eitaa logo
شهداءومهدویت
7.2هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
1.9هزار ویدیو
26 فایل
دفتر نوشته‌هایم را سفید می‌گذارم مولا جان! بی تو بودن که نوشتن ندارد درد دارد … (یارب الحسین اشف صدرالحسین بظهور الحجة) 🤲 ادمین تبادل: @Yassin_1234 شنوای حرفهاتون هستیم @Yare_mahdii313 مدیرکانال: @shahidbakeri110
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽❣ ❣﷽ به دنبال تو میگردم نمی یابم نشانت را بگو باید کجـــا جویم مدار کهکشانت را تمام‌جاده را رفتم،غباری‌از‌سواری‌‌نیست بیـابان تا بیـابان جستـه‌ام ردّ نشانت را @shohada_vamahdawiat
💌 💗 چند روز پام رو از خونه بیرون نگذاشتم ... غرورم به شدت خدشه دار شده بود ... تا اینکه اون روز مندلی زنگ زد و گفت که به اون پیشنهاد ازدواج داده و در کمال ادب پیشنهادش رد شده ... و بهم گفت یه احمقم که چنین پسر با شخصیت و مودبی رو رد کردم و ... . دیگه خون جلوی چشمم رو گرفته بود ... می خواستم به بدترین شکل ممکن حالش رو بگیرم ... . پس به خاطر لباس پوشیدن و رفتارم من رو انتخاب کردی ... من اینطوری لباس می پوشیدم چون در شان یک دختر ثروتمند اصیل نیست که مثل بقیه دخترها لباس بپوشه و رفتار کنه ... . همون طور که توی آینه نگاه می کردم، پوزخندی زدم و رفتم توی اتاق لباس هام ... گرون ترین، شیک ترین و زیباترین تاپ و شلوارک مارکدارم رو پوشیدم ... موهام رو مرتب کردم ... یکم آرایش کردم ... و رفتم دانشگاه ... . از ماشین که پیاده شدم واکنش پسرها دیدنی بود ... به خودم می گفتم اونم یه مرده و ته دلم به نقشه ای که براش کشیده بودم می خندیدم ... بالاخره توی کتابخونه پیداش کردم ... رفتم سمتش و گفتم: آقای صادقی، می تونم چند لحظه باهاتون خصوصی صحبت کنم ... . سرش رو آورد بالا، تا چشمش بهم افتاد ... چهره اش رفت توی هم ... سرش رو پایین انداخت ... اصلا انتظار چنین واکنشی رو نداشتم ... . دوباره جمله ام رو تکرار کردم ... همون طور که سرش پایین بود گفت: لطفا هر حرفی دارید همین جا بگید ... رنگ صورتش عوض شده بود ... حس می کردم داره دندون هاش رو محکم روی هم فشار میده ... به خودم گفتم: آفرین داری موفق میشی ... مارش پیروزی رو توی گوش هام می شنیدم ... . با عشوه رفتم طرفش، صدام رو نازک کردم و گفتم: اما اینجا کتابخونه است ... . حالتش بدجور جدی شد ... الانم وقت نمازه ... اینو گفت و سریع از جاش بلند شد ... تند تند وسایلش رو جمع می کرد و می گذاشت توی کیفش ... . مغزم هنگ کرده بود ... از کار افتاده بود ... قبلا نماز خوندنش رو دیده بودم و می دونستم نماز چیه ... . دویدم دنبالش و دستش رو گرفتم ... با عصبانیت دستش رو از توی دستم کشید ... . با تعجب گفتم: داری میری نماز بخونی؟ یعنی، من از خدا جذاب تر نیستم؟ ... . سرش رو آورد بالا ... با ناراحتی و عصبانیت، برای اولین بار توی چشم هام زل زد و خیلی محکم گفت: نه ... . 🎁 🎁🎁 🎁🎁🎁 @shohada_vamahdawiat                  🏴🏴🏴🏴
دلتنگِ توأم چلّه نشینِ غمت هستم... آواره ی یلدا شده ام یار کجایی...؟ یامهدی @shohada_vamahdawiat                  🏴🏴🏴🏴
☘🌸☘ 🍂بعضی ها 🍃از آبِ گل‌آلود ، 🍁ماهی ... نه ! ☘راه معراج می گیرند ... @shohada_vamahdawiat                  🏴🏴🏴🏴
26 ـ حركت خليفه به سوى مسجد و بيعت با اجبار: اوّل ربيع الاول، چهارشنبه اهل سقيفه همه با ابوبكر بيعت كرده اند، و موقع آن فرا رسيده است كه خليفه را به مركز شهر ببرند. خليفه همراه با كسانى كه در سقيفه هستند به مسجد شهر مى رود. در مسير به هر كس برخورد مى كنند او را مجبور مى كنند تا با ابوبكر بيعت كند. آرى، مسلمانان بر خلافت ابوبكر، متّحد شده اند و هر كس كه با اين اتّحاد و يگانگى، مخالف باشد كشته خواهد شد. 27 ـ تطميع بنى اميّه: اوّل ربيع الاول، چهارشنبه عُمَر همراه با خليفه در مسجد هستند، عُمَر نگاهى به مسجد مى كند، مى بيند كه ابوسفيان با عدّه اى از بنى اُميّه در گوشه اى نشسته اند! در ميان آنها عثمان هم به چشم مى خورد. يك نفر پيام مهمّى را براى ابوسفيان مى آورد: "به تو قول مى دهيم كه فرزندت را در حكومت خود شريك كنيم". ابوسفيان لبخندى مى زند و مى گويد: "آرى، ابوبكر چه خوب خليفه اى است كه صله رحم نمود و حقّ ما را ادا كرد". اكنون ابوسفيان و بنى اُميّه براى بيعت با خليفه مى آيند. عثمان از جا بلند مى شود و نزد ابوبكر مى رود و با او بيعت مى كند، با بيعت عثمان همه بنى اميّه با ابوبكر بيعت مى كنند. ●●●☆☆☆☆☆●●● eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59 🌷🖤🌷 👇           @hedye110
رفیق شهیدم تولدت مبارک... ذاکر هیات سیدرضانریمانی تولدت مبارک... شهیدامیداکبری ولادت:۶۸/۱۰/۲اصفهان شهادت:۹۷/۱۱/۲۴زاهدان سهم شما پنج صلوات هدیه به شهید. @shohada_vamahdawiat                  🏴🏴🏴🏴
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
لحظه به لحظه بر نيروهاى عمرسعد افزوده مى شود. صداى شادى و قهقهه سپاه كوفه به آسمان مى رسد. همه راه ها بسته شده است. ديگر كسى نمى تواند براى يارى امام حسين(ع) به سوى كربلا بيايد. مگر افراد انگشت شمارى كه بتوانند از حلقه محاصره عبور كنند. امام حسين(ع) بايد حجّت را بر همه تمام كند. به همين جهت، پيكى را براى عمرسعد مى فرستد و از او مى خواهد كه با هم گفتوگويى داشته باشند. عمرسعد به اميد آنكه شايد امام حسين(ع) با يزيد بيعت كند با اين پيشنهاد موافقت مى كند. قرار مى شود هنگامى كه هوا تاريك شد، اين ملاقات صورت گيرد. حتماً مى دانى كه عمرسعد از روز اوّل هم كه به كربلا آمد، جنگ را به بهانه هاى مختلفى عقب مى انداخت. او مى خواست نيروهاى زيادى جمع شود و با افزايش نيروها و سخت شدن شرايط، امام حسين(ع) را تحت فشار قرار دهد تا شايد او بيعت با يزيد را قبول كند. در اين صورت، علاوه بر اينكه خون امام حسين(ع) به گردن او نيست، به حكومت رى هم رسيده است. او مى داند كه كشتن امام حسين(ع) مساوى با آتش جهنّم است، و روايت هاى زيادى را در مقام و عظمت امام حسين(ع) خوانده است، امّا عشق حكومت رى او را به اين بيابان كشانده است. فرماندهان سپاه بارها از عمرسعد خواسته اند تا دستور حمله را صادر كند، امّا او به آنها گفته است: "ما بايد صبر كنيم تا نيروهاى كمكى و تازه نفس از راه برسند". به راستى آيا ممكن است كه عمرسعد پس از ملاقات امام، از تصميم خود برگردد و عشق حكومت رى را از سر خود بيرون كند؟ <=====●○●○●○=====> eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
شیعیان مرتضی رخت عزا بر تن کنید خانه‌ی شیر خدا غرق عزای فاطمه‌است @shohada_vamahdawiat                  🏴🏴🏴🏴
چادری‌سوخت،سری‌سوخت،گلی‌پرپرشد وسط فاجعه بی‌بال و پری گفت علی میخ و دیوار و دری دست به یکی کردند با لگد،سوخت گلی،ریخت دری،گفت علی @shohada_vamahdawiat                  🏴🏴🏴🏴
‌🌷مهدی شناسی ۲۸۳🌷 🌹و اولی الامر🌹 🔹زیارت جامعه کبیره🔹 🍃ﺍﻣﺮ ﯾﮏ ﻣﻌﻨﺎﯾﺶ ﯾﻌﻨﯽ ﮐﺎﺭ. ﯾﻌﻨﯽ ﮐﺎﺭ ﻭ ﺑﺎﺭ ﻋﺎﻟﻢ ﺩﺳﺖ ﺍمام ﺍﺳﺖ. ﺻﺎﺣﺐ ﮐﺎﺭ ﻋﺎﻟﻢ ﺍﯾشان ﻫﺴﺘﻨﺪ.ﻫﺮ ﭼﻪ ﺍو ﺑﮕﻮﯾد باید اطاعت شود. 🍃ﯾﮏ ﻣﻌﻨﺎﯼ ﺍﻣﺮ ﯾﻌﻨﯽ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ. ﺍﻭﻟﯽ ﺍﻻ‌ﻣﺮ ﯾﻌﻨﯽ ﺻﺎﺣﺒﺎﻥ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ. ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ ﺩﺍﺭﺍﻥ ﻋﺎﻟﻢ ﺍﯾشان ﻫﺴﺘﻨﺪ.یعنی ﺑﺪﺍﻧﯿﺪ ﭼﻪ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﺭﺍ ﻧﺎﺳﭙﺎﺳﯽ ﮐﺮﺩﯾﺪ. ﻧﻪ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻧﻤﯽ‌ﺗﻮﺍﻧﻢ ﺑﺪﻭﻥ ﻭﺍﺳﻄﻪ‌ﯼ ﺍﯾشان ﮐﺎﺭ ﮐﻨﻢ. ﻣﻦ ﻋﺎﺟﺰ و ﻧﺎﺗﻮﺍﻥ ﻧﯿﺴﺘﻢ.ﻣﻦ ﺑﺮﺍﯼ حضرت ﻣﺮﯾﻢ ﻣﺴﺘﻘﯿﻢ ﺍﺯ ﺁﺳﻤﺎﻥ مائده و روزی ﻣﯽ‌ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻡ. ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻤﺎ ﻫﻢ ﻣﺴﺘﻘﯿﻢ ﻣﯽ‌ﺗﻮﺍﻧﻢ ﺑﻔﺮﺳﺘﻢ.ولی به خاطر تشکر از اهل بیت آن ها را واسطه قرار داده ام. 🍃ﻣﻌﻨﺎﯼ دیگر ﺍﻭﻟﯽ ﺍﻻ‌ﻣﺮ ﯾﻌﻨﯽ ﺍمامان ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺭﻭﺍﯾﺎﻥ ﻋﺎﻟمند. ﺍﯾشان ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺑﺎﺩ ﻣﯽ‌ﮔﻮﯾﻨﺪ ﺑﻮﺯ و ﺍﻭ ﻭﺯﯾﺪﻥ ﻣﯽ‌ﮔﯿﺮﺩ. ﺑﻪ ﺯﻣﯿﻦ ﻣﯽ‌ﮔﻮﯾﻨﺪ ﺑﺮﻭﯼ، ﺍﻭ ﺭﻭﯾﺶ ﭘﯿﺪﺍ ﻣﯽ‌ﮐﻨﺪ. ♦️ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﻧﻤﯽ‌ﺗﻮﺍﻧﺪ ﻣﺴﺘﻘﯿﻢ و بدون واسطه ی درخت به ما ﺳﯿﺐ ﻭ ﺍﻧﺎﺭ ﺑﺪﻫﺪ. ﺁﯾﺎ ﺧﺪﺍ ﻫﻢ ﻧﻤﯽ‌ﺗﻮﺍﻧﺪ بودن واسطه و ﻣﺴﺘﻘﯿﻢ ﺛﻤﺮﺍﺕ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺑﺪﻫﺪ؟! ♦️ﭼﺮﺍ!ﻣﯽ‌ﺗﻮﺍﻧﺪ.ﻭﻟﯽ این ﮐﺎﺭ ﻧﻤﯽ‌ﮐﻨﺪ.ﺑﻪ ﺩﻟﯿﻞ ﻫﻤﺎﻥ ﺁﯾﺎﺗﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻗﺼﻪ‌ﯼ ﻧﻮﺡ است: "ﺟَﺰَﺍﺀً ﻟِّﻤَﻦ ﻛَﺎﻥَ ﻛُﻔِﺮَ‌" ﻣﯽ‌ فرماید:"ﺍﯾشان ﮐﺴﺎﻧﯽ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﮐﻔﺮﺍﻥ ﻧﻌﻤﺖ ﺷﺪﻧﺪ.ﺳﺮ ﺗﺎ ﭘﺎﯼ ﻭﺟﻮﺩشان ﻧﻌﻤﺖ و ﺧﯿﺮ و ﺑﺮﮐﺖ ﺑﻮﺩ.ﻭﻟﯽ ﺍﻣﺖ‌ﻫﺎ ﮐﻔﺮﺍﻥ و ﻧﺎﺳﭙﺎﺳﯽ ﮐﺮﺩند." ♦️ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺍﻣﯿﺮﺍﻟﻤﻮﻣﻨﯿﻦ ﻗﻠﻢ ﺑﺪﻫﻨﺪ،ﺑﯿﻞ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﻭ او ﻫﻢ ﺍﺯ ﮐﺎﺭ ﻋﺎﺭ ﻧﺪﺍﺷﺖ. ﺭﻓﺖ ﻣﻘﻨﯽ ﮔﺮﯼ ﮐﺮﺩ.به ﻫﻤﯿﻦ ﺧﺎﻃﺮ خداوند می فرماید: ﻫﺮ ﭼﻪ ﺍﺯ ﻣﺎ ﻣﯽ‌ﺧﻮﺍﻫﯿﺪ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺍﻣﻀﺎﯼ اهل بیت ﺑﺎﺷﺪ.ﭼﻮﻥ ایشان ﻧﺎﺳﭙﺎﺳﯽ ﺷﺪﻧﺪ.ﺍﯾﻦ‌ﻫﺎ ﺩﺭ ﭼﺸﻢ ﺷﻤﺎ ﺣﻘﯿﺮ ﺑﻮﺩﻧﺪ،ﻣﺎ ﻣﯽ‌ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﺍﯾﻦ‌ﻫﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﭼﺸﻢ‌ﻫﺎ ﻋﺰﯾﺰ ﻭ ﺑﺰﺭﮒ ﮐﻨﯿﻢ.پس واسطه بودن امام، ﺷﺮﮎ ﺷﯿﻌﻪ ﻧﯿﺴﺖ. ﺍﯾﻦ تﺷﮑﺮ ﺧﺪﺍﺳﺖ.ﺧﺪﺍ ﺩﺍﺭﺩ ﺍﺯ اهل بيت عليهم السلام ﺳﭙﺎﺳﮕﺰﺍﺭﯼ ﻣﯽ‌ﮐﻨﺪ. ♦️ﺧﻮﺩ ما ﺍﮔﺮ ﯾﮏ ﮐﺴﯽ ما ﺭﺍ ﺩﺭ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻋﺰﯾﺰ ﮐﺮﺩ ما ﺍﻭ ﺭﺍ ﺫﻟﯿﻞ ﻧﻤﯽ‌ﮐﻨﯿم. ﻋﺰﯾﺰ ﺗﺮ ﻣﯽ‌ﮐﻨﯿم. ﻣﯽ‌ﮔﻮﯾﯿم ﻫﺮ ﭼﻪ ﺩﺍﺭﻡ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ شخص دارم. ♦️ﺍمامان ﺑﻮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺩﺭ ﭼﺸﻢ ﻋﺎﻟﻢ ﻋﺰﯾﺰ ﮐﺮﺩﻧﺪ. ﺣﺎﺿﺮ ﺷﺪﻧﺪ ﺯﯾﺮ ﺩﺳﺖ ﻭ ﭘﺎ ﺑﺮﻭﻧﺪ ﺍﻣﺎ ﻧﺎﻡ ﺧﺪﺍ ﺯﯾﺮ ﺩﺳﺖ ﻭ ﭘﺎ ﻧﺮﻭﺩ.ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺷﮑﻮﺭ ﻣﯽ‌ﺩﺍﻧﺪ. خداوند می فرماید ﻫﺮ ﭼﻪ ﻣﯽ‌ﺧﻮﺍﻫﯿﺪ ﺑﺎﯾﺪ ﺍﺯ امام ﺑﺨﻮﺍﻫﯿﺪ. ﺍﮔﺮ ﺍو ﺍﺯ ﻣﻦ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ ﻣﻦ ﻣﯽ‌ﺩﻫﻢ ﺍﮔﺮ او ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﻣﻦ نخواهم داد... 💖🌹🦋🌹🦋💖 eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
107571_760_۲۰۲۱_۰۹_۲۶_۲۰_۲۵_۲۹_۱۳۲.mp3
3.67M
. ♥السلام علیک یا ابا صالح المهدے♥ ❣❣ ✨بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم✨ 🕊اِلـهی عَظُمَ الْبَلاءُ،وَبَرِحَ الْخَفاءُ،وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ،وَانْقَطَعَ الرَّجاءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ،وَمُنِعَتِ السَّماءُواَنْتَ الْمُسْتَعانُ،وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى،وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِوالرَّخاءِ؛اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد ،اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْناطاعَتَهُمْ ،وَعَرَّفْتَنابِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم،فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاًعاجِلاً قَريباًكَلَمْحِ الْبَصَرِاَوْهُوَاَقْرَبُ؛يامُحَمَّدُياعَلِيُّ ياعَلِيُّ يامُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُماكافِيانِ،وَانْصُراني فَاِنَّكُماناصِرانِ؛ يامَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ؛الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ،اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني،السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ،الْعَجَلَ الْعَجَلَ،الْعَجَل،يااَرْحَمَ الرّاحِمينَ،بِحَقِّ مُحَمَّدوَآلِهِ الطّاهِرين🕊 شبتون بخیر التماس دعای فرج 🦋🌹💖
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﷽❣ ❣﷽ 🌱سالار وقت آمدنت دیر شد،بیـــا 🌱این دل در انتظار فرج پیر شد بیــا 🌱دیدم به خواب آمدی ازجاده های دور 🌱گفتا دلم که خواب تو تعبیر شد، بیا 💔 @shohada_vamahdawiat
💌 💗 🌼 غرورم له شده بود ... همه از این ماجرا خبردار شده بودن ... سوژه مسخره کردن بقیه شده بودم ... . بدتر از همه زمانی بود که دوست پسر سابقم اومد سراغم و بهم گفت: اگر اینقدر بدبخت شدی که دنبال این مدل پسرها راه افتادی، حاضرم قبولت کنم برگردی پیشم؟ ... . تا مرز جنون عصبانی بودم ... حالا دیگه حتی آدمی که خودم ولش کرده بودم برام ژست می گرفت ... . رفتم دانشگاه سراغش ... هیچ جا نبود ... بالاخره یکی ازش خبر داشت ... گفت: به خاطر تب بالا بیمارستانه و احتمالا چند روز دیگه هم نگهش دارن ... . رفتم خونه ... تمام شب رو توی حیاط راه می رفتم ... مرگ یا غرور؟ ... زندگی با همچین آدمی زیر یک سقف و تحملش به عنوان شوهر، از مرگ بدتر بود ... اما غرورم خورد شده بود ... . پسرهایی که جرات نگاه کردن بهم رو هم نداشتن حالا مسخره ام می کردن و تیکه می انداختن ... . عین همیشه لباس پوشیدم ... بلوز و شلوار ... بدون گل و دست خالی رفتم بیمارستان ...در رو باز کردم ... و بدون هیچ مقدمه ای گفتم: باهات ازدواج می کنم. 🎁 🎁🎁 🎁🎁🎁 @shohada_vamahdawiat                  🏴🏴🏴🏴
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
امشب، شب نهم محرّم (شب تاسوعا) است و شب از نيمه گذشته است. امام حسين(ع) با عبّاس و على اكبر و هجده تن ديگر از يارانش، به محلّ ملاقات مى روند. عمرسعد نيز، با پسرش حَفْص و عدّه اى از فرماندهان خود مى آيند. محلّ ملاقات، نقطه اى در ميان اردوگاه دو سپاه است. دو طرف مذاكره كننده، به هم نزديك مى شوند. امام حسين(ع) دستور مى دهد تا يارانش بمانند و همراه با عبّاس و على اكبرجلو مى رود. عمرسعد هم دستور مى دهد كه فرماندهان و نگهبانان بمانند و همراه با پسر و غلامش پيش مى آيد. مذاكره در ظاهر كاملاً مخفيانه است. تو همين جا بمان، من جلو مى روم ببينم چه مى گويند و چه مى شنوند. امام مى فرمايد: "اى عمرسعد، مى خواهى با من بجنگى؟ تو كه مى دانى من فرزند رسول خدا(صلى الله عليه وآله) هستم. از اين مردم جدا شو و به سوى من بيا تا رستگار شوى". جانم به فدايت اى حسين (ع)! با اينكه عمرسعد آب را بر روى كودكان تو بسته و صداى گريه و عطش آنها دشت كربلا را فرا گرفته است، باز هم او را به سوى خود دعوت مى كنى تا رستگار شود. دل تو آن قدر دريايى است كه براى دشمن خود نيز، جز خوبى نمى خواهى. دل تو به حال دشمن هم مى سوزد. كجاى دنيا مى توان مهربان تر از تو پيدا كرد. عمرسعد حيران مى شود و نمى داند چه جوابى بدهد. او هرگز انتظار شنيدن اين كلام را از امام حسين(ع) نداشت. امام نمى گويد كه آب را آزاد كن. امام از او مى خواهد كه خودش را آزاد كند. عمرسعد، بيا و تو هم از بندِ هواى نفس، آزاد شو. بيا و دنيا را رها كن. آشوبى در وجود عمرسعد بر پا مى شود. بين دو راهى عجيبى گرفتار مى شود. بين حسينى شدن و حكومت رى، امّا سرانجام عشق حكومت رى به او امان نمى دهد. امان از رياست دنيا! تاريخ پر از صحنه هايى است كه مردم ايمان خود را براى دو روز رياست دنيا فروخته اند. پس عمرسعد بايد براى خود بهانه بياورد. او ديگر راه خود را انتخاب كرده است. رو به امام مى كند و مى گويد: ــ مى ترسم اگر به سوى تو بيايم خانه ام را ويران كنند. ــ من خودم خانه اى زيباتر و بهتر برايت مى سازم. ــ مى ترسم مزرعه و باغ مرا بگيرند. ــ من بهترين باغ مدينه را به تو مى دهم. آيا اسم مزرعه بُغَيْبِغه را شنيده اى؟ همان مزرعه اى كه معاويه مى خواست آن را به يك ميليون دينار طلا از من بخرد، امّا من آن را نفروختم، من آن باغ را به تو مى دهم. ديگر چه مى خواهى؟ ــ مى ترسم ابن زياد زن و بچه ام را به قتل برساند. ــ نترس، من سلامتى آنها را براى تو ضمانت مى كنم. تو براى خدا به سوى من بيا، خداوند آنها را حفاظت مى كند. عمرسعد سكوت مى كند و سخنى نمى گويد. او بهانه ديگرى ندارد. هر بهانه اى كه مى آورد امام به آن پاسخى زيبا و به دور از انتظار مى دهد. سكوت است و سکوت‌. او امام حسين(ع) را خوب مى شناسد. حسين(ع) هيچ گاه دروغ نمى گويد. خدا در قرآن سخن از پاكى و عصمت او به ميان آورده است، امّا عشق رياست و حكومت رى را چه كند؟ امام حسين(ع) مى خواست مزرعه بزرگ و باصفايى را كه درختان خرماى زيادى داشت به عمرسعد بدهد، امّا عمرسعد عاشق حكومت رى شده است و هيچ چيز ديگر را نمى بيند. سكوت عمرسعد طولانى مى شود، به اين معنا كه او دعوت امام حسين(ع) را قبول نكرده است. اكنون امام به او مى فرمايد: "اى عمرسعد، اجازه بده تا من راه مدينه را در پيش گيرم و به سوى حرم جدّم باز گردم". باز هم عمرسعد جواب نمى دهد. امام براى آخرين بار به عمرسعد مى فرمايد: "اى عمرسعد، بدان كه با ريختنِ خون من، هرگز به آرزوى خود كه حكومت رى است نخواهى رسيد". <=====●○●○●○=====> eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
دوستان عزیزم سلام...‌‌‌‌.... ان شاءالله برای میلاد حضرت زهرا سلام الله علیها مسابقه داریم...‌پس رو خوب مطالعه کنید 💖💖 @kamali220
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ذکر روز جمعه صلوات بر محمد و آل محمد اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم... 💖🌹🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❓خدا باهات قهره؟؟ صداتو نمی‌شنوه؟! ‌ ‌🎙️ حجت‌الاسلام عالی @shohada_vamahdawiat                  🏴🏴🏴🏴
28 ـ ورود هواداران خليفه: اوّل ربيع الاول، چهارشنبه جمعيّت زيادى وارد شهر مدينه مى شوند. همه آنها از قبيله "أسلم" مى باشند. مردم اين قبيله در اطراف مدينه زندگى مى كنند، آنان امروز به مدينه آمده اند تا ابوبكر را يارى كنند. آنها به سوى مسجد مى روند، وقتى عُمَر از آمدن آنان با خبر مى شود، خيلى خوشحال مى شود و يقين مى كند كه ديگر پيروزى از آن خليفه است. 29 ـ نقش رشوه و پول: اوّل ربيع الاول، چهارشنبه هنوز عدّه اى از مردم شهر با خليفه بيعت نكرده اند، چه كسى است كه بتواند در مقابل پول استقامت كند؟ اين پول ها را بايد براى زنان اين شهر فرستاد. كيسه هاى پول به سوى خانه هاى مدينه برده مى شود، صداى يك زن در مدينه مى پيچد: "آيا مى خواهيد دين مرا با پول بخريد؟ هرگز! هرگز نخواهيد توانست مرا از دينم جدا كنيد، من اين پول هاى شما را قبول نمى كنم". او از طايفه بنى عَدىّ است، او براى پول و مال دنيا، دست از آرمان خود برنمى دارد. 30 ـ منبر ابوبكر در مسجد: اوّل ربيع الاول، چهارشنبه ابوبكر بر روى منبر نشسته است، ناگهان يك نفر از درِ مسجد وارد مى شود و رو به ابوبكر مى كند و مى گويد: "اى خليفه خدا". همه تعجّب مى كنند، آيا ابوبكر اين قدر مقام پيدا كرده كه خليفه خدا شده است؟! ابوبكر از بالاى منبر فرياد مى زند: "من خليفه خدا نيستم، بلكه خليفه رسول خدا هستم و به اين راضى هستم كه مرا به اين نام بخوانيد". آرى، اين گونه است كه لقب خليفه رسول خدا براى ابوبكر، عنوان رسمى شناخته مى شود. بعد از آن خليفه سخنان خود را ادامه مى دهد: "اى مردم! هيچ كس شايستگى خلافت را همانند من ندارد، آيا من اوّلين كسى نبودم كه نماز خواندم، آيا من بهترين يار پيامبر نبودم؟". مردم سكوت مى كنند، آنان مى دانند كه على(ع) اوّلين كسى است كه به پيامبر ايمان آورد و با آن حضرت نماز خواند. 31 ـ عُمَر و دعوت به بيعت: اوّل ربيع الاول، چهارشنبه عُمَر در كوچه هاى مدينه مى چرخد. او با صداى بلند فرياد مى زند: "همه مسلمانان با ابوبكر بيعت كرده، او را به عنوان خليفه رسول خدا انتخاب نموده اند; پس هر چه زودتر براى بيعت كردن با او به مسجد بياييد". ●●●☆☆☆☆☆●●● eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59 🌷🖤🌷 👇           @hedye110
🌸🍃 ✨ 《هركس ميخواهد بداند که اگر امام زمان(عج) ظهور فرمايد، نسبت به ايشان چه موضعي خواهدداشت؛ ببيند الان با نائب برحقش چگونه است اگر توانست مطيع ايشان باشد اطاعت ازامام زمان(عج)هم ميتواند بكند.》 👤 ارواح طیبه شهدا از صدر اسلام تاکنون صلوات🌷🌹 ❣❣❣❣❣ @shohada_vamahdawiat                  🏴🏴🏴🏴
‌🌷مهدی شناسی ۲۸۴🌷 🌹بقیة الله🌹 🔹زیارت جامعه کبیره🔹 🌸وقتی آب را از پارچ داخل ﻟﯿﻮﺍﻥ می ریزیم،ﻫﻢ ﺯﻣﺎﻥ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺁﺏ ﺭﯾﺨﺘﻪ ﻣﯽ‌ﺷﻮﺩ ﯾﮏ ﮐﻒ‌ﻫﺎﯾﯽ ﻫﻢ ﺭﻭﯼ ﺁﺏ ﭘﺪﯾﺪ ﻣﯽ‌ﺁﯾﺪ.ﻭﻟﯽ ﺧﯿﻠﯽ ﻃﻮﻝ ﻧﻤﯽ‌ﮐﺸﺪ ﮐﻪ ﺁﺏ ﻣﯽ‌ﻣﺎﻧﺪ ﺍﻣﺎ ﮐﻒ‌ﻫﺎ ﻣﯽ‌ﺭﻭﻧﺪ ﻭ ﺁﻥ ﭼﯿﺰﯼ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺩﺭﺩ ﻣﯽ‌ﺧﻮﺭﺩ ﻫﻤﯿﻦ ﺁﺏ ﺍﺳﺖ. ﮐﻒ‌ﻫﺎ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺩﺭﺩ ﻧﻤﯽ‌ﺧﻮﺭﺩ. 🌸ﻗﺮﺁﻥ ﻣﯽ‌ﮔﻮﯾﺪ ﻫﺮ ﭼﯿﺰﯼ ﮐﻪ ﻣﺜﻞ ﺁﺏ ﻣﻔﯿﺪ و ﺑﻪ ﺩﺭﺩ ﺑﺨﻮﺭ ﺑﺎﺷﺪ،ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻋﺎﻟﻢ ﻣﯽ‌ﻣﺎﻧﺪ  «ﻓَﺄَﻣَّﺎ ﺍﻟﺰَّﺑَﺪُ ﻓَﻴَﺬْﻫَﺐُ ﺟُﻔَﺎﺀً ﻭَﺃَﻣَّﺎ ﻣَﺎ ﻳَﻨﻔَﻊُ ﺍﻟﻨَّﺎﺱَ ﻓَﻴَﻤْﻜُﺚُ ﻓِﻲ ﺍﻟْﺄَﺭْ‌ﺽِ» (ﺭﻋﺪ/ 17) 🌸ﻫﺮ ﭼﯿﺰﯼ ﮐﻪ به حال مردم ﺳﻮﺩﻣﻨﺪ و ﻧﺎﻓﻊ ﺑﺎﺷﺪ ﻣﯽ‌ﻣﺎﻧﺪ.ﺍﻣﺎ ﻫﺮ ﭼﯿﺰﯼ ﮐﻪ ﺳﻮﺩﻣﻨﺪ ﻧﺒﺎﺷﺪ، ﻧﻤﯽ‌ﻣﺎﻧﺪ.ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺭﻓﺖ. ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻧﺮﻭﺩ؛ ﻓﺮﺩﺍ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺭﻓﺖ. 🌸ﺁﻥ ﭼﯿﺰﯼ ﮐﻪ ﯾﮏ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﺑﺎﻗﯽ ﻣﯽ‌ﮐﻨﺪ ﻭ ﭘﺎﯾﺪﺍﺭ ﻭ ﺑﺮﭘﺎ ﻣﯽ‌ﮐﻨﺪ،ﻧﻔﻊ و ﺳﻮﺩ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ.به امام زمان علیه السلام "بقیة الله" گفته می شود؛چون وجود نازنینشان سراسر،خیر و برکت و نفع برای انسان ها و جهان خلقت است. ☘ﻗﺮﺁﻥ می فرماید:ﻣﺎﻝ ﺣﻼ‌ﻝ ﻣﺜﻞ ﺁﺏ ﺍﺳﺖ که می ماند،نه کف روی آب.بنابراین ﺑﻪ ﻣﺎﻝ ﺣﻼ‌ﻝ ﻣﯽ‌ﮔﻮﯾﺪ ﺑﻘﯿﺔ ﺍﻟﻠﻪ."ﺑَﻘِﻴَّﺖُ ﺍﻟﻠَّـﻪِ ﺧَﻴْﺮٌ‌ ﻟَّﻜُﻢْ ﺇِﻥ ﻛُﻨﺘُﻢ ﻣُّﺆْﻣِﻨِﻴﻦَ" (ﻫﻮﺩ/ 86) که در قرآن آمده در مورد مال حلال است.ﺷﻌﯿﺐ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﺪﯾﻦ ﻣﯽ‌ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻣﮑﯿﺎﻝ‌ﻫﺎ و ﭘﯿﻤﺎﻧﻪ ﻫﺎﯾﺘﺎﻥ،ﺩﺭ ﻣﯿﺰﺍﻥ‌ﻫﺎ و ﺗﺮﺍﺯﻭﻫﺎﯾﺘﺎﻥ ﺩﺳﺘﮑﺎﺭﯼ ﻧﮑﻨﯿﺪ. ﮐﻢ ﻓﺮﻭﺷﯽ ﻧﮑﻨﯿﺪ. ☘ ﻃﺒﻖ ﻗﻮﺍﻧﯿﻦ ﺍﻟﻬﯽ ﻣﻌﺎﻣﻼ‌ﺕ ﺭﺍ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺑﺪﻫﯿﺪ ﻫﺮ ﭼﻪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺩﺧﻞ ﺷﻤﺎ ﻣﺎﻧﺪ «ﺑَﻘِﻴَّﺖُ ﺍﻟﻠَّـﻪِ ﺧَﻴْﺮٌ‌ ﻟَّﻜُﻢْ» ﺍﯾﻦ ﻫﻤﺎﻥ ﭼﯿﺰﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺧﺪﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻤﺎ ﺑﺎﻗﯽ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ. ﺍﯾﻦ ﺧﯿﺮ ﻭ ﺑﺮﮐﺖ ﺍﺳﺖ. ﺑﻘﯿﻪ ﺍﺵ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﺷﺮّ ﻭ ﺁﺗﺶ ﺍﺳﺖ. ﻣﺎﻝ ﺣﺮﺍﻡ ﻧﻤﯽ‌ﻣﺎﻧﺪ و ﺑﺎﺩ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺭﺍ ﺑﺎﺩ ﻣﯽ‌ﺑﺮﺩ.فقط مال حلال است که باقی می ماند. ☘ ﺣﺎﻻ‌ ﻫﺮ ﭼﯿﺰﯼ ﮐﻪ ﺧﯿﺮ ﺑﺎﺷﺪ ﭼﻮﻥ ﻣﺎﻧﺪﻧﯽ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺑﻘﯿﺔ ﺍﻟﻠﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﻣﯽ‌ﺷﻮﺩ.ﻣﺎ ﺑﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻣﯽ‌ﮔﻮﯾﯿﻢ ﺑﻘﯿﺔ ﺍﻟﻠﻪ ﭼﻮﻥ ﺳﺮ ﺗﺎ ﭘﺎ ﺧﯿﺮ ﺍﺳﺖ. ﺳﺮ ﺗﺎ ﭘﺎ ﺧﻮﺑﯽ ﺍﺳﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﺸﺮﯾﺖ. ☘واژه ی ﺑﻘﯿﺔ ﺍﻟﻠﻪ فقط ﺑﺮﺍﯼ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺎﺯﻧﯿﻦ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ ﻧﯿﺴﺖ. ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﻪ ﺍﺋﻤﻪ ﺍﺳﺖ. ﻫﻤﻪ‌ﯼ ﺁﻥ‌ﻫﺎ ﺳﺮ ﺗﺎ ﭘﺎ ﺧﯿﺮ ﻭ ﺳﻮﺩ ﻭ ﺻﻼ‌ﺡ ﻭ ﻣﺼﻠﺤﺖ ﻭ ﻣﻨﻔﻌﺖ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﺸﺮ. 💐🖤☘❤️💐🖤☘❤️ eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
107571_760_۲۰۲۱_۰۹_۲۶_۲۰_۲۵_۲۹_۱۳۲.mp3
3.67M
. ♥السلام علیک یا ابا صالح المهدے♥ ❣❣ ✨بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم✨ 🕊اِلـهی عَظُمَ الْبَلاءُ،وَبَرِحَ الْخَفاءُ،وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ،وَانْقَطَعَ الرَّجاءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ،وَمُنِعَتِ السَّماءُواَنْتَ الْمُسْتَعانُ،وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى،وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِوالرَّخاءِ؛اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد ،اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْناطاعَتَهُمْ ،وَعَرَّفْتَنابِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم،فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاًعاجِلاً قَريباًكَلَمْحِ الْبَصَرِاَوْهُوَاَقْرَبُ؛يامُحَمَّدُياعَلِيُّ ياعَلِيُّ يامُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُماكافِيانِ،وَانْصُراني فَاِنَّكُماناصِرانِ؛ يامَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ؛الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ،اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني،السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ،الْعَجَلَ الْعَجَلَ،الْعَجَل،يااَرْحَمَ الرّاحِمينَ،بِحَقِّ مُحَمَّدوَآلِهِ الطّاهِرين🕊 شبتون بخیر التماس دعای فرج 🦋🌹💖
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﷽❣ ❣﷽ قسم به سينه مجروح مادرت زهرا تو بر ظهـور دعـاي فـرج بخـوان مولا تو بر ظهور دعاي فرج بخوان که هنوز شــرار دود ز بيــت علــي می رود بــالا @shohada_vamahdawiat