روی دستان پدر با کام عطشان
با روی خونین، حنجری پاره ببیند
یک عمر با زخمی که مانده روی سینه
دور حرم بانویی آواره ببیند
اما در آخر چون عموجانش ابالفضل
او را صفِ محشر همه کاره ببیند
لب تشنگان اشک را این طفل ساقیست
شش ماه تا قربانی شش ماه باقیست
#قاسم_نعمتی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_جواد_علیه_السلام
#ولادت
#مربع_ترکیب
عشق گاهی در جدایی گاه در پیوندهاست
عشق گاهی لذت اشکی پس از لبخندهاست
عشق گاهی یک اجابت نزد حاجتمندهاست
عشق گاهی بین باباها و تک فرزندهاست
عشق می آید که بعد از شب سحر پیدا شود
عشق گاهی می رسد تا یک نفر بابا شود
یک نفر امّا دو عالم بنده ی سلطانی اش
بنده نه ، قربانی قربانی قربانی اش
مهربانی که تمام مهربانان فانی اش
دعوتند امشب همه افلاک در مهمانی اش
با حضور انبیاء و اولیاء و ابر و باد
آدرس : مشهد ؛ حرم ؛ پشت درِ باب الجواد
عرشیان هستند در مهمان سرای حضرتی
در صف خدمت گذاری با غذای حضرتی
آب سقا خانه جام کاسه های حضرتی
بعد از آن هم شاعرانند و ردای حضرتی
جبرئیل از میهمانان میزبانی می کند
بعد دعبل میرسد اُرجوزه خوانی می کند
ای زمین از عرش بر فرش آسمانت را ببین
ای پرستوی مهاجر آشیانت را ببین
ای دل غمگین امام شادمانت را ببین
امشب ای سلطان ولیعهد جوانت را ببین
ای امام مهربان باب المرادت آمده
میوه ی قلبت دل آرامت جوادت آمده
مزد چل سال انتظار و چل شب احیای سحر
میشود طفلی که از او نیست طفلی خوب تر
سیب سرخ احمد است و باز هم داده ثمر
کوثری دیگر عطا کرده به قرآن این پسر
کوثر و یاس است جاری در رگ و در خون تو
مردمان ری فدای روی گندمگون تو
سبط موسی هستی و کار مسیحا میکنی
مثل عیسایی که در گهواره لب وا میکنی
با عصایت معجزه مانند موسی میکنی
دیده ی کور منافق را تو بینا میکنی
بر حقیری بنی عباس دامن میزنی
پور اکثم را به تیغ عِلم گردن میزنی
آن خدایی که به تقدیرم گدایی را نوشت
در مرام نام تو مشکل گشایی را نوشت
ذیل اوصاف تو در بخشش خدایی را نوشت
مهربانی علی موسی الرضایی را نوشت
در میان تیرگی ها آفتاب من شدی
تو قسم های همیشه مستجاب من شدی
چون به سائل میدهی از هرچه بهتر ، بیشتر
میخورد باب المراد خانه ات در ، بیشتر
گرچه نام تو شده حاجت بر آور بیشتر
لیک حساس است بابایت به مادر بیشتر
پس قسم خوردیم بعد از تو به حق فاطمه
تا که امضا گردد امشب کربلای ما همه
#محمد_بیابانی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_جواد_علیه_السلام
#ولادت
#ترکیب_بند
نشستهام بنویسم گدا نمیخواهی؟
میان خانهی خود بینوا نمیخواهی؟
نشستهام بنویسم کریم یعنی تو
کریمزاده تو حاجت روا نمی خواهی
شنیدهام که عطایت زبانزد همه است
نیازمند برای عطا نمیخواهی
به خاک تیره اگر بنگری طلا گردد
تو علم و معجزه و کیمیا نمیخواهی
قسم به روی شما خوب میشوم آقا
فقط بیا و نگو که مرا نمیخواهی
منم اسیر نگاه پر از عطوفت تو
من از نگاه تو خواندم شما نمیخواهی...
