#حضرت_رسول_اعظم_صلی_الله_علیه_و_آله
ماندهام احمد پیمبر بود یا عطار عشق؟
بس که سلمانها، مسلمان کرد با بوی علی
#قاسم_صرافان
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_رسول_اعظم_صلی_الله_علیه_و_آله
#فضائل_و_آثار_فواید
#ثواب_صلوات
#دو_بیتی
صبحِ روزِ الست تا... عرصات
شده حک روی آسمان و کرات
نور قبرش زیاد می گردد
هر که گوید زیادتر "صلوات"
بهترین ذکر در همه اوقات
منشأ خیر و خوبی و برکات
دید پیغمبرِ خدا در عرش...
هست کار ملائکه "صلوات"
در میانِ تمامیِ کلمات
خوشترین ذکر در زمان حیات
می شود بر طرف بلا از او
بفرستد اگر کسی "صلوات"
#محمد_حسن_بیات_لو
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_رسول_اعظم_صلی_الله_علیه_و_آله
#امام_جعفر_صادق_علیه_السلام
#مدح
#ولادت
#مربع_ترکیب
آفتاب از افق میمنه دل کند،آمد
بر لب آینهی غمزده لبخند آمد
کوچه از هَمهَمه ی بال مَلَک بند آمد
آخرین برگهی پیغامِ خداوند آمد
می رسد از پر قنداقه ی سبزت،برکات
مَقدَم گلپسر آمنهخاتون صلوات
روح تو خون به رگِ لوح و قلم می انداخت
چشم تو نور به اعماق عدم می انداخت
دست تو سفره به ایوان کرم می انداخت
نام تو لرزه به اندام ستم می انداخت
جذبه ات را همه در وحشت خائن دیدیم
در ترک خوردن ایوان مدائن دیدیم
با تو هرگوشه ی این خطّه حرم خواهد شد
مسجد بندگی خلق علم خواهد شد
غم میان دل عشاق تو کم خواهد شد
کمر بتکده ها پیش تو خم خواهد شد
جهل را یکسره از بُن بِکَنی..،کیف کنیم
لات و عزیٰ و هُبَل را بزنی..،کیف کنیم
اصل توحیدِ وجودی و زوالیم همه
تو خودت پاسخ محضی و سوالیم همه
با تو در جاده ی پر پیچ کمالیم همه
برده ی کوی تو هستیم..،بِلالیم همه
در دلِ کوله ی دل حُبِ تو را بار زدیم
از سر ماذنه ها عشق تو را جار زدیم
حرز تو بر جگر سوخته مرهم آورد
عطر تو روی گل باغچه شبنم آورد
مِهر تو عاطفه را در دل آدم آورد
در عروجات پر جبریل امین کم آورد
شب معراج در آن اوج چه حظّی بُردی
سیب از دست علی جان خودت می خوردی
هر کجا قدرت ایمان تو ابراز شود
با کلام علوی دین تو ممتاز شود
در دل جنگ اگر فتنه ای آغاز شود
گره کار به دستان علی باز شود
حیدرت آمد و فریاد زد و در را کَند
درِ خیبر!..،نه..،بگو قلعه ی خیبر را کند
عاشقی حس عجیبی است که حاشا نشود
گرچه هر عاطفه در قاعده ای جا نشود
باز هم رابطه ی دختر و بابا نشود
مثل زهرا که کسی ام ابیها نشود
من مسلمان شده ام پایِ همین زمزمه ات
ای به قربان دم فاطمه یا فاطمه ات
لحن شیرین تو شد معجزه ی قرآنم
هل اتای تو شده کُلّیَت ایمانم
