#حضرت_قاسم_بن_الحسن_علیه_السلام
#ولادت
#ترکیب_بند
یک چشمه از عنایت چشم شما، عسل
خوشرنگ تر ز سرخی رنگ طلا، عسل
بسم الله است ذکر شروع عریضه ها...
اما شروع می شود این شعر با، عسل
امشب من از سبوی لبت باده می خورم
شیرین نموده تلخی کام مرا، عسل
چون کودکی که خوب بچسبد به مادرش
چسبد ز دست پاک تو بر کام ما، عسل
پس بر کویر قلب خرابم عسل بریز
در ساغرم به جای شرابم عسل بریز
جای دوات جوهر قرآنمان، عسل
امضای پای برگه ی ایمانمان، عسل
دیگر نیاز نیست به قند و به نیشکر
چون هست جای قند به قندانمان، عسل
دیگر نمی رویم سراغ طبیب ها
درمان حال و روز پریشانمان، عسل
این از خواص باده ی ابن الکریم هاست...
...گر می چکد زکاسه ی چشمانمان، عسل
جای شراب ما، ز عسل مست می شویم
با یاد ابن شیر جمل مست می شویم
امشب گرفته است حسن در بغل، عسل
ذکر لبان او شده احلی من ال، عسل
بر نو عروس مادر سادات، از کرم
هدیه نموده خالق عزوجل، عسل
بابا همین که از لب تو بوسه چید، گفت:
شیرینی دهان تو قند و عسل، عسل
از بسکه خوش سخن شدی و خوش دهن شدی
گشته کلام ناب تو ضرب المثل، عسل
احلی ترین سلاله ی زهرا خوش آمدی
شاگرد رزم حضرت سقا خوش آمدی
وقتی به روی دست پدر خنده می کنی
زیبا رخان عصر، تو شرمنده می کنی
از بس که رفته ای تو به مادر بزرگ خویش
نام و نشان فاطمه را زنده می کنی
همچون پدر نفوذ نگاه تو محشر است
این بنده زاده را، به نظر، بنده می کنی
امشب اگر که پا به سر چشم من نهی
قلب مرا ز مهر خود آکنده می کنی
ما را بیا برای خودت انتخاب کن
نانی بده به دست گدا و ثواب کن
بابا اگر نبود، عمو تکیه گاه توست
او زهره است و مشتری یک نگاه توست
رخسار خود بپوش مبادا نظر شوی
زیبا شدی چقدر، همین اشتباه توست
اذن از عمو گرفتی و رفتی به قتلگاه
در بین خیمه عمه ی تو چشم به راه توست
دیگر رسیده لحظه ی وصل تو با پدر
دیگر فضای دشت پر از سوز و آه توست
بی غیرتان کمر به قتال تو بسته اند..
آن شیشه ی پر از عسلت را شکسته اند...
#محمد_قانع
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_قاسم_علیه_السلام
#ولادت
#مسمط_مخمس
از فراسوی زمان دمیده نور ازلی
آسمان ها شده از روشنی اش چه منجلی
شد زمین جایگه نزول فیض اوّلی
که شکوفا شده نوگل گلستان علی
او که از تبار زهرا و علیِ مرتضاست
همه پروانه و او شمع شب انجمن است
همه مستانه و او مه رخِ گلْ روی من است
همه دیوانه و او لیلیِ دشت و دمن است
یوسف خوش قدمِ یوسف زهرا حسن است
ثمر آل علی میوه ی قلب مجتباست
عاشقانْ دلشدگانِ رفته از هوش وِیِ اند
بلبلانْ نغمه کنان ، یکسره در گوش وِیِ اند
همه حوران و فرشته ها هم آغوش وِیِ اند
صد چو یوسف همگی طالب و مدهوش وِیِ اند
یار عاشق کش ما بَس نَمَکین و دلرباست
او که یک شاخه ی سبز گل نیلوفری است
همچو دودمان خود ز هر چه زشتی بری است
کار او در همه دم عاشقی و دلبری است
آخر این غنچه ی یاس علوی ، حیدری است
روی او آینه دار بی مثال مصطفاست
بهترین گلِ بهاره قاسم بن الحسن است
برتر از ماه و ستاره قاسم بن الحسن است
از حَسن وجهِ دوباره قاسم بن الحسن است
وقت سختی، راهِ چاره قاسم بن الحسن است
او ستاره ی دلِ ستاره ی صلح و صفاست
گل مجتبی ولی نزد حسین شده مقیم
با علی اکبرِ او ، به کربلا شده سهیم
گل زیبای حسن ، آمده ام در این حریم
دستی از کرم گشا الا کریم بن کریم
چشم سائلان به سوی گوشه ی چشم شماست
#محمد_مبشری
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_قاسم_علیه_السلام
#ولادت
#غرل
تا به دربند شمیران سر فرو برد آن عزیز
خاک دربند شمیران بر تن تهران سر است
از بزرگان جز بزرگی کی بماند در جهان
سبط اکبر هر چه از خود می گذارد اکبر است
کی ببندد بند نعلین آنكه صدها چون کلیم
تا ببندد بوسه بر پایش چو خادم بر در است
شأن همسنگش ببین و وزن تقدیسش مپرس
دختر شاه شهیدان بهر قاسم همسر است
هر که بر پای حسین افتاد تاج انبیاست
شأن پایین پا در اینجا شأن بالای سر است
#محمد_سهرابی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#شب_هفتم
#چارپاره
هفتمین روزِ روزه را هر سال
روضه ی قحط آب می خوانیم
هر کجا شیرخواره ای دیدیم
شعر "بس کن رباب" می خوانیم
کودکان تشنه اند در خیمه
از همه تشنه تر علی اصغر
آه پرپر نزن عزیز دلم
مرغ بی بال و پر علی اصغر
در حرم باز اضطراب افتاد
داخل خیمه رفت و آمد شد
جان مادر کمی تحمل کن
حرف سقا دوتا نخواهد شد
خیر باشد، در علقمه غوغاست
یل ما را خدا نگه دارد
تیر دشمن اگر خطا رفته!
پس چرا حرمله فرح دارد..!؟
دل من شور می زند زینب
نگرانم برای عباسم
تا قیام قیامت کبریٰ
خجل از دستهای عباسم
جای باران از آسمان امروز
نیزه و تیر و سنگ می بارد
دارد از چشم تنگ یاغیشان
بی حیایی و ننگ می بارد...
#عماد_بهرامی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مناجات
#ماه_مبارک_رمضان
#قصیده
بهار آمده بار دگر خدا را شکر
رسیده موسم سود و ثمر خدا را شکر
تضرع سحر و اشک، رزق هر کس نیست
برای داشتن چشم تر خدا را شکر
اگرچه اشک زیادی نریختم اما...
همین که هست نمی مختصر خدا را شکر
گناههای بدی کردم و به لطف خدا
کسی ندید و نشد باخبر خدا را شکر
زبان اهل سخن قاصر است از مدحش
چه آورم به زبانم مگر خدا را شکر
شنیدهایم که از «کوی عفو» میگذرد
نشستهایم سر این گذر خدا را شکر
کریم بود و به مهمانسراش راهم داد
نگه نداشت مرا پشت در خدا را شکر
مرا نشاند سر سفره گفت «بسمالله»
شنید حرف مرا تا سحر خدا را شکر
نیازمندِ خدا بینیاز از خلق است
به اعتبار توام معتبر خدا را شکر
کتاب بندگی هر بزرگ را دیدم
نوشته بود به خون جگر خدا را شکر
اگر که راحتی زندگیم کمتر شد
گلایهای نکنم، بیشتر خدا را شکر
به قبر اگر برسم «لا اله الا الله»
به درک قدر رسیدم اگر خدا را شکر
اگر که جلب رضای تو در نظر باشد
هرآنچه هم شود از هر نظر خدا را شکر
سعادتی است که در بارگاه آلالله ...
به خادمی شدهام مفتخر خدا را شکر
به لطف امنیت کشتی نجات حسین
گذشتهایم ز موج خطر خدا را شکر
خدا بخواهد اگر اربعینمان جور است
اگر که جور شود این سفر خدا را شکر
#آرش_براری
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#ماه_مبارک_رمضان
#مناجات
#غزل
بازی دنیا ز عمرم زود فرصت را گرفت
قبله ام گم شد کم آوردم لیاقت را گرفت
گریه و حال نماز صبح های من چه شد؟
خواب شیرین سحر فیض عبادت را گرفت
از صغیره شد شروع و به کبیره ختم شد
جرأت عاصی شدن از من خجالت را گرفت
یارفیق لا رفیق له حلالم کن اگر
بین ما بار گناهانم رفاقت را گرفت
نور مولا نیست دیگر درمیان سفره ام
بی خیالی من از این سفره برکت را گرفت
نیم دین را به حیا دادند کارم سخت شد
مستی انجام معصیت نجابت را گرفت
ذکر و استغفار و توبه دست جمعی بهتراست
باخت این شبها کسی که کنج عزلت را گرفت
لذت افطار با خرمای نخل کربلاست
خوش بحال هرکه از زهرا زیارت راگرفت
یا غیاث المستغیثین گفت و پاسخ داده شد
نیزه ای روی لب آقا اجابت را گرفت
#سید_پوریا_هاشمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها
#وفات
#مثنوی
همسنگر بی مثل و مانندم خدیجه
بر عشق تو یک عمر پابندم خدیجه
ای در تمام عرصه هاسنگ صبورم
ای یاور دیرینه ام کوه غرورم
ای تکیه گاه شانه زخمی احمد
ای هرقدم تصدیق تو یار محمد
شد پشت گرمی ام همیشه همت تو
ترویج دین آغاز شد با ثروت تو
سرمایه اصلی آئین پیمبر
مال حلالت بوده و شمشیر حیدر
تو اولین زن دردیار مسلمینی
منصوب حق برنام ام المومنینی
تو پابه پایم درد و محنت می کشیدی
بار رسالت را به دوشت می کشیدی
تو آبروی سرزمین های حجازی
هم سفره ی من بوده ای درعشق بازی
تو حامی زحمت کش دین خدائی
تنها پرستار مناجات حرائی
در مهربانی و وفا غوغا تو هستی
الگوی همسرداری زهرا تو هستی
حالا دگر گیسو سپید و قد کمانی
در هر نوائی اشهدخود را بخوانی
دستان پر مهر تو دیگر پینه بسته
گرد غریبی بر سر و رویت نشسته
هی پلک های بسته را وا میکنی تو
رخسار زهرا را تماشا می کنی تو
دراین دیار بی کسی جان می سپاری
سر روی خاک سرد قبرستان گذاری
تو واسطه کردی به سویم دخترت را
تا بین پیراهن بپیچم پیکرت را
برآبرویت حق در رحمت گشوده
از آسمان بهرت کفن نازل نموده
اماکجائی تا ببینی نور دیده
درکربلایک پیکری را سربریده
جزگیسوی زینب پریشان را نفهمد
هرگز کسی معنای عریان را نفهمد
#قاسم_نعمتی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها
#وفات
#چارپاره
آنقدر بخشیدی که دستانت ،
بخشندگی را هم هوایی کرد
ثروت به پاهای تو افتاد و
از تو غرورش را گدایی کرد
من هم کنار آسمان بودم ،
وقتی نماز نور را خواندی
در روزهای غربت و سختی ،
مردانه پای عشق خود ماندی
بانو کسی دیگر نمیگوید :
مردانگی در سیرت زن نیست
مردانگی ها را نشان دادی ،
مردانگی تنها به گفتن نیست
فرمود پیغمبر به یارانش :
باید شبیه همسرم باشید
از او شنیدم توی جنت هم ،
قسمت شده تا مال هم باشید
تو همسرش بودی و می مانی ،
قدر تو بیش از دیگران باشد
اصلاً برای چون تویی بانو ،
باید کفن از آسمان باشد
با چشم خود دیدم برای او ،
سال عروجت سال غم ها شد
شکر خدا آن روزهای سخت ،
زهرای تو ام ابیها شد
تو مادر زهرا شدی پس دین
باید در اینجا نکته بین باشد
ننگ است در عالم زنی دیگر
غیراز تو ام المومنین باشد
یادت میاید گفت پیغمبر:
خورشید بر شب میشود غالب؟!
بانو منم همرزم دیروزت ،
یعنی علی ابن ابیطالب
امروز اینجا بر مزار تو ،
آورده ام زهرا و زینب را
زینب دوسالش هست و میداند ،
زن میتواند بشکند شب را...
#محسن_کاویانی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها
#وفات
#مثنوی
سلام ای نادر دوران خدیجه
تلاقی زن و ایمان خدیجه
سلام ای دُرّ یزدان سفته ی عشق
سراسر آیه ی ناگفته ی عشق
سلام ای سوره ی مستور بالا
تو را حق پرورید از نور بالا
خدیجه ای که در مرآت منظور
تو با احمد شدی نور علی نور
تو در بین عرب سر بودی اما
زنی نامی و سرور بودی اما
کمالت مال این دنیا نبوده
غمت آمال این دنیا نبوده
تو در دوران ثروتمند بودن
تو در مستی قدرتمند بودن
به دستان خدا محمل سپردی
محمد را که دیدی دل سپردی
تو دلداده شدی، دلداده تا او
تجارت کردی ای بانو تو با او
تو ثروت دادی و ثروت خریدی
تو عزت دادی و عزت خریدی
چه سودی کردی ای بانو چه سودی
که حامی رسول وحی بودی
اگر چه همسر پیغمبری تو
میان همسران او سری تو
مقامی داری اما فوق ادراک
عروجی برتر از ادراک افلاک
از این منظر فقط یکتا تو هستی
خدیجه، مادر زهرا تو هستی
تویی که اولین مومن به دینی
از این رو با علی تو اولینی
خدیجه مزد ایمان تو این شد
که دامادت امیرالمومنین شد
تو دوشادوش احمد رنج دیدی
کنارش رنج ها را گنج دیدی
تو فانیِ مرام مصطفایی
تو سختی دیده ی راه خدایی
تو ای تنهاترین همدم به خاتم
چرا رخت سفر بستی ز عالم
مگر تو بر نبی همسر نبودی
مگر بر فاطمه مادر نبودی
چرا ناگاه ای بانو شکستی
چه شد در بستر رفتن نشستی
تو در بستر پرستاری نداری
دم رفتن کفن داری، نداری
مخور غصه خدا دارد هوایت
کفن از عرش می آید برایت
کفن گفتم دلم لرزید یک آن
غروب کربلا را دید یک آن
زمینی مملو از ماه و ستاره
بدن های شریف پاره پاره
تنی غارت شده، ببریده حنجر
بدون سر، بدون دست، بی سر
سرش بر روی نی چون پاره قرآن
بدن، پامالِ از سم ستوران
لب تشنه چنین جان داده ارباب
برهنه روی خاک افتاده ارباب
در آن دم هاتفی خواند ای خدیجه
حسینت بی کفن ماند ای خدیجه
#امیر_عظیمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها
#وفات
#غزل
ما سائل لطف فراوان خدیجه
از کودکی خوردیم از نان خدیجه
در راه دین داده همه دار و ندارش
اسلام شد مدیون احسان خدیجه
خرج مسلمانی ما هستی او شد
پس هر چه ما داریم قربان خدیجه
در راه اهل بیت هر کس خرج کرده
فردای محشر هست مهمان خدیجه
جور دگر شد دستگیر ما پیمبر
هر جا قسم خوردیم بر جان خدیجه
شکر خدا هستیم امشب روضه خوانش
شکر خدا هستیم گریان خدیجه
دلشوره دارد یاد فرداهای زهرا
ابر بهاری گشت چشمان خدیجه
انگار دیده آتش و دیوار و در را
غم های زهرا برده سامان خدیجه
ای وای از روزی که با پهلوی زخمی
زهرا شود در عرش مهمان خدیجه
نیمه شبی در خانه خولی نامرد
صد پاره می گردد گریبان خدیجه
#محمد_حسین_رحیمیان
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها
#وفات
#مثنوی
چطوری دلت میاد بدون ما بری سفر
حالا که داری میری، پس ما دو تا رو هم ببر
نه قرارمون نبود، رفیق نیمه راه باشی
گفتی پا به پام می مونی ،تا یه تکیه گاه باشی
به دلم آتیش نزن، گریه ی بی صدا نکن
واسه زنده موندنم، زیر لبت دعا نکن
خیلی زود داری میری!، دخترمون سه ساله شه
نذا باغِ زندگیش، رنگِ گلای لاله شه
وقت کوچت ای پرستو، نمِ پاییزی می خوای!؟
بعد عمری زندگی، تازه ازم چیزی می خوای!؟
نگو دریای غمِ خدیجه ساحل نداره !
همه زندگیم فدات، عبام که قابل نداره !
کفنت رو قراره ازآسمونا بیارن
قراره فرشته ها حلوا و خرما بیارن
به جونم آتیش زده؛ حرفِ کفن-اسمِ عبا
یادتِ گفته بودم براتُ از کرببلا
یادتِ گفته بودم، ازیه غریبِ بی کفن
گفته بودم نوه مُ ؛ کرببلا سر می بُرن
سی هزارتا نامسلمون، نینوا می کشنش
با لبِ تشنه تو گودال بلا می کشنش
توی کربلا سرِ همین عبا بلوا میشه
سر غارتِ یه تیکه پیرهن دعوا میشه
#وحید_قاسمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها
#وفات
#غزل
دور شدم از این و آن، با خودم آشنا شدم
آینه در حجاز بود، عاشق مصطفی شدم
سرمه نمی برم به چین، قند و شکر نمی خرم
نقره و زر نخواستم، صاحب کیمیا شدم
بار شتر گذاشتم، وقف تو هرچه داشتم
دانهء عشق کاشتم، در قفست رها شدم
با تو جرس به هر نفس، مصرع عاشقانه ایست
با تو پر از قصیده ام، با تو غزل سرا شدم
ای که ملول میشوی از نفس فرشتهها
باور من نمی شود، همنفس خدا شدم
سفرهء دل برای من، باز کن آیه ای بخوان
حرف بزن که مَحرمِ زمزمهء حرا شدم
قطرهء من فرات شد، ذرّه ام آفتاب شد
پیش تو سیّدالبشر، سیّدة النّسا شدم
پشت سرت من و علی، قامت عشق بسته ایم
تو همه مقتدا شدی، من همه اقتدا شدم
من به تو دست یاعلی داده ام از صمیم دل
مرگ جدام کرده است از تو اگر جدا شدم
لحظه آخرین غزل، ترس ندارم از اجل
پیرهن تو در بغل، با تو دوباره «ما» شدم
#سیدحمیدرضا_برقعی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem