eitaa logo
شعر شیعه
7.4هزار دنبال‌کننده
561 عکس
205 ویدیو
21 فایل
کانال تخصصی شعر آئینی تلگرام https://t.me/+WSa2XvuCaD5CQTQN ایتا https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc جهت ارسال اشعار و نظرات: @shia_poem_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
از کودکی خود به برادر نیاز داشت با بودن حسین چه دیگر نیاز داشت؟ از التماس های دعای برادرش پیدا است که حسین به خواهر نیاز داشت آماده کرده است پسر های خویش را هر وقت که حسین به لشگر نیاز داشت در قتلگاه خواست بماند ولی نشد بعد از حسین قافله رهبر نیاز داشت حتی کفن برای رقیه نداشتند در آن خرابه سخت به معجر نیاز داشت پیراهن برادر خود را رها نکرد او به حسین تا دم آخر نیاز داشت ای کاش بود فاطمه او را بغل کند در این دو سال سخت به مادر نیاز داشت @shia_poem
نخ روی نخ آمد که حیا داشته باشد باتیرگی اش نورخدا داشته باشد معجر شدو میخواست بها داشته باشد تابرسر خورشید نما داشته باشد آمد بشود سایه روی سر زینب میخواست که نامش بشود معجر زینب با نور نماز شب او نور گرفته تا ستر شده رتبه مستور گرفته درخلوت بی بی شرف طور گرفته به به به چنین قرب که اینجور گرفته از عطر نفس های علی تافته باشد این تافته باید که جدا بافته باشد هرچند حجاب است به سنگر زده کارش تا حشر وقارست بدهکار وقارش تقوا و حیا ریخته در تاربه تارش از طایفه ی چادر زهراست تبارش یک پارچه اما زره محکم پیکار نه اینکه زره،معجره اعظم پیکار الحق و الانصاف مهیای خطر شد در بحبوحه ی فاجعه مردانه سپر شد هرچند که خاکی شد و راهی سفر شد در کوفه و درشام چو شمشیر دوسر شد هرگز که به کوهی گذر کاه نیفتاد یکبار به سویش نظر ماه نیفتاد سوگند به این کوه گسستی نرسیده به سوره توحید شکستی نرسیده سوگند به او پنجه و دستی نرسیده یا چشم بد مردم پستی نرسیده باید که خلایق ز رخش دور بمانند هرجاکه گذر کرد همه کور بمانند هرچند که عمریست شده همدم زینب دارد به دلش داغ ز قد خم زینب گریان شده و سوخته پای غم زینب انگار که او نیست دگر محرم زینب امروز بنا کرده که آرام بماند وقتش شده تا بی بی ما روضه بخواند یکسال فراغت صد و ده سال گذشته از زینب تو گفتن از حال گذشته سخت است بگویم به چه منوال گذشته با یاد تو و روضه ی گودال گذشته من صابره ام باز ولی تاب ندارم باور بکن از روز دهم خواب ندارم رفتی و کسی خنده به این دیده ی تر کرد امنیت این قافله احساس خطر کرد کفر آمد و در شام به توحید نظر کرد آیات حجاب از سر بازار گذرکرد تا قرعه بی کس شدن افتاد به زینب شهر پدری خوب محل داد به زینب درشام چه داغی بروی قلب حیا خورد اسلام معاویه به اسلام خدا خورد سنگینی چشم همه بدجور به ما خورد زینب وسط شهر کشیده دوسه جا خورد من بت شکنی کردم و جایش دهنم سوخت از ضربه ی شلاق تمام بدنم سوخت حالا شده ام خیره به این در تو بیایی خوبست که این لحظه ی آخر تو بیایی خواهر شده ام تا که برادر تو بیایی ای بی سر من کاش که با سر توبیایی این پیرهن توست که برسینه فشردم یک آب خنک بعد تو ولله نخوردم @shia_poem
سینه های ما پریشان حسین و زینب است درد ما دنبال درمان حسین و زینب است زمزم و کوثر همیشه طالب چشمان ماست  دیده ی ما تا که جوشان حسین و زینب است روح و جان مصطفا جان علی و فاطمه ست جان زهرا و علی جان حسین و زینب است در مسیر کربلا خوش آنکه محرم می شود خوش به حال آن که سلمان حسین و زینب است چون زهیر و چون وهب باید که سوی یار رفت ای خوش آن کس که مسلمان حسین و زینب است دست هر کس سوی دامان کسی گر شد دراز دست ما عمری به دامان حسین و زینب است یا من ارجوه لکل خیر ، روزی کن حرم خیر نوکرها به دستان حسین و زینب است گفت مولای رئوف ما که فابک للحسین ای خوش آن چشمی که گریان حسین و زینب است روضه ی سربسته ای که بسته باشد بهتر است روضه ی موی پریشان حسین و زینب است @shia_poem
تو بیا بر سرم ای دلبر و دلدار حسین شدم آشفته چو گیسوی تو ای یار حسین پیرهن کهنه ی تو زخم دلم را نو کرد پیش چشمم،شده غمهای تو تکرار حسین کی رود از نظرم،منظره ی کرب وبلا بی حیاتر شد عدو بعد علمدار،حسین به همان زلف که در پنجه ی قاتل افتاد خواهرت هست به موی تو گرفتار حسین نیزه را در بدن زخمی تو می چرخاند آنکه چرخاند مرا بر سر بازار حسین سر من زخمی سنگ از در و دیوار شده مثل مادر،که سرش خورد به دیوار حسین یاد داری که مرا بزم ضیافت بردند مانده بودم چکنم در بر انظار حسین شائق عمری است که سنگ تو به سینه زده است به امیدی که شود لایق دیدار حسین @shia_poem
از حسینش نتوان کرد جدا زینب را موج هر قدر که بی تاب شود با دریاست @shia_poem
اشك زينب ز اختيارش نيست ذاتاً اين كعبه زمزمی دارد "يا حسين" است ذكر آخر او بر لبش اسم اعظمی دارد @shia_poem
برای بی‌خردان، زرق و برق این عالم غبار چادر زینب، برای ما کافی است @shia_poem
عاقبت شهر بی امان را دید سنگ و پرتاب ناگهان را دید مجلس عیش شامیان را دید عمه جان چوبِ خیزران را دید @shia_poem
طبق فتوای تو در عشق نمازی ست خمیده سجده در دین تو بوسه است به رگهای بریده پشت در، فرق پدر، تشت و جگر، دلبر بی سر چار نوبت شده ای در گذر عمر، شهیده @shia_poem
شکست پشت فلک خواهرت اسارت رفت شکست پشت فلک بس که داغ سنگین است @shia_poem
  بشکسته‌دلی، شکسته می‌خواند نماز در سلسله، دست‌بسته می‌خواند نماز تا قامت دین خم نشود، روح نماز، با قامت خم، نشسته می‌خواند نماز @shia_poem