#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#ولادت
#مربع_ترکیب
طنین عشق به مافوق کهکشان می رفت
صدای شورِ بشر تا به لامکان می رفت
نفس نفس پر و بال فرشتگان می رفت
خبر به دست ملائک به آسمان می رفت
تمام عرش ز شوق شنیدش پا شد
خبر رسید به بالا..،حسین بابا شد
به رودخانه تمنای وصل دریا داد
به جبرئیل کمی فرصت تماشا داد
به دست مریم اربابمان،مسیحا داد
خدا ودیعه ی خود را به ام لیلا داد
عروس فاطمه با یک گُلَش بهار آورد
برای دلبر کُون و مکان نگار آورد
گلاب های جهان مست عطر شببویند
هزار شانهبهسر لابهلای گیسویند
تمام بیشه به دنبال ناز آهویند
به شیرزاده به غیر از علی چه می گویند؟!
حسین در بغل خویش لایلایش کرد
برای بار نخستین علی صدایش کرد
ستاره تا که نگاهی به قرص ماه انداخت
نماز بندگی عرش را به راه انداخت
هزار یوسف دلداده را به چاه انداخت
تمام آینه ها را به اشتباه انداخت
دو تیغ ابروی اکبر به مرتضی رفته
چِقَدر خُلقاً و خَلقاً به مصطفی رفته
خبر دهید به خُم ها شراب ناب آمد
به چشمهسار بگوئید روح آب آمد
به گوش شب برسانید آفتاب آمد
کریم زاده ای از نسل بوتراب آمد
نبی که نیست ولیکن نبوتش علنی است
اصول تربیت او حسینی و حسنی است
از آن زمان که گِلم را به عشق اَفشُردند
مرا به دست کسی غیر یار نسپردند
تمام شهر ز خوانش طعام می بُردند
هزار جُون سر سفره اش نمک خوردند
فقیرهای درش گرم سروری هستند
غلام های حسین از دم اکبری هستند
به آفتاب بگو خلوتی اجاره کند
به ذره گر نظر لطف،ماهپاره کند
اگر به خاک سر کوی خود اشاره کند
به آسمان رود و عرش را نظاره کند
هنوز برکه ی ما عکس ماه را دارد
گدای پشت درش حکم شاه را دارد
شکوه کوه حرا شانه های شهزاده
عبای سبز محمد عبای شهزاده
قیامتی است نماز عشای شهزاده
بلال ها همه مات صدای شهزاده
علی به کنگره ی شهر تا اذان می گفت
حسینِ فاطمه در هر فراز..،جان می گفت
نسیم با سر زلفش همیشه درگیر است
غلاف آهنی اش جایگاه شمشیر است
لب تشهدی اش پرتگاه تکبیر است
درست مثل اباالفضل این پسر،شیر است
همیشه شانه به شانه کنار عباس است
به نام حضرت زهرا چقدر حساس است
عقاب از نفس کرکسی نمی ترسد
و باغ یاس ز خار و خَسی نمی ترسد
رقیه در بغلش از کسی نمی ترسد
ز درد و غصه و دلواپسی نمی ترسد
رشید اهل حرم،رهبر سپاه حسین
پناه فاطمیات است جانپناه حسین
بنا بر این شده مثل عمو علم بزند
تمام لشکر کفار را بهم بزند
و قبل از آنکه دمِ رفتن از حرم بزند
کمی برای پدر جانِ خود قدم بزند
چِقَدر با قد و بالاش عشق می کرده
حسین وقت تماشاش عشق می کرده
مخدّرات برایش نقاب آوردند
برای نور جبینش حجاب آوردند
حنای سرخ به قصد خضاب آوردند
برای باز شکاری عقاب آوردند
تمام خیمه در این لحظه اضطراب گرفت
پدر برای علیاکبرش رکاب گرفت
دلاورانه به کشتار خصم تیغ گشود
به ضربه ای سر و دست از عدوی پست ربود
به کوری همه ی آن حرامیان حسود
حسین با رجز او به وجد آمده بود
شبیه صاعقه بر فرق کفر می بارد
علی علیِ علیاکبر آفرین دارد
چه می شود که کسی ناگهان کمین بخورد
چه می شود که پری تیرِ سهمگین بخورد
چه می شود اگر ابروی ماه چین بخورد
خدا نیاورد این مصطفی زمین بخورد...
قد بزرگ عشیره دم حرم تا شد
خبر رسید که شهزاده ارباًاربا شد
لهوفِ ماه گرفتار پنجه ی شب شد
ورق ورق همه ی دشت از او لبالب شد
رشید خیمه لگدمال سم مرکب شد
چگونه پیکر او در عبا مرتب شد؟!
نپرس اینکه چه آمد به روز اکبر او
هنوز مثل معماست شکل پیکر او
#بردیا_محمدی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#ولادت
#مربع_ترکیب
و بی مقدمه با رخصت از جناب قمر
نوشتم اول خط سیدی علی اکبر
خدا به حضرت ارباب هدیه داد پسر
خوشابه حال پسر یا خوشا به حال پدر
خوشا به حال هرآنکس که نام خادم داشت
علی رسید،جهان شاهزاده لازم داشت
و جلوه کرد در عالم علی دوباره علی
که برد نام علی را به هر مناره علی
علیست وارث والایی و وقار علی
به دست اوست برازنده... ذوالفقار علی
حسین بر لبش الله اکبر آورده
خدا برای جهان باز حیدر آورده
به سینه مُهر(( انا فاطمی نسب )) دارد
زمان زمان تبراست، پس غضب دارد
به انتقام،سر از دشمنان طلب دارد
همیشه نعره ی یا فارس العرب دارد
علی کنار ابالفضل مثل جان و تن اند
بگو که جمع ابالقاسم و ابالحسن اند
اگرچه عالم و آدم به شوکتش رو زد
اگرچه هیبت عباس هم دم از او زد
قدش به قامت افلاک اگرچه پهلو زد
ولی مقابل زینب همیشه زانو زد
حسین گفت که بی او دلم شفیق نداشت
اگر نبود...، علمدارمن رفیق نداشت
میان کرببلا خواست تا نشان بدهد_
_علی شده ، که برای حسین جان بدهد
چرا بهانه به دست حرامیان بدهد
نخواست تا به امان نامه ها امان بدهد
نظام لشکر خودکامه را به هم می زد
همین که دور و بر خیمه ها قدم می زد
#مجید_تال
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#ولادت
#مربع_ترکیب
نگاه لطف سلیمان کجا و مویهء مور
میان میکده مستی کنم به عشق حضور
بریز باده برایم، بریز باده ز دور
نشسته ام که کند ساقی از خرابه عبور
شدم خراب زیارت یکی مرا ببرد
یکی مرا حرم شاه کربلا ببرد
اگر سبوی شکسته برات آوردم
شمیم تربتی از کربلات آوردم
ز گریهء سحر آب فرات آوردم
مرا بخر که فقط سیئات آوردم
کشیده در بغل خود مرا طواف حبیب
مرا رسانده به یوسف، نخ کلاف حبیب
نگاه من به غبار و به قاب شش گوشه است
سلام دادم و اشکم جواب شش گوشه است
به دست خالیم اینجا، شراب شش گوشه است
مرا ببوس، دلم مست خواب شش گوشه است
مگر ز ساغر ارباب، بهترش هم هست
خراب بادهء او مست اکبرش هم هست
دم ضریح شنیدم حسین گفت اکبر
به پای او که رسیدم حسین گفت اکبر
همینکه ناز کشیدم حسین گفت اکبر
حسن نوشتم و دیدم حسین گفت اکبر
بوی حسن طرف خانهء حسین آمد
بیا برادر ریحانهء حسین آمد
زمان آمدنش عرش، بیقراری کرد
فضای خانهء ارباب را بهاری کرد
دعای فاطمه را در مدینه جاری کرد
کرم ز دست حسن داشت، سفره داری کرد
ببین به صورت او جلوه هایی از ثقلین
علی و احمد و زهرا و مجتبی و حسین
شب علی شده مشکل گشا ابالفضل است
طرف حساب فقیر و گدا ابالفضل است
کسی که اینهمه هم شانه با ابالفضل است
علیّ اکبر لیلاست یا ابالفضل است
نگین درّ نجف را ببین در انگشتش
همان که کرببلا را گرفته در مُشتش
علی اذان خدا و علی صدای حسین
علی کتاب خدا و علی دعای حسین
موذنی که گرفته به دست عبای حسین
پسر شده که بیفتد به روی پای حسین
خدا کند نخورد چشم، قدّ و بالایش
خدا کند که نیفتد پدر به پاهایش
همینکه لختهء خون از روی دهان آمد
حسین با سر زانو کشان کشان آمد
صدای خندهء الوات شامیان آمد
عقیله از حرم خود دوان دوان آمد
شهید جمع شده زیر دست و پا ای وای...
هزار تکّه علی ریخت در عبا ای وای...
#رضا_دین_پرور
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#ولادت
#غزل
چنان دریایی از می که به یک ساغر نمیگنجد
درون یک غزل توصیف آن دلبر نمیگنجد
همان که گر بنا باشد نوشتن از کمالاتش
فقط شرح دو ابرویش به صد دفتر نمی گنجد
به اقلیم دلم اولاد زهرا پادشاهانند
دو سلطان پس غلط باشد به یک کشور نمیگنجد
دل هر کس به گیسوهای معشوقی گره خوردهاست
مرا در دل به جز عشق علی اکبر نمیگنجد
به روی سر در هر خانه نامش میخورد از شوق
درون چارچوب خویش دیگر در نمیگنجد
برای بوسه بر یاقوت لبهای علی اکبر
ستون انگور داده گرچه در باور نمیگنجد
درون کوزه شاید جا شود دریا ولی قطعا
علی نور است و جز در جسم پیغمبر نمیگنجد
اذان بوی خوشی دارد که از عطر دهان اوست
که غیر از عطر خوش در نافه و عنبر نمیگنجد
حرم رفتی ادب کن محضرش پایین پا بنشین
که نوکر در سرش رفتن به بالاسر نمیگنجد
#میثم_کاوسی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
http://eitaa.com/shia_poem
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#مربع_ترکیب
مسیح بود و اذانش به مرده جان می داد
به هر شکسته پری شوق آسمان می داد
اگر چه با رجزش عرش را تکان می داد
زمان جنگ به دشمن هم او امان می داد
به قلب معرکه می زد علی علی گویان
که خاندان علی را چه باکی از طوفان
حذر کنید که از نسل شیر کرار است
علیِ اکبرِ لیلاست ،مرد پیکار است
به حق که آینه ی مجتبی ست ،سردار است
به چهره احمد و در هیبتش علمدار است
شبیه نه خود پیغمبر است این آقا
بنازمش نوه ی حیدر است این آقا
چه کرده است که دنیا شده گرفتارش
خوشا به خالق رویش ،خوشا به معمارش
همیشه شامل ما بوده لطف بسیارش
نبوده است یلی در جهان جلودارش
دوباره ولوله بر پاست،محشر آمده است
به اهل خیمه بگویید اکبر آمده است
#احسان_نرگسی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
http://eitaa.com/shia_poem
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#ولادت
#ترکیب_بند
با تو فقیرهایِ غنی میشویم علی
مخمورهای خُم شکنی میشویم علی
ما را نکرد مست ، شرابِ کسی ، فقط...
...مستِ فَمَنْ یَمُتْ یَرَنِی میشویم علی
قربانت کُنیهات که به نامِ حسن زدند
یعنی فقط ابالحسنی میشویم علی
از خاکِ تو سرشته شدیم و به این حساب...
با هم برادرانِ تنی میشویم علی
تو از شرابِ حضرتِ حق خوردهای و ما
بد مستِ بادهای دهنی میشویم علی
وقتی که اکبراست امیرِ سپاه تو
روزِ ظهور آمدنی میشویم علی
آنکه علیاست معجزهی ابتدای او
اللهاکبر است فقط انتهایِ او
حیران توست چشم محمد شناسها
ای فاطمه نگاه ، خداوند یاسها
از آتشی که هست به بامت رسیدهاند
از شهرهایِ دور همهی آس و پاسها
جز تو حسین هیچکسی را ندیده است
یعنی نمیرسند به گَردت قیاسها
ای رفته بر جمالِ حسن ، کوچه را مبند
پَرت است دائما به تو هرجا حواسها
هربار پیشِ عمهی خود مدتی بمان
قدری نگاه کن به همین التماسها
تو مرتضایِ دومی و تیغ اگر کشی
پیشِ تو میدوند همهی عمر و عاصها
ما عاشقیم قسمتِ ما بی ارادگی است
پس با حسین نسبت ما خانوادگی است*
لیلا نشسته است اگر در مقابلت
مجنون دویده است به دنبالِ محملت
لازم نبود اینهمه لشگر کشی کنی
گیسو نریخته دلِ باباست منزلت
دریا مُرکب است و درختان قلم ولی
تنها شمردهاند نَمی از خصائلت
عباس رفته مِجمرِ اسفند آورَد
از بسکه ریخته همه جا از فضائلت
آدم بهانه بود اگر سجده کردهاند
جبریل دیده بود کمی از شمایلت
امالبنین به بازوی تو وانیکاد بست
وقتی که ذوالفقارِ علی شد حمایلت
ای دومین علی هنرت را نشان بده
بر آلِ فاطمه جگرت را نشان بده
میدان محاطِ صولتِ پروردگاریات
دشتِ نبرد نعرهزن از تیغداریات
آنکه به سر نداشت هوایِ علی گُریخت
جانم فدایِ سر زدن و سر شماریات
کَس را ندیدهایم از این خیلِ صد سپاه
در گردنش نمانده خط یادگاریات
عباس با حسین و خدا خیره گشتهاند
باد است و یال و منظرهی تکسواریات
سُم میزند به سنگ ، زمین داغ میشود
عقاب شیهه میکشد اسب شکاریات
پیچیده مدحِ رزم تو در کاخِ شام ، پس
تا شام رفتهاست سپاهِ فراریات*
یک خیمه است منتظرت بی خبر مرو
میدان که میروی کمی آرامتر برو
آبی نداشت ، روی زبانت زبان گذاشت
رفتی و دست بر جگرش ناگهان گذاشت
زانو نمیکشید بیاید کنار تو
از خیرِ جان گذشت و قدم نیمهجان گذاشت
تیغی نمیگذاشت که بابا بخوانیاش
سر خم نمود گوش به روی دهان گذاشت
هرکس که تیغ داشت به دورِ تو حلقه زد
هرکس که تیر داشت میانِ کمان گذاشت
هرکس که دور بود خودش را به تو رساند
هرکس رسید نیزهی خود را نشان گذاشت
جایی نماند تا که گذارند زخمّ نو
قومی رسید زخم روی استخوان گذاشت
ای داغِ مانده بر دلِ بابا بلند شو
یا لااقل به خاطرّ لیلا بلند شو.....
اشاره به حدیث:أَللّهُمَّ لَقِّنِی إِخْوانِی
*اشاره به مدح معاویه
#حسن_لطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#الهم_عجل_لولیک_الفرج
#امام_زمان_عج
بیا که مرهم این قلب زار ما هستی
تو صبح روشن شب های تارماهستی
از این دوچشم خطا بین ماست این غیبت
وگرنه صبح و شب آقا کنار ما هستی
گناه پرده ی این دیده هاست وقت گناه
میان خلق شما پرده دار ما هستی
قرار بود بیایی به داد ما برسی
شما قرار دل بیقرار ما هستی
مُغَیَر است اگر امر ما "بِأَنْفُسِهِمْ"*
نیامدی اگر آقا شعار ما هستی
نیامدی اگر آقا نخواستیم فرج را
ببخش از اینکه همیشه دچار ما هستی
چه جمعه ها که گذشته به خودنیامده ایم
چه جمعه ها که تو در انتظار ما هستی
*إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ
#محمد_داوری
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#غزل
سلام ای ماه را جانان؛ سلام ای شاه را نائب
سلام ای درد را درمان؛ سلام ای قلب را صاحب
به مدحت کاری از دست غزل که برنمیآید
چگونه وصف تو گویند شاعرها در این قالب
تو قرآن حسینی که خدا تقدیم او کرده
که در هر سوره نه؛ هر آیه داری سجدهای واجب
ملائک در دلِ هفتآسمان تنها تو را دیدند
فراوانند انجم؛ کیست غیر از روی تو ثاقب؟
گمانم صبح میلاد تو ای پیغمبر ثانی
کسی ناقوس نشنیده؛ اذان میگفته هر راهب
هنر زیباتر است آنگاه که خرج علی گردد
بخوان مداح؛ بسماله؛ بگو شاعر؛ بزن مطرب
الا ای جارچیها طبل بردارید که آمد
علی بن حسین بن علی بن ابیطالب
چه جذابیتی داری که عباس از طلوع صبح
به نور روی تو ماندهست خیره تا دم مغرب
تو از راه آمدی تا پشت حق باشی و حق با تو
که از امروز میلرزد به خود هر ظالمِ غاصب
میان معرکه شانه به شانه با اباالفضلی
کدام ابله گمان کرده که بر این دو شود غالب
تو برمیگردی ای شیرِ جوانان بنیهاشم
تو رجعت میکنی با آن امام حاضرِ غائب
#حمید_رمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
#@shia_poem
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#ولادت
#ترکیب_بند
میرویم از اذن گلدسته..
طرف آسمان گلدسته
آفتابی تر است حال و هوا..
زیرهرسایبان گلدسته
همه نعلین را درآوردیم
همه در آستان گلدسته
ناخودآگاه کربلا رفته
هرکه شد میهمان گلدسته
پسران روح پیکر پدرند
جان آقا و جان گلدسته
ازصدای موذن است اگر..
میرسد آب و نان گلدسته
هرچه گلدسته درجهان برجاست
زیر دین علی اکبر ماست
حرف تطهیرشد تورا دیدم
کعبه را حاجی شما دیدم
به خدای نماز شب هایت..
درنماز شبت خدا دیدم
با همان آیه ای که آقا خواند
بین قاب تو مصطفی دیدم
از نجف یک مدینه ساخته ای
باتو یک بام و دوهوا دیدم
سفره ات باز شد کمی بعدش
کاسه در دست انبیا دیدم
کربلا پشت کربلا رفتم
کربلا پشت کربلا دیدم...
تو نشسته به اوج دنیایی
چون که پایین پای آقایی
هرکه پایینتراست بالاتر
هرکه مجنونترست لیلاتر
درمقام شهود خواهد شد
نفس سوخته مسیحا تر
به شجاعت حیا چه می آید
هرکه حیدرتراست زهراتر
کمی امشب نقاب را بردار
تا که یوسف شود زلیخاتر
تشنگی نیست تا زمانیکه
شود از کام خشک،دریا.. تر
هرچه گشتیم در قبیله نبود
از تو در خلق و خلق غوغاتر
باتو تکلیف خمس روشن شد
پنج تن درتن تو یک تن شد
به رسالت بکش نبوت را
به امامت بکش ولایت را
کیسه پر آمدی که طبق روال
برسانی به شهرنعمت را
تو امام جماعت شهری
پدرت داده این نیابت را
دست ما بند دامنت آقا
به دعاها بده اجابت را
میسزد گربه دست تو بدهند
کار پیغمبری امت را
صف کشیدیم بهر دیدن تو
دیرتر طی کن این مسافت را
تا که باشیم محو رخسارت
نام ما هم شود خریدارت
قدمت با ستون قیاس نداشت
جز به عرش خدا تماس نداشت
به گدایی خلق می افتد
هرکه بر لطفت التماس نداشت
قامتت برتر از قیامت هاست
این کجا آن کجا؟جناس نداشت
صورت هیچ کس ز پیغمبر
مثل روی تو اقتباس نداشت
نور بی نور تو سیاهی شد
عشق بی عشق تو اساس نداشت
آشنا و غریبه مهمانت
پیش تو فرق عام و خاص نداشت
ای شب هشتم محرم ها
ماتم تو عیار ماتم ها
بس که انگیزه بلا داری
ذات مستغرق خدا داری
کوچه ای پیش روت بازشده
بین کوچه برو بیا داری
صد و ده تا شدی و کافی نیست
صدو ده تا شدی و جا داری
از دهان تو لخته خون مانده
پا نداری و رد پا داری
پهلویت مانده است و هجده زخم
چه گریزی ز نیزه ها داری
جای خس خس صدا بزن ابتاه
بی صدایی ولی صدا داری
تا لبانت دگر زکار افتاد
پدرت هم به احتضار افتاد
#سید_پوریا_هاشمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem