eitaa logo
شهداءومهدویت
7.2هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
1.9هزار ویدیو
28 فایل
دفتر نوشته‌هایم را سفید می‌گذارم مولا جان! بی تو بودن که نوشتن ندارد درد دارد … (یارب الحسین اشف صدرالحسین بظهور الحجة) 🤲 ادمین تبادل: @Yassin_1234 شنوای حرفهاتون هستیم @Yare_mahdii313 مدیرکانال: @shahidbakeri110
مشاهده در ایتا
دانلود
آقا ســـــــــلام!✋ بازمنــم،خاڪ پایــــتان. دیـــوانه ای ڪه لڪ زده قلبــــش برایــــــتان! در این ڪلاس ســــرد،حضور تو واجب است. این بار چندم است ڪه استاد غایب است؟ نرگس شڪفتــــه است تو را داد مي زنـــد. آقا بیا ڪه فاصـــــله فــــــریاد مي زنــــــــد. این روزها نمي شــــــــــــود اندوهگین نبود. دلــــــواپس نهایــــــــت تلخ زمیــــــــن نبود امروز دلم عجیب تو را درد مي کشـــــــد. دستم مدام واژه ی « بر گــــــــــرد » مي ڪشـد. امضاء:دو چشم خیس و دلي در هوایتـــان، دیوانه ای ڪه لڪ زده قلبش برایتــــــــــان... 🌹🕊أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌹🕊 ➥ @shohada_vamahdawiat
﷽ .از داخل شهر صدای انفجار گلوله های توپ و خمپاره شنیده می شد مانــده بودیم چه کنیم. در ورودی شــهر از یک گردنه رد شــدیم. از دور بچه های ســپاه را دیدیم که دســت تکان می دادند! گفتم: قاسم، بچه ها اشاره !می کنند که سریع تر بیایید .یکدفعه ابراهیم گفت: اونجا رو! بعد سمت مقابل را نشان داد از پشت تپه تانک های عراقی کاماً پیدا بود. مرتب شلیک می کردند. چند .گلوله به اطراف ماشین اصابت کرد. ولی خدا را شکر به خیر گذشت از گردنه رد شدیم. یکی از بچه های سپاه جلو آمد و گفت: شما کی هستید!؟ !من مرتب اشاره می کردم که نیایید، اما شما گاز می دادید !قاسم پرسید: اینجا چه خبره؟ فرمانده کیه؟ آن رزمنده هم جواب داد: آقای بروجردی تو شهر پیش بچه هاست. امروز .صبح عراقی ها بیشتر شهر را گرفته بودند. اما با حمله بچه ها عقب رفتند حرکــت کردیم و رفتیم داخل شــهر، در یک جای امن ماشــین را پارک !کردیم. قاسم، همان جا دو رکعت نماز خواند ابراهیم جلو رفت و باتعجب پرســید: قاســم، این نماز چی بود؟! قاسم هم خیلی باآرامش گفت: تو کردســتان همیشــه از خدا می خواســتم که وقتی با دشــمنان اســام و انقاب می جنگم اسیر یا معلول نشــم. اما این دفعه از خدا !خواستم که شهادت رو نصیبم کنه! دیگه تحمل دنیا رو ندارم ابراهیــم خیلی دقیق به حرف های او گــوش می کرد. بعد با هم رفتیم پیش .محمد بروجردی، ایشان از قبل قاسم را می شناخت. خیلی خوشحال شد بعد از کمی صحبت، جائی را به ما نشان داد وگفت: دو گردان سرباز آنطرف .رفتند و فرمانده ندارند. قاسم جان، برو ببین می تونی اون ها رو بیاری تو شهر با هم رفتیم. آنجا پر از ســرباز بود. همه مســلح و آماده، ولی خیلی ترسیده .بودند. اصاً آمادگی چنین حمله ای را از طرف عراق نداشتند قاسم و ابراهیم جلو رفتند و شروع به صحبت کردند. طوری با آن ها حرف .زدند که خیلی از آن ها غیرتی شدند آخر صحبت ها هم گفتند: هر کی مَرده و غیرت داره و نمی خواد دست این .بعثی ها به ناموسش برسه با ما بیاد .سخنان آن ها باعث شد که تقریباً همه سربازها حرکت کردند .قاسم نیروها را آرایش داد و وارد شهر شدیم. شروع کردیم به سنگربندی .چند نفر از سربازها گفتند: ما توپ ۱۰۶ هم داریم قاسم هم منطقه خوبی را پیدا کرد و نشان داد. توپ ها را به آنجا انتقال دادند .و شروع به شلیک کردند با شــلیک چند گلوله توپ، تانک های عراقی عقب رفتند و پشــت مواضع .مستقر شدند. بچه های ما خیلی روحیه گرفتند غروب روز دوم جنگ بود. قاســم خانه ای را به عنوان مقر انتخاب کرد که به ســنگر سربازها نزدیکتر باشد. بعد به من گفت: برو به ابراهیم بگو بیا دعای .توسل بخوانیم شب چهارشنبه بود. من راه افتادم و قاسم مشغول نمازمغرب شد. هنوز زیاد .دور نشــده بودم که یک گلوله خمپاره جلوی درب همان خانه منفجر شــد گفتم: خدا رو شکر قاسم رفت تو اتاق. اما با این حال برگشتم. ابراهیم هم که .صدای انفجار را شنیده بود سریع به طرف ما آمد وارد اتاق شدیم. چیزی که می دیدیم باورمان نمی شد. یک ترکش به اندازه دانه عدس از پنجره رد شده و به سینه قاسم خورده بود. قاسم در حال نماز به !آرزویش رسید محمد بروجردی با شــنیدن این خبر خیلی ناراحت شد. آن شب کنار پیکر .قاسم، دعای توسل را خواندیم .فردا جنازه قاسم را به سمت تهران راهی کردیم روز بعد رفتیم مقر فرماندهی. به ما گفتند: شما چند نفر مسئول انبار مهمات .باشید. بعد یک مدرسه را که تقریباً پر از مهمات بود به ما تحویل دادند .یک روز آنجا بودیم و چون امنیت نداشت، مهمات را از شهر خارج کردند ابراهیم به شوخی می گفت: بچه ها اینجا زیاد یاد خدا باشید، چون اگه خمپاره !بیاد، هیچی از ما نمی مونه وقتی انبار مهمات تخلیه شد، به سمت خط مقدم درگیری رفتیم. سنگرها در .غرب سرپل ذهاب تشکیل شده بود چنــد تن از فرماندهان دوره دیده نظیر اصغر وصالی و علی قربانی مســئول .نیروهای رزمنده شده بودند آن ها در منطقه پاوه گروه چریکی به نام دســتمال ســرخ ها داشتند. حالا با .همان نیروها به سرپل آمده بودند ،داخل شــهر گشتی زدیم. چند نفر از رفقا را پیدا کردیم. محمد شاهرودی .مجید فریدوند و… با هم رفتیم به سمت محل درگیری با نیروهای عراقی در سنگر بالای تپه، فرمانده نیروها به ما گفت: تپه مقابل محل درگیری ما با .نیروهای عراقی است. از تپه های بعدی هم عراقی ها قرار دارند چند دقیقه بعد، از دور یک سرباز عراقی دیده شد. همه رزمنده ها شروع به .شلیک کردند ابراهیم داد زد: چیکار می کنید! شما که گلوله ها رو تموم کردید! بچه ها همه ساکت شدند. ابراهیم که مدتی در کردستان بود و آموزش های نظامی را به خوبی .فرا گرفته بود گفت: صبر کنید دشمن خوب به شما نزدیک بشه، بعد شلیک کنید در همین حین عراقی ها از پایین تپه، شــروع به شــلیک کردند. گلوله های .آرپی جی و خمپاره مرتب به سمت ما شلیک می شد بعد هم به سوی سنگرهای ما حرکت کردند. 🇮🇷🇮🇷🇮🇷
💢شهیدی که در روز تولدش به شهادت رسید 🍃تاریخ تولد ۳۰ شهریور ۱۳۶۷ 🍃تاریخ شهادت ۳۰ مهر ماه ۱۳۹۹ 🔹۳۰مهر ماه مصادف با سالروز شهادت ستوانسوم محمد احمدی سکل اهل روستای سکل شهرستان رودان از کارکنان ناوگروه شناوری، پایگاه دریابانی ابوموسی که در درگیری و تصادم عمدی شناور قاچاقچیان حامل سوخت قاچاق در محدوده آبهای داخلی روستای گروک شهرستان سیریک به درجه رفیع شهادت نائل گردیدند روحش شاد ویادش گرامی 🔹اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم @shohada_vamahdawiat
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
🌴 🌴 🌴 ﷽ ابن اشعث به نزد ابن زياد مى رود و بعد از عرض ادب به او مى گويد: "من به مسلم امان داده ام". ابن زياد با غضب به او مى گويد: "من تو را فرستادم تا مسلم را دستگير كنى، نه اين كه به او امان بدهى". ابن اشعث به ناچار سكوت مى كند. مسلم را داخل قصر مى برند. مسلم اين گونه سلام مى كند: "سلام بر آن كس كه هدايت يافت و اطاعت خداوند را نمود". ابن زياد از اين كه مسلم اين گونه سلام مى كند عصبانى مى شود. او انتظار داشت كه مسلم به عنوان امير كوفه به او سلام دهد. آرى، مسلم فقط يك امير دارد او هم امام حسين(ع) است و بس. ابن زياد رو به مسلم مى كند و مى گويد: ــ اى مسلم! به كوفه آمدى و ميان مردم اختلاف انداختى و آشوب به پا كردى. ــ مردم اين شهر، ما را دعوت كردند تا دين خدا را زنده كنيم. ــ خيلى دلت مى خواست كه در كوفه حكومت كنى و امير كوفه شوى، امّا خدا نخواست و تو را شايسته اين مقام نديد. ــ اگر ما خاندان پيامبر شايسته خلافت نباشيم ،پس چه كسى شايستگى آن را دارد؟ ــ مگر نمى دانى كه امروز يزيد، شايستگى خلافت را دارد و اطاعت او بر شما واجب است. ــ هرگز، فقط خاندان پيامبر، شايستگى رهبرى مسلمانان را دارند. اينجاست كه ابن زياد عصبانى شده و شروع به ناسزا گفتن به امام حسين(ع)مى كند. مسلم در جواب مى گويد: "تو و پدرت به اين دشنام ها سزاوارتر مى باشيد". صورت ابن زياد از شدت عصبانيّت برافروخته مى شود و فرياد مى زند: "امروز تو را به شيوه اى مى كشم كه هيچ كس را تاكنون اين گونه به قتل نرسانده باشند". اكنون مسلم، خدا را شكر مى كند و به او مى گويد: "خوشحالم كه خدا شهادت را به دست بدترين انسانها كه تو باشى نصيب من گرداند، ما راضى به آن هستيم كه خدا بين ما و شما قضاوت كند". <=====●●●●●=====> eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef <=====●●●●●=====>
┄═❁✨❈[﷽]❈✨❁═┄ ✨پیامبر اسلام (ص) فرمودند: در قیامت نزدیک ترین مردم به من کسی است که بیشتر بر من صلوات بفرستد.✨ 📚 کنز العمال، ج ۱، ص ۴۸۹. قرار ما هر روز نفری حداقل ۱۴ صلوات، به نیت تعجیل در ظهور و سلامتی امام عصر (عج) دوستان لطفا مشارکت کنید که با هم، هر روز ختم چند هزار صلواتی هدیه به ساحت مقدس امام عصر (عج) داشته باشیم.🙏🌷 @shohada_vamahdawiat                  
‌🌷مهدی شناسی ۳۹۲🌷 🌹ﻭَ ﻣَﻦْ ﺣَﺎﺭَﺑَﻜُﻢْ ﻣُﺸْﺮِﻙٌ🌹 🔸زیارت جامعه کبیره🔸 ◀️ﻫﺮ ﻛﺲ ﺑﺎ ﺷﻤﺎ ﻣﻌﺼﻮﻣﻴﻦ ﺳﺘﻴﺰ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﻳﻌﻨﻲ ﻣﻘﺎﺑﻠﻪ‌ﺍﻱ ﺑﺎ ﺷﻤﺎ ﺑﻜﻨﺪ ﺭﺳﻤﺎً ﺯﺑﺎﻧﺶ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺷﻤﺎ ﺑﻪ ﻧﻤﺎﻳﺶ ﺑﮕﺬﺍﺭﺩ ﻭ ﻳﺎ ﺷﻤﺸﻴﺮﻱ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺷﻤﺎ ﺑﻜﺸﺪ ﻭ ﻳﺎ ﮔﺎﻣﻲ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻠﻪ ﺑﺎ ﺷﻤﺎ ﺑﺮﺩﺍﺭﺩ مشرک است. ◀️ﮔﺎﻫﻲ ﺷﺮﻙ ﺩﺭ ﻭﺟﻮﺩ ﺧﺪﺍﻱ ﺳﺒﺤﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﮔﺎﻩ ﺷﺮﻙ ﺩﺭ ﻃﺎﻋﺖ ﺣﻀﺮﺕ ﺣﻖ ﻳﻌﻨﻲ ﮔﺎﻫﻲ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻣﻮﺣﺪ ﻧﻴﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﺑﺮﺍﻱ ﺧﺪﺍﻱ ﺳﺒﺤﺎﻥ ﺷﺮﻳﻚ ﻗﺎﺋﻠﻨﺪ ﻭ ﮔﺎﻩ ﺣﻀﺮﺕ ﺣﻖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻭﺣﺪﺍﻧﻴﺖ ﭘﺬﻳﺮﻓﺘﻪ‌ﺍﻧﺪ ﺍﻣّﺎ ﺩﺭ ﻃﺎﻋﺖ ﺍﻭ ﻣﺸﺮﻙ‌ﺍﻧﺪ. ◀️ﺁﻧﺎﻥ ﻛﻪ ﻣﺤﺎﺭﺑﻪ ﺑﺎ ﺍﻣﺎﻡ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﺣﻘﻴﻘﺘﺎً ﻣﺸﺮﻙ‌ﺍﻧﺪ ﺯﻳﺮﺍ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﺻﻒ ﺁﺭﺍﻳﻲ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻛﻪ ﺁﺋﻴﻨﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﻧﻤﺎﻱ ﺧﺪﺍﻱ ﺳبحلﻧﻨﺪ. ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﻪ ﺍﻃﺎﻋﺖ ﺍﺯ ﺭﺳﻮﻝ ﻭ ﺍﻫﻞ ﺑﻴﺖ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺩﺍﺩﻩ ﻭ ﻗﺮﺁﻥ ﻣﻲ‌ﮔﻮﻳﺪ:  «ﺃَﻃﻴﻌُﻮﺍ ﺍﻟﻠَّﻪَ ﻭَ ﺃَﻃﻴﻌُﻮﺍ ﺍﻟﺮَّﺳُﻮﻝ» ﺍﮔﺮ ﺍﻃﺎﻋﺖ ﺣﻀﺮﺕ ﺣﻖ ﺭﺍ ﻣﻲ‌ﻛﻨﻴﺪ ﺍﻃﺎﻋﺖ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﻭ ﺁﻝ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺭﺍ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻴﺪ. ◀️ ﺁﻧﺎﻥ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﻭ امامان ﺻﻒ ﺁﺭﺍﻳﻲ ﻣﻲ‌ﻛﻨﻨﺪ ﺑﺎﻳﺪ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺍﻫﻞ ﺑﻴﺖ ﺗﺴﻠﻴﻢ ﻣﺤﺾ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺍﻣّﺎ ﺷﺮﻙ ﺩﺭ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﺳﺒﺐ ﻣﻲ‌ﺷﻮﺩ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺗﺴﻠﻴﻢ ﺧﺪﺷﻪ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﻮﺩ ﻭ ﮔﺎﻩ ﺩﺭ ﻫﻢ ﺷﻜﺴﺘﻪ ﺷﻮﺩ. ◀️ ﺩﺭ ﻗﺮﺁﻥ ﺩﺍﺭﻳﻢ ﻛﻪ » ﺇِﻧَّﻤَﺎ ﺍﻟْﻤُﺸْﺮِﻛُﻮﻥَ ﻧَﺠَﺲٌ ﻓَﻼ‌ ﻳَﻘْﺮَﺑُﻮﺍ ﺍﻟْﻤَﺴْﺠِﺪَ ﺍﻟْﺤَﺮﺍﻡَ» ﻭﻗﺘﻲ ﻛﺴﻲ ﻣﺸﺮﻙ ﺷﺪ ﻧﺠﺲ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻧﺒﺎﻳﺪ ﻭﺍﺭﺩ ﻣﺴﺠﺪ ﺍﻟﺤﺮﺍﻡ ﺷﻮﺩ ﻭﻗﺘﻲ ﭼﻴﺰﻱ ﻧﺠﺲ ﺑﺎﺷﺪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺫﺍﺗﺎً ﺍﺯ ﺁﻥ ﺗﻨﻔﺮ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﻣﻴﻠﻲ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﺁﻥ ﻧﺪﺍﺭﺩ. ◀️ﻣﺜﻼ‌ً ﻋﻤﺮﺑﻦ ﺳﻌﺪ ﺩﺷﻤﻦ ﺍﻫﻞ ﺑﻴﺖ علیهم السلام ﺍﺳﺖ و ﺩﺭ ﻧﮕﺎﻩ ﺷﻤﺎ ﺩﺭ ﺷﻤﺎﺭ ﺑﺪﺗﺮﻳﻦ ﺧﻠﻖ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺧﻠﻖ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺗﻨﻔﺮ ﺩﺍﺭﻧﺪ. 🦋🌹🦋🌹 eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
‌✅ ۱۵قدم خودسازی یاران امام زمان عجل الله فرجه 🔶قدم اول : نماز اول وقت . 🔷قدم دوم : احترام به پدرومادر 🔶قدم سوم : قرائت دعای عهد 🔷قدم چهارم : صبر در تمام امور 🔶قدم پنجم : وفای به عهد با امام زمان(عج) 🔷قدم ششم : قرائت روزانه قرآن همراه بامعنی 🔶قدم هفتم : جلوگیری از پرخوری و پرخوابی 🔷قدم هشتم : پرداخت روزانه صدقه 🔶قدم نهم : غیبت نکردن 🔷قدم دهم : فرو بردن خشم 🔶قدم یازدهم : ترک حسادت 🔷قدم دوازدهم : ترک دروغ 🔶قدم سیزدهم : کنترل چشم 🔷قدم چهاردهم : دائم الوضو بودن 🔶قدم پانزدهم : محاسبه نفس 🌹💐🌹💐🌹💐 @shohada_vamahdawiat                  
💚 🕊ازبس که کريمی تو هردم به تو مينازم 🕊ردّم مکن ای آقا من عاشق پروازم 🕊پروازحقيقی هست ذکر و دم يامهدی (عج) 🕊عشق است همين جمله دور ازهمه بامهدی (عج) @shohada_vamahdawiat
﷽ هشتمین روز مهرماه با بچه های معاونت عملیات سپاه راهی منطقه شدیم. در .راه در مقر سپاه همدان توقف کوتاهی کردیم موقع اذان ظهر بود. برادر بروجردی،که به همراه نیروهای سپاه راهی منطقه .بود را در همان مکان ماقات کردیم ابراهیم مشــغول گفتــن اذان بود. بچه ها برای نماز آماده می شــدند. حالت معنــوی عجیبی در بچه ها ایجاد شــد. محمد بروجردی گفــت: امیرآقا، این !ابراهیم بچه کجاست؟ .گفتم: بچه محل خودمونه، سمت هفده شهریور و میدان خراسان بــرادر بروجردی ادامــه داد: عجب صدایــی داره. یکی دو بــار تو منطقه .دیدمش، جوان پر دل وجرأتیه .بعد ادامه داد: اگه تونستی بیارش پیش خودمون کرمانشاه نماز جماعت برگزار شد و حرکت کردیم. بار دوم بود که به سرپل ذهاب .می آمدیم اصغــر وصالی نیروها را آرایش داده بود. بعــد از آن منطقه به یک ثبات و .پایداری رسید .اصغر از فرماندهان بسیار شجاع و دلاور بود. ابراهیم بسیار به او عاقه داشت :او همیشه می گفت چریکی بــه شــجاعت و دلاوری ومدیریــت اصغر ندیــده ام. اصغر حتی همسرش را به جبهه آورده و با اتومبیل پیکان خودش که شبیه انبار مهماته، به .همه جبهه ها سر می زنه .اصغر هم، چنین حالتی نسبت به ابراهیم داشت یکبار که قصد شناسایی و انجام عملیات داشت به ابراهیم گفت: آماده باش .برویم شناسایی .اصغر وقتی از شناسایی برگشت. گفت: من قبل از انقاب در لبنان جنگیده ام کل درگیری های سال۵۸ کردســتان را در منطقه بودم، اما این جوان با اینکه هیچکدام از دوره های نظامی را ندیده، هم بســیار ورزیده اســت هم مســائل .نظامی را خیلی خوب می فهمد .برای همین در طراحی عملیات ها از ابراهیم کمک می گرفت آن ها در یکی از حمات، بدون دادن تلفات هشت دستگاه تانک دشمن را .منهدم کردند و تعدادی از نیروهای دشمن را اسیر گرفتند اصغر وصالی یکی از ساختمان های پادگان ابوذر را برای نیروهای داوطلب و رزمنده آماده کرد و با ثبت نام و مشخصات افراد و تقسیم آن ها، نظم خاصی .در شهر ایجاد کرد وقتی شهر کمی آرامش پیدا کرد، ابراهیم به همراه دیگر رزمنده ها ورزش .باستانی را بر پا کرد هر روز صبح ابراهیم با یک قابلمه ضرب می گرفت و با صدای گرمِ خودش .می خواند اصغر هم میاندار ورزش شده بود، اسلحه ژ۳ هم شده بود میل! با پوکه توپ .وتعدادی دیگر از ساح ها ، وسایل ورزشی را درست کرده بودند یکــی از فرماندهــان می گفت: آن روزها خیلی از مردم که در شــهر مانده بودند و پرستاران بیمارستان و بچه های رزمنده، صبح ها به محل ورزش باستانی می آمدند .ابراهیم با آن صدای رسا می خواند و اصغر هم میاندار ورزش بود به ایــن ترتیب آن ها روح زندگــی و امید را ایجاد می کردند. راســتی که .ابراهیم انسان عجیبی بود 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ @shohada_vamahdawiat                      
✅یک روز می‌فهمیم زندگی دنیا اصلا زندگی نبوده! ✍ «يَقُولُ يَا لَيْتَنِي قَدَّمْتُ لِحَيَاتِي» انسان می‌گوید: ای کاش برای زندگی‌ام چیزی پیش فرستاده بودم! انسان وقتی وارد صحرای قیامت و عالم آخرت می‌شود تازه می‌فهمد که زندگی‌اش آن است و این که در دنیا بوده اصلا زندگی نبوده بلکه جلسه‌ی امتحان بوده. درست مثل یک دانشجو که ساعتی در جلسه‌ی امتحان است و آن امتحان، سرنوشتش را در همه‌ی عمر و برای ده‌ها سال تعیین می‌کند. در این‌جا تعبیر قرآن تعبیر عجیبی است، کأنه می‌خواهد بگوید قبل از این‌جا اصلا زندگی نبود. «يَقُولُ يَا لَيْتَنِي قَدَّمْتُ لِحَيَاتِي» ای کاش برای زندگی‌ام چیزی پیش فرستاده بودم. 👤 @shohada_vamahdawiat                      
واااااااااای چه کانالیه این کانال😊🌻 خدائی نیای ضرر کردی😔😊 از گرفته تا کلا برای خودش باشی و نیای تو این کانال☺️ از محالاته😊 eitaa.com/joinchat/3378184385Cded59ab28c امام رضائی ها کجائید📣📣📣📣📣
📌 ماجرای بهترین نماز حاج قاسم ✍ابراهیم شهریاری، فرمانده گردان ۴۲۵ حضرت علی اکبر(ع) و همرزم شهید سلیمانی: اهمیت دادن به واجبات که یکی از اصل‌هایش بود. روزی به همراه همسرشان در مسیر قنات ملک بودیم. ظهر شد و اذان گفتند. گفت همان جا کنار بزنیم. گفتم اینجا بیابان است. خطر دارد. حاجی گفت: چه خطری؟ و کنار جاده سجاده را پهن کرد و همان جا نماز خود را به جا آورد. بعد از اتمام نماز و پوشیدن کفش‌هایش نزدیک تر شدم تا دستش را به نشانه مصافحه بفشارم. بعد از مصافحه، دستش را تکان داد و گفت: «ابراهیم! این نماز و آن نمازی که در کاخ کرملین خواندم یکی از بهترین نمازهایی بود که در طول عمرم خواندم.» ➥ @shohada_vamahdawiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌠☫﷽☫🌠 ⭕️هر موقع دلگیر بودید و‌ غم دنیا به دلتون سنگینی کرد، این صوت ملکوتی رو گوش کنید... 🦋🔷🦋 @shohada_vamahdawiat                      
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 💢غیرت_دینی و غیرت ملی شهدا و خانواده‌هایشان باعث حفظ این آب و خاک و امنیت و سربلندی ماست.!! 💢 لـازمه‌ی غیرت‌ورزی عقلانیت است دشمن هم‌زمان با غیرت دینی، به غیرت ملی و غیرت ناموسی نیز حمله میکند 🍃 @shohada_vamahdawiat                  
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
🌴 🌴 🌴 ﷽ آرى، همواره شهادت، بزرگترين آرزوى مسلم بوده است. همسفر خوبم! مسلم مى توانست به وسيله سازش با ابن زياد، جان خود را نجات دهد. امّا ديدى كه چگونه در مقابل ابن زياد از امام حسين(ع) دفاع كرد و لحظه اى كوتاه نيامد. چرا مسلم اين طرف و آن طرف را نگاه مى كند؟ او به دنبال كسى مى گردد تا به او وصيّت هاى خود را بگويد. مسلم چه كسى را انتخاب مى كند؟ اينان كه گرد ابن زياد جمع شده اند، همه نامردان اين شهر هستند. در اين ميان نگاهش به آشنايى مى افتد، او را صدا مى زند و به گوشه اى مى رود و وصيّت هاى خود را به او مى گويد. فكر مى كنى وصيّت مسلم چيست؟ من در شهر كوفه هفتصد درهم قرض دارم، دلم مى خواهد اين لباس جنگى مرا بفروشى و قرض مرا بدهى، همچنين بعد از كشته شدنم، بدن مرا به خاك بسپارى و شخصى را هم به سوى امام حسين(ع)بفرستى كه او را از آمدن به كوفه منصرف كند. بعد از اين كه سخن مسلم تمام مى شود، آن شخص به نزد ابن زياد مى آيد و تمام وصيّت هاى مسلم را به او مى گويد. ابن زياد رو به او مى كند و مى گويد: "مسلم تو را محرم راز دانست و تو راز او را فاش ساختى، قرض مسلم را ادا كن! امّا با پيكر او هر چه بخواهم، مى كنم و امّا درباره حسين، اگر او به سوى ما نيايد ما هم كارى با او نداريم". ابن زياد دستور داد تا مسلم را بالاى قصر ببرند. <=====●●●●●=====> eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef <=====●●●●●=====>
💚 مرجع تقلید عشق... 🔶در عالم عشق، باید اهل تقلید بود. اجتهاد در این عالم، ممنوع است. هر کسی جز خود شما اگر مدّعی اجتهاد بود؛باید بداند که در عشق، ره به سوی کفر پیموده است. 🔶ما اهل عبادت آفریده شده‌ایم امّا طرز عبادت را باید از شما یاد بگیریم. حکم عالم عشق هم این چنین است. ما اهل عشق ورزی آفریده شده‌ایم امّا راه عشق‌بازی را باید از شما یاد بگیریم. 🔶شما مرجع تقلید عشقید از اوّل دنیا تا آخرش.چه خوب است مراجع تقلید عشق‌بازی خودشان همان‌هایی هستند که باید بدانها عشق بورزیم. 🔶در میان مراجع تقلید عشق یک زن وجود دارد که مادر شماست. تو خودت در عشق‌ورزی از مادرت تقلید می‌کنی. 🔶کسی اگر از شما تقلید نکرد خدا عشق‌بازی‌اش را قبول نمی‌کند. اگر یک لحظه از عمرش هم باقی باشد باید از همۀ عشق‌بازی‌هایش توبه کند و در همان یک لحظه به رسم شما عشق‌بازی کند. ❓اصلاً مگر کسی جز شما معنای عشق را می‌فهمد،تا بخواهد در عشق بازی اجتهاد کند؟ 🔶عشق جز آن که شما می‌گویید، هوا و هوسی بیش نیست. 💚آقا! می‌خواهم از هر چه هوا و هوس است بگریزم ؛در پناه عشقی که شما یادم می‌دهید آرام بگیرم. 🌙 @shohada_vamahdawiat                  
ازبین ڪُلِ خلق ٺورادوسٺ دارمٺ حُبي لَکَ الْهَوا بِاَبي اَنْتَ یا مهدی💖 @shohada_vamahdawiat
﷽ امام صادق می فرماید: هرکار نیکی که بنده ای انجام می دهد در قرآن !ثوابی برای آن مشخص است؛ مگر نماز شب :زیرا آنقدر پر اهمیت است که خداوند ثواب آن را معلوم نکرده و فرموده پهلویشان از بسترها جدا می شود و هیچکس نمی داند به پاداش آنچه کرده اند« چه چیزی برای آن ها ذخیره کرده ام همان دوران کوتاه ســرپل ذهاب، ابراهیم معمولاً یکی دو ســاعت مانده به اذان صبح بیدار می شــد و به قصد ســر زدن به بچه ها از محل استراحت دور .می شد اما من شــک نداشتم که از بیداری ســحر لذت می برد و مشغول نماز شب .می شود یکبار ابراهیم را دیدم. یک ساعت مانده به اذان صبح، به سختی ظرف آب .تهیه کرد و برای غسل و نماز شب از آن استفاده نمود دوازدهم مهر ۱۳۵۹ است. دو روز بود که ابراهیم مفقود شده! برای گرفتن .خبر به ستاد اسرای جنگی رفتم اما بی فایده بود تا نیمه های شب بیدار و خیلی ناراحت بودم. من ازصمیمی ترین دوستم هیچ .خبری نداشتم بعــد از نماز صبح آمدم داخل محوطه. ســکوت عجیبــی در پادگان ابوذر .حکم فرما بود روی خاک های محوطه نشستم. تمام خاطراتی که با ابراهیم داشتم در ذهنم .مرور می شد هوا هنوز روشن نشده بود. با صدایی درب پادگان باز شد و چند نفری وارد .شدند ناخــودآگاه به درب پادگان نگاه کردم. تــوی گرگ و میش هوا به چهره .آن ها خیره شدم یکدفعــه از جــا پریدم! خودش بود، یکــی از آن ها ابراهیم بــود. دویدم و .لحظاتی بعد در آغوش هم بودیم .خوشــحالی آن لحظه قابل وصف نبود. ساعتی بعد در جمع بچه ها نشستیم :ابراهیم ماجرای این سه روز را تعریف می کرد .با یک نفربر رفته بودیم جلو، نمی دانستیم عراقی ها تا کجا آمده اند کنار یک تپه محاصره شــدیم، نزدیک به یکصد عراقــی از بالای تپه و از .داخل دشت شلیک می کردند .ما پنج نفرهم درکنار تپه در چاله ای سنگر گرفتیم و شلیک می کردیم .تا غروب مقاومت کردیم، با تاریک شدن هوا عراقی ها عقب نشینی کردند .دو نفر از همراهان ما که راه را بلد بودند شهید شدند از سنگر بیرون آمدیم، کسی آن اطراف نبود. به پشت تپه و میان درخت ها .رفتیم در آنجا پیکر شهدا را مخفی کردیم. خسته و گرسنه بودیم. از مسیر غروب .آفتاب قبله را حدس زدم و نماز را خواندیم بعد از نماز به دوســتانم گفتم: برای رفع این گرفتاری ها با دقت تســبیحات .حضرت زهرا۳را بگوئید بعد ادامه دادم: این تسبیحات را پیامبر، زمانی به دخترشان تعلیم فرمودند که .ایشان گرفتار مشکات و سختی های بسیار بودند بعد از تسبیحات به سنگر قبلی برگشتیم. خبری از عراقی ها نبود. مهمات ما .هم کم بود یکدفعــه در کنــار تپه چندین جنــازه عراقی را دیدم. اســلحه و خشــاب و نارنجک هــای آن ها را برداشــتیم. مقداری آذوقه هم پیــدا کردیم و آماده حرکت شدیم. اما به کدام سمت!؟ هوا تاریک و در اطراف ما دشــتی صاف بود. تســبیحی در دست داشتم و مرتب ذکر می گفتم. در میان دشــمن، خستگی، شب تاریک و… اما آرامش !عجیبی داشتیم نیمه های شب در میان دشت یک جاده خاکی پیدا کردیم. مسیر آن را ادامه .دادیم .به یک منطقه نظامی رسیدیم که دستگاه رادار در داخل آن قرار داشت چندین نگهبان هم در اطراف آن بودند. سنگرهائی هم در داخل مقر دیده .می شد ما نمی دانســتیم در کجا هســتیم. هیــچ امیدی هم به زنــده ماندن خودمان !نداشتیم، برای همین تصمیم عجیبی گرفتیم 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ @shohada_vamahdawiat                      
┄═❁✨❈[﷽]❈✨❁═┄ ✨پیامبر اسلام (ص) فرمودند: در قیامت نزدیک ترین مردم به من کسی است که بیشتر بر من صلوات بفرستد.✨ 📚 کنز العمال، ج ۱، ص ۴۸۹. قرار ما هر روز نفری حداقل ۱۴ صلوات، به نیت تعجیل در ظهور و سلامتی امام عصر (عج) دوستان لطفا مشارکت کنید که با هم، هر روز ختم چند هزار صلواتی هدیه به ساحت مقدس امام عصر (عج) داشته باشیم.🙏🌷 @shohada_vamahdawiat                  
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
🌴 🌴 🌴 ﷽ همه مى گويند كه كوفيان بى وفايند. نه، اتّفاقاً آنان خيلى با وفا هستند! حتماً مى گويى كه چرا اين حرف را مى زنى، اين كوفيان بودند كه با مسلم بيعت كردند; ولى مسلم را تنها گذاشتند؟ خواننده عزيزم! يادت هست موقعى كه مسلم به كوفه آمد چه اجتماع بزرگى به وجود آمد و همه مردم براى ديدن مسلم جمع شدند؟ آن روز همه مردم براى ديدن طلوع مسلم در كوفه جمع شده بودند، امروز هم، همه براى ديدن غروب مسلم جمع شده اند! خورشيد جوانمردى بر بالاى قصر كوفه غروب مى كند! غروب غريبانه اى است، آسمان خونين است! مردم آمده اند، ببينند كه سرانجام مسلم چه مى شود. خوب، اين خودش يك نوع وفادارى است. آنها مى توانستند در خانه هاى خود بمانند و بيرون نيايند. امّا آنها بايد به كسى كه با او بيعت كرده اند، وفادار باشند. مسلم ديگر تنها نيست. نگاه كن! مردم گروه گروه به سوى قصر مى آيند. همه نگاه ها به سوى بالاى قصر خيره مى شود. مسلم را به پشت بام قصر برده اند. و يكى از سربازان ابن زياد با شمشير برهنه كنار او ايستاده است. همه به چهره خونين مسلم نگاه مى كنند. غروب اسوه مردانگى و شجاعت نزديك است! مسلم ذكرِ خدا را بر لب دارد. روز عرفه است و مردم بر بلنداى كوه رحمت (جبلُ الرّحمه)، در صحراى عرفات مشغول عبادت هستند. ولى مسلم بر بلنداى قصر كوفه دعا مى خواند! نگاه به لب هايش كن! هنوز او تشنه است. او نگاهى به شهر كوفه مى كند و اين چنين دعا مى كند: بار خدايا!، تو ميان ما و اين مردمى كه پيمان خود را با ما شكستند، قضاوت كن! <=====●●●●●=====> eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef <=====●●●●●=====>
مردانی که جایشان خیلی خالی است         حمید ؛ امدادگری که برای نجات همرزمش از سنگر بیرون آمد ، زخم او را بست و پیشانی خودش میزبان گلوله ای آتشین شد..... @shohada_vamahdawiat                  
‌🌷مهدی شناسی ۳۹۳🌷 🌹ﻭَ ﻣَﻦْ ﺭَﺩَّ ﻋَﻠَﻴْﻜُﻢْ ﻓِﻲ ﺃَﺳْﻔَﻞِ ﺩَﺭْﻙٍ ﻣِﻦَ ﺍﻟْﺠَﺤِﻴﻢ🌹 🔸زیارت جامعه کبیره🔸 ◀️ﺭﺩ ﺩﻭ ﮔﻮﻧﻪ ﺍﺳﺖ: ﮔﺎﻩ ﺁﮔﺎﻫﺎﻧﻪ ﻭ ﮔﺎﻩ ﻧﺎﺁﮔﺎﻫﺎﻧﻪ.ﮔﺎﻩ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺩ ﻣﻲ‌ﻛﻨﺪ ﺁﮔﺎﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﮔﺎﻩ ﻧﺎﺁﮔﺎﻩ.ﺯﻣﺎﻥ ﻧﺎﺁﮔﺎﻫﻲ ﺯﻣﺎﻧﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻋﻘﻞ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺩﺭﻙ ﺍﻣﻮﺭ ﻧﺎﻗﺺ ﺍﺳﺖ ﻣﺜﻼ‌ً‌ ﺩﺭ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻣﻴﺎﻥ ﻣﺴﻮﺍﻙ ﺯﺩﻥ ﻭ ﺗﻴﺰﻫﻮﺷﻲ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺑﺮﻗﺮﺍﺭ ﻛﺮﺩﻩ.ﺍﮔﺮ ﻛﺴﻲ ﻣﺴﻮﺍﻙ ﻧﺰﻧﺪ ﻗﻮﻩ ﺍﺩﺭﺍﻙ ﻭ ﻫﻢ ﻗﻮﻩ ﺣﺎﻓﻈﻪ‌ﺍﺵ ﺍﺯ ﺑﻴﻦ ﻣﻲ‌ﺭﻭﺩ. ◀️ﺣﺎﻝ ﻣﻤﻜﻦ ﺍﺳﺖ ﻛﺴﻲ ﺍﺯ ﭘﺬﻳﺮﺵ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺁﮔﺎﻫﺎﻧﻪ ﺳﺮﺑﺎﺯ ﺯﻧﺪ ﻭ ﮔﻤﺎﻥ ﻛﻨﺪ ﺭﺑﻄﻲ ﻣﻴﺎﻥ ﺍﻳﻦ ﺩﻭ ﻧﻴﺴﺖ. ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ ﺭﺩ ﻛﺮﺩﻧﺶ ﺑﺎ ﺍﺳﺘﻐﻔﺎﺭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻏﻔﻠﺖ ﻣﺮﺗﻔﻊ ﻣﻲ‌ﺷﻮﺩ.ﺍﻣّﺎ ﮔﺮﻭﻫﻲ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻭ ﺷﺒﻴﻪ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺭﺍ ﺁﮔﺎﻫﺎﻧﻪ ﺭﺩ ﻣﻲ‌ﻛﻨﻨﺪ ﻭ ﺍﻟﻌﻴﺎﺫ ﺑﺎﻟﻠﻪ ﻣﻌﺼﻮﻡ ﺭﺍ ﺯﻳﺮ ﺳﺆﺍﻝ ﻣﻲ‌ﺑﺮﻧﺪ ﭼﻨﻴﻦ ﺭﺩ ﻛﺮﺩﻧﻲ « ﻓﻲ ﺍﺳﻔﻞ ﺩﺭﻙ ﻣﻦ ﺍﻟﺠﺤﻴﻢ» ﺍﺳﺖ. ◀️ﺣﺎﺝ ﻣﻼ‌ ﻫﺎﺩﻱ ﺳﺒﺰﻭﺍﺭﻱ ﺩﺭ ﻛﺘﺎﺏ ﺷﺮﺡ ﺍﺳﻤﺎﺀ ﺍﻟﺤﺴﻨﻲ ﺩﺭ ﺷﺮﺡ ﺩﻋﺎﻱ ﺟﻮﺷﻦ ﻛﺒﻴﺮ ﻣﻲ‌ﮔﻮﻳﺪ: ﻛﻞ ﺩﻧﻴﺎ ﺁﺗﺶ ﻭ ﺟﻬﻨﻢ ﺍﺳﺖ ﻭﻗﺘﻲ ﺁﺩﻡ ﻧﻈﺮ ﻣﻌﺼﻮﻡ ﺭﺍ ﺁﮔﺎﻫﺎﻧﻪ ﺭﺩ ﻛﻨﺪ در ﭘﺴﺖ ﺗﺮﻳﻦ ﻧﻘﻄﻪ ﺩﻧﻴﺎ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺭﺩ. ﻳﻌﻨﻲ ﻫﻴﭻ ﺭﺷﺪﻱ ﻭ ﻛﻤﺎﻟﻲ ﻭ ﺛﺒﻮﺗﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻭ ﻧﻴﺴﺖ. ﺗﻤﺎﻡ ﻓﻜﺮ ﻭ ﺫﻛﺮ ﺍﻭ ﻣﺎﺩﻳﺎﺕ ﺍﺳﺖ. ◀️ﺑﺰﺭﮔﻲ ﻣﻲ‌ﮔﻮﻳﺪ: ﭼﻨﺎﻧﭽﻪ ﻛﻼ‌ﻣﻲ ﺍﺯ ﻛﻼ‌ﻡ ﻣﻌﺼﻮﻡ ﺭﺍ ﺩﺭﻙ ﻧﻜﺮﺩﻳﺪ ﻭ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻧﺸﺩﻳﺪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺭﺩ ﻧﻜﻨﻴﺪ ﺑﻠﻜﻪ ﺑﮕﻮﻳﻴﺪ: ﻣﻦ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻧﻤﻲ‌ﺷﻮﻡ ﺯﻳﺮﺍ ﺭﺩ ﻛﺮﺩﻥ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﺳﻔﻞ ﺳﺎﻓﻠﻴﻦ ﺟﺎﻱ ﻣﻲ‌ﺩﻫﺪ. ◀️ﺭﺩ ﻛﻨﻨﺪﻩ ﻛﻼ‌ﻡ ﻣﻌﺼﻮﻡ ﻣﺸﺮﻙ ﻧﻴﺴﺖ. ﻛﺎﻓﺮ هم ﻧﻴﺴﺖ ﺍﻣّﺎ ﺍﺯ ﺟﺎﯾﮕﺎﻩ ﺧﻮﺑﯽ ﺩﺭ ﻧﻈﺎﻡ ﻋﺎﻟﻢ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩﺍﺭ ﻧﯿﺴﺖ. ﺟﺎﻱ ﺧﻮب ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎﻱ ﺟﺎﻳﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﻪ ﺭﺍﺣﺘﻲ ﺍﺯ ﺩﻧﻴﺎ ﻛﻨﺪﻩ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﻛﻤﺎﻝ ﺣﺮﻛﺖ ﻛﻨﺪ ، ﺟﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﺍﻣﻜﺎﻥ ﺭﺷﺪ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻭ ﻓﺮﺍﻫﻢ ﺑﺎﺷﺪ. ✅ﻳﻜﻲ ﺍﺯ مفسران ﺯﻳﺎﺭﺕ ﺟﺎﻣﻌﻪ "ﻣَﻦْ ﺭَﺩَّ ﻋَﻠَﻴْﻜُﻢْ" ﺭﺍ ﺟﺴﺎﺭﺕ ﺑﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﻲ‌ﮔﻮﻳﺪ: ﺍﮔﺮ ﻛﺴﻲ ﺟﺴﺎﺭﺕ ﺑﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﮔﺴﺘﺎﺧﻲ ﺩﺭ ﻣﺤﻀﺮ ﺍﻣﺎﻡ ﺑﻜﻨﺪ ﻭ ﺁﺩﺍﺏ ﺣﻀﻮﺭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺭﻋﺎﻳﺖ ﻧﻜﻨﺪ «ﻓﻲ ﺍﺳﻔﻞ ﺩﺭﻙ ﻣﻦ ﺍﻟﺠﺤﻴﻢ » ﺍﺳﺖ. یعنی ﺩﺭ ﭘﺎﻳﻴﻦ ﺗﺮﻳﻦ ﻧﻘﻄﻪ ﺁﺗﺶ ﺟﺎﻱ ﺩﺍﺭﺩ. ✅ﻫﻤﺎﻥ ﻃﻮﺭ ﻛﻪ ﺍﺩﺏ ﻗﺮﺏ ﻣﻲ‌ﺁﻭﺭﺩ ،ﺑﻲ‌ﺍﺩﺑﻲ ﺑُﻌﺪ ﻭ ﺩﻭﺭﻱ ﻣﻲ‌ﺁﻭﺭﺩ... ✅ﺣﻀﺮﺕ ﻋﻠﯽ ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻣﯽﻓﺮﻣﺎﯾﺪ:ﺭﻭﺯﯼ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺻﻠﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﻪ ﻭﺁﻟﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ: ﺍﯼ ﻋﻠﯽ، ﺟﺒﺮﺋﯿﻞ ﻣﺮﺍ ﺧﺒﺮ ﺩﺍﺩ ﮐﻪ ﺍﻣّﺘﻢ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺑﯽﻭﻓﺎﯾﯽ ﻣﯽﻧﻤﺎﯾﺪ. ﭘﺲ ﻭﺍﯼ ﻭ ﻭﺍﯼ ﻭ ﻭﺍﯼ ﺑﺮ ﺁﻧﻬﺎ. ﮔﻔﺘﻢ: ﺍﯼ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ، ﻣﻨﻈﻮﺭ ﺍﺯ «ﻭﺍﯼ» ﭼﯿﺴﺖ؟ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ: ﻣﻨﻈﻮﺭ ﺳﺮﺯﻣﯿﻨﯽ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺟﻬﻨّﻢ، ﮐﻪ ﺍﮐﺜﺮ ﺍﻫﺎﻟﯽ ﺁﻥ ﺩﺷﻤﻨﺎﻥ ﺗﻮ ﻭ ﮐﺸﻨﺪﮔﺎﻥ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﺗﻮ ﻭ ﺳﺮﭘﯿﭽﯽﮐﻨﻨﺪﮔﺎﻥْ ﺑﺎ ﺑﯿﻌﺖ ﺗﻮ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﺧﻮﺷﺎ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﻭ ﺧﻮﺷﺎ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﻭ ﺧﻮﺷﺎ ﺑﻪ ﺣﺎﻝِ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﺗﻮ ﻭ ﮔﺮﻭﻧﺪﮔﺎﻥ ﺑﻪ ﻭﻻ‌ﯾﺖ ﺗﻮ. ﻋﺮﺽ ﮐﺮﺩﻡ: ﻣﻨﻈﻮﺭ ﺷﻤﺎ ﺍﺯ «ﺧﻮﺷﺎ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ» ﭼﯿﺴﺖ؟ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ: ﺩﺭﺧﺘﯽ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﻬﺸﺘﯽ ﺗﻮ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﺷﯿﻌﻪ ﺩﺭ ﺑﻬﺸﺖ ﻧﯿﺴﺖ، ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺷﺎﺧﻪﺍﯼ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺩﺭﺧﺖ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﻭ ﻫﺴﺖ ﻭ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺗﻨﺎﻭﻝ ﻣﯽﮐﻨﺪ.  ✅ﺩﺭ ﺍﺣﺎﺩﯾﺚ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺍﺋﻤّﻪ ﺍﻃﻬﺎﺭ ﻋﻠﯿﻬﻢ ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﺻﺎﺩﺭ ﺷﺪﻩ ﮐﻪ ﻣﯽﺧﻮﺍﻧﯿﻢ: ﻫﺮ ﮐﺲ ﺍﺯ ﺍﺋﻤّﻪ، ﺭﻭﯼ ﮔﺮﺩﺍﻧﺪ، ﻫﻤﺎﻧﻨﺪ ﮐﺴﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﺮﮔﺸﺘﻪ ﻭ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﭘﺸﺖ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ.  ﻗﺎﻝ ﺍﻟﺼﺎﺩﻕ ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ: «ﺍﻟﺮﺍﺩّ ﻋﻠﯿﻨﺎ ﺍﻟﺮﺍﺩّ ﻋﻠﯽ ﺍﻟﻠّﻪ ﻭ ﻫُﻮَ ﻋَﻠﯽ ﺣﺪّ ﺍﻟﺸِﺮْﮎ ﺑﺎﻟﻠّﻪ». ﻫﺮ ﮐﻪ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺭﺩ ﮐﻨﺪ، ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺭﺍ ﺭﺩ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺭﺍﻩِ ﺷﺮﮎِ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﮔﺎﻡ ﻧﻬﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ.  🌹💐🌷🦋🌹💐🌷 eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
🌹 به‌تغذیه‌اش‌خیلـۍ‌اهمیت‌میداد، میگفت:مومن‌بایدبدن‌سالم‌داشته‌باشه...✋🏻 یکۍ‌از‌چیزهایۍ‌‌که‌ترک‌کرد،نوشابه‌بود🥤!- . توۍِاردوهاۍ‌جهادۍ‌یاهرجایۍ‌که‌ نوشابه‌همراه‌غذا‌بود،نوشابه‌اش‌رو‌ به‌مزایده‌میگذاشت‌و‌میفروخت..💸!- . معمولا‌از‌پنجاه‌تاشروع‌میشد.. یادمه‌یکباریکۍ‌از‌رفقاپونصد‌تا‌خرید! البته‌‌هرکسۍصلوات‌بیشتر‌ۍمیفرستاد نوشابه‌اش‌مال‌او‌بود..(:📿- 🍃 😎خودسازی❣+دینداریِ لذت بخش✌️ @shohada_vamahdawiat                  
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فقط خداست كه میشود⭐️ با دهان بسته صدایش كرد...⭐️ میشود با پای شكسته هم به سراغش رفت... تنها خریداریست كه⭐️ اجناس شكسته را بهتر برمیدارد .⭐️ تنها كسی است كه وقتی همه رفتند میماند .⭐️ وقتی همه پشت كردند آغوش می‌گشاید . وقتی همه تنهایت گذاشتند محرمت میشود .⭐️ و تنها سلطانیست كه دلش⭐️ با بخشیدن آرام می‌گیرد ، نه با تنبیه كردن...⭐️ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌  ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌   ‌‌‌‌‌‌‌‌‌   ‌‌‌‌‌‌‌‌   ‌‌‌‌‌‌  ‌‌‌‌‌‌‌‌    ‌‌‌‌‌‌‌‌      ‌‌‌‌‌‌‌‌ شبتون در پناه خــ💛ـــدا⭐ الهی تنتون سالم و لبخند همیشگی رو لبتون باشه شب بخیر🙏🏻🌷           @hedye110
غم عالم نشسته بر دل ما ز هجر روی تو ای صاحب عصر جهان زیبا شود وقتی بیایی @shohada_vamahdawiat
﷽ !بعد هم با تسبیح استخاره کردم و خوب آمد. ما هم شروع کردیم با یاری خدا توانســتیم با پرتاب نارنجک و شلیک گلوله، آن مقر نظامی را .به هم بریزیم وقتی رادار از کار افتاد، هر ســه از آنجا دور شــدیم. ســاعتی بعد دوباره به .راهمان ادامه دادیم نزدیک صبح محل امنی را پیدا کردیم و مشغول استراحت شدیم. کل روز .را استراحت کردیم باور کردنی نبود، آرامش عجیبی داشــتیم. با تاریک شــدن هوا به راهمان .ادامه دادیم و با یاری خدا به نیروهای خودی رسیدیم .ابراهیــم ادامه داد: آنچــه ما در این مــدت دیدیم فقط عنایــات خدا بود .تسبیحات حضرت زهرا گره بسیاری از مشکات ما را گشود .بعد گفت: دشمن به خاطر نداشتن ایمان، از نیروهای ما می ترسد مــا باید تا می توانیم نبردهای نامنظم را گســترش دهیــم تا جلوی حمات .دشمن گرفته شود از شروع جنگ یک ماه گذشــت. ابراهیم به همراه حاج حسین و تعدادی از رفقا به شــهرک المهدی در اطراف ســرپل ذهاب رفتند. آنجا سنگرهای .پدافندی را در مقابل دشمن راه اندازی کردند نماز جماعت صبح تمام شد. دیدم بچه ها دنبال ابراهیم می گردند! با تعجب !پرسیدم: چی شده؟ گفتند: از نیمه شــب تا حالا خبری از ابراهیم نیست! من هم به همراه بچه ها !سنگرها و مواضع دیده بانی را جستجو کردیم ولی خبری از ابراهیم نبود ساعتی بعد یکی از بچه های دیده بان گفت: از داخل شیار مقابل، چند نفر به !این سمت می یان این شیار درست رو به سمت دشمن بود. بافاصله به سنگر دیده بانی رفتم و .با بچه ها نگاه کردیم ســیزده عراقی پشت ســر هم در حالی که دستانشان بســته بود به سمت ما !می آمدند پشت سر آن ها ابراهیم و یکی دیگر از بچه ها قرار داشت! در حالی که تعداد .زیادی اسلحه و نارنجک و خشاب همراهشان بود هیچکس باور نمی کرد که ابراهیم به همراه یک نفر دیگر چنین حماسه ای !آفریده باشد آن هم در شــرایطی که در شهرک المهدی مهمات و ساح کم بود. حتی .تعدادی از رزمنده ها اسلحه نداشتند یکــی از بچه ها خیلی ذوق زده شــده بود، جلوآمد و کشــیده محکمی به »!صورت اولین اسیر عراقی زد و گفت: »عراقی مزدور .برای لحظه ای همه ســاکت شــدند. ابراهیم از کنار ســتون اسرا جلو آمد روبــروی جــوان ایســتاد و یکی یکی اســلحه ها را از روی دوشــش به زمین !گذاشت. بعد فریاد زد: برا چی زدی تو صورتش؟ .جوان که خیلی تعجب کرده بود گفت: مگه چی شده؟ اون دشمنه ابراهیم خیره خیره به صورتش نگاه کرد و گفت: اولاً او دشمن بوده، اما الان اســیره، در ثانی این ها اصاً نمی دونند برای چی با ما می جنگند. حالا تو باید !این طوری برخورد کنی؟ جوان رزمنده بعد از چند لحظه ســکوت گفت: ببخشید، من کمی هیجانی .شدم .بعد برگشت و پیشانی اسیر عراقی را بوسید و معذرت خواهی کرد .اســیر عراقی که با تعجب حرکات ما را نگاه می کرد، به ابراهیم خیره شد !نگاه متعجب اسیر عراقی حرف های زیادی داشت 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ @shohada_vamahdawiat                      
┄═❁✨❈[﷽]❈✨❁═┄ ✨پیامبر اسلام (ص) فرمودند: در قیامت نزدیک ترین مردم به من کسی است که بیشتر بر من صلوات بفرستد.✨ 📚 کنز العمال، ج ۱، ص ۴۸۹. قرار ما هر روز نفری حداقل ۱۴ صلوات، به نیت تعجیل در ظهور و سلامتی امام عصر (عج) دوستان لطفا مشارکت کنید که با هم، هر روز ختم چند هزار صلواتی هدیه به ساحت مقدس امام عصر (عج) داشته باشیم.🙏🌷 @shohada_vamahdawiat                      
احادیث امام علی * امام علی (ع) : حضرت مهدی (عج) سال های طولانی در پنهانی از مردم به سر می برد آنچنان که اثر شناسان اثر قدرتش را نمی شناسند؛ گرچه در یافتن اثر و نشانه ها تلاش فراوان کنند، سپس گروهی برای در هم کوبیدن فتنه ها آماده می گردند و چونان شمشیر ها صیقل می خورند دیده هاشان با قرآن روشنایی گیرد و در گوش هایشان تفسیر قرآن طنین افکند و در صبحگاهان و شامگاهان جام های حکمت سر می کشند.                نهج البلاغه خطبۀ 150 @shohada_vamahdawiat