﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
شـده ام در پی تو در به درٺ آقاجان
کی رسد برمنِ مسکین نظرت آقاجان
کی شود تا که عیان بر سر راهم گذری
بر نگاهـم که بیفتـد نظـرٺ آقاجان
#نوای_دلتنگی💔
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
➥ @shohada_vamahdawiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_بسیار_زیبا
مرحوم #مجتهدی_تهرانی
کمک به فقرا و اثار ان در قبر و قیامت
#حتماببینید
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
#هفتشهرعشق
#نهمینمسابقه
#صفحههشتادپنجم
خبرى در خيمه ها مى پيچد. همه با عجله سجّاده هاى نماز خود را جمع مى كنند و به سوى خيمه خورشيد مى شتابند. امام ياران خود را طلبيده است.
بيا من و تو هم به خيمه امام برويم تا ببينيم چه خبر شده است و چرا امام نيمه شب همه ياران خود را فرا خوانده است؟
چه خيمه باصفايى! بوى بهشت به مشام جان مى رسد. ديدار شمع و پروانه هاست! همه به امام نگاه مى كنند و در اين فكراند كه امام چه دستورى دارد تا با جان پذيرا شوند. آيا خطرى اردوگاه حق را تهديد مى كند؟
امام از جاى خود برمى خيزد. نگاهى به ياران خود كرده و مى فرمايد: "من خداى مهربان را ستايش مى كنم و در همه شادى ها و غم ها او را شكر مى گويم. خدايا! تو را شكر مى كنم كه به ما فهم و بصيرت بخشيدى و ما را از اهل ايمان قرار دادى".
امام براى لحظه اى سكوت مى كند. همه منتظرند تا امام سخن خود را ادامه دهد: "ياران خوبم! من يارانى به خوبى و وفادارى شما نمى شناسم. بدانيد كه ما فقط امشب را مهلت داريم و فردا روز جنگ است. من به همه شما اجازه مى دهم تا از اين صحرا برويد. من بيعت خود را از شما برداشتم، برويد، هيچ چيز مانع رفتن شما نيست. اينك شب است و تاريكى! اين پرده سياه شب را غنيمت بشماريد و از اين جا برويد و مرا تنها گذاريد".
با پايان يافتن سخن امام غوغايى به پا مى شود. هيچ كس گمان نمى كرد كه امام بخواهد اين سخنان را به ياران خود بگويد.
نگاه كن! همه، گريه مى كنند. اى حسين! چقدر آقا و بزرگوارى!
چرا مى خواهى تنها شوى؟ چرا مى خواهى جان ما را نجات دهى؟
آتشى در جان ها افتاده است. اشك است و گريه هاى بى تاب و شانه هاى لرزان! كجا برويم؟ چگونه كربلا را رها كنيم؟
وقتى حسين اين جاست، بهشت اين جاست، ما كجا برويم؟!
<=====●○●○●○=====>
#هفتشهرعشق
#قیامامامحسینعلیهالسلام
#همراباکاروانازمدینهتاکربلا
#محرم
#امامحسینعلیهالسلام
#دههمینمسابقه
#نشر_حداکثری
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانال_کمال_بندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
💖🌹🦋
این پنج تومان را بگیر
از بچه های گردان حضرت قمر بنی هاشم علیه السلام لشکر 10 بود؛ شهید علی لطفی نسب.
وقتی می دید یکی از دوستان با وجود دسترسی به آب به خودش نمی رسد و تر و تمیز نمی گردد و تنبلی می کند، دست می کرد جیبش و یک پنج تومانی درمی آورد و می گذاشت کف دست طرف و با اصرار می گفت: « اینو بگیر! »
و وقتی او می گفت آخر برای چی. این را چکارش کنم؟ دستش را می زد به پشتش و می گفت: « بگیر یک حمام برو، بدو بارک الله. »
مجله شمیم عشق، صفحه:62، شماره مجله:31
#طنزجبهه
#میشهخندیدبدونمسخرهقومیتها
#میشهخندیدبدونغیبتکردن
#میشهخندیدبدونحرفهایرکیک
#میشهخندیدبدونگناهکردن
#میشهباهمخندید
#میشهباادبخندید
#شهداء_ومهدویت
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
#نیمهیتاریک
#پارتدوم
بقیهاش را نشنیدم؛ دفتر را دادم و محدثه گرفت و فقط سرش را تکان داد. محدثه با من فرق دارد. من کلا خوشم
نمیآید ذهنم را درگیر مسائل سیاسی کنم مگر اخباری که خودم دوست دارم؛ مثل اخبار نظامی و امنیتی. محدثه
اما کلا فازش سیاسی هست.
من حتی آن موقع هم که محدثه این حرفها را زد، نفهمیدم چه خبر است. الان دارم یک چیزهایی حدس
میزنم؛ یک چیزهایی مثل اعتراض. در مغزم کلمه اعتراض را سرچ میکنم و میرسم به دی ماه نود و شش. آن
سال هم رفته بودیم راهپیمایی نهم دی که درگیری شد. من بودم و نرجس و بقیه مردم. از بالای پل فردوسی، یک
لکه سیاه وسط زایندهرودِ خشکیده میدیدیم که داشتند علیه نظام شعار میدادند. میدان انقالب هم درگیری بود.
نرجس در عالم نوجوانیاش هیجان داشت و میخواست بماند و من به زور دستش را میکشیدم که از معرکه
بیرونش ببرم؛ امانت مردم بود.
آن سال خیلی زود همه چیز تمام شد. با خودم میگویم حتما امسال هم زود تمام میشود. از یک نفر که قدمی
آنطرفتر ایستاده میپرسم: چرا اتوبوس و تاکسی نیست؟ خبریه؟
طوری نگاهم میکند که گویا یک نفر از اصحاب کهفم. انگار میخواهد بگوید کجای کاری؟ اما جملهاش را
قورت میدهد و میگوید: بخاطر گرون شدن بنزین اعتصاب کردن. قرار شده همه ماشیناشونو توی خیابون خاموش
کنن.
این مدلی اش را فقط در اخباری که از کشورهای اروپایی منتشر میشد شنیده بودم! الان جا دارد ذوق کنم که مثل
اروپاییها مردممان بلدند با اعتصاب کل سیستم حمل و نقل را تعطیل کنند؟!
تشکری میپرانم و دست میبرم داخل کیفم تا با خانه تماس بگیرم و بگویم اوضاع قمر در عقرب است. با دست
کیفم را میگردم؛ اما دستم به صفحه لمسی گوشی نمیخورد. یادم میافتد امروز گوشیامرا در خانه جا گذاشتهام.
لبخند میزند و گوشیاش را میدهد. شماره خانه را میگیرم. به بوق دوم نرسیده، مادر جواب میدهد. بهتر از من
از اوضاع باخبر است که صدایش از نگرانی میلرزد. میپرسم: مامان حالا چطوری برگردم خونه؟
-باید پیاده بیای. بابابزرگ هم امروز از سی و سه پل تا خونهشون پیاده رفته، همه راها بستهس.
-بابا نمیتونه بیاد دنبالم؟
-دارم میگم خیابونا بستهس! باباتم کلی وقت گیر کرده بود تا تونست برسه خونه.
☘
💐☘
💐💐☘
💐💐💐☘
💐💐💐💐☘
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
#نیمهیتاریک
#پارتسوم
نفسم را بیرون میدهم: باشه پیاده میام.
میخواهم خداحافظی کنم که مادر نهیب میزند: فاطمه اگه یکی یه چیزی گفت جوابشو ندیا! یهو بهت حمله
میکنن.
هنوزمتوجه عمق فاجعه نشدهام و فکر میکنم مادر مثل همه مادرها نگران است که این را میگوید. میخندم: نگران
نباش مامان.
و قطع میکنم. گوشی را که به صاحبش پس میدهم و به سمت فلکه احمدآباد راه میافتم، یک آن حس میکنم
دارم در خالء راه میروم. الان ارتباطم با همه اعضای خانوادهام قطع شده است؛ با همه کسانی که میشناسم. رشته
ارتباطی من با آنها همان تلفن همراه بود که ندارمش. حس وحشتناکی ست؛ این که الان هر اتفاقی برایم بیفتد
هیچکس نمیفهمد. این که اگر به کمک نیاز داشته باشم نمیتوانم کسی را خبر کنم. این که الان مادر دلش شور
میزند و نمیتواند دم به دقیقه تماس بگیرد و از حالم با خبر شود. خودم را دلداری میدهم که قبل از ورود تلفن
همراه به زندگی مردم، همیشه همینطور بود. اگر کسی از خانه بیرون میرفت تمام اتصالش با خانه قطع میشد.
خودش بود و خودش.
باد سرد آبان خودش را به بدنم میکوبد. چادر را محکم دور خودم میپیچم. خیابان احمدآباد خلوت است. دیگر
حتی بچه دبیرستانی ها هم رفتهاند. انگار فقط منم. فقط منم که بیرون از خانه شان مانده. به هشدار مادر فکر میکنم.
به این که گفت ممکن است به من حمله کنند چون چادریام. مگر چه خبر است؟ لرز خفیفی به جانم میافتد. من
که از مردن نمیترسیدم نه؟ اصلا دعای بعد از نمازم شهادت است. اتفاقاً شاید این همان لحظهای ست که منتظرش
بودم! تمام زندگیام را مرور میکنم. ذکر استغفار و شهادتین و صلوات یکی نه یکی مهمان لبانم میشوند.
☘
💐☘
💐💐☘
💐💐💐☘
💐💐💐💐☘
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
#آسمانیها
آرامش-محمدحسین
در شب عاشورا مورخ 4/8/1363 که شب عملیات بود، پس از اتمام جلسه ی قراعت قرآن، محمدحسین آرامش به خواب رفت و ناگهان از خواب غفلت پرید و گفت: «بچه ها، در خواب میوه های بهشتی را دیدم، آیا نصیب من هم خواهد شد؟» پس از مدتی به سنگر دیده بانی رفت و در حالی که نوبت نگهبانی او به پایان رسیده بود، بر اثر انفجار، جام شهادت نوشید و میوه های بهشتی نصیبش شد.
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
@madahi_۲۰۲۱_۱۱_۰۳_۱۷_۰۶_۵۰_۸۰۲.mp3
20.56M
🔊 | #واحد
آمدم ای شاه پناهم بده
#کربلایی_مجتبی_رمضانی
♦️ #چهارشنبه_های_امام_رضایی
#اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع
#بهوقتعاشقی
↷↷↷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
عشق آن دارم که تا آید نفس
از جمال دلبرم گویم فقط ...
حق پرستم، مقتدایم مهدی است
تا ابد از سرورم گویم فقط ...
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
➥ @shohada_vamahdawiat
┄┅─✵💝✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
الهی...
تو را سپاس میگويم
از اينکه دوباره خورشيد مهرت
از پشت پرده ی
تاريکی و ظلمت طلوع کرد
و جلوه ی صبح را
بر دنيای کائنات گستراند
" سلام صبح عالیتان متعالی "
💖🌹🦋🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
#نیمهیتاریک
#پارتچهارم
بالاخره به فلکه احمدآباد میرسم و با کنجکاوی به فلکه نگاهی میاندازم. طرف خیابان ولیعصر و سروش پر از
آدمهایی ست که به تماشا ایستادهاند و طرف خیابان بزرگمهر فقط دود میبینم و جمعیتی که لاستیک آتش زدهاندو یک نفر میانشان داد و فریاد میکند. صدای ترقه میآید. از خیابانِ زیرگذر هم دود بلند شده. انگار یک نفر آنجا
هم آتش روشن کرده. بعضی از مردم، موبایل به دست فیلم میگیرند و بعضی مثل من دارند قدم تند میکنند که
زود رد شوند.
هیچ ماشینی از خیابان رد نمیشود،همه ایستاده اند. این را وقتی میفهمم که به ماشینی خالی از سرنشین جلوی چراغ
قرمز خیابان ولیعصر برمیخورم. موتوریها اما مثل قبل رفت و آمد میکنند. یاد افسر پلیس و سربازِ کلاش به
دستی میافتم که همیشه سر فلکه احمدآباد و کنار کانکس ناجا میایستاد. کانکس ناجا هست؛ اما افسر و سرباز
نیستند. تمام فلکه را برای پیدا کردن یک نیروی پلیس یا ضدشورش با چشمانم زیر و رو میکنم؛ نیست.
حسی مبهم و غریزی میگوید چادر و روسریام را جلوتر بکشم که صورتم پیدا نباشد؛ نمیدانم چرا. همان حس
غریزی، هشدار خطر میدهد و میگوید زود از اینجا رد شو. همان حس غریزی، درجه هوشیاری و آمادهباش
دفاعی را میبردنزدیک صد و درجه کنجکاوی و کلهشقی را میآوردنزدیک صفر. مرز حریم شخصی که همیشه
به شعاع شصت سانتیمتر است پررنگتر میشود)البته همیشه این مرز را داشتم و بجز خانواده و دوستان نزدیک،
کسی حق ندارد وارد این مرز شود(. از حالا هرکس که وارد حریم امن شود، مهاجم و خطر جدی شناخته شده و
پاسخ من سخت و خشن خواهد بود! مغزم از همین حالا آماده مبارزه است.
وارد خیابان جی میشوم که آرامتر است. ایستگاه بیآرتی خالی است و شیشه های ایستگاه شکسته و ریخته کف
خیابان. ناباورانه به خرده شیشه ها نگاه میکنم. راستش فکر نمیکردم بدتر از سال نود و شش باشد؛ ولی هست.
☘
💐☘
💐💐☘
💐💐💐☘
💐💐💐💐☘
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
⭕️ تلاش شیطان پرستان برای خاموش کردن نور مهدویت
✡☠ تولید ویروس رایانهای با نام مهدی Mahdi
👤 کارشناسان امنیت اینترنت از وجود یک بدافزار کامپیوتری خبر دادهاند ویروسی با نام «مهدی Mahdi» که قابلیت به سرقت بردن انواع اطلاعات کامپیوتری را دارد... (منبع)
❌ تلاش ها و فعالیتها بر ضد مهدویت به منظور سیاه نمایی و تخریب وجهه حضرت مهدی ، از مأموریت های شیطان پرستان در عرصه فرهنگی است که تماما از جنس ایجاد رعب و وحشت نسبت به امام زمان است.
⚠️ این جمله معروف است تا زمانی که سکه واقعی نباشد، کسی سکه تقلبی ضرب نمیکند؛ بالاخره یک واقعیتی در عالم بهعنوان ظهور امام عصر وجود دارد که شیطان پرستان نیز به آن معتقدند؛ و در صدد تخریب آن برآمدهاند. دشمنان به شدت درحال رصد احادیث و اسناد آخرالزمانی شیعه هستند و با اطلاع از ویژگیهای شخصیت و چگونگی قیام امام زمان، با هدف تعویق در امر ظهور، محتواهایی بصورت معکوس و محرف در زمینه مهدویت تولید میکنند.
🔴 امام حسن مجتبی علیهالسلام:
به خداوند سوگند كه شما هيچ سرّى نداريد جز آنكه دشمنانتان از شما بِدان آگاهترند.
📘بحارالأنوار، ج ۷۵، ص ۲۸۶
#امام_زمان
#دشمن_شناسی
#آخرالزمان
@mahdimontazeremast
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
#هفتشهرعشق
#نهمینمسابقه
#صفحههشتادششم
فضاى خيمه پر از گريه است. اشك به هيچ كس امان نمى دهد و بوى عطر وفادارى همه را مدهوش كرده است.
عبّاس برمى خيزد. صدايش مى لرزد و گويى خيلى گريه كرده است. او مى گويد: "خدا آن روز را نياورد كه ما زنده باشيم و تو در ميان ما نباشى".
ديگر بار گريه به عبّاس فرصت نمى دهد. با گريه عبّاس، صداى گريه همه بلند مى شود. امام نيز، آرام آرام گريه مى كند و در حق برادر دعا مى كند. سخنان عبّاس به دل همه آتش غيرت زد.
فرزندان عقيل از جا برخاستند و گفتند: "پناه به خدا مى بريم، از اينكه تو را تنها گذاريم".
مسلم بن عَوْسجه نيز، مى ايستد و با اعتقادى راسخ مى گويد: "به خدا قسم، اگر هفتاد بار زنده شوم و در راه تو كشته شوم و دشمنانت بدن مرا بسوزانند، هرگز از تو جدا نمى شوم و در راه تو جان خويش را فدا مى كنم، امّا چه كنم كه يك جان بيشتر ندارم".
زُهير از انتهاى مجلس با صداى لرزان فرياد مى زند: "به خدا دوست داشتم در راه تو كشته شوم و ديگر بار زنده شوم و بار ديگر كشته شوم و هزار بار بلاگردانِ وجود تو باشم".
هر كدام به زبانى خاص، وفادارى خود را اعلام مى كنند، امّا سخن همه آنها يكى است: به خدا قسم ما تو را تنها نمى گذاريم و جان خويش را فداى تو مى كنيم.
همسفر خوبم! بيا ما هم به گونه اى وفادارى خود را به مولايمان حسين(ع) بيان كنيم و قول بدهيم كه تا پاى جان در راه هدف مولايمان بايستيم.
امام نگاهى پر معنا به ياران با وفاى خود مى كند و در حقّ همه آنها دعا مى كند.
اكنون امام مى فرمايد: "خداوند به شما جزاى خير دهد! بدانيد كه فردا همه شما به شهادت خواهيد رسيد و هيچ كدام از شما زنده نخواهيد ماند".
همه خدا را شكر مى كنند و مى گويند: "خدا را ستايش مى كنيم كه به ما توفيق يارى تو را داده است".
تاريخ با تعجّب به اين راد مردان نگاه مى كند. به راستى، اينان كيستند كه با آگاهى از مرگ، خدا را شكر مى كنند؟!
آرى! وفا، از شما درس آموخت. اين كشته شدن نيست، شهادت است و زندگى واقعى!
<=====●○●○●○=====>
#هفتشهرعشق
#قیامامامحسینعلیهالسلام
#همراباکاروانازمدینهتاکربلا
#محرم
#امامحسینعلیهالسلام
#دههمینمسابقه
#نشر_حداکثری
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانال_کمال_بندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
#شهیـــدانہ🌹
#شهیدمحسنحـجـجـے🥀
امام زمان ارواحنافداه منتظر شماستــ،
قلب خود را پاڪ ڪنید
و همچنان محڪم و استوار بر عقیده و ایمان خود باشید
و زمان را براے ظهور حضرتش آماده و مهیا سازید.
مگر نمیبینی ڪہ ظلم سراسر گیتے را فرا گرفتہ
و مهدے فاطمہ ارواحنافداه سرباز مےطلـــبد...
#اللهـمعجــللولیڪالفرج🤲🍃
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
#آسمانیها
آتش بازی
آن شب، همه مهمان عمه بوديم: من، پدر، مادر، مامان بزرگ، آقاجون، خواهر کوچکم و ... . خانه عمه «فاطمه» ام، نزديک فرودگاه است. نمي دانم چقدر از شب گذشته بود که راديو بوق بلندي کشيد و همه گفتند: مقرمز است.» و من نفهميدم که قرمز است. يعني چه؟ بعد، همه تندي رفتيم بيرون. بيرون خيلي تماشايي بود. صداي «شرق شرق» و «گرومپ گرومپ» مي امد و نورهاي رنگارنگي، هوا مي رفتند. من خيلي کيف کردم. اولين باري بود که از اين چيزها مي ديدم. نورها که مثل دانههاي تسبيح بودند، دنبال هم، اين طرف و آن طرف مي رفتند و ضربدر درست مي کردند.
از مامان بزرگم پرسيدم: «امشب، چه خبر شده است؟»
گفت: «مگه نمي داني؟ امشب، تولد حضرت علي است. براي همين هم جشن گرفته اند.»
باز هم آسمان را نگاه کردم. نورها، خيلي قشنگ بودند. گفتم: «مامان بزرگ، مي شود توي جشن تولد من هم، از اينها روشن کنيد؟»
مامان بزرگ برگشت نگاهم کرد و هيچي نگفت. فقط، خنديد.
راوی: نازنین حسین مردی
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
خدایا مارا ببخش از گناهانی که
ما را احاطه کرده و خود از آن آگاهی نداریم!
گناهانی که میکنیم و باهزار قدرت عقل
توجیه میکنیم وخود از بدی آن آگاهی نداریم!
#شهید_مصطفیچمران
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
#دلتنگتوایم
رنج فراق هست و ...
امید وصال نیست
این"هست و نیست"
کاش که زیر و زبر شود ...!♥️
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
➥ @shohada_vamahdawiat
┄┅─✵💝✵─┅┄
با نام و یاد خــدا
میتوان بهترین روز را
براے خـود رقم زد
پس با تمام وجـود بگیم
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
خـدایا بہ امید تو
نه بہ امید خلق تو
💖🌹🦋🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
#نیمهیتاریک
#پارتپنجم
هیچ ماشینی از خیابان رد نمیشود. آدمهایی مثل من که مجبورند پیاده برگردند و از سرما در خودشان جمع شدهاند
کم نیستند. وسط خیابان، دختر و پسرهای دبیرستانی گروه گروه و دست در دست هم راه میروند؛ انگار نه انگار
که شهر به هم ریخته. اتفاقا فرصت خوبی شده تا با هم قدم بزنند. از این ترکیب آرامش و آشوب خندهام میگیرد.
به خیابان پروین اعتصامی رسیدهام. سر چهارراه شلوغ است؛ یک موتور افتاده دقیقاوسط چهارراه و مقابل راه مردم
تا کسی نتواند رد شود. چند جوان که شاید به زور بیست سالشان باشد، خیابان را با پارک کردن موتور و آتش زدن
لاستیک بستهاند. پیداست که همه مردم با اعتصاب و خاموش کردن ماشینهایشان موافق نیستند؛ اما از چند جوانی
که چماق و قمه دارند میترسند. چند مرد دارند با جوانها بحث میکنند که راه باز شود و صدای داد و فریادشان
بالا رفته؛ اما انگار فایده ندارد.چشمم به چراغهای خاموش راهنمایی و رانندگی میافتد که شکستهاند. ایستگاه اتوبوس خالی ست. مغازهدارها
کرکره مغازه را پایین کشیده اند که مبادا شیشه مغازهشان پایین بیاید. مردم عصبانیاند و مضطرب. نمیدانم از کدام
طرف بروم. مغزم هشدار میدهد؛ صدای آژیر فضای مغزم را پر کرده.
ناگاه صدای بوق در چهارراه میپیچد. همه برمیگردند به سمت صدا. مردی داخل ماشینش نشسته و دست گذاشته
روی بوق. پیداست که بدجور عصبانی شده. از موهای جوگندمیاش میتوانم حدس بزنم همسن پدرم باشد.
جوانها دور ماشینش را میگیرند و پرخاش میکنند: چته؟ دستتو از روی بوق بردار!
مرد هم عصبانی ست: چرا نمیذارین مردم رد بشن؟ من باید برم دنبال دخترم! بذارین برم!
یکی از جوانها که به نظر سردسته شان میآید میگوید: نمیشه! همه باید وایسن! به ما ربطی نداره!
صدای مرد بالاتر میرود: یعنی چی؟ شما چرا نمیفهمین! من میخوام برم!
همه مردم با مرد همصدا میشوند و دستشان را میگذارند روی بوق. جوانها ماشین مرد را دوره میکنند و تکان
میدهند: یا ساکت میشی یا خودتو با ماشین با هم آتیش میزنیم!
☘
💐☘
💐💐☘
💐💐💐☘
💐💐💐💐☘
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در محضر ولایت ۵
سخنرانی های بصیرتی از رهبر عزیزمان حضرت آیت الله خامنه ای
بصیرت
#اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
#هفتشهرعشق
#نهمینمسابقه
#صفحههشتادهفتم
اكنون تو فقط نگاه مى كنى!
مى بينى كه همه با شنيدن خبر شهادت خود، غرقِ شادى هستند و بوى خوش اطاعت يار، فضا را پر كرده است، امّا هنوز سؤالى در ذهن تو باقى مانده است.
سر خود را بالا مى گيرى و به چهره عمو نگاه مى كنى. منتظر هستى تا نگاه عمو به تو بيفتد.
و اينك از جا برمى خيزى و مى گويى: "عمو جان! آيا فردا من نيز كشته خواهم شد؟" با اين سخن، اندوهى غريب بر چهره عمو مى نشانى.
و دوباره سكوت است و سكوت. همه مى خواهند بدانند عمو و پسر برادر چه مى گويند؟ چشم ها گاه به امام حسين(ع) نگاه مى كند و گاه به تو.
چرا اين سؤال را مى پرسى؟ مگر امام نفرمود همه كشته خواهيم شد.
اما نه! تو حق دارى سؤال كنى. آخر كشتن نوجوان كه رسم مردانگى نيست. تو تنها سيزده سال سن دارى. امام، قامت زيباى تو را مى بيند. اندوه را با لبخند پيوند مى زند و مى پرسد:
ــ پسرم! مرگ در نگاه تو چگونه است؟
ــ مرگ و شهادت براى من از عسل هم شيرين تر است.
چه زيبا و شيرين پاسخ دادى!
همه از جواب تو، جانى دوباره مى گيرند و بر تو آفرين مى گويند. تو اين شيوايى سخن را از پدرت، امام حسن(ع) به ارث برده اى.
امام با تو سخن مى گويد: "عمويت به فدايت! آرى، تو هم شهيد خواهى شد".
با شنيدن اين سخن، شادى و نشاط تمام وجود تو را فرا مى گيرد. آرى! تو عزيز دل امام حسن(ع) هستى! تو قاسم هستى! قاسم سيزده ساله اى كه مايه افتخار جهان شيعه است.
به راستى كه شما از بهترين ياران هستيد. چه استوار مانديد و از بزرگ ترين امتحان زندگى خويش سر بلند بيرون آمديد. تاريخ همواره به شما آفرين مى گويد.
اكنون امام حسين(ع) نگاهى به ياران خود مى كند و مى فرمايد: "سرهاى خود را بالا بگيريد و جايگاه خود را در بهشت ببينيد".
همه، به سوى آسمان نگاه مى كنند. پرده ها كنار مى رود و بهشت نمايان مى شود. خداى من! اين جا بهشت است! چقدر با صفاست!
امام تك تك ياران خود را نام مى برد و جايگاه و خانه هاى بهشتى آنها را نشانشان مى دهد. بهشت در انتظار شماست. آرى! امشب بهشت، بى قرار شما شده است.
براى لحظاتى سراسر خيمه غرق شادى و سرور مى شود. همه به يكديگر تبريك مى گويند، بهترين جاى بهشت! آن هم در همسايگى پيامبر! فرشتگان با تعجّب از مقام و جايگاه شما، همه صف بسته اند و منتظر آمدن شمايند. شما مى رويد تا نام خود را در تاريخ زنده كنيد.
به راستى كه دنيا ديگر يارانى به باوفايى شما نخواهد ديد.
<=====●○●○●○=====>
#هفتشهرعشق
#قیامامامحسینعلیهالسلام
#همراباکاروانازمدینهتاکربلا
#محرم
#امامحسینعلیهالسلام
#دههمینمسابقه
#نشر_حداکثری
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانال_کمال_بندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤
*🎬 #کلیپ «ازش بخواه»*
*👤 استاد #رائفی_پور ؛ دکتر صدر*
*🤲 اگه مشکلی داری از امام زمان بخواه حلش کنه، یهجوری کار کنید که اگه مُردید بگن این پاکار امام زمان بود.*
*🏢 ماجرای عنایت امام زمان برای پیدا کردن دفتر سه طبقه...*
*#اللّٰھـُـم_عجِّل_لِوَلیڪَ_الفَرَجْ❣*
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
#آسمانیها
باد
وزيدن باد، گاه باعث مي شد صداي حرکت نيروها به دشمن نرسد. اين اثر به هنگام عمليات ها، غافلگيري نيروهاي دشمن را به دنبال داشت. سردار سرلشکر شهيد زين الدين، فرمانده لشکر علي بن ابي طالب، درباره ي امدادهاي غيبي در عمليات خيبر مي گويد: ... مساله ديگه درباره ي امدادهاي غيبي اين که چون قايق هاي ما در شب اول بايستي بدون صدا وارد عمليات مي شدند، دشمن متوجه صداي موتور قايق ها مي شد. لذا وارد شدن به جزيره براي ما مشکل تر مي شد. از آغاز حرکت نيروها، بادي از شرق به غرب، درست در جهتي که نيروهاي ما مي خواستند بروند، به شدت وزيدن گرفت و کمک کرد به نيروهاي ما که مي خواستند به سرعت و به راحتي به نزديک جزاير برسند و بر اثر وزش اين باد، ني ها به هم خورد. و سر و صدا را موجب مي شدند، که دشمن با اين صداها به هيچ وجه متوجه عبور قايق ها نمي شد و اين يکي از امدادهاي غيبي خداوند بود که توانستند با غافلگيري کامل دشمن به جزاير برسيم و نيروهاي ما توانسته وارد عمل شوند.
کتاب عوال فرهنگی دفاع مقدس،ج1،ص 265
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
🍃🌸
من زندهام به مهر تـو
ای مهربان من . . .
#سلام_عزیز_برادرم
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
مے آیے از تمامِ جهان مهربانترین
روزے بہ ربناے زمین، آسمانترین
رخ میدهے میانِ تپشهاے روز ها
اے اتفاقِ خوبِ من اے ناگهان ترین
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
➥ @shohada_vamahdawiat
#نیمهیتاریک
#پارتششم
نگاه مرد رنگ وحشت میگیرد و دست از روی بوق برمیدارد. چارهای جز تسلیم ندارد. از این توحش میترسم
و قدم تند میکنم. همه ساکت شدهاند. داخل یکی از خیابانهای فرعی میپیچم. روی زمین پر است از شاخه
نیمهسوخته درختان و سنگ و آجر.
داخل فرعی خلوت است. نه ماشین حرکت میکند و نه آدم. تندتر راه میروم تا هم گرم شوم، هم زودتر برسم به
خانه. اطرافم را نگاه میکنم تا مطمئن شوم کسی دور و برم نیست. بند کیفم را روی شانه جابهجا میکنم. حس
بدی دارم. با این که میدانم کسی تعقیبم نمیکند، باز هم نگرانم.
ناگاه مردی از یکی از کوچه های خیابان فرعی مقابلم میپیچد و میایستد. مثل ماشینی که در سرعت بالا ترمز
بگیرد، به سختی متوقف میشوم و با دیدن اسلحه مرد که به سمتم نشانه رفته، نفسم بند میآید. دستم را میگذارم
روی صورتم و چند قدم عقب میروم. پاهایم آماده گرفتن فرمان فرار هستند تا با تمام قدرت به سمت خیابان اصلی
بدوم؛ اما صدای مرد متوقفم میکند: تیراندازی من از دویست متری هم خطا نداره، پس فکر فرار به سرت نزنه!
دستتو بذار روی سرت.
قلبم انقدر تند میزند که حس میکنم الان است که آن را بالا بیاورم. مغزم یک راه حل دیگر ارائه میدهد: جیغ.
بابا همیشه میگفت جیغ هم خودش یک نوع سلاح است برای خانمها. عضلات حنجره ام فلج شدهاند و فرمان جیغرا نمیگیرند. مرد انگشت اشارهاش را روی لبهایش میگذارد و میگوید: صدات اگه دربیاد همینجا خلاصت
میکنم!
انگار دارد ذهنم را میخواند! به رفتار مرد دقت میکنم؛ زیادی خونسرد به نظر میرسد. یکی از ویژگیهای یک
مهاجم، اضطراب و ترس است؛ اما این مرد اصلا ً نمیترسد. یعنی هم حسابی پشتش گرم است و هم خیالش از بابت
نقشهاش راحت است؛ نقشهای که من نمیدانم چیست و همین لرز به جانم میاندازد. مرد صورتش را با کلاه و
شالگردن بافتنی خاکستری پوشانده؛ اما همانقدری که از صورتش میبینم برایم آشناست. من مطمئنم این مردِ
میانسال را دیده ام؛ مردی با ریش پرفسوری جوگندمی و چهره ای خشک و محکم و آفتابسوخته که تقریبا پنجاه
ساله میزند. به سختی زبان میچرخانم: چی میخوای؟
☘
💐☘
💐💐☘
💐💐💐☘
💐💐💐💐☘
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat