eitaa logo
شعر شیعه
7.5هزار دنبال‌کننده
582 عکس
207 ویدیو
21 فایل
کانال تخصصی شعر آئینی تلگرام https://t.me/+WSa2XvuCaD5CQTQN ایتا https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc جهت ارسال اشعار و نظرات: @shia_poem_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
قدمتی که شاه دارد را گداهم داشته حکمتی که فقر دارد را غنی هم داشته تازمین خوردیم با نام تو سرپا میشدیم دردهامان از طفولیت دوا هم داشته سجده بر پای تو کردن منشا توحید ماست یاعلی در باطنش یا ربنا هم داشته باز شد آغوش کعبه تا تورا دیده علی پس بگو کعبه در اینجا اشنا هم داشته رد شدی از کوچه و قومی مسلمانت شدند کیمیای اصل را این خاک پا هم داشته پیچش عمامه ات تا کهکشانها میرسد یاعلی تنها به داد ناتوانها میرسد یاعلی و یاعلی و یاعلی و یاعلی مرتضی یعسوب دین کرار علی مولا علی هرچه خوبی هست را دادست او یکجا به ما هرچه خوبی هست را داریم یکجا با علی انبیا را دیده هرکس که علی را دیده است نوح ابراهیم یوسف یونس و عیسی علی اسم اعظم را که میگویند بر لبهای ماست السلام ای حق مطلق عالی اعلی علی هرچه میبینم تفاوت نیست بین این دوتا هم علی زهرا شده هم میشود زهرا علی وصله ی روی عبایت آبروی خلقت است به تماشای عباداتت عبادت دعوت است برق چشمان تو گه جبراست گاهی اختیار با سرانگشت تو میگردد مدار روزگار وقت رد الشمس آمد تو فقط یک اخم کن دست و پا گم میکند از هیبتت لیل و نهار در نجف خاکی شدن یعنی که معراجی شدن جلوه ی نورخدا دارند ذرات غبار بی همای رحمتش آوازه ای دیگر نداشت ای تمام آبروی شعرهای شهریار لا کریم الا علی لا فیض الا نوکری لا فتی الا علی لاسیف الا ذوالفقار نور پیشانیت نوری داد بر آفاق ما دست خالی آمدیم ای حضرت رزاق ما پشت تو هرکس که راه افتاد سلمان میشود سائل خورشید هم یکروز تابان میشود من نمیخواهم عقیقت را!فقط راهم بده آنکه آمد زیر سقف تو سلیمان میشود آخر معراج احمد هم تو پیدا میشوی آخر معراج هم پیش تو مهمان میشود من نمیگویم خدایی تو ولی آخر چرا باصدای تو خدا حتی نمایان میشود لطف اگر لطف تو باشد دست اگر که دست تو قنبر بی خانمان یکروزه سطان میشود از همان اول فقط دل برشما دادیم بس تا که در بند توایم آزاد آزادیم و بس ازهمین حالا هجوم غصه ها سر میرسد روز شادی میرود روز  عزا سر میرسد هر سلامی میکنی بی اعتنا رد میشوند طعنه مردم جدا غربت جدا سر میرسد همسرت را پیش چشمت تازیانه میزنند لحظه ی افتادن خیرالنسا سرمیرسد آتش در میرود تا خیمه ها روز دهم بعد بلوای مدینه کربلا سر میرسد آنزمانیکه ته گودال می افتد حسین یک نفر با کهنه خنجر بی هوا سر میرسد شهر تو با دخترت افسوس بد تا میکند آل عصمت را به چه وضعی تماشا میکند @shia_poem
عمری‌ست گفته‌ایم به عشق تو یا علی: «یا مَظهرَ العَجائِبُ یا مرتضی علی»... من کیستم که بر سر خوانت بخوانی‌ام؟ شاهان عالم‌اند به خوانت گدا، علی... در راه عشق، غیر علی در میانه نیست از ابتدا علی‌ست و تا انتها علی... با مهرش از عدم به وجود آمدیم ما یعنی که هست رمز فنا و بقا علی چون خیر و شر رقم به یدالله می‌خورد حُسن‌القضاست از پس سوءالقضا علی در حیرتم که خلق چرا رو به هم زنند! وقتی که هست بر همه مشکل‌گشا علی عالم تمام خصم و فقط دوست حیدر است خلقی غریبه‌اند و فقط آشنا علی... خیبرگشا علی‌ست علی، ای خوشا علی! مرحب‌فِکَن علی‌ست علی، مرحبا علی! دل می‌برد به غمزه، ز خیل دلاوران وقتی زند به خوان دلیری صلا علی در گویش ملائکه تغییر می‌کند حَیِّ عَلَی اَلصَلاة، به حَیِّ عَلَی علی می‌ایستند خیل ملائک به حرمتش هرچند می‌نشست روی بوریا علی ارض و سما به دور علی چرخ می‌زنند فرمانبر است عالم و فرمان‌روا علی... هرچند ناخنش به فلک سر به سر رود با کودکی یتیم رود پا به پا علی از یُمن طلعتش همه را عفو می‌کنند آید اگر به جلوه به روز جزا علی هرگز نبوده است جدا از علی، خدا هرگز نبوده است جدا از خدا، علی مشعر علی و کعبه علی و منا علی زمزم علی و مروه علی و صفا علی حیدر، اباالحسن، اسدالله، مرتضی صفدر، ابوتراب، ولی، ایلیا، علی نوح و خلیل و موسی و عیسی و مصطفی سرّ ظهور یک به یک انبیا علی... او را شناخت شام عروجش نبی که دید صاحب سخن خداست و صاحب صدا علی آن شب که فاصله دو کمان بود تا خدا خود را رسول گرم سخن یافت با علی چون روز روشن است پس از لیلة‌المبیت تنها یکی‌ست با نبی اهل وفا؛ علی... در کوچه شد ز جور، قدش گر دو تا علی در خانه بود مِهر بتولش عصا علی... چشم خدا علی‌ست، ولی کیست فاطمه؟ کز گَرد چادرش بکشد توتیا علی شیر خدا علی‌ست، ولی کیست فاطمه؟ کز غم به حِرز او ببرد التجا علی وجه خدا علی‌ست، ولی کیست فاطمه؟ کز عالمی کند به رخش اکتفا علی می‌خواستم که مدح علی سر کنم، ولی تا خاک پای فاطمه شد رَهنما علی من اَلکَنم ز مدحت خاتون عالمین وقتی که گفته حضرت او را ثنا علی گوید مگر مدیح علی، شخص فاطمه گوید مگر مدیحۀ خیرالنسا، علی شادم که جز ولای تو و مهر فاطمه چیزی نمانده از همه دنیا مرا، علی! عمری‌ست گفته‌ایم فقط «یا علی مدد» آری مدد ز غیر تو ننگ است یا علی! @shia_poem
نشسته ام بنویسم برای سلطانم به لطف شاه نجف، شیعه ام مسلمانم نشسته ام بنویسم به زیر ایوانم نشسته ام بنویسم علی علی جانم چگونه وصف کنم سیدالوصیین را بگویم از سکنات علی کدامین را ز عدل او چه بگویم، زبانزد عام است علی رفیق و حبیب و طبیب ایتام است هزار جان گرامی فدای آن نام است اَلا به ذکر علی قلب من چه آرام است میان جنگ اُحُد یک تنه یلی بوده وصی حق پیمبر فقط علی بوده اُحُد، حنین و خوارج، جمل وَ خیبر هم وَ هر کجا که جهاد است، بوده حیدر هم علی‌ست شیر دلاور، علی‌ست صفدر هم به راست می زند و چپ، به قلب لشکر هم به جبرئیل امین وحی شد بگو حیدر عجب دلاوری و ناز شست او، حیدر علی همان که به وقت نبرد جنگنده‌ست که ذوالفقار علی تیغ تیز بُرنده‌ست هر آنکه رو به روی حیدر است، بازنده‌ست علی همان که رجزهاش، سخت و کوبنده‌ست ز قدرت ضرباتش چگونه بنْویسم بگو که از غَزواتش چگونه بنویسم میان معرکه حیدر چه با غضب می رفت نقاب می زد و مثل قمر به شب می رفت وَ هر که رو به رویش بود، عقب عقب می رفت به ضربه های علی، سر عجب عجب می رفت اگرچه فاتح پیکار و در تلاطم بود به روی شانه ی او کیسه ای ز گندم بود علی برای یتیمان کوفه چون باباست غذای هرشب او نانِ خشک و یک خرماست به روی شانه ی او کوله باری از غمهاست بدون فاطمه، حیدر چه بی کس و تنهاست خلاصه حیدر کرار بود و غمهایش خلاصه غربت بسیار بود و غمهایش... @shia_poem
روزی که پا به عرصه‌ی دنیا گذاشتیم بر هر چه غیر عشق علی پا گذاشتیم سرهای خویش را به امید کرامتش برخاک او به چشم تمنا گذاشتیم وقتی که میرسیم به صحن ابوتراب انگار پا به عرش معلی گذاشتیم در اولین زیارتمان قلب خویش را مابین کوچه‌های نجف جا گذاشتیم مستی نداشت دیدن انگور بر ضریح این رسم نیک را به جهان ما گذاشتیم باید مودبانه صدایش کنیم پس ماقبل مرتضی علی «آقا» گذاشتیم دیدیم بوتراب امام است؛ دیده را هر طور در تمام زوایا گذاشتیم عمریست در فراق علی زمان خویش مابین لحظه‌های خوشی «نا» گذاشتیم هیهات اگر که گفته شود مثل کوفیان مولای خویش را تک و تنها گذاشتیم @shia_poem
تشنه‌کامی که لبِ او رَبَّنا برداشته آب را از چشمه‌سار مرتضی برداشته از وضوی او حیات جاودانه می چکد خضر از مَسحِ علی آب بقا برداشته زحمت خَلقِ تشیُّع را خودش گردن گرفت بار ما را حیدر از دوش خدا برداشته کعبه را بی پرده ی مشکی تصور کرده اند تا علی از شانه های خود عبا‌ برداشته از زمانی که علی بین قنوتش اخم کرد طاق محراب مساجد انحنا برداشته کار دست قابض الارواح داده وقت جنگ ذوالفقارش را به قصد حمله تا برداشته وصله‌پینه فوت و فنِّ کیمیای حیدر است بارها فضّه ز نعلینش طلا برداشته روز محشر دست حسرت بر سر خود می زند هرکه دست از حُبِّ آل مرتضی برداشته آمده که شیعه ی حیدر،شفیعش فاطمه است این مُسَبب شد که من را هم هوا برداشته می توان بر شکِّ قلبش با یقین خرده گرفت زائری که در نجف قبله‌نما برداشته؟! در حریمش شاعران سرگرم مضمون یابی اند جای جای صحن او را محتوا برداشته گنبد و گلدسته را انسان تجسم می کنم... گوئیا ایوان‌طلا دست دُعا برداشته اذن دیدار پسر را هم پدر امضا کند در "نجف" زائر براتِ "کربلا" برداشته ▪️ ▪️ آن کفن های بهشتی سهم فرزندش نشد پس برای خود حسینش بوریا برداشته @shia_poem
در روز پدر بگو مکرر صلوات بر شیر خدا ساقی کوثر صلوات فرمود خداوند که او جانِ نبی است بر جان نبی حضرت حیدر صلوات @shia_poem
ماه مولا شد حدیث طیر را با ما بخوان در ولایش آشنا و غیر را با ما بخوان در توسل شبّر و شبّیر را با ما بخوان «یا مَن أرجوهُ لكلِّ خیر» را با ما بخوان با نمازی، با دعایی از گناهانت برآی همچنان بنت اسد بر درگه یزدان درآی دانۀ اشكی چنان آیینه صافت می‌كند سوز آهی محرم بزم عفافت می‌كند رو به مسجد كن ببین رحمت طوافت كند ذات حق دعوت برای اعتكافت می‌كند معتكف در مسجد آنچه دید جز آنجا نبود اعتكاف هیچ كس چون مادر مولا نبود مادری كاو را ببخشد عالیِ اعلی علی پیش كعبه كس نداند حال او الّا علی می‌رسد بر گوش جانش نغمه‌های یا علی اعتكافش در حریم كعبه باشد با علی چون سر آمد اعتكافش، عشق شد هم‌دوش او تا برآمد آفتابی بود در آغوش او ای حرم در باز كن جانانه را در بر بگیر تیرگی بس، شمع با پروانه را در بر بگیر چون صدف این گوهر یك‌دانه را در بر بگیر خانه را بگشا و صاحب‌خانه را در بگیر در ز دیوار حرم وا كن، به مردم در ببند خود كمر در خدمت این كودك و مادر ببند ای حرم غسل زیارت كن جمالش را ببین چهرۀ چون ماه و ابروی هلالش را ببین خط بكش بر روی بت‌ها خطّ و خالش را ببین بر سر دست رسول‌ الله مقالش را ببین كز زبور و مصحف و تورات ای جان جهان هرچه فرمایی بخوانم، گویدش قرآن بخوان چون به رخسار پیمبر چشم حیدر باز شد از نگاهش عقدۀ غم بر پیمبر باز شد شهر علم مصطفی را بر جهان در باز شد حجت داور لبش با نام داور باز شد ای حریم كعبه! بشنو این ندای دلنشین آیه‌های مؤمنون را از امیرالمؤمنین اختیارش با خدا و عالمش در اختیار مرد میدان‌های علم و حلم و مجد و افتخار جُرج جُرداق مسیحی گفت در هر روزگار كاش می‌شد یك علی وین ویژگی‌ها آشكار این نخواهد شد ولی از مكتب ایثار او كاش خیزد هر زمان چون میثم تمّار او مرحوم @shia_poem
موجیم تا به سینه‌ی ما جز و مد که هست ما عاشقیم ، عشق نفس می‌زند که هست آری خدا ندیده‌ام اما مقابلم آیینه‌ای برای خدای اَحد که هست دنبال قبله بودم و گفتند  کعبه نه... ایوان طلایِ شاهِ نجف تا ابد که هست شیر‌زنی که شیر خدا آورد کجاست؟  فرمود مکه فاطمه بنت‌اسد که هست دین من است دین ابو طالب ای جهان این اعتقاد ماست قسم بر صمد که هست گفتند عرش لایق تو نیست گفته‌ایم قلبی میان سینه‌ی ما می‌تپد که هست سنگ تو می‌زنیم بر این سینه تا ابد حتی اگر به پات بمیرم لحد که هست ما هیچ ، با رسولِ‌خدا وقتِ سختِ جنگ می‌گفت جبرئیل  علی‌جان مدد  که هست خاکیم اگر ، حرارت طوفان گرفته‌ایم گفتیم یا‌علی مدد و جان گرفته‌ایم تا هست عشق و رایحه‌ی بی کرانی‌ات ما را نوشته‌اند اویسِ یمانی‌ات تو صاحبِ تمامِ جهانی ، عجیب نیست موسی نموده وقت جوانی شبانی‌ات تیغی زدی و آنهمه لشگر  دونیمه شد جانم فدای سر زدنِ امتحانی‌ات می‌خواستی که ذوالفقار کمی گرمتر شود دید آسمان  شروع شده میدان تکانی‌ات تو تازه سرد بودی و لشکر به جوش بود کارش نمی‌کشید به آتش فشانی‌ات خیبر کجا و آن طرف کهکشان کجا در را بگیر با رجز پهلوانی‌ات جمع‌اند جبرئیل و خدا و پیمبرش تا حَظ برند موقع قلعه پرانی‌ات نشناخت جز خدا و پیمبر تو را کسی ره بسته است هیمنه‌ی لَن‌تَرانی‌ات عالم کجا و نفس پیمبر شناختن باید روند در پی قنبر شناختن کعبه نَه  رویِ توست دلیل  طواف‌ها ایوان طلاست معبدِ این اعتکاف‌ها ما از شرابّ تاک ضریحت چشیده‌ایم مائیم و عمر و سرخوشی و این خلاف‌ها با انبیا مقایسه‌ات هم نمی کنیم از عرش تا به فرش بود اختلاف‌ها تقصیرشان نبود به تو سجده کرده‌اند عمری نموده‌اند از این اعتراف‌ها تا نُطق می‌کند دو دمِ ذوالفقارِ تو لالند لالِ لال ، اهالی لاف‌ها وقتی که می رسی و زمین لرزه می‌شود راهی نمانده است به غیر از قلاف‌ها آرامتر بزن ملک‌الموت هم رسد گم کرده است ردِ تو را در مصاف‌ها با عَمرو وَد  رسید تمامی کفر و شرک با عَمرو وَد پرید سر اختلاف‌ها دست خدا نوشت امیرِ همه علی است با مرتضاست فاطمه با فاطمه علی است ما را ببر به چشمه‌ی شعر و شراب‌ها ما را ببر به  خاطره‌ای از کتاب‌ها هرشب هزار رکعتِ فیضِ تو شاهد