eitaa logo
شعر شیعه
6.6هزار دنبال‌کننده
437 عکس
162 ویدیو
14 فایل
کانال تخصصی شعر آئینی تلگرام https://t.me/+WSa2XvuCaD5CQTQN ایتا https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc جهت ارسال اشعار و نظرات: @shia_poem_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
مهـدی کــه عـالمند رهیـن کـرامـتـش سر زد طلوع صبح نخست امامتش همچون لباس کعبه که بر کعبه زینت است زیبا بود لباس امامــت به قامتش امروز شد امام ولی بوده است و هست تا صبح روز حشر به عالم زعامتش برخیز و از سرور جهان را به هم بزن از« انمــا ولیکــم الله » دم بـزن آتش به باغ دل همـه « بـردا سـلام » شــد صبح ستمگران همه از یاٌس شام شد وجد و سرور و شادی و عیش و خوشی حلال اندوه و درد و رنج و مصیبت حرام شد پیغــام بر تمــام ستمــدیــدگــان بـریــد مهــدی امام بود و دوباره امام شد خورشید عدل و داد جهان گستر آمده گویی دوبـاره بعثــت پیغمبـر آمده در چشم خلق نور هدایت مبارک است بر خاک خشک بحر عنایت مبارک است آیات نصــر بر ورق لاله هــا ببیــن در باغ عصر این همه آیت مبارک است آید ندا ز سامره بر عالـــم وجود با این بیان که عید ولایت مبارک است همت کنید در فرج آل فاطمــه بیعت کنید با پسر عسگری همه خیزید تا به گمشدگان رهبری کنیم بر خلق آسمان و زمین سروری کنیم اول صلا به خیل ستمدیدگــان زده آنگه ز اهـل بیــت پیـام آوری کنیم آریم رو به سامره آنگه ز جان و دل تجـدیــد عهد با پسر عسگری کنیم فرمان عدل و داد به خلق جهان دهیم تا دست خود به دست امام زمان دهیم پاینـده تا قیــام قیامـــت قیــام مــا گردون زده است سکه عزت به نام ما چون نور افتاب که تابد بر آنچه هست پیداست مجد و سروری و احتـرام ما مــا را خــدا ائمـه گیتــی قـراد داد گردید تا که یــوسف زهرا امـام ما (میثم) ، وجود غرق به دریای نور اوست هر چند غایب است جهان در حضور اوست @shia_poem
به هر نگاه نگاهم که در نگاه تو آمیخت. دلم به چنگه ی مژگان چشم مست تو آویخت. دلم خوش است چنین گرم آرزوی نگاهت. وگرنه روی دلارای تو ندیده دلم ریخت. غمت به خون دل و اشک دیده ام شده سفته. به جای جای دلم مثل لاله داغ شکفته. به تنگ آمده ام از سکوت بغض گلویم. بیا که با تو بگویم هزار حرف نگفته. علاقه ام به شما کنج سینه کیل ندارد. دلم به غیر شما بر کسی میل ندارد. در انتظار تو خشکیده است چشمه ی اشکم. مرا ببخش که چشمم خروش سیل ندارد. غزل به سرخی لبهایتان نگفته کسی نیست. بدون حب شما بین سینه ها نفسی نیست. برای خلق هزار آرزوی دور و دراز است. ولی به سینه ی ما غیر دیدنت هوسی نیست. برای ما شده ای اشک شوق و شور و تمنا. که دست ما شده کوته ز عرش دامنت آقا. تو مقتدای تمام ستاره های سهیلی. حضور تو همه جا هست و نیست چشم تماشا. به ترس و دلهره ی عشق مبتلا و اسیرم. که قبل روز ظهورت خدا نکرده بمیرم. قسم به عهد چهل روزه ای که باتو نمودم. دعاکنید در آن لحظه سر زخاک بگیرم. دعا کنید که من هم یکی از آن همه باشم. دعا کنید کفن پوش عید فاطمه باشم. دعا کنید به روز ظهور و لحظه ی رجعت. که سر سپرده و سرباز شاه علقمه باشم. @shia_poem
عالم امكان سراسر نور شد شیعه بعد از سال‌ها مسرور شد پور زهرا تاج بر سر می‌نهد بر همه آفاق فرمان می‌دهد حكم تنفیذش رسیده از سما نامه‌ای با مُهر و امضاء خدا می‌نشیند بر سریر عدل و داد آخرین فرمانروای  ابر و باد پادشاه كشور آیینه‌ها تک‌سوار قصه‌ی آدینه‌ها امپراتور زمین و آسمان حُكمران سرزمین بی‌دلان پهلوان نامی افسانه‌ها تحت امرش لشگر پروانه‌ها لشگری دارد بزرگ و بی‌بدیل افسرانش نوح و موسی و خلیل عرشیان و قدسیان فرمان‌برش مردمان مهربان كشورش ساحران مصر مبهوت‌اند و مات از نگاه نافذ و افسون‌گرش ساقیان و می‌فروشان جملگی مست لایعقل شدند از ساغرش عالمان حوزه‌های علم عشق درس‌ها آموختند از محضرش نام‌های شاعران شیعه را ثبت كرده ابتدای دفترش خیمه‌ای سبز و محقر قصر او پایتختش شهر سبز آرزو خادمان بارگاهش اولیاء كاتبان نامه‌هایش اوصیاء یوسف مصری سفیر دولتش پیر كنعان هم وزیر دولتش در حریمش قدسیان هو می‌كشند فطرس و جبریل جارو می‌كشند خیمه‌اش دارالشفای خاكیان قبله‌گاه اصلی افلاكیان عطر سیب و یاس دارد خیمه‌اش گرمی و احساس دارد خیمه‌اش بیرق عباس پیش تخت او تكیه‌گاه لحظه‌های سخت او چادری خاكی درون گنجه‌اش گوشواری سرخ بین پنجه‌اش نیمه‌شب‌ها عقده‌ها وا می‌كند مخفیانه گنجه را وا می‌كند بوسه‌باران می‌شود با شور و شین گوهر انگشتر جدش حسین @shia_poem
سامره امشب تماشایی شده جنت گل هـای زهرایی شده لحظه لحظه، دسته دسته از فلک همچو باران از سمـا بارد ملک می زنند از شوق دائم بال و پر در حضـور حجت ثانـی عشر ملک هستی در یم شادی گم است بعثت است این، یا غدیر دوم است یوسف زهرا بـه دست داورش می نهد تاج امـامت بـر سرش عید «جاء الحـق» مبارک بر همه خاصـه بـر سـادات آل فاطمه عید آدم عیـد خاتم آمده عید مظلومـان عالم آمده عید قسط و عید عدل و دادهاست لحظه هـایش را مبـارک بادهاست عیـد قرآن، عید عترت، عید دین عیــد زهـرا و امیــرالمؤمنین عیــد یــاران فداکار علی است عید محسن، اولین یار علی است عیــد فتـحِ «میثـم تمار»هاست عید عمرو مالک و عمارهاست عید مشتاقان سرمست حسین عید ذبح کوچک دست حسین عید باغ یاسمن های کبود عید شادیِ بدن های کبود عید سردار رشیـد علقمه عید سقـای شهیـد علقمه عید ثـارالله و هفتـاد و دو تن عید سربازان بی غسل و کفن عید هجــده آفتـاب نـوک نی کرده نوک نی چهل معراج طی عید طاهـا عید فرقان عید نور عید قرص مـاه در خاک تنور عید عزت عیـد مجد و افتخار عید مردان بـــزرگ انتظـار آی مهدی دوستـان! عید شمـاست این شعاع حسن خورشید شماست آنکـه باشـد عـدل و داد حیدرش حـق نهـد تـاج امـامت بر سرش وعده فیض حضور آید به گوش مـژده روز ظهـور آیـد به گوش تا کنـد محکـم اسـاس کعبه را کعبـه پوشیـده لبـاس کعبــه را می کشد چون شیر حق از دل خروش می رســد از کعبــه آوایش بـه گوش می برد از دل شکیب کعبه را می کشد اول خطیب کعبه را روی او آیینه روی خــداست پشت او محکم به نیروی خداست پیش رو خوبان عالم، لشکرش پشت سر دست دعای مادرش بـر سـرش عمـامه پیغمبر است ذوالفقارش ذوالفقار حیدر است پرچمش پیراهـن خـون خداست نقش آن رخسار گلگون خداست رشته هایش از رگ دل پاک تر از گل پرپر شده صـدچاک تر حنجـر او نینـوای زینبین نعره او یا لثارات الحسین اشک چشمش خون هفتاد و دو تن چهره: تصویـر حسین است و حسن خیمـه اش آغـوش حی دادگر مقدمش چشمِ قضا، دوش قدر عدل از نـور جمـالش منجلی پــایتختش کوفـه مـانند علی آسمـان پروانـه ای دور سرش خلق پندارند خود را در برش آسمان چـون حلقه در انگشت او ملک امکان قبضه ای در مشت او فـرش راه لشکـرش بــال ملک جــای سم مـرکبش دوش فلک مکـه را بستانـد از نـا اهل هــا بشکند پیشانـی از بوجهل هــا شیعه گردد حکمران در آب و گل کــوری این بازهـای کــور دل عیــد موسا و عصا و اژدهاست عید مرگ فرقه باب و بهاست ای امـام عصـر عاشورائیـان ای امیــد آخـر زهرائیــان ای به عهد مهدویت مهـد مـا ای نفس هایت دعای عهد ما عمر ما بی تو بـه سـر آمـد بسی ای پنـاه شیعـه تـا کی بیکسی تـو بـه ما بینایی و ما از تو کور تو به ما نزدیکی و ما از تو دور ای ز چشـم مـا به ما نزدیک تر تـا دل دشمـن شـود تاریک تر چند میثم با تو نزدیک از تو دور؟ سیـدی مـولایی عجـل لظهـور @shia_poem
بي تو آواره ي شاميم، خودت را برسان آفتابِ لب باميم، خودت را برسان اي به تدبير تو محتاج، جنون منديِ ما! تيغِ گم کرده نياميم، خودت را برسان خُرد منگر به چموشي و حروني رمه را پيش فرمان تو راميم، خودت را برسان پرچم سبز تو بر خاک نخواهد افتاد سبز پوشانِ قياميم، خودت را برسان نفسي تازه کن، اي وارث اعجاز مسيح! زير دندان جذاميم، خودت را برسان کافر و مؤمن، آواره و شبگرد، همه همه محتاج اماميم، خودت را برسان @shia_poem
تاج امامت است به روی سر شما خیل ملائکند به دور و بر شما قربان چهره ات که تجلی مصطفاست قربان آن صلابت چون حیدر شما ای کاش صبح روز ظهورت صدا کنند نام مرا عزیز خدا؛ یاور شما در زیر طاق صحن گوهرشاد حاضر است از بهر خطبه خوانی تان منبر شما نفرین فاطمه شده صدشکر مستجاب لبخند آمده به لب مادر شما آقا دعا کنید که در زندگی مان باشیم ای ذخیرۀ حق یاور شما ای چشمۀ زلال الهی ظهور کن ماتشنه ایم، تشنه لب کوثر شما فرموده ای که الگوی من مادر من است با این حساب فاطمه شد رهبر شما کی ریشه کن کنی تو تبار یهود را ای جان فدای طنتنه ء خیبر شما بیرون بکش زخاک دوتا غاصب فدک این انتقام گشته به حق باور شما روز ظهور نعره زنی جدی الحسین کرببلاست چون هدف آخر شما @shia_poem
الا طراوت سر سبز بوستان دلم شکوه بی مثل اوج آسمان دلم قلم به دست من امشب عجیب میلرزد و بند آمده پیش شما زبان دلم اگرچه هیچ کجا لایق قدومت نیست چه میشود که بیایی به جمکران دلم کدام جاده مرا می رساندم تا تو نشانی حرمت را بده نشان دلم به دست های تو دستم نمی رسد آقا چراکه بی تو شکسته است نردبان دلم نگاه کن به کویری ترین زمین خدا تو ای زلال ترین رود بیکران دلم در آخر غزلم عرض میکنم این طور که "السلام علیک صاحب الزمان" دلم من از تو غیر تورا آرزو نخواهم کرد تو در کنار منی جستجو نخواهم کرد به غیر آمدن تو مرا که حاجت نیست به غیر دست کریمت گل اجابت نیست هوای خیمه ی سبزت چقدر روحانیست که در بهشت خدا اینهمه طراوت نیست و هیچ کار دگر غیر انتظار فرج برای شیعه مهم تر و با فضیلت نیست تو مهربان تری از مادر و پدر بر من برای من کسی مثل تو با محبت نیست خدا کند که نصیبم شود زیارت تو خدا کند که بمیرم اگرکه قسمت نیست تو هاشمی تو حسینی تو فاطمی هستی کسی شبیه تو اینگونه با اصالت نیست تویی که در رگ تو غیرت اباالفضل است میان سینه ی پاک تو جز شجاعت نیست بگیر تیغ به دست و به انتقام بیا برای خاطر زهرا تو ای امام بیا @shia_poem
قیامتـی است گمانم قیامت مهدی است جهـان محیط وسیع کرامت مهدی است زمان زمان شروع زعامت مهدی است غدیـر دوم شیعـه، امـامت مهدی است همه کنیـد قیـام و همـه دهید سلام امـام کـل زمان‌ها دوباره گشت امام بشـارت آمـده بهـر بشـر مبارک باد شب فراق سحر شد، سحر مبارک باد بهشت وصل خـدا را ثمر مبارک باد بـرای منتظـران این خبر مبارک باد خطاب نـور همه آیه‌های نصر شده ولـیِّ عصـر، دوباره ولیِّ عصر شده خطاب حضرت معبود را بخوان با من پیام قاصـد و مقصود را بخوان بـا من بیــا ترانـه داوود را بخـوان تـا مـن سرود مهـدی موعود را بخوان با من دوبـاره آیـه جاء الحق آشکار شده به یمن وصل، همه فصل‌ها بهار شده ز تیرگـی چـه زیان کوه نور نزدیک است رهی که بود به چشم تو دور، نزدیک است فـراق رفتـه و فیض حضور نزدیک است الا تمامــی یــاران! ظهـور نزدیک است فـرار ابـر و رخ آفتــاب را نگــرید سراب‌هـا همـه رفتنـد، آب را نگرید بشارت ای همه یاران که یار می‌آید نویــد رحمـت پــروردگار می‌آید محمـد از طــرف کوهسـار می‌آید علی گرفته بـه کف ذوالفقار می‌آید دعـای عهد و فرج را همـه مرور کنید سلام تازه بر آن تک سوار نور می‌آید ز مکـه سر زده صبح قیام ابراهیم رسد بـه عالـم هستی پیام ابراهیم امـام عصر که بر او سـلام ابراهیم قیـام کــرده، کنـار مقـام ابراهیم حـرم رسانه آوازه «انـا المهدی» است چهان پر از سخنِ تازه «انا المهدی» است جهانیان! همـه جا در کنار یار کنید دل خـزان زده خویش را بهار کنید یهودیـان همه جا در شرارِ نار کنید الا تمامــی وهابیــان فــرار کنید رها کنیـد حرم را، حرم، دیار علی است به دست مهدی موعود، ذوالفقار علی است #@shia_poem
..هله! ای باد که از سامره راهی شده‌ای از همان شهر پر از خاطره راهی شده‌ای قبل هر چیز بگو این‌که ز یارم چه خبر؟ وه که از فاصله با او گله دارم، چه خبر؟ منتظر باشم از این راه بیاید یا نه؟ آن سفر کرده به ناگاه بیاید یا نه همه با هم به همین جاده اگر خیره شویم می‌توانیم به این فاصله‌ها چیره شویم.. می‌رسد او که همه منتظرانش هستیم هر کجا هست به دنبال نشانش هستیم راه را باز کنید اسب سپیدش پیداست از همین فاصله آن قد رشیدش پیداست این نمازی‌ست که هر روز به جا آوردید بله آن مهدی موعود، به جا آوردید؟ با همان سادگی و عدل علی آمده است گر چه ما باورمان نیست ولی آمده است وه که بر ظلم چه بی‌واهمه شمشیر کشید بر سر کفر چنان فاطمه تکبیر کشید نام خونین حسین است که بر لب دارد خطبه‌هایش همگی آتش زینب دارد در همان وقت و زمانی که خدا می‌داند از همان جا و مکانی که خدا می‌داند می‌رسد تا پر پرواز شما بگشاید «مژده، ای دل! که مسیحا نفسی می‌آید» @shia_poem
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺 (عج) 💐ای یارمه یارمه یارم 💐دلدارمه یارمه یارم 🎙 👏
خدا قسمت کند با عشق عمری همسفر بودن شریک روزهای سخت و شب‌‏های خطر بودن به هم می‌‏ریزی آداب قدیم بی‏‌قراری را شروع عاشقی کردن، کمی بی‌‏تاب‏‌تر بودن بزرگت می‏‌کند قلبی که سمت عشق چرخاندی کنار آفتابی زنده باید شعله‌‏ور بودن اگر از کوچه‏‌ها زخم زبان می‌‏خورد پیغمبر زنانه، خط به خط آموختی رسم سپر بودن وزیدی در بیابان‏‌های داغ فقر و تنهایی و تا منزل به منزل از محمد باخبر بودن نشان دادی به دنیا زن برای مرد خود این است: کنار یک نفر ماندن، برای یک نفر بودن به شمشیر علی می‌‏نازد و سرمایه‌‏ات، احمد به کوهی تکیه دادن، زیر سقفی پرثمر بودن نفیسه! آب و جارو کن، صدای پای خوشبختی‌ست بس است آهی نشسته روی لب، چشمی به در بودن خدا پل می‏‌زند بایک سلام از آسمان تا تو چه چیزی بهتر از این که دمی زیرنظر بودن بیا چشم و چراغ خانۀ پیغمبر ما باش بیا لبخند شو بر اخم‌‏های خون‏‌جگر بودن خدا دست تو رابا دست پیغمبر عجین کرده نوشته در خط پیشانی تو: بال و پر بودن تو پشت عشق را خالی نکردی، حق تو این است کنار شانۀ مردی خدایی همسفر بودن @shia_poem
تو را کدام مدیح آورم که شخص رسول توراست همسر و دختر توراست شخص بتول زبان به اشهد اگر وا کنی کرامت توست فروع حسن تو کافی است بر قبول اصول کدام پله علم است تا که ذیل تو نیست؟ غلام کوی تو معقول و خادمت منقول به ضرب سکه کجا شان ضرب شمشیر است؟ جز این درم که علی از کرم نموده قبول زبان بگو به دهان سنگ شو حمیرا را که این فضیلت عظمی نمی رسد به فضول کسی به معرفت دختر تو راه نیافت بلی همیشه ز مجهول می دمد مجهول به هر مقام که دیدم مقام مسئول است بجز گدای درت کاو نمی شود مسئول ببخش دنیی و عقبی به معنی مسکین بدار کوکب ما را مصون ز ننگ افول @shia_poem
گل به گلزار می رسد آخر دل به دلدار می رسد آخر حق رسول و خدیجه حقدارش حق به حق دار می رسد آخر... @shia_poem
آسمان ها شده چراغانی عشق احمد نتیجه خواهد داد و خدا دست پاک یارش را به دو دست خدیجه خواهد داد آینه در کنار آیینه بهترین صبح روز آدینه عاشقی شور دیگری دارد عشق این دو شبیه معجون است شاه داماد شد رسول الله و عروسش خدیجه خاتون است چه عروسی چه شاه دامادی عالمی گشته غرق در شادی چه عروسی که تاج پاکی هاست چه عروسی که فخر خاکی هاست سپر جان شوهرش بوده مقتدا بهر سینه چاکی هاست کوثر شیعه های پیغمبر مادر شیعه های پیغمبر عاشقی با رسول شیرین است زندگی با رسول شیرین تر هدف زندگی اگر که خداست بندگی با رسول شیرین تر وصل نور و ولا مبارک باد بر رسول خدا مبارک باد... #@shia_poem
من که جبریل نیستم بانو از تو گفتن برای من سخت است کار هرکس نبود کار تو بود مادر فاطمه شدن سخت است می توان گفت بی محبت تو دین اسلام هم نتیجه نداشت من قسم میخورم رسول الله همسری بهتراز خدیجه نداشت مثل زهرا طهارت محضی قبل اسلام هم ،چنین بودی از احادیث معتبر پیداست تو فقط ام مومنین بودی از محبان واقعی علی اولین بانوی مکرمه ای زود تر از غدیر شیعه شدی بی نهایت شبیه فاطمه ای باعلی راز مشترک دارد هرکه در راه عشق کار کند در حقیقت عجیب نیست اگر ثروتت کار ذوالفقار کند ثروتت بی نهایت است ولی عزت و اعتبار تو زهراست مال دنیا برای تو هیچ است چونکه دارو ندار تو زهراست #@shia_poem
بانوی وحی! هستی پیغمبر! در خانۀ تو عشق فراوان است از کوه نور، غار حرا می‌گفت: إقرا... که خانه، خانۀ قرآن است تابیده نور وحی به تقدیرت خورشید و ماه یک‌سره تسخیرت بی‌شک شکوه آیۀ چشمانت با اولین نگاه مسلمان است در خانۀ تو نور علی نور است بال فرشته فرش قدم‌هایت قرآن بخوان و سورۀ کوثر را، تفسیر کن، که خانه چراغان است سجاده را به سمت خدا وا کن در آینه دوباره تماشا کن تسبیح دانه دانۀ اشک تو معراج عاشقانۀ باران است چادر نماز لیلةالاسرا را وقت دعا دوباره گل‌افشان کن آیینۀ حدیث کسایی تو آیینه‌ای که طلعت ایمان است بانوی شاعرانه‌ترین ایجاز اعجاز وحی‌نامۀ بیت‌النور وقتی که واژه‌های تو را دارم حتی سرودن غزل آسان است @shia_poem
هیچ مردی در جهان مانند پیغمبر که نیست هیچ بختی بهتر از پیوند پیغمبر که نیست همسر دلبند پیغمبر شدن سهم تو شد مثل تو هر همسری دلبند پیغمبر که نیست با قسم از فضل تو گفت و جهاد بذل تو آیه‌ای محکم‌تر از سوگند پیغمبر که نیست هستی‌ات را دادی و داراترین بانو شدی ثروتی بالاتر از لبخند پیغمبر که نیست مال دنیا... نه، تو زهرا داری و حتی بهشت خاک پای فاطمه فرزند پیغمبر که نیست مادری کردی برای مرتضی، جانم علی هیچ‌کس غیر از علی مانند پیغمبر که نیست @shia_poem
دلش را برده‌ای، هر وقت صحبت کرده‌ای بانو! محمد را، چنین غرقِ محبت کرده‌ای بانو! تو پیش از وحی، ایمان داشتی، اعجاز عشق این‌ است به قلبت اقتدا، پیش از نبوت کرده‌ای بانو! به محراب دو ابرویش، تماشا کرده‌ای حق را میان معبد چشمش، عبادت کرده‌ای بانو! اگر زر باختی، بردی دل ماه دو عالم را چه سودی، در میان این تجارت کرده‌ای بانو!.. تمام هستیِ حق: کوثرش، سهم تو شد، زیرا تمام هستی‌ات را، نذرِ اُمّت کرده‌ای بانو!.. نبودی در خُم، اما با علی داماد و مولایت به لطف دست زهرایت، تو بیعت کرده‌ای بانو! چه دُرّی، در دل دلدادگی دیدی، که از دنیا به یک پیراهن کهنه، قناعت کرده‌ای بانو! به آن دست کریمت، دارم امّیدی که در محشر ببینم شاعرت را هم شفاعت کرده‌ای بانو! @shia_poem
حرف هجران زدن دگر ممنوع غصه خوردن ز هر نظر ممنوع خنده آری و چشم تر ممنوع اینهمه گفته ام اگر ممنوع.. لحظه های وصال آمده است بخت خوش آمده ست در زده است به سر آمد زمان تنهایی صبح شد شام سرد یلدایی در همین لحظه های رویایی میرسد بانویی به آقایی دومسافر به سمت یک مقصد.. خواستگار خدیجه شد احمد همه دیدند خیر دوران را شرح دلدادگی آسان را عشق تاجر به مرد ایمان را نور لولو شکوه مرجان را محرمش شد خدیجه با لبخند شد به عشق رسول ثروتمند بال جبرییل سرپناهش شد ماه دلداده ی نگاهش شد حکم تقدیر دل بخواهش شد دست احمد که سرپناهش شد.. شد به راز نبوتش آگاه.. گفت لبیک یا رسول الله! این دو صبر و قرار یکدگرند شب تاریک مکه را سحرند کار اگر سخت شد چنان سپرند از همه وصف ها بزرگترند بی سبب نیست دلبر همه اند.. این دوتا والدین فاطمه اند! در افلاک بر زمین وا شد عرش به احترامشان پا شد ثمر این دو نور زهرا شد جلوه ی فاطمی هویدا شد باز کارم رسیده تا زهرا! السلام علیکِ یا زهرا گوشه چشمی بکن به ما خانم نظری کن توروخدا خانم شیعه شاد است با شما خانم بده روزی کربلا خانم میشود مرحمت کنی سفری.. مادرم را به کربلا ببری؟؟ @shia_poem
نه تنها مادرِ زهراست، ام‌المؤمنین هم هست زنی از مردها برتر، زنی مردآفرین هم هست نه تنها مادرِ زهراست در ظاهر، که در باطن خدیجه مادرِ مولا امیرالمؤمنین هم هست نه تنها اهل اسلام‌ است، در فضلش همین کافی که در بین مسلمانان خدیجه اولین هم هست فقط یاور برای حضرتِ ختم‌ِرسولان، نه که حتی یاورِ پیغمبرانِ پیش از این هم هست و او بر گردنِ اسلام گردنبند زیبایی‌ست و بر انگشترِ پیغمبرِ خاتم نگین هم هست خدیجه بعدِ زهرا برترین زن در سماوات است خدیجه بعدِ زهرا برترین زن در زمین هم هست و در راهِ خدا دارایی‌اش را داده و شاد است برای اینکه جانش را نداد اندوهگین هم هست زنانِ دیگری هم داشت پیغمبر ولی این زن نه تنها اولین زن بود بلکه برترین هم هست @shia_poem
ز قبل وحی، تو بانو ز مسلمین هستی زهی کمال که با احمد همنشین هستی به وقت شِعب، ابوطالب و تو از دل و جان ز حامیان رسول و تو رکن دین هستی خدا جواب فداکاریت چه زیبا داد تو مام فاطمه ای کوثر آفرین هستی علی و ختم رسل گر به مسلمین پدرند خدیجه جان تو فقط ام مؤمنین هستی @shia_poem
سحر مکه صفای دگری پیدا کرد ناله سوخته دل‌ها، اثری پیدا کرد کعبه می‌خواست که دل را ز بتان پاک کند دید فرزند خلیل و جگری پیدا کرد به تمنای لبان پسر اسماعیل زمزم از شوق، عجب چشم تری پیدا کرد نور توحید پس از غیبت طولانی خویش در حرم فرصت هر جلوه‌گری پیدا کرد سالیانی خبر از حضرت جبریل نبود مصطفی آمد و او بال و پری پیدا کرد از قدوم پسر آمنه و عبدالله امّت پاک سرشتان، پدری پیدا کرد خاتم از راه رسید و شجر هر چه رسل تازه بر بار نشست و ثمری پیدا کرد ما هدایت شدۀ نور رسول اللهیم ریزه خوار کرم زادۀ عبداللهیم بی وجود تو بشر بی سر و سامان می‌شد همه جا نور خدا مخفی و پنهان می‌شد بی وجود تو کجا در همۀ امت‌ها نام این قوم مزین به مسلمان می‌شد تا که از قوم دگر حرف میان می‌آید تکیۀ بازوی تو شانۀ سلمان می‌شد تو دعا کردی و ما شیعۀ مولا گشتیم از همان روز، دلت گرم به ایران می‌شد رخصتی می‌دهی ای سرور زیبا رویان گویم از چه رخ تو قاتل هر جان می‌شد با تبسم به لب غنچه تو گل می‌کرد گیسوی حور، به یکباره پریشان می‌شد علت این بود که در روی ملیحانۀ تو قدری دندان ثنایات نمایان می‌شد ذکر تسبیح تو آهنگ بیان ملک است شکل ترکیب رخ تو نمک اندر نمک است بی دم قدسی تو مرده‌ای احیا نشود پسر مریم قدّیسه، مسیحا نشود پشت موسی به تو و حضرت مولا گرم است ورنه بی اذن شما وارد دریا نشود گر زلیخا رخ زیبای تو بیند در خواب پای دلداگی یوسفی رسوا نشود همه از رحمت تو حرف میان آوردند از چه رو علت هر خشم تو افشا نشود غضبت رمز «اشدّاء علی الکفّار» است لشگر کفر حریف تو به هیجا نشود با دعای تو علی صاحب تیغ دو سر است بی رضایت گره از ابروی او وا نشود جز به پیش غضب چشم تو در وقت نبرد کمر تیغ علمدار احد، تا نشود تو ز نور احدی، اشرف مخلوقاتی پدر فاطمه‌ای، تاج سر ساداتی تو کریمی و کریمان همه از نسل تواند سائلان بین، گذر یار بلافصل تواند هر که ابتر به تو گفته رحمش ناپاک است همۀ خلق خدا ریزه‌خور نسل تواند آن کسانی که ندارند به دل حب علی در عمل امت ملعون شده و رذل تواند زدن فاطمه بر اهل یقین ثابت کرد این اراذل پی آتش زدن اصل تواند چون تمسّک به علی شرط شفاعت باشد شیعیان در صف محشر همگی وصل تواند چه کسی گفته اباالفضل ز اولاد تو نیست؟ ثلث سادات ز اولاد اباالفضل تواند بعد محسن که دل فاطمه حساس شده پسر سوم زهرای تو، عبّاس شده مکتب قدسی تو نور حقایق دارد چارده مصحف تابنده و ناطق دارد دشمن کور دل تو ز کجا می‌دانست راه تابندۀ تو حضرت صادق دارد ظاهراً خاک حریمش شده با خاک یکی باطناً او حرمی در دل عاشق دارد روزی بندگی ما همه دست آقاست در عمل او صفت کامل رازق دارد سال‌ها می‌گذرد، سرخی خاک یثرب اثر خون تن زخم شقایق دارد گر که گوش دل ما باز شود این ایام صحبت از توطئۀ چند منافق دارد زود شهر نبی از مادر ما خسته شده باورم نیست که دستان علی بسته شده        @shia_poem
شمس رویت همیشه تابنده است ابرویت ذوالفقارِ برنده است دلت از مهر و عشق آکنده است نام احمد تو را برازنده است یا محمد که هر دو زیبنده است مست جامت شدم خدا را شکر صید دامت شدم خدا را شکر بعد، رامت شدم خدا را شکر من بنامت شدم خدا را شکر هر اسیری به تو پناهنده است خانواده به خانه محتاج است مو پریشان به شانه محتاج است مرغ، بر آب و دانه محتاج است نوکرت بی بهانه محتاج است دستِ لطفت زِ بس که بخشنده است زینت دوش تو حسین و حسن عطر تو برده عطر و بوی وطن شاهد حرف من اویسِ قرن بتکان باز هم عبا، دلِ من... ... بر همین عطر دلنشین بند است خطبه های فصیح تو دریاست خنده های ملیح تو غوغاست سینه ی ما... ضریح تو اینجاست رحمتی و شبیه تو زهراست نامتان هم مرا خوشایند است چشم تو کرده بر دلم اثبات من کجا خواندن از شما... هیهات پس نوشتم به جای این ابیات بر محمد و آل او صلوات این دعا ضامنِ فرستنده است راه سخت است، راهِ حل داری میل برچیدن هُبَل داری صحبت از رب لم یزل داری فاطمه را که در بغل داری دشمن ابترت سرافکنده است سوره خواندی و از ولی خواندی هر کجا بی معطلی خواندی سنگ هم خوردی و ولی خواندی آیه آیه "علی علی" خواندی شاهد حرف من خداوند است بستر تو که جای هرکس نیست منبر تو که جای کرکس نیست پس خلافت برای ناکس نیست لایق مسند شما پس نیست... ...غیر خیبر شکن که رزمنده است حشر، حق است... پس اجل حق است راه توحید از ازل حق است الحق این حرف چون عسل حق است حق علی و علی معَ الْحَق است حق علی را به قلب ما کنده است میوه داده است اشک و آه علی دو جهان، شیعه شد سپاه علی مذهب صادق است، راه علی مثل موجی به تکیه گاه علی... ...مکتب جعفری خروشنده است ‌‌ @shia_poem
آچوب خلایقه حق باب رحمت و برکات منوّر ایلدی دنیانی سرور عرصات گلوب مبشّر رحمت سنوبدی لات و منات ویروبدی مژده سین انجیل و مصحف و تورات نثار ایدون گل رخسارینه اوجا صلوات نقدر جلوه سی واردی بهشت زیبانون نقدر یپراقی واردی درخت طوبانون نقدر  واردی صفاسی قصورِ رضوانون نقدر موج ویرار آب کوثر جنّات دیون مُحَمَّد و آل مُحَمَّدَه صلوات نقدر شمس و قمرسیر ایده لّه روی مدار نقدر نور ویرر وقت شبده اولدوزلار نقدر واردی فلکده ثوابت و سیّار نقدر واردی سماواتیده بروج و کرات دیون مُحَمَّد و آل مُحَمَّدَه صلوات نقدر نازل اولوب انبیالر ایچون آیات نقدر نقطه اولوب ثبتِ صفحۀ تورات نقدر طوریده موسایه حق دیوب کلمات نقدر لوحیده آیات ثبت ایدوب ثبات دیون مُحَمَّد و آل مُحَمَّدَه صلوات نقدر روز ازلدن گلوب یره باران نقدر موج گوروب نوح اولاندا کشتیبان نقدر روز بلاده فغان ایدوب طوفان نقدر گودی دریالر ایچره وار قطرات دیون مُحَمَّد و آل مُحَمَّدَه صلوات نقدر صفحۀ سینانی نور ایدوب برّاق نقدر واردی آغاشلاردا شاخه و یپراق نقدر عالم امکاندا واردی داش توپراق نقدر عالم خلقتده خلق اولوب ذرّات دیون مُحَمَّد و آل مُحَمَّدَه صلوات نقدرحشره کیمی خلق بو جهانه گلر نقدر گونده بشر عالم بقایه گیدر نقدر خلق ایلیوب خلق خالق اکبر نقدر واردی یر آلتیندا پیکر اموات دیون مُحَمَّد و آل مُحَمَّدَه صلوات نقدر عالم امکانیده نفس چکولور نقدر باغ و زراعتده تخملر اکولور نقدر دهریده طوفان اولاندا یل لراسولور نقدر واردی بو عالمده گلشن و باغات دیون مُحَمَّد و آل مُحَمَّدَه صلوات نقدر پر برکتدی جهاندا آل مناف نقدر واردی علیده فضایل و اوصاف نقدر تیغ ویروب حق یولوندا روز مصاف نقدر واردی علی سینه سینده معلومات دیون مُحَمَّد و آل مُحَمَّدَه صلوات نقدر درد و مصیبت گوروبلر آل عبا نقدر قان توکولوب کربلاده عاشورا نقدر جنّ و ملک لر ایدر حسینه نوا حسین قانی نقدر دینده قویوب اثرات دیون مُحَمَّد و آل مُحَمَّدَه صلوات نقدر اهل ولا غملره اولوب آماج نقدر بیتیده لبیک سسلنوب حجاج نقدر واردی «محبی» بهشت ایچینده سراج نقدر گونده  عبادت ایدوله مخلوقات دیون مُحَمَّد و آل مُحَمَّدَه صلوات @shia_poem
تيغ ابرويت غزل را در خطر انداخته پیشِ پايت از تغزل بسكه سر انداخته مرد اين ميدانِ جنگِ نابرابر نيستم تيرِ مژگانت ز دستِ دل سپر انداخته بنده ای؟ پروردگاری؟ این شکوهِ لایزال شاعرانت را به اما و اگر انداخته! نامی از ميخانه ها نگذاشت باقی نام تو باده را چشم خمارت از اثر انداخته ساقیِ معراج، عرش گنبد خضرایی ات جبرئيل مست را از بال و پر انداخته کار ديگر از ترنج و دست هم، يوسف گذشت تيغ، سرها را به اظهارنظر انداخته سود بازار نمک انگار چيز ديگری ست! خنده ات رونق ز بازار شكر انداخته عاشق و معشوق ها ازهجر رويت سوختند عشق تان آتش به جانِ خشک و تر انداخته این تنورِ داغ مدح چشمهایت؛ مهربان نان خوبی دامنِ اهل هنر انداخته مهربانیِ نگاهت، ای صبورِ سربه زير دولت شمشير را از زور و زر انداخته تا سبكباریِ دل، چوبِ حراجت را بزن چين زلفت در سرم شوقِ سفر انداخته آمدم بر آستانت در زنم، يادم نبود! ميخ سرخی كوثرت را پشت در انداخته... @shia_poem