eitaa logo
شعر شیعه
6.6هزار دنبال‌کننده
427 عکس
163 ویدیو
14 فایل
کانال تخصصی شعر آئینی تلگرام https://t.me/+WSa2XvuCaD5CQTQN ایتا https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc جهت ارسال اشعار و نظرات: @shia_poem_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
کفاف داد اگر عمر من به ماتم تو دعا بکن که بمیرم به زیر پرچم تو بهشت را وسط سینه تو می یابد کسی که در همه عمرش شده ست آدم تو به سوز دل به دلم چای این حسینیه گفت که دم به دم نفسش زنده است از دم تو حدیث چشم ترم در عزات این گونه است گیاه خشک که وابسته شد به شبنم تو چه می توان بنویسد بشر ز نام تو چون غدیر رفته به قربان اسم اعظم تو ربیع الاول و ثانی، رجب و شعبانم همه فدایی یک روز از محرم تو چه خوش شبیه پدربذل و بخششی داری به دست دیگری افتاده است خاتم تو خوشا اصابت سر بر اصالت محمل خوشا که سر زند از خواهر مکرم تو مصیبت همه اولیا یکی است ولی امان ز ماتم تو، الامان ز ماتم تو @shia_poem
١ آمدى باباى من آخر سراغ دخترت من به قربان سرت (٢) رفتى اما مانده در يادم نگاه اخرت من به قربان سرت (٢) ٢ از سر ناقه مرا از جناح انداختند اى پدر جانم حسين (٢) با غنيمت ها حراجى ها به راه انداختند اى پدر جانم حسين (٢) ٣ شاه بى سر سوى منزلگاه ويران آمده عمه! مهمان آمده (٢) آب و آيينه بياور كه پدر جان آمده عمه! مهمان آمده (٢) ٤ اى پدر خون تو را اب وضويت كرده اند اى پدر جانم حسين (٢) اين چه كارى بود اخر با گلويت كرده اند؟ اى پدرجانم حسين (٢) ٥ عاقبت شد مستجاب آن ندبه كردن هاى من امده باباى من (٢) از خرابه سر زده خورشيد بر فرداى من امده باباى من (٢) ٦ امشبى را شه دين در بغلم مهمان است مكن اى صبح طلوع (٢) روى لب هاش هنوز، آيه اى از قرآن است مكن اى صبح طلوع (٢) @shia_poem
كار را يكسره كرد و پا شد دور شد از همگان، تنها شد مقتل انگار پر از غوغا شد سر پيراهن او دعوا شد روح از حنجر او زد بيرون شمر از قتلگه آمد بيرون تا جدا شد سر شاه از بدنش شمر ماند و دل غرق محنش يادش آمد بدن بى كفنش لرزه افتاد بر اعضاى تنش بيشتر شد غم و دردش، هردم با خودش گفت چه كارى كردم سنگ با پيكر مولا ضد بود نيزه در كار خودش وارد بود سر او دست دو تا فاسد بود خواهرش هم روى تل شاهد بود كفن مادرى اش را بردند آه، انگشترى اش را بردند شمر هرچند كه نادم شده بود تازه آغاز مراسم شده بود خيمه خالى ز محارم شده بود وقت تقسيم غنائم شده بود حرمله سهم خودش را برداشت خیمه هم بوی علی اصغر داشت بين شان چهرۀ نامى بسيار عالم فقه و كلامى بسيار زن يكى بود و حرامى بسيار پيش رو مردم شامى بسيار كمر واژه از اين غم خم شد صحبت از زينب و نامحرم شد @shia_poem
چنان شمعی که از اطرافیان پروانه می سازد حسین بن علی (ع) از عاقلان دیوانه می سازد حریمش جای عرش و فرش را با هم عوض کرده ست که جبریل امین در بارگاهش لانه می سازد به عبدش شأن بیت الله بخشیده ست از این رو لباس مشکی او کعبه از دیوانه می سازد ندارم بیم عیشم را که یک عمر است یار من کبوترهای صحن خویش را با دانه می سازد هوای مست های خویش را دارد که پی در پی میان کوچه های شهر ما میخانه می سازد کسی که ساکن شهرش شد اسمش کربلائی نیست بهشتی می شود هرکس در آنجا خانه می سازد طبیبان بارها گفتند این غم را علاجی نیست دگر غیر از هوای کربلا بر ما نمی سازد @shia_poem
آرزو عيب نيست، پس بايد روشنى داد بر دل تاريك آرزو ميكنم حسين ! تو را روز محشر ببينم از نزديك ! @shia_poem