است پهلو تُهی نموده‌ای  از رخت خواب‌ها هرگز ندید دیده‌ی لیل و نهار‌ها چون لیلت‌المبیتِ علی در حساب‌ها یک شب فقط نگاه تو مهمانِ خواب بود شامی که بود دور و برت التهاب‌ها در بستر برادر خود تا سحر بخواب ای خوابِ تو عبادتِ اُمُ‌الکتاب‌ها تو گرمِ خواب بودی و گردنکشانِ کفر نیزه به دست  گِردِ تو همچون سراب‌ها مکه شنید ناله‌ی واویلتایشان این حیدر است حضرت عالی جناب‌ها تنها امیر ، نقش تو را تیشه می‌زند وقتی که بُت تراش کند انتخاب‌ها ما را ببر نجف به دَمِ ما دوا بریز امشب بیا به کاسه‌ی ما کربلا بریز @shia_poem
شکر خدا غیر از علی دلبر نداریم ما جز نجف میخانه ای دیگر نداریم شد رو سیه هر کس که رو بر جز علی زد پس خوش به حال ما که جز حیدر نداریم دست زمانه هر چه آرد بر سر ما دست از علی و بچه هایش بر نداریم ای اهل عالم تا که جان در پیکر ماست جانان به غیر از جان پیغمبر نداریم کوری چشم نحس ها بین عددها از سیزده اصلا مبارک تر نداریم شکر خدا که های و هوی ماست حیدر مانند کعبه آبروی ماست حیدر باید که باشد در دو عالم بی برابر پیغمبری که چون علی دارد برادر اینها که در مدح علی گفتند و گفتیم حتی نباشد ذره ای از مدح قنبر مدح علی مرتضی دارد شنیدن یا از خدا یا فاطمه یا که پیمبر هر کس که در این چند روز عمر دارد مولا به جز حیدر ، حرامش شیر مادر لعنت به هر دین و مرام و مسلکی که دارد امیرالمومنینی غیر حیدر شاهی که نامش زینت عرش اله است با انبیا حتی قیاسش اشتباه است از قبل این خلقت فقط حق با علی بود مثل خدا پیدای نا پیدا علی بود در آن زمانی که نه دنیا بود و نه دین دنیا و دین حضرت زهرا علی بود با خط زهرا سر در ِ جنت نوشتند اینجاست تنها جای هر کس با علی بود در هر نفس ذکر همه صاحب نفس ها هو یا علی ، هو یا علی هو یا علی بود ای کاش در دنیا به جای مولوی ها گوش همه بر امر مولانا علی بود مولای قنبر ممکن ِ لا ممکنات است تنها علی تنها علی راه نجات است بر منکران حیدر کرار لعنت بر هر که با مولا ندارد کار لعنت بر هر کسی که با فلانی و فلانی در طول این تاریخ گشته یار لعنت بر هر که با قتل و دروغ و زور و تزویر شد جانشین احمد مختار لعنت بر آن مسلمان که نباشد با دل و جان از دشمنان مرتضی بیزار لعنت تا که خدا باشد خدا بر هر که دارد با شیعه حیدر سر ِ آزار لعنت ما بچه های حضرت دلدل سواریم چشم انتظار انتقام دوالفقاریم ما زیر دین رحمت نهج البلاغه جان ها فدای نعمت نهج البلاغه ای شیعه در دنیا به دنبال چه هستی وقتی که داری ثروت نهج البلاغه داریم دریا باز دنبال سرابیم عالم بُوَد در حسرت نهج البلاغه جز دین فروشی چاره ای دیگر ندارد هر کس نداند قیمت نهج البلاغه جان علی هر چه در این عالم کشیدیم باشد فقط از غربت نهج البلاغه شرمنده ایم از این که روی منبر ما خالی است جای صحبت نهج البلاغه آن قدر گل پرپر شده در خاک ایران گردیم تا ما ملت نهج البلاغه راه رهایی نهضت نهج البلاغه است رمز فرج خط به خط نهج البلاغه است https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc
قصیده‌ای‌‌ست برآورده از گریبان هیچ کدام هیچ؟ سری پای‌ماچ هیچان هیچ قصیده‌ای به مثل ذوالفقار نغمه‌شکار مجال دررو از این آبدار برّان هیچ قصیده‌ای همه از فقر و فخر مالامال گدای آب گوارا و گرده‌ی نان هیچ قصیده‌ای نه خریدار شر نه خیرفروش نشسته بر در دکّان نامسلمان؟ هیچ قصیده‌ای به تن از کسوت ریا عاری به باد داده لباس ریا و عریان هیچ قصیده‌ای سر از افلاک برکشیده عُنُق قصیده‌ای همه عصیان و طوق طغیان هیچ قصیده‌ای زده در خاک درد ریشه‌ غم که نیست واهمه‌اش از قفای طوفان هیچ قصیده‌ای به تماشای خویش ابن سبیل نه اهل هند و عراق‌ست و نز خراسان هیچ قصیده‌ای که اگر جامه افکند بر موج رطوبتی نپذیرد از آب عمّان هیچ نخوانمش به کسی چون که درک می‌نکنند نوای یاسین را ز امتیاز رحمان هیچ بر این جماعت خرفهم بی‌تمیز جهول که هیچ بوده فراوان‌شان، فراوان هیچ بر این قبیله‌ی انعام‌خوی بل هم اضل که زعفران نشناسند از سپستان هیچ سوار جمله‌ی خلق‌اند و خود ستوروش‌اند شتر فکنده مگر چشم خود به کوهان هیچ که از عدم نگذارند پا به ملک وجود که از نبود نبردند پی به امکان هیچ اگر به عُدّه پُران‌اند هم تهی‌دست‌اند وگر به عِدّه زیاداند هم کماکان هیچ فقیر جلوت شاهانه‌اند و مستغنی رفیق خلوت پیمانه‌اند و پیمان هیچ به شکلِ کاری ایشان ندیده‌ام کس را به کج‌مداری اینان ندیده دوران هیچ کج‌اند و تا به ثریاست کج‌مداری‌شان که خواجه‌‌وار نبینند غیر ایوان هیچ که خواجگان سراپرده‌اند و پرده‌دران نه هیچ مردعیاراند و نی ز نسوان هیچ چنین که دست به مینای لغو می‌آزند به جز تری چه نصیب‌ست‌شان به دامان؟ هیچ سبک‌سرند و تهی‌‌توشه‌اند و خالی‌مغز نه باکشان ز قیامت نه بیم میزان هیچ به هر کجا صلتی افکنند کاسه‌بلیس قصیدتی نسرودند مفت و مجّان هیچ قصیدتی نسرودند جز به قصد شهان مدیحتی ننوشتند جز به خاقان هیچ خوشم اگر که قلم بر قصیده‌ می‌گیرم نیاورم سخنی جز علیّ عمران هیچ به پیش فضل علی، مدح دیگری هرگز خدای را نشوم فضله‌خوار بهمان هیچ صراط سیرت او بود و بی‌علی هرگز نمی‌برند و نبردند ره به قرآن هیچ طواف کعبه اگر بی‌ولای اوست چه سود چون آسیا که ندانست ز آسیابان هیچ اگر وجود مرا ذرّه‌ذرّه بشکافند به غیر مهر علی برنیاید از آن هیچ هرآن‌طرف که ببینم، فثمّ وجه الله بدین دلیل شده‌ست از علی چه پنهان هیچ ندیدم ارچه ورا، گفتمش مرا بنگر همای سعد از این نحس رو مگردان هیچ به جلوه آمد و ما را به قهقرا انداخت شما و آینه، ماییم و صد بیابان هیچ به قول بیدل ما، نقشبند عالم شعر که هست در برش این نظم سست‌بنیان هیچ: اگرکه دشمن او در لباس کعبه رود از آن لباس نبیند به غیر قطران هیچ برای او که قدیم‌ست نیست آغازی برای او که بسیط‌ست نیست پایان هیچ نیافت فرصت ادراک نور او را نار چنانکه نرمی گلبرگ را مغیلان هیچ نواله‌چین علی بوده‌ از ازل غزلم مباد تا به ابد بگذرم از این خوان هیچ مراست شوق نفس با فمن یمت یرنی جز این هوا چه مگر خواست مرگم از جان؟ هیچ از اینکه می‌دهدم دست دیدنش دم مرگ مراست خاطر مجموعی و پریشان هیچ همین عدم که منم را می‌آورد به حساب کز اوست هستی این ذرّه‌ی نه چندان هیچ نبود جذبه‌ی او جوهرم فراری بود نمی‌نشست کلامم به جان دیوان هیچ @shia_poem