عشق را من فقط این پنج نفر میدانم
عجمی زاده ام و هموطن سلمانم
دست ما را برسان بر نخ تسبیحِ دعات
آه ای شاه عرب جان عجم ها به فدات
گرچه مانند اُویس تو بدور از قرنم
در کنار تو که باشم بخدا در وطنم
ای بزرگ بنی هاشم!بِشِنو این سخنم
من حسینی شده ی دست امام حسنم
شب میلاد تو از اشک غنی اند همه
گریهکنهایحسینات حسنیاند همه
کاخ مخروبه ی محکوم به ویران شدنم
درد دارم بخدا در پی درمان شدنم
ابرِ لبریز منم تشنهی باران شدنم
سال ها منتظر جابر حیان شدنم
پرچم شیعه بلند است به لطف علمت
صادق آل محمد! به فدای قلمت
شادی بعدِ هزاران غم و اندوه تویی
بین این طایفه ی سبزقبا،نوح تویی
آن کتابی که به منبر شده مفتوح تویی
مکتب شیعه اگر جسم شود،روح تویی
خنجری کُند دلیل غم بسیار تو بود
گریه بر بی کفن کرببلا کار تو بود
#بردیا_محمدی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_رسول_اعظم_صلی_الله_علیه_و_آله
#امام_جعفر_صادق_علیه_السلام
#مدح
#ولادت
#ترکیب_بند
طاق کسری روز میلاد تو بی طاقت شده
جانِ ایوانش پر از بیتابی و حیرت شده
آسمان خود را به خاکِ پای تو انداخته
محض پابوسَت دو عالم با ادب دعوت شده
ماه، رؤیت کرده رویَت را گریبان چاک کرد
لحظهٔ شقّ القمر زیباترین ساعت شده
یامحمد(ص)گفت، عبدالله(ع) جانش تازه شد
شد أباالأحمد از امشب صاحبِ عزّت شده
آب و نانش از پَرِ قنداقهٔ تو میرسد
زندگیِ آمنه(س) پُر رزق و با برکت شده
آمدی تا کینه را ویران کنی بعد از غرور
تا جهالت جایِ دخترها شود زنده به گور
آمدی تا کعبه و قبله نما معنا شود
تا که حجِ واجب و سعی و صفا معنا شود
از ازل تنها دلیلِ خلقتَت این بود و بس
تا علی(ع) تنها شهنشاه ولا معنا شود
آمدی تا قلعهٔ خیبر بدون «در» شود
دستِ حیدر رو شود! شیرخدا معنا شود
با تو بالا رفت دستانِ ولایت در غدیر
آمدی تا مرتضی(ع) مولایِ ما معنا شود
شد علی(ع) تفسیرِ بر حقّ وصیّ المصطفی(ص)
مثل قرآن است و باید بی خطا معنا شود
با خودت خورشید آوردی و والا منسبی
قل هوالله أحد بر خاندانت یانبی(ص)
هفدهِ ماهِ ربیعُ الأول و عاشق شدم
عاشقِ شمسِ جمالِ حضرتِ صادق(ع) شدم
خلق کرد از خاک پاکش این دلِ دیوانه را
عاشقم کرد و به سائل بودنش لایق شدم
در خیالاتم به دورش گشتم و مثل هشام
با رئیس ِ مذهبم همسایهٔ سابق شدم
خوانْد توحید مفضلّ را و من با اشتیاق
محو ذات کردگار و قدرتِ خالق شدم
در کلاس درس او همراه جابر بیخبر
بارها حاضر شدم تا عاشقی حاذق شدم
چشم هایم را به دور از شرّ شیطان ساختم
تا که باشم زینتش، سر را به زیر انداختم!
#مرضیه_عاطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_رسول_اعظم_صلی_الله_علیه_و_آله
روئید چو عطر گل حیاتی دیگر
در مکه و یثرب، برکاتی دیگر
بر خاتم انبیا محمد صلوات
بر حضرت صادق صلواتی دیگر
#میثم_مؤمنی_نژاد
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_رسول_اعظم_صلی_الله_علیه_و_آله
#امام_جعفر_صادق_علیه_السلام
#مدح
#ولادت
#ترکیب_بند
نگار میرسد از ره بیار باده بیار
به دل حضور در این بزم صاف و ساده بیار
هزار سجده برآن شاه پاک زاده بیار
هزار بوسه برآن ابروی گشاده بیار
ندا رسید گنهکار را شفیع آمد
بریزگل که شب هفده ربیع آمد
*
گلی که می شکفد از سرشک او کوثر
مهی که در شب زلفش هزار و یک اختر
نخست مرتبه بعد از خدای بالا سر
نهفته بین دو چشمان وی قضا و قدر
به روی دست ملائک محمد آمده است
برای عالم و آدم سرآمد آمده است
*
طلوع میکند از یک نگاه او خورشید
غروب میکند از جلوه اش به دل تردید
هلال ابروی او شد نشان صبح عید
بهشت بی مه رویش برای ما تبعید
هزار موسی عمران غلام درگاهش
به قدر هردو جهان قدر و عزت و جاهش
*
بگو به آمنه دری گرانبها زادی
تو روح زمزمه و قبله دعا زادی
عظیم مرتبه شاهی به اولیا زادی
بناز بر همگان ،ختم الانبیا زادی
بریز در شب میلاد نور،نقل و نبات
به روح مادر احمد نثار کن صلوات
****
زند به گردسرش پر هزار روح الامین
شکفته از لب مستش هزار تا یاسین
زمین شده زقدومش چو عرش، عطر آگین
شده بهشت به نور نگاه او آذین
کلید دار اگر شاه هل اتی باشد
بهشت ماست همانجا که مصطفی باشد
*
شب ولادت احمد شب ولای علی است
هرآن کجا که نبی رفت ردپای علی است
تمام صحنه معراج ابتدای علی است
مگر نه اینکه خدا نیز همصدای علی است
بگو به منکر حیدر ،خدا پرستی کن
بزن نمی ز شراب علی و مستی کن
****
علی خدا نبُود از خدا جدا هم نیست
چو بازدم که دمی بی نیاز از دم نیست
کسی که بی دم او بود هرگز آدم نیست
ولای حضرت حیدر امانتی کم نیست
اذان نای من از نام عشق پا برجاست
خدا مرا ز ازل نوکر علی می خواست
#رضا_دین_پرور
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_رسول_اعظم_صلی_الله_علیه_و_آله
#مدح
#مبعث
#مسمط_مخمس
شده وقتِ سرکشیِ قلم که گذر کند به سطورِ می
به بیانِ آنکه مناقبش شده وصفِ وضعِ سرور می
شده بادهِ نوشِ مقامِ او به قیامِ غمزه ، غرورِ می
مگر اینکه نزهتِ وصف او شود آیتی به حضور می
چه کند کزآن شود آیتی به مقالِ حضرتِ مصطفی
زحجازِ نغمه ی مدحتش ره بیدلی زده بیدلان
که ز بیدلی ، دلِ دلکشان ببرد رهی سوی لا مکان
که چنین شود اگر آن شود که از آن شود نَفَسی بیان
که زلالِ جرعۀِ می شود شرری طریقِ سخنوران
که غبارِ مقدم او بُوَد به بَصر تشابهِ توتیا
چه خجسته مبعثِ رحمتی زصفا شمیمِ شقایقی
چه همایِ منظره هدهدی به بیانِ کشفِ حقایقی
که رموزِ علمِ لدن از او شده شرطِ خلقِ خلایقی