... که من جدا شوم از تو؛ وَ خوب دانستم
که میکنی ز محبّان خود هواخواهی
هرآنکه بسته به چشمت دخیل سیّدنا
نشسته روی پر جبرئیل سیّدنا
من آمدم که بگویم به تو سپاسم را
و جمع میکنم این بار من حواسم را
که تا دگر نبرم یأبنَ فاطمه هرگز
به غیر کوی شما دست التماسم را
برای آنکه بیایم به محضرت آقا
روا بُود که مرتّب کنم لباسم را
برای جلب نظر از شما بسوی خودم
من استفاده کنم عطر ناب یاسم را
میان آیِنهکاری چنان شدم تکثیر
هزار مرتبه دیدم من انعکاسم را
به غیر نان شما که نخورده ام هرگز
ببین زبان و دهان نمکشناسم را
میان دغدغه ها عطر عاشقی آید
فرو نشاند در این دل غم و هراسم را
دلم کنار شما خانه در فلک دارد
جواد فاطمه نامت عجب نمک دارد
برای ذات خداوند امتدادی تو
دوباره نور خدا را به سینه دادی تو
زمینِ مُردهی مردم دوباره احیا شد
از آن زمان که بر این خاک پا نهادی تو
تجلّی نبی و حیدر و حسین هستی
که با تهاجم هر فتنه در جهادی تو
تو از مریضی هر شیعه غصّه میخوردی
ز شادمانی دلهای شیعه شادی تو
تمام جود خدا را اگر کنم تفسیر
رسم دوباره به نامت ز بس جوادی تو
نثار روی تو خواندم وَ أن یَکادم را
به عالمی ندهم ذکر یا جوادم را
به پیش نام شما پا شدم خدا را شکر
دوباره مست تولّا شدم خدا را شکر
من از ولایت تو آبرو گرفتم پس
کنار نام تو آقا شدم خدا را شکر
از آن قدیم که مهر تو در دلم افتاد
مقیم عالم بالا شدم خدا را شکر
تو در نهایت اکرام و من تُهیدستم
مقابل تو تمنّا شدم خدا را شکر
هزار مرتبه مُردم ز دیدن رویت
هزار مرتبه احیا شدم خدا را شکر
تو در کرانهی یا ربّنای من هستی
من از دعای تو دریا شدم خدا را شکر
من از علاقه و عشقت به مادرت زهرا
مُحبّ حضرت زهرا شدم خدا را شکر
هزار غبطه به پای نگات میریزم
تمام عمر خودم را به پات میریزم
من از نگاه مدامت دوام میگیرم
ولایت از سخنان امام میگیرم
به خاک میکده من سر فرود آوردم
فقط ز دست کریم تو جام میگیرم
من آنقَدَر به شما می دهم سلام آقا
که آخر از تو عَلَیکَ السّلام میگیرم
اگرچه بال و پرم زخمی از زمانه شده
من از دوای شما التیام میگیرم
کبوترم که شدم جلد گنبد زرّین
فقط پر از سر این برج و بام میگیرم
به سنگفرش حریم تو میکشم دستم
تبرُّکاً در بیت الحرام میگیرم
تو رتبه ای بده تا خاک پایتان باشم
چه خوب پیش شما من مقام میگیرم
غلام هیچکسی جز شما نخواهم شد
گدای کس به جز إبن الرّضا نخواهم شد
تو آمدی که شوی قبلهگاه مردم ما
تو آمدی شده دلشاد امام هشتم ما
تو آمدی که رود غم ز سینه ها دیگر
و تا همیشه بماند به لب تبسّم ما
تو آمدی که به مردم نشان دهی حق را
فقط صفا بنویسی بر این تلاطم ما
من و دلم به تو سوگند عاشقت هستیم
محبّت تو بُود باعث تفاهم ما
تو آمدی که شوی با گدات همسفره
که نان جو بخوری جای نان گندم ما
کنار حضرت معصومه یادتان کردم
چه وقت بهر زیارت تو میروی قمِ ما؟
دلم دوباره به یادت به شور و شین آمد
به سر هوای پریدن به کاظمین آمد
امیر هر دو سرا یا جواد ادرکنی
نظر نما به گدا یا جواد ادرکنی
به حقّ مادرتان فاطمه قسم آقا
بخر مرا ز وفا یا جواد ادرکنی
خدای جودی و جود خدای منّانی
به سائلت کن عطا یا جواد ادرکنی
طواف کوی تو برتر بُود ز بیتالله
قسم به سعی و صفا یا جواد ادرکنی
رود به سوی بهشت خدا هر آنکس که
تو را نموده صدا یا جواد ادرکنی
فقط ز راه ولای تو یا ولیَّ الله
روم بسوی خدا یا جواد ادرکنی
نشستهام که بگیرم برات رفتن خود
به شهر کرب و بلا یا جواد ادرکنی
تویی تو زادهی شمسُ الشّموس یا مولا
علیّ اکبر سلطان طوس یا مولا
نشسته مرد غریبی کنار گهواره
کنار گریهی بی اختیار گهواره
رضا نشسته بخواند نوای لالایی
برای کودک زیبا عُذار گهواره
چقدر شب به سحر درد و دل کند با این
گلی که شد همه باغ و بهار گهواره
چقدر طعنه شنیده ز دیر آمدنت
چقدر سخت گذشت انتظار گهواره
دوباره صحبت گهواره و نوای لالایی
دوباره مرثیهی شیرخوار گهواره
میان هُرم عطش مادری صدا میزد
بخواب کودک دل بیقرار گهواره
امان ز اشک رباب و غم علی اصغر
چه بد شد عاقبت آن روزگار گهواره
نشد که لب بزند کودکش به آب ای وای
نشد که قد بکشد کودک رباب ای وای
#محمدجواد_پرچمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#ولادت
#مثنوی
دوباره عشق دوباره حکایتی دیگر
دوباره شور دوباره قیامتی دیگر
دوباره نغمۀ داود می رسد امشب
دوباره زمزمۀ رود می رسد امشب
دوباره از جگر کوه چشمه می جوشد
زکوچه های مدینه کرشمه می جوشد
عصا به سینه ی دریا کشیده راهی را
ز شوق حضرت موسی دویده راهی را
مسیح آمده تا خانه ی مسیحایش
کلیم سجده کند بر قدوم لیلایش
خریده نوح به جانش هزار طوفان را
مگر نگاه کند پیر مِی فروشان را
دوباره نوبت جام و سبو و ساغر شد
برای آمدنش انتظارها سر شد
شب است و خانۀ زهرا عجب تماشایی است
زمان دلبریِ دلبری مسیحایی است
از آسمان به زمین آفتاب آمده است
علی سوم عالی جناب آمده است
اگر چه طفل ولی نه پیر هر مست است
قسم به حضرت مولا امیر هر مست است
رسیده آینه دار امام عاشورا
رسیده حُسن ختام قیام عاشورا
اگرچه غُنچه ی پیچیده در قمات است این
به لعل کوچک خود چشمه ی حیات است این
دو طاق حُسن دو ابرو دو تیغ آورده
برای بوسه ی بابا عقیق آورده
برای حضرت ارباب دلبری دیگر
برای قافله سالار حیدری دیگر
فقط نه در دِلِ گهواره کودکِ باباست
قسم به او که علمدار کوچک باباست
گشود گیسوی او را جهان پُر از دل کرد
کتاب کرببلا را حسین کامل کرد
به روی دوش عمو همچو آبشار علیست
رسیده است بگوید که ذوالفقار علی است
تبسمی زد و تا کبریا به وجد آمد
از آن دو چشم خدایی خدا به وجد آمد
عجب شبی است که روی علیست مهتابش
رباب گرم نگاهش رقیه بی تابش
هزار مرتبه عباس عزیز جان می گفت
شبی که اکبرلیلا به او اذان می گفت
فرشته بال به طاق دو ابرویش می زد
گلابِ یاسِ بهشتی به گیسویش می زد
به پیش دیده ی زینب حسین زینب وار
گرفت بوسه ز لبهای او هزاران بار
نگاه کرد به چشمش دلش هوایی شد
هوای خانه ی ارباب کربلایی شد
دلش حسینیه بود و سینجلی می گفت
نوایِ حَیَ عَلَی العِشق را علی می گفت
بهانه کرد دلش داغ آب ها را باز
به چشم های علی دید کربلا را باز
اگرچه تشنه ولیکن زبان ندارد حیف
به روی دست عزیزش توان ندارد حیف
کنار خیمه رباب است و چشم در راه است
تمام هستی مادر شبیه یک آه است
به روی دست پدر بود و بال و پر می زد
لبان تاولی اش شعله بر جگر می زد
به زخم های لبش خون تازه جاری بود
اگر غلط نکنم وقت نِی سواری بود
حسین دست غریبی به روی زانو زد
برای جُرعه ی آبی به حرمله رو زد
صدای خنده و شور و سرور و هلهله بود
بلند تر زهمه خنده های حرمله بود
سرِ تیر سه شعبه به حنجرش افتاد
به روی دست پدر وایِ من سرش افتاد
بخون کشید رُخش را تمام گیسو را
که دوخت تیر سه شعبه گلو و بازو را
#حسن_لطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_جواد_علیه_السلام
#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#ترکیب_بند
اگر دست و بالت کمی خالی است
اگر حال و روز تو بی حالی است
اگر آسمان در قفس میکشی
اگر قسمتت بی پَر و بالی است
اگر کار و بار تو پیچیده و...
اگر چند وقتی بد اقبالی است
اگر تار و پودت گره خورده است
اگر غصهها نقشِ این قالی است
اگر رنگ و روی تو زرد است و سرد
اگر مثل پاییز یک شالی است
علاجش فقط یک نفس یا علیست
خدا هست با آنکه او با علیست
خدا در شکوهِ جلال علیست
خدا در ظهورِ جمال علیست
خدا در نزولش علی میشود
خدا در مقامش کمالِ علیست
حرام خدا و حلال خدا
حرام علی و حلال علیست
پیمبر پس از سِیرِ معراج گفت
که ما هرچه دیدیم مال علیست
علی چارده مرتبه آمده
علی عین میلادِ آل علیست
علی گفته و غرق عین اش شدیم
همه راهیِ کاظمینش شدیم
مرا فارغ از قیل و قالم کنید
مرا راحت از خشکسالم کنید
محال است لب را به مِی تر کنم
مرا تشنهی این محالم کنید
مرا بشکنید و بسازید باز
تَرَکهای روی سفالم کنید
فقط روی چشمان خود میکشم
از این خانه هرچه"حوالم"کنید
مرا میکشاند دو گنبد طلا
شب رفتنم شد حلالم کنید
ببینید رویای جبریل را
مبارکترین کودک ایل را
شلوغ است اگر آستانِ جواد
پُر از برکت است آسمان جواد
گدایی به شاهی مقابل نشست
چه ها میکند تکه نان جواد
پیمبر پدر با خدیجه شد و...
رضا نیز با خیزران جواد
علیاکبرش را ببین بعد از این
رضا می شود میهمان جواد
شبیه نماز حسین و علی است
نماز رضا با اذان جواد
فقط شانهات را به دیوار نِه
فقط زیرِ لب گو به جانِ جواد
تو را میدهد تا قیامتِ مراد
گره وا کُنَد خاکِ باب الجواد
خدا خواست تا بی کرانش دهند
و در یک افق سه جوانش دهند
علی جان آقای کرببلاست
حسین آمده تا سه جانش دهند
فقط دوست دارد ببیند علی
فقط دوست دارد همانش دهند
علی در سه صورت تماشایی است
علی را سه جلوه نشانش دهند
علی اصغرش هم علیاکبر است
اگر فرصت امتحانش دهند
به صف فطرس و جبرئیل و رباب
که نوبت به نوبت تکانش دهند
زمین خوردها را که جان میدهند
به باب الحوائج نشان میدهند
اگر بارِ ما از کَرَم میکشد
برای پدر بارِ غم میکشد
رسیده بگوید اگر قد کِشَد
شبیهِ عمویش عَلَم میکشد
غریبی ببین تشنگیاش ببین
که کارِ پدر بر قسم میکشد
گمانم به دنبال گهواره است
کسی که به آتش حرم میکشد
فقط مادرش آه دنبال او
در آن راهِ پُر پیچ و خَم میکشد
بِبَر نامِ او را خدا بعد آن
به حجم گناهت قلم میکشد
رباب است یک فاصله تا حسین
چهها کرده این حرمله با حسین
#حسن_لطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_جواد_علیه_السلام
#ولادت
#مثنوی
مینویسم سر خط نام خداوندِ رضا
شعر امروز بپرداز به لبخند رضا
آنکه با آمدنش آمده محشر چه کسی ست؟
از تو در آل نبی با برِکت تر چه کسی ست؟
آنکه از آمدنش عشق بیان خواهد شد
" عالم پیر دگر باره جوان خواهد شد "
آسمان! از سر خورشیدِ تو خواب افتاده؟
یا که از چهره ی این طفل نقاب افتاده؟
بی گمان حافظ چشمان تو ابروی تو بود
" دوش در حلقه ی ما قصه ی گیسوی تو بود "
آسمان از نفسش یک شبه منظومه نوشت
روزی شعر مرا حضرت معصومه نوشت
عدد سائل این خانه زیاد است امروز
شعر وارد شده از باب جواد است امروز
باز با لطف رضا کار من آسان شده است
کاظمین دلم امروز خراسان شده است
دوست دارم که بگردم حرم مولا را
بوسه باران کنم از یاد تو پایین پا را
بنویسید که تقویم بهاری بشود
روز او روز پسر نام گذاری بشود
خالق از دفتر توحید جناس آورده
جهل این قوم چرا چهره شناس آورده؟
شک ندارم که از این حیله ی ابتر مانده
رو سپیدیست که بر چهره ی کوثر مانده
به رضا طعنه زدن جای تأسف دارد
گر چه یعقوب شده، مژده ی یوسف دارد
این جوان کیست که معنای قیامت شده است
سند محکم اثبات امامت شده است
گندمی باشد اگر رخ نمکش بیشتر است
با پیمبر صفت مشترکش بیشتر است
این جوان کیست که سیمای پیمبر دارد
بنویسید رضا هم علی اکبر دارد
اهلبیت آینه ی بی مثل قرآن اند
این جوان کیست که از خطبه ی او حیرانند؟
نسل در نسل، شما مایه ی ایمان من ید
من نفس می کشم از اینکه شما جان من ید
نزند دشمنت از روی حسادت نظرت
چند روزیست پریشان شدم آقا! پسرت...
غصه ای نیست اگر این همه دشمن دارد
پسرت حرز تو را تا که به گردن دارد
پسرت مثل علی بوده، امیر است امیر
پسرت چشمه ی جوشان غدیر است غدیر
آخر شعر من از قلب هدف می گذرد
کاظمین تو هم از راه نجف می گذرد
تا ز مولا ننویسیم ادب کامل نیست
چون که بی نام علی ماه رجب کامل نیست
یا علی یا اسد الله عنان دست تو است
جلوه کن باز یدالله جهان دست تو است
#مجید_تال
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_جواد_علیه_السلام
#ولادت
#مثنوی
مینویسم سر خط نام خداوندِ رضا
شعر امروز بپرداز به لبخند رضا
آنکه با آمدنش آمده محشر چه کسی ست؟
از تو در آل نبی با برِکت تر چه کسی ست؟
آنکه از آمدنش عشق بیان خواهد شد
" عالم پیر دگر باره جوان خواهد شد "
آسمان! از سر خورشیدِ تو خواب افتاده؟
یا که از چهره ی این طفل نقاب افتاده؟
بی گمان حافظ چشمان تو ابروی تو بود
" دوش در حلقه ی ما قصه ی گیسوی تو بود "
آسمان از نفسش یک شبه منظومه نوشت
روزی شعر مرا حضرت معصومه نوشت
عدد سائل این خانه زیاد است امروز
شعر وارد شده از باب جواد است امروز
باز با لطف رضا کار من آسان شده است
کاظمین دلم امروز خراسان شده است
دوست دارم که بگردم حرم مولا را
بوسه باران کنم از یاد تو پایین پا را
بنویسید که تقویم بهاری بشود
روز او روز پسر نام گذاری بشود
خالق از دفتر توحید جناس آورده
جهل این قوم چرا چهره شناس آورده؟
شک ندارم که از این حیله ی ابتر مانده
رو سپیدیست که بر چهره ی کوثر مانده
به رضا طعنه زدن جای تأسف دارد
گر چه یعقوب شده، مژده ی یوسف دارد
این جوان کیست که معنای قیامت شده است
سند محکم اثبات امامت شده است
گندمی باشد اگر رخ نمکش بیشتر است
با پیمبر صفت مشترکش بیشتر است
این جوان کیست که سیمای پیمبر دارد
بنویسید رضا هم علی اکبر دارد
اهلبیت آینه ی بی مثل قرآن اند
این جوان کیست که از خطبه ی او حیرانند؟
نسل در نسل، شما مایه ی ایمان من ید
من نفس می کشم از اینکه شما جان من ید
نزند دشمنت از روی حسادت نظرت
چند روزیست پریشان شدم آقا! پسرت...
غصه ای نیست اگر این همه دشمن دارد
پسرت حرز تو را تا که به گردن دارد
پسرت مثل علی بوده، امیر است امیر
پسرت چشمه ی جوشان غدیر است غدیر
آخر شعر من از قلب هدف می گذرد
کاظمین تو هم از راه نجف می گذرد
تا ز مولا ننویسیم ادب کامل نیست
چون که بی نام علی ماه رجب کامل نیست
یا علی یا اسد الله عنان دست تو است
جلوه کن باز یدالله جهان دست تو است
#مجید_تال
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem