eitaa logo
شعر شیعه
6.8هزار دنبال‌کننده
442 عکس
169 ویدیو
17 فایل
کانال تخصصی شعر آئینی تلگرام https://t.me/+WSa2XvuCaD5CQTQN ایتا https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc جهت ارسال اشعار و نظرات: @shia_poem_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
تلالوء‌نور خدایی‌حسن جمال ذات کبریایی‌حسن خدا، خدا‌، خدانمایی‌حسن ذکر شریف تو چه‌ها می‌کند "حسن‌حسن" شور بپا می‌کند ای گل خوشبوی علی‌النّقی میوه‌ی مینوی علی‌النّقی آینه‌ی روی علی‌النقّی مدینه شد مدینه‌ی دیگری به یمن میلاد تو ای عسکری مادر تو سلیل و بابا، علی یازدهم جلوه‌ی بابا، علی یاعلی و یاعلی و یاعلی شکرخدا فاطمه دلشاد شد کف بزن عالم حسن‌آباد شد قبله حسن، مسجد و منبر حسن کعبه حسن، منا و مشعر حسن حجِّ قبولِ حیّ داور حسن کعبه به طوف حرمت مشتری‌ست حج حقیقی، حسن‌العسکری‌ست یاقمر ابن قمر ابن قمر منکر نور تو شود کور و کر ای پدر ناجی‌ نوع بشر به عالمی امن و امان از شماست مهدی‌صاحب‌الزمان از شماست جمال بی‌مثال‌حق، ای‌حسن تجلّی جلال هر پنج‌تن پرده‌نشین باش گه از مرد‌و‌زن نور تو بایست وساطت کند شیعه به عصر غیبت عادت کند شیر درنده شده رام شما کنگره‌ی عرش مقام شما هشت بهشت است بنام شما پرنده روح تو محبوس نیست حقیقت امام محسوس نیست هوایی‌ام، مرا ببر تا حرم به خانه‌ی خدا ببر، تا حرم باز به سامرا ببر تا حرم «ای حرمت قبله‌ی حاجات ما یاد تو تسبیح و مناجات ما» دوباره مست‌مست‌مستم کنید مستِ میِ روز الستم کنید با دو حسن، خداپرستم کنید لعن بنی‌امیه روی لبم شکرخدا، من‌حسنی‌مذهبم سلام بر دو نور در مشرقین سلام بر دو دلبر عالمین سلام ما بر حسن و بر حسین مرغ دلم به سامرا می‌رود حسن به لب، به کربلا می‌رود سلام بر خسرو خوبان حسین سلام بر شاه شهیدان حسین سلام بر امام عطشان حسین ای که فلک از عطشت سوخته داغ تو را خدا به دل دوخته @shia_poem
امشب که کار و بار گدایان گرفته است بوی بهشت عالم امکان گرفته است حاجات ما روا شده باران گرفته است عالم تمام ، ذکر حسن جان گرفته است شکر خدا که روزی من لطف مادری است امشب حسن حسن حسنم جور دیگری است شادند عرش و فرش به شادی اهل بیت غوغای دیگری است به وادی اهل بیت روح الامین شده است منادی اهل بیت واکرد چشم ، نایب هادی اهل بیت امشب چه عاشقانه عطا می کند خدا حاجات را نگفته روا می کند خدا هم نور چشم مادر عالم تویی حسن هم جانشین حیدر عالم تویی حسن پشت و پناه و سرور عالم تویی حسن ابن الرضای آخر عالم تویی حسن جان و دل نقی و جواد و رضا تویی چشم و چراغ و آبروی سامرا تویی نازد به خود خدا که تویی از مظاهرش کعبه گرفته غم که نبودی تو زائرش قرآن نموده فخر که هستی مفسرش ایران بها گرفت ، تو گشتی مسافرش* بالا نوشته اند عَلَم عزت تو را هر جا رسیده پات شده سُرِّ مَن رَأیٰ یوسف تو و زمین و سماوات مشتری از هرچه گفته اند و نوشتند بهتری دارد امامتت به جهان لطف دیگری کار تو هست مهدی موعود پروری ایل و تبار من به فدای مقام تو منجی عالم است مرید مرام تو آقا اجازه ! خاک درت می شویم ما ؟ پروانه های دور سرت می شویم ما ؟ مشمول ندبه سحرت می شویم ما ؟ یعنی فدایی پسرت می شویم ما ؟ قربان یک نگاه تو جان و جوانی ام من را بغل بگیر که صاحب زمانی ام مات از هنر نمایی تو مانده این زمین بعد از هزار سال تویی محشر آفرین لب تر کن ای امیر ، بیایند مومنین پای پیاده ، کرببلا  ، روز اربعین آنانکه زیر سایه تو با خدا شدند دیوانه مسیر نجف ، کربلا شدند * طی الارض امام حسن عسکری علیه السلام به گرگان در سال ۲۵۵ هجري قمري يكي از اهالي گرگان به نام جعفر بن شريف جرجاني عازم مكه شده و در بين راه به سامرا مي ‌رود تا وجوهات شرعي مردم منطقه را به امام عسگري (ع) تحويل دهد، امام خطاب به او مي فرمايد كه به شهرت برگرد، ۱۹۰ روز بعد مصادف با صبح روز جمعه سوم ربيع‌ الثاني به موطن خود مي ‌رسي، به مردم اعلام كن من غروب همان روز نزد مردم آن منطقه خواهم آمد و اين امر محقق مي‌ شود حضرت پس از حضور در گرگان می فرمایند: من به جعفر بن شریف وعده داده بودم که آخر همین روز به اینجا بیایم. نماز ظهر و عصر را در سامرّا خواندم و به سوی شما آمدم تا تجدید عهد نمایم. و اکنون در میان شما هستم تا پرسش ها و حاجت های خود را مطرح سازید. @shia_poem
رفته ست با صد شاخه گل خیل گدا امشب اینجا نباش ای دل برو در سامرا امشب حاجاتِ خود را دست-چین کن یک به یک بردار زانو بزن در محضرش با انبیا امشب شد صاحبِ دوّم حسن(ع) زهرایِ مرضیّه(س) سائل بیا! شد موسم ِ نان و نوا امشب گفتیم یابنَ الهادی الأمّه(ع) نگاهی کن با مرحمت بر حالِ ما درمانده ها امشب ای خوشۂ انگورها بیتابِ دستانت ای حُسن ِ نام آور! تویی مشکل گشا امشب ما را به لطفت یا امام عسکری(ع) دریاب مسرورمان کن جانِ مهدی(عج) با دعا امشب صاحب-زمان(عج) در جشن میلاد تو با لبخند؛ یک مجلس جانانه ای کرده به پا امشب با صد هزاران شوق حاضر کرده عیدی را در خیمه گاهش حضرت بابایِ ما امشب شالِ سفیدش روی شانه می برَد دل را بر قامتش خوشتر نشسته این عبا امشب شاعر برایش یازده بیتِ کم آورده تا شادباشی داده باشد بی ریا امشب عیدیِ ما دیدارِ رویش باشد و ایکاش... امضا بفرماید ظهورش را خدا امشب! @shia_poem
السلام علیک یا دلبر نظری زیر پا کنی خوب است متوسل شدم به چشمانت حاجتم را روا کنی خوب است درد من را تو خوب میدانی درد من را دوا کنی خوب است تشنه ی باده ام ز دستانت نوکرت را صدا کنی خوب است قدمی رنجه کن به چشمانم روی چشمم دعا کنی خوب است زندگیِ مرا ز آقائیت وقف گنبد طلا کنی خوب است پدر صاحب الزمان امشب قسمتم کربلا کنی خوب است مینویسم همیشه حیدری ام حیدری از نگاه عسکری ام... @shia_poem
باز شد پنجره ای سمتِ نسیمِ ملکوت نور تابید در آیینه ی صبح از جبروت تشنه ی بوی نفس های بهارش بودیم از همان روزِ ازل مستِ نگارش بودیم چه حضوری که از او عشق بشارت میداد چه طلوعی که خدا مُهرِ شهادت میداد نفسش عطرِ سلام و صلوات آورده است آسمان را قدمش آبِ حیات آورده است عطر سیبی ست که از گلشنِ عرش آمده است شاخِ طوباست و بر زینتِ فرش آمده است هر طرف جلوه ی خورشید جمالش پیداست حَسَن و نورِ حقیقت ز کمالش پیداست مژده مژده حسنِ دومِ زهرا آمد سیزده صورتِ اعجاز تماشا آمد نور افشانیِ عالم همه از جلوه ی اوست آخرین حجتِ حق از ثمر و میوه ی اوست پدرش آینه ی مکتبِ صادق باشد پسرش چشمه ی قرآنِ حقایق باشد از دمِ سوسنِ او بوی چمن می روید صبح از جامِ لبش حُسنِ حَسَن می بوید جلوه ی روشنِ او جلوه ی ایثارِ خداست دامنش سبزترین دامنِ گلزارِ خداست به قدمهاش چو داود گل آرایی کرد از دَمش حضرتِ یعقوب دل آرایی کرد بر لبش سوره ی توحید تلاوت دارد دامنش دولتِ مسعود امانت دارد شده آن بزم نشینِ دمِ او چون عیسی(ع) شده پروانه ی شمعش به دو عالم موسی(ع) حَسَن آیینه ی حُسنش به خدا اعجاز است ز نسیمش همه درهای اجابت باز است نور تابید و جهان غرقِ تبسّم شده است کهکشان در نفسش ذره شد و گم شده است یازده بار زمین سر به خضوع آمده است از دمِ اوست که خورشید طلوع آمده است یازده بار خدا صورتِ احمد چو کشید بینِ آن صورتِ زیبا رخ زیبای تو دید یازده پنجره وا شد به سوی دولتِ یار آخرین پنجره مانده است به دستانِ بهار شانت این بس پسرت حضرت مهدی باشد بعدِ حق عالمِ ما را متصدّی باشد! @shia_poem
هر دلی بیدار شد در گیر و دار خواب نیست خواب چیزی غیر مردن در دل مرداب نیست خواب بودم در حریمش وقت بیداری رسید دیدم اینجا هیچ کس مانند من بی تاب نیست عرش گاهی زیر پای ماست اما غافلیم هیچ اوجی کهکشانی تر از این سرداب نیست ((در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم)) قبله گاه اینجاست حاجی!غیر از این محراب نیست من نمازم را پی تکبیر‌‌‌‌ه الاحرام تو خوانده ام ،برجا نماز چشمه و سهراب نیست تا که با من بشنود صوت اذان باد را از سر گلدسته ای که جز صدای آب نیست حضرت نرجس خبر دارد از اوصاف حسن او مگر آئینه ی خورشید عالم تاب نیست؟ در غزل عطر امام عسکری پیچیده است در خُم هستی شرابی جز شراب ناب نیست ((بر در میخانه رفتن کار یکرنگان بود)) عشق صادق در وجود جعفر کذاب نیست بنده ی پیر خراباتم که لطفش دائم است کار ما در آستانش غیر دق الباب نیست @shia_poem
ما گداییم گداییم گدای دو حسن زیر دین کرم و لطف و عطای دو حسن وای اگر نان خور هر بی سر و پایی بشویم روزی ما گره خورده به وفای دو حسن زنده و مرده ی ما فرق ندارد فردا اگر امروز نمیریم برای دو حسن تا فدایی سر قاسم و مهدی هستیم هست پشت سرمان دست دعای دو حسن تا ابد هر چه خلیفه است فدای علی و تا ابد هر چه کریم است فدای دو حسن با حسن های علی تا که رفاقت داریم همه جا تا ابد آقایی و عزت داریم باز هم‌ معجزه ، در دل هیجان می آید در جهان عطر دل انگیز جنان می آید این چه سری است که امشب به مشام جانم عطری از نیمه ماه رمضان می آید کینه توزان جمل زیر لحد پوسیدند در عوض باز حسن جان به جهان می آید چه گنهکار چه مومن همه مهمان هستند حضرت ِ خیرسان ِ همگان می آید به زمین کرده قدم رنجه شهنشاهی که وقت مدحش ،قلم شعر به جان می آید باز طوفان بلا را زده پس کشتی دین آمده یازدهم‌ مرشد جبریل امین نیست غم گر نکند دست کسی وا گره ام نوکر حلقه به گوش حسن سامره ام شده ام شاپرک شمع وجود پسرش ایمن از بی کسی و درد و غم و دلهره ام شده در سامره تصویر دو گنبد از نور مثل بین الحرمین خاص ترین منظره ام تا ابد هر چه گشایش به فدای گره ای که چنین کرد پناهنده ی این مقبره ام نفس فاطمی اش راه نشانم داد و اربعین خورد رقم ناب ترین خاطره ام شده ام بی سر و سامان دو تا شش گوشه هر چه دارم همه قربان دو تا شش گوشه خوش به حال شب تاری که تو گردی سحرش کعبه یعنی دل هر کس که شد عشقت گوهرش جان به قربان همان گرگ بیابانی که تاج ِ هم صحبتی ِ با تو نشسته به سرش پدر و مادر من باد به قربان کسی که گذشته است به عشق تو ز مادر پدرش جان به قربان بزرگی که شده همچو سگان کاسه لیسی ِ غلامان تو تنها هنرش جز تو اصلا چه سپهری است که سهمش بشود حضرت مهدی موعود بگردد قمرش من کیم مدح شهنشاه سماوات کنم "کار من نیست که بنشینم و املات کنم" من ِ دل مرده که در وادی غم ها ماندم دور از فیض مسیحای مسیحا ماندم عشقتان شد پر پرواز دو عالم اما من اسیر اگر و شاید و اما ماندم " حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد " بین طوفان بلا بی کس و تنها ماندم اربعین رفت و ندادند محلم اصلا آه از قافله ی کرببلا جاماندم کورتر شد گره ام هر چه تقلا کردم من فقط منتظر روضه زهرا ماندم روزگاری شده که روز ، شب تاریک است خوب کن حال مرا فاطمیه نزدیک است @shia_poem
دل شهزاده‌ی روم، آینه‌ی دلبری‌ت تاک‌ها مست تو و این لقب عسکری‌ت پسر حضرت هادی! به فدایت پدرم پدر حضرت مهدی! به فدایت پسرم @shia_poem
دوباره عشق سمت آسمان انداخت راهم را نگاهی باز می‌گیرد سر راه نگاهم را کدام آغوش بین خویش جا داده‌ست ماهم را که برگردانده امشب سوی دیگر قبله‌گاهم را من امشب حاجی این قبله، این قبله‌نما هستم من امشب بنده مولای «سُرَّ مَن رَءا» هستم وزیده از پگاه شهر پیغمبر نسیمی که... ...رسیده سال‌هایی قبل همراه شمیمی که... ...تمام شهر را پر کرد آن فیض عظیمی که... ...خبر داده‌ست باز از جلوه دست کریمی که... ...همان خُلق و همان خو در جمالش منجلی باشد وَ مثل آن حسن آرام جان یک علی باشد نگاهت چون مسیحایی‌ست که بر مرده‌ها جان است که گاهی لرزه بر اندام مأموران زندان است و یا ابری‌ست که در آسمان هم حکم باران است بگو این چشم انسان است یا از آن یزدان است تو هم جسمی و هم جانی، تو هم ابری و بارانی صفاتت گفت یزدانی، خدایی یا که انسانی؟ رکاب سامرا را گنبد زرد تو مروارید حریمت کعبه آمال، قبرت قبله امید گدایان! هرکجا هستید، امشب هرچه می‌خواهید دخیل عشق بندید از همان جا بر در خورشید اگر که سائل شهر مدینه، مجتبی دارد کسی چون عسکری را هم گدای سامرا دارد می‌آیی و برای مهدی‌ات دلداده می‌سازی هزاران عاشق در دام عشق افتاده می‌سازی ز اشک دیده چشم انتظاران جاده می‌سازی برای امر غیبت شیعه را آماده می‌سازی میان پرده، اسرار خدا را بی‌صدا گفتی برای شیعیانت «أفضل الاعمال» را گفتی تو آن معنای پروازی که بی‌تو هیچ بالی نیست زلال جاری باران لطفت را زوالی نیست به جز درد فراق مهدی‌ات آقا ملالی نیست یقیناً در کنار ماست امشب جاش خالی نیست دعا کن تا که من هم جمکرانی باشم آقاجان دعا کن تا ابد صاحب زمانی باشم آقاجان @shia_poem
پری برای مناجات نیمه شب بدهید نگار آمده پس باده روی لب بدهید مرا همیشه فقیر الحسن لقب بدهید  مرا ز قوم بنی سامرا نسب بدهید سرم که گرم تو شد خوب و سربه راه شدم مسافر سفر "سُرَّ مَن‌ راه" شدم خوشم که محمل لیلی رکاب داد به من مجال دیدن رویش به خواب داد به من خمار بودم و ساقی شراب داد به من شرابی از نجف بوتراب داد به من که از نجف بروم سامرا و هو بکشم حدیث عشق تو را به هزار سو بکشم دلم‌ به گیسوی تو بسته است وا نکنی جدا شدم ز همه تا مرا رها نکنی نیاید آنکه مرا خاک زیر پا نکنی بگو چکار کنم گر مرا دعا نکنی حرام‌ باد نفس گرکه نیست پای شما مباد سر به تنم‌ گر نشد فدای شما خدا نوشت خدایی کنی و سر باشی برای من، منِ بی دست و پا پدر باشی به شیعیان گرفتار خود سپر باشی امام مفترض الطاعه بشر باشی من آمدم به سویت از سوی ملیکه قم مرا پناه بده ای امام یازدهم تمام مردم ایران تب شما دارند امید پر زدن سمت سامرا دارند چه اشتیاق عجیبی به آن هوا دارند به دل هوای ضریح جدید را دارند پرم بده روی آن گنبدی که خورشید است کسی شبیه تو آقا کجا و کی دیده است خراب شد حرمت باز زود احیا شد در حرم بروی خیل زائران وا شد دوباره دور تو از زائران چه غوغا شد ز نور گنبد تو کل شهر زیبا شد میان‌ صحن از بغض سینه میسوزد دلم برای غریب مدینه میسوزد اگرچه یک حسن فاطمه حرم دارد ولی یکی دگرش غم بروی غم دارد نه گنبد و نه ضریح و نه یک علم دارد و صحن خاکی او اشک و روضه کم دارد برای غربت او تا ابد سخن دارم هرآنچه را که خدا داده از حسن دارم @shia_poem
پروانه زاده‌ایم که با سوختن خوشیم ما کوچ کرده‌ایم ولی با وطن خوشیم ما از طُفیلیِ گِلِ یاریم هرکجا خیمه زدیم اگر، به هوای قرَن خوشیم ایل و تبارِ عشق به یک ریشه می‌رسد آئینه‌ی همیم که با خویشتن خوشیم از هرچه نعمت است به ما بهترش رسید با یک حسین عاشق و با دو حسن خوشیم عطرِ نجف که می‌وزد آواره می‌شویم تقصیرِ ما که نیست فقط با وطن خوشیم آواره‌ایم  مثلِ اویسِ یمن شدیم شکرِ خدا هلاکِ دو جانم‌حسن شدیم تنها زمینِ جلوه‌ی تو سامرا که نیست عالم پُر است از تو و نورت کجا که نیست گفتیم جان حسن به تو ، زهرا جواب داد فرقی میان عسکری و مجتبی که نیست در ناکجای عالمی اما خوشیم که...  از تار و پودِ ما غمِ عشقت جدا که نیست گفتند تو کریمی و چیزی نخواستیم غیر از خودت که حاجتِ ما جز شما که نیست تا با توایم آنچه که دارید مال ماست پیشِ کریم صحبت این حرفها که نیست با دستِ تو بساطِ کرَم جور شد حسن تنها گدای سامره مشهور شد حسن عاشق شدیم عاشق کشور گشایی‌ات ما را رها نمی‌کند این دلربایی‌ات ای کودک مدینه‌ی زهرا ، جهان بساز قربانِ پنجه‌های شگفت خدایی‌ات ای یازده حسین و حسن یازده علی در کِسوَت کرامت و بی انتهایی‌ات فصل انار آمده و چیده فاطمه تا تر شود دوباره لبِ مجتبایی‌ات آوردی از حجاز پِیِ خویش قبله را تا دل بَری به جاذبه‌ی سامرایی‌ات با نورِ تو تبسم مادر به ما رسید از مهرِ فاطمه دوبرابر به ما رسید هرچند نیست از من و از ما قلیل‌تر نشنیده‌ایم از تو و ایلت جلیل‌تر آبِ قلیل آمده دریا شدیم زود تا کامِ ما شد از لبِ این سلسبیل‌تر پشت درت هرآنکه گدا شد بزرگ شد دور از تو هرکه سربه‌هوا تر ، ذلیل‌تر گنجشک‌های پرسه زنی صبح آمدیم وقتی که پر زدیم ز همه جبرئیل‌تر این حال عشق چیست که تا گفته‌ام حسن این چشم می‌شود همه شب بی دلیل ، تر فیض حدیث توست که عاشق ترین شدیم از زائران دربه‌درِ اربعین شدیم کوچانده‌ای قبله‌ی ما را به سامرا باید ندید غیرِ خدا را به سامرا راهی دراز آمده‌ایم از مدینه که بر رُخ کشیم خاک شما را به سامرا طعمِ اجابت تو چشید آنکه پیشِ تو بالا گرفت دستِ دعا را به سامرا تو زائرت حسین و اباالفضل و زینب است ما دیده‌ایم کرببلا را به سامرا سردابت آمدیم ندیدیم یارِ خود گشتیم در پی‌اش همه‌جا را به سامرا ما را که کُشت زخمِ بلاهای غیبتش ما را سفارشی تو بفرما به حضرتش ما شیعه‌ایم شیعه اگر امتحان شود آری زمان زمانِ  امامِ زمان شود فرموده است فاطمه اَلجارُ ثُمَّ دار باید که غزه غصه‌ی ایرانیان شود اسلام سخت ریشه دوانده به خونِ ما این سرزمین به خونِ جوانان جوان شود رسوا شوند  جمع مسلمان فروش‌ها وقتی که پشتِ بی طرفی‌ها عیان شود محکم بایست مسجدالاقصی که زودِ زود غزه دوباره صاحبِ این آستان شود ای کاخِ ظلمِ سُست‌تر از تارِ عنکبوت چیزی نماده است که طوفان عیان شود صهیون بمیر ، وعده‌ی حق است یک کلام ما می‌رسیم تا  که بمیرید والسلام @shia_poem
🔰 صلوات، نماز، حرز و توسل به امام حسن عسکری علیه السلام 📿 صلوات خاصه حضرت: اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَرِّ التَّقِیِّ الصَّادِقِ الْوَفِیِّ النُّورِ الْمُضِیءِ خَازِنِ عِلْمِکَ وَ الْمُذَکِّرِ بِتَوْحِیدِکَ وَ وَلِیِّ أَمْرِکَ وَ خَلَفِ أَئِمَّةِ الدِّینِ الْهُدَاةِ الرَّاشِدِینَ وَ الْحُجَّةِ عَلَی أَهْلِ الدُّنْیَا فَصَلِّ عَلَیْهِ یَا رَبِّ أَفْضَلَ مَا صَلَّیْتَ عَلَی أَحَدٍ مِنْ أَصْفِیَائِکَ وَ حُجَجِکَ وَ أَوْلادِ رُسُلِکَ یَا إِلَهَ الْعَالَمِینَ 📿 نماز حضرت: چهار رکعت است (دو تا دو رکعتی) که در نماز دو رکعتی اوّل، هر رکعت پس از سوره «حمد» پانزده بار سوره «زلزال» و در نماز دو رکعتی دوّم، هر رکعت بعد از «حمد» پانزده بار سوره «توحید» خوانده میشود. 🤲دعای پس از نماز: اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِأَنَّ لَکَ الْحَمْدَ لا إِلَهَ إِلّا أَنْتَ الْبَدِیءُ قَبْلَ کُلِّ شَیْ ءٍ وَ أَنْتَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ وَ لا إِلَهَ إِلّا أَنْتَ الَّذِی لا یُذِلُّکَ شَیْ ءٌ وَ أَنْتَ کُلَّ یَوْمٍ فِی شَأْنٍ لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ خَالِقُ مَا یُرَی وَ مَا لا یُرَی الْعَالِمُ بِکُلِّ شَیْ ءٍ بِغَیْرِ تَعْلِیمٍ أَسْأَلُکَ بِآلائِکَ وَ نَعْمَائِکَ بِأَنَّکَ الله الرَّبُّ الْوَاحِدُ لا إِلَهَ إِلّا أَنْتَ الرَّحْمَنُ الرَّحِیمُ وَ أَسْأَلُکَ بِأَنَّکَ أَنْتَ الله لا إِلَهَ إِلّا أَنْتَ الْوِتْرُ الْفَرْدُ الْأَحَدُ الصَّمَدُ الَّذِی لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُوا أَحَدٌ، وَ أَسْأَلُکَ بِأَنَّکَ الله لا إِلَهَ إِلّا أَنْتَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ الْقَائِمُ عَلَی کُلِّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ الرَّقِیبُ الْحَفِیظُ وَ أَسْأَلُکَ بِأَنَّکَ الله الْأَوَّلُ قَبْلَ کُلِّ شَیْءٍ وَ الْآخِرُ بَعْدَ کُلِّ شَیْ ءٍ وَ الْبَاطِنُ دُونَ کُلِّ شَیْءٍ الضَّارُّ النَّافِعُ الْحَکِیمُ الْعَلِیمُ وَ أَسْأَلُکَ بِأَنَّکَ أَنْتَ الله لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ الْبَاعِثُ الْوَارِثُ الْحَنَّانُ الْمَنَّانُ بَدِیعُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِکْرَامِ وَ ذُو الطَّوْلِ وَ ذُو الْعِزَّةِ وَ ذُو السُّلْطَانِ لا إِلَهَ إِلّا أَنْتَ أَحَطْتَ بِکُلِّ شَیْ ءٍ عِلْماّ وَ أَحْصَیْتَ کُلَّ شَیْءٍ عَدَداّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ 📿 توسل به حضرت: اَللّهُمَّ اِنّی أَسْئَلُکَ بِحَقِّ وَلِیِّکَ الحَسَنِ بْنِ عَلِی عَلَیْهِمَا السَّلامُ اِلاّ أَعَنْتَنی بِهِ عَلی اَمْرِ آخِرَتی بِطاعَتِکَ وَ رِضْوانِکَ وَ سَرَرْتَنی فی مُنْقَلَبی وَ مَثْوایَ بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ 📿 دعای ساعت یازدهم هر روز که متعلق به امام عسکری علیه السلام است: ساعت یازدهم: پیش از زرد شدن خوشید تا زرد شدن آن است (نزدیک غروب): یا اَوَّلاً بِلا اَوَّلِیَّةٍ وَ آخِراً بِلا آخِرِیَّةٍ یا قَیُّوماً بِلا مُنْتَهی لِقِدَمِهِ یا عَزیزاً بِلاَ انْقِطاعٍ لِعِزَّتِهِ یا مُتَسَلِّطاً بِلا ضَعْفٍ مِنْ سُلْطانِهِ یا کَریماً بِدَوامِ نِعْمَتِهِ یا جَبّاراً وَ مُعِزّاً لاَِوْلِیائِهِ یا خَبیراً بِعِلْمِهِ یا عَلیماً بِقُدْرَتِهِ یا قَدیراً بِذاتِهِ اَسْئَلُکَ بِحَقِّ الْحَسَنِ بْنِ عَلِی عَلَیْهِمَا السَّلامُ وَ اُقَدِّمُهُ بَیْنَ یَدَیْ حَوآئِجی اَنْ تُصَلِیَّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَ اَنْ تَفْعَلَ بی...(حاجت خود را بگوید) 📿 حرز حضرت: بِسْمِ الله الرَّحْمنِ الرَّحیمِ یا عُدَّتی عِنْدَ شِدَّتی وَ یا غَوْثی عِنْدَ کُرْبَتی وَ یا مُونِسی عِنْدَ وَحْدَتی اُحْرُسْنی بِعَیْنِکَ الَّتی لاَتَنامُ وَ اکْنُفْنی بِرُکْنِکَ الَّذی لا یُرامُ 📿 هرکس بر خواندن این دعا مداومت داشته باشد(خصوصا بعد از نمازها) با امام حسن عسکری علیه السلام محشور می‌شود و از آتش جهنم نجات پیدا می‌کند: یَا عَزِیزَ الْعِزِّ فِی عِزِّهِ مَا أَعَزَّ عَزِیزَ الْعِزِّ فِی عِزِّهِ یَا عَزِیزُ أَعِزَّنِی بِعِزِّکَ وَ أَیِّدْنِی بِنَصْرِکَ وَ أَبْعِدْ عَنِّی هَمَزَاتِ الشَّیَاطِینِ وَ ادْفَعْ عَنِّی بِدَفْعِکَ وَ مَنِّعْ مِنِّی بِمَنْعِکَ وَ اجْعَلْنِی مِنْ خِیَارِ خَلْقِکَ یَا وَاحِدُ یَا أَحَدُ یَا فَرْدُ یَا صَمَدُ 📿 تسبیح حضرت در روز ۱۶ و ۱۷ هر ماه قمری: سُبْحَانَ مَنْ هُوَ فِی عُلُوِّهِ دَانٍ وَ فِی دُنُوِّهِ عَالٍ وَ فِی إِشْرَاقِهِ مُنِیرٌ وَ فِی سُلْطَانِهِ قَوِیٌّ سُبْحَانَ الله وَ بِحَمْدِهِ 📿 روز متعلق به حضرت: روز پنجشنبه، که شایسته است در این روز زیارت ایشان خوانده شود.
از جگر سوختگان آه شرربار ببین خیز از طوس و بیا حال مرا زار ببین کاش میشد که دل سیر تماشات کنم یار گمگشته! تو برگردی و پیدات کنم چقدَر کوه و کمر را پی تو آمده ام به تمنای رُخت ناله ی هجران زدم چندماه است که آوارگی اقبال من است چادر خاکی من شاهد احوال من است منِ معصومه کجا رنج بیابان گردی؟! کاش یک‌بار به این خسته نظر میکردی خبری باد صبا از تو نیاورد آخر دست تقدیر مرا راهی قم کرد آخر پیِ تکریمِ منِ پرده نشینِ بدحال سربه زیر آمده بودند همه استقبال سر هر کوچه که رفتیم سلامم کردند مثل پروانه همه دور و برم میگردند دور بودم همه جا از نظر بیگانه خانه ام خانه ی نور است نه یک ویرانه گریه کردیم ولی حین مناجات فقط کوچه رفتیم ولی کوچه سادات فقط کاش بودی که ببینی چقدر تب کردم من در این شهر فقط گریه به زینب کردم کاش میشد بنویسند دروغ است دروغ رفتن عمه ما بر سر بازار شلوغ چه کسی داشت گمان از سر ایوان بلند.. عده ای بی سر و پا سنگ به زینب بزنند! فکر کن‌ دور نوامیس خدا معرکه بود فکر کن چادر ناموس خدا دست که بود؟! @shia_poem
قرار بود بیایی کبوترش باشی دوباره آینه‌ای در برابرش باشی نه اینکه پر بکشی و به شهر او نرسی میان راه پرستوی پرپرش باشی «مدینه» شهر غریبی برای «فاطمه»‌هاست نخواست گم شده‌ای مثل مادرش باشی خدا تو را به دل تشنۀ‌ زمین بخشید که قاب روشنی از نور کوثرش باشی به «قم» رسیدی و گم کرد دست و پایش را چو دید آمده‌ای سایۀ سرش باشی اجازه خواست که گلدان مرمرت باشد و تا همیشه تو یاس معطرش باشی کرامتت، همه را یاد او می‌اندازد به تو چقدر می‌آید که خواهرش باشی خدا نخواست تو هم با «جوادِ» او در طوس گواه رنج نفس‌های آخرش باشی نخواست باز امامی کنار خواهر خود ... نخواست «زینبِ» یک شام دیگرش باشی @shia_poem
روی قبرم بنویسید که خواهر بودم سالها منتظر روی برادر بودم بنویسید گرفتار نباشم چه کنم؟ من اگر منتظر روی برادر نباشم چه کنم؟ روی قبرم بنویسید جدایی سخت است اینهمه راه بیایم ،تو نیایی سخت است یوسفم رفته واز آمدنش بی خبرم سالها میشود واز پیرهنش بی خبرم روی قبرم بنویسید ندیده رفتم با تن خسته وبا قد خمیده رفتم بنویسید همه دور ربرم ریخته اند چقدر دسته ی گل روی سرم ریخته اند چقدر مردم این شهر ولایی خوبند که سرم را نشکستند خدایی خوبند بنویسید در این شهر سرم سنگ نخورد به خداوند قسم بال وپرم سنگ نخورد چادرم دور وبرم بود وبه پایی نگرفت معجرم روی سرم بود وبه جایی نگرفت ...من کجا شام کجا زینب بی یار کجا؟ من کجا بام کجا کوچه وبازار کجا؟ بنویسید که عشاق همه مال هم اند هر کجا نیز که باشند به دنبال هم اند گر زمانی به سوی شاه خراسان رفتید من نبودم به سوی مرقد جانان رفتید.. روی قبرش بنویسید برادر بوده سالها منتظر دیدن خواهر بوده روی قبرش بنویسید که عطشان نشده بدنش پیش نگاه همه عریان نشده بنویسید کفن بود،خدایا شکرت هرچه هم بود بدن بود خدایا شکرت یار هم آنقدری داشت که غارت نشود در کنارش پسری داشت که غارت نشود اوکجا نیزه کجا گودی گودال کجا؟ اوکجا نعل کجا پیکر پامال کجا؟ ... بنویسید سری بر سر نی جا میکرد خواهری از جلوی خیمه تماشا میکرد @shia_poem
گرچه از دوریِ برادر خود ذره ذره مریض تر می شد عوضش میهمان مردم قم لحظه لحظه عزیزتر می شد تا بیایی تبرکی ببرند همه درهای خانه ها وا بود در میان اهالی این شهر سر مهمانی تو دعوا بود خوب شد پرده های محمل تو هر کجا رفته ای حجابت شد خوب شد با محارمت بودی زانویی خم شد و رکابت شد آب پاشیده اند و خاک مسیر ذره ای روی چادرت ننشست رد نشد ناقه ی تو از بازار محمل چوبی ات سرت نشکست کوچه ها ازدحام داشت اما سرِ این شهر رو به پایین است می روی کوچه کوچه می گویی ضربِ شامی عجب سنگین است می رسی و حواس مردم هست آب در دلت تکان نخورد از کنارِ خرابه رد نشوی یا نگاهت به خیزران نخورد دختری بود با شما یا نه؟ که اگر بود غصه ای کم داشت جای زنجیر و خار و نامحرم گرد خود چند چشم محرم داشت معجرت احترام خود دارد چه خیالی اگر برادر نیست روی سرهایشان طبق آمد ولی اینبار روی آن سر نیست آه بیماری و همه بیمار شهر قم شد مریضِ روضه ی تو حرف دختر شد و دلت لرزید شده وقت گریز روضه ی تو عمه اش گفت خوب شد خوابید چند شب بود تا سحر بیدار کمکم کن رباب جای زمین سر او را به دامنت بگذار آمد از بین بازوان سر را تا که بردارد عمه اش ای داد یک طرف دخترک سرش خم شد یک طرف سر به روی خاک افتاد @shia_poem
دل شده راهی دوباره سوی قم بر مشام جان رسیده بوی قم پر زدم تا کعبه دلجوی قم سائلم من سائل بانوی قم فاطمه اینجا پناهم داده است حضرت معصومه راهم داده است این حرم بوی خراسان می دهد بوی الطاف فراوان می دهد بهترین ها را به مهمان می دهد مردگان را خادمش جان می دهد تا ابد قم خانه امید ماست کاظمین و مشهد و کرببلاست چون نگینی در جهان پیداست قم مرکز فقه و اصول ماست قم شعبه ای از عالم بالاست قم یار ما در شادی و غم هاست قم جای جای قم معطر گشته است مرجع تقلید پرور گشته است واشده از قم دری سوی جنان گشته قم سنگ صبور عاشقان دارد این شهر ملائک پاسبان از مزار مخفی زهرا نشان حضرت معصومه از روز الست فاطمه در فاطمه در فاطمه است اوست که اعجاز عیسی می کند درد را نامش مداوا می کند مثل بابایش گره وا می کند دخت موسی کار موسی می کند در قیامت هم قیامت می کند خوب و بدها را شفاعت می کند بود آن نور دو چشمان رضا سخت دلتنگ و پریشان رضا روز و شب دلواپس جان رضا پیر شد از داغ هجران رضا از مدینه تا به قم بی تاب بود چشم او از غصه ها پر آب بود گرچه بار غم روی شانه کشید پای دوری رضا قدش خمید جز ادب چیزی از این مردم ندید پیش دنیا شهر قم شد رو سفید خیره بر قم بود چشم آسمان احترامش کرد هر پیر و جوان حرف مهمان است و حرف احترام آی مردم ! هست ناموس امام واجب التعظیم چون بیت الحرام داد قم مهمان نوازی یاد شام قبر خانم بین ویرانه نبود دفن و تشییعش غریبانه نبود بین ویرانه رقیه پیر شد با لگد ، با تازیانه سیر شد خسته از زخم غل و زنجیر شد غیر زینب از همه دلگیر شد زنده کرد او داغ هجده ساله را کشت غسل او زن غساله را @shia_poem
جود و کرامت از کرمش جاودان شده هر چه دخیل هست به سویش روان شده جبریل هم اگر برسد در حریم او حس میکند که وارد صحن جنان شده او ظاهرش بتول ولی باطنش علی است در پشت آن جمال، جلالی نهان شده از چه تمام فاطمه ها عمرشان کم است دنیا چرا به "فاطمه " نا مهربان شده خواهر حریف هجر برادر نمیشود بیهوده نیست اینهمه قدش کمان شده با احترام آمد و با احترام رفت هر آنچه شأن اوست در اینجا همان شده دور و برش فرشته نگهبان معجرش پس ما فدای زینب بی پاسبان شده گاهی میان محمل نامحرمان شهر گاهی میان محمل بی سایبان شده شکر خدا مقام تو زخم زبان نخورد شکر خدا برادر تو خیزران نخورد @shia_poem
اى ازلیت به تربت تو مخمّر وى ابدیّت به طلعت تو مقرّر آیت رحمت زجلوه تو هویدا رایت قدرت درآستین تو مضمر جودت هم بسترا،به فیض مقدس لطفت هم بالشا،به صدرمصدّر پرده کشد گر که عصمت توبه اجسام عالم اجسام گردد،عالم دیگر جلوه تو ایزدى رامجلى عصمت توسر مختفى را مظهر گویم واجب ترا،نه آنت رتبت خوانم ممکن ترا،ممکن برتر ممکن اندر لباس واجب پیدا واجبى اندر رداى امکان مظهر ممکن امّاچه ممکن ،علّت امکان واجب،امّاشعاع خالق اکبر ممکن امّایگانه واسطه فیض فیض به مهتررسدوزآن پس کهتر ممکن امّانمودهستى ازوى ممکن امّازممکنات فزون تر وین نه عجب زآنکه نوراوست ززهرا نوروى ازحیدراست واوزپیمبر نورخدادرسول اکرم پیدا کردتجلّى زوى به حیدرصفدر وز وى تابان شده به حضرت زهرا اینک ظاهرز دخت موسى جعفر این است آن نورکزمشیّت کن ،کرد عالم،آن کاودرعالم است منّور این است آن نورکزتجلّى قدرت دادبه دوشیزگان هستى زیور شیطان عالم شدى اگرکه بدین نور ناگفتى،آدم زخاک هست ومن آذر آبروى ممکنات جمله ازاین نور گرنبدى ،باطل آمدندسراسر جلوه این خودعرض نمودعرض را ظلّش بخشود،جوهرّیت جوهر عیسى مریم به پیشگاهش دربان موسى عمران به باگاهش چاکر این یک چون دیده بان فراشده بردار وین یک چون قاپقان معطّى بردر یاکه دوطفلنددرحریم جلالش ازپى تکمیل نفس آمده مضطر این یک انجیل رانمایدازحفظ وآن یک تورات رابخواندازبر گرکه نگفتى امام هستم برخلق موسى جعفر،ولىّ حضرت داور فاش بگفتم که این رسول خداى است معجزه اش مى بودهمانادختر دخترجزفاطمه نیابداین سان صلب پدرراوهم مشیمه مادر دخترچون این دوازمشیمه قدرت نامدونایددگرهماره مقدّر آن یک امواج علم راشده مبدا وین یک افواج حلم راشده مصدر این یک ازخطابش مجلى وین یک معدوم ازعقابش مستر این یک برفرق انبیاشده تارک وین یک اندرسراولیارامغفر این یک درعالم جلالت کعبه وین یک درملک کبریائى مشعر لم یلدبسته لب وگرنه بگفتم دخت خداینداین دونورمطهّر این یک کون ومکانش بسنه به مقنع وین یک ملک جهانش بسته به معجر چادرآن یک حجاب عصمت ایزد معجراین یک نقاب عفّت داور آن یک برملک لایزالى تارک این یک برعرش کبریائى افسر تابشى ازلطف آن بهشت مخلّد سایه اى ازقهر این جحیم مقعّر قطره اى ازجودآن بحارسماوى رشحه اى ازفیض این ذخایراغبر آن یک خاک مدینه کرده مزیّن صفحه قم رانموده این یک انور خاک قم این کرده ازشرافت جنّت آب مدینه نموده آن یک کوثر عرصه قم غیرت بهشت برین است بلکه بهشتش یساولى است برابر زیبداگرخاک قم به عرش کندفخر شایدگرلوح رابیایدهمسر خاکى عجب خاک ،آبروى خلایق ملجأبرمسلم وپناه به کافر گرکه شنیدندى این قصیده«هندى» شاعرشیراز و آن ادیب سخنور آن یک طوطى صفت همى نسرودى اى به جلالت زآفرینش برتر وین یک قمرى نمط هماره نگفتى اى که جهان ازرخ توگشته منوّر @shia_poem
آیه‌ی انتظار معصومه عزت پایدار معصومه مایه‌ی افتخار معصومه همه جا سفره‌دار معصومه دختر و خواهر امامت بود خانه‌اش معدن کرامت بود چه قَدَر حامیِ ولایت بود از پدر یادگار معصومه دستهای گره‌گشایی داشت تا سحر ذکر ربنایی داشت سجده می‌کرد و های‌هایی داشت عبد شب زنده‌دار معصومه روضه می‌خواند با خودش هرشب اینچنین بود روضه‌اش بر لب السلام علیک یا زینب عاشق بی‌قرار معصومه نیمه شب ناقه را سوار شد و مثل زینب چه باوقار شد و به بلا هم کمی دچار شد و غربت بی‌شمار معصومه در دلش عکس ماه افتاده از مدینه به راه افتاده در پیِ سر پناه افتاده دل برید از دیار معصومه بین راه از دلش هوار کشید ناله از دل بی‌اختیار کشید آه، از هجر روی یار کشید بارها زد هوار معصومه غربتش داشت بیشتر می‌شد لشکر کفر حمله‌ور می‌شد و به زینب شبیه‌تر می‌شد زینب روزگار معصومه لشکرش روی خاک افتادند با تن چاک چاک افتادند بی‌نشان و پلاک افتادند شد به غم‌ها دچار معصومه چشم‌هایش هماره دریا شد شاهد جسم ارباً اربا شد کربلایی دوباره بر پا شد اشک بی‌اختیار معصومه حاجتش دیدن امامش بود یارضا یارضا کلامش بود خنده این روزها حرامش بود خواهر غمگسار معصومه حیف حاجت روا نشد خانم دردهایش دوا نشد خانم از روی خاک پا نشد خانم به رضا جان‌نثار معصومه بین بستر دلش قرار نداشت غیر اوضاع سوگوار نداشت غیر یک نامه یادگار نداشت هست ابر بهار معصومه حال که من نیامدم، تو بیا نصفی از راه آمدم، تو بیا من زمین‌گیرتر شدم، تو بیا قلب او گشته زار معصومه گرچه در غربتی رضاجانم! من هم از راه دور گریانم! پس به فکر غریب عطشانم روضه‌ی آشکار معصومه بدنت زیر و رو نشد هرگز با سنان روبرو نشد هرگز نیزه سهم گلو نشد هرگز هست در احتضار معصومه @shia_poem
دلم برای خودم تنگ میشود با تو چقدر فاصله افتاده بین من تا تو کویر خشک پر از خار و خاک من بانو بزرگ و پاک و مطهر شبیه دریا تو همیشه وقت گرفتاری ام امیدی هست پناه من وسط مشکلات تنها تو هوای شهر تو مثل نجف گنه سوز است نجات بخش من از هرچه رنگ دنیا تو عقیلة العرب شاه طوس معصومه یگانه دختر ناز جناب موسی تو چقدر با نفست مرده زنده شد بانو امید هر چه دل مرده بعد عیسی تو‎ گوئیا شان نزولش می شود ایران ما هرچه بر "موسی بن جعفر"سوره نازل می شود پای او "شاه چراغ "ودستها "عبدالعظیم" چشم ایران چون که مشهدگشت-قم=دل می شود خاک مشهد نسخه ی ایرانی کرب وبلاست حضرت معصومه زینب را معادل می شود رتبه ها بر عکس دنیا می دهد اینجا جواب شاه باترفیع در صحن تو سائل می شود درحریمت شعر گفتن کار خودرا می کند "شاطر عباس قمی" هم گاه "دعبل "می شود هرکسی طرز ارادت را به تو توضیح داد صاحب یک جلد توضیح المسائل می شود حرمت مثل نگینی ست در انگشتر شهر که در اطراف خودش فاضل و بهجت دارد هزار مرتبه شکر خدا، به بسم الله کنار واژه رحمان، رحیمه ای داریم شبیه آیه ی «إحسانک القدیم» خدا نعیم جاری و لطف قدیمه ای داریم به خاندان علی بعد زینب کبری عقیلة العربیّ و علیمه ای داریم @shia_poem
اى دختر و خواهر ولایت آیینه ی مادر ولایت بر ارض و سما ملیکه در قم آرام دل امام هفتم معصومه به کُنیه و به عصمت افتاده به خاک پایت عفت در کوى تو زنده ، جان مرده بر خاک تو عرش سجده برده در قصر تو جبرئیل حاجب زُوّار تو را بهشت واجب گفتند و شنیده اند ز آغاز کز قم به جنان درى شود باز حاجت نبُوَد مرا برآن در قم باشدم از بهشت بهتر قم قبله ی خازن بهشت است این جا سخن از بهشت ، زشت است قم شهر مقدس قیام است قم خانه یازده امام است قم تربت پاک پیکر توست اینجا حرم مُطهَّر توست گر فاطمه(س) دفن شد شبانه نَبوَد ز حریم او نشانه  کى گفته نهان زماست آن قبر من یافته ام کجاست آن قبر آن قبر که در مدینه شد گم پیدا شده در مدینه ی قم ... مریم به بَرَت اگر نشیند این منظره را ، مسیح بیند سازد به سلام سَرو قد خم اول به تو ، بعد از آن به مریم ... روزى که به قم قدم نهادى قم را شَرَفِ مدینه دادى آن روز قرار از مَلک رفت ذکر صلوات بر فلک رفت تابید چو موکبت ز صحرا شهر از تو شنید بوى زهرا(س) درخاک رهت ز عجز و ناله مى ریخت سرشک ، همچو لاله با گریه ی شوق و شاخه ی گل بُردند به ناقه ات توسل دل بود که بود ، محفل تو غم گشت به دور محمل تو آن پیر که سید زمان بود رویش همه را چراغ جان بود گردید به گردِ کاروانت شد پاى برهنه ساربانت بردند تُرا به گریه هودَج تا خانه موسى اِبن خِزرَج ازشوق تو اى بتول دوم قم داد ندا به مردم  قم کاى مردم قم به پاى خیزید از هر در و بام گل بریزید آذین به بهشت قم ببندید ناموس خدا مرا پسندید قم شام نبود تا که در آن دشنام دهد کسى به مهمان قم شام نبود ، تا که از سنگ گردد رخ میهمان ز خون رنگ قم کوفه نبود تا که خواهر بیند سر نى ، سر برادر ... حاشا که قم این جفا پذیرد مهمان به خرابه جاى گیرد ... بستند به گرد میهمان صف قم با صلوات و - شام با کف ... قم مهمان را عزیز خوانند کى دخت و را کنیز خوانند؟ ... «میثم» همه عمر آن چه را گفت در مدح و مصیبت شما گفت @shia_poem
مست صحن تو یقین می شکند خم را هم خوب می دانم اگر بی تو شوم گمراهم عالم از نور شما روشن و ما مدیونیم به کرم خانه ی تو روشنی قم را هم آینه کاری ایوان تو مبهوتم کرد زین سبب برده ام از یاد تکلم راهم باید از پاکی سنگ حرمت حکم کنند بعد هر بار وضو امر تیمم را هم در میان دو برادر حرمت بر پا شد رد نکردی ز ادب حد تقدم را هم هر کبوتر که به صحن تو پناهنده شده می خورد از کرم دست تو گندم را هم آمدی قم همه اکرام نمودند تورا بر لبان تو نشاندند تبسم را هم فاطمه هستی و در آخر شعرم باید قدر یک واژه بگویم در و هیزم را هم ... @shia_poem