همه در فنونِ بلیغِ او ، به دقیقه گفته دقایقی
زجمالِ غیب جمالیش ، شده سرِّ آیینه بر ملا
زده خرگهِ لمعاتِ او ، صدفی به وصفِ فراتری
که فراتر از همه سایه ها بنموده سایه به برتری
که نبوّت است و نبیِّ حق ، به کمالِ قدرِ غضنفری
همه اینکه شرحِ ولایت است و صفاتِ حضرتِ حیدری
که ز ابنِ عمِّ نبیّ شود به سرادقاتِ عطا عطا
چه گمان که دامِ غزل شده همه مدحِ صیدِ بلای تو
مگر اینکه جلوۀِ نایِ نی ، بشنیده شورِ نوای تو
که خروشد از دلِ بی دلان به سروشِ نایِ ندایِ تو
مگر اینکه سَر سپُرد کسی به سواد صفحۀ "هل اتی"
ز "الف" اشارۀِ حضرتش ، همه بودِ سویِ سبویِ می
به همان صحیفه که حُسنِ مِی شده مستِ مُصحَفِ بویِ می
به مدار جلوۀِ جازمش ، شده آشکارِ به روی می
زده سلسله به جوارِ دل ، شبِ آشناییِ بویِ می
قفس است اگر که بدونِ او ، گذرد گذارۀِ ما سوا
به ذواتِ ذاتِ منیعِ او ، شده شرعِ شارعِ دین ، مبین
که مبیّناتِ مبینِ او ، شده شهدِ شیرۀ انگبین
چه خوش اینکه نوشد از آن لبی ، لبِ لعلِ چشمۀِ ماء و طین
که برد سری به سجودِ او به همان روش که نهد امین
که به هر زمینه زبانِ می ، بنموده سویِ وی اقتدا
نفخاتِ نفخۀ کبریا ، متجلّی از جلواتِ او
همه کافۀ کلماتِ حق به ترنّم از کلماتِ او
به تجلّی آمده امرِ "کُن ْ " که بگوید از اثراتِ او
"فیکون" و "کاین" و "کان" شد نمِ نم نمِ نفحاتِ او
به ظهورِ اقدسِ احمدی ، متصوّر آمده کبریا
همه ذاتِ منحصرِ تو شد ، که مفصّل آمده "کاف" و "نون"
به جز این نبوده چکامه ای که عیان شود ز تو "یَسطَرون"
که تو شرحِ "قافِ" قلم شدی که قلم گرفته رهِ جنون
به طوافِ فیضِ اتمِّ تو به کتابت آمده "یَفقَهون"
صفحات ناطق وصف تو همه در اراده ی انما
تو نگین عرش سخاوتی به عطای فیض کریم خود
تو جوار قرب سعادتی به وجود خُلق عظیم خود
تو حدیث فصل خطابتی به دلیل حُسن نعیم خود
تو قیاس شرح عنایتی به جمال شخص رحیم خود
نبود ورای مقام تو به مقام مرتبه ماورا
جبروت اقدس وصف تو شده قاف شهپر عرشیان
که رسد به مرتبتی چنین که تویی روایت لامکان
چه قیاس اگر به قلم رسد چه بجوید از دم تو نشان
که تجلیات تجلی ات به اشاره محور آسمان
به کمال طره ی تو عُلا به اشارتی کشف الدجی
#امیر_سهرابی
#طره_اصفهانی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
#@shia_poem
#حضرت_رسول_اعظم_صلی_الله_علیه_و_آله
#مبعث
#مربع_ترکیب
دمید ماه رجب رؤیتـش مبارک باد
به دوستان خـدا نعـمتش مبارک باد
نـزول بارقـه ی رحـمـتش مبـارک باد
محـمـد آمده و بـعـثـتـش مبارک باد
که بعثتش حرکت داد چرخ هستی را
که هجرتش برکت بود حق پرستی را
سپـیـده دم ز حَـرا آفـتـاب برخـیـزد
فروغ رحمت حق بیحجاب برخیزد
ز صخره صخره ى آن عطرناب برخیزد
سحر که شهر خدایان ز خواب برخیزد
امین مکـه رهایی ز مستـیـش بدهـد
نـویـد مذهب یـکـتا پرستـیـش بدهـد
الا چو کعبه سرافـراز ای ابوطالب
به شکر سفره بیـانداز ای ابوطالب
به نظم شهـر بـپـرداز ای ابـوطالب
به خیل طایـفه کن ناز ای ابوطالب
که پروریده ى دستت پیامبر شده است
یتـیم مکه بر مکّـیـان پدر شده است
بزرگ مرد چهل ساله با رُخی چون ماه
رسیده است و به راز پیمبری آگـاه
دهند تهـنیـتش ز آنچه بگذرد در راه
به این ندا که محمد تویی رسول الله
بشارتی که عـمـو زاده ى خـدیجه دهد
امـیــد بــر دل آزاده ى خـدیـجـه دهــد
نفس کشیدن او نکهت خدایی داشت
برای خسته دلان مژده رهایی داشت
به درد مردم محروم آشنایی داشت
که در جهان عرب این همه فدایی داشت
خلوص و صبر و رضا را ز بس به کار گرفت
به نیم قرن جهان را در اختیار گرفت
خـلیل نیست ولی بر خـلیـل نـاز کند
به روی عـالم درهای عـلـم باز کند
کـلیـم پیش رخـش سجده ى نـیـاز کـند
مسیح پشت سر مهـدیش نـمـاز کـند
نـظـر ز آمـدن انــبـیـاء والا اوسـت
بزرگ معجزۀ نون والقـلم با اوست
کسی که عـالم ایجاد بی قـرارش بود
جـوامع بـشریت در انـتـظارش بود
رسید و وحدت و آزادگی شعارش بود
چو حُسن خلق سلاحی دراختیارش بود
محـمد آمد و آورد هرچه خوبی بود
کتاب او در حکمت به روی خلق گشود
کجاست غیرت عمار و عزم سلمانش
که زنده گشت مدائن ز عدل و ایمانش
کجاست منطق بوذر عـلیه عثمانش
که کُشت دشمن دین را به تیغ بُرهانش
اگر به راه بـزرگـان دین برآمـدهایم
به کـاخ های مجـلـل چرا در آمدهایم
مدیـنه از تو به بیت الحـرام مینازد
حرم ز فیض تو بر هر مقام مینازد
خـدا ز بـنـدگـیـت بر انـام مـینـازد
عرب ز نام تو بر خاص و عام مینازد
ولی دریغ که این افتخار پوشالی است
تمام دعوی اهل حجاز تو خالی است
ازاین قبیله که بر خاص و عام حمله کند
گهی به کوفه وگاهی به شام حمله کند
به مسلمین یمن صبح و شام حمله کند
بعید نیست به بیت الحرام حمله کند
خدای قدرت خود را کشیده بر رُخشان
مدافـعـان حـرم می دهـند پـاسخـشان
مـدافـعـان حـرم بـاور عـلـی دارنـد
به پیش دیده ى خود خـیـبر عـلی دارند
جهاد نامـهای از دخـتر عـلی دارند
امید مرحمت از هـمسر عـلی دارند
قسم به فاطمه محبوب قلب فاطمهاند
مدافــعان حـرم زینبی تر از همهاند
#استاد_سیدرضا_مؤید
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_رسول_اعظم_صلی_الله_علیه_و_آله
#مبعث
#قصیده
از حرا آمد و آیینه و قرآن آورد
مژده آن جان جهان از بر جانان آورد
مژدۀ وحی و نبوت دل عالم را برد
هر که دل داشت به آن آینه ایمان آورد
همه دیدند که انفاس مسیحایی او
روح در کالبد خستۀ دوران آورد
دردمندان، طلبِ عافیت از او کردند
که طبیب از ره دور آمد و درمان آورد
در کویری که در اندیشه به جز خار نداشت
یاس و نسرین و گل و لاله و ریحان آورد
دشت را تشنۀ سرسبزی و بیداری دید
با زلال سخنش رحمت باران آورد
شب بیداد و ستم را شب تنهایی را
با فروغ سحر خویش به پایان آورد
سبب روشنی چشم خداجویان شد
بوی پیراهن یوسف که به کنعان آورد...
ناخدای سفر عشق به ایمان و امید
تا به ساحل همه را از دل طوفان آورد
رشک فردوس برین شد همهجا از قدمش
با خودش رایحۀ روضۀ رضوان آورد
داشت انگشتریاش خاتم پیغامبری
باغ در مقدم او فرش سلیمان آورد
بر لبش بود حدیث «وَ لَقَد کَرَّمنا»
مژدۀ عزت و آزادی انسان آورد
تا بسنجند عیار شرف و وجدان را
آیه معرفت و حکمت و میزان آورد
سایه پروردۀ این مهر جهانتاب علیست
که به این آینه پیش از همه ایمان آورد
عجب این نیست که سلمان شود از اهلُ البیت
مکتبش گوهر از این دست فراوان آورد
گرچه خاموش شد آتشکدۀ فارس ولی
پرتوش مشعل توحید به ایران آورد
جلوۀ روشن آن ماه شب چهاردهم
قرص خورشید شد و رو به خراسان آورد
#محمدجواد_غفورزاده
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_رسول_اعظم_صلی_الله_علیه_و_آله
#مبعث
#مسمط
شب است و مست سجده گشته احمد
که سر بر آستان حق بساید
امینِ وحیِ ذاتِ اقدس آمد
که غار را به شوق در بکوبد
به رادمردِ عاشقی بگوید؛
بخوان به نام کبریا محمد !
حرا گرفته رنگِ بیقراری
تمامِ کوه گشته نقرهکاری
سبد سبد ستاره گِردِ غاری
به عاشقی که دارد اعتباری
ندا رسیده از خدای سرمَد؛
بخوان به نام کبریا محمد !
بخوان به نام آنکه داده جانت
نموده برتر از فرشتگانت
خدای بینظیر مهربانت
گره گشوده است از زبانت
زمان انتظارت آخر آمد
بخوان به نام کبریا محمد !
اگرچه نورِ ممتد است کعبه
اگرچه بیت ایزد است کعبه
غلامِ کوی احمد است کعبه
حرا حرم ، محمد است کعبه
کند طوافِ خطّ و خالِ احمد
بخوان به نام کبریا محمد !
بخوان خدای پاک و ذات حق را
که داده حالِ عاشقی عَلَق را
ز تیرگی درآورَد شفق را
به اسمِ رَبّکَ الّذی خَلَق را ،
بخوان که آفتاب عشق سر زد
بخوان به نام کبریا محمد !
بخوان به اسم ربّ لایزالی
که نیست از برای او مثالی
دمیده روح را به جسم خالی
گرفته آسمان مکه حالی
که از تو نور ماه میدرخشد
بخوان به نام کبریا محمد !
فرشتهها شدند همنوایت
بخوان ، به عرش میرسد صدایت
زمینیان غبار و خاک پایت
تمام اهل آسمان فدایت
رخَت دل از ستاره میرباید
بخوان به نام کبریا محمد
#ابراهیم_سنائی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_رسول_اعظم_صلی_الله_علیه_و_آله
#مبعث
#غزل
#مدح
تو را برگزیده خدا در چهل سالگی
شدی خاتم الأنبیا در چهل سالگی
چه پیغمبرانه برای هدایت تو را-
به بعثت رسانده خدا در چهل سالگی
نجات عموم ِ بشر شد محوّل به تو
شدی حضرتِ ناخدا در چهل سالگی
رسید و گرفته در آغوش ِ خود جبرئیل-
تو را کنج غار حرا در چهل سالگی
به تو وحی شد توبه و فاطر و فصلّت...
علَق! کوثر و أنبیا در چهل سالگی
جهالت سریعاً سرافکنده شد سجده کرد
به پای تو بی انتها در چهل سالگی
لبالب چشیدی پس از بندگی لذّتِ-
نبوّت وَ توحید را در چهل سالگی
مودّت به نامت شد و آمدم بینوا...
شدی دستگیرِ گدا در چهل سالگی!
#مرضیه_عاطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem