eitaa logo
شعر شیعه
7.2هزار دنبال‌کننده
517 عکس
198 ویدیو
20 فایل
کانال تخصصی شعر آئینی تلگرام https://t.me/+WSa2XvuCaD5CQTQN ایتا https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc جهت ارسال اشعار و نظرات: @shia_poem_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
رفتند که این نام سرافراز بماند بر مأذنه‌ها نام علی باز بماند رفتند که در این قفس تنگ، در این شهر یک پنجرۀ رو به خدا باز بماند رفتند که در دل، دلِ ما عشق نمیرد رفتند که زیبایی این راز بماند... هر کس به دلش شوق خطر هست بیاید هر کس که ندارد دل پرواز، بماند گفتند که اعجاز حسین است شهادت رفتند که این راهِ پُر اعجاز بماند @shia_poem
نوکر بساط نوکریش را که پهن کرد او را علی، کبوتر ایوان و صحن کرد سائل برای بندگیت انتخاب شد با جود و بخشش تو گناهش صواب شد هرکس میان میکده مست سحر شده خورده شراب ناب تو دیوانه تر شده وقتی طرف حساب همه ساقی ات علی است ما را بُکُش که ذکر هوالباقی ات علی است مستیم مستِ خوشهء انگوری از نجف ما را عذاب می کند این دوری از نجف شاه نجف! گدای گرفتار را بخر جنس خراب و بنجل بازار را بخر بیچارگی برای تو کردم بساط، علی دستم بگیر وقت گذر از صراط، علی بالم شکست و از حرمت پر گرفته ام دست تهی به چادر مادر گرفته ام ما را خدا اسیر دو زلف کمند کرد ما را حسن برای حسینت پسند کرد در را به روی قلب گدا قفل کرده اند انگار کربلای مرا قفل کرده اند بالای دار عشق، سرم را بیاورید جان رضا هوای حرم را بیاورید اصلاً حسین گفتن ما کار زینب است جنگ حسین، جلوهء پیکار زینب است بالای نیزه رفت ولی دید خواهرش خورده زمین به خاطر خلخال و معجرش عاشق همیشه مضطرب و نامرتب است درد حسین موی پریشان زینب است @shia_poem
خون شهید بوده بر عزتش نشانی او با همین نشانی شد غرق جاودانی شد قسمتش شهادت همراهِ با سعادت پرواز آسمانی در کوی مهربانی... @shia_poem
دست بر سینه  همه مهمان قاسم می شویم دیده گریان، سائلِ احسان قاسم می شویم سفره دارِ امشبِ ما شد کریم ابن کریم ریزه خوارِ لطفِ بی پایانِ قاسم می شویم هر زمانی که دلِ ما می شود تنگِ حسن بانگاهی زائرِ چشمان قاسم می شویم سینه چاکانِ حسن خرجِ علیِ اکبرند پس حسینی ها همه قربانِ قاسم می شویم روزِ فتحِ مکه با سربندِ سبزِ یاحسن ما همه رزمندة گردانِ قاسم می شویم چند تا ایوان طلا سازیم در صحنِ بقیع ماگدایِ گوشة ایوانِ قاسم می شویم سِرِّ بابُ القاسم کرببلا دانید چیست؟ روز محشر دست بر دامانِ قاسم می شویم جملة «الموت اهلی من عسل»توحید ِ ماست واله ودلدادة ایمانِ قاسم می شویم ماهِ خیمه بود، اما چهره اش تغییر کرد مثلِ نجمه بی سروسامانِ قاسم میشویم تاکه حرفِ دست وپاگم کرده  آیددرمیان یادِ ارباب وتنِ بی جانِ قاسم می شویم چاره سازِ عالمی بیچاره شد بالا سرش همچونان فضه که آمد در کنارِ مادرش دست وپا میزد ولی جان بینِ سینه مانده بود عالمی را ریخت بر هم ناله هایِ آخرش زیرِ سُمِ اسبها با هر نفس قد میکشید باز می شد ذره ذره استخوانِ پیکرش نعل هایِ کهنه کم کم پیکرش را نرم کرد پخش می شد هرنفس با هرتکان خاکسترش مثلِ مویش دنده هایش هم گره خورده بهم هیچ کاری بر نمی آمد زدست یاورش @shia_poem
با همین روی سیاهم بار بستم آمدم زشت و زیبا، خوب یا بد، هرچه هستم آمدم غصه ام را بیشتر از خلق، مادر میخورد طعنه وقتی میخورم فوراً به او بر میخورد با لباس پاره هم دارم بهای بهتری چونکه دارم دعوت از مشکل گشای بهتری با دو دست خالیم کوه گناه آورده ام بر علی مرتضا امشب پناه آورده ام بچه که بد می شود، بابا پریشان می شود او خودش منتّ کِشِ طفل گریزان می شود راه این آلوده افتاده به دریای نجف خوب شد من را سپردی دست آقای نجف هر زمانی که دلم از مردم دنیا گرفت گرد و خاک بارگاهش گرد و خاکم را گرفت می کشد بار مرا بر شانه اش تنها علی نیمه شب در می زنم این خانه را با یاعلی یا علی! ای آنکه از روی گدا غم می بری موقع افطار، ما را کربلا هم می بری رو به ایوان طلا گفتم اذان، گفتم حسین من اراد الله خواندم، پشت آن گفتم حسین خواهری از خیمه ها تا بین گودالش رسید شمر بیرون آمد و زهرا به دنبالش رسید گفت مادر؛ روبروی قبله ام محراب ریخت تشنه بودی، پیش چشمت کاسه های آب ریخت مثل تو گیسو پریشان است مادر هم حسین زنده بودی و شدی با نیزه ها درهم حسین هم روی نی، هم به زیر پای لشکر دیدمت پیکرت پاشیده بود از هم... فقط بوسیدمت @shia_poem
❤️...
قال السجاد عليه السلام: القتل لنا عادة و كرامتنا الشهادة🕊🌷 امام سجاد علیه السلام میفرمایند:کشته شدن عادت ما و شهادت کرامت ماست 🕊🥀 @shia_poem
شوخی گرفتیم.mp3
2.15M
💠 ⭕️ «شوخی گرفتیم!» 👤 استاد 🔺 الان طوری شده که ما کارهای جدی رو شوخی گرفتیم، شوخی‌هارو جدی گرفتیم... 💕 مهم‌ترین کار برای شیعه کار برای امام زمانشه.. @shia_poem
بر سرم دادی بزن، فریاد کن بندهء بیچاره را آزاد کن جوششی بین دلم ایجاد کن خانهء ویرانه را آباد کن نفس بدکارم ز رو شمشیر بست پای من را با غل و زنجیر بست مانده ام من با ندانم کاریم از عذاب است اینهمه بیداریم برملا شد پیش مردم خواریم کاش می شد از زمین برداریم غافل از مرگم نمی دانم چرا از قیامت من گریزانم چرا باهمه خوبم ولی با تو بدم بر کس و ناکس بجز تو رو زدم خوف دارم از گناه بیحدم یاعلی گفتم به سویت آمدم نوکر زهرا ندارد معطلی می گذارد سر به زانوی علی بنده ات را چون سلیمانی بخر نوکرت را بی پشیمانی بخر این گدا را بین مهمانی بخر عبد خود را در نجف آنی بخر من بهشتت را نمی خواهم خدا گر شوم دور از علی مرتضی بخشش آن سیئاتم را بده مستی صوم و صلاتم را بده خسته ام، امشب براتم را بده تشنه ام، آب فراتم را بده کاش می شد روزی چشمان ما یک سحر گریه میان کربلا غربت خون خدا پیچیده بود این خبر در کربلا پیچیده بود اصغرش را در عبا پیچیده بود حرمله این نسخه را پیچیده بود آن گلوی نازکی که جان نداشت پیش مادر، سر به روی نی گذاشت # @shia_poem
بیدارم و اما دل بیدار ندارم در توشه به جز این دل بیمار ندارم گفتی که بیا توبه کن و بنده ی من باش صد حیف که من گوش بدهکار ندارم صد بار به رویم در این خانه گشودی اما من بیچاره به تو کار ندارم این چشم خطاکار شده مایه ی خجلت در روضه دگر چشم گهربار ندارم این بار ضرر کن، بخر این عبد گدا را من جز تو در این شهر، خریدار ندارم من در دو جهان دل به علی داده ام و بس جز با علی و آل علی کار ندارم می سوزم از این سوز که سربار حسینم سربار شدم، همت عیّار ندارم می سوزم از این روضه با گریه حسین گفت: ای اهل حرم میر و علمدار ندارم @shia_poem
با درد آمديم امان را طلب کنیم مهمان نوازی رمضان را طلب کنيم ما سال‌هاست قسمتمان خشکسالی ست دریا کجاست اشک روان را طلب کنيم موسی و شيوۀ سخنش مال ما نبود پس بهتر آنکه درس شبان را طلب کنیم موسی به یمن ضعف تکلم ، کلیم شد باید که از سکوت ، بیان را طلب کنیم در های و هوی ما به خدا که خدا نبود ديگر بس است که هیجان را طلب کنیم جِرمش کم است و جُرم گناهش بزرگ، آه بگذار اختیار زبان را طلب کنیم حاجات ما به درد تقرب نمی خورد اصلا خودت بگو که همان را طلب کنيم وقتی کنار رحمت دریا نشسته ایم حیف است آب قطره چکان را طلب کنیم حیف است جای درد و دل و هم جواری اش هی از کریم لقمۀ نان را طلب کنیم حاجت روا شويم، بیا امتحان کنیم یکبار حاجت دگران را طلب کنیم یکبار هم برای رضای خدا نشد که حاجت امام زمان را طلب کنیم از دستهای ضامن آهو خدا کند تضمین این رفاقتمان را طلب کنیم حاجات نوکرت رمضان هم محرم است بودن،کنار سینه زنان را طلب کنیم گمنامی شهید به ما درس می دهد بازنده ایم ، نام و نشان را طلب کنیم از دستهای بسته طفل سه ساله اش با دست بسته دادن جان را طلب کنيم @shia_poem
گمنامی شهید به ما درس میدهد ؛ بازنده ایم ؛ نام و نشان را طلب کنیم @shia_poem
اگرچه سائل از اینجا بی ادّعا نگذشت کریم، لحظه ای از خواهش گدا نگذشت به رغم اینهمه گردن کِشیدنم یکبار ز حرمتِ منِ بی آبرو خدا نگذشت مرا خرید و دمی هم به خویش وا نگذاشت چه سود! عمر منِ پست، بی خطا نگذشت گناهِ تازه بلاهای تازه هم دارد درست توبه نکردم که این بلا نگذشت مسیرِ کهف ِخودش را همیشه گم کرده کسی که از طرف مشهد الرضا نگذشت برو حرم که بفهمی علی چقدر آقاست بجز علی کسی از اشتباه ما نگذشت قرار بود در آتش بسوزد این دنیا حسین واسطه شد، ‌بد به بنده ها نگذشت فدای اشک شهیدی که ارباً اربا شد گذشت از سر و جانش، ز کربلا نگذشت حسین پیش علی روی زانویش افتاد لبش ز بوسه به صد جای دست و پا نگذشت چه زود جسم علی شد تبرکی حرم علی چه دید ز بابا که از عبا نگذشت فدای غصهء زینب شوم بجای حسین که راحت از وسط قوم اشقیا نگذشت # @shia_poem
هر شب قنوت او مسیر کهکشان می شد یک راه نوری از زمین تا آسمان می شد آری خدیجه هم مطهر هم معطر بود پس آب در دستش گلاب و زعفران می شد تا "یا رسول الله" از لبهاش برمی‌خاست آقای او، سر تا به پای خویش، جان می شد او تا قیامت سربلند از ابتلائات است حتی اگر صدبار دیگر امتحان می شد من مطمئن هستم اگر عمرش به دنیا بود مادربزرگی بی نهایت مهربان می شد خواندند ام‌المؤمنین او را، ولی ای کاش این ذکر نورانی، فرازی از اذان می شد یا مصحفی از عرش نازل می‌شد و در آن هر آیه اش مدح عیان او بیان می شد او سوره‌ ی مهر است و قلبش آیه ی نور است هر شب قنوت او مسیر کهکشان می شد @shia_poem
ای خطاپوش خطا کار تو باز آمده است واکن آغوش ! گنهکار تو باز آمده است هرکجا رفت جز این در ، به در بسته رسید پشت در مانده به دربار تو باز آمده است رفت سربار کسی غیر تو باشد که نشد پهن کن سفره که سربار تو باز آمده است به خریداری یوسف همه جا رفت و نبود با کلافی سر بازار تو باز آمده است روزه داری که شده تشنه ی من لی غیرک بر سر سفره ی افطار تو باز آمده است گرم سبحانکَ یا مومن و یا وهاب است با اجرنایِ من النارِ تو باز آمده است راهباً راغباً و راجیاً و خائفاً است گر ابوحمزه به دیدار تو باز آمده است لا تؤآخذنی أَلا عشق! که با سوء عمل سر این کوچه بدهکار تو باز آمده است هاربٌ منکَ إلیک است و گرفتار گناه گر به سوی تو گرفتار تو باز آمده است قدر را قدر ندانست و پشیمان برگشت واکن آغوش! گنهکار تو باز آمده است @shia_poem
گنهکاران کجا هستند ماه عفو آمد باز خدای‌مهربانی با نگاه عفو آمد باز خدای‌ماحیا دارد نبخشد بنده را، هرچند گدای‌بی‌حیا بر خوانِ‌شاه‌عفو آمد باز دوباره روزه؛ این عبد فراری را به راه آورد خدایا‌شکر! این بنده به راه عفو آمد باز به ذکر یاعلی و یاعظیم ما در این سی‌روز دل از دست شیاطین در پناه عفو آمد باز خدای مهربان العفو، خدای مهربان العفو خداوندا به حق روزه‌ی صاحب‌زمان العفو دوباره با دعاها روح‌مان پرواز خواهد کرد خدا درهای رحمت را به خلقش باز خواهد کرد ابوحمزه بخوان هرشب الهی لاتودِّبنی سحرخوان دلت هرشب نوایی ساز خواهد کرد هزار اسم خدا مخفی‌ست در جوشن‌کبیر او به خَلِّصنا مِن‌َالنّاری به ما ابراز خواهد کرد چه سرهایی که در سجده، چه دستانی که بر بالا زمین سی روز، این‌گونه به عرشش ناز خواهد کرد خدا‌العفو خدا‌العفو خدا‌العفو خدا‌العفو خداوندا به العفو علی شیرخدا العفو دم افطار می‌‌خوانند وقتی ربنایت را دلم قرص است می‌بخشی گدای بی‌نوایت را دم افطار وقتی سفره‌ی احسان تو پهن است لب روزه طمع دارد فقط رزق رضایت را لبان تشنه‌ی شیعه دم‌افطار می‌خواهد بگیرد در بغل قبر شه کرببلات را سر قتلت حسین‌من، چه جنگی بود در گودال صدای هلهله نگذاشت بشناسم صدایت را لب تشنه سرت را از تن پاکت جدا کردند بمیرم کف زدند‌و‌یک‌به‌یک شکرخدا کردند @shia_poem
خداوندا کرم کردی مرا بسیار بخشیدی خطا کردم ولی با لطف خود هربار بخشیدی گنهکاران عالم حال من را خوب می فهمند گدای خسته را با روی خوش ای یار بخشیدی هزاران مرتبه توبه شکستم باز برگشتم تو اما بنده ات را بعد هر تکرار بخشیدی همین که نور بسم الله دیدی روی لبهایم شب اول کنار سفره ی افطار بخشیدی تو گویا بیشتر از من به من مشتاق بودی که به شوق اولین تسبیح استغفار بخشیدی فراموشم نخواهد شد که با رحمت نه تنها من جهانی را به عشق حیدر کرار بخشیدی @shia_poem
بچه گي كرده ام، پشيمانم من ندانسته شيطنت كردم بغلم كن دوباره مثل قديم رو نگردان زمن، غلط كردم  ساده گي كار دست من داده همنشين ِ بد از تو، دورم كرد لطف بيش از حد شما؛ امروز بنده اي سركش و جسورم كرد سيب سرخ هوس فريبم داد دلم از كرده اش پشيمان است عذر تقصير پيشت آوردم مهربان، بخشش از بزرگان است به كجا مي شود فرار كنم !؟ بدتر از متهم زمين خوردم حيف آن دست، كه مرا بزني نزده ؛ من خودم زمين خوردم آبرو،اشك، ندبه و توبه باز هم وا‍ژه هاي تكراري دست هاي مرا دوباره بگير تا بفهمم كه دوستم داري شده ام جنس كهنه ي بازار رهگذر، دوست، آشنا نخرد كاش از اول ضرر نمي ديدم هيچ كس غير تو، مرا نخرد نه ! من از چشم تو نمي افتم تا حسيني و كربلايي هست آبروي مرا نخواهي برد تا كه عشق امام رضايي هست روسیاهم صدا نخواهي زد پاي من را قلم نخواهي كرد به دلم دست رد نخواهي زد سنگ روي يخم نخواهي كرد بازهم روي خوش نشان دادي چقدر خوب شد كه زهرا هست غسل گريه كن اي دل غافل روضه دست ومشك سقا هست @shia_poem
بارالها کوله باری از گناه آورده ام بر حریم امن یزدانت پناه آورده ام از تمام جرم و عصیان و خطایم در گذر بنده ای آلوده ام آه ای خدایم در گذر آمده وقتش که اظهار پشیمانی کنم نفس را در لحظه ی افطار قربانی کنم هر چه دارم خوب میدانم تمامش مال توست خوب میدانی اگر دورم دلم دنبال توست آمدم تنها برای بندگی رخصت دهی توبه کردم که مرا قدری دگر فرصت دهی با نگاه خود کمی حال مناجاتم بده تو کریمی و بیا اذن ملاقاتم بده از خودم شرمنده ام روی سیاهم را ببخش یا حسین میگویم و کوه گناهم را ببخش @shia_poem
در باز کن که خسته ترین بنده آمده تنها و سر به زیر و سر افکنده آمده همراه با امید به آینده آمده با این که دیر آمده شرمنده آمده   شرمنده اش نکن که گرفتار میشود خط و نشان نکش که دلش زارمیشود   غرق گناه آمده ام می کنی قبول؟ با اشک و آه آمده ام میکنی قبول؟ مابین ماه آمده ام می کنی قبول؟ رویم سیاه آمده ام میکنی قبول؟   مثل همیشه مطمئنم رد نمی کنی با اینکه من بدم تو به من بد نمیکنی   رویم نمی شود که صدایت کنم خدا در کوله بار بندگی ام نیست جز خطا با این دلی که نیست درونش به جز ریا یک عمر کار و بار دلم بوده ادعا   من از خودم به خاطر معصیت عاصی ام شرمنده ام برای همین آس و پاسی ام   در بی نوایی ام تو نوا میدهی مرا بغض شکسته ؛حال بکا میدهی مرا بی قیمتم اگر چه ؛ بها میدهی مرا با یاد خود به سینه صفا میدهی مرا   میخوانمت ؛ اجابت سبز دعا تویی روشن ترین ضمیر دل بنده ها تویی   غفلت حصار بسته به دور و بر دلم رحمی نما به گریه و چشم تر دلم مرهون رحمتت شده پا تا سر دلم نامت نوشته ام به روی سر در دلم   راضی نشو دلم به کسی جز تو رو کند با یک نفر به غیر خودت گفتگو کند   حالا تو هستی و دل بی عار بنده ات شرمندگی و خجلت غم بار بنده ات آشفته حالی و دل بیمار بنده ات تنها تو هستی با خبر از کار بنده ات   پس لطف کن بیا و مرا بی خبر ببخش در خلوت شبانه و وقت سحر ببخش @shia_poem
به کوره ‌راهم و چشمان سر به راه ندارم چراغ راه، در این جاده‌ی سیاه ندارم ببین خراب شده هر پلی که پشت سرم بود پناه آخر من شو! پناهگاه ندارم رفیقِ راه، مرا با فریب، چاه‌نشین کرد بگیر دست مرا؛ جز تو خیرخواه ندارم برای بارشِ شب‌گریه‌های بی کسیِ خود به غیرِ گوشه‌ی محراب، سرپناه ندارم همیشه آهِ خجالت کشیده‌ام که فقیرم ببخش، بینِ بساطم به غیرِ آه ندارم گناه، کرده‌ام و مستحقّ آتشم؛ اما ... سئوال می‌کنم از رحمتت؛ گناه ندارم ؟! فضای آینه‌ام را غبارِ آه، گرفته‌ست که روسیاه‌ترین آدمم؛ نگاه ندارم ! به وقتِ گردشِ تسبیح، جای ذکر تو کاری به جز شمردنِ تعدادِ اشتباه ندارم دوباره لشکرِ فاتح مرا به بند کشیده‌ست شکست خورده‌ام از نفس، چون سپاه ندارم برای مجلسِ بخشیدنِ گناه، گریزی به غیر روضه‌ی گودال قتلگاه ندارم @shia_poem
بوی آش نذری ماه مبارک میرسد باز وقت خواندن قدر و تبارک میرسد باز می خوانم شب اول دعای افتتاح باز میگیرم به زیر سایه قرآن پناه باز می خوانم میان گریه ها جوشن کبیر ذکر العفو و مناجات و اجرنا یا مجیر باز از فرط عطش چشمم سیاهی میرود از وجودم در همین حالت تباهی میرود باز می گویم پس از افطار با نان و نمک رو به سوی کربلا یا لیتنا کنا معک @shia_poem
خداوندا کرم کردی مرا بسیار بخشیدی خطا کردم ولی با لطف خود هربار بخشیدی گنهکاران عالم حال من را خوب می فهمند گدای خسته را با روی خوش ای یار بخشیدی هزاران مرتبه توبه شکستم باز برگشتم تو اما بنده ات را بعد هر تکرار بخشیدی همین که نور بسم الله دیدی روی لبهایم شب اول کنار سفره ی افطار بخشیدی تو گویا بیشتر از من به من مشتاق بودی که به شوق اولین تسبیح استغفار بخشیدی فراموشم نخواهد شد که با رحمت نه تنها من جهانی را به عشق حیدر کرار بخشیدی @shia_poem