#امام_رضا_علیه_السلام
#مربع_ترکیب
قسم به دیدهی یعقوب و بوی پیرهنی
قسم به شوق اویس و به جذبهای یمنی
قسم به برقِ دو چشمی حسینی و حسنی
"قسم به وعدهی شیرینِ مَن یَمُت یَرَنی
که ایستاده بمیرم به احترام علی
علی امام من است و منم غلام علی"
فقط علیست که باید خود انتخاب کند
مرا بنا کند او یا مرا خراب کند
"به ذره گر نظر لطف بوتراب کند
به آسمان رود و کار آفتاب کند"
علیست نعرهی طوفانیام خدا را شُکر
رسید امامِ خراسانیام خدا را شُکر
مرا کشاند قراری هزار شُکر آقا
مرا رساند قطاری هزار شُکر آقا
رسیدهام پِیِ کاری هزار شُکر آقا
دوباره این حرم آری هزار شُکر آقا
رسیدهام بتکانی مرا زِ غیرِ رضا
رسیده که شوم عاقبت به خیرِ رضا
در این شلوغیِ زائر یک آشنا کافیست
در این هجومِ ملائک همین دعا کافیست
برای این همه غم یک رضا رضا کافیست
برای اذن دخولم سلامِ ما کافیست
که السلامُ علی : یابنَ فاطمه آقا
که یا امام رضا یابن فاطمه آقا
میانِ آینهکاری و شمسه کاریها
میان این همه خادم میان زاریها
کنارِ زمزمهها در جوارِ قاریها
رسیدهام پس از این ثانیه شماریها
میان اینهمه گیرم که آخری باشم
چه می شود که برایِ تو"حِمیَری "باشم
اگر نبود درِ این حرم پناه نبود
برای شانهی ما هیچ تکیهگاه نبود
اگر نبود علی کعبه قبلهگاه نبود
اگر نبود رضا دل که روبراه نبود
هزار شُکر که مشهد هوای ما را داشت
اگر نبود رضا این گدا کجا را داشت
رسیدهام برسانی مرا به میقاتت
مرا بِبَر ملکوتت بِبَر ملاقاتت
بِبَر کنار خدا تا ظهورِ آیاتت
مرا شراب کن از مستیِ مناجاتت
"پَرَستشی که مدام است مِی پرستیِ ماست
شبی که صبح ندارد سیاه مستی ماست"
شبی که اهلِ حرم شد دلم در آن شبِ سرد
شبی که از روی ویلچر بلند شد آن مرد
شبی که از سرطانش خلاص شد بی درد
شبی که دخترکی لال تا زبان وا کرد
به گریه گفت پدر نامِ مادرش بُردی؟
چرا شکایتِ آقا به خواهرش بردی؟
شبی که باز برای گدایی آمده بود
دوباره پیش تو آن روستایی آمده بود
شبی که بعد دو ماه از جدایی آمده بود
که رفت مشهدی و کربلایی آمده بود
رسید و گفت که سر زیر دِین آوردم
سلامی از حرمین حسین آوردم
اگر زِ گرمیِ ما دشتِ سیستان گرم است
اگر خلیج و خزر یا که سیرجان گرم است
که پشت خاکم از این خاکِ آستان گرم است
هزار شُکر تو هستی که پشتمان گرم است
چه غم که سید ما سیدی خراسانیست
و این فلات پُر از قاسمِ سلیمانیست
بگو به بانگِ مگس این عقابِ الوند است
که این دیار پر از قلهی دماوند است
رضاست آنکه بر این خاک سایه افکندهاست
بگو به آلِ سعود و یهود بازنده است
بگو به دشمنِ ایران مکن خیالِ دگر
قرار ما همه تا بیست و چار سالِ دگر
#حسن_لطفی ۹۷/۰۵/۰۲
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_رضا_علیه_السلام
#غزل
عاشق کوچک ترین کوره دهاتِ مشهدم
کیش مال دیگران! عمریست ماتِ مشهدم
یک حرم دارد طلا، آیینه باران، غرقِ نور
تا قیامت محو موصوف و صفات مشهدم
بیقرار روضه خوانی های صحن کوثر و
عاشق جشن و سرور و سور و ساتِ مشهدم
کاملا زائر مدار است و کرَم خیز است و من؛
سالیانی هست محوِ خُلقیات مشهدم
حسرت پابوس دارم ای اجل مهلت بده
جرعه جرعه تشنهٔ آب فرات مشهدم
شخص ِ میکاییل بی منّت تبرّک برده است
بارها از زعفران و از نبات مشهدم
صبح جمعه، غرقِ «ندبه» کنج صحن انقلاب
عصر جمعه عاشقِ بغضِ «سمات» مشهدم
از کجا باید بگیرم؟! کربلایم پیشکش ...
چند وقتی هست که گیرِ برات مشهدم!
#مرضیه_عاطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
Seraj:
#حضرت_رسول_اعظم_صلی_الله_علیه_و_آله
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
#امام_رضا_علیه_السلام
#قصیده_واره
آخر ماه صفر، اول ماتم شده است
دیدهها پر گهر و سینه پر از غم شده است
آه ای ماه، که داری به رخت گرد ملال!
خون دل خوردن خورشید، مسلّم شده است
آخر ای ماه سفر کرده که سی روزه شدی
رنگ رخسار تو، همرنگ محرّم شده است
عرشیان، منتظر واقعهای جانسوزند
چشم قدسی نفسان، چشمهٔ زمزم شده است
شب تودیع پیمبر، شهدا میگفتند:
آه از این صبح قیامت، که مجسم شده است
تا که بر چیده شد از روی زمین سایهٔ وحی
آسمان، ابری و آشفته و درهم شده است
مجتبی گلشنی از لاله به لب، کرد وداع
داغ او، داغ دل عالم و آدم شده است
باغ، لبریز شد از زمزمهٔ یاس کبود
لاله، دلتنگتر از حجلهٔ ماتم شده است
میهمانی، که خراسان شد از او باغ بهشت
میزبان غم او عیسی مریم شده است
از همان روز، که زد سکّه به نامش در طوس
شب، پی کشتن خورشید مصمم شده است
تا بسوزد دل ذریهٔ زهرای بتول
زهر در ساغر انگور فراهم شده است
راستی تا بزند بوسه بر ایوان طلا
کمر چرخ به تعظیم شما خم شده است
پایتخت دل صاحبنظران است اینجا
مشهد انگشتنمای همه عالم شده است
گر چه بسیار خطا دیدهای از ما، اما
سایهٔ مهر تو، کی از سرِ ما کم شده است؟
گر چه من ذرّهٔ ناقابلم ای شمس شموس!
باز پیوند من و عشق تو محکم شده است...
#محمدجواد_غفورزاده
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@Shia_poem
#امام_رضا_علیه_السلام
#مناجات
#غزل
نشستهام به رواقی به گوشۀ حرمش
رها رهای رها زیر آبشار غمش
یقین به چشمۀ تسنیم دوست متصل است
که نور میچکد از روزن سپیده دمش
چه سالها که همآوای نوبتیخوانان
رسیده است به گوشم طنین زیر و بمش
به کاظمین و به مشهد سلام و عرض ادب
به حس و حال غریبانۀ شبیه همش
دم مسیح خراسان به لطف حق گرم است
برایتان چه بگویم ز لطف دم به دمش
چو پا گذاشت به ایران هزار چشمه شکفت
هزار جان گرامی فدای هر قدمش
هوای روضۀ رضوان اگر به سر داری
بیا به سمت خراسان و روضۀ ارمش
به پادشاه و گدا و به عارف و عامی
خبر دهید که عام است سفره کرمش
گره گشوده ز کارم به طرفةالعینی
به نام پاک جوادش چو دادهام قسمش...
هر آنچه داده به من لطف بیکران بودهست
که راضیام به زیادش که قانعم به کمش
شهید عشق شد و آرمید کنج بهشت
هر آن که رقصکنان رفت زیر تیغ غمش
چه افتخاری از این افتخار بالاتر
که شاعرش شدهام زیر سایۀ علمش
چه میشود که شبی نامۀ سیاه مرا
بگیرد و بنوازد به گوشۀ قلمش
سپاه منتقمانش همیشه بیدارند
یکی خبر برساند به اولیای دمش
نمیکَنیم دل از این حرم، از این درگاه
قسم به مادر بی بارگاه و بی حرمش...
#سعید_بیابانکی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_رضا_علیه_السلام
#شب_هشتم
#مناجات
#ماه_مبارک_رمضان
#مثنوی
نه فقط سحر میام حرم زیارت بکنم
اومدم امام رضا تا که شکایت بکنم
وقتی گریه میکنم حالمو بهتر میکنه
کی بجز امام رضا حرفمو باور میکنه
اومدم تا بخودم لطفشو حالی بکنم
اومدم دِقّو دلیم و اینجا خالی بکنم
از خودم شاکیام از کسی عزیزم گله نیست
اومدم بازم بگی تا به خدا فاصله نیست
بارِ بُنجول و کسی نمیخره بجز شما
تا خدا مارو کسی نمیبره بجز شما
اومدم گریه کنم یکم خجالت بکشم
به ضریحت دلمو وقت زیارت بکشم
اومدم تا خودم و پیش تو پیدا بکنم
بَسَمه بزار که توبه از قدیما بکنم
یکاری کن که نگن با عادتای سابقه
عوضم کن که بگن مثل شهیدا عاشقه
اومدم ببینی مثل دل من مریضی نیس
من بگم مریضم و توهم بگی که چیزی نیس
یه قراری بزارم با تو و زیرش نزنم
دلِ من کبوتره نزار که تیرش بزنم
اونیکه امامرضا میخواد از این لحظه بشم
با خدا آشتی کنم اهل ابوحمزه بشم
شما رو نرجونم دورِ خطا خط بکشم
آره موقع گناه از تو خجالت بکشم
بشینم برا خودم یه قدری روضه بخونم
نه بِرنجم از کسی نه هیشکی و برنجونم
حیفه "آقاجون بده"اغلب حاجات منه
این شبا" آقا بگیر "حرف مناجات منه
هرچی دارم زودی پیشت به امانت بزارم
به حسابم برسم تا سر راحت بزارم
شما گفتید از ما نیس اونکه محاسبه نداشت
حال خوبش میره زود هرکه مراقبه نداشت*
اومدم نه مثل سابق توی خاطر بمونم
اومدم جایی نرم همیشه زائر بمونم
اونیکه آقا میخواد آره خدایی شدنه
بهتر از زیارتش امامرضایی شدنه
الإمامُ الكاظمُ عليه السلام : لَيس مِنّا مَن لَم يُحاسِبْ نَفْسَهُ في كُلِّ يَومٍ ، فإنْ عَمِلَ خَيرا اسْتَزادَ اللّه َ مِنهُ وحَمِدَ اللّه َ علَيهِ ، وإنْ عَمِلَ شَيئا شَرّا اسْتَغْفَرَ اللّه َ وتابَ إلَيهِ .
#حسن_لطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_رضا_علیه_السلام
#مدح
#ولادت
#دهه_کرامت
#قصیده
السَّلَامُ عَلَى الْإِمَامِ الرَّئوفِ
الَّذِی هَیجَ أَحْزَانَ یوْمِ الطُّفُوفِ
احساس می کنم که همینجاست جنتم
هر وقت در حریم تو گرم زیارتم
هرگز به جز تو از تو نمی خواهم ای رئوف
این است آرزوی من این است حاجتم
آهو شدم فقط که نوازش کنی مرا
من صید مبتلاشده ی این ضمانتم
یک سال می شود که به مشهد نیامدم
یک سال می شود که فقط آهِ حسرتم
خلوتگُزین صحنِ گوهرشاد تو..،منم
یک شب سری بزن به من و کنجعزلتم
در شهر شُهرتم شده دیوانه ی رضا
در ماجرای عاشقیات درس عبرتم
گندمبهدست..،گوشه ای از بارگاه تو
با جبرئیل های حرم گرم صحبتم
گاهی هوای مشهد و گاهی هوای قم...
شکر خدا کبوتر بام کرامتم
وقتی که شاه مملکت ماست شاه طوس
پس خوشبهحال من که در این مُلک،رعیتم
جاروکش حریم تواَم..،نوکر تواَم
گرد و غبار صحن تو شد تاج عزتم
خورشید عالمِین،همین گنبدِ طلاست
بر بام تو دمیده شود صبح دولتم
من در جوار غیرِ تو جا خوش نمی کنم
من سالیان سال کنار تو راحتم
کُلِّ عشیره..،نانخور موسی بن جعفریم
قربان این گداشدنِ بااصالتم
ای مهربانتر از پدرم! دوستدارمت...
از کودکی همیشه تو کردی حمایتم
مُهر تو مُهر نیست..،مسیحایِ طوس ماست
صد مُرده زنده می شود از عطر تربتم
صد جرعه از شراب بهشتی اگر دهند
با چای حضرتیست فقط اوج لذتم
محشر، شفیعِ گریهکنانِ تو فاطمه است
زهرا به یُمن اشکِ تو کرده شفاعتم
کاملترین عبادت من نام حیدر است
ذکر علی علی شده کُلِّ دیانتم
سرباز حیدریم،نجف پادگان ماست...
در لشگر امیرِ عرب گرمِ خدمتم
صحن رضاست آینه ی صحن مرتضی...
من محو در تجلیِ این بی نهایتم
سلمانِ سرسپرده ی سَلمانیِ تواَم
لطفاً بیا به دیدن من وقت رحلتم
بابُ الجواد؛ بابِ مُرادِ دل من است
عمریست داده ای به همین راه عادتم
نُطقم کنار پنجرهفولاد باز شد
با ذکر یا رقیه بهم ریخت لُکنتم
ای عُهدهدار مجلس عطشان کربلا!
من آن حسینگویِ دمِ دربِ هیئتم
تو روضهخوان آن لب سرنیزهخورده ای
من سینهچاکِ لطمهی ذکر مصیبتم
یَابْنَالشَّبیبگُفتنِ تو می کُشد مرا...
گفتی:که زخم خوردهی آن هتک حرمتم
▪️
یابن الشبیب جد مرا بی هوا زدند
یابن الشبیب جد مرا با عصا زدند
#بردیا_محمدی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_رضا_علیه_السلام
#دهه_کرامت
#غزل
از یاد میرود غم من در کنار تو
دارم قرار تا که شدم بی قرار تو
از راه دور بردن نام تو هم شفاست
حتی مسیح کرده تعجب ز کار تو
زنگار میبرد به خدا از قلوبِ ما
تا میوزد ز طوس ، نسیمِ بهارِ تو
آری بهشت گرد و غباری ز صحن توست
طعنه زده به جنت الاعلی مزار تو
اهل بهشت از غم و رنج اند دور لیک...
از غم رهاست هر که بود هم جوار تو
ایمن ز هر بلاست کسی که نشسته است...
عمری به زیر چتر تو و سایه سار تو
(یونس) که غیر لطف ندیده است از تو چیز
با افتخار جان کُنَد آقا نثار تو
#یونس_وصالی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_رضا_علیه_السلام
#غزل
باز با یادِ تو از غم شدم آزاد... سلام
میزنم عشق تو را یکسره فریاد؛ سلام
شد علی(ع) نام تو و ضامن آهو لقَبت
صد و ده بار به تو؛ حضرتِ صیاد؛ سلام
از همانجا به منِ خسته محبت داری
از همینجا به تو از جانبِ من باد؛ سلام
کرد از مشرقِ ایوانِ تو خورشید طلوع
سورهٔ شمس به گلدستهٔ تو داد؛ سلام
ماه بر پیچ و خم پرچم ِ تو بست دخیل
داد بر محضرت از صحن گوهرشاد؛ سلام
ابر زائر شد و بالایِ سرِ گنبدِ تو
قطره قطره قطره از لبش افتاد؛ سلام
آمدم خانهٔ تو...از همه جا رانده شدم
خانه ام شد حرَمت! خانه ات آباد!..سلام
میشود حالِ دلم خوش! برسد بر گوشم-
-با صدایت اگر از پنجره فولاد: سلام
دست بر سینه رسیدم که گدایت باشم
یا معین الضعفا، دست مریزاد...سلام!
#مرضیه_عاطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_رضا_علیه_السلام
#مناجات
#غزل
نشستهام به رواقی به گوشۀ حرمش
رها رهای رها زیر آبشار غمش
یقین به چشمۀ تسنیم دوست متصل است
که نور میچکد از روزن سپیده دمش
چه سالها که همآوای نوبتیخوانان
رسیده است به گوشم طنین زیر و بمش
به کاظمین و به مشهد سلام و عرض ادب
به حس و حال غریبانۀ شبیه همش
دم مسیح خراسان به لطف حق گرم است
برایتان چه بگویم ز لطف دم به دمش
چو پا گذاشت به ایران هزار چشمه شکفت
هزار جان گرامی فدای هر قدمش
هوای روضۀ رضوان اگر به سر داری
بیا به سمت خراسان و روضۀ ارمش
به پادشاه و گدا و به عارف و عامی
خبر دهید که عام است سفره کرمش
گره گشوده ز کارم به طرفةالعینی
به نام پاک جوادش چو دادهام قسمش...
هر آنچه داده به من لطف بیکران بودهست
که راضیام به زیادش که قانعم به کمش
شهید عشق شد و آرمید کنج بهشت
هر آن که رقصکنان رفت زیر تیغ غمش
چه افتخاری از این افتخار بالاتر
که شاعرش شدهام زیر سایۀ علمش
چه میشود که شبی نامۀ سیاه مرا
بگیرد و بنوازد به گوشۀ قلمش
سپاه منتقمانش همیشه بیدارند
یکی خبر برساند به اولیای دمش
نمیکَنیم دل از این حرم، از این درگاه
قسم به مادر بی بارگاه و بی حرمش...
#سعید_بیابانکی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_رضا_علیه_السلام
#دو_بیتی
تبریک كه آمده بهار برکات
بارد زبهشت بر زمین برگ برات
میلاد گل است ، گل برایش ببرید
چه دسته گلی قشنگ تر از صلوات
......
عید آمده عید برکات و حسنات
بر روی همه باز شده باب نجات
میلاد رضاست از سویدای دلت
تبریک به معصومه بگو با صلوات
#عبدالزینب_موسوی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_رضا_علیه_السلام
#ولادت
#ترکیب_بند
چشم خود را بستم و دیدم حرم را بازهم
احترام خادمانِ محترم را بازهم
بین من با تو فقط یک چشم بستن فاصلهاست
احتیاجی نیست بردارم قدم را بازهم
چشم خود را بستم و دیدم که با نقارهها
در دلم کوبیدن بابالکرم را بازهم
چشم خود را بستم و دیدم که قبلِ آمدن
میکشیدی بر گناهانم قلم را بازهم
چشم خود را بستم و دیدم شبی با ویلچر
میبرم آهسته سمتت مادرم را بازهم
از کریمان"خانی"اش در گوشیام آواز خواند
قلب من میخواند با او " آمدم " را باز هم
چشم خود را بستم و دیدم که دادی زودتر
حاجت آنکه نمیآید حرم را بازهم
چشم خود را بستم و دیدم خودت برداشتی
بی صدا از شانههایش بارِ غم را باز هم
چشم خود را بستم و خواندم میان صحن تو
زیر لبها شعرهای محتشم را بازهم
بازکردم چشم را دیدم به دستم دادهای
تو برات کربلایی پشت هم را بازهم
آنقدر دادی مکرر در مکرر دَمبهدَم
تا بگویم تا قیامت "بازهم" را بازهم
هرکسی هرجا که باشد پَر به مشهد میکشد
یاااااا علی موسی الرضااااا را تا که با مَد میکشد
بسکه مشتاقاند دلها بر خراسانِ رضا
سِیل آمد سیل هم شد باز مهمان رضا
شستنِ دلهای ما هیچ است وقتی دیدهایم
آب هم تطهیر میشد زیر باران رضا
این حرم بسیار دیده سالها و قرنها
سیلِ اشک زائران و سیلِ احسان رضا
اولیا جمعاند شبها در حرم فهمیدهاند
فاطمه هرشب میآید در شبستان رضا
باید از دُرّ نجف میساختند این قبله را
من نجف را دیدهام در پیش ایوان رضا
در حرم بودم در و دیوار میگفتند علی
هِی گریبان میدرم با هر علیجانِ رضا
ما از این آقا خدا تنها خدا را خواستیم
مابقی را خواستیم از زیردستانِ رضا
کوزهام سیرابِ آب سرد سقاخانهام
بی نیاز از دست میکائیلم از نان رضا
اقتداری هست اگر با ما فقط الطاف اوست
چارده قرن است نام ماست ایران رضا
وقت جان دادن خدایا کاش با این جان دهم
ای به قربان حسین و ای به قربان رضا
در شلوغی یاد چشمان غریبت سوختیم
ما همه یک عمر با یابنالشبیبت سوختیم
#حسن_لطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem