#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#ولادت
#اعیاد_شعبانیه
#غزل
پريوشی كه غزل خوانِ مهربانی هاست
سه ساله دخترک خانواده ی زهراست
شب ولادت او روز مرگ نوميدی
شروع لحظه ی تحويلِ سالِ خورشيدی
شكوفه های بهاری مريد خنده ی او
شكفتن گل مريم نويد خنده ی او
چه انعكاسِ شگرفی نگاه او دارد
از آسمان نگاهش ستاره می بارد
نماز پنجره ها سمت كعبه ی چشمش
حواس آينه ها پرت جذبه ی چشمش
ستاره ها به رقيه سلام می كردند
برای ديدن او ازدحام می كردند
رجال اهل كهف، خواب ناز امشب را
به پلک منتظر خود حرام می كردند
زنان پاك سرشت قبيله ی مريم
به احترام مقامش؛ قيام می كردند
و شاعران علی دوست تمام جهان
قصيده گفتن خود را تمام می كردند
فرشته ها به قماتش دخيل می بندند
فقيرهایِ بهشتی چه آبرومندند
طواف قاصدكان گرد او تماشايی ست
شكوه فاخر اعمال حج شيدايی ست
به پای بوسیِ خاكش هزار سرو بلند
بر آستانه ی گهواره سر فرود آرند
چكيده شهد گل از غنچه ی تبسم او
مسير باد صبا كوچه ی تبسم او
نسيم، شانه ی صبح حرير گيسويش
عقاب قلب اباالفضل گير گيسويش
گلِ سرِ شب اين كودک شكر شيرين
ستاره هایِ درخشان خوشه ی پروين
صدای گريه ی او شرح آيه های بهشت
رسد ز پيرهنش عطر جانفزای بهشت
نگاه فاطمی اش، باغ خاطرات حسين
سرشك ديده ی او، باده ی حيات حسين
عقيله آمد و قنداقه را به دستش داد
حسين ذوق كنان ياد مادرش افتاد
به گريه گفت: غم از ديده ی ترم رفته
نگاه كن چقدر او به مادرم رفته...
#وحید_قاسمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسن_علیه_السلام
#امام_زمان_عج
#غزل
اگر بساط ظهور گلی به پا بشود
تمام عالم امکان پر از صفا بشود
چه گنبدی چه ضریحی به روی قبر حسن
به دست حضرت مهدی حرم بنا بشود
از آن به بعد حریمش شود پر از زائر
حوائجانِ نگفته همه روا بشود
شفا دهد به مریضان به دست با کرمش
میان صحن و سرایش سر و صدا بشود
محال ممکن و باور نکردنی باشد
به محضرش برسد سائل و گدا بشود
عجب ندارد اگر قبله هم کند تغییر
از این به بعد سوی گنبد طلا بشود
خلاصه منتظرانیم پای خوش عهدی
تمام حاجت ما را روا کند مهدی...
#محمد_حبیب_زاده
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_زمان_عج
#مناجات
بیا یابن الحسن ما بی قراریم
کسی را جز تو یا مهدی نداریم
کجایی کعبه ی آمال عشاق
که ما در انتظار تو نگاریم
توی حصن حصین کل عالم
همه بی تو درون یک حصاریم
تمام صبح و شام و روز و شبها
به یاد تو ز لطف کردگاریم
کجایی ای گل بستان عصمت
بیامهدی که مادر انتظاریم
همه در انتظار دیدن تو
به راه عشق تو ما جاننثاریم
بیایابن الحسن، ذکر لب ماست
تمام جمعه ها با این شعاریم
همه آماده بهرجانفشانی
به درگاه شما خدمت گذاریم
خداداده دو عالم را به دستت
به پیش تو همه بی اختیاریم
تویی آخر گل باغ ولایت
ولی ما در گلستان توخاریم
بیا ای یوسف زهرای اطهر
که ما بر درد هجرانت دچاریم
بیا ای ثانی حیدر ز غربت
که ما در انتظار ذوالفقاریم
تو گر آیی جهان گردد گلستان
کنار تو همه باغ و بهاریم
درون سینه ها،مهدی زهرا
به جز مهر و ولای تو چه داریم
تمام افتخار ما ولایت
به نام توست ما با اعتباریم
کسی جز تو در عالم یار ما نیست
دعای توست ما با اقتداریم
در این برهه که عالم در تباهی است
به کشتی نجات تو سواریم
چو سالار شهیدان ره عشق
به راه دین و قرآن استواریم
ز لطف خالق یکتا همه عمر
کنار سفره ی تو ریزه خواریم
برای دیدن روی چو ماهت
تمام جمعه ها چشم انتظاریم
(رضایم) این بودهردم نوایم
بیا یابن الحسن ما بی قراریم
#حاج_رضا_یعقوبیان
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_رضا_علیه_السلام
#مناجات
#غزل
ای مقصد پرواز ها گنبد طلایت
جبرییل معمار همه صحن و سرایت
عشق آمده روبه حرم حاجت بگیرد
روزی هزاران بار هم افتد به پایت
انگار نازل گشته وحی حق به گوش
آن عاشقی که بشنود یک دم صدایت
حال و هوای مشهدت فوق بهشت است
احساس مستی کرده عاشق در هوایت
ای کاش میشد هر نفس پیش تو باشد
قلبی که پابوسی رسیده پا به پایت
هم خوش به حالت عاشق بسیار داری
هم خوش به حال خالقی که شد خدایت
کافر چو دیده پنجره فولاد گفته
رسما مسلمانت ... شده خادم برایت
ای معجزه ای حضرت فوق مسیحا
آرامگاهت طرح بِکر صحن زهرا...
#محمد_حبیب_زاده
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#بصیرت
در سِیرِ تصوّراتِ ذهنم گاهی
این فرض برای من مُصَوّر میشد
صِفّین.....علی و معاویه.....شاید هم
جانبازیِ شمر ، طورِ دیگر میشد !
میخورد اگر تیغ به او محکم تر
این شمر ، شهیدِ راه حیدر میشد !!
میشد اگر او کُشته.....به صحرای بلا
کِی قاتلِ آن ذبیحِ بی سر میشد ؟
یا رب به حبیب و عابس و جون و زهیر
کن عاقبتِ کارِ همه ختمِ به خیر
#امیر_عباسی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_رضا_علیه_السلام
#مناجات
#غزل
کاش بنویسی مرا هم جزو این دلدادهها
با شفقها، با مویدها و اکبرزادهها
هر کسی بیادعاتر بود، بالاتر نشست
آبرومندند، در درگاه تو، افتادهها
آب سقاخانه و عطر ضریح و گَرد صحن
مست کردی شاعرانت را، تو با این بادهها
این غزلها، این نفسها، پر شد از عطر حسین
بی رگِ غیرت، نمیخوانند شعر، آزادهها
با قلمها، با علمها، رو به میدان میروند
همدل یاران مهدی، در صف آمادهها
راه قم - مشهد، پس از آن: راه مشهد - کربلا
با نگاه تو غزل هستند، حتی جادهها
کاش بنویسی رضا جان! اسم ما را هم به لطف
با شفقها، با مویدها و اکبرزادهها
#قاسم_صرافان
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#مناجات
#غزل
من با حسین آدم و عالم خریده ام
دنیا و آخرت همه با هم خریده ام
شکر خدا که گریه کن روضه ها شدم
با چشمهام چشمه ی زمزم خریده ام
او صله داده است که من بعد چندسال
پیراهنی برای محرم خریده ام
با بچه های هیئت همرنگ گشته ام
من هم لباس مشکی ماتم خریده ام
تنها غمی که هست در عالم غم شماست
شادم از اینکه یک دل از این غمخریده ام
باید که با حسین خدا را به جانخرید
با این حساب من چقدر کم خریده ام
#نادر_حسینی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مناجات
#غزل
ما دل نبسته ایم به اوضاع کارخویش
دل خوش نکرده ایم به این کوله بارخویش
باید خدا به داد دل بی کسم رسد
شیطان کُند وگرنه دلم را شکارخویش
رخت و لباس پاره نشان گدایی است
ما را کریم رد نکند از جوار خویش
سوگند خورده است که بخشنده میشویم
پس آمده است با همه ی اعتبار خویش
او قول داده است که ما را نمی زند!
خوبان نمی زنند به زیر قرار خویش
با ذره پروری به چه جایی رسیده ایم
ما را نشانده اند کریمان کنار خویش
پروانه ایم و دور علی بال می زنیم
خارج نمی شود دل ما از مدار خویش
فردای حشر فاطمه دنبال کار ماست
کار تمام خلق می افتد به یار خویش
تا بشنویم نام حسین گریه می کنیم
یکباره می دهیم ز دست اختیار خویش
#علی_اکبر_لطیفیان
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#شب_جمعه
#شب_زیارتی_ارباب
#گودال_قتلگاه
#غزل
مروه ی كرببلا حال و هوايی دارد
اين سراشيبیِ گودال منايی دارد
خبرش پر شده در دشت ز مركب افتاد
به زمين خوردن آيينه صدايی دارد
کینه توزان جمل دشنه شان كُند شده
می زند بر تن او هر كه عصايی دارد
مادرش دوخته با دستِ شكسته؛ نكشيد!
مگر اين پيرهن پاره بهايی دارد؟
نيزه ها پایِ مناجاتِ لبش گريه كنند
خودمانيم ! عجب سوزِ صدايی دارد
قبله اين سوست؛ همين طور رهايش نكنيد
آخر اين كشته ی مظلوم خدايی دارد
بی كفن گوشه ی گودال بلا افتاده
چه كسی بين شما كهنه عبايی دارد؟
حق بده زينب دلخسته پريشان باشد
دلبرش بر سر نی زلف رهايی دارد
#وحید_قاسمی
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
#شعر_شیعه
@shia_poem
#مناجات
#غزل
خوردم قسم که توبه نمایم قسم شکست
بغضم شکست و دوست ز لطفش،قلم شکست
گفتم دلم سیاه شد ای کبریای من
دستی به دل کشید و دوباره دلم شکست
هر روز ساختم نود و نه بت بزرگ
هرشب خدا درون دلم صد صنم شکست
یک قطره اشک ِ شرم من از مهربانی اش
گردید گنج عرش و دعا را رقم شکست
در پای نعمتش سر تعظیم را بگو
سروی که پیش باد نگردید خم، شکست
حرف از گناه پیش رحیمی چو او مزن
کز سجده ی کلنگ دل سنگ هم شکست
ای بی شریک، جز تو شریک غمم نشد
از لطف توست لشکر اندوه و غم شکست
تا نزد دوست نام علی بردم ای غریب
دیوار سخت سینه ی من چون حرم شکست
#محسن_قاسمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#غزل
ای کشته مژگان سیاه تو سپاهی
ما نیز هلاکیم، به ما نیز نگاهی
از ما که سیاهیم مگردان نظر خویش
بگذار بیفتند سیاهان به سیاهی
صد بار کله بر سر ما رفت ز دنیا
یک بار هم از دست تو خوب است کلاهی
بر خلق جهان رحم بفرما که نسوزند
مگذار برآرم ز دل سوخته آهی
گویند که غافل شدن از خویش گناه است
صد طاعت ما خادم این گونه گناهی
معنی جگری داشت که در راه تو خون شد
دی نعره و امروز فغان است گواهی
#محمد_سهرابی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#مناجات
#چهارپاره_مستزاد
#پنجاره
وسط کشف کودکانه ی من
موج زنجیرها تلاطم کرد
خیمه آتش گرفت عصر دهم
کفش من راه خانه را گم کرد
پابرهنه به خانه برگشتم
.
خواهرم پاک کرد اشکم را
داد قولی که کفش نو بخریم
خواهرم گفت: او کریم است و
زیر دِین کسی نمانده کریم
کربلا می روی به زودی ها
.
شب میلاد، کربلا بودیم
یک خیابان، ستاره باران بود
خواهرم چون کبوتران حرم
سرِ خوان کریم، مهمان بود
کربلا را ندید خواهر من
.
یک خیابان، مسیر خوشبختی
بزم دیدار نوکر و ارباب
یک خیابان، تلاقی دو حرم
یک طرف، مهر، یک طرف، مهتاب
هرطرف رو کنی خدا پیداست
.
یک طرف مهر بود و قهر فرات
یک طرف ماه بود با مشکش
دست بر سینه، زائری آرام
عکس سلفی گرفت با اشکش
شب میلاد و گریه!؟ عاشق بود!
.
به سپید و سیاه، خرده مگیر
اهل اشک از قبیله ی ابرند
خادمان تو هرچقدر صبور
زائران، همچو رعد بی صبرند
زائران، بی بهانه می گریند
.
این عجب نیست زائران حسین
با دل شاد گریه می کردند
پدر و جدّ و مادرش چون ما
شب میلاد گریه می کردند
گریه دار است «نام» او حتی!
.
چمدانم پر از شکایت بود
گِله ها داشتم ولی حالا
همه ی شعرهام یادم رفت!
آه... ای یار خوش قد و بالا
شاعرت را به قتلگاه بکش
.
پیرمرد از عشایر کوفه
دید در کنج میکده مستم
«اِشربِ المای، ها هَلابیکُم»
داد لیوان آب در دستم
یاد طفل رباب افتادم
.
بین دو رود، زندگی، جاریست
در تلاقی ماه با خورشید
نوعروسی عفیف، لب وا کرد
«بله» تا گفت عطر سیب وزید
کِل کشیدند ایل امّ وهب
.
در دفاع از حرم، به میدان رفت
گفت: امروز جای ماندن نیست
عاقد، انگار روضه خوان شده بود
رفت داماد و نوعروس گریست!
باغ گل گشت خیمه قاسم...
.
ارمنی بود و دومین سفرش
گنبد ماه را نشان می داد
دم باب الحسن هیاهو بود
او که قنداقه را تکان می داد
همسرش چند سال نازا بود
.
عشق را با فُلوس می سنجد!
عقل، سرگرم فقر و صرّافی ست
جای سوغات، وقت برگشتن
یک بغل از ضریح او کافی ست
هرگز از کربلا کفن نخرید!
.
این خیابان که قلب تاریخ است
قبله ی آخرالزمانی هاست
یکی از پشت سر، صدایم کرد
لهجه اش مثل آسمانی هاست
«حججی» بود با همان لبخند
.
زُل زد و شربتی تعارف کرد
در گلو ردّ بغض شیرینی
ناگهان ساعت حرم می خواند
غزلی با صدای «آوینی»
«تو مپندار کربلا شهری ست...»
.
بسکه مشتاق مَصرعت بودم
مِصرعی هیئتی، به شعر وزید
«همه جا کربلاست» تا محشر
کوریِ چشم ابن سعد و یزید
خبری از سنان و خولی نیست
.
یک خیابان که خلق می بینند
شهدا را کنار پیر خمین
پرچم سرخ می زند فریاد
رحمة الله واسعه ست حسین
«کوثری» باز روضه می خوانَد
.
کربلا خاک نیست ای مردم!
بلکه جغرافیای تاریخ است
گودیِ قتلگاه، در باطن
روضه ی یثرب و در و میخ است
فاطمه روی خاک افتاده...
.
زائران تو بعد عصر دهم
همه در قتلگاه افتادند
نسل در نسل، سمت کرب و بلا
پابرهنه به راه افتادند
راستی! از رقیّه ات چه خبر!؟
.
چشم تا کار می کند اینحا
روضه ی فاش، بر زمین مانده
دلم از روضه بر نمی گردد
همچو پایی که روی مین مانده
باز شد راه کربلا با «خون»...
.
یادم آمد که دور او پُر بود
از هیاهوی قوم تکفیری!
چقدَر روضه، غیر تکراری ست!
باز هم یک گریز تصویری:
ازدحام است دور شش گوشه...
.
سینه اش پاره پاره، چون کندوست
شوکران را عسل گرفته حسین
گفتم اصغر کجاست؟ رندی گفت:
کودکش را بغل گرفته حسین
از سرِ اصغرش سوال مکن!
.
شب میلاد، کربلا غوغاست
هرکه در کربلاست خوشبخت است
کودکان، پابرهنه، دور حرم
می دوند و خیالشان تخت است
که یکی هست خواهری بکند
.
«کربلا» زینبیّه ی زهرا ست!
چشم هایم به خیمه گاه افتاد
رفت از کربلا به «کوفه» ، دلم
کاروان، دست بسته، راه افتاد
«دَخَلَتْ زَینَبٌ عَلَی ابْنِ زِیادْ»
.
شب میلاد یا که عصر دهم،
صبح صادق، غروب گودال است
شعر من «تلّ زینبیّه» شده
دل من بسکه رو به گودال است
دست و پا می زنی هنوز، حسین!
.
در قنوتش سکوت کرده اگر
غزلی سر بریده می خوانَد
جای اذن دخول، شاعر تو
ایستاده، قصیده می خواند!
شاعرت را ببخش... دیوانه ست!
#احمد_بابایی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem