eitaa logo
شعر شیعه
6.5هزار دنبال‌کننده
387 عکس
157 ویدیو
14 فایل
کانال تخصصی شعر آئینی تلگرام https://t.me/+WSa2XvuCaD5CQTQN ایتا https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc جهت ارسال اشعار و نظرات: @shia_poem_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
بر شعر زلال شاه بیتی تو حسن اکسیر قریحه ی کمیتی تو حسن از بارگهت کسی نگردد مأیوس والله کریم اهل بیتی تو حسن #@shia_poem
سر کرده‌ام چه سخت سحرهای شهر را طی کرده‌ام تمام گذرهای شهر را هرجا که رفته ام به در بسته خورده ام کوبیده ام تمامی درهای شهر را گفتند با تو اند ولی کیسه های زر تغییر داده است نظر های شهر را تمرین رقص و هلهله و جشن می کنند آماده می کنند هنر های شهر را آن باغ های سبز که گفتند، سنگ بود برداشت کرده اند ثمرهای شهر را آهنگری شلوغ ترین شغل کوفه است تعمیر می کنند سپرهای شهر را فطرس کجاست تا برساند به دست تو این آخرین سلام و خبرهای شهر را... @shia_poem سیر و سلوک من شده آواره بودن بی "چاره" بودن با وجود چاره بودن هرکس کسی دارد ولیکن من ندارم کاری به جز زانو بغل کردن ندارم من دوست دارم کوچه گرد شب شدن را شب تا سحر دلواپس زینب شدن را رفتند اما یک نفر دور و برم بود آن یک نفر هم سایه ی پشت سرم بود گشتم ولی این شهر پروانه ندارد انگار جز طوعه کسی خانه ندارد این شهر بی درد است، یک زن اهل درد است طوعه پناهم داد، خیلی طوعه مرد است چه مردم نامهربانی داشت کوفه ای کاش ده تا مثل هانی داشت کوفه در کوفه دیگر حرمت مهمان شکسته این چند روز آنقدرها دندان شکسته اینجا وفا دارد، وفاهای دروغی بازار هم دارد، چه بازار شلوغی! بازار، دنبال وفا رفتم، جفا داشت اما خدا را شکر دیدم بوریا داشت حالا که دستم بسته شد یاد علی ام معلوم شد امروز داماد علی ام از بام نه از چشمشان افتادم آخر دیدی چه کاری دست زینب دادم آخر؟! گفتم سرم را طوعه می گیرد به دامان اما سرم را کوفیان دادند طفلان مانند قربانی تنم را می کشیدند دست مرا بستند و از پا می کشیدند می خواستم خونم به پای رب بریزد گل در مسیر محمل زینب بریزد... @shia_poem
با سلام جهت گزینش و ارسال اشعار در کانال نیازمند یاری هستیم. عزیزانی که وقت و البته توانایی این مهم را دارند به آیدی زیر مراجعه فرمایند: @shia_poem_admin
اشکم به رخ، خونم به دل، آهم به سینه است ای زائرین، ای زائرین این جا مدینه است شهری که خاکش آبرو بخشد به جنّت شهر محمّد شهر قرآن، شهر عترت در هر وجب صدها چراغ راه دارد نقش از قدم های رسول الله دارد ای جا محمّد عالمی را رهبری کرد هم یار امّت بود و هم پیغمبری کرد ای جا ستمکاران کافر عهد بستند پیشانی و دندان پیغمبر شکستند این جا شرار آه جبریل امین ریخت خون از سر و روی محمّد بر زمین ریخت این جا علی پروانه سان گرد پیمبر گردید تا آمد نور زخمش به پیکر این جا دل پیغمبر اسلام خون شد این جا جگر از پهلوی حمزه برون شد این جا محمّد داغها بر سینه اش ماند زنگ غم و اندوه بر آئینه اش ماند این جا قدم بر عرش اعلامی گذارید چون پا به جای پای زهرا می گذارید این جا مراد از قبّة الخضراء بگیرید این جا سراغ از تربت زهرا بگیرید این جاست کعبه نه، زکعبه بهتر این جاست هم فاطمه هم تربت پیغمبر این جاست آوای وحی آید زدیوار رفیعش هم باب جبرائیل و هم باب البقیعش در بین آن محراب و منبر جا بگیرید بوسه زقبر مخفی زهرا بگیرید گلزار وحی و روضۀ طاهاست این جا آتش گرفته خانۀ زهراست این جا پشت در این خانه نزدیک همین قبر زهرا کتک خورد و علی بگریست چون ابر خورشید در این کوچه ها گردید نیلی بلبل سراپا سوخته گل خورد سیلی این جا امیرالمؤمنین را دست بستند تا با لگد پهلوی زهرا را شکستند این جا کشیده بر فلک آتش زبانه این جا گلی پرپر شده با تازیانه این جا به زیر پای مردم کوثر افتاد تنهای تنها فاطمه پشت در اوفتاد پیوسته چشم شیعه اینجا خون فشان است زیرا زیارتگاه قبری بی نشان است قبری که هر قلبی بیاد او کباب است قبری که تنها زائر او آفتاب است قبری غریب و بی رواق و بی نشانه بر خاک آن صورت نهد طفلی شبانه قبری که مخفی در دل تنگ زمین است خاکش گل از اشک امیرالمؤمنین است قبری که ما گشتیم و پیدایش نکردیم از دور هم حتی تماشایش نکردیم این قبر، قبر دختر پیغمبر ماست با آن که پیدا نیست چون جان در بر ماست این قبر احمد، این بقیع و قبرهایش گلهای پرپر گشته اما با صفایش آن فاطمه بنت اسد آن ام عباس این قبر ابراهیم، احمد را گل یاس این مجتبی این قبر بی شمع و چراغش این سید سجاد با آن درد و داغش این باقر و این صادق آل محمّد این قبر عباس آن عموی پیر احمد این قبرها را یک به یک دیدیم اما یابن الحسن، یابن الحسن، کو قبر زهرا این جا محمّد رازها در پرده دارد این جا امیرالمؤمنین گُم کرده دارد این جا شرار، از سینۀ عالم برآید جا دارد ار جان از تن میثم برآید @shia_poem به یمن مِهر تو شد از سراب، آب درست بدون مِهر تو از آب شد سراب درست نگاه کردن تو خلقت است تکویناً نگاه کردی و شد ماه... آفتاب... درست خدا به طرح تو پرداخت، شد امام درست خدا به شرح تو پرداخت، شد کتاب درست اگر قبول کنی من تراب نعلینم مرا برای تو کرده ابوتراب درست یکی برای حسین و یکی برای حسن از این دو قطره فقط می‌شود شراب درست بتول در عوض پیرهن برای حسین برای صورت تو می‌کند نقاب درست بقیع مظهر آبادی است پس عرش است بهشت نیز شده از همین خراب، درست "عتاب یار پری چهره" را کشیدم من اگر چه هم نشود کار با عتاب درست... @shia_poem چارتا گل چونکه دٙرهم شد گلابش بهتر است با همین توجیه این وادی شرابش بهتر است چار خورشید است بر انگشتر دست بقیع اینچنین جنس نگینش از رکابش بهتر است در کرم در علم در بحث صبوری در اصول مطلب این خاک از جلد کتابش بهتر است کو ضریح و کو حرم؟اینجا فقط جاییست که غالبا طرح سوالش از جوابش بهتر است تا بفهمی ماجرای کوچه را مثل حسن اصلا اینجا در زیارت اضطرابش بهتر است مرقد و گلدسته ها خوبند اما نزد ما کوری چشم عدو اینجا خرابش بهتر است هرچه سوزان باشد و هر قدر با شدت بقیع از زمین کربلا که آفتابش بهتر است گرچه مانع می شود اما به دستی بسته نیست اینچنین از شام و از کوفه طنابش بهتر است ‌ حرف ها را میزنند اما سری بر نیزه نیست پس شنیدن گاه از دیدن عذابش بهتر است گرچه می گردد کباب از حرف، قلب ما ولی مجلس اینجا از آن مجلس کبابش بهتر است @shia_poem
دارم به سر هوای تو یا ایهاالغریب دارم به لب نوای تو یا ایهاالغریب حسرت به دل نشسته ام و زار می زنم در داغِ کربلای تو یا ایهاالغریب عمری است بین هیئت تو خو گرفته ام با بیرق عزای تو یا ایهاالغریب ایل و تبار من همگی نوکر تواند من هم شدم گدای تو یا ایهاالغریب شکر خدا که بینِ سلاطینِ این جهان افتاده ام به پای تو یا ایهاالغریب با اسم اعظمت گره ها باز می شود بینِ حرم سرای تو، یا ایهاالغریب سایه فکنده روی سرم، ای قتیلِ اشک دست گره گشای تو یا ایهاالغریب آشفته ام به گیسوی آشفته ات حسین می میرم از بلای تو یا ایهاالغریب لعنت به آن کسی که سرت را بریده است در پیش بچه های تو یا ایهاالغریب تنها شدی و پیروهنت پاره پاره شد ای جان من فدای تو، یا ایهاالغریب #@shia_poem باز هم در حرمت میل گدایی دارم شب جمعه هوس کرببلایی دارم به امیدی که خبر از تو بگیرم هر صبح چشم دل بر گذر باد صبایی دارم محشری از اثر ذکر تو در جان بر پاست که چنان صور به دل آه رسایی دارم کعبه یک سنگ نشان است برای دگران من به سوی حرمت قبله نمایی دارم منزلم روضه ی تو مقصد من روضه توست بین صحرای غمت سعی و صفایی دارم بس که در روضه تو اشک نمک گیرم کرد پرم از شور و در این پرده نوایی دارم دل و جان و تن و روحم به فدای تو حسین به هوا خواهی خونت شهدایی دارم جانم ارزانی این داغ گران روضه بخوان پای سودای غمت پیش بهایی دارم پیر هرگز نشوم بر سر خان تو حسین من که در کاسه چشم آب بقایی دارم گرمسلمانم و گر کافر و گر ترسایم قبله ام روی حسین است خدایی دارم جای تلقین به لحد روضه بخوا نند ای کاش چون رسد نام تو گوش شنوایی دارم گفتی و هلهله کردند به تو خندیدند که من ای قوم بگو که چه خطایی دارم تا که طفلم ندهد جان ز عطش در این دشت منت آب زهر بی سر پایی دارم #@shia_poem
یقینـاً نقـره اش را فاطمـه آورده از جنّت رکابی‌ را که در آغوشِ خود دُرّ نجف دارد @shia_poem
در آغوشش گرفت و باورم کرد خودش آقا شد و پس نوکرم کرد پدر، عشق تو را در جانم انداخت مرا از کودکی نذر حرم کرد! @shia_poem
سیراب خواهد شد شبی چشمان تشنه پر می شود از آسمان گلدان تشنه خاکی که مانده پای آزادی میهن حقّش نباید باشد این زندان تشنه در اوج محرومیّت ِ خود سرفراز است دشت سراسر لاله ی بی جان تشنه اینجا برای انقلاب از خود گذشتند پهلو به پهلو پیش هم یاران تشنه بر خاک نخلستان ِ نفت آلود ِ اهواز چیزی نمی بارد به جز باران تشنه یا که هوا بس ناجوانمردانه خاکی ست یا شد فراری آب از این استان تشنه ماهی نباید در دل دریا بمیرد دریایی از درد است "خوزستان " تشنه در آتش سرخ سیاست ذره ذرّه می سوخت با چشمان تر پروانه تشنه فریاد مظلومیت ملّت همین است مردان دولت!! بار مردم بر زمین است! @shia_poem
دند قسمتش تازیانه میکردند تازیانه ، به روی یک خواهر تازیانه... مدینه... یک مادر @shia_poem
تا همیشه غمت بر این دلهاست گریه بر تو سفارش طاها ست در مقامت همین بس است نبی گفت حمزه سیدالشهدا ست ای عموی نجیب پیغمبر تکیه گاه غریب پیغمبر اسدالله غزوه های رسول وقت غم ها حبیب پیغمبر همه جا یار مصطفی بودی تو مددکار مصطفی بودی هر زمان که اذیتش کردند تو طرفدار مصطفی بودی رفتی و در مدینه غوغا شد باب توهین به مصطفی وا شد بعد پیغمبر و تو و جعفر آتش کینه سهم زهرا شد من بمیرم چه بر سرت آمد چه به احوال پیکرت آمد عالمی سوخت آن زمانی که سر نعش تو خواهرت آمد خواهرت قد کمان رسید از راه ضجه میزد به ناله ای جانکاه تا که چشمش به پیکرت افتاد گفت وا حمزتا ! رسول الله خواهر تو ندید پیکر تو که چه آورده هند بر سر تو خارها و عبا کمک کردند که نمیرد عزیز خواهر تو خواهرت را کسی اسیر نکرد از خجالت که سر به زیر نکرد دختر نازدانه ات هرگز گیسویش بین پنجه گیر نکرد @shia_poem ای آنکه زیباتر ز پرواز نسیمی باخاکِ زیرِ پای خود هستی صمیمی مثل حسن تفسیر ذکر ِ «یاکریمی» مشهور در عالم به شاه عبدالعظیمی بوی حسن می آید از صحن وسرایت تعظیم دارد سبزیِ گلدسته هایت با چشم هایِ خود گره وامی کنی تو می آیی و در عشق ، غوغا می کنی تو با مقدمت این چشمه ، دریا می کنی تو «ری» را حسینیة زهرا می کنی تو ما تاقیامت خاک بوسِ این حریمیم مدیونِ احسان ِ تو آقایِ کریمیم عبدالعظیمی عاشقِ پروردگاری بر آستانِ قربِ حق سر میگزاری این جمله بس باشد ز اوصافِ تو آری «تو مُهرِ تأیید از امامِ خویش داری» از بسکه زیبا عهد با دلدار بستی الحق زیارانِ امامِ هادی هستی مارا تو از دستان غم آزاد کردی از خاک نفرین گشتة ما یاد کردی در خاک ِ ری کرببلا ایجاد کردی این سرزمین را تو حسین آباد کردی بی شک تورا زهرا فرستاده به ایران مدیون تو هستیم وآقای خراسان خیلی در این وادی کنارت گریه کردیم با نوکران بی قرارت گریه کردیم هر مسلمیه در جوارت گریه کردیم سینه زنان دورِ مزارت گریه کردیم شاید تسلایِ دل مادر نماییم شاید که از شرمندگی ها در بیاییم صحن وسرای تو دیارِ گریه کن هاست هرگوشه از صحنت مزارِ گریه کن هاست صحنت شبِ جمعه قرارِ گریه کن هاست چون مادری در انتظارِ گریه کن هاست داده و سرگشته ایم الحمدلله مایارِ مادر گشته ایم الحمدلله با یک سلام از کویِ تو پرباز کردیم تاگوشة صحنِ حسین پرواز کردیم سیر و سلوکِ عاشقی آغاز کردیم مانند فطرس بر ملائک ناز کردیم راه رسیدن تا خدا تنها حسین است زیباترین ذکر لبِ زهرا حسین است شبهایِ جمعه گریه آب و رنگ دارد پیراهنی که جا صدها چنگ دارد مادر شکایت ها زروز جنگ دارد گوید چرا رویِ تو جای سنگ دارد گوید مرا با روضه هایت پیر کردی مثل خودم زیرِ لگدها گیر کردی مانند من ترکیب ِ ابرویت بهم ریخت باهر تکان ضربه گیسویت بهم ریخت خوردی زمین ووضع پهلویت بهم ریخت آتش گرفتی حالت رویت بهم ریخت خیلی شبیه مادرت زهرا شدی تو آشفته گیسو زیرِ دست وپا شدی تو بر نیزه ها و نیزه دارِ پست لعنت بر آنکه راهِ حنجرت را بست لعنت بر خیزران وتشت و قومی مست لعنت بر آنکه دندان تورا بشکست لعنت با هر تکان خیزران زینب زمین خورد از تشت و افتاد وسرت بالب زمین خورد @shia_poem تا که پایم به این حرم وا شد غصه از روی سینه ام پا شد درد بی دردی ام مداوا شد طبع خشکیده ام شکوفا شد فصل تنهایی ام دگر طی شد وطن مادری من ری شد پیش پای تو سر نمیخواهم جز دلی دربدر نمی خواهم به منی که جگر نمی خواهم میدهی هر قدر نمی خواهم جرأت پر زدن به من دادی بسکه عشق حسن به من دادی حسنی هستی و کرم داری خوشبحالت که تو حرم داری چه قدر عزت و حشم داری نکند از درت برم داری! میروم بی تو رو به حیرانی ملجأ مردمان تهرانی نامت عبدالعظیم آقا جان لقبت هم کریم آقا جان همگی از قدیم آقا جان با تو همسایه ایم آقا جان سایه ات مستدام همسایه شخص عالی مقام همسایه شب جمعه در ازدحام حرم شده ام خم به احترام حرم زندگی ام شده به نام حرم پرچم سبز روی بام حرم... ... آبروی تمام "ایران" است نفس تازه ای به هر جان است داده ام در هوای تو پر را میدهم پای تو تن و سر را میزنم حرف های آخر را ناله های غریب مادر را ما شنیدیم از دل صحنت جان به قربان سفره ی پهنت بانی روضه های مسلمیه گریه های عزای مسلمیه اشک جاری به پای مسلمیه سوز و ساز صدای مسلمیه حرمت پاتوق حسینی هاست حرمت مثل کربلا زیباست حرف کرببلاست یاالله روضه هایی به پاست یا الله این سری که جداست یاالله سر ارباب ماست یاالله بر سر نیزه هاست هجده سر سر مردان آل پیغمبر تا که او را نشانه میکردند سنگ ها را روانه میکردند گریه اش را بهانه میکر
در پی انتشار سروده جدید شاعر آیینی به نام «حرمت ملک اویس» با مضمون جنگ یمن در بحبوحه جام جهانی طی تماسی از دفتر مقام معظم رهبری با این شاعر پیام تشکر رهبر انقلاب به وی ابلاغ شد. ایشان در تایید این شعر فرمودند: « شعری بجا بود، هم مضمون خوبی داشت و هم زبانی استوار.» در ادامه سروده این شاعر را می‌خوانید: خلق در جام جهانی خیره و من در یمن این طرف باران گل، باروت و آهن در یمن چشم دنیا محو توپ فوتبال و بچه ها غرق در خون، هر نفس با توپ دشمن در یمن از زمین بازی آید بانگ شادی هر زمان می رود تا عرش، اما بانگ شیون در یمن گرم شد بازار گل در کارزار روسیه آن طرف، پرپر چو گل بس کودک و زن در یمن غرب غارتگر چه داند حرمت ملک اویس نزد او قدری ندارد پاره ی تن در یمن می کند بلبل زبانی در غم قوم یهود مثل جغدی خیره اما مانده الکن در یمن پخته در سر در خلیج فارس، رویای محال آب با وهابیان کوبد به هاون در یمن سوی صنعا لشکر فیل آمد این بار از حجاز سایه ی سجیل را یارب بیفکن در یمن تا به کی در خاک و خون، دلدادگان اهل بیت؟ تا کی از خشم تو باشد خصم، ایمن در یمن باز هم برخاست فریاد از هواداران که: گل! در هوای گریه اما مانده ام من در یمن... @shia_poem