eitaa logo
شعر شیعه
6.8هزار دنبال‌کننده
442 عکس
169 ویدیو
17 فایل
کانال تخصصی شعر آئینی تلگرام https://t.me/+WSa2XvuCaD5CQTQN ایتا https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc جهت ارسال اشعار و نظرات: @shia_poem_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
شهدای حرم سرتاسر عمرتان به تردید گذشت عمری که به پوشاندن خورشید گذشت ای جرئت داعش از شما! وایِ شما! از این همه خون چگونه خواهید گذشت؟ @shia_poem
شهدای حرم ما کی ز شکست بی‌اثر می‌گردیم هم ساز شویم و هم تبر می‌گردیم بیهوده به ما تیغ کشیدید ولی «ما را بکشید زنده‌تر می‌گردیم» @shia_poem
شهدای حرم یکباره خزان هجوم آورد به باغ خم شد کمر درخت‌ها از این داغ هر گوشه صحن سیبِ سرخی افتاد این صحنۀ کربلاست یا شاهچراغ؟ @shia_poem
شهدای حرم در ظاهر اگر مدافع زن هستید در اصل ولی دشمن میهن هستید امروز برای همگان ثابت شد سربازان سپاه دشمن هستید @shia_poem
شهدای حرم هرچند مسیرشان سیاه است و خطاست تکلیف فریب‌خورده از خصم، جداست خون‌های زمین ریخته در شاهچراغ بر گردن آشوبگر بی‌پرواست @shia_poem
شهدای حرم هر شب تو چراغ روشن راهم باش هی سنگ صبورِ گاه و بیگاهم باش در خاطره‌ام زنده شده گوهرشاد ای شاهچراغ! همدم آهم باش @shia_poem
شهدای حرم هستیم همه همیشه مدیون شهید شیدای شهید و روی گلگون شهید «جمهوری اسلامی ایران حرم است» جاری شده باز در حرم خون شهید @shia_poem
شهدای حرم هم دشنه به دوستانِ میهن زده‌اند هم چشمک تازه‌ای به دشمن زده‌اند در ریختن این همه خون‌اند، شریک آنان که به هر دروغ دامن زده‌اند @shia_poem
شهدای حرم از این همه داغ رفته بر این ایام دریای دل وطن ندارد آرام خون شد به دل شاهچراغ، آه حسین شیراز به سمت کربلا داد سلام @shia_poem
شهدای حرم ای شهید بی‌گناه ای شهید مشهد چراغ ای شهید آستان شاه نور ناگهان به یک گلوله و به چند قطره خون پرکشیده‌ای به بارگاه نور خون تو لاله‌ای‌ست رسته از میان سنگ‌های صحن این سرشت توست، سرنوشت توست این بهشت توست خون تو گرچه سرخ بود از نگاه خصم کوردل ولی آن‌قَدَر نداشت رنگ تا برای تو خیل بی‌وطن تظاهرات بی‌محل به پا کنند در محلۀ فرنگ رنگ خون دل‌بخواهِ لشکر سراب رنگ دیگری‌ست رنگ سرخ مایلِ به تجزیه رنگ سرخ مایلِ به ننگ ای شهیدهای بی‌گناه از سکوت این جماعت وطن به مزد نه به نامتان شعارهای آتشین درست می‌شود نه از این همه خبرگزاری دروغ لحظه لحظه صد خبر به مقصد ترور پست می‌شود خونتان اگر خبر نشد بر تن تناور وطن تبر نشد بی‌ثمر نشد جسم غرق خونتان روح ما، شکوه ماست ردّ خونتان شاهراه ما، پناه ماست @shia_poem
شهدای حرم زخم دگری بر تن ایران بنشست دل های تمام اهل ایمان بشکست فتنه گری و ظلم عیان شد امروز شیرازه ی شیرازِ من از هم بگسست @shia_poem
شهدای حرم تا قلب زائر را تب ِ میخانه ای برداشت رزق شهادت آمد و پیمانه ای برداشت حال و هوای پر کشیدن داشت در سجده از مُهرِ تربت بوسهٔ جانانه ای برداشت زائر زمین خورد و سلامی داد بر ارباب فرش حرم را خونِ مظلومانه ای برداشت شیراز شد لبریز از عطر گل لاله لبخند را اشک از گلِ ریحانه ای برداشت رفت و پدر بعدِ نمازش تیرباران شد داغی سرآسیه ستون از خانه ای برداشت یک مادر و فرزند عاشقانه جان دادند پیمانهٔ آماده را دردانه ای برداشت دست قضا محض تبرک خواستن آمد از چادری غرقِ به خون پروانه ای برداشت بر شانه اش دست خدا حس میکند امروز با هر زبان هر که غمی از شانه ای برداشت لعنت به هر که بر حماقت ها فراخوان داد لعنت بر آنکه بیرقِ بیگانه ای برداشت! @shia_poem
برای معصومیتش .. کودک مجروحِ ترور حرم حضرت دلت را داغ‌ها در بر کشیدند .. به خون و خاک و خاکستر کشیدند سه غم آمد سراغت هر سه یکبار! پدر .. مادر .. برادر .. پر کشیدند .. @shia_poem
آیینه جز به آه مکدّر نمی‌کنم لب را به‌جز به خونِ جگر، تر نمی‌کنم.. صدبار خوانده‌ام خبر داغ و تازه را جانم به لب رسیده و باور نمی‌کنم حافظ کجاست تا غزلی تازه رو کند من بی‌مرور روضه، شبی سر نمی‌کنم شیراز... قتلگاه... غروب حرم... اذان... «گفتم کنایتی و مکرّر نمی‌کنم» دور ضریح، خون... دم در، خون... مسیر، خون! چشمم به خون نِشسته و سر بر نمی‌کنم می‌گفت حافظانه، شهیدی به شاه شهر: «من ترک خاک‌بوسی این در نمی‌کنم» در حیرت، آه می‌کشم، آه از غمی چنین شیراز را مباد دگر ماتمی چنین در شهر راز، روضه‌ای آوازه کرده است این زخم، داغ فاطمه را تازه کرده است شیراز، نه! صدای اذان در افق شکست در های‌وهوی فتنه، حرامی، قُرُق شکست الله اکبر... از تو چه پنهان، محرّم است «باز این چه شورش است که در خلق عالم است» آیینه‌ها به خاک، پر و بال دیده‌اند شاه‌ِ چراغ را ته گودال دیده‌اند... الله اکبر... ای دل غافل! اذان ماست این های‌و‌هوی فتنه، همه، امتحان ماست آشوب خام بی‌جگران، خوان داغ شد بی‌حرمتی به خیمۀ‌ شاهِ چراغ شد.. نام علی به مأذنه آمد، شفق گرفت خیرالعمل، شهادت خون داد و حق گرفت دارد اذان به ساعت دیدار می‌رسد دل، بد مکن که یار به اصرار می‌رسد حیّ علی الفلاح! گلوله شتاب کرد «با ما به جام بادۀ صافی خطاب» کرد با داغ روی داغ، چه سازم که سر شود «ترسم که اشک در غم ما پرده‌در شود» عریان شود که فتنه و تکفیر یکدلند «آری شود ولیک به خون جگر شود» در غربتیم و آه پی آه می‌کشیم «باشد کز آن میانه یکی کارگر شود» شاهِ چراغ! جان مرا هم قبول کن... «آری به یُمن لطف شما خاک زر شود» من شک نمی‌کنم که فقط مُردنی چنین «مقبول طبع مردم صاحب‌نظر شود» ما اصلاً آمدیم بگوییم واجب است «سرها بر آستانۀ او خاک در شود» ای جان زخم‌خوردۀ‌ ما! مرهم توایم شیراز! شهر راز! شریک غم توایم جانا! قسم به خون شهید و به داغ تو سوگند می‌خوریم به شاهِ چراغ تو مُردارِ فتنه مانده به هر کرکسی که هست باید تقاص پس بدهد هر کسی که هست @shia_poem
منم مرغ هوای آسمانت دلم پر می کشد در آستانت به چشمم گنبد زرد تو پیداست شود جانم فدای جسم و جانت ‌ تو آن ماهی که دل را روشنایی تو آن راهی که ما را ره نمایی نمی گویم نوازش کن گدا را تو آن شاهی که در فکر گدایی حسین جان درد تو آقا به جانم الهی من بدون تو نمانم شهید تشنه کام کربلایی برای غصه هایت نوحه خوانم دلم پر زد به سوی تو دوباره بسوزم از غم آن مشک پاره دو دست ساقی عطشان ببوسی به خون دل کنی او را نظاره غریب کربلا مولا حسین جان شهید نینوا مولا حسین جان الهی مادرت زهرا نبیند سرت از تن جدا مولا حسین جان من و درد غمت، ای داد و بیداد عزا و ماتمت، ای داد و بیداد تنت عریان و انگشتت بریده ز خشکی لبت، ای داد و بیداد شنیدم خواهرت زینب چه دیده به هنگامی که در مقتل رسیده دو کف بر سر زنان، از هوش رفته بسی بوسیده لب های بریده یتیمان آمدند یک یک به پیشت به رنگ خون حنایی دیده ریشت چه دیدی از غم طفلان نالان بمیرم من برای قلب نیشت شنیدم دیده زینب آذری را به خیمه دیده سوز مادری را به آتش دیده پای دختری را به روی نیزه ها دیده سری را چه دیده در غروب اکبر تو چه دیده در گلوی اصغر تو چه بشنیده ز طعن دشمنانت چه دیده در نگاه آخر تو فدای گریه های کودکانت به قربان زنان بی امانت بسوزم از اسیری زنانت بنالم بر تن از نی نشانت ز زمزم بهتر آب کوثر توست خدا را شکر زهرا مادر توست امیرالمومنین بابا و احمد رسول الله جد اطهر توست دری بگشا تو بر ما بینوایان نظر کن همچنان بر ما گدایان دو چشم سبزی از خاک حریمت نما روشن به نور پاک رحمان @shia_poem
ما سینه‌زنان لب عطشان توایم «ما زنده برآنیم که» گریان توایم ما از خبرِ حمله... حرم... باز امشب... یاد حرم و شام غریبان توایم @shia_poem
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
مال تواییم حسین جان حجت الاسلام
شهدای حرم بینِ پرافشانی هزار کبوتر شد قلمِ این قصیده، قامت یک پر دفتر شعر من است بال فرشته جوهر شعر من است خون کبوتر دست بریده گرفت دست مرا هم تا بنویسم شکست، پشت برادر... تا بنویسم حرم پناه ندارد تا بنویسم امان ز غصه معجر غربت آل نبی، ز غفلت مردم، حرمله را راه داد غفلت دیگر... فتنه فصل خزان و فتنه طوفان آینه‌های حرم شکست مکرر آن همه سنگ سیاه هرچه شکستند آینه‌ها بیش‌تر شدند منور خون شهیدان چراغ و شاه‌چراغ است آیه نور است بیت آل پیامبر غرق شود بین خون این همه عاشق فتنه تکفیری و منافق و کافر فتنه به دشمن چراغ سبز نشان داد تا مگر آتش زنند باز بر این در... حضرت خیرالنسا گریست برایِ سرخی چادرنماز مشکی مادر اشک رباب و رقیه، اشک سکینه‌ست قطره خونی که ریخت از رخ خواهر آن پسر هفت‌ساله‌ای که به خون خفت عاشق و هم‌نام توست یا علی‌اصغر حرمله در کف گرفت تیر و کمان را آه دوباره هدف، سپیدی حنجر... حاج @shia_poem
شهدای حرم اقلیم علی‌ست این جهان سرتاسر شیراز و حلب، چه فرق دارد آخر ای مرگ! مرا به رایگان در بر گیر تا هست شهادت از عسل شیرین‌تر شیخ @shia_poem
نیستی ببینی که به اهل حرم؛ چشم حرومی وا شده دوباره ببین نبودنت چیکارمون کرد چقد نداشتنت هزینه داره @shia_poem
شهدای حرم در میان همه ی بی سرو سامانی ها. غیرتی هست اگر، غیرت ایرانی ها. همه جا در همه دم، باهم و همراه هم اند. فارغ از چوب الف، یار دبستانی ها. همه یک مذهب و یک طایفه و یکرنگ اند. همه در مسلک خود، کرده مسلمانی ها. مثل یک کوه به سختی همگی پشت هم اند. گرچه دورند ز هم، لحظه ی آسانی ها. دائما همتشان زلزله و قحطی و سیل. شانه بر شانه ی هم کرده فراوانی ها. قطره قطره همه دریا شده، آباد کنند. با صفای دل خود جمله ی ویرانی ها. همه هستند شریک غم یکدیگر چون. داده از دست همه، یوسف کنعانی ها. وای اگر فکر تجاوز بکند دشمن ما. بر خطایش بدهد پشته ی قربانی ها. کم ندارد به خدا مام وطن در دامن. مثل محسن حججی، مثل سلیمانی ها. (مجتبی) @shia_poem
نفس ها ناله های زار شد، آقا نمی آیی؟ جگرها شعله های نار شد، آقا نمی آیی؟ پناهِ مؤمنین! از مؤمنین حالی نمی پرسی؟ به شیعه زندگی دشوار شد آقا نمی آیی؟ به جرم شیعه بودن، ای بسا بی پا و دست و سر هزاران میثم تمّار شد، آقا نمی آیی؟ جهانّ کفر از بابی و از صهیون و وهّابی فقط با شیعه در پیکار شد، آقا نمی آیی؟ چه سرها که یزیدی ها بریدند از حسینی ها دوباره کربلا تکرار شد، آقا نمی آیی؟ به شیعه چارده قرن آنچه شد تا دامن محشر میان آن در و دیوار شد، آقا نمی آیی؟ فزون از برگ های نخل ها و ریگ صحراها ستم با حیدر کرّار شد، آقا نمی آیی؟ تو می دانی چرا در روز روشن بین آن کوچه جهان در چشم زهرا تار شد، آقا نمی آیی؟ پس از قتل شه آزاد مردان، عمّه ات زینب اسیر کوچه و بازار شد، آقا نمی آیی؟ به دشواری غم های علی از فتنة امّت به شیعه زندگی دشوار شد، آقا نمی آیی؟ به قرآن چارده قرن است از آل ابوسفیان به آل فاطمه آزار شد، آقا نمی آیی؟ شُریحانی دگر، فتوای قتل شیعه را دادند قلم ها، چوبه های دار شد، آقا نمی آیی؟ شرار آه "میثم" از دل ابیات جانسوزش به پا تا گنبد دوّار شد، آقا نمی آیی؟ @shia_poem
مشهد نشد، قم هم نشد، قسمت شد این جا امشب هر آن کس آمده، دعوت شد این جا سید شدی، آقا شدی، من هم گدایت بر ما ز پا افتادگان نعمت شد این جا از بس حریمت بوی شهر کربلا داشت قائم مقام دوم جنت شد این جا جسم تو را پای "درخت سیب" بردند یعنی که با کرب و بلا قسمت شد این جا من زار قبرک کمن زار حسینا بر اهل تهران مایه ی رحمت شد این جا شب های جمعه با نوای عرشی یار منزلگه سینه زن هیئت شد این جا **** وقتی تو از نسل کریم اهل بیتی گلدسته هایت موجب حیرت شد این جا @shia_poem
ای آنکه زیباتر ز پرواز نسیمی باخاکِ زیرِ پای خود هستی صمیمی مثل حسن تفسیر ذکر ِ «یاکریمی» مشهور در عالم به شاه عبدالعظیمی بوی حسن می آید از صحن وسرایت تعظیم دارد سبزیِ گلدسته هایت با چشم هایِ خود گره وامی کنی تو می آیی و در عشق ، غوغا می کنی تو با مقدمت این چشمه ، دریا می کنی تو «ری» را حسینیة زهرا می کنی تو ما تاقیامت خاک بوسِ این حریمیم مدیونِ احسان ِ تو آقایِ کریمیم عبدالعظیمی عاشقِ پروردگاری بر آستانِ قربِ حق سر میگزاری این جمله بس باشد ز اوصافِ تو آری «تو مُهرِ تأیید از امامِ خویش داری» از بسکه زیبا عهد با دلدار بستی الحق زیارانِ امامِ هادی هستی مارا تو از دستان غم آزاد کردی از خاک نفرین گشتة ما یاد کردی در خاک ِ ری کرببلا ایجاد کردی این سرزمین را تو حسین آباد کردی بی شک تورا زهرا فرستاده به ایران مدیون تو هستیم وآقای خراسان خیلی در این وادی کنارت گریه کردیم با نوکران بی قرارت گریه کردیم هر مسلمیه در جوارت گریه کردیم سینه زنان دورِ مزارت گریه کردیم شاید تسلایِ دل مادر نماییم شاید که از شرمندگی ها در بیاییم صحن وسرای تو دیارِ گریه کن هاست هرگوشه از صحنت مزارِ گریه کن هاست صحنت شبِ جمعه قرارِ گریه کن هاست چون مادری در انتظارِ گریه کن هاست داده و سرگشته ایم الحمدلله مایارِ مادر گشته ایم الحمدلله با یک سلام از کویِ تو پرباز کردیم تاگوشة صحنِ حسین پرواز کردیم سیر و سلوکِ عاشقی آغاز کردیم مانند فطرس بر ملائک ناز کردیم راه رسیدن تا خدا تنها حسین است زیباترین ذکر لبِ زهرا حسین است شبهایِ جمعه گریه آب و رنگ دارد پیراهنی که جا صدها چنگ دارد مادر شکایت ها زروز جنگ دارد گوید چرا رویِ تو جای سنگ دارد گوید مرا با روضه هایت پیر کردی مثل خودم زیرِ لگدها گیر کردی مانند من ترکیب ِ ابرویت بهم ریخت باهر تکان ضربه گیسویت بهم ریخت خوردی زمین ووضع پهلویت بهم ریخت آتش گرفتی حالت رویت بهم ریخت خیلی شبیه مادرت زهرا شدی تو آشفته گیسو زیرِ دست وپا شدی تو بر نیزه ها و نیزه دارِ پست لعنت بر آنکه راهِ حنجرت را بست لعنت بر خیزران وتشت و قومی مست لعنت بر آنکه دندان تورا بشکست لعنت با هر تکان خیزران زینب زمین خورد از تشت و افتاد وسرت بالب زمین خورد @shia_poem