﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
تا در پناه مصحف و در دین احمدیم
بر جمله خلایق عالم سر آمدیم
زیر لوای آل علی صف کشیده ایم
چشم انتظار مهدی آل محمدیم
【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ❀ــآن】
#امام_زمان ﷻ
#شهداءومهدویت
#فرج_مولاصلوات🌹
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【بہ ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
➥ @shohada_vamahdawiat
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
#رویای_نیمه_شب
❣قسمت سی و یک
✨ابوراجح خندید و من هم بی اختیار به خنده افتادم.
_اگر پدربزرگ بیچاره ات بفهمد اینجا چه اتفاقی افتاد، دیگر نمی گذارد پیش من بیایی.
🍁باز هم خندیدیم. انگار که هیچ اتفاقی نیفتاده بود. ابوراجح خوشه ای انگور تعارف کرد و گفت: بگیر و بخور که قسمت و روزی خودمان است.
آن را گرفتم و با لذت مشغول خوردن شدم. مسرور سرک کشید تا ببیند چه خبر است. نمی توانست باور کند که می خندیم. با دیدن چشم های گرد شدهٔ او باز به خنده افتادیم.
_خوب شد که ماندی و با چشم های خودت دیدی که حکومت با ما چگونه رفتار می کند.
پدربزرگ چند بار به دارالحکومه فراخوانده شده بود تا بهترین نمونه های جواهرات و زینت آلات را به خانواده حاکم عرضه کند و بفروشد. اولین بار بود که خانواده حاکم قرار بود به مغازه بیایند، همه چیز را از نزدیک ببینند و آنچه را می خواستند همانجا انتخاب کنند. پدربزرگ دستور داد علاوه بر مغازه، کارگاه و زیرزمین را هم مرتب کنند. بعید نبود خانم ها هوس کنند به کارگاه و زیرزمین هم سرک بکشند.
دو محافظ سیاه پوست وارد مغازه شدند. بی حرف و حدیثی به کارگاه و زیرزمین و همه جا را پاییدند و توی صندوق ها و گنجه ها را گشتند تا مطمئن شوند چیز مشکوکی وجود ندارد. قوس شمشیر زیر رداهایشان معلوم بود. خانم ها که آمدند، محافظ ها بیرون ایستادند تا مراقب اوضاع باشند.
خانم ها بیست نفری می شدند. همسر وزیر و همسران کارپردازان دارالحکومه هم بودند. حاکم چند دختر داشت. جز کوچکترینِ آنها، بقیه ازدواج کرده بودند. آنها هم بودند. خانم ها عقب تر از همسر حاکم ایستادند و احترام گذاشتند. دختران حاکم، بدون توجه به مادر، با قیل و قال، به جواهرات و زینت آلات اشاره می کردند و درباره زیبایی و ارزش هر کدام نظر می دادند.
ادامه دارد...
【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ❀ــآن】
#امام_زمان ﷻ
#شهداءومهدویت
#فرج_مولاصلوات🌹
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【با ما همراه باشید】↷
꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂
_ _ _ _ _ _ _ _ _
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
#سلام_مولایم_حسین_جان
ﺭﺩ ﮐﻨﯽ ﯾــﺎ ﻧﮑﻨﯽ ﺟﺎﯼ
ﺩﮔـﺮ ﻧﯿﺴـﺖ ﻣـﺮﺍ
ﺷﺎﻩ ﻋﻄﺸﺎﻥ ﻧﻈﺮﯼ ﮐﻦ
ﮐﻪ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭ ﺗـﻮیـیـم
#لبیـڪ_یـا_حســــین❤️
#ولادت_امام_حسین_ع
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدرامیرالمومنین_است
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حضرت دلبر تولدت مبارک 😍😍😍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شعرخوانی صابر خراسانی در ثنای حضرت عباس علیه السلام
میلاد قمر بنی هاشم، حضرت اباالفضل العباس (ع) و روز جانباز مبارک باد💐
【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ❀ــآن】
#امام_زمان ﷻ
#شهداءومهدویت
#فرج_مولاصلوات🌹
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【بہ ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
➥ @shohada_vamahdawiat
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
هزاران بار هم که سلام دهم
انگار اولین سلام است
و دل در تمنای درودهای دوباره،
انتظار صبحگاهان را می کشد
سلام آرام دلهای بی قرار...
【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ❀ــآن】
#امام_زمان ﷻ
#شهداءومهدویت
#فرج_مولاصلوات🌹
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【بہ ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
➥ @shohada_vamahdawiat
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
#رویای_نیمه_شب
❣قسمت سی و دو
✨جز سه زن خدمتکار، دیگر خانم ها صورت شان را با حریر نازکی پوشانده بودند. تنها چشم شان پیدا بود. دو تا از زرگرها پایین آمده بودند و با شربت و شیرینی پذیرایی می کردند.
🍁احساس کردم کوچکترین دختر حاکم را قبلا دیده ام. در این دو هفته گذشته، چندبار به مغازه آمده بود و جواهرات گران بهایی خریده بود. پدربزرگ می گفت لابد دختر بازرگانی ثروتمند است.
با دیدن یکی از زن های خدمتکار، مطمئن شدم که آن مشتری ثروتمند، همان دختر حاکم است. هر بار تنها با همان خدمتکار آمده بود. با خود گفتم: با علاقه ای که این دختر به طلا و جواهرات دارد، بیچاره مردی که همسرش خواهد شد!
به خودم جواب دادم: زیاد هم بد نیست. با این همه طلا و جواهری که دارد، شوهرش می تواند خود را مرد ثروتمندی بداند. می دانستم نامش قِنواء است. تمام جوانان حلّه این را می دانستند. مشهور بود که دختر ماجراجویی است. گاهی به طور ناشناس در بازار و کوچه ها و محله ها پرسه می زد. حتی شنیده بودم چندبار خود را به شکل پسرها درآورده و در بازار، دست فروشی و شعبده بازی کرده است.
لوله های کاغذ را باز کردم و طرح هایم را به همسر حاکم نشان دادم.
قنواء کنارش ایستاده بود و پوزخندزنان به توضیحات من گوش می داد. خواهرانش از پشت سر او گردن می کشیدند. همان طور که فکرش را می کردم، طرح انگشتری که در آن دو اژدها، نگینی از الماس را به
دندان گرفته بودند، توجهشان را جلب کرد. قنواء به من چشم دوخت و گفت: من یک سری کامل از این مدل را می خواهم؛ خیلی زیبا و ظریف، و خیلی زود.
ادامه دارد...
【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ❀ــآن】
#امام_زمان ﷻ
#شهداءومهدویت
#فرج_مولاصلوات🌹
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【با ما همراه باشید】↷
꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂
_ _ _ _ _ _ _ _ _
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
امشب شب میلاد علمدار حسین است
میلاد علمدار وفادار حسین است
گر بود علی محرم اسرار محمد
عباس علی محرم اسرار حسین است
#ولادت_حضرت_عباس_ع_مبارک
#مرور_طرح_های_سال_گذشته
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدرامیرالمومنین_است
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
یا قمرالعشيره علیه السلام
باید دخیل بارشِ الطافِ رب شود
تا یک قلم به وصفِ رُخَت منتخب شود
وقتی که شعر درپیِ اوصافِ حُسنِ توست
باید تمامِ قافیه هایش ادب شود!
(ای کاشف الکروبِ عزیزانِ فاطمه)
شعرم وضو گرفته به تو مُنتسب شود
من لکّه ای سیاه در این آستان، قبول
لطفی نما که عاقبتم خالِ لب شود
دستت به آبِ علقمه خورده عجیب نیست
روزی فرات، سرزده ماءُالعِنَب شود
در صُنعِ ما خدا به خودش گفته آفرین
شاید که ذکرِ صُنعِ تو یالَلعَجب شود
گفتم چگونه خوانمت ای سرسپاهِ شاه
بی اختیار بر لبم آمد جنابِ ماه
با این لغات شَانِ تو معنا نمی شود
واژه طرازِ حُسنِ تو پیدا نمی شود
فرموده ای غلامِ حسینی به هر نَفَس
آخر غلام این همه آقا نمی شود
روتافتی ز علقمه اعلان کنی به خلق
محتاجِ رود، حضرتِ دریا نمی شود
میخواست دل مقیمِ ضریحت شود ولی
گفتند جای حضرتِ عیسی؟؟ نمی شود!
تو خادم حسینی و من خادمِ تواَم
این هم ز لطفِ توست وَ اِلّا نمی شود!
✋
✍بهنام فرشی
#ولادت_حضرت_عباس_ع_مبارک
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدرامیرالمومنین_است
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
🌿حقیقت عالم
🔶من از توهّم میترسم؛ از توهّمِ این که در راه مستقیم گام میزنم، از توهّمِ این که از عشق تو لبریزم، از توهّم این که دارم به تو نزدیک میشوم، از توهّم این که برایم اهمیت داری و ... .
🔶این توهّمها کار شیطان است، شک ندارم و دلخوشکُنَکهایی هستند که کارشان بر باد دادن عمر است.
🔶اگر زودتر از دام این توهّمها رها نشوم، مرگ نقطۀ فرو ریختن بنای توهماتم خواهد شد.
🔶من از مرگ میترسم چون بناست واقعیتم را نشانم دهد. میخواهم پیش از مرگ از زندان توهّم خلاص شوم.
🔶آقا! بگو چه کار کنم تا مرا از این زندان نجات دهی؟
✍محسن عباسی ولدی
#امام_زمان
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدرامیرالمومنین_است
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
#رویای_نیمه_شب
❣دعا برای صبح و شب
فراز👇
✨﴿۵﴾ فَخَلَقَ لَهُمُ اللَّيْلَ لِيَسْكُنُوا فِيهِ مِنْ حَرَكَاتِ التَّعَبِ وَ نَهَضَاتِ النَّصَبِ ، وَ جَعَلَهُ لِبَاساً لِيَلْبَسُوا مِنْ رَاحَتِهِ وَ مَنَامِهِ ، فَيَكُونَ ذَلِكَ لَهُمْ جَمَاماً وَ قُوَّةً ، وَ لِيَنَالُوا بِهِ لَذَّةً وَ شَهْوَةً
پس شب را برای بندگان آفرید تا در آن از حرکات خستگیآور و برپا ایستادنهای رِنجآور بیاسایند و آن را پوششی قرار داد تا از آسایش و خوابش بهرهمند شوند و نهایتاً از برکت نعمت شب، پیمانۀ وجودشان از نشاط و نیرو لبریز شود و به وسیلۀ آن به لذّت و کام دل رسند.
↶【با ما همراه باشید】↷
꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂
_ _ _ _ _ _ _ _ _
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
┄═❁✨❈[﷽]❈✨❁═┄
#ختم_روزانه
✨پیامبر اسلام (ص) فرمودند:
در قیامت نزدیک ترین مردم به من کسی است که بیشتر بر من صلوات بفرستد.✨
📚 کنز العمال، ج ۱، ص ۴۸۹.
قرار ما هر روز نفری حداقل ۱۴ صلوات، به نیت تعجیل در ظهور و سلامتی امام عصر (عج)
دوستان لطفا مشارکت کنید که با هم، هر روز ختم چند هزار صلواتی هدیه به ساحت مقدس امام عصر (عج) داشته باشیم.🙏🌷
#التماس_دعا_برای_ظهور
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدرامیرالمومنین_است
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
حلال تمام مشکلاتی ای عشق
تنها تو بهانۀ حياتی ای عشق
برگرد که روزمرّگی ما را کشت
الحق که سفينةالنجاتی ای عشق
💚سلام بر قطب عالم امکان
【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ❀ــآن】
#امام_زمان ﷻ
#شهداءومهدویت
#فرج_مولاصلوات🌹
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【بہ ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
➥ @shohada_vamahdawiat
#یا_سید_الساجدین 💖
یار بی قریـــــن آمد
شهـریار دیـــــن آمد
چشم شیعیانروشن
فخر ساجـــدین آمد😍
#میلاد_امام_سجاد_ع_مبارک_باد ❤️
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدرامیرالمومنین_است
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
هدایت شده از عاشقانِ امام رضا علیه السلام
دوستان عزيز سلام طبق قرارمون شب جمعه تا جمعه غروب ختم صلوات داریم 🌹
به نیت سلامتی و ظهور امام زمان عجل الله و پیروزی رزمندگان غزه نجات همه ي مظلومان عالم و شفای مریض ها هدایت و عاقبت بخیری همه جوان ها و همه ی اعضای کانال و حاجت روائی همه ي اعضای کانال و ثواب صلوات ها هدیه ب امام رضا علیهالسلام......۱۴ معصوم و حضرت ابوالفضل
عیدتون مبارک 🌹🌹🌹🌹
تعداد صلوات هاتون رو به آیدی زیر ارسال کنید بسم الله ⤵️⤵️
@Yare_mahdii313
خیلی از دوستان التماس دعا گفتن بیاید همه همدیگه رو دعا کنیم 🙏🙏عیدتون مبارک🌹🌹🌹🌹🌹
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
#رویای_نیمه_شب
❣قسمت سی و سه
✨شبحی از لبخندش را دیدم. داشت از موقعیت خودش لذت می برد. معلوم بود مادر و خواهرانش خیلی دوستش دارند. بیش از حد به او میدان داده بودند. خیال می کرد می تواند صاحب هر چیزی که بخواهد بشود.
🍁حسابدار، سفارش ها را تند و تند یادداشت می کرد. به او گفتم چنین بنویسد: یک سری کامل، شامل انگشتر، النگو، گردن بند، بازوبند، کمربند، موگیر و خلخال، از مدل دو اژدها.
بیرون مغازه، محافظ ها به مشتری ها می گفتند یا بروند و یا دور بایستند و منتظر بمانند تا خرید خانم های دارالحکومه تمام شود.
بالاخره پس از ساعتی خانم ها از مغازه دل کندند و برای رفتن حاضر شدند. به اندازه فروش یک هفته مان، خرید کرده و یا سفارش داده بودند.
همسر حاکم به پدربزرگ گفت: پس فردا هاشم را به دارالحکومه بفرستید تا بهای آنچه خریدیم پرداخت شود.
پدربزرگ همراه با تعظیم، سیاهه ای از آنچه را خریده بودند به او داد و گفت: هر طور میل شماست؛ اما اگر اجازه بدهید، خودم به دارالحکومه بیایم.
زن ها می خواستند از مغازه بیرون بروند که قنواء با اشاره،چیزی را به مادرش یادآوری کرد. مادرش گفت: یکی را بفرستید تا جواهرات و اشیای گران بها و تزیینی دارالحکومه را صیقل دهد و آنها را تعمیر می خواهد، مرمت کند.
پدربزرگ گفت: اگر صلاح می دانید جواهرات را بدهید خدمتکاری بیاورد. ما اینجا همه مواد و ابزارهای لازم را برای صیقل و تعمیر داریم.
_حمل آن همه جواهرات به بیرون از دارالحکومه، هم مشکل است و هم خلاف احتیاط. کسی را که می فرستید باید از پس فردا، در دارالحکومه، مشغول به کار شود.
پدربزرگ فکری کرد و گفت: نعمان برای این کار مناسب است. او جلادهنده ها را خوب می شناسد و در مرمت و تعمیر، استاد است.
ادامه دارد...
【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ❀ــآن】
#امام_زمان ﷻ
#شهداءومهدویت
#فرج_مولاصلوات🌹
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【با ما همراه باشید】↷
꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂
_ _ _ _ _ _ _ _ _
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
🌸پنجشنبه است
🕯هـمان روزی که
🌸اهالی سفر کرده از دنیا،
🕯چشم انتظار عزیزانشان هستند
🌸دستشان از دنیا ڪوتاه است
🕯و محتاج یاد ڪردن ما هستند
🌸با ذکر فاتحه و صلوات
🕯روحشان را شاد کنیم
خدایا عزیزان ما را ببخش و بیامرز🌸
↶【به ما بپیوندید 】↷
꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂
_ _ _ _ _ _ _ _ _
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
┄═❁✨❈[﷽]❈✨❁═┄
#ختم_روزانه
✨پیامبر اسلام (ص) فرمودند:
در قیامت نزدیک ترین مردم به من کسی است که بیشتر بر من صلوات بفرستد.✨
📚 کنز العمال، ج ۱، ص ۴۸۹.
قرار ما هر روز نفری حداقل ۱۴ صلوات، به نیت تعجیل در ظهور و سلامتی امام عصر (عج)
دوستان لطفا مشارکت کنید که با هم، هر روز ختم چند هزار صلواتی هدیه به ساحت مقدس امام عصر (عج) داشته باشیم.🙏🌷
#التماس_دعا_برای_ظهور
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدرامیرالمومنین_است
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
دلتنگی درمانِقطعی ندارد
تنهاباید
به عکس های حَرَم نگاه کرد و
درد را کاهشداد. . .❤️🩹
🌙 #شب_جمعه...
🕯 #حسینجانم...
【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ❀ــآن】
#امام_زمان ﷻ
#شهداءومهدویت
#فرج_مولاصلوات🌹
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【بہ ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
➥ @shohada_vamahdawiat
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
هزاران بار هم که سلام دهم
انگار اولین سلام است
و دل در تمنای درودهای دوباره،
انتظار صبحگاهان را می کشد
سلام آرام دلهای بی قرار...
【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ❀ــآن】
#امام_زمان ﷻ
#شهداءومهدویت
#فرج_مولاصلوات🌹
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【بہ ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
➥ @shohada_vamahdawiat
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
#رویای_نیمه_شب
❣قسمت سی و چهار
✨قنواء گفت: بهتر است هاشم را بفرستید. چهره اشراف زادگان را دارد.
مادرش مرا ورانداز کرد و از پدربزرگ پرسید: کارش چطور است؟
🍁پدربزرگ از زیر دستار، پشت گوشش را خاراند و گفت: در کارهای زرگری مهارت خوبی دارد. زیباترین کارهایی که خریدید، از طرح ها و یا ساخته های اوست، اما دوست ندارم از من دور شود. هاشم هنوز خیلی جوان است؛ آداب دارالحکومه را به خوبی نمی داند. اجازه دهید نعمان در خدمت شما باشد.
قنواء پشت چشم نازک کرد و گفت: این قدر حرفتان را تکرار نکنید! از طرح های این جوان خوشم آمد. می خواهم اگر فرصت کردم، چگونگی طراحی کردنش را ببینم. او را در دارالحکومه خواهیم دید. مادرش راه افتاد تا از مغازه بیرون برود.
_اتاقی را به عنوان کارگاه برایش در نظر می گیریم. دست مزدش پس از پایان کار، پرداخت می شود.
قنواء قبل از رفتن، آهسته به من گفت: آنچه را سفارش دادم باید آنجا بسازی. دوست دارم کار کردنت را ببینم.
گفتم: ساختن آنها به یک کارگاه مجهز نیاز دارد.
قنواء شانه بالا انداخت.
_هر چه لازم است، برایت آماده می شود.
زن ها که رفتند، پدربزرگ به من گفت: حق با تو بود. نباید تو را از کارگاه به فروشگاه می آوردم.
اما من کنجکاو شده بودم دارالحکومه را از نزدیک ببینم.
اتاقم در طبقه دوم خانه مان بود. آنجا را به سلیقه خودم آراسته بودم. چند تا از طراحی هایم، یادگارهایی از پدرم و اشیای ظریفی که در سفرها خریده بودم، به در و دیوار آویزان کرده بودم. همان جا می خوابیدم.
تختم کنار پنجره بود و شب ها به آسمان نگاه می کردم تا به خواب می رفتم. پیش از آنکه ریحانه را در مغازه ببینم، احساس خوشبختی می کردم.
ادامه دارد...
【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ❀ــآن】
#امام_زمان ﷻ
#شهداءومهدویت
#فرج_مولاصلوات🌹
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【با ما همراه باشید】↷
꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂
_ _ _ _ _ _ _ _ _